سه‌شنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۸۸

ریشه ایرانی لغت کشیش

لغت هند و ایرانی کشیش را چون در زبانهای آرامی و سریانی یافته اند، آن را لغتی سامی به شمار آورده اند در حالی که اگر چنین بود در زبانهای سامی شناخته شده دیگر یعنی اکدی، آشوری، عبری و عربی ریشهً واضحی برای این نام پیدا میشد. در حالی که این معنی لفظی و ریشه واضح آن را در زبانهای ایرانی پیدا میکنیم: برای نشان دادن آن کلمات اوستای چیش (دانش) از ریشه "چی" (علم دین، دانش آیین معادل چیه پهلوی) را در دست داریم که علی القاعده صورتی از کلمه کیش است. نام کهن پارسی هخامنشی چیش پیش در واقع به معنی پیرو کیش و آیین است. لغت اوستایی "ای" (دانستن) و "ش" علامت پسوند حالت اسمی است. از همینجاست که موسی خورنی مورخ ارمنی عهد قباد ساسانی از هوخشتره (کی آخسارو، کیخسرو) ویرانگر آشور و فاتح اورارتو تحت نام کسیسو تریوس (کِش-ای- سوتروس) یعنی شاه روحانی منجی نام برده است. می دانیم که لغت اوستایی "کی" عنوان فرمانروایان ماد که متضمن مقام روحانی آنان بوده است. از نامهای اساطیری کی آخسارو یا همان کی خشثرو که در سمت کردستان می توان به دو نام خضر (خشثره، خسرو، شاه) و دقوقی (دخیوکی یعنی شاه روحانی کشور) نام برد. که هر دو در مقام منجی کشتی داستان طوفان بزرگ دریا (در واقع به آب بستن نینوا و شهر آشورمراکز امپراطوری آشور) هستند. در تصویر دخمه کی آخسارو در دره شهر زور کردستان عراق کی اخسارو را با کمانی که به حالت عصا بر دست دارد، در کنار آتشدان برجسته خورشیدی معبدی دخمه ای شکل مهری می بینیم که در سمت دیگر آتشدان موبدی با همان حالت کمان به دست مراسم نیایش را به جای می آورد.
همان لغت نامه دهخدا اطلاعات ناقص ولی مفیدی در باب لغت کیش و کشیش داده است:
کیش (اِ) :دین و مذهب . (فرهنگ رشیدی ). به معنی دین و مذهب و ملت هم آمده است . (برهان ). مرادف آیین و مذهب است . (آنندراج ). ملة. (دهار) (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). در اوستا، تکئشه
ارمنی ، کش اعتراف ، عهد). پهلوی ، کِش)
در اوستا، تکئشه درمورد آیین اهریمنی استعمال شده ، در مقابل دئنا (دین ). ولی در فارسی کیش به معنی مطلق آیین و دین آمده . حاشیه ٔ برهان چ معین
دقیقی: چار خصلت برگزیده ست
به گیتی از همه خوبی و زشتی
لب یاقوت رنگ و ناله ٔ چنگ
.می خون رنگ و کیش زردهشتی
آرامی: قس . (ناظم الاطباء)،.کشیش [ ک َ / ک ِ ](اِ): پیشوا و راهنمای ترسایان و عالم آنان . قسیس (برهان) یادداشت مؤلف: . پیر، کاهن . شیخ ، کاهن (حاشیه ٔ برهان مصحح دکتر معین)
از چه سعید اوفتاد و از چه شقی شد
.زاهد محرابی و کشیش کنشتی
.ناصرخسرو
کشیشان را کشش بینی و کوشش
.به تعلیم چو من قسیس دانا
.خاقانی
وین طرفه که موبدی گرفته ست
.با یک دو کشیش رنگ کشخان
.خاقانی
ز خارا بود دیری سال کرده
.کشیشانی بدو در سالخورده
.نظامی
.قسیسی مست که کشیش می خوانند از نزدیک ... (جهانگشای جوینی)
حلقه گرد او چو زر گرد عریش
.همچنانکه بت پرستان بر کشیش
.مولوی
کشیشان هرگز نیازرده ز آب
.بغلها چو مردار در آفتاب
.سعدی

هیچ نظری موجود نیست: