جمعه، فروردین ۰۳، ۱۳۹۷
مطابقت کریشنا با گرشاسب-زال- رستم
مطابقت کریشنا (سیاه) و برادرش بَل َراما (شاد و سیاه نیرومند) با سام گرشاسب (پهلوان شاد دشمن شکن، رستم) و برادرش اورواخشیه (شادیبخش):
در اساطیر هند کریشنا (سیاه) که سیه موی به شمار رفته و برادرش بَلَ راما (سیاه و شاد نیرومند) که سفید موی شمرده شده است پسران اوگراسنه (دارنده سپاه نیرومند یا منسوب به عقاب نیرومند= سیمرغ) هشتمین و هفتمین مظاهر ایزد تیره رنگ ویشنو (ایزد همه جایگاهها) به شمار رفته اند. اوگراسنه اسطوره ای (دارنده سپاه نیرومند یا منسوب به عقاب نیرومند= سیمرغ) از نظر خاستگاه تاریخی نشانگر قوم آماردان (آدمکشان، سپاهیان) و سیمرغ البرز کوه است که زال زر را پرورش میدهد و کریشنا (سیاه) مطابق سام گرشاسب (سیاه دشمن شکن) اوستا است که مجعد موی و برادر اورواخشیه (شادیبخش) معادل بَلَ راما (شاد نیرومند) است؛ بَلَ رامایی که متصف به دارندۀ گیسوان سفید به شمار رفته است و این خود از سوی دیگر یاد آور زال زر است. بر پایۀ مندرجات اوستا و کتب پهلوی و شاهنامه، ثریته (پناه دهنده) در سمت جنگلهای دریای فراخکرت (مازندران) به کیکاوس (خشثریتی پادشاه ماد) که از کارکاشی (کاشان) از مقابل اسرحدون پادشاه آشور فرار کرده بود در شهر آمل پناه داد و در پیامد آن در جنگی که در تعقیب آن به رهبری گندرو زرین پاشنه (رئیس رئیسان آشوری شانابوشو) با فرزندان ثریته یعنی سام گرشاسب (آترادات پیشوای آماردان، رستم هفتخوان مازندران) و برادرش اورواخشیه (فرامرز شاهنامه) در گرفت. دیوان مازندران (آشوریان، دیوان دژ بهمن) شکست خوردند. ولی اورواخشیه (فرامرز) در این جنگ کشته شد و سام گرشاسب انتقام وی را از دشمنان گرفت و کیکاوس (خشتریتی) و ایرانیان (مادها و پارسها) از قید دیوان مازندران (آشوریان) آزاد شدند.
کریشنای هندوان هم نظیر سام گرشاسب (رستم هفتخوان مازندران) کشندۀ فیل و اژدها و شرکت کننده در نبردهای پاندواها (ایرانیان) با کوراواها (تورانیان) به شمار رفته است.
در رام یشت اوستا، رام (اندروای، در معنی سیاه نیرومند آسمانی) در مقام شیوا، خدای بزرگی است که اهورا مزدا برایش فدیه می آورد.
در اسطورۀ کودکی کریشنا که شباهت زیادی به اسطورۀ فریدون (کوروش) دارد نامهای ناندا (شادی) و وسودِوه (دادۀ خدای روشن) و گوپی (گاو شیرده پرور) مطابق ماندانا/فرانک (شاد، مادر کوروش/فریدون)، مهرداد (چوپان حامی کوروش کودک) و گاوبرمایون شیرده فریدون کودک هستند. پیشگویان به کانسه (جام، جم) برادر دِوکی (الهه) گفته بودند که پسر زاده شده از خواهرش دِوکی او را خواهد کشت، لذا کانسه دستور به قتل کودک نوزاد وی داده بود که وسودِوه وی را نجات داد و به جای دور دست گریخت. در مهابهاراته، پدر بزرگ کریشنا نیز نظیر آستیاگ (در مقام پدر بزرگ کوروش) درشمار دشمنان وی است ولی نام کانسه نه متعلق به آستیاگ (اژدهاک) بلکه مختص به داماد و ولیعهد او سپیتمه جمشید به نظر می رسد که همزمان با آستیاگ در آذربایجان و ارمنستان حکومت می کرده است.
ولی در خود ایران پرورش قهرمان شمال در هیئت زال به سیمرغ نسبت داده شده است. جالب است که کتسیاس داستان کودکی کوروش (فریدون) را با آترادات پیشوای آماردان (سام گرشاسب) پیوند داده و آترادات (سام گرشاسب) به جای پدر زال بودن، پدر کوروش هخامنشی به شمار رفته است.
هانومان (میمون) و لشکر میمونهای وی که حامی راما و کریشنا به شمار رفته اند می توانند اشاره به مازندران و میمونهای باستانی جنگلهای آنجا و همچنین نام نام قوم مَردان (آماردان) باشد چون کلمۀ سنسکریتی هَری هم به معنی مَرد و هم به معنی میمون است.
تصویر قهرمان سیاه رنگ بومی کهن هند و فلات ایران که با دو پلنگ نبرد می کند از جیرفت پیدا شده است. نام اوستایی و سنسکریتی سام (سیاه) و نامهای سنسکریتی راما (سیاه) و کریشنا (سیاه) و اسطوره های قهرمانی- خدایگانی ایشان حاوی نام و نشان این خدا-قهرمان باستانی هستند.
مارکوارت ایرانشناس بزرگ آلمانی معتقد است گرشاسب دشمن شکن اوستا و رستم (ریشه کن کنندۀ دشمن) از خاندان گرشاسب در شاهنامه فرد واحدی هستند.
قهرمانان کاسپیانی (سگیستانی، مازندرانی) اوستا بعداَ اهل سگیستان جدید (سیستان، زرنگ) به شمار رفته و در این ناحیه بومی شده اند. من بر خلاف بهار معتقدم که این اساطیر در اساس نه هندی بلکه در تقابل و تبادل فرهنگی از ایران به هند رفته و دو باره با تأثر از فرهنگ هند به ایران بر گشته است.
چنانکه دکتراقدس فاتحی به نقل از بهار در تطبیق اساطیر قهرمانان سیستانی (خانواده سام) با کریشنا خدا-قهرمانان اساطیری کهن هند می آورد:
"ریشه هندو ایرانی افسانههایی را که پیرامون شخصیت رستم شاه پارتی آریاهای سکایی در سیستان، گرد آمده است، طبعاً باید در اساطیر هند جستجو کرد. به گمان شادروان دکتر مهرداد بهار بن مایههای اصلی داستانهای زال و رستم به فرهنگ بودایی ـ هندویی ـ کوشانی سرزمین کوشانیان و به ویژه در جنوب هندو کش [بهار، ۱۳۸۵: ۱۴۷] باز میگردد که این داستانها در خراسان بزرگ و ماوراء النهر رایج شده بود. دلایل ذیل، برای اثبات فرضیه فوق، بیان شده است:
۱ـ ما در داستانهای سرزمین سیستان، پهلوانی (زال) را داریم که در کودکی طرد شده است و سیمرغ، او را پرورش داده است.
۲ـ این پهلوان در جوانی، بس عاشق پیشه است (ماجرای عاشقانه زال و رودابه)
۳ـ پهلوان محبوب زنان است(داستان رستم و تهمینه)
۴ـ پهلوان، در همه عرصهها دلیریهای بسیار از خود نشان میدهد (کردارهای پهلوانی رستم)
۵ـ سرانجام پهلوان کشته میشود (مرگ رستم به دست شغاد)
همه این بن مایهها برگرفته از روایات رایج در دره سند است که در ریشههای اساطیری فرهنگ خود با نجد ایران مشترک بوده و اصل آن به فرهنگ واحد و مشترک هندو آریایی میرسد.
نظیر این داستان، در تمدن برهمایی دره سند نیز دیده میشود: کریشنا از خدایان اساطیر هند است که داستان زندگانی او همانندیهایی با داستانهای زال و رستم دارد. کریشنا یکی از اَوتارهای avatar ویشنو یکی از خدایان بزرگ اساطیر هند است. ویشنو چهرهها و جلوههای مختلفی را به هنگام اقدام برای نجات آدمیان و جهان از خود بروز میدهد. هر یک از چهرههایی که ویشنو خود را به آن صورت در میآورد، یک اَوتار میگویند.
۱ـ کریشنا، از خدایان اساطیر هند، هنگامی که زاده شد از خانه و کاشانه خود طرد شده و دور از مادر، رشد و پرورش مییابد. زال کودک نیز از خانه طرد شده و در کنار بچگان سیمرغ بزرگ میشود.
۲ـ کریشنا، از همان آغاز کودکی از خود دلاوری نشان میدهد.
۳ـ زنان و دختران سخت به کریشنا دل میبندند؛ در اینجا نیز رودابه، دلباخته زال میشود و تهمینه بر رستم عاشق میگردد.
۴ـ روکمینی Rukmini شاهزاده خانم زیبا، نادیده به کریشنا عشق میورزد (تهمینه، دخت شاه سمنگان، نیز نادیده دلباخته رستم است). [جالب است که روکمینی به معنی بالایی است و مفهوم نام رودابه نیز در معنی سنسکریتی آن "صعود کرده"، به صورت صعود زال با کمند زلف رودابه به قصر وی، انعکاس یافته است].
۵ـ روکمینی شاهزاده خانم هندی، قاصدی برای کریشنا میفرستد و از او درخواست ازدواج میکند. در افسانه ایرانی نیز رودابه برای زال بوسیله ندیمههایش پیغام میفرستد و تهمینه، خود از رستم تقاضای ازدواج میکند.
۶ـ به هنگام شکار تیری بر پای کریشنا میافکنند و او را از پای در میآورند و رستم نیز به قصد شکار، نادانسته در بیشهای که کمینگاه مرگ اوست حاضر شده و در چاهی که در دیوارههایش تیغهای استوار و تیر تعبیه کردهاند فرو افتاده بدنش چاک چاک میشود و جان به جان آفرین تسلیم میکند.
در تحلیل و مقایسه کریشنا با زال و رستم میتوان گفت که شخصیت واحد کریشنا، پهلوان عاشق پیشه اساطیر مشترک هندو ایرانی در حماسه ایرانی به دو تن قهرمان حماسی تقسیم شده است: زال و رستم. همانگونه که شخصیت گرشاسب نریمان (= نرمنش، دارای صفات مردانه) از خاندان سام قهرمان عصر اوستا در حماسه ایران به دو تن تبدیل میشود: سام پهلوان و پدرش نریمان که در شاهنامه، نیای بزرگ رستم است. از سوی دیگر تولد عجیب رستم، همانند زاده شدن ایندره ودایی است. بنابر این رستم علاوه بر داشتن همانندی هایی با کریشنا سهمی نیز از شبیه بودن به ایندره (بهار، ۱۳۸۵: ۱۶۳) دارد.
پس در تحلیل شخصیت پهلوانی رستم (ریشه کن کنندۀ ستمگران) نیز میتوان گفت که خصوصیات او، همان خصوصیات یکی از خدایان تمدن هندو ایرانی به نام ایندره Indra (درندۀ دشمن) نیز میتواند باشد و آمیختگی دو سنت کهن و متاخر درباره پهلوانی رستم دیده میشود؛ بعضی از وقایع زندگانی او همچون تولد، رشد و نمو، نبرد با دیو سپید و نظیر آن، یادآور الگوی کهن هندو ایرانی ایندره است.
از سویی دیگر برخی از خصوصیات اخلاقی وی همچون جوانمردی و فتوت او یادآور الگوی کهن اوستایی ایزد مهر است. این تداخل روایات حماسی درباره رستم و داستانهای مربوط به او چندان هم شگفت آور نیست، زیرا زمان تدوین داستانهای رستم در اواسط عهد اشکانی است و در این دوره هنوز الگوهای کهن هندو ایرانی همچنان پابرجا هستند و از طرفی نیز الگوی جدید مهری در حال رشد و گسترش است و بیتردید این هر دو؛ بر روی ساختار داستانی شخصیت و ویژگیهای رستم پهلوان (بهار، ۱۳۸۵: ۲۱۵) مؤثر افتاده است". (روزنامه اطلاعات)
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر