جمعه، تیر ۱۳، ۱۳۹۳

عذاب وجدان از صرف نظر کردن یک شغل

دو امکان شغلی که 28 سال قبل، پیش از مهاجرت به خارج داشتم:
برادران رضا و مهدی ارومیان پسران آیت الله علی ارومیان، نماینده مردم مراغه در مجلس از من تقاضا کرده بودند که به جای مهاجرت به خارج و کار دفتری در میدان راه آهن تهران به عنوان معلم خصوصی ریاضی و ادبی به درسهای خارج از دبیرستان ایشان یاری رسانم. شغل دیگر پیشنهاد استوار بازنشسته و آزاده ای بود که من به دروس ریاضی فرزندان جوان و نوجوان وی یاری می رساندم. کمک به دروس این چهار فرزند و کار در دفتر کارخانه آتش نشانی وی در منجیل دو شغل توأم پیشنهادی او برای من بود. برای مورد اول عذاب وجدان دارم چون فکر میکنم اگر پیش این دو برادر می ماندم، شاید مسیر زندگی این دو برادر غیر از شهادت در جبهه های جنگ با عراق میشد.

هیچ نظری موجود نیست: