جمعه، فروردین ۲۸، ۱۳۹۴

ریشۀ ایرانی واژۀ وجدان

جناب سمراد عباسی سؤالی در باره ایرانی بودن و یا نبودن واژۀ وجدان نمودند که باعث پیگری در این باب شد. کلمات دئن و واروم (منسوب به کیش درونی) و اَخو (روان) و بود/بوی (دانایی مطبوع) در فرهنگ لغات فارسی به پهلوی بهرام فره وشی به معنی وجدان آمده اند. از این میان کلمه دئن به صورت دَئنا در فرهنگ لغات اوستایی احسان بهرامی به معنی دستور دینی، کیش، وجدان و فرمان درونی آمده است و دَئنا در کتابهای پهلوی به صورت همزاد انسان در جهان دیگر بعد از مرگ ظاهر شده است. بنابراین بر اساس ایرانی گرفتن واژۀ وجدان جزء دان در آن را میشود همان دئن پهلوی به معنی وجدان و فرمان درونی گرفت. جزء اول وجدان را هم به سادگی میشود با واژۀ ویژه فارسی سنجید که این هم بر خلاف تصور غالب نه برگرفته از اَپِچاک پهلوی بلکه مأخوذ از وَئِجه اوستایی یعنی اصلی و اساسی است که در نام ائیرینه وَئجه (ایران اصلی) به کار رفته است. بنابراین وجدان در بنیاد بر گرفته واژۀ وَئجَ-دئن (فرمان درونی اصلی و اساسی) در زبانهای قدیم ایرانی است.
مطابق گفته دوستمان دانا سجادی در کلمه کُردی وژدان (وجدان) وژ (از ریشه سانسکریتی vijAvan) به معنی خود است. بر این پایه هم وژدان/وجدان، ضمیر خود آگاه و یا همان وجدان اصلی معنی میدهد.

هیچ نظری موجود نیست: