مطابق تاریخ کهن مصر رود نیل به نامهای ایترو (رود بزرگ)،پهرو (پیارو،به معنی رود، کانال بزرگ، در کتیبه داریوش) و هپی (روان و جاری) نامیده شده و به ایزد آپیس (هپی) که گاو پیشانی سفید مقدس منسوب به وی معروف بوده ، اختصاص داشته است. در این رابطه گفتنی است نام ایزدی مصری به نام منویس (مر- ور= ایزد آبراه بزرگ) با سمبل گاونر سیاه یاد آور شهر خاص ایزد پتاح یعنی ممفیس (مِو-فیس= شهر آب روان، مأخذ نام پارسی مصر یعنی موداریا) در کنار نیل سفلی است که آنخ تَوی (به بند کشنده دو شهر= میضرائیم تورات) و انب هدج (دژ سفید) نیز نامیده می شده است، گرچه خود منویس ایزد خاص شهر هلیوپولیس (شهر ایزد خورشید رع) در همسایگی آن به شمار رفته است. می دانیم که داریوش در هنگام فرمانروایی خود که به مصر آمده بود، در همین شهر ممفیس پایتخت مصر سکنی گزیده بود. این امر به نوبه خود نشانگر آن است که نامهای ایزد هیکسوسی خورشید میثره (میثه) در اینجا دخیل بوده است چه از سوی دیگر نامهای فرمانروایان کهن مصری که به موسه ختم میشده اند از جمله کاموسه آخرین فرمانروای هیکسوسی مصر و رقیب مصری وی یعنی اهموسه از شکل میثه نام همین ایزد قبیله ای گردنده خورشید یا ارابه ران خورشید آریائیان میتانی اخذ شده است که با قربانی گاو مقدس پیوند داشته است. به نظر میرسد در عهد هیکسوسها نام میثره در مصر به معنی ارابه ران ایزد خورشید رع مفهوم می شده است. نام موسی تورات نیز در اصل اشاره به همین خدای خورشید و عهد و پیمان آریائیان بوده است که در زبانهای مصری و عبری به مفهوم عامیانه فرزند آب (مِو-سا) و کودک بر گرفته از آب درک شده و برای کودکیش اسطوره نجات کودک در گهواره رها شده در نیل پدید آمده است. خود نام نیل را که به حدس به زبانهای یونانی و لاتین منتسب نموده ولی نتوانسته اند ریشه و مفهومی برای آن در این زبانها برای آن ارائه نمایند گرچه در خود زبان سامی عربی به سادگی و وضوح می توان از ریشه نَول (دره آبداری که آبش جاری است) گرفت. در باب منشأ نام خود نام سرزمین مصر معمولاً به صورت عبری میضرائیم (دوسوی دره یا تنگه) استناد میشود که لابد به همراه معنی نام قبطی خدای مصر یعنی پتاح (باز کننده) و معنی عبری نِیِل (=اغتشاش و اسباب کشی از سمت خدا) اسطوره باز پس رانده شدن هیکسوسهای تحت رهبری کاموسه (روح همزاد ایزد میثه) در تورات به صورت باز گشوده شدن دریا (منظور بحر نیل) برای فراریان عبرانی (در واقع برای فراریان اتحادیه قبایل هیکسوسی اشنوناکی=عبری، آموری، ماری، هوری-میتانی) ، پدید آمده است. میدانیم که هیکسوسها (فرمانروایان بیگانه) یا پادشاهان شبان بعد از بیش ازصد و پنجاه سال توسط فرعون جدید مصر اهموسه (برادر ایزد میثه) از مصر سفلی به سمت فلسطین رانده شده بودند. ایزد خاص مصر پتاح که خالق جهان به شمار میرفته است همچنین ایزد تانن (سرزمین به زیر آب فرو رفته) وتاثنن (سرزمین ویران) به شمار میرفته است. از اینجا معلوم میشود لوط تورات (به معنی سّری و مرموز) که مطابق تورات سرزمینش سوخته و به زیرآب رفته است در اصل همین خدای مصری به شمار میرفته است که در تثلیثی یک تَنی با ایزد آمون (سّری) و رع (خالق) قرار داشته است یعنی این سه مظاهر مختلفی از خدای واحدی بوده اند: چون مصریان فکر میکردند این سه خدای در حقیقت یکی بیش نیستند. آمون (سّری= لوط) در نظر آنان نام این خدای یگانه بود؛ پتاح جسم او و رع سر او را تشکیل می داد.
از اسامی کهن مصر یکی تمری (ساحل رودخانه) است. دیگری اگیپت که آن را به معنی خانه روان پتاح (هات- کا- پتاح) است که به معبد پتاح در ممفیس اطلاق می شده است. و همچنین از ریشه قبطی کیپتی (خاک سیاه و حاصلخیز) میگیرند. در حالی که آن در ترکیب کِمت (خمت)- حَت معنی سرزمین ایزد سّری (رع- آمون، لوط) را می دهد. در تأیید این نظر گفته شده است که مصریان کهن (اسلاف قبطیان) سرزمین خود را کیمیت (خاک سیاه) می نامیده اند؛ ولی ظاهراً دنبال وجه اشتقاق ظاهری رفته و بدین نتیجه گمراه کننده رسیده اند. در زبان عبری هم اگی- پتاح معنی دره عمیق کشور پتاح را می دهد بنابراین مفهوم سرزمین خالق روح پتاح برای این نام که با اسامی دیگر مصر کهن همخوانی استواری داشته و بیشتر مورد توجه و قابل اعتماد است. داریوش نام مصر را در کتیبه مصری خود که مربوط به حفر آبراهه ای از نیل (پهرَوَ) به دریای سرخ است به صورت موذاریا (موداریا) ذکر کرده است که در زبان پارسی به معنی سرزمین دریای روان(رود نیل) است. بنابراین خود نام سامی عربی/عبری نام مصر باید در اصل مرکب از جزء میه (آب) و سیر (حرکت) یا به احتمال قوی تر مرکب از ماء (آب) و سَرّ (مسیل بزرگ آب، کانال بزرگ آب) بوده باشد که بدین ترتیب مترادف نام شهر ممفیس (مِو-فیس) بوده و لابد مأخوذ از آن است. این امر در تلفظ عربی نام مصر یعنی میصئر همین اصل خود را نشان میدهد. نام بابلی کهن مصر یعنی ماگان (به ترکیب عربی ماء-قنه) را در زبانهای سامی می توان به معنی سرزمین کانال بزرگ آب گرفت.
نام آفریقا را هم که در دایره المعارفهای رسمی برگرفته از نام مردمی بربر در سمت لیبی به شمار آورده اند در واقع باید متعلق به خود مصر شمرد چه در اساطیر مصری کهن نام مصر به صور هات- کا - فتاح (خانه ایزد گاو-روح پتاح)، آفو-تاح- کا (سرزمین رود روان ایزد گاو--روح پتاح) و آفو- را- کا (سرزمین رود روان ایزد گاو-روح رع) آمده است. بنابراین واژه آفریقا همان آفوراکای مصریان یعنی یکی از اسامی مصر باستان بوده است که توسط یونانیان از مصریان اخذ شده و بر روی و بر کلّ قاره آفریقا عمومیت یافته و بدان اختصاص یافته است. نام کهن دیگر قاره آفریقا یعنی لیبیا در معنی توراتی آن یعنی "قلب دریا" (در تفسیر آن به سرزمینی که دریایی در قلبش روان است) باز نشانگر سرزمین بحر حیاتی نیل روان این قاره است.
در اینجا مطلبی را در باب نام خدایان خاص رود نیل از مقاله اساطیر آب در تمدنهای شرق انسیه قوام پور را با اندکی اصلاح در املاء اسامی ضمیمه می نمائیم:
مصر : الف) خنوم (Khnum) یکی از مظاهر ایزد رع : خنوم به معنی آفرینده و او را خدای آب خنک و یکی از خدایان کهن نخسیتن آبشار نیل در مصر علیا می دانستند می گفتند که نیل در جزیره الفانتین (آسوان ) از جهان زیرین یا دومین اقیانوس نون از طریق دو مغازه به زمین راه می یابد و بدین سان خنوم با عنصر اولیه حاصلخیزی در مصر پیوند داشت و هم او بود که آب نیل را به دو بخش تقسیم کرد .
مرکز اصلی کیش خنوم در جزایر فیله و آسوان قرار داشت و به روزگار فرمانروایی جبر و به هنگامی که در مصر هفت سال پیاپی خشکسالی پدید آمد برمیگردد هزار جریب از زمینهای آسوان وقف خنوم قرار گرفت و خنوم با آب نیل مصر را از قحطی رها نید او را با هیات خدایی با دستان گشوده و در حالیکه نیل از دست او جاری است ترسیم کرده اند ( ورونیکا ایونس،چاپ اول 1375، ص 166) .
ب) حاپی(Hapi= آپیس) :حاپی خدای نیل می باشد تلفیقی از خدای جهان حاصلخیزی و طغیان می باشد . حاپی آبیار چراگاههای گله ، گاوهای رع و انسان ، فراهم کننده آب واحدهای بیابان ، فرو برنده شبنم از آسمان می دانستند حاپی در این روایت پاسدار و سرور خدایان زمینی حاصلخیزی و آفرینش و روزی بخش مردمان و نگهدارنده نظم خدایی است . حاپی به هیات مردی با ریش آبی یا سبز و دارای سینه زنانه که نهاد حاصلخیزی است ترسیم می کردند . ( ورونیکا ایونس،چاپ اول 1375، ص 168).
مندرجات کتیبه داریوش در مصر در باب امر به ایجاد و یا نوسازی کانال بین رود نیل و دریای سرخ در سایت پژوهشهای ایرانی متعلق به دوستمان رضا مرادی غیاث آبادی از این قرار آمده است:
"ترجمهٔ فارسی سنگنبشتهٔ فارسی باستان داریوش بزرگ در سوئز:
بخش نخست (DZa)، بند 1:
داریوش [فارسی باستان: دارَیَـوَهـوش].
بخش دوم (DZb)، بند 1، سطرهای 1 تا 7:
شاه بزرگ، شاهانْ شاه، شاه سرزمینها، شاه در این زمین بزرگ، پسر ویشتاسپ [ویـسْـتـاسْـپَـه]، هخامنشی [هَـخـامَـنـیـشـیَـه].
بخش سوم (DZc)، بند 1، سطرهای 1 تا 4:
خدای بزرگ است اهورامزدا [اهـورامَـزداه]، که بیافرید آن آسمان را. که بیافرید این زمین را، که بیافرید آدمی را، که بیافرید از برای آدمی شادی را، که داریوش را شاهی فرا داد، که داریوش را شهریاریای فرا داد بزرگ، با اسبان خوب، با مردمان خوب.
بخش سوم، بند 2، سطرهای 4 تا 7:
من داریوش، شاه بزرگ، شاهانْ شاه، شاه سرزمینهایی با گوناگون مردمان، شاه در این زمین بزرگ، پهناور و دورکرانه، پسر ویشتاسپ، هخامنشی.
بخش سوم، بند 3، سطرهای 7 تا 12:
گوید داریوش شاه، من پارسیام، از پارس [پـارسَـه] مصر [مودرایَه] را گرفتم، من فرمان دادم به کندن این آبراه [یَــوْیـا]، از رودی به نام نیل [پـیـراوَه] که در مصر روان است، به سوی دریایی که از پارس میرود، پس آنگاه این آبراه کنده شد، چنانکه فرمان من بود، و کشتیها [نـاوْیـا] در این آبراه از مصر به سوی پارس رفتند، چنانکه خواست من بود."
در باب موضوع اطلاق نام "دریایی که از سمت پارس میرود" به خلیج فارس، که غیاث آبادی در پایان این مقاله مورد بحث قرار گرفته است. نظر نگارنده در این باب این است که از آن مطابق اسطوره بابلی گیلگامش در اصل نام سومری کهن این خلیج یعنی آبّا-پو-آری-سا (=دریای سمت مصب رودخانه ها) مراد بوده است که در اسطوره گیلگامش کتابخانه آشوربانیپال نام اکدی آن به همین معنی دریای مصب رودخانه ها قید شده است که هیئت سومری دیرین آن به سبب مشابهتش با پارس در عهد یونانیان به معنی خلیج پارس گرفته شده است و شیوخ عرب جنوب این خلیج هم بی اطلاع از ریشه تاریخی کهن سومری این اسم گذاری سعی در جانشین کردن نام این خلیج به نام ملیت خویش می نمایند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر