پنجشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۹۶
جشن آتش شب چهارشنبه سوری برای رفع نحوست این شب با آتشهای مقدس بوده است
تا آنجایی اطلاع دارم بهترین تحقیقی که مورد تاریخچه چهار شنبه سوری شده مطالب پژوهشهای ایرانی رضا مرادی غیاث آبادی است: دو موضوع مهمی که من در اصلاح و تکمیل گفتار وی دارم اول این است که دلیل شوم به حساب آمدن شب چهارشنبه نزد ایرانیان باستان مطابق شدن عدد چهار اوستایی یعنی "توئیری" با واژۀ اوستایی تَئوروَ (آسیب رساندن) بوده است. حتی کلمۀ اوستایی برای خود چهار یعنی چَثوَرَ به صور اوستایی و سنسکریتی چیثا-وَرَ و چهَس-وارَ معنی دارای کیفر و آسیب را می رسانده است. یعنی باور نحوست شب چهار شنبه بر خلاف تصور غیاث آبادی از فرهنگ همسایگان گرفته نشده بلکه بومی ایران بوده است و جشن آتش چهار شنبه سوری نیز نظیر جشن آتش "سده" (یعنی شدت زیان و ضرر [سرما]) برای رفع شرّ و نحوست با آتشهای مقدس بوده است. دوم اینکه خود شنبه، واژه ای ایرانی است: در باب منشأ ایرانی خود جشن چهارشنبه سوری هم تردید کرده اند چرا که تصور نموده اند که واژۀ شنبه لغتی سامی است. اما تحقیق بیشتر این تردید را بر طرف می سازد: در لغت نامه دهخدا شنبه با کلمه عبری شبّت (استراحت) ربط داده شده است در حالی که در اوستا، یشت 10 و 24 کلمه ای به صورت شَنَ مَئویه به معنی قطعه و بریده، زخم، شیار و بخش آمده است که به وضوح ریشه اوستایی این کلمه را نشان میدهد. جالب است که در منتهی الارب نام روز شنبه به نام مترادف فارسی آن شیار نامیده شده است. معلوم میشود که مردم عادی در ایران روزهای هفته را با کشیدن هفت شیار بر روی زمین یا دیوار بر شمرده و آنها را با اعداد نامگذاری کرده بوده اند. از این میان نام آدینه (روز عبادت) بعداً به عنوان معادل جمعه عربی به جای شش شنبه انتخاب شده است:
"در هیچیک از متون باقیمانده پیش از اسلام اشارهای به جشن چهارشنبه سوری نشده است. در اوستا، کتیبههای عیلامی، هخامنشی، اشکانی و ساسانی و نیز در متون پهلوی و حتی در روایتهای مورخان یونانی در باره ایران نیز در باره جشن چارشنبهسوری سخنی گفته نشده است.
متون دوران پس از اسلام نیز در این باره تقریباّ ساکت بودهاند، حتی در آثار محقق دقیقی همچون ابوریحان بیرونی نیز در باره آن توضیحی داده نشده است. اما برخی اشارهها در تعدادی از متون کهن، نشاندهنده این است که گویا چارشنبه سوری نه تنها برگزار میشده، بلکه از آن به عنوان «عادت قدیم» نام برده میشده است.
نخستین و کهنترین کتابی که در آن به چنین آتش افروزی اشاره شده است، کتاب «تاریخ بخارا» نوشته ابوبکر محمد بن جعفر نَرشَخی (۳۵۸- ۲۸۶ ق) است. در این کتاب که به نام «مزارات بخارا» نیز شناخته میشود، واقعهای به شرح زیر از میانه سده چهارم و زمان «منصور بن نوح سامانی» نقل شده است:
«و چون امیر منصور بن نوح به مُلک بنشست، اندر ماه شوال سال سیصد و پنجاه، به جوی مولیان، فرمود تا آن سرای را دیگر بار عمارت کردند و هر چه هلاک و ضایع شده بود بهتر از آن به حاصل کردند. آنگاه امیر به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود که چون شبِ سوری چنانکه عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند. پارهای از آن بجست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت. »
نرشخی، ابوبکر محمد بن جعفر، تاریخ (مزارات) بخارا، ترجمه ابونصر قبادی، به کوشش تقی مدرس رضوی، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۱، ص ۳۷.
در این روایت هر چند به صراحت به زمان برگزاری جشن اشاره نشده است، اما عبارت «هنوز سال تمام نشده بود» و نیز «شب سوری» گویا اشاره به مراسم چارشنبهسوری دارد که شاید در آن زمان، انجام مراسم در شب چارشنبه، تثبیت نشده بوده است.
دومین متن کهن که اشارهای هر چند غیر مستقیم به جشن چارشنبهسوری دارد، شاهنامه فردوسی است. در داستان بهرام چوبینه با «پَـرموده» پسر ساوهشاه آمده است که هنگامی که هر دو سپاه آماده رزم بودند، ستارهبینی بهرام را پند میدهد که:
ستاره شمر گفت بهرام را / که در «چارشنبه» مزن کام را
اگر زین بپیچی گزند آیدت همه کار ناسودمند آیدت
یکی باغ بُـد در میان سپاه / از این روی و زان روی بُـد رزمگاه
بشد «چارشنبه» هم از بامداد / بدان باغ که امروز باشیم شاد
ببردند پر مایه گستردنی / می و رود و رامشگر و خوردنی
ز جیحون همی آتش افروختند / زمین و هوا را همی سوختند
شاهنامه فردوسی، تصحیح رستم علییف، انستیتوی خاورشناسی آکادمی علوم اتحاد شوروی، جلد هشتم، مسکو، ۱۹۷۰، ص ۳۷۷ تا ۳۷۹؛ بیت آخر به نقل از نسخه دستنویس موزه بریتانیا.
در باره این سرودههای شاهنامه ذکر چند نکته ضروری است. نخست اینکه بر مبنای واژهنامه فریتس وُلف، در سراسر شاهنامه به جز یکشنبه و چارشنبه، روز دیگری از هفته نام برده نشده است و تنها باری که از چارشنبه یاد شده، در همین داستان و همین جشنی است که در زمان بهرام چوبین انجام شده و این کهنترین یادکرد جشن چارشنبه در متون است. هر چند که زمان سرایش شاهنامه چند دهه پس از تاریخ بخارا بوده است، اما موضوع داستان به صدها سال پیش از آن باز میگردد.
دوم اینکه آوردن نام چارشنبه در داستان بهرام چوبین خود دلیل دیگری است که روزهای هفته در ایران باستان وجود داشته است. و سوم اینکه برخلاف اعتقادی که روز چارشنبه را نحس و بدیُمن میپنداشتند و این اعتقاد در آثار جاحظ و حتی منوچهری دامغانی نیز راه یافته است، ایرانیان نه تنها این روز، بلکه هیچ روز و زمان دیگری را نحس نمیپنداشتند و به خصوص چارشنبه را گاهِ کام و جشن دانستهاند.
اسناد نویافته، نظریه نبودن روزهای هفته در ایران باستان را با قاطعیت رد میکند. نخست اینکه شمار هفتگانه روزهای هفته، در زمانهای بسیار دور از اهله هفتروزه ماه برگرفته شده و از آنجا که گاهشماری قمری سادهترین و ابتداییترین شکل گاهشماری است و تشخیص اهله ماه، آسانترین و سریعترین شیوه درک گذر زمان است؛ بیگمان جوامع بشری از گذشتههای دور و بدون آموختن از یکدیگر، به آن پی برده و از آن بهره گرفتهاند.
دوم اینکه در شاهنامه فردوسی بیشتر از یکصد و بیست بار واژه هفته بکار رفته است. از آنجا که شاهنامه فردوسی را ترجمان وفادار داستانها و بازگویههای دوران باستان میدانند، بعید است که فردوسی بدون اینکه چنین مفهومی در متون مبنا بکار رفته باشد، تا این اندازه از آن بهره برگیرد.
سوم اینکه متون مانوی، کاربرد فراگیر و گسترده روزهای هفته را تأیید میکنند. در نوشتارهای مانوی یافتشده در «تورفان» و نیز در «موگتاگ» از روزهای یکشنبه و دوشنبه با نامهای «مهر روز/ خور روز» و «ماه روز» یاد شده و این دو، روزهای روزهداری مانویان دانسته شده است. البته در متون مانوی، همراه با روزهای هفته، از نامهای سیگانه برای روزهای ماه نیز استفاده میشده است و همچنین میدانیم که روز دوشنبه، روز مقدس و تعطیل مانویان بوده است.
چهارم اینکه متون و منابع کهن چینی نیز کاربرد هفته در ایران باستان و حتی نام روزهای آن را گزارش کردهاند. در یک متن نجومی کهن بودایی که در سال ۷۵۹ میلادی از سانسکریت به چینی ترجمه شده و «یانگ چینگ فنگ» در سال ۷۶۴ میلادی حاشیهای بر آن بازنوشته است؛ از نام روزهای هفته در زبان چینی و معادل آنها با روزهای هفته در فارسی میانه و سغدی یاد کرده است. در این متن، نام ایرانی روزهای هفته که از یکشنبه آغاز میشوند، بدینگونه بازگو شده است: یوشمبت (روز تعطیل)، دوشمبت، سهشمبت، چرشمبت، پنجشمبت، شششمبت، شمبت. در همان متن، معادل سغدی این نامها بدینگونه با مبدأ یکشنبه باز آمده است: مهر روز (خورشید روز)، ماه روز، بهرام روز، تیر روز، اورمزد روز، ناهید روز و جیان روز (کیوان روز). همانگونه که دیده میشود این نامها از نام هفت اختر سیار آسمان، یعنی خورشید و ماه و پنج ستاره روان (سیاره) شناختهشده آن زمان برگرفته شده است.
به این ترتیب دانسته میآید که روزهای هفته، همراه با نامهایی ویژه، در گاهشماریهای ایران باستان کاربرد داشته و حتی ظاهراً تعطیلی روز یکشنبه در تقویم میلادی از روز تعطیل ایرانی برگرفته شده است. میدانیم که نام روز یکشنبه در هر دوی آنها به یک معنا است و Sun day دقیقاً به معنای «خورشید روز» است. اما در دوره ساسانی و همراه با دیگر تحریفهای بیشمار آنان از آیین و فرهنگ ایران باستان، روزهای هفته را نیز از گاهشماری خود حذف میکنند و تنها نام روزهای ماه را بکار میگیرند. البته نامهای سیگانه روزهای ماه، در همه تقویمهای ایرانی بکار میرفته و خاص تقویم ساسانی نبوده است.
اما در باره بخش بعدی پرسش میتوان گفت که هر چند اسناد کافی از دیرینگی چارشنبه سوری در دست نیست، اما اشارههایی کوتاه که در تاریخ بخارای نرشخی و نیز در داستان نبرد بهرام چوبینه با پسر ساوهشاه در شاهنامه باز آمده و فردوسی حتی از واژه چارشنبه نیز بهره برده، نشاندهنده دیرینگی بسیار آن است. اما بدلیل کمبود منابع نمیتوان قدمت قطعی آنرا مشخص کرد.
برگزار نشدن چارشنبهسوری توسط زرتشتیان نیز دلیل تازگی آن نمیتواند بود. چرا که همه اقوام و ادیان ایرانی بخشی از فرهنگ باستانی را پاس داشتهاند و بخشی دیگر را فراموش کردهاند. خوشبختانه بتازگی بسیاری از هممیهنان زرتشتی نیز به برگزاری این آیین کهن روی آوردهاند.
بررسی آداب و آیینهای مردمی، روشنگر این پرسش است. همه سنتها، ترانهها، باورها و مراسمی که مردمان نواحی گوناگون در این شب انجام میدهند، با وجود تفاوتهایی که با یکدیگر دارند، در یک ویژگی با هم همسانند: «راندن ناپاکیها و بدیها». ترانهها و باورهایی که به بلاگردانی، راندن چشم شور، گرهگشایی، آجیل مشکلگشا، بختگشایی دختران و امثال این میپردازند؛ و همچنین سوزاندن شاخههای خشکیده و علفهای هرز باغها و مزارع در نواحی روستایی، همگی نشان از پیوند این آیین با خانه تکانی، زدودن ناپاکیها و آمادگی برای زایش دوباره گیتی است. در برخی نواحی اروپایی همچون رومانی و بلغارستان نیز در نزدیکهای بهار مراسمی در سوزاندن اشیای غیرلازم برگزار میشود. چارشنبهسوری ارتباطی با سده و آتش نوروزی ندارد و هر کدام آنها، جشن و مناسبت خاص خود را دارند. در بسیاری از نواحی ایران، هر سه جشنِ آتش نامبردهشده برگزار میشود که نشانه مناسبتهای گوناگون آنها است.
ایرانیان نه تنها چارشنبه، که هیچ روز و شبی را به خودی خود نحس و بد یوم نمیدانستند و هنوز هم نمیدانند. در باورهای ایرانی هر روز سال به یکی از ایزدان منتسب است و گرامی داشته میشده است. بویژه روزهای پایانی سال که زمان بازگشت روان درگذشتگان بشمار میآمده و آیینهایی در استقبال نمادین از آنان برگزار میکردهاند. باورهایی اینچنین، به فرهنگهای وارداتی دیگر وابسته است.
از یکسو میتوان گفت که در بسیاری از جشنهای ایرانی، آب و آتش در کنار یکدیگر و مکمل هم هستند. اما از سوی دیگر، از آنجا که چارشنبهسوری با پاکیزگی پایان سال در پیوند است، حضور آب جنبه کاربردی هم دارد. شکستن کوزههای آب علاوه بر نماد سال پرباران و حاصلخیز، کارکردی بهداشتی نیز دارد. میدانیم که جنس سفال کوزه آب با سفالهای دیگر متفاوت است. سفالگران، کوزه آب را بگونهای متخلخل برمیساختهاند که موجب نفوذ اندکی آب به رویه بیرونی، و تبخیر آن موجب خنکی آب درون کوزه شود. روزنههای کوزه در گذر سال انباشته از ذراتی میشده است که آنرا برای سلامتی مفید نمیدانستهاند، در نتیجه آنرا میشکسته و از کوزه تازه دیگری بهره میبردهاند. اما در باره آوردن آب بدست دختران باید گفت که این منحصر به چارشنبهسوری نبوده و عموماً بر این باور بودهاند که مظهر چشمه، خاستگاه آناهید است و تنها دختران اجازه نزدیک شدن به آن را دارند. این باور هنوز هم در بسیاری از روستای ایران روایی دارد.
مبدأ شبانروز یک قرارداد است. در زمانها و نواحی گوناگون، گاه نیمه شب، گاه هنگام برآمدن خورشید، گاه هنگام نیمروز و گاه هنگام فروشدن خورشید را مبدأ و آغاز شبانروز میگرفتهاند. اینگونه رسوم هنوز هم در برخی نقاط ایران متداول است و برای نمونه در تاجیکستان و آسیای میانه همواره آغاز سال نو را از هنگام غروب خورشید در آخرین روز سال برمیشمارند و جشن میآرایند. برگزاری چارشنبهسوری در سهشنبه شب به روزگاری مربوط میشود که هنگام فروشدن خورشید، آغاز شبانروز و آغاز چارشنبه دانسته میشده است. امروزه نیز این باور همچنان پایدار مانده است و مثلاً وقتی از «شب جمعه» سخن میرانند، در واقع «پنجشنبه شب» را در نظر دارند. اما در باره پرسش دیگر میتوان گفت که امروز هر دو گونه این واژگان در متون ادبیات فارسی بکار رفته و هیچکدام اشتباه نیستند. در شاهنامه فردوسی و بسیاری از متون منظوم به شکل چارشنبه بکار رفته و در تداول عموم نیز همینگونه بر زبان میآید. البته این جشن با نامهای دیگری نیز تداول دارد.
آداب و رسوم مردمان، گوناگون است و ممکن است هر باوری از دید دیگران عملی نادرست دانسته شود. در نتیجه هنگامی میتوان کاری را توهینآمیز خواند که مجری آن آهنگ توهین داشته باشد. هممیهنان ما هیچکدام از اینکار، چنین قصدی را ندارند و پریدن از روی آتش، بگونهای نمادین برای زدودن و سوزاندن بدیهای هر شخص انجام میشود و مردمان خواسته اند تا با اینکار، آتش به آنان پاکی و تازگی هدیه کند.
از سوی غرب، در کردستان عراق و از سوی شرق، در استان سینکیانگ چین و نواحی یارکند، تاشقورغان و کاشغر با تفاوتهایی برگزار می شود. در تاشقورغان این جشن در سومین روز سال نو برگزار میشود و ضمن آتشافروزی و پریدن از آن، بر بالای بامها نیز به تعداد نفرات خانه، جام آتشی بر می افروزند. در نواحی قفقاز، به مانند استانهای آذربایجان، در هر چهار چارشنبه اسفندماه این مراسم را تکرار میکنند. اما در آسیای میانه، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان، این آیین تقریباً فراموش شده و برگزار نمیشود. اما در بخشهایی از قرغیزستان با تفاوتهایی همچنان پایدار مانده است. این مراسم در قرغیزستان در غروب نوروز برگزار شده و تنها شاخههای خشک درختی به نام «آرچا» سوزانده میشود.
در پایان به این نکته هم اشاره کنم که آیینهای چهارشنبه سوری منحصر به آتشافروزی نیست؛ بلکه مراسم پیوسته دیگری همچون غذاهای دستهجمعی، سرودهای ویژه، قاشقزنی، فالگوش، بازیهای گروهی و نمایشهای سنتی هم دارد که امروزه بجای آن به سوزاندن لاستیک و انفجارهای مهیب و تباهی گذرهای شهر می پردازند و چنین استفاده فراگیر از مواد منفجره و محترقه، آسیبی جدی به این جشن کهن و شادیبخش ایرانی وارد کرده است. اینها کارهای ناهنجاری است که امروزه متداول شده و عملاً چارشنبهسوری را به شب تباهی و آلودگی شهرها کشانده است. آیینی که نیاکان ما برای پاکیزگی زیستبوم خود انجام میدادهاند، ما همان کار را برای تباهی و آلودگی آن انجام میدهیم. شیوه امروزی این جشن در شهرهای بزرگ هیچ ارتباطی با چارشنبه سوری نداشته و تنها نام آنرا بر خود دارد."
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر