سه‌شنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۹۴

ریشۀ اوستایی واژۀ دوگلو/دوقلو

ریشۀ اوستایی واژۀ دوگلو/دوقلو واژه های گولی بلوچی و گلو در کُردی و گله در آذری به معنی حبه و خوشه و سیاهی مرکز چشم است. لذا دو گلو میشود دو دانه و دو حبه. در آذری دو خوشه چسبیده به هم را دو گیله و خوشه سه تایی را سه گیله می گوییم و این گیله همان گلو (دانه و خوشه) در لهجه های ایرانی است. در هیچ لهجه ترکی واژۀ دوقلو یافت نمیشود. ترکی دوقلو، اِکیز است (دو گانه، دو دانه). به سبب عدم مراجعه به لهجه های محلی ایرانی در انتساب آن به زبان ترکی دچار سهو شده اند. لو در ترکی علامت نسبت و مالکیت است. دوغو در ترکیه به معنی محل زایش خورشید (شرق) به کار میرود، بنابراین دوغولو در زبان ترکی یعنی شرقی یا منسوب به زایش، نه دوقلو/دوگلو.
گلو/قلو در دوقلو/دوگلو بر گرفته از واژۀ اوستایی گَرِوَ (تخمۀ بچه در زهدان) است (علی القاعده تبدیل "ر" به "ل" اتفاق افتاده است). گَرِوَ در فرهنگ واژه های احسان بهرامی صفحه 469 بدین معنی آمده است: "تخمۀ بچه در زهدان". کلمات گلوله و گروهه (هر چیز گرد) هم از این ریشه به نظر می رسند.

۵ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام
پس ميشود واژه اي "قِل ، قِل دادن و قِل قِلي" را از همين ريشه دانست.
البته هنوز در در گويش مشهدي برخي اوقات گِل دادن و بِگِلَن(قِل بده) گفته ميشود.

ناشناس گفت...

آيا ميشود گرويدن را هم ازين ريشه دانست؟

Mofrad گفت...

به نظر می آید که این ها نیز در رابطه با همین گَرِوه اوستایی و گروهه و گلو و گلوله در زبانهای ایرانی کنونی باشند.

ناشناس گفت...

با سلام
در رابطه با واژه "توس"
1- در تاريخ 17 خرداد 1386 در مطلب: معنی لفظی قورباغه ، "توسباغه" را داراي لاك زمخت معني كرديد.
2- در 14 مرداد 1390 ،شهر توس را داراي چشمه نيرومند معني كرديد.
3-در 14 آذر 1392 در مطلب :ریشۀ سانسکریتی نام طاووس ، توس را خوشايند ، عزيز و گرامي معني نموده ايد.
حال با توجه به اين سه نوشته، آيا ريشه واژه توس در اين واژگان از ريشه جدا ساخته شده است ويا اينكه با جمع بندي اين واژگان ميتوان به معني واحدي دست يافت.
باسپاس

Mofrad گفت...

توس به این صورت به معانی خوشایند، زمخت است به صورت توَ-اوس به معنی چشمه نیرومند است.