دوشنبه، شهریور ۰۸، ۱۴۰۰

ریشۀ سنسکریتی هندوایرانی بسیار جالب واژۀ تاریخ

واژۀ سنسکریتی داریکا (دهاریکا، تقسیم گذر زمان) می تواند مأخذ اصلی واژۀ تاریخ باشد:
धारिका f. dhArikA division of time
दारु adj. dAru splitting
दारु adj. dAru breaking
का kA: (21) time
لذا به نظر می رسد واژۀ تاریخ همانست که در زبان کُردی به صورت دیروک و در سنسکریت به صورت داریکا برجای مانده است. گرچه ترکیب تَرِ اوستایی (تَرَ سنسکریتی) به معنی گذر و کا (زمان) به واژۀ تاریخ نزدیکتر است:
तर m. tara (tAre) crossing
به نظر می رسد واژۀ تَرِ اوستایی به معنی گذر در فارسی به صورتهای تیر و دیر در آمده است. بنابراین دیریک کُردی صورتی از واژۀ تاریخ است.

یکشنبه، شهریور ۰۷، ۱۴۰۰

معنی نام کوه البروج قفقاز

نام این کوه را که با نام کوه البرز (کوه بسیار بلند) مقایسه میشود، می توان ترکیب اَل (هارَ، بسیار رسا)، بَر (سوار شده، روی هم انباشته) و اوج (بلندی و کوه) یعنی در مجموع کوه روی هم انباشتۀ بسیار بلند گرفت، چون نام ترکی آن مینگی تاو (کوه سوار شده) است.

جمعه، شهریور ۰۵، ۱۴۰۰

معنی عنوان راسپی مؤبدان و شهرسپ (بنیانگذار اساطیری نماز)

نام راسپی به صورت رِچ-پی در سنسکریت به معنی نگهبان نماز است:
ऋच् f. Rch praise पायु m. pAyu guard
و نام مؤبد اساطیری بنیانگذار نماز، شهرسپ را در این رابطه می توان به معنی مؤبد طنین انداز شهر گرفت:
स्फायते {स्फाय्} verb sphAyate {sphAy} resound
واژۀ سپکو (سگ) را در این رابطه می توان بانگ بر آورنده معنی کرد. در این باب واژۀ سبدا (صدا) نیز در سنسکریت نیز قابل توجه است.
مر او (تهمورث) را یکی پاک دستور بود/که رایش ز کردار بد دور بود
خنیده به هر جای شهرسپ نام/ نزد جز به نیکی به هر جای گام
همه روزه بسته ز خوردن دو لب/ به پیش جهاندار برپای شب
چنان بر دل هر کسی بود دوست/نماز شب و روزه آیین اوست.
نام شهرسپ را با بوذاسف (منوّر) سنجیده اند. ولی به ظاهر نامهای بوذاسف و مرّبی اش بلوهر (بهَرو-هارَ، نگهبان سرور) متعلق به شهرسپ به نظر نمی رسند. گرچه سئوشیانت اوخشیت نمه (پرورانندۀ نماز) مطابق زرتشت/بوذاسف است. نمازهای طولانی مسلمین که برای پُر کردن اوقات مجاهدین بوده، از مقولۀ پرستش متعادل خدا فراتر می‌رود و حالت تلقین خدایی الله و پیامبری محمد و ولایت علی را دارد.

پنجشنبه، شهریور ۰۴، ۱۴۰۰

مطابقت نام افراسیاب (فرنگرسین) با تارگیتای اسکیتان

به نظر می رسد نام افراسیاب تورانی (فرنگرسین اوستا، بسیار هراسناک) که در شاهنامه و اوستا به مادیای اسکیتی کشته شده در کنار دریاچۀ ارومیه داده شده است، در اساس متعلق به تارگیتای، نخستین انسان-درندۀ باورهای اسکیتی (سکایی)، ده ده قورقود قفقازیها (پدر درندگان، وُلوس محتملاً نیمه اژدها شکل روس‌ها) بوده است:
तर्जयति {तर्ज्} verb caus. tarjayati {tarj} frighten
तर्जयति {तर्ज्} verb caus. tarjayati {tarj} threaten
तायते {ताय्} verb 1 tAyate {tAy} protecter, father
نام و نشان گیه مرتن اوستا (کیومرث، مرد سراینده) نیز نظیر ده ده قورقود/ وُلوس در رابطه با موسیقی است:
गायति {गै} verb 1 gAyati {gai} sing to
मृत pap. mRta(n) dead, killer, man
نام فرنگیس به عنوان دخت افراسیاب می تواند از نام فرنگرسین اوستایی (الهۀ نیمه زن، نیمه مار بسیار ترسناک اسکیتان) اخذ شده باشد.

چهارشنبه، شهریور ۰۳، ۱۴۰۰

معنی پنجشیر (پنجهیر، کجکن)

نامهای پنجشیر و پنجهیر به معنی محل پنج معدن (معادن زمرد و نقره) به نظر می رسند. کجکن هم می تواند به معنی کَث-کان یعنی محل چند معدن باشد:
श्री f. shri wealth
हीर m. hira diamond, emerald, wealth

سه‌شنبه، شهریور ۰۲، ۱۴۰۰

پیشدادیان فریدونی و نوذریان همان دو شاخۀ هخامنشیان بوده اند

نام فریدون (دوست منش) مترادف هخامنش (دوست منش) که در مورد هخامنش، کوروش اول و کوروش سوم مشترک بوده است در منابع یونانی به عنوان خاندان آگرادات (مخلوق برتر و پیشین) و فرتریان (خاندان حکومتی پیشین) معرفی شده اند که در مقابل نام نئوتریان اوستا (نوذریان، خاندان حکومتی نو) است. این نامگذاری باعث شده است که خاندان کوروش (فریدون) از پیشدادیان (حاکمان پیشین) به شمار رفته و جایگاه آنها در تاریخ به قبل از کیانیان (مادها) و نوذریان (هخامنشیان شاخۀ ویشتاسپ) برده شوند. در اوستا و شاهنامه کیانیان و نوذریان نخستین به درستی معاصر هم گرفته شده و نوذریان از تبار فریدون (کوروش اول) به شمار رفته اند. ویشتاسپ کیانی (مگابرن، تیگران) پسر سپیتمه لهراسب در روایات ملی به سهو با ویشتاسپ نوذری (هخامنشی) یکی شده است. نخستین بار هرتل و هرتسفلد موضوع مطابقت نوذریان با خاندان ویشتاسپ هخامنشی و یکی بودن کیانیان با مادهای سمت کوه البرز و ری را مطرح کرده اند. گر چه نظر ایشان در مطابقت کیخسرو (در واقع کیاخسار) با فریدون (کوروش) سهوی بزرگ بود. هنینگ‌ زبانشناس با کوبیدن و بی اعتبار کردن تحقیقات ایشان لطمۀ بزرگی به تحقیقات ایرانشناسی در زمینۀ مطابقت تاریخ مدون و تاریخ اساطیری و حماسی ایران زده است.

مطابقت نام آوان با شوشتر

نامهای شوش و شوشتر را به معنی محل خوش و محل خوشتر گرفته اند. شوش به نام باستانی خود مانده و حدس میزنند که نام شهر عیلامی آوان نیز با شوشتر جایگزین شده است. معانی سنسکریتی آوان هم گواه آن است:
अवन n. avana pleasure
अवान adj. avAna wet
لذا به نظر می رسد در نام شوشتر هر دو معنی آوان را منظور نموده اند.
نام شوشتر در نزهة القلوب به هر دو صورت تُستر و شُستر ذکر شده است که هر دو هیئت به سنسکریت و اوستایی به معنی خوشتر هستند:
तोष m. tosha pleasure
सुस्थ adj. sustha happy
نام شهر عیلامی آدامدون در سمت آوان یاد آور نام شهر اندیمشک (اریترین کهن) است. خود نام اندیمشک به معنی منسوب به پل بزرگ در واقع نامی بر شهر دزفول (دژ-پُل) بوده است.

دوشنبه، شهریور ۰۱، ۱۴۰۰

معنی برزین

نام برزین را به معنی با شکوه گرفته اند. اگر آن را با واژه‌ سنسکریتی بهرگَ (بَرچ اوستایی، درخشندگی) به سنجیم با واژه معرب برق مرتبط میگردد که در زبانهای سامی نیز موچود است:
भर्ग m. bharga: splendour
واژۀ برزین در لغت نامۀ دهخدا:
برزین. [ب َ] (اِ) آتش. (برهان)، (انجمن آرا)، (غیاث اللغات)، (آنندراج). نار. (برهان). انگشت افروخته. آذر :
ز برزین دهقان و افسون زند
برآورده دودی بچرخ بلند.
نظامی.

شنبه، مرداد ۳۰، ۱۴۰۰

معنی شیچیکان و پل چینوت

در کتاب پهلوی دینکرد از محلی به نام شیچیکان در سمت کوه سهند و آتشکدۀ آذرگشنسب قدیمی (کابین گبه) به عنوان محل نگهداری اوستای عهد ساسانی یاد شده است و همچنین کتب پهلوی در آن حوالی از پل چینوت روز رستاخیز بر روی رود دائیتی (موردی چای) سخن می رانند. هر دو نام شیچیکان (چیکان کنونی که دو مُهر اوستایی از زیر بنای مسجد آن پیدا شد) و چینوت به معنی محل نظم و ترتیب آیینی به نظر می رسند:
चिनुते {चि} verb 5 chinute {chi} arrange in order
खनि f. khan[i] cave, place, house.

نام جغول بغول

نظر به تهیه شدن جغول بغول از جگر و روده (باغیرساق) می توان نام این غذا را بر گرفته از زبان ترکی آذری و از کلمات جگر و باغیرساق گرفت.

مطابقت کروزوس ثروتمند با کوراچ ثروتمند تورات (قارون روایات اسلامی)

مطابق تورات، کوراچ (قارون) با ۲۵۰ تن افراد خود مقابل موسی عصیان کرد و خدا با آتش آنها را تنبیه کرد.
و در تواریخ آمده است کروزوس (کوراچ، قارون)، در زمان کوروش بزرگ، پادشاه لیدیه غرب فلات آناتولی امروزی بوده که جنگل را جلو سپاه پارسها‌ آتش میزند که به سارد پایتخت وی نرسند، معروف است که سپاه پارس از روی آتش گذشتند. وقتی آنان به سارد و کاخ کروزس میرسند شخصی نیرومند بنام روسه تسه با گرز از دیوار بسیار بلد بالا میرود و با گرز خود مدافعین را از سر راه بر میدارد و دروازه را باز میکند تا سپاهیان وارد کاخ شوند.....

جمعه، مرداد ۲۹، ۱۴۰۰

ریشۀ محتمل وضو و دستَماز

وَذ به لغت اوستایی یعنی تر کردن. واژۀ وضو در قرآن نیامده است. در این صورت وَذو یعنی عمل منسوب به تَر کردن و شستن:
विधावति {विधाव्} verb vidhAvati {vidhAv} wash off
دستَماز (دست- وَذ) می تواند به معنی تَر کردن و شستن دست برای نماز باشد.
خود واژۀ نماز به معنی پرستش است:
नमसान adj. namasA[na] worshipping

سه‌شنبه، مرداد ۲۶، ۱۴۰۰

معنی هرات

हरित m. harita lion
हरि m. hari lion
هرات: شیر بیشه در نقش پلکان آپادانا یکی از خراج آورندگان هرات پوست شیر بر تن دارد.

دوشنبه، مرداد ۲۵، ۱۴۰۰

معنی نام شهر سرخس

نام شهر سرخس می تواند به معنی اوستایی آن در ترکیب سری-اَخش باشد؛ یعنی دارای برج نگهبانی گرداگرد. چون حمدالله مستوفی در نزهة القلوب میگوید که «دور باروی سرخس پنج هزار گام است و قلعه ای محکم از خاکریز دارد.». حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، در داستان جنگ هفت گردان، از سرخس یاد کرده‌است. کهن‌ترین متن فارسی که از سرخس سخن گفته، «حدودالعالم» (۳۷۲ هـ. ق) است، که می‌گوید: «سرخس شهری است بر راه و اندر میان بیابان نهاده … جایی با کشت و برز بسیار است، و مردمانی قوی ترکیب‌اند و جنگی، و خواستهٔ ایشان شتر است».
گیاه سرخس می تواند به معنی علف دارای برگهای ردیف هم باشد:
सर m. sara string
काश m. kAsa (gaetha) grass

یکشنبه، مرداد ۲۴، ۱۴۰۰

نامهای قدیم شهر یزد به معنی دارای تابش نیرومند و برتر و عالی هستند

ایساتیس (ایسَ-تیش) منابع یونانی که به صور ایستیخا (شهر و مرکز درخشان) و ایسائیس (ایسَ-اَش) یعنی نیرومند درخشان هم آمده به همین معنی است و نامهای فرافر (فرَ-فر) یعنی بسیار درخشان و یَزد (یَز-دیو) آن هم به معنی عالی و ستوده درخشان است:
इष adj. isha (isa) strong
तैजस adj. taijasa (tisha) bright
अषते {अष्} verb 1 ashate {ash} shine
kha: city, square
यशस् adj. yaz(as) excellent, यशस् adj. yaz(as) venerated
यशस् adj. yaz(as) honoured
दिदेति {दी} verb 3 dideti {di, diu} shine

شنبه، مرداد ۲۳، ۱۴۰۰

معنی آداپا و اوآنس و تیتی

نام آداپا را به معنی بذر بشر و نام اوآنس را به معنی ایزد معبد آبهای ژرف (اِئا، خالق انسان) آورده اند. نام گیه مرتن اوستایی را نیز میشود در معنی گیاه مرد با معنی بذر بشرِ آداپا مرتبط دانست. در این رابطه نام نخستین زن، تیتی هم معنی انجیر می دهد که با گَئو اِوَک دات (گیاه مخلوق نخستین) بانوی همزاد گیه مرتن همخوانی دارد.

جمعه، مرداد ۲۲، ۱۴۰۰

معنی و محل محتمل دژهای عهد مادی کیلامباتی، کولمان، کیت پات

کیلامباتی (به شکل کوله-امبهتی) را می توان به معنی محل استخر آب گرفت که یادآور شهر کبودراهنگ (تالاب کبود) است.
کولمان به معنی محل برکه مطابق تخت سلیمان است.
کیت پات (محل نگهداری مار) با مریوان همخوانی دارد.

معنی نام صایین دژ (قهود)

معنی نامهای جغرافیایی با توصیفات کهن جغرافیایی آنها ارتباط دارد. نام قهود (گه-اَئوتی= جایگاه سرد) نشان میدهد که نام صایین قلعه به ترکی آذری به معنی دژ سردسیری (سَیین قالا) بوده است که حمدالله مستوفی از سردسیری بودن آن سخن گفته است.

یکشنبه، مرداد ۱۷، ۱۴۰۰

نام مِهتر اسبان می تواند به معنی نگهبان بزرگ اسبان باشد

महत् adj. mah[at] great
त्रायते {त्रै} verb 1 trAyate {trai} protect
نام تهران (محل پناهگاههای زیر زمینی) از همین ترَئی سنسکریت و تهرائی اوستا (نگهبانی) ساخته شده است.

شنبه، مرداد ۱۶، ۱۴۰۰

Etymology of the olempikos

Olempikos can be derived from oleum-pikos (The top of the olive mountain):
The olive tree in Greece was dedicated to Zeus and Hera.
The name Olempikos mountain could be derived from its area name "Elis":
ελιά: olive
Etymology of olive:
From Middle English olyve, from Old French olive (“olive, olive tree”), from Latin olīva (“olive”), from Etruscan 𐌄𐌋𐌄𐌉𐌅𐌀 (eleiva) or Proto-Greek *ἐλαίϝα (*elaíwa), ultimately from Proto-Indo-European *loiwom (compare Old Church Slavonic лои (loi, “tallow”), Old Armenian եւղ (ewł, “oil”)).[1] Displaced native Old English eleberġe, literally "oil berry."
Etymology of oil:
From Middle English oyle, oile (“olive oil”), borrowed from Anglo-Norman olie, from Latin oleum (“oil, olive oil”), from Ancient Greek ἔλαιον (élaion, “olive oil”), from ἐλαία (elaía, “olive”). More at olive. Supplanted Middle English ele (“oil”), from Old English ele (“oil”), also from Latin.
It sounds that the Nordic mythological tree yggdra-sil (the colossal pillar) has been a counterpart to Olempikos.
Etymology of peak (pike):
828 peuk̑-, and peug̑- IE to pink, stab, stick
(Pokorny)

جمعه، مرداد ۱۵، ۱۴۰۰

مطابقت کوش پیل دندان با کوجولا

منظور از کوش پیل دندان روایات ملی همان کوجولای کوشانی است:
कुञ्ज m. kuJja elephant's tusk or jaw
ila: علامت نسبت

پنجشنبه، مرداد ۱۴، ۱۴۰۰

معنی نام پایتخت قرقیزستان

نام شهر فرنزه را که از نام فاتح روسی آن گرفته بوده اند به نام قدیمی ترکی آن بِشکک بر گردانده اند که به ترکی معنی محل پنج گودی و برکه را میدهد. عجیب است که دور رفته و آن را به اوزبکی به معنی محل پنج فرمانروا (بِشبک، پِشپک) گرفته اند. صورت بِشبک آن می تواند خلاص شدۀ بِش بِرکه (پنج برکه) باشد که علی القاعده حرف ساکن «ر» در میان این نام مرکب ساقط شده است.

دوشنبه، مرداد ۱۱، ۱۴۰۰

مطابقت ایزد رَمّان آشوریان با خدای رحمان اعراب

در رابطه با ملکۀ اساطیری- تاریخی آشور، سمّورمت (سمیرامیس)، دو نام ادّاد نیراری سوم (خدای متعادل آذرخش یاور من است) و رَمّان نیراری سوم (خدای بخشنده یاور من است) به عنوان پادشاه آشور ذکر شده اند. این نشانگر آن است که خدای رحمان اعراب (رَمّان آشوریان) همان ادّاد خدای هوا و رعد بوده است که در صفت رحیم و مهربان با اِل (اللّه) / بعل (فرمانروا) خدای آذرخش مطابقت می نماید.

یکشنبه، مرداد ۱۰، ۱۴۰۰

Etymology of Akademia (The place of leader of citizens)

Aka:
Etymology
From Old Norse aka (“to move, to drive”), from Proto-Germanic *akaną, from Proto-Indo-European *h₂eǵ-. Cognates include Latin agō (“I drive”), Ancient Greek ἄγω (ágō, “to lead”) and Sanskrit अजति (ajati, “to drive, propel, cast”).
Demia: the place of citizens.
Akademia: from French académie, from Latin acadēmīa, from Ancient Greek Ἀκαδημία (Akadēmía), from Ἀκάδημος (Akádēmos), an Athenian hero + -ία (-ía).

اتیمولوژی محتمل نان و چورک و لواش

नाना ind. nAnA separately
معنی bread نیز جدا شده و تکه است.
چورک نیز می تواند به همین معنی بر گرفته از سمت ختن بوده باشد:
छुरति { छुर् } verb 6 churati { chur } cut off
واژۀ لواش هم به صورت لَوَشَ[س] در سنسکریت به معنی از تکه های کوچک درست شونده است:
लवशस् ind. lavasha[s] in small pieces