الله رحمان و رحیم در اصل همان ایزد مهر هندوایرانیان است
نگارنده قبلاً ضمن مقالاتی از یکی بودن یهوه صبایوت (=اهورای لشکریان) و الله و بت هبل (ایزد دانای کعبه) به ترتیب با ایزد جنگ و عهد و پیمان مهر ایرانیان و انلیل بابلیها (یعنی ایزد باد،وایوی ایرانیان) و اهورا مزدای ایرانیان سخن رانده است. در مورد انلیل (ان/لا/ئیل) سوای قهر الله با بادهای جهنده، آیهً اشهد آن لا اله الا الله گواه خود صادقی است. بنابراین این سؤال پیش می آید که مهر ایزد که نزد یهود (از اعقاب میتانیان آریائی مهرپرست رهبری هیکسوسها /پادشاهان شبان/ اصحاب الرّس قرآن که مصر را 150 سال در تسخیر خود داشته اند) با نام عبری یهوه صبایوت یعنی اهورای لشکریان در مقام خدای یگانه و متعال یهود ظاهر میشود، در نزد اعراب به چه نامی خوانده میشده است؟ بی شک ترادف لغت ایرانی مهر با رحمان و رحیم خود به وضوح گویای منشأ این خدای ایرانی دارندهً ید بیضا است که در تورات و نزد مصریان با نامهای موسی و موسه ظاهر شده است: موسی رهبر اسطوره ای یهود و اسلاف هیکسوسی آنان بی تردید همان کاموسه (یعنی روح همزاد میثره، مهر) است که در حدود اواسط قرن 16 پیش از میلاد توسط فرعون اهموسه (لفظاً یعنی یعنی برادر میثره، مهر) به همراه هیکسوسها(به قبطی یعنی فرمانروایان بیگانه) به سمت فلسطین باز پس رانده شدند. خود نام ایرانی الاصل مصر (یعنی سرزمین ایزد میثره) یادگار همان عهد تسلط میتانیان میثره پرست است که نام خودشان را هم از نام همین ایزد قبیله ایشان میثره (میثه، مهر) گرفته بودند.
برای اطلاع از اینکه محمد پیامبر و حتی یکی از رقبایش رسالت خود را با نام همین ایزد مهر و عهدو پیمان آریایی شروع کرده بودند و در نزد محمد الله خدای قریش و خدای خاص پدرش عبدالله بعداً با خدای رحمان و رحیم یکی شده است، مقاله ًجالب و تحقیقی باقر مؤمنی را در این باب از نشریه آرش به عینه در اینجا نقل می نمائیم:
روند پیدایش "الله" در قرآن
باقر مؤمنی
چنانکه معلوم است دین اسلام از بت پرستی و شرک حاکم بر عربستان، و هم چنین از دین های دیگر، با نام خدای برتر و یکتائی بنام "الله" متمایز می شود. اما آنچه باید به آن توجه داشت اینست که این نام تا چند سال پس از بعثت و گسترش دعوت محمد پیامبر اسلام به یکتاپرستی، هنوز شناخته شده نیست و رد پایی در قرآن ندارد؛ و تازه هنگامی هم که "رب" یا خدایگان محمد با نام معینی مشخص می شود این نام "الله" نیست بلکه در مرحلۀ اول "رحمان" نامیده می شود.
در حقیقت چنانکه در تاریخ، و همچنین در قرآن، ثبت شده محمد آوازۀ پیامبری خویش را با نام "رب" یا خدایگانی اعلام و آغاز می کند که آفرینندۀ انسان و آموزگار و راهنمای بزرگوار اوست: اقرا باسم ربک الذی خلق = بخوان بنام خدایگانت که بیافرید* انسان را از لخته ای خون بیافرید* بخوان بنام خدایگانت که بسیار بزرگوار است: *آنکه با قلم بیاموخت* و بیاموخت به انسان آنچه را که نمی دانست (96 علق، 1- 5)و چنانکه معلوم است این "رب" یا "خدایگان"، که با همین عنوان کلی از او یاد می شود، تا سالها بعد نیز نام مشخصی ندارد و محمد از هیچ اله یا الهه ای با نام و عنوان از خدایگان خود سخن به میان نمی آورد. جالب تر اینکه حتی در بعضی سوره های او لیه ی قرآن(1) نیز، که ظاهرا در پی یکدیگر و در سال دوم بعثت محمد آمده اند، کلمۀ "رب" نیز بکار برده نشده و حتی در سورۀ 54 قمر، که بقولی(2) به سال چهارم بعثت و بقولی دیگر(3) به سورۀ های دورۀ دوم مکی مربوط می شود، نه تنها از "رحمان" و "الله" ذکری به میان نمیاید بلکه کلمۀ "رب" نیز فقط یکبار بکار برده می شود، و تا این زمان سخن از "ما" و "من" و "او" میرود که مرجع این ضمیرها نیز مطلقاٌ نامعلوم و فاقد نام و عنوان است.(4)بهرحال مدتها می گذرد و اله یا خدای محمد، که دارای صفات برجسته و ممتاز فراوانی است، همچنان بدون نام و عنوان باقی میماند تا آنکه بالاخره، باحتمالی برای اولین بار و در سال چهارم بعثت، در سورۀ 55 رحمان، از او با همان صفات یاد شده در سورۀ علق و با نام "رحمان" یاد می شود: "الرحمان" * خواندن را بیاموخت * آدمی را بیافرید * او را سخن گفتن آموخت (55، 2 – 4)؛ و چنانکه از سوره های دیگر قرآن برمیاید تمایز این اله یا خدای "رحمان" نام از اله ها یا خدایان دیگر سه مشخصۀ اساسی است که پیش از همه همان "یکتائی" و "یگانگی" اوست، دوم اینکه جهان و جهانیان به ید قدرت او آفریده شده و سوم آنکه سلطنت و فرمانروایی مطلق و بلاشریک او بر آفریدگانش، یعنی جهان و جهانیان، به او اختصاص دارد؛ و نام "رحمان" با این سه خصلت اساسی، یعنی "رب" یا "اله" یکتا و آفریدگار و پادشاه فرمانروای مطلق جهان و جهانیان پنجاه و دو بار و در چهارده سوره از سوره های اولیۀ قرآن تکرار شده است!(5) باید دانست که پیش از بعثت محمد به پیامبری، رحمان – خدا یا خدای رحمان به عنوان یکی از سه خدای بزرگتر و برتر خدایان قبایل مختلف اعراب شناخته شده بود. توضیح آنکه مجموعۀ قبایل بزرگ اعراب و طایفه های وابسته به آنها هر کدام بتان یا خدایان جداگانه و خاص خود را ستایش می کردند اما در عین حال به یک اله یا خدای برتر و بزرگتر، که میان آنان مشترک بود و بر بتان و خدایان دیگر سروری داشت، معتقد بودند. از جملۀ این قبایل می توان از سه مجموعۀ قبایل یمنی در جنوب عربستان، مجموعۀ قبایل ربیعه در شرق و شمال شرق عربستان و مجموعۀ قبایل مضر در مرکز و غرب عربستان نام برد که "رحمان" بعنوان خدای بزرگتر و برتر و مشترک قبایل ربیعه شناخته شده بود، و خدای مشترک قبایل مضر نیز، که قبیلۀ قریش یکی از آن قبایل بود، بنام "الله" خوانده میشد.(6) البته کاملا روشن نیست که چرا محمد در قدم اول بجای "الله" خدای برتر و مشترک کعبۀ مکه و قوم و قبیله خودش، "رحمان" را بعنوان اله یا خدای مورد نظر خود بر می گزیند اما از قرار معلوم این نام در میان تمامی یا بیشتر اقوام عرب شناخته شده بوده و چنانکه بعضی پژوهندگان، مانند "نولد" که، اسلام شناس مشهور و برجستۀ آلمانی، ابراز عقیده کرده اند در این زمان "رحمان برای مشرکین عربستان بسیار آشنا بود و .... (حتی) بوسیلۀ عبریها نیز مورد استفاده قرار می گرفت و کلیمی های عربستان آنرا برای خدا بکار می بردند."(7) این نام تا آنجا موردتوجه اعراب بوده که "اسود عنسی" اهل یمن در جنوب حجاز و یکی از متنبیان یا مدعیان پیامبری همزمان محمد نیز "لقب رحمان را بر خودش نهاده بود"؛(8) و همچنین "سیلمه"، اهل یمامه در شرق حجاز یکی دیگر از مدعیان پیامبری، خدای واحد مورد نظر خود را "رحمان" میخواند که در ظلمت بر او ظاهر می شد اما یکی از پیروان او فراتر می رود و خود او را "رحمان" می نامد.(9) اما مشرکان مکی و از جمله قریشیان شاید از اینکه محمد بجای "الله"، خدای برتر آنان، "رحمان" خدای برتر قبایل ربیعه و قبایل یمنی جنوب عربستان را بعنوان خدای واحد برتر برگزیده، سخت ناراحت می شوند و بروایتی بزرگان قریش در اجتماع و گفتگویی با محمد از او می خواهند تا در برابر امتیازاتی که به او خواهند داد دست از ادعای پیامبری بردارد اما چون محمد پیشنهاد آنان را رد می کند و بر ادعای خویش پای میورزد به او می گویند: "مارا گمان چنان است که این همه رحمان یمامه ترا میآموزد و تلقین می کند، و ما به رحمان یمامه هرگز ایمان نخواهیم آورد."(10) اما بروایت قرآن سران قریش با این که رحمان را بخوبی می شناسند حتی وجود و نام آنرا نیز انکار می کنند و بگفتۀ قرآن "هنگامی که به آنان گفته می شود رحمان را سجده کنید می گویند رحمان چیست؟" و میافزایند که "آیا به هر چه تو فرمان میدهی سجده کنیم؟ و بر نفرتشان افزوده می شود." (25 فرقان، 60) اما قرآن در برابر انکار مشرکان از زبان مرجع وحی خطاب به محمد به تاکید می گوید: "ما تو را به میان امتی به رسالت فرستادیم که پیش از آنها امتهای دیگر بوده اند تا آنچه را بر تو وحی کرده ایم بر آنان تلاوت کنی." (13 رعد، 30) "البته کافران چون تو را ببینند بی شک مسخره ات خواهند کرد که آیا این همان مردی است که خدایا نتان را تحقیر می کند؟ آری، اینان ذکر رحمان خدا را باور ندارند." (21 انبیاء، 36) آنها منکر رحمان می شوند (اما تو بگو) که او خدایگان من است و هیچ الهی جز او نیست. بر او توکل می کنم و بازگشت من بسوی اوست." (13 رعد، 30) اما این خدای بزرگتر و برتری که محمد در مراحل اولی دعوت خود بعنوان خدای یکتای خویش برمی گزیند چگونه خدایی است؟ بر اساس توصیف قرآن از این اله یا خدای برتر، که رحمان نامیده می شود، او کسی است که آفرینندۀ تمامی کائنات است، آسمانها و زمین و هرچه را در میان آنهاست در شش روز بیافرید و سپس بر عرش یا اریکۀ فرمانروائی مستقر شد(10)، (25، 59) و برخلاف خدای تورات نیز هیچ خستگی به او نرسید که مجبور به استراحت باشد "و به تحقیق ما آسمانها و زمین و همۀ آنچه را در میان آنهاست در شش روز آفریدیم و هیچ خستگی بر ما دست نیافت." (50 قاف، 38). "رحمان خدایگان آسمانها و زمین، و هرچه در میانۀ آنهاست از آن او و همچنین علم فرا رسیدن قیامت نزد اوست و همگان بسوی او بازگردانده می شوید" (43 زخرف، 85). "او فرزندی اختیار نکرده؛ در این پادشاهی او را انبازی نیست و هرچه را بیافریده سرنوشت قطعی او را نیز مقدر ساخته است (25، 2). او که خدایگان آسمانها و زمین و خدایگان عرش است از آن نسبت ها که به او می دهند منزه است (43، 82). منکران و کافران بجز او خدایان یا الهیانی برگزیده اند که هیچ چیز نتوانند آفرید و خود آفریدۀ رحمانند، نه مالک سود و زیان خویشند و نه مالک مرگ و زندگی خود (25، 3) و آنهائی را که مشرکان بغیر او به خدائی می خوانند قادر به شفاعت کسی نیستند (43، 86). همه چیز آفریدۀ رحمان است. اوست که "آسمان را برافراخت و میزان (ترازو) را بر نهاد" (55 رحمان ،7) تا در وزن کردن به عدالت رفتار کنید و کم فروشی نکنید (55، 9) "و زمین را قرارگاه آدمیان ساخت * که در آن میوه ها و نخل هائی است با خوشه هائی که در غلافند* و دانه هائی همراه با کاه و گیاهانی خوشبو." (55، 19 – 20) او هم در آسمان اله است و هم در زمین خدا است و خردمند و دانای کل است (43، 84). "او خدایگان دو مشرق و دو مغرب است" (17،55). "دو دریا را پیش راند تا به یکدیگر نزدیک شدنمد" (55،19)؛ "و آب این دو شیرین و گوارا و دیگری شورابی سخت گزنده است." (53،25) و "در میان آنها برزخی (سدی) است که از آن فراتر نمی روند"( 55،19). "از آن هر دو، مروارید و مرجان بیرون آید" (55، 22). "و او را کشتی هائی است همانند کوه که در دریا پیش می روند." (55، 42) از نمونه های آفرینش رحمان آنکه "آدمی را از گل خشک شده ای چون سفال بیافرید* و جن را از شعله ای بی دود بیافرید (55، 14-15). "در آفرینش رحمان هیچ خللی نمی بینی" (67 ملک، 3) "آنان که پرندگان را با بالهای گشاده یا بسته بر فراز سرخویش در پرواز می نگرند باید بدانند که هیچ کس جز رحمان آنان را در هوا نگاه نتواند داشت(11) (67)، 19)) (10) و تو دربارۀ رحمان از کسی سوال کن که آگاه باشد (25، 59). "هر چیز که بر روی زمین است نابود می شود * جز (رحمان) خدایگان صاحب جلال و اکرام تو که باقی خواهد ماند * هر کس که در آسمانها و زمین است سائل درگاه اوست، و او هر روز در کاری است " (55، 26، 27، 29) مشرکان بیهوده نباید به خود مغرور باشند و باید بدانند که هیچ سپاهی در برابر رحمان نخواهد توانست آنان را رهایی بخشد و اگر او رزق خویش را از آنان دریغ دارد هیچکس روزی رسان آنان نخواهد بود (رجوع به 67،20-21..) بهرحال رحمان خدائی بخشنده و مهربان است و بر رغم آنچه گویند همگان یاری از او می جویند (21 انبیاء، 112) و بندگان رحمان نیز کسانی هستند که در زمین به فروتنی راه میروند و هرگاه جاهلان با آنان پرخاشجوئی کنند به آنان سلام میگویند (25، 63). این بندگان کسانی هستند که شب را در سجده یا در قیام برای خدایگانشان به صبح میاورند (25، 64) و آنان که به هنگام خرج کردن نه اسراف می کنند و نه خست میورزند، چرا که راه درست در میانۀ این دو است (25، 67). اما آن کس نیز که محمد را به رسالت فرستاد و "فرقان" یا "قرآن" را در اختیار او گذاشت او هم کسی جز رحمان نیست: "رحمان کسی است که فرقان را بر بندۀ خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم دهنده باشد" (25، 1) و آن "کتابی است که آیه هایش بروشنی بیان شده، و نوشته ای (قرآنی) است عربی برای مردمی که (این زبان را) می فهمند" (41 فضیلت 10-3)؛ او به محمد توضیح و اطمینان می دهد که "ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم که در رنج افتی* این فقط هشداری است برای آن کس که می ترسد * و از جانب کسی فرستاده شده که زمین و آسمانهای بلند را آفریده * و آن کس رحمان ا ست که بر عرش (اریکه پادشاهی) استقرار دارد * و از آن اوست آنچه در آسمانها و زمین و در میانۀ آنهاست، و آنچه نیز در زیر زمین است * و اگر سخن بلند گوئی او به راز نهان و نهانی تر آگاه است" (20 طه، 2-7)اما بسیاری وجود رحمان و فرقان، و همچنین ماموریت محمد را برای انتقال یا تلاوت قرآن به مردمان، نفی و رد کردند و البته این امر تازگی هم نداشت زیرا تا این زمان "هیچ سخن تازه ای از جانب رحمان برای آنان نیامد جزء آنکه از آن اعراض کردند" (26 شعرا، 5). به همین دلیل خدایگان محمد، که تا اینجا کسی جز رحمان نیست، او را راهنمائی می کند که "تنها کسی را بیم ده که از پیام (ذکر) پیروی کند و در دل از رحمان بیم داشته باشد. سپس او را به آمرزش و پاداشی سخاوتمندانه مژدگانی ده" (36 یاسین، 11) و خود را از پیامبران ما، که پیش از تو فرستاده ایم، بپرس که آیا جز رحمان خدایا اله دیگری برای پرستیدن قرار داده بودیم" (43 زخرف، 45). و رحمان خود برای اثبات اینکه او خدای بزرگتر و برتر پیامبران گذشته نیز بوده به نقل داستانهائی برای محمد می پردازد؛ از جمله داستان مریم را بیاد او می آورد که "چون از خاندان خویش به مکانی رو به سوی خاوران دوری گزید * و میان خود و آنان پرده کشید، روح خویش را نزد او فرستادیم که همچون انسانی کامل بر او نمودار شد * و مریم گفت از تو به رحمان پناه می برم که پارسا باشی * و او گفت من فرستادۀ خدایگان تو هستم تا تو را پسری پاک (از هر آلودگی) ببخشم" (19 مریم، 16-19) و چون مریم از روح خدایگانش به عیسی مسیح بارور می شود به او ندا می رسد که "اگر از آدمیان کسی را دیدی بگو من نذر کرده ام در راه رحمان روزه بگیرم و با هیچ انسانی سخن نمی گویم" (19، 26). در همین سورۀ مریم همچنین از ابراهیم و گفتگوی او با پدرش یاد می شود که او بعنوان "پیامبری صدیق" پدر را از بت پرستی برحذر می دارد و به او می گوید: "چرا چیزی را که نه می شنود و نه می بیند، و نه هیچ نیازی از تو برمیاورد می پرستی؟" (19، 42) سپس از موضع کسی که از دانشی خاص برخوردار است، و پدرش از آن دانش محروم است، از پدر می خواهد که از او پیروی کند تا او را به راه راست رهنمون شود؛ و از او میخواهد که شیطان را نپرستد زیرا شیطان بر رحمان عصیان کرد (19، 43، 44) ، و به او می گوید: "ای پدر بیم دارم که از جانب رحمان عذابی به تو رسد، پس دوستدار شیطان مباش" (19، 45). در جائی دیگر رحمان از محمد می خواهد که داستان مردم شهری را برای قومش مثل بزند که او رسولان را به آنجا فرستاد و آن مردم آنان را تکذیب کردند "و گفتند شما انسانهای همانند ما هستید؛ رحمان چیزی نازل نکرده و شما دروغگویانی بیش نیستید" (36 یاسین، 13 – 15). اما مردی از آنان دوان دوان از دور فرا رسید و خطاب به همشهریان خود از آنان خواست تا از آن رسولان تبعیت کنند و خود اعتراف کرد که "چرا کسی را نپرستم که مرا آفریده و شما بنزد او بازگردانده می شوید * آیا خدایانی (الهیانی) غیر او را بپذیریم که اگر رحمان بخواهد به من زیانی برساند شفاعتشان مرا هیچ سود نکند و مرا رهائی نتوانند بخشید؟ (36، 20 – 23) سپس خطاب به آن رسولان گفت: "من به خدایگان شما ایمان آوردم؛ سخن مرا بشنوید" (36، 45) و بهمین سبب به او "گفته شد به بهشت درآی" (36، 26)؛ در عوض بر سر قوم او بانگی سهمناک فرستادیم که همگی در چشم بر هم زدنی برجای سرد شدند (36، 28، 29)(12)سرانجام رب یا خدایگان محمد، که همچنان بنام "رحمان" خوانده می شود، توضیح می دهد که او مردگان را زنده می کند و آنچه را در پیش رو دارند و آنچه را بجا نهاده اند خواهد نوشت (36، 12) و روزی خواهد رسید که "در صور دمیده شود و آنان (و دیگر منکران همانند آنان، از گور بیرون آیند و شتابان بسوی خدایگانشان روی نهند* و گویند وای برما، چه کسی ما را از خوابگاههایمان برانگیخت؟ آری، این همان وعدۀ "رحمان" است و پیامبران راست گفته بودند" (36، 51، (52.بهرحال پس از مدتی مقابله و انکار مشرکان بر یکتایی رحمان، جماعتی از آنان ایمان میاورند و صفات عالی او را می پذیرند اما بعضی همچنان از پیش خود به او نسبت هائی می دهند که برای او و در نظر پیامبرش زشت و ناروا مینماید. آنان از جمله مدعی می شوند که "رحمان فرزندی برگزیده است" (19، 88؛ 21 انبیاء، 26) و این سخن آنچنان ناروا است که در اثر بیان آن "هر لحظه ممن است آسمانها و زمین شکافته شوند و کوهها فروافتند و در هم بریزند * چرا که برای رحمان فرزند فائل شده اند * و حال آنکه رحمان را سزاوار نیست که دارای فرزندی باشد * و در آسمانها و زمین هیچ چیز وجود ندارد مگر آنکه به بندگی بسوی رحمان روی آورده (19، 88 – 93). ستایش بر او باد.(13) این فرشتگان که مشرکان آنان را فرزندان، و بدتر از آن دختران خدا می خوانند "بندگانی گرامی هستند * که در گفتار بر او پیشی نمی گیرند و به فرمان او عمل می کنند .... (اینان) جز برای کسانی که (رحمان) از آنان راضی است شفاعت نمی کنند و در عین احترام به او از او می ترسند * و هر یک از آنان بگوید من الهی سوای او هستم جزای او را جهنم میدهیم" (21، 26 – 29). آری، می گویند رحمان دارای دختر یا دختران است و حال آنکه "هر گاه به یکی از آنان بشارت تولد همان چیزی را بدهند که به رحمان نسبت میدهند چهر اش سیاه و خود از خشم آکنده گردد" (43، 17)(14). مشرکان در عین حال ادعا می کنند که "اگر رحمان نمی خواست ما فرشتگان را پرستش نمی کردیم؛ آنچه میگویند از روی نادانی است" (43، 20). "بگو اگر رحمان را فرزندی بود من از نخستین پرستندگان او می بودم" (43، 81).باید دانست که رحمان، یعنی همان رب یا خدایگان آفریننده و پادشاه و فرمانروای مطلق و بلا منازع آسمانها و زمین و تمامی آنچه در میانۀ آنهاست و در عین حال هیچ همتا و حتی همنامی ندارد، در سالهای آغازین بعثت محمد، همانطور که از نامش برمیاید و از آیۀ 113 سورۀ 21 انبیاء و بعضی آیات دیگر مثال آورده شده، خدائی است بیشتر متصف به رحمت و مهر و گذشت اما اندک اندک از اینگونه ناسپاسی و انکارها و نسبت های ناروا به خشم میاید و خطاب به پیامبرش می گوید: "آیا تصور می کنی آن کس که آیات ما را باور ندارد و می گوید من حتما اموال و فرزندان (فراوان) خواهم داشت * از غیب آگاه است و آیا با رحمان پیمان بسته است؟ * به هیچوجه. آنچه را که چنین آدمی می گوید همه را خواهیم نوشت و البته بر عذاب او خواهیم افزود (19، 77 - 79)؛ و همه باید بدانند که هرکس از ذکر رحمان غافل شود شیطانی بر او می گماریم که همواره همراهش باشد * و آن شیطانها آنان را از راه منحرف می کنند ولی آنها می پندارند که در راه راست افتاده اند (43، 36، 37). رحمان سپس با سوگند تهدید می کند که آدمی را، که هیچ نبوده و ما او را آفریده ایم * همه را با شیطانها گرد میاوریم و سپس آنان را گرداگرد جهنم بزانو می نشانیم * آنگاه از هر گروه کسانی را که در برابر رحمان بشتر خود ستائی و سرکشی کرده اند جدا می کنیم * و شک نیست که آنها را که سزاوار انداخته شدن در آتش و سوختن در آن هستند بخوبی می شناسیم * و هیچیک از آنان نیست که داخل در جهنم نشود چرا که این حکمی قطعی از جانب خدایگان تست * و در عوض پرهیزگاران و پارسایان را نجات می دهیم و ستمکاران را همچنان بزانو نشسته در آنجا به حال خود رها می کنیم (19، 67- 72). رحمان در عین حال به پیامبر خویش میاموزد که "بگو کسانی که در گمراهی باشند رحمان بر زمان آنان میافزاید تا آنزمان که سرانجام آنچه را از عذاب یا روز جزا به آنان وعده داده شده ببینند. آنگاه خواهند دانست چه کسی جایگاهش بدتر و سپاهش ضعیف تر است (19، 75).در قرآن، در جائی دیگر نیز که از زبان هارون برادر موسی از خدایگان جهان و جهانیان – رب العالمین- سخن بمیان میاید از او بعنوان رحمان یاد می شود باین ترتیب که هارون هنگام پرهیز دادن بنی اسرائیل از پیروی سامری می گوید: ای قوم من، شما به این گوساله وسوسه شده اید و حال آنکه خدایگان شما رحمان است. پس، از من پیروی کنید و همزمان او را اطاعت کنید (20 طاها، (90).بهرحال، خدایگان آسمانها و زمین و آنچه در میانۀ آنهاست رحمان است که کس را یارای بگو مگو با او نباشد * و در روزی که "روح" و فرشتگان به صف میایستند هیچکس سخن نگوید مگر آنکه رحمان به او رخصت دهد و او سخن به صواب گوید * و آن روز روز حق است و هر کس خواهان آن باشد در نزد خدایگان خویش پناهگاهی خواهد یافت (78 نبا، 37 – 39)؛ روزی که آسمان با ابرها شکافته شود و فرشتگان به زمین فرو فرستاده شوند؛ در آن روز فرمانروائی بحق از آن رحمان است (25، 26). در آن روز پارسایان را در پیشگاه رحمان گرد آوریم * و مجرمان را تشنه کام به جهنم برانیم * و بجز آنان که با رحمان پیمان بسته باشند (دیگران) از شفاعت نصیبی نخواهند داشت (19، 85 – 87). در روز رستاخیز.... در برابر رحمان صداها فرو خواهند خفت و جز صدای پائی نخواهی شنید * در آن روز شفاعت سودی ندهد مگر آنرا که رحمان رخصت دهد و سخنش او را خوش آید (20، 108 – 109). و روز داوری روزی است که در صور دمیده شود و شما فوج فوج بیائید (78، 18). جهنم همچون کمینگاهی در انتظار باشد * و سرکشان را مقصد و ماوا است * قرنها در آنجا خواهند ماند * نه خنکی نوشند و نه آب * جز آب جوشان و چرک و خون * زیرا آنان به روز حساب امید نداشتند * و آیات ما را جداٌ تکذیب می کردند (78، 21 – 28). اینک بچشید که جز بر شکنجۀ شما نخواهیم افزود (78، 30). اما بر عکس، در این روز پارسایان را جائی است در امان از هر آسیب * بستانها و تاکستانها * و دخترانی با پستانهای برجسته * و جامهای پر * نه سخن بیهوده شنوند و نه دروغ * و این پاداشی است کافی از جانب خدایگانت (78، 31 – 36). آن کس که از ایستادن در برابر جایگاه داوری خدایگانش در بیم بوده از دو بهشت(15) بهره خواهد داشت (55، 46) آن دو از درختان انباشته اند (55، 49) در آن دو، دو چشمه جاری است (55، 50). آنجا از هر گونه میوه ای دو نوع وجود دارد (55، 54)؛ بر بسترهاشان که آسترهایی از دیبای ضخیم است تکیه زده اند و میوه های آن دو بهشت در دسترسشان است (55، 54)؛ و در آنجا زنانی هستند که جز به شوی خویش ننگریسته اند و پیش از بهشتیان هیچ آدمی و جنی آنان را لمس نکرده است (55، 56)؛ همانند یاقوت و مرجانند (55، 58). و جز اینها دو بهشت دیگر هم هست (55، 66) در آن دو بهشت میوه هاست و نخل و انار هست (55،58). در آنجا زنانی هستند نیک سیرت و نکو روی (55، 70)، حورانی مستور در خیمه ها (55، 72) پیش از بهشتیان هیچ آدمی و جنی آنان را لمس نکرده است (55، 74)، بر بالشهای سبز و فرشهای نیکو تکیه زده اند (55، 76)، "پس کدامیک از نعمت های خدایگانتان (رحمان) را انکار می کنید" (55، 77) و این آیۀ آخری، که یادآور نعمت های گرانقدر رحمان - خدا به آدمیان است در سورۀ رحمان، که شامل 78 آیه است، 31 بار تکرار می شود و تنها در سه آیه از این سوره است که مجرمان به جهنم و آب جوشان تهدید می شوند. رحمان - خدا همچنان در بسیاری جاهای دیگر سخن از رحمت و نعمت های خود را تکرار می کند. او کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای نیکو کرده اند محبوب همگان می کند (19، 96) و حتی در مورد آنان نیز که رحمان را باور ندارند می گوید ممکن بود که ما برای اینان "خانه های از نقره برپا کنیم و پلکانهائی از نقره بسازیم که از آن بالا روند" (43، 33) و برای خانه هاشان نیز درهائی از نقره درست کنیم و تخت هایی که بر آن لم بدهند (43، 34) اما چون قرار ما بر ا ین بود که مانع شویم همۀ مردمان به شرک روی آرند و به امت واحدی از مشرکان بدل شوند از این کار خودداری ورزیدیم (رجوع به 43، 33). کسانی از پیامبران و از فرزندان آدم بودند که چون آیات رحمان بر آنان تلاوت میشد گریان به سجده میافتادند * اما بعد کسانی از اخلاف آنان نماز و دعا را ضایع گذاشتند و پیرو شهوات خود شدند؛ اینان بزودی به گمراهی مطلق خواهند افتاد * مگر آنان که توبه کنند و ایمان آورند و کارهای شایسته کنند * اینان به بهشت داخل خواهند شد و بر آنان ستم نخواهد رفت * و در مورد بهشت عدن نیز که رحمان در غیب به بندگانش وعده کرده بود به وعده وفا خواهد شد * در آنجا سخن لغو نمی شنوند. گفتارشان "سلام" است و هر صبح و شام روزیشان آماده * و این همان بهشتی است که به بندگانمان، آنان که پارسائی پیشه کرده اند، عطا می کنیم (19، 58- 63).چنانکه دیده می شود "رحمان" یعنی اله یا خدایی که محمد در سالهای آغازین بعثت برای خود برگزیده بیشتر خدائی رحیم و رئوف و مهربان است و همانطور که بویژه در سورۀ 55 رحمان آمده، در عین قدرت کامل از رحمت و مهر سرشار است و برای بندگان خویش، و بخصوص باورمندان از هر نوع نعمت میافریند و حتی گاه رحمت خود را از منکران نیز دریغ نمیدارد و به آنان فرصت میدهد تا نظر خود را تغییر دهند. اما زمان پیش می رود و در برخورد محمد با قومش تحولاتی صورت می گیرد: کسانی به او و دعوت او ایمان میاورند و از پی او می روند و کسانی دیگر بر انکار و مخالفت و دشمنی شان و اذیت و آزار بر خود او و بر مومنان میافزایند و در این میان دقیقا معلوم نیست از چه زمان سخن از اله یا خدائی بنام "الله"، که همان خدای برتر و مشترک قوم بنی مُضَر و قریش است، بمیان میاید. حقیقت اینست که نام این خدایگان تازه محمد حداقل در سی سوره از سوره های اولیۀ قرآن مسکوت مانده است.(16) البته گاه در لابلای سوره های این دوران نام "الله" در بعضی آیه ها به چشم میخورد که بعمد یا غیرعمد از جانب تدوین کنندگان قرآن جای داده شده است اما قرآن پژوهان غالبأ با اشاره به آیه هائی از اینگونه یادآوری و اثبات کرده اند که اینها بعدها به مت اصلی افزوده شده اند ولی بعید نیست که محمد خود از زمانی به بعد، در مواردی از نامهای "الله" و "رحمان" در کنار هم یاد کرده باشد از آنجمله میتوان به آیه های یک تا هشت سورۀ 20 طاها اشاره کرد که در هفت آیۀ اول ابتدا از "رحمان" بعنوان فرستندۀ قرآن، آفریدگار زمین و آسمانهای بلند، فرمانروای این دو و هرچه در میانۀ آنهاست و هرچه در روی زمین است و بر راز های نهان آگاهاست، یاد میشود ولی ناگهان، در آیۀ هشت، از اله یا خدائی بنام "الله" سخن میرود که نیکوترین نام ها، یا بگفتۀ قرآن سماء الحسنی، از آن اوست.(17) و یا جدی تر از این، آیه های 28 و 29 سورۀ 67 ملک است که محمد در آنها خطاب به مشرکان می گوید: گیرم "الله" مرا و آنان را که با من هستند هلاک کند و یا بر ما رحمت آورد چه کسی کافران را از عذاب دردآور میرهاند؟ و بلافاصله پاسخ می دهد: "او رحمان است که ما به او ایمان آوردیم و بر او توکل کردیم و زودا که خواهید دانست چه کسی در گمراهی آشکار است." ؛ و چنانکه دیده می شود در اینجا "الله" و "رحمان" چنان درپی هم و در پیوند با یکدیگر آمده اند که گویی از یک موجود واحد با دو نام متفاوت سخن میرود و یا حتی ممکن است امر چنان تشبیه شود که گویا "رحمان" بعنوان یکی از صفات "الله" بکار رفته است. شک نیست که نمیتوان دقیقا تعیین کرد که محمد در چه زمان "الله" را جایگزین "رحمان" میکند اما باحتمال زیاد این امر در سالهای میانه دوران دعوت محمد در مکه و زمانی اتفاق میافتد که دیگر جماعت قابل ملاحظه ای از مکیان به او و دین پیوسته و در این زمان احساس می کنند که شاید بهتر باشد نام خدای بزرگتر و مشترک کعبۀ مکه و قوم و قبیلۀ خویش را جایگزین نام خدای برتر و مشترک اقوام دیگر کند و شاید هم به این دلیل که با توجه به شرایط موجود، از یکسو بتواند در برابر مخالفت های منکران و مخالفان خود بیشتر پایداری کند و از سوی دیگر با این کار در جلب مکیان مردد و متزلزل به آئین خویش موفقیت بیشتری داشته باشد. اما باحتمالی انتخاب این نام بعنوان مرجع وحی و الهام محمد و سپس نسبت دادن تمام حالات و صفات "رحمان" وواگذاری مقام او به این خدایگان تازه برای مومنان سوال برانگیزد، و شاید هم بحث انگیز بوده، و باحتمال قوی در پاسخ به چنین سوال و گفتگوئی است که در آیه ای گفته می شود: «تفاوتی نکند که او را الله بخوانید یا رحمان بخوانید. به هر کدام بخوانید نام های نیکو (سماءالحسنی) از آن اوست» (17 اسرائیل، 110)؛ و بدنبال این آیه است که برخی کیفیات و خصوصیاتی که پیش از این در حق "رحمان" گفته میشد دربارۀ "الله" تکرار میشود؛ برای مثال از محمد خواسته میشود تا برای مردمان تکرار کند که "الله" یعنی خدائی را سپاس گویند که فرزندی ندارد و او را در فرمانروائی و پادشاهی بر جهان و جهانیان نیازی نیست و هیچگاه درمانده نخواهد شد که به پشتیبان و یاوری نیاز پیدا کند (17، 111). اما زمانی میگذرد که این بی تفاوتی و هم ارزی میان رحمان و الله از میان میرود و نام "رحمان"که نام اصلی و منحصر بفرد خدایگان برتر محمد و آفریدگار جهانیان بود، به صفتی ار صفات، یا بقول قرآن به یکی از نام های نیکوی "الله" بدل میشود و در ردیف بقیۀ صفات، یا اسماء الحسنای او در میاید. توضیح آنکه براساس یک شمارش در قرآن 99 نام نیکو برای "الله" دکر شده که یکی از آنها رحمان است(18) و به مومنان تذکر داده میشود که این نیکوترین نام ها به الله تعلق دارد، او را به این نامها بخوانید و آنان را که به نامهای نیکوی الله الحاد میورزند به حال خود بگذارید. آنان بزودی به کیفر اعمال خویش خواهند رسید (7عراف، (180).در مورد نامهای نیکوتر الله برای مثال میتوان به سه آیه از سورۀ 59 مدنی "حشر" اشاره کرد که پس از تاکید بر اینکه "الله" کسی است که هیچ خدائی جز او نیست، یکجا پانزده نام از سماء حسنا برای او ذکر شده است باین ترتیب: عالم غیب و الشهاده (دانندۀ نهان و آشکار)، رحمان (بخشنده)، رحیم (مهربان)، ملک (پادشاه)، قدوس (پاک)، سلام (عاری از هر عیب)، مومن (ایمنی بخش)، مهیمن (نگاهبان)، عزیز (نیرومند)، جبار (تندخو)، متکبر، خالق (آفریننده)، باری (نوآفرین)، مصور (چهره نگار)، حکیم (خردمند) (59، 22 – 24). اما در مورد "الله"، همانطور که بیشتر اشاره شد، او بزرگترین و برترین اله یا خدای خدایان قبایل مضر بود که از چهار قوم گوناگون تشکیل می شد: بزرگترین بخش این اقوام قوم بنی عامر بود که در مرکز عربستان مقام داشت، طایفۀ دیگر بنی تمیم بود که بین بنی عامر و حجاز مکان داشت و از نظر جمعیتی پس از بنی عامر قرار می گرفت. سوم دو طایفۀ، هوازن و طائف بودند که در منطقۀ طائف سکونت داشتند و چهارم قبایل قریش و کنانه بودند که در مکه و اطراف آن میزیستند و کوچکترین بخش قبایل مضری بودند، و کعبۀ واقع در این شهر در اوایل قرن هفتم میلادی برترین بیت الله نزد این قبایل بود.(19) و باین ترتیب چند سال – و شاید پنج یا شش سال - پس از آغاز بعثت محمد و دعوت مردمان به پرستیدن "رحمان" خدای یگانه و آفریننده و پادشاه جهان و جهانیان، "الله" جایگزین "رحمان"، و همانطور که گفته شد، رحمان به یکی از صفات او بدل میشود؛ و محمد ماموریت می یابد که خطاب به مردمان بگوید که خدای شما خدائی است یکتا، و خدائی وجود ندارد جز او که رحمان و رحیم است (2 بقره، 163) و او همان الله است که یکتاست (112 اخلاص، 1) نه زاده است و نه زاده شده * و نه همتائی برای او وجود دارد (112، 3 و 4)؛ الله همانست که آسمانها را بی هیچ ستونی، که بتوان دید، برافراشت، آفتاب و ماه را رام خود ساخت * زمین را بگسترد و در آن کوهها و رودها قرار داد، شب را در روز بپوشاند (13، 2 و 3)؛ رعد به ستایش او و فرشتگان از بیم او ستایشش می کنند، او صاعقه ها را میفرستد هر که را بخواهد با آن به او آسیب رساند (13ف 13)؛ و بگو: الله آفریننده هر چیزی است، و همو یکتا و قهار است (13، 1).
22/11/1385
پاورقی ها:
1- سوره های 77 مرسلات: 80 عبس و 81 تکویر. کلمۀ "الله" در آخرین آیه سورۀ تکویر ذکر شده ولی این آیه خارج از متن اصلی سوره است و بعدها به آن افزوده شده است.2- مهندس مهدی بازرگان، سیر تحول قرآن، باهتمام سید محمد مهدی جعفری، تهران، چاپ فاروس ایران، 18/2535 شاهنشاهی3- صفحات 670 – 671 دکتر محمود رامیاد، تاریخ قرآن، انتشارات امیرکبیر، تهران، 13624- در 27 سوره از سوره های اولیه قرآن فقط کلمه "رب" بکار رفته و از نام های "رحمان" و "الله" ذکری بمیان نیامده است. این سوره ها عبارتند از سوره های 54، 56، 68، 75، 77، 80، 82، 83، 86، 88 – 90، 92 – 94، 97، 99 – 103، 105- 109، 111، 113 – 114 و اگر در بعضی از آیه های این سوره ها یکی از این نام دیده شوند به اجماع قرآن پژوهان مربوط به زمانهای بعد هستند.5- رجوع شود به ص 307 محمد فواد عبدالباتی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، نشر پرتو؛ بهمن 13746- رجوع شود به دکتر امیرحسین خنجی، بسترهای مذاهب متنازع اسلامی در جوامع قبایلی عربستان پیش از اسلام و.... سایت «ایران امروز»، 27 اردیبهشت 13827- ص 77 دکتر روشنگر الله اکبر، سانفرانسیسکو، انتشاراتی فارس، 1375 بنقل از: Encyclopedia Britania Nintth edition,vol.xvi,p.4598- دکتر امیرحسین خنجی، بنقل از بلاذری صاحب کتاب فتوح البلدان9- رجوع شود به صفحات 1414 – 1418 محمدبن حریرطبری، جلد چهارم، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، انتشارات اساطیر، 135210- ص 272 ابن اسحاق- سیرت رسول الله. در کتاب ابن هشام، صفحه 180 گفته میشود: «ای محمد، شنیده ایم تو از مردی که در شهر یمایه است و نامش رحمان است تعلیم می گیری، و به خدا سوگند که ما....»11- مشابه این آیه با تغییر در بعضی کلمات در سورۀ 16 نمل آیۀ 79 آمده با این تفاوت که در اینجا "الله" در جای "رحمان" نشسته است: «آیا به پرندگان رام شده در فضای آسمان نمی نگرند؟ هیچکس جز الله آنان را در هوا نگاه نتواند داشت.»12- این داستان از یک افسانۀ مسیحی گرفته شده که در انجیل در کتاب "اعمال رسولان" باب 11، 28 و باب 21، 10 از آن سخن رفته. در اینجا نام آن مشخص آغابوس است که در داستانهای اسلامی به "حبیب نجار" تبدیل شده است. رجوع شود به ص 469 قرآن، ترجمۀ بلاستر13- در سورۀ 10 یونس، آیآ 68 نیز عینا همین آمده است: "گفتند الله فرزندی برگزیده است؛ ستایش بر او باد، او بی نیاز است، از آن اوست هرچه در آسمانها و زمین است." که در اینجا رحمان جای خود را با الله داده است.14- این مضمون عینا در سورۀ 16 نحل، آیه های 57 – 59 تکرار می شود با این تفاوت که در اینجا الله بجای رحمان مورد بی احترامی واقع می شود: "و برای الله دختران قائل میشوند.... * و حال آنکه هر گاه یکی از آنان را بشارت به دختر دهند چهره اش سیاه و خود از خشم آکنده گردد."15- دربارۀ دو بیت بهشت تفسیرهای فراوانی شده که هیچیک قانع کننده نیست، از جمله گفته شده یک بهشت برای "مقربون" و دیگری برای "اصحاب یمین" یعنی اصحاب سمت راست است.16- رجوع شود به صفحات 40 – 75 المعجم المفهرس17- برای اسماء الحسنی رجوع شود به سوره ها و آیه های 7، 180؛ 17، 110؛ 20، 8؛ 59، 2418- دکتر روشنگر، الله اکبر، صفحات 135 – 18519- دکتر امیرحسین خنجی، بسترهای مذاهب متنازع اسلامی.....
۱ نظر:
درود بر شما نوشتاری را برای جناب مفرد کلان فرستادم امیدوارم بتوانید از ان بهره ببرید.
ارسال یک نظر