سه‌شنبه، مهر ۳۰، ۱۳۹۲

مطابقت وارباک، خشثریتی و کیکاوس

در خبر موسی خورنی و کتسیاس، وارباک (آرباک، صاحب چشمه بزرگ و حوض مانند) پادشاه ماد که با اسرحدون پادشاه آشور در گیر بوده است مطابق خشثریتی سومین پادشاه ماد و خداوند شهر کار کا-شی (کلنی جایگاه چشمه) است و این نام ها خود مترادف نام کی اوس (کی کاوس، پادشاه سرزمین چشمه) در اوستا و شاهنامه هستند. اینکه منابع سریانی می گویند وارباک به دست اسرحدون در کیلیکیه کشته شد، از اینجاست که توگدامه کیمری متحد مادها و معاند آشوریان در کیلیکیه بدست مادیای اسکیتی (داماد پادشاه آشور) کشته شده است.

۱۲ نظر:

ناشناس گفت...

با درود
استاد ارجمند در وبلاگ عادل اشکبوس دیدگاه شما را درباره واژه گناوه دیدم.درست متوجه نشدم آیا واژه گن در زبان پهلوی جین بوده است. اگر بیشتر توضیح بدهید ممنون میشوم.
و آیا واژه گناوه با گناباد پیوندی دارد ؟

ناشناس گفت...

وازه اراک را به چم تخت پادشاهی _ پایتخت _ باغستان _ نخلستان ، شهرستان ، باغ و بارگاه وهمچنین سرزمین هموار گرفته اند که دیدگاه واپسین از هرتسفلد است.
استاد شما چه دیدگاهی دارید.
همچنین درباره واژه ( کره) نام پیشین شهری که پیش از اسلام در نزدیکی اراک امروزی بوده کسی چیزی نگفته،شما دیدگاهی دارید؟

Mofrad گفت...

گناوه را ترکیبی از گِن (صورتی از جین پهلوی به معنی جا) و آو (آب) می دانم ولی گناباد را ترکیبی از جین و باذ (دژ). اراک را در پهلوی هراگ یا هراک دیده ام که به معنی محل نگهبانی و جایگاه محروسه. چه این معنی سامی نام شومر/سومر هم بوده است که ترجمه ایرانی اش اراک/عراق شده است. روستای زادگاهی زرتشت در سمت کوه سهند یعنی هراگ (هرق کنونی) نیز به همین صورت اراک آمده است که به معنی محل دژ بوده است. این دژ در بالای تپه روستای هرق اخیراً کشف و غارت شده است. راجع به نام شهر کره باید تحقیق کنم.

Mofrad گفت...

کرج ابودلف (بوئین کرج) را بوهین خرّج یعنی خرمنگاه ابودلف نامیده اند. معنی فارسی این نام می تواند دارای کره معطر باشد. فکر می کنم آن آستانه کنونی باشد که مقبره خود ابودلف است.

ناشناس گفت...

با درود
جین+آب=گناوه
جین+ا+باذ=گناباد
در واژه گناباد یک الف میانی اضافه داریم.که من نمیدانم چگونه در واژه گناباد محوش کنم دیدگاه شما چیست؟
اگر این الف را برداریم به واژه گنبد میرسیم .آیا چم گنبد را هم ازین ریشه میدانید؟
با سپاس

Mofrad گفت...

حمدالله مستوفی نام گناباد را به صورت جینابذ آورده است. بذ در پهلوی به معنی دژ بوده است. از آن جمله دژ بذ بابک خرم. بنابراین جینا می ماند که علی الاصول صورتی از جین و جا است. لابد هیئت جینای آن هم وجود داشته است چه یک فتحه آخر می توانست به سادگی تبدیل به الف شود.

ناشناس گفت...

با درود
استاد برای واژه گناباد قانع شدم و سپاسگذارم.
در شهر گناباد روستایی به روچی داریم که یافتن چم آن ناتوتن ماندم شما دیدگاهی دارید؟

Mofrad گفت...

رئوچی در اوستا به معنی گرم و آفتابگیر است و این روستا را هم گرم و آفتابگیر نوشته اند.

ناشناس گفت...

با درود
با یکی از باشندگان روچی گفتگو کردم.اینها میگویند روچی را در روستای خود به چم دست چین و گلچین کردن به کار می برند.دیدگاه شما چیست؟
با سپاس

Mofrad گفت...

این وجه اشتقاق عامیانه می نماید. می تواند از ریشه روذ-جا یعنی جای سبز یا به معنی بلوچی آن محل نوعی انگور سرخ باشد. روچ بدین شکل به لغت اوستایی به معنی روشن است. اگر ویژگیهای این روستا معلوم باشد می توان از آن ویژگیها برای رسیدن به نتیجه بهره گرفت. مثلاً آیا روستا خاکش سفید است یا محل سر سبز یا انگورخیز است یا نه.

Mofrad گفت...

وبلاگ روستا را پیدا کردم. انگور خیز و سر سبز و خاک سفید نیست. لذا مفهوم روذ-چی یعنی محل واقع در کنار رودخانه کوچک و فصلی برای مناسب می افتد.

ناشناس گفت...

سپاسگذارم