جمعه، شهریور ۰۵، ۱۳۸۹

ریشهً سومری و ایرانی نام ایران

دوستمان غیاث آبادی مطلبی را در باب جستجوی منشأ سومری نام ایران آورده اند که نگارنده قبلاً در مواردی در ردیابی آن بر آمده بودم. مطلب وی در این خصوص از این قرار است:
"واژه‌هایی که در پیوند با نام ایران/ آریا باشند در متون سومری دیگری نیز شناسایی شده‌اند. درخشانی به نقل از گوئتس (Goetze) آورده است که نام «اِرِن» در زبان سومری برای نامیدن «سربازان شرقی» بکار می‌رفت و در کتیبه‌ای از دوره شاه «اَمَرسین» (Amar-Sin) متعلق به حدود چهار هزار سال پیش، واژه «اِرِن/ اِرین» در پیوند با نام‌های جغرافیایی‌ای آورده شده که بیشتر در شرق رود دجله (تیگری) جای داشته‌اند. یعنی سرزمین‌هایی کوهستانی در شرق که جایگاه «اِنلیل» دانسته می‌شد و خدابانو «اینانا» (نَـنَـه/ آناهید/ ناهید) از آنجا بر می‌خواست.
سومریان همچنین شهر شوش را با نام «اینانا اِرین‌کی» ( Inanna-Erinki) می‌شناختند که بخش آغازین آن در پیوند با نام خدابانو اینانا (ناهید) و بخش واپسین آن ظاهراً در پیوند با نام آرین/ آریا است." (ارین کی در زبان سومری به معانی جایگاه جنگجویان و جایگاه شیران است. الهه اینانا را همراه دو شیر تصویر و پرستش می نموده اند).
در باب آراتتا آن را یک بار به معنی سرزمین راه گرفته و با هاران تورات یعنی سرزمین راه معادل قرار داده بودم. در تورات نام هاران (سرزمین راه) و ناحور (سرزمین گرم) و کشور ابراهیم (یعنی اشنوناک در شمال شرقی بابل) به عنوان سرزمین سه برادر با هم و کنار هم ذکر شده اند. گرچه بعداً با اطراف یهودیه مشتبه شده است. نگارنده در تعیین ناهور با آراتتا (ایران شرقی و مرکزی) راه درست رفته بودم. حال از روی تحقیقات بعدی جای کشور ابراهیم یعنی اشنوناک (اشنونه) را در سمت بین لرستان و بغداد دیده ام چه مردم اشنوناک به رهبری ایبال پیل دوم از مقابل حمورابی در همان مسیر ابراهیم، یعنی ابراهیم معاصر حمورابی به سمت فلسطین رفته اند. بنابراین جای کشور حام (شدت گرما) هم همان بابل در جنوب غربی کشور اشنوناک بوده است. با این پایه نام عبری هاران و نام سومری ایران یعنی آرا یا آراتتا به معنی کشور راه بوده است. اوستا هم که به طور رسمی فلات ایران را کشور خونیرث یعنی کشور راههای خوب معرفی میکند. نامهای خُراسان (در شکل خو- رس-ان) و پارت (پرثوه، راه و پل) به همین معنی می باشند. بنابراین آشوریان که مردم سمت خراسان را آریبی شرق نامیده اند؛ منظورشان باشندگان کشور کنار راه است یعنی همان راهی که بعداً قسمت مرکزی راه ابریشم می بود. ایرانشناسان و به تبعیت از ایشان نگارنده این نام را گاهی منظور اعراب و گاهی آریایی معنی میکردم. تفسیر دومی درست می بود اگر اصل آن از کلمهً سومری ارا یعنی راه گرفته میشد نه آریا که به معنی نجیب است. حتی بزرگوارانی چون حسن پیرنیا، مشیرالدوله برداشت نجیبی و نژادی نموده که گویا بومی ها را تور (وحشی) خوانده اند. در حالی که بر پایه توتم بزکوهی آریائیان/سکائیان صحراگرد هم تور، هم سکا و هم آریا در زبانهای هندوایرانی به معنی توتم بزکوهی است. همان حیوان نجیب سمبل مقاومت و دلیری کوهستانها است و در ردیف درندگان و مهاجمین هم قرار ندارد. گرچه این توتم به طور اخص مقدس نماند. ولی در اساطیر و نامها مثلاً هفتخوان دوم رستم، فرار اردشیر بابکان و نام کوروش (قوچ وحشی، ذوالقرنین) به مقام تقدس آن پی می بریم. کلمهً سامی و سومری ار (ریشه نام عرب و توتم ایشان) هم به معنی شیر (اسد) موجود است ولی نزد ایرانیان محبوبیت خاصی نداشته است. اختلاف آب و هوا و شرایط اقلیمی و طبیعی در این احساسات ملی ایران و عربستان کهن دخیل بوده است. گرچه با تشکیل امپراطوری هخامنشی آن معنی ایرانی دوم نام ایران در کنار اولی رسمیت پیدا کرد. چون کلمات پارس (به سومری یعنی محل معبد و قربانگاه)، ارتین (پاکدین، در خبر هرودوت)، اشون (پیرو راستی)، آریا (خوب و نجیب) و بهدین جملگی بدین معنی اشاره دارند. گرچه در اوستا اولویت با خونیرث یعنی سرزمین راه (سرزمین راههای خوب، خراسان، پارت) است که در عهد یونانیان و اشکانیان نیز همان نواحی به نام سرزمین آریانا خوانده شده است. در اوستا مقر حکومتی اولیه زرتشت یعنی رغهً آذربایجان یعنی مراغه به نام ائیرینه وئجه خوانده شده است که معنی محدود به معنی علفزارها و چمنزارهای خوب دارد و در نام کنونی شهر مراغه (مرغزار) و نامهای کهن آن افرازها-روذ (علفزار گسترده) و گزن (گئثه-ن= محل گیاه) به وضوح دیده میشوند. ابهام در وجه اشتقاق این اسامی باعث سوء تفاهماتی شده است و غالباً این نام را به معنی ایران اصلی شمرده اند.

هیچ نظری موجود نیست: