سه‌شنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۸۹

کلمه آریا مترادف با کلمات تور، سکا، گِت به معنی دارندگان توتم بزکوهی است

برای کلمهً آریا در زبانهای مختلف می توان معانی مشترک و متفاوتی پیدا کرد. سرانجام این تحقیق نتیجه ای بود که پیشتر نه به نظر نگارنده و نه ظاهراً به نظر کسی دیگر رسیده است. بُز کوهی که میش گشن وحشی اساطیری خوان دوم هفتخوان رستم و میش وحشی (غُرم) همراهی کننده اردشیر بابکان در هنگام فراری دادن کنیز اردوان، و سرانجام معنی لفظی نام کوروش (کوروش-ک) که در زبان پهلوی قوچ وحشی و بزکوهی، گواه هستند. ولی سند لغوی معتبر از زبان سانسکریت و زبان ایسنلندی بدست می آید که در آنها آرانیا و اَر به ترتیب به معنی حیوان وحشی (معادل تور) و گوسفند است. یعنی قوچ وحشی توتم عمومی آریائیان تورانی (سکایی)؛ گِت (لیتوانیایی) و گوتهای ژرمن است. برای نام اخیر وجه اشتقاق روشنی ارائه نشده است. ولی ساده ترین وجه اشتقاق برای آن در زبانهای ژرمن و کلاً هندواروپایی همان بزکوهی (گو-تی) است که این مفهوم حتی در مورد بُزان اهلی که در کوه پیمایی و چرا در کوهستان مهارت دارند، صادق است. یک دلیل معتبر در اساطیر اسکاندیناوی می توان سراغ گرفت و آن موضوع مهاجرت تیالوِ یا تیالوار (از ریشهً توله یعنی آتش) است که وی و خواهرش روسکوا (پری دریایی) در سواحل دریا رابطه با تور و لوکه (ایزد آتش بالتیکوم، کالوائیتیس، ایزد کورهً آهنگری ) و بزان وحشی ایزد رعد برق تور هستند. او برای سکونت به جزیره گوتلند میرود ولی آب دریا آن را فرا میگیرد. ولی بار دوم که آتش روشن میکند جزیره ثبات پیدا میکند و دیگر هر گز در آب فرو نمی رود. در نزد آریائیان هندو ایرانی و سکایی بُزکوهی (گو-تی) حیوان توتمی مخصوص ایزد آتش آگنی (تاپیتی، تابیتی، یعنی تابنده و درخشان) به شمار میرفته است. ایزد جنگلی فنلاندی تاپیو ارتباطی با همین تاپیتی سکایی و همچنین ئول (درخشان) ایزد جنگلی آتش و روشنایی و شکار اسکاندیناوی دارد. به نظر میرسد دو بُز اساطیری تور اشاره به دوشاخه ویزیگوت و اُسترگوت داشته است. گروه بزرگ دیگر اینها که به دنبال آن دو به کشورگشایی در شمال بالکان پرداختند نامشان گپیدها (بخشنده ها)است. ایشان اسم خود را از یک نام فری الهه بزرگ ژرمنها یعنی گِفیون یا گِفن (بخشنده) گرفته اند. همان الهه ای که طبق اسطورهً "دغلبازی در مقابل گیلفه" که در اِدای منقول از اسنوره ذکر شده، زمینی به اندازه محاط در شخمی برای خویش پدید آورد. وی اجازه کسب آن قطعه زمین را از پادشاه اساطیری سوئد گیلفه (ایزد معبد زرین اوپسالا، منظور فری، ایزد مخصوص سوئد) دریافت کرد که به نحوی که وی بتواند با شخم زدن محدوده در عرض یک روز در آنجا برای خویش پدید آورد. ولی او با چهار فرزند مبدل به ورزاو خویش زمینی با شخم زدن آن برای خود پدید آورد که شاه گیلفه خیالش هم را نکرده بود چه این الهه سریع به سرزمین یِته ها (گتها) که خدای آتش زیرزمینی لوکه در آن میزیست، شتافت و چهار فرزند به وجود آورد و وی این چهار فرزند خدایگانی- غولی خویش را برای شخم مرز زمین جدید گوتها در جنوب سوئد و تصاحب آن تبدیل به ورزاو نمود. در این اسطوره گوت به معنی حالت اسکیتی جمع گو (گاو) گرفته شده است. بر این پایه کلاه خودهای با نشانی شاخ گاو عهد ویکینگها از سنن گوتهای اسکاندیناوی اخذ شده بوده است. در زبان اسکیتان (سکاها) گو به معنی عمومی ستوران هم گاو، هم گوسفند (گاو مقدس) و هم بزکوهی است ولی در باب گوتها منظور همان ورزاو است. منظور از چهار فرزند این الهه کدام قبایل گوت هستند سه تایشان مشخص است ویزیگوت، استرگوت، گوتهای گپیدی. ولی از چهارمی آیا خود ژوتهای گیلند و گروه مهاجر آنها از دانمارک به انگلستان هستند یا واندالها مرادند که گاهی از گوتها به شمار میرفتند ؟ در واقع اسطوره فتح جنوب سوئد توسط گوتها در عهد باستان اتفاق افتاده و در یونان منشأ اسطوره یونانی شده اودیسه (مترادف اودن) شده است. در نزد خود ژرمنها به صورت دو حماسهً سیگورد فافنه بانه و بئو ولف تجلی یافته است. جالب است که در فاصله ای نه چندان دوردست گِتهای شمال تراکیه (اسلاف لیتوانیاییها) نیز پرستندگان توتم بُزکوهی بوده اند نامشان مرکب از کلمه گو (گاو) و تی (به معنی کوهی) می باشد. خدای قبیله ای ایشان تحت نام گِبل ایزیس (حامی دامها؛ ول-س اسلاوها) خوانده میشد. می دانیم ویله (لابد از همان ریشهً وِل-س) نامی بر تور اساطیر اسکاندیناوی است. در قفقاز بُز کوهی اهلی شده را "تور" می نامند که مترادف کلمه ایرانی شکا (سکا) و شکار (سکار) است.

هیچ نظری موجود نیست: