پنجشنبه، مهر ۱۱، ۱۳۹۲

ریشۀ محتمل اصطلاح کتاب مکنون قرآن در آیه 78 سورۀ واقعه

گفته میشود لفظ اوپانیشاد که از کلمات اوپ (به معنی نزدیک) و نی (به معنی پائین و سد (نشستن)) ترکیب شده است؛ چون شاگردان دور استاد خود می نشستند تا حقیقت را از او فرا گیرند و بوسیله آن جهل را از میان بردارند، از این رو اوپانیشاد به معنی نشستن شاگرد نزد استاد برای آموختن علوم سّری می باشد و می توان این کلمه را در فارسی به پایین نشینی تعبیر کرد. دارا شکوه مترجم فارسی اوپانیشادها، اوپانیشادها را همان کتاب مکنون مذکور در قرآن نامیده بود.
حال این گفته دارا شکوه طرفداری ندارد. ولی اگر نظر دارا شکوه را- مبنی بر اینکه اصطلاح کتاب مکنون اشاره به اصطلاحی فرهنگی از مردمان قدیم دارد- بپذیریم، در این صورت به اصطلاحِ متافیزیک (ماوراء الطبیعه) در کتاب متافیزیک ارسطو می رسیم. چه می توان تصور کرد که نام این کتاب و اصطلاح ارسطو به عربی به صورت "ما- کَوْن-ون" (آن چه مربوط به جهان هستی شناخته شده نیست) ترجمه شده بوده است و تلخیص آن به صورت مکنون (پنهان داشته شده، سّری) در آمده است که بدین هیئت معنی کتاب سّری از آن اراده شده است که خود بیان دیگری از همان کتاب ماوراء الطبیعه (متافیزیک) است.
در این باره نظر مؤمنین را در اسلام کوئست نت www.islamquest.net)) در جواب خلاصه پرسشها می خوانیم:
پرسش
مقصود از کتاب مکنون در قرآن مجید چیست؟ پاسخ اجمالی
1. بیشتر مفسران قرآن کریم بر آنند که منظور از «کتاب مکنون»، «لوح محفوظ» است.[1] خداوند در آیه: «فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ»،[2] در مقام فضیلت قرآن برآمده و یکی از فضایل آن‌را بیان می‌کند، و آن این است ‌که قرآن در کتاب مکنون، یعنی لوح محفوظ، پوشیده و مستور است؛ چراکه قرآن کریم پیش از فرود آمدن در این عالم طبیعت، در آن محل مخفى و از نظرها مستور بود. به عبارت دیگر، در این‌ آیه بعد از آیه: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ»،[3] در مقام بیان صفت دوم قرآن است و مى‏فرماید قرآن، محفوظ و مصون از هر دگرگونى و تبدیل است؛ چون در کتابى است که آن کتاب این‌گونه است، و آن کتاب عبارت است از لوح محفوظ،[4] همچنان‌که در جاى دیگر فرمود: «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ»؛[5] بلى این قرآن مجید است، در لوح محفوظ.
2. در متون روایی ما از ائمه (ع) به کتاب مکنون تعبیر شده است: «حماد صائغ می‌گوید: شنیدم مفضل بن عمر، از امام صادق(ع) مى‌پرسید ممکن است خدا اطاعت شخصى را بر مردم واجب نماید ولى آن شخص را از اخبار آسمان محروم کند؟ امام(ع) فرمود: خداوند بزرگ‌تر، کریم‌‏تر، رئوف‌‏تر و مهربان‏‌تر از آن است که بندگان خود را به پیروى از شخصى ملزم نماید، ولى او را صبح و شام از اخبار آسمان محروم کند. در این هنگام موسى بن جعفر(ع) وارد شد، امام صادق فرمود: خوشحالى از دیدار کسى که صاحب کتاب على (کتاب مکنون) است، آن کتابى که خداوند می‌فرماید: جز پاکیزگان نمى‌‏توانند به آن دست بزنند».[6]
3. نیز گفته شده است مقصود از کتاب‏ مکنون‏ دل‌هاى مؤمنان است، و یا این‌که اشاره‌‏ای است به این‌که قرآن در پیشگاه خداوند محفوظ است، چنان‌که فرمود: «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ».[7]‏، [8]
________________________________________
[1]. ر. ک: ابوالفتوح رازى، حسین بن على، روض الجنان و روح الجنان فى تفسیر القرآن، ج ‏18، ص 324، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، 1408ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏9، ص 341، ناصر خسرو، تهران، 1372ش؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏19، ص 137، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417ق؛ بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ‏12، ص 104، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361ش.
[2]. واقعه، 78.
[3]. همان، 77.
[4]. ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏19، ص 137.
[5]. بروج، 21- 22.
[6]. ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، الغیبة(للنعمانی)، ص 327، نشر صدوق، تهران، چاپ اول، 1397ق. «أخبرنا عبد الواحد بن عبد الله بن یونس قال حدثنا أحمد بن محمد بن رباح الزهری الکوفی قال حدثنا أحمد بن علی الحمیری قال حدثنی الحسن بن أیوب عن عبد الکریم بن عمرو الخثعمی عن جماعة الصائغ قال سمعت المفضل بن عمر یسأل أبا عبد الله ع هل یفرض الله طاعة عبد ثم یکتمه خبر السماء فقال له أبو عبد الله ع الله أجل و أکرم و أرأف بعباده و أرحم من أن‏ یفرض طاعة عبد ثم یکتمه خبر السماء صباحا و مساء قال ثم طلع أبو الحسن موسى ع فقال له أبو عبد الله ع أ یسرک أن تنظر إلى صاحب کتاب علی فقال له المفضل و أی شی‏ء یسرنی إذا أعظم من ذلک فقال هو هذا صاحب کتاب علی الکتاب المکنون الذی قال الله عز و جل لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ‏».
[7]. یوسف، 12.
[8]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، تحقیق، صفوان عدنان داودى، ص 727، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، چاپ اول، 1412ق.

هیچ نظری موجود نیست: