شنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۹۳

معنی مشترک نامهای قدیمی کُرد (2)

١- کور (کُر) در کُردی به معانی بُز دو ساله و کوه بلند آمده است. بر این پایه کورتی (نام کُردها در خبر استرابون) به معنی دارنده توتم بُزکوهی است. چنانکه احمد کسروی دریافته ته (تهه) در زبان مادی و سانسکریت به معنی کوه است.
٢- نام تئو- ژیه را که در فرگرد اول وندیداد به مردم سرچشمه رود رنگها (دجله) داده شده است می توان در زبان مادی به معنی کوه زی (مربوط به توتم بزکوهی) گرفت. خود نام رنگها در زبانهای ایرانی و سانسکریتی به معنی منسوب به بُزکوهی است.
٣- نام کُر- مانج در زبان کُردی به معنی خانوارهای منسوب به بزکوهی است.
۴- عنوان تور در نام خاندان فریان تورانی - که در اوستا به معنی تورانیان دوست ایرانیان در کنار سرچشمه رود رنگها ذکر شده است- در قفقاز به معنی نام نوعی بزکوهی اهلی شده است.
۵- عناوین سکا (شکا) و گومر(گو- مر) - که به مهاجرین تورانی کردستان در عهد مادها گفته میشده است- به معنی بزکوهی و قوچ جنگی هستند.
٦- در خبر هرودوت نام کُردها در شمار قبایل ماد بوسین آمده است که به معنی مردم منسوب به بُز (منظور بُز کوهی) است.
٧- نام کُردها در کتاب بازگشت ده هزار نفری گزنفون به صورت کَردوک بیان شده است که می توان در زبان کُردی و مادی آن را مرکب از کَر (کل شکار، بُزکوهی) و دا - اوک (منسوب به آفریده) گرفت. در مجموع یعنی مردم منسوب به توتم بُزکوهی.
یک دلیل مبنی بر اینکه نام باستانی بیت کَردو (جزیره بیت کردو) با نام کُرد ربط داده میشده است، این است که نام کردو در زبانهای سومری و اکدی، حتی به زبانهای ایرانی به صورت کر-دو و کرتو به معنی قطعه بریده و جدا شده (جزیره) را می داده است. امّا ریشۀ اصلی نام کُرد در رابطه با توتم بُزکوهی نام سکائیان منطقه بوده است: فقره ٨١ آبان یشت اوستا مکان خاندان فریان تورانی (کیمریان کردستان)، دوست و متحد ایرانیان را جزیره رود رنگها (یعنی بین دجله، فرات) ذکر کرده است. در فرگرد اول وندیداد فقره ١٩ نیز جای این مردم که در اینجا تئوژیه خوانده شده اند همان ساحل یا جزیرۀ رود رنگها آورده شده است. چنانکه اشاره شد نام تئوژیه به صورت تهو- ژیه در زبانهای قدیمی غرب ایران و به صورت تهو- جیوَ در سانسکریت به معنی کوه زی است که می تواند اشاره به توتم بزکوهی کُردان بوده باشد. کلمات تور و سکا و کورد هم به معنی دارنده توتم بزکوهی است.
در واقع هرودوت در کتاب ٤، بند ١١-١٢ ضمن بیان روایت مهاجرت کیمریان و سکائیان از نواحی شمال دریای سیاه به نواحی کردنشین کنونی همانند توضیح فرگرد اول وندیداد از قوم تئوژیه به مفهوم بدون شاه بودن ایشان اشاره نموده است:
"راجع به سکاها (اسکیتان) روایت دیگری هست که به عقیده من بیشتر مورد اعتماد است. مطابق این حکایت سکاها ابتدا در آسیا سکونت داشتند، بعد ماساگتها آنها را بیرون کردند و سکاها از رود آراکس (=رود سیلابی، منظور ولگا) گذشتند و به اراضی کیمریها (در شمال دریای سیاه) رفتند. چون عده سکاها زیاد بود کیمریها مشورت کردند که چه کنند. مردم عقیده داشتند که برای خاک خود را به خطر نیاندازند. پادشاهان به عکس معتقد بودند که باید پا فشرد. بین پادشاهانی که ترجیح می دادند تا جنگ کنند و کشته شوند، ضدیت افتاد و به دو دسته تقسیم شده با هم جنگیدند و همه کشته شدند. بعد مردم جسد آنها را دفن و اراضی خودشان را رها کرده بیرون رفتند و سکاها مساکن ایشان را گرفتند. هنوز هم در مملکت سکاها (اسکیتان) قلاع کیمری ایستاده، معبر کیمری و ایالت کیمری وجود دارند و هنوز میگویند بوسفور کیمری و ظّن قوی این است که چون کیمریها از سکاها به طرف آسیا فرار کردند به شبه جزیره ای رفتند که حالا در آنجا سینوپ بندر یونانی قاقع است و نیز روشن است که سکاها در تعقیب کیمریان وارد آسیا و مملکت ماد شدند، زیرا کیمریها از سواحل دریا حرکت میکردند و سکاهایی که از پی آنها می رفتند، طرف راست قفقاز را داشتند و بدین ترتیب وارد ماد شدند. این است روایت دیگر که بین یونانیها و بربرها (خارجی ها) خیلی شایع است."
در واقع کیمریان قبیله نظامی گروههای سکایی مهاجر از شمال دریای سیاه و قفقاز بوده اند و پیشاپیش ایشان به نواحی شمال بین النهرین و کپادوکیه وارد شده اند. تورات این گروهایی مهاجر شمالی را تحت سه نام اشکناز (پرستنده توتم شکا=بزکوهی، سکا)، ریفات (کشندگان، کیمریان غارتگر کپادوکیه) و توگرمه (دارندگان تیغ و شمشیر، سورانی ها) معرفی کرده است. ولی در عهد باستان این سه قبیله سکایی از هم مشخص بوده اند.
در اوستا و کتب پهلوی از کشور سئوکَ (سرزمین سکاها) در جوار ایرانویج (حوالی کوه سهند و جنوب دریاچه شرقی دریاچه ارومیه) اسم برده شده است که مطابق همین ناحیه کُردان سورانی (کردستان ایران و بخش بزرگی از کردستان عراق) است. ولی فرمانروایان اساطیری این سرزمین یعنی اغریرث تورانی و پسرش گوپت شاه مطابق فرمانروایان کیمریان کپادوکیه یعنی توگدامه کیمری و پسرش سانداکشترو هستند و افراسیاب تورانی قاتل اغریرث مطابق مادیای اسکیتی است که وی را در کیلیکیه مقتول ساخت. خود مادیای اسکیتی (افراسیاب) به دست کیاخسار (هوخشتره) یا همان کیخسرو شاهنامه به قتل رسید.
مطابقت کُرمانجها با سکاها (خاندان فریان تورانی اوستا): در یک کتیبه آشوری از آشوربانیپال در مجاورت غربی ماننا از کشور ساخو اسم برده شده است که آن را با نام سکاها مربوط دانسته اند. کلمه سکا بیشتر به گروههای غیر کیمری این قوم بزرگ شمالی گفته شده است.
نام کُرمانج به وضوح از ریشه کُر (کور، یعنی بز دو سالۀ نواحی کوهستانی پر شیب) و مانج (خانه و خانوار) است. در مجموع یعنی مردمی که توتم ایشان بُزکوهی است. این معنی نام قوم سکا (شکا) نیز هست که ریشه نامش در کلمات فارسی و کردی شُکا (بزکوهی/قوچ وحشی) و شاک (میش دوساله) حفظ شده است. نظر به مضموم بودن حرف "ک" در نام کُرمانج می توان مطمئن بود که نام کُرد از مترادف همین نام و از هیئت کُردی کُردیو (یعنی خانوارهای منسوب به توتم بزکوهی) گرفته شده است. چه جزء کُر (بزکوهی) در آنها مشترک و جزء دیو مترادف با مانج به معنی خانه و خانوار است. بی جهت نیست که فردوسی نام و نشان کُردان را بُز و میش کوهستان و صحرا (در واقع قوچ وحشی و بزکوهی) ربط داده است. در اوستا مکان خاندان فریان تورانی (دوستان تورانی/سکایی) یا همان خاندان پیران ویسه شاهنامه جزیره رود رنگها یعنی نواحی علیای بین رودهای دجله و فرات قید شده است. لابد اینان به خاطر دور بودنشان از مرزهای ماد کمتر به غارت نواحی ماد می پرداخته اند و از این روی به عنوان تورانیان دوست ایرانیان معرفی شده اند.

هیچ نظری موجود نیست: