دوشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۹۳

ریشۀ واژۀ نماز

جناب عبدالرضا گلپایگانی میگوید: من گمان می کردم نماز از سرهم شدن نم (تعظیم و ستایش و خم شدن) و ماز ساخته شده و ماز و مازه (مهرۀ مربوط به مغز) به معنی پشت و کمر است چنانچه اکنون در لری به گوشت راسته، پشت مازه و به فیله هم پیش مازه یا می مازه گفته می شود."
این نظر درست می نماید چون به تنهایی از نم/نمنگهه واژۀ نماز ساخته نمیشود. ماز در مازندرانی هم به معنی پیچ و خم است. ولی صورت پهلوی نماز یعنی نماچ بیانگر آن است که جزء "ز" در اینجا صورتی از پسوند پهلوی "چ" به معانی نیز، هم و همراه با می باشد.
در این رابطه اگر مز (ماز) در مزگت را به معنی مازندرانی آن خم [شدن] بگیریم، مزگت میشود محل خم شدن و رکوع و سجده و این مترادف ایرانی واژۀ عربی مسجد میگردد. قبلاَ به سهو تصور میکردم مز در مزگت به معنی بزرگ است.

هیچ نظری موجود نیست: