چهارشنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۹۴

ترادف نامهای کُرمانج و کرداک/کردوک و سکا در دارندۀ توتم بزکوهی

کور در زبان کُردی به معانی کوه سخت مرتفع و سنگی و تکه شاخ و بُز نیرومند آمده است. در سانسکریت نیز در واژۀ مرکب کور-اَنگ (؟+ اندام) در معنی بزکوهی این جزء دیده میشود. اجزاء مانج (منگ) و داک هم در کُردی به ترتیب به معنی دارنده و نگهبانی کننده هستند، لذا در مجموع از این نامها معنی دارنده توتم بزکوهی منظور بوده است که این معنی لفظی شکا/سکا (به کُردی منسوبین به قوچ نیرومند/ قوچ وحشی/بزکوهی) هم بوده است. سکائیانی که در عهد مادها به نواحی کردنشین مهاجرت کرده بودند.
خورشگر بدیشان بزی چند و میش / بدادی و صحرا نهادیش پیش. نام کُرد را هم در رابطه با دامها به معنی چوپان گرفته اند. نام لولو- بی به صورت سانسکریتی رورو- بی معنی بزکوهی پرور/بزپرور را می دهد و نام ساگارتی نیز به صورت سانسکریتی چهاگرَثه به معنی منسوبین به بز جنگی و آزاد و یا مردم بهره مند از بز است و این می رساند که لولوبیها همان مادها/میتانی ها/ساگارتی ها بوده اند. मेध्य medhya.m. goat.
اگر نام گوتی را ترکیبی سانسکریتی از گو (گاو، چهارپا) و تی (تهه ای، کوه) بگیریم آن وقت به توتم بزکوهی ایشان میرسیم که علاوه بر سکاها توتم بسیاری از مردمان قفقازی تبار بوده است. چنانکه نام نیاکان دیلمیان یعنی کادوسیان/ کاتوزیان را هم می توان در ترکیب کا/دو/ایزی (دوستدار بز تندپای) به معنی گرامی دارندگان بزکوهی گرفت. بزکوهی در سمت قفقاز نشان قدرت و نیرومندی بوده است، لذا برداشت گُرد در ترکیب سانسکریتی گُر (گهورهghora، یعنی سخت و مهیب) و دا (مخلوق) به مفهوم پهلوان نیز از نام کرداکها/ کردوخیان/کرد به عمل می آمده است.

هیچ نظری موجود نیست: