جمعه، بهمن ۲۹، ۱۳۹۵

مطالبی که به عنوان مقدمه برای یک مصاحبه تلویزیونی در مورد مطابقت کیانیان و نوذریان با مادها و هخامنشیان فراهم کرده بودم که تا کنون عملی نشده است.

با درود به حضور بینندگان گرامی. مطلبی که می خواهم طی این برنامه عرض کنم، موضوع چالش انگیز گزارش زادگاه زرتشت و تاریخ اساطیری ایران است.
سؤال۱: چه لزومی دارد که بدانیم زرتشت در آذربایجان یا بلخ متولد شده است؟
جواب: دانستن آن سرنخی برای شناسایی شخصیتهای تاریخ اساطیری ایران مانند کیخسرو، کیکاوس، فریدون، گرشاسب، رستم و اسفندیار بدست می دهد. در مجموع منابع ایرانی و رومی زرتشت را زاده آذربایجان می دانند که رسالتش را در بلخ انجام داده است. هرتسفلد معتقد است که زرتشت سپیتمان همان سپیتاک سپیتمان است که نواده دختری آستیاگ و پسرخوانده یا برادرخوانده کوروش بوده و از جانب کوروش به حکومت دربیکان سمت بلخ منسوب شد. هرتسفلد همان باستانشناس آلمانی است که تخت جمشید را از زیر خاک بیرون کشید و در ایران آموزش خط پهلوی داد. از مقابله منابع مختلف تاریخی و اساطیری در می یابیم که او پیش از انتصاب به حکومت بلخ تحت نام زریادر (دارندۀ سرودهای کهن دینی یا همان زرتوشترا) در ماد، از دروازه تنائیس (دربند) تا دروازه کاسپی (دروازه خوار گرمسار) یعنی در اران و آذربایجان، زنجان و قزوین و ری حکومت می کرد. برادر بزرگ او مگابرن ویشتاسپ (تیگران) در سمت ماد غربی (نواحی کردنشین) و کشور سفلی (اورارتو/ارمنستان) حاکمیت داشت.
در مورد زادگاه زرتشت عده ای از محققان بدون اینکه مندرجات کتابهای پهلوی و اوستا را راجع به دریاچه چیچست (ارومیه)، کوه اسنوند (سهند)، هوکر (سبلان)، کوه هرابرزئیتی (البرز)، مازندران، شهر آمل و کوه ارزیفیه (کرکس) را مد نظر قرار دهند و تلاشی در مقایسه نام و نشان پادشاهان ماد و تاریخ اساطیری کیانیان انجام دهند، چون موضوع تاریخ ماد را پیچیده و غامض یافته با فرافکنی جغرافیای تاریخی اوستا و کتب پهلوی را به سمت شرق فلات ایران حواله داده اند. یک نیمه این تاریخ اساطیری مربوط به نوذریان را هرتل و هرتسفلد به درستی دریافته و با هخامنشیان مقایسه کرده اند.
سؤال٢: چه منبعی راجع به گزارش زادگاه زرتشت وجود دارد؟
زادبوم زرتشت دکتر جیوانجی جمشید جی مودی که توسط رشید شهمردان ترجمه شده و در دو شماره ٤ و٥ سال دهم مجله بررسیهای تاریخی ثبت است: وی در این رساله مخصوصاً مندرجات کتابهای پهلوی و اوستا را راجع به زادگاه زرتشت کلاس بندی نموده و بدین نتیجه رسیده است که زرتشت در کنار کوه اسنوند، رود دارجه آن که شاخه رود دائیتی است در روستایی به نام دارجه زبره (واقع در پیچ دارجه) در نزدیکی شهری به نام آمویی/آمل (دارای رود بر افراشته) و دژی به نام اراک (هراک) زاده شده است.
سؤال۳: آیا مودی موفق به تعیین این مکان شد؟
نه، جمشیدجی مودی در سال ۱٩٢٥ در عهد رضا شاه برای تعیین این مکان از را آهن شوروی از انگلیس به ایران آمد و چون در یکی بودن سهند و اسنونت تردید کرد با توجه خبر ابن خردادبه که ارومیه را زادگاه زرتشت معرفی کرده است، به سوی ارومیه رفت و از مکان کوه اسنونت را که همان کوه سهند است و شهر آمویی/آمل (دارای رود بر افراشته) را که به وضوح همان شهر افرازه رود (مراغه) است، دور افتاد. رود دارجه آنجا مطابق رودخانه مغانجیق (روستای واقع در پیچ رودخانه) است و مکان دژ هراک هم در نزدیکی آن در جوار روستای هرق اخیراً کشف و به امید گنج کاملاً ویران شده است.
سؤال٤: نکته گرهی تاریخ اساطیری ایران و زادگاه زرتشت کدام است؟
تا چندی پیش در جوار همین زادگاه زرتشت، ویرانۀ آتشکده آذرگشنسب قدیمی که به نام کایین گبه (آتشکده اسب شاهی) وجود داشت که در عهد انوشیروان آتش آن را به شیز (تخت سلیمان) انتقال داده بودند. مطابق تاریخ اساطیری اوستا و شاهنامه کیخسرو هنگام دستگیر شدن افراسیاب در غار هنگ زیر زمینی اش کنار دریاچه ارومیه در اینجا به عبادت پرداخت. غار هنگ افراسیاب باید همان غاری باشد که امروزه به نام معبد مهری معروف است. چون اوستا محل دستگیر شدن افراسیاب را با نام سه رودخانه کنار این معبد یعنی اوژدان ون (دارندۀ آب رود، صافی)، اپَ غژار (رودخانه سیلابی، سیل چایی چیکان) و ونگهزدا (در بر دارنده نیکویی یا همان ونگهو دائیتی= موردی چای) پیوند می دهد و در تاریخ مدون ایران باستان می دانیم که مادیای اسکیتی در این سمت توسط کیاخسار (هوخشتره) غافلگیر گردیده و اعدام گردیده است. تصور می کنم جزء گشنسب نام آتشکده آذرگشنسب (کایین گبه= آتش اسب شاهی) جوار کوه سهند در اساس نه گُشن-اسپَ (اسب گشن) بلکه گُشن-سپَ (سگ گُشن، منظور شیر) بوده است. و چون آن به مناسبت پیروزی غافلگیرانۀ آریارمن هخامنشی (گستهم نوذری) بر مادیای اسکیتی در جوار مراغه بنیاد شده بود، نام گشن-سپَ (شیر) که معادل نام آریا و پارس (هر دو به معنی شیر) بدان اطلاق شده است. ولی چون شیر در نزد مغان موجود اهریمنی محسوب بود، بدین سبب مغان کلاً از به کار بردن نام پارس اکراه داشته و نام آذرگشنسب را به آذرگشن-اسب برگردانده و آریا (آریه) را نه به معنی شیر بلکه معنی نجیب گرفته اند. در مجموع معلوم میشود نام ایرانویج به سبب همان نامهای آتشکده آذرگشنسب و آریارمن بدان داده شده است. چون به نظر می رسد این خود نام آریارمن به معنی تخمه شیر بوده که به آریاویج برگردانده شده است:
रमण ramaNa m. testicle
از اینجا سر نخ مطابقت کیخسرو اساطیری شاهنامه با کیاخسار (هوخشتره) پادشاه بزرگ ماد به دست می آید و در پی گیری آن به کل مطابقت پادشاهان کیانی با پادشاهان سلسله ماد می رسیم. ادامه معرفی مطابقت یک به یک پادشاهان کیانی با پادشاهان ماد....

هیچ نظری موجود نیست: