دوشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۹۰

معانی نام شاهنامه ای ریونیز

ریونیز به عنوان اسم فرد تاریخی به معنی دارای نیزه با شکوه است و به عنوان نامی بر شهر نیشابور (پر از نیسا=پر کاروانسرا) یا مکانی در حومه آن به معنی شهر نیسای با شکوه است. از این که ریونیز (دارنده نیزه با شکوه) از اولاد کیکاوس (خشثریتی سومین پادشاه ماد) به شمار رفته است، معلوم میگردد از وی همانا خود ایشتی ویکو (ارشتی ویکو، نیزه انداز) آخرین پادشاه ماد مراد بوده است. چنانکه در شاهنامه نام داماد و ولیعهد وی یعنی سپیتمه جمشید (پدر سپیتاک زرتشت، گائوماته بردیه) را نیز از جمله به صورت رُهّام (رئو هئوم= یعنی دارای "می" با شکوه) و گودرز کشوادگان (سرود دان شیوا سخن) پیدا می کنیم.در فرهنگنامه دهخدا چنین اطلاعاتی از ریونیز جمع آوری شده است:
ریونیز. [ وْ ] (اِخ ) ۞ ریو. نام پسر کیکاوس و داماد طوس . (از آنندراج ) (از برهان ). پسر کیکاوس و داماد طوس (داستان ). توضیح : بعضی اصل کلمه را «ریو» دانند و «نیز» را قید گرفته اند و استناد بدین شعر شاهنامه گرفته اند:
«نگهبان ایشان همی بود ریو
که بودی دلیر و هشیوار و نیو»
«به گاه نبرد ار بدی پیش کوس
نگهبان گردان و داماد طوس »
جهانگیری این نام را ذیل «ریو» آورده و برهان هم «ریو» و هم «ریونیز»را یاد کرده ، ولی فردوسی در جای دیگر گفته است:
جز از «ریونیز» آن گو تاجدار
سزد گر نباشد یک اندر شمار.
و دراینجا «نیز» را به معنی همچنین نمی توان گرفت . در فهرست شاهنامه ٔ ولف هم در ماده ٔ «ریوتیز» آمده و ارجاع به ریونیز کرده و در «ریونیز» گوید: «پسر کیکاوس ...». یوستی هم در نامنامه ٔ ایران ص 261 آرد: «ریونیز» پسر شاوران ، برادر زنگه پسر کیکاوس پسر زراسب پسر لهراسب . یوستی نام ریو را مخفف ریونیز می نویسد. (از فرهنگ فارسی معین ) :
میان را ببست اندر آن ریونیز
همی زآن نبردش پر آمد قفیز. فردوسی .
که جفت است با خواهرش ریونیز
به کین آمدست این جهانجوی نیز. فردوسی .
چنین داد پاسخ مر او را تخوار
که این ریونیز است و گرد سوار. فردوسی .
چو بهرام و شهپور و چون ریونیز
کسی کاو سرافراز بودند نیز. فردوسی .
|| راونیز (ریونیز) نام موضعی است درناحیت ارغیان در حیطه ٔ نیشابور. || لغت به معنی حیله . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ریو ومجمل التواریخ و القصص ص 29 و 91 شود.

هیچ نظری موجود نیست: