یکشنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۹۹

معنی محتمل نام میتانی

نام میتانی در ترکیب اوستایی و سنسکریتی میت-اِنی معنی دوستدار بزکوهی-غزال را می دهد. نامهای توروکو، بودین، کُرمانج، ساخو، کردوک، یزیدی، سوران نیز در معنی دارنده توتم بزکوهی و مار مربوط بدیشان به نظر می رسند:
mit: to love
एण , एनी m. f. eNa , eni Gazelle
تصویر بزان کوهی بر سیگیل میتانی

شنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۹۹

مطابقت جزیرۀ کیش با آواراکتای منابع یونانی

در عهد اسکندر نام پارسی جزیرۀ کیش به صورت آواراکتا (آنجا که زیرش دارای خندق است) آمده است که این یادآور نام سومری کیش (پایین) است. لذا اینجا می توانست معبد ایزد آبهای زیرین اِئا/آپسو شمرده شود:
अवर adj. avara low
खात n. khAta ditch
Ki-Se/Down
Ki-Se/Downwards

معنی دیو اشتیج

نام مدافع سغدی مقابل اعراب به صورت دوَستی-ج در سنسکریت به معنی نگهبان پیروزمند است:
द्वाःस्थित m. dvAHsthita warder
जयति {जि} verb 1 jayati {ji} be victorious

مطابقت آسووا (پرسود، سئوکَ اوستا) با زیویه مقّر کشور گشای بزرگ سکایی، مادیای اسکیتی (افراسیاب، پر آسیب تورانی)

शिव adj. ziva auspicious
तुर adj. tura hurt
در یک مأخذ سُریانی (آشوری)، در بخش تاریخ ماد چنین آمده است:
«به سال پانزدهم فرمانروایی سردنا (سروردانا، مادیا)، خیزش آربک (سرور با شکوه، کیاخسار/کیخسرو) شاه ماد، استان‌های حلوان و همدان را فرا گرفت ... شهر بزرگ سَرَبوَی (مکان استخر، تخت سلیمان) را سردنا شاه آسووا بنیان نهاد. او شاه بزرگی بود و سراسر جهان از وی هراس داشتند. کشور او یک‌سوم ارض مسکون بود ... هنگامی که به خواست خداوند روزگار شاهی آسووا سر شد، آربک یا ادورباد (آتورپات) از سرزمین ماد -خُرد- که به نام وی "ادور(آتور) بایگان" نامیده می‌شود، با سپاهی بزرگ بر آن شد که با نمرود (یاغی/شدّاد، منظور ساراک پادشاه آشور) به پیکار خیزد».

مطابقت توروکوها با میتانی ها

تور در قفقاز نام نوعی بزکوهی است و نام یکی از رهبران توروکوها، زازیا بوده است که به لغت سنسکریت معنی منسوب به بزکوهی را میدهد. خود نام توروکو به صورت توراخو در اکدی/آسوری معنی بزکوهی می باشد و نام میتانی به لغت هندوایرانی به معنی گرامی دارندۀ بزکوهی است. به نظر می رسد نام این مردم در شمار اتحادیۀ قبایل ماد بودین (منسوبین به بُز) آمده است. راجع به ارتباط بودین با کیمریان تازه وارد گفتنی است: در کتیبۀ موسوم به تاریخ اسرحدون آمده است کشتار در بودائوا و کیمریان در کوشخنو (در سمت کپادوکیه) وقوع یافت. بر این اساس در اتحادیۀ قبایل ماد بودین ها (منسوبین به بزکوهی) مطابق میتانی‌ها (اسلاف ایزدی ها) خواهد بود:
शश m. zaza antelope
turāḫu
[Animals → Wild]
a chamois, an ibex.
mit: to love
एण , एनी m. f. eNa , eni Gazelle

پنجشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۹۹

مطابقت نام کرُوات با روکسولان

نام کرُواتها (هرُواتها) از مهاجرین سئورومتی روکسولان (آلانهای درخشان) به کرواسین به یادگار مانده است. هرودوت ماساگتها (آلانها) را خورشید پرست معرفی کرده است:
सौर adj. saura (haura) solar
मत adj. mata (vata) regarded as
نام سَرمت (سَرپ-مت، مارپرست) متعلق به خویشاوندان یازیگ (یا-ازی-ایگ، گرامی دارندۀ مار، صرب) ایشان بوده است:
सर्प m. sarpa snake
معنی نام آلان (کراوات) در سمبل کراوات کرُواتها به یادگار مانده است:
आलान n. AlAna tie
واژۀ لاتینی curve (بسته شده) خود نام کرُوات را با کراوات مرتبط می سازد.
آن گروه سکایی/سرمتی که در اساطیر سکایی آنان را دارای سمبل طناب/زنجیر آورده اند، همین آلان‌های جوشنپوش به نظر می رسند:
आलान n. AlAna fetter
आलान n. AlAna binding

چهارشنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۹۹

معنی نام تُرک

اگر واژۀ تُرک را دارای منشأ ترکی و مترادف نام مغولی آشینا (گرامی دارندۀ گرگ) به شمار بیاوریم، آن تلخیص توره کورت/توره کوت (دارندۀ خوی و عادت گرگ یا از تبار گرگ) خواهد بود که علی القاعده حرف صامت «ر» و حرف «ت» آخری در مقام علامت جمع از آخر آن ساقط شده اند و آن تبدیل به تُرک شده است. به نظر می رسد نام هون (چیون) هم بر گرفته از شینو (چینو) مغولی به معنی گرگ بوده است. در مورد نظر بر گرفته شدن نام ترک از کلاهخود گفتنی است، اگر نام ترک از دورکو یا تورکو (کلاهخود) گرفته شده بود یک پسوند نسبی-ملکی لو بدان اضافه می شد. ولی این پسوند در تاریخ جایی به نام ترک اضافه نشده است. در هیئت تورکوت تنها یک حرف ر صامت ساقط شدنی کم است که تبدیل به دارندۀ توتم گرگ شود که ترکان به داشتن آن مشهور بوده اند. نام تورگیش ها (توره گئچی- اِش ها، تکه ترکمن ها) را هم در این رابطه می توان به معنی دارای آیین گرامی دارندۀ بُز نر گرفت:
خاندان آشینا خاندان آشینا یا پانصد خانواده به یکی از قبایل ساکن در شمال چین که از امتزاج قبایل مختلف به وجود آمده بود، گفته می شود. در قرن پنجم میلادی قبایل و اردوهایی که با اقوام آشینا درهم آمیختند، نام «ترک» بر خود نهادند. زبان شناسان و تاریخدانان متذکر می شوند که برخی عنوان های فرمان روایان در زبان ترکی اولیه از ریشه ایرانی هستند.
خاقانات ترک
آسنا چینیان اتباع خان های آشینا را به این نام نمی نامیدند، بلکه آنان را «تو-کیو» می گفتند. این نکته را باید متذکر شد که چینیان در زبان خود مخرج «ر» ندارند. این نام بعدها از سوی دانشمند فرانسوی به صورت «تورکیوت» خوانده شد که در واقع تلفظ درست تر واژهٔ «تو-کیو» است که با مخرج «ر» همراه شده است. واژهٔ آشینا را برخی به معنای گرگ دانسته اند. در زبان مغولی گرگ را «شینو» می نامند. پیشوند «آ» که پیش از «شینو» آمده است، در زبان ترکی نشانهٔ احترام است. بدین روال واژهٔ آشینو یا آشینا به معنی گرگ محترم و نجیب است.
بنابر روایتی از افسانه بوزقورت که مربوط به هونها و سرزمین آنهاست، سرزمین ترکان مورد هجوم همسایگان قرار گرفت. همهٔ مردم آن سرزمین کشته شدند، تنها پسرکی زنده ماند و دشمنان دست و پای او را نیز بریدند و به میان باتلاق او را انداختند. ماده گرگی از پسرک آبستن شد سپس پسرک مرد. ماده گرگ به سرزمین آلتای رفت و در آنجا ده فرزند زایید. اندک اندک تعداد آن ها فزونی یافت و از غار بدر آمدند و پس از گذشت زمان خود را فرمانروایان سرزمین ژوژان نامیدند. بنابراین افسانه تورکیوتها (ترکان) از دودمان هونهای غربی هستند که با نسل گرگ درهم آمیختند باید یادآور شویم که هون های غربی به سال ۴۶۹ میلادی تار و مار شدند اما هفتاد و هفت سال بعد به سال ۵۴۵ میلادی مردمی در این سرزمین پدید آمدند که خود را تورکیوت می نامیدند از اینجا احتمال داده می شود که ترکان نه از امتزاج گرگ و انسان بلکه از اختلاط اقوام و قبیله ها پدید آمدند.
قبایل آشینا در ابتدا در غرب ایالت شانسی چین می زیستند و در پیکارهای چینیان با هونها در سدهٔ چهارم میلادی شرکت داشتند و بعد به تبعیت هون ها درآمدند ولی به سال ۴۳۹ میلادی، پس از شکست هون ها، به جنوب کوه های آلتای پناه بردند و در آنجا سکنی گزیدند. قبایل آشینا در ابتدا چون دارای زبان های گوناگون بودند، ناگزیر زبان مغولی را به عنوان زبان مشترک خویش برگزیدند و با این زبان به تفهمیم و تفهم می پرداختند تا اینکه به سبب شکست های پی در پی از امپراتوران چینی به جنوب آلتای رانده شدند. زبان ترکی زبانی است قدیمی ولی اقوام آشینا که از امتزاج قبایل مختلف به وجود آمده بودند، در این زمان بود که زبان ترکی را برای ارتباط برقرار کردن بایکدیگر انتخاب کردند. قبایل آشینا بعد از صد سال از شروع اتحاد چنان با هم جوش خوردند که به سال ۵۶۴ میلادی مجموعهٔ واحدی را تشکیل دادند که آنان را «ترک باستان» یا «تورکیوت» نامیدند.

دوشنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۹۹

معنی نام شهرهای ویه-انتیوک خسرو و ویندی شاهپور (وندی شاهپور، گندیشاپور)

هر دو جزء اول این نامها را با نام شهر انتاکیه مقایسه کرده اند. ولی بعید است نام دو شهر ایرانی را در دو مقطع زمانی مختلف با قطب قراردادن انتاکیه نامگذاری کرده باشند. کلمۀ ایرانی دیگری بوده که با انتاکیه مشتبه شده است. واژۀ سنسکریتی ویهنتی (دفاع و مواظبت) معنی آنها را به طور ساده دژ دفاعی خسرو و دژ دفاعی شاهپور نشان میدهد. وندی در وندیداد (دفاع از قانون) شکلی از همین ویهنتی (دفاع و مواظبت) به نظر می رسد. معنی هیئت وی-دیو-داتَ (قانون ضد دیوان) تنها شامل یک فصل این کتاب اوستایی میگردد. جزء اوک در ویه-انتیوک در پهلوی پسوند صفت ساز و اسم ساز است:
विहन्ति {विहन्} verb vihanti {vihan} withhold
विहन्ति {विहन्} verb vihanti {vihan} ward off
هیئت پَلاپَت نام شهر گندیشاپور نیز معنی دژ دفاعی سَرور را می داده است:
पालयति {पाल्} verb pAlayati {pAl} defend

شنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۹۹

معنی ایرانی و یونانی نام تیسفون

گفته شده است کاخ تیسفون و به خصوص ایوان باشکوه آن در زمان ساسانیان محل برگزاری دیدارهای مهم، بارعام و همچنین محل برگزاری جشن‌های سنتی مانند نوروز در حضور شاهنشاه ساسانی بوده‌است.
در نام کتیسفون یونانی جزء کُ (کونو) به معنی توجه کردن و تیسفونه به معنی دادخواهی از قتل بوده است. جزء ک در نزد ایرانیان می توانست به صورت کا به معنی خواستن و آرزو کردن گرفته شود:
κοέω vb to note, notice
515 kā-IE kā̆m-to like, wish, desire
از اینجا می توان چنین نتیجه گرفت کتیسفون (ک-تیسفونه، محل دادخواهی از قتل) بوده یعنی در اصل محل دادخواهی انتقام گیرنده از قتل به عبارتی ساده محل قضاوت بوده است. چون کاخ کسری تیسفون را در روایات با موضوع قضاوت در هنگام دریافت شکایات بار عام در پیوند دانسته اند.
خاقانی هم در قصیدۀ ایوان مدائن از زبان کاخ تیسفون میگوید: "ما بارگه دادیم، این رفت ستم بر ما..... بر قصر ستمکاران گویی چه رسد خذلان." و مشخصا ایوان مدائن را "بارگه داد" میداند.

جمعه، بهمن ۰۳، ۱۳۹۹

مطابقت تکه ترکمن ها با تورگیش های کهن در معنی گرامی دارندۀ بُز نر

سقال (ریشدار) به عنوان حیوان توتمی موجود در نام رهبران باستانی تورگیش ها می تواند مشخصاً به بُز نر (تکه) اطلاق شده باشد.
بنابراین سنت تکم گردانی (بز نر من گردانی) در برخی نقاط آذربایجان و زنجان از ایلات تورگیش/ترکمن به یادگار مانده است.
همین موضوع گرامی داشتن بز نر (تکه) پیش این مردمان، این موضوع را پیش می آورد که نامهای تورگیش و ترکمن در اصل بر گرفته töra-gechi-ish و töre-kechi-man یعنی صاحب رسم و عادت گرامی داشتن بُز نر بوده اند.

معنی ایرانی و یونانی نام تیسفون

گفته شده است کاخ تیسفون و به خصوص ایوان باشکوه آن در زمان ساسانیان محل برگزاری دیدارهای مهم، بارعام و همچنین محل برگزاری جشن‌های سنتی مانند نوروز در حضور شاهنشاه ساسانی بوده‌است.
از اینجا می توان چنین نتیجه گرفت کتیسفون (کا-تیسفونه، محل دادخواهی از قتل) بوده یعنی در اصل محل دادخواهی انتقام گیرنده از قتل به عبارتی ساده محل قضاوت بوده است. چون کاخ کسری تیسفون را در روایات با موضوع قضاوت در پیوند دانسته اند.

معنی محتمل نام ابیانه

نام ابیانه (به زبان محلی ویانه) می تواند به معنی محل بافندگان باشد:
वय m. vaya weaver
योनि m.f. yoni (yauna) abode
گفته میشود در گذشته گیوه بافی از جمله مشاغل پُر درآمد زن‌های ابیانه بوده که امروزه تا حدی متروک شده‌است.

یکشنبه، دی ۲۸، ۱۳۹۹

مطابقت شهر باستانی بُصنا با عبدالخان

شهر بُصنا (بوچنه، محل اشراف) که مطابق کتب جغرافیایی عهد اسلامی به فاصلۀ یک منزل راه در جنوب شوش، در کنار کرخه قرار داشته است، مطابق با شهرک عبدالخان (ابدالخان، میهمانخانۀ اشراف) است که فرهنگستان نام آن را به الوان تغییر داده است:
طبق لغت نامۀ دهخدا، بصنا. [ب ُ ص َن ْ نا] (اِخ) ۞ شهری به فاصلۀ کمتر از یک منزل راه در جنوب شوش بر کنار رودخانۀ «دجیل بصنا» (ظاهراً یکی از شعب رود کرخه) بود ولی امروز در نقشه های جغرافی اثری از آن نیست. (از لسترنج). به قول یاقوت یک نوع قماش پشمی موسوم به بصنا منسوب بدین شهر بود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). شهری است خرم [به خوزستان] و با خواسته، پرده های نیکو که به همۀ جهان برند از آنجا خیزد. (حدودالعالم). و رجوع به بصنی و مرآت البلدان ج 1 ص 230.

شنبه، دی ۲۷، ۱۳۹۹

مطابقت شهر خیرۀ فارس با رونیز

محل شهر باستانی خیره (هیره، محل ثروت) را در سمت شمال غربی استهبان آورده اند که در آن سوی اکنون شهر رونیز (رَئو-نیذ، ثروت خیز) واقع است.
یک رونیز دیگری در جنوب داراب بوده است که مطابق لسترینج با قصبۀ خسو (کسو، با شکوه و ثروتمند) حالیه مطابقت دارد.

معنی نام شهر گم شدۀ جَرم وا در سمت داراب

نظر به توصیفاتی که از بقایای این شهر یاد شده توسط مِقدسی مانده، نام آن به معنی محل نگهداری آب (جَرو-آوه، محل سدّ) بوده است:
مشخصات بقایای شهر باستانی جرم وا:
کاشفان این شهر تاریخی می گویند این شهر، دارای دو قلعه تاریخی است. قلعه نخست 250 متر بالاتر از سطح زمین قرار دارد و برای دسترسی به آن نیاز به یک پیاده‌روی 25 دقیقه‌ای است. در میان قلعه سدی به ارتفاع 10 تا 12 متر ایجاد شده که احتمالا وظیفه جمع‌آوری آب باران را داشته‌است. این سد دولایه از ساروج ساخته شده و لایه نخست آن هنوز سالم است.
ادامه بررسی‌ها منجر به کشف قلعه دوم شده که به نظر می‌رسد یک برج باشد، به گفته صداقت‌کیش این دو قلعه به شهر گمشده جرم‌وا مربوط می‌شوند، همچنین سفال‌های دوره پیش از تاریخی که به‌نظر می‌رسد بیشتر آن‌ها سفال‌های مربوط به ظروف آشپزخانه‌ای است در اطراف این محوطه دیده می‌شود.
صداقت کیش درباره قلعه دوم به خبرگزاری میراث فرهنگی گفته: "در مقابل جنت‌شهر و بر فراز کوه تپه‌ای دیده می‌شود که مردم به آن ارم یا گلستان ارم می‌گویند. این همان قلعه دوم یا برج است که از سنگ و گچ و خشت خام ساخته شده‌است. این قلعه چهار پنجره در اطراف خود دارد و پایین این کوه ساختمان‌هایی با ملات سنگ‌چین و خشکه‌چین و دیواره‌های باغ وجود دارد. همچنین در این منطقه یک قنات به چشم می‌خورد که گفته می‌‌شود این قنات تا سال 60 خورشیدی حدود 30 اینچ آب داشته‌است."

جمعه، دی ۲۶، ۱۳۹۹

مطابقت هکاتوم پولیس و پاتنانه با دامغان

نامهای هکاتوم پولیس (شهر دارندۀ صد نگهبان) منابع یونانی و پاتنانه (دارای نگهبان بسیار) که در کتیبۀ سارگون دوم آشوری یاد شده است با نام دامغان در معنی محل نگهبانی شونده همخوانی دارند:
धाम n. dhAma (dA 2) holding
पाति {पा} verb 2 Par pAti {pA} protect
नाना indecl. nAnA many
در نقشه های بطلمیوسی دورتر از آن در سمت شرق نام پَربره (پُربار) دیده میشود که با بیهق (سبزوار) همخوانی دارد:
भोग्य adj. bhogya profitable

چهارشنبه، دی ۲۴، ۱۳۹۹

معنی نام دژ یزد خواست (یزد خاست)

نظر به اینکه ورودی دژ یزد خواست پل چوبی قابل جابجایی بر روی درۀ بلند بوده است؛ بنابر این نام این دژ در اساس به صورت یَئوجت آخیست یعنی دارای پل چوبی به هم بسته و قابل جابجایی بوده است:
योजयति {युज्} verb caus yojayati {yuj} bind
یَئوجت اوستایی به معنی به هم بسته شده (فرهنگ لغات اوستایی احسان بهرامی، صفحۀ ۱۱۸۴ و صفحۀ ۱۱۵۰)، آخیست یعنی آن چه قابل بلند شدن و بر خاستن است (فرهنگ لغات پهلوی بهرام فره وشی, صفحۀ ۷۵).
مقدسی نام دیگر یزد خواست را از-کاس (محل دارای گذرگاه) ذکر کرده است.
یک یزد خواست دیگری در سمت دارابگرد و جنوب رونیز بوده است. احتمالاً همان نوبندگان (ناوبندگان) است.

اتیمولوژی الیگودرز

نظر به اینکه نام الیگودرز مربوط به بعد از عهد اسلام است و نام محلۀ اصلی و بزرگ ورزندان آنجا را می توان علی-گو وَرز گرفت؛ چون این احتمال هست که نام الیگودرز مربوط به خانقاه معروف علویان آنجا بوده باشد، در این صورت اصل آن علی-گو دار جا یا تصحیف علی-گو ورز بوده است یعنی جای دارای خانقاه یا علی گویان:
بر اساس مدارک به دست آمده از حفاری های قلعه مندیش و تپه های اطراف شهر قدمت شهر فعلی الیگودرز به بیش از هفتصد سال پیش می رسد مردم الیگودرز، مذهب شیعه قدیم (علوی) داشته‌اند و خانقاه آن، مرکز تعلیمات دینی قزلباشان و درویشان بوده است.
شاه اسماعیل صفوی در یکی از سفرهای خود از این خانقاه دیدن کرده است.
در سفرنامه های عهد اسلامی از جمله نزهة القلوب به نام الیگودرز اشاره نشده است. قدیمی ترین اش از عهد صفوی است. قدمت شهر را هفتصد، هشتصد سال می دانند.
کشواد لقب گودرز را به معنی دارندۀ بیان شیوا و فصیح گرفته اند. این را می توان گواه آن گرفت که خود نام گودرز مرکب از کلمات اوستایی گو (فریاد بلند) و دَرز/دَرژ (استوار) گرفته می‌شده است و این در تأیید خانقاه شیعی علوی بودن الیگودرز است.

سه‌شنبه، دی ۲۳، ۱۳۹۹

مطابقت بوئین زهرا با دشتبی باستانی

بوئین زهرا به صورت اَوستایی بَئون زَئوروا به معنی محل سر سبز همان دشتبی (دشت آبی) باستانی است.

محل شهرهای ویسپَ هوزاتی و پاتی گربنه

در نبرد ویشتاسپ هخامنشی با مخالفین حکومت داریوش در پارت از شهرهای ویسپَ هوزاتی (همۀ نیک زادگان) و پاتی گربنه (محل نگهبانی خوراک) نام برده شده است که به ترتیب مطابق شهر بجنورد (دژ اشراف) و آشخانه هستند که بقایای کاخ هخامنشی در آن حوالی کنار معبد اسپاخو (آتشکدۀ آذربرزین مهر) کشف شده است.

دوشنبه، دی ۲۲، ۱۳۹۹

معنی پیران ویسه و هومان ویسه

در شاهنامه نامهای فردی اساطیری تورانی (سکایی) به صورت پیران (پرَ-یانَ: پر از نیکی) و هومان (نیک اندیش) نامهای دو برادر تورانی آمده است. منظور از پیران ویسه و هومان ویسه (نیک اندیش قبیلۀ دارندۀ توتم مار سمّی) رهبران سکائیان مهاجر به کردستان (خشترو سَئوکَ، کشور سکاها) در سمت کنگ دژ افراسیاب (تخت سلیمان) بوده اند.

یکشنبه، دی ۲۱، ۱۳۹۹

معنی نام شاهنامه ای نواده (لواده)

این شخص اساطیری در شاهنامه از سرداران کیخسرو به شمار آمده که در جنگی ۸۵ تن از اعضاء خانوادۀ وی شرکت کرده بودند، از این گفته معلوم میشود که اصل این نام نَوَده یعنی دارای خانوادۀ ۹۰ نفری بوده است.
نام برته (پرتکه) از این خاندان هم معنی چندین نفری را می دهد:
पार्थक्य n. pArthakya severalty

شنبه، دی ۲۰، ۱۳۹۹

معنی نام جهرُم

نظر به نام جهرم در کتاب کارنامۀ اردشیر بابکان یعنی زَر-هَم (جای گیاه همواره سبز و درخشان، جای خرما؟)، نام آن را میشود گیَه-رَم (جای گیاه شادیبخش) گرفت که آنجا به صفت یعنی داشتن خرما نیز معروف بوده (فارسنامۀ ابن بلخی) و هنوز هم هست. معهذا مفاهیم همواره درخشان و منسوب به گرمای خورشید برای زَر-هم و جهرَ-اوم محتمل تر هستند که مطابق با حدس معنی گرمسیری و آفتابگیری جهرم توسط کسروی است:
झला f. jhalA (jhara) sun-heat
شهر جهرم از لحاظ اقتصادی اهمیت مخصوص داشته و از مهمترین شهرهای فارس در صدور خرما، لیمو، آب لیمو،تنباکو، برنج ، پنبه و پوست و پشم و روغن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
خود واژۀ خُرما (خَرمَو پهلوی، خُرم-میوه) بر گرفته از واژۀ خُرّم (هوَ-رَم، دارای شادی و سر سبزی) به نظر می رسد.
نام شاهنامه ای کُهَرم/کَهرَم را که با جهرم و هرمزد (ایزد شادی) ربط داده اند می توان به معنی آن که او شاد و خُرّم است، در نظر گرفت.

معنی فرشید، فرَش-وَرت و فرشیدورد

این نامهای شاهنامه ای و اوستایی که به جای هم به کار رفته اند به شکل فرَ-شَئِتَ، فرَشَ-وَرِت و فرَ-شَئِتَ-وَرد به ترتیب به معنی «پُر از ثروت و خوشبختی»، «کامیاب و خوشبخت در ثروت» و «پُر از ثروت و خوشبختی افزون» هستند.

جمعه، دی ۱۹، ۱۳۹۹

مطابقت کوارسمن (گُرزم) با مردونیه

یکی از سرداران متنفذ گشتاسپ و اسفندیار نوذری (داریوش هخامنشی) نامش در اوستا کوارسمن و در شاهنامه گُرزم آمده است که استاد پورداود به معنی فرمانده رزم کیانی گرفته است. نام و نشان او یاد آور مردونیه (جنگاور) داماد داریوش و سردار خشایارشا (بهمن) است.
मर्दयति {मृद्} verb caus. mardayati {mRd} kill

چهارشنبه، دی ۱۷، ۱۳۹۹

معنی محتمل اَوِستا

معنی نام اَوِستا به تحقیق معلوم نشده است و نظریات مطروحه در این باب اثبات نشده اند، لذا نیاز به کند و کاو بیشتر دارد. از آن جایی که اوستا را می توان از واژۀ اوستایی و سنسکریتی ویستو دانش ستایش و دعای فراوان (از ریشه وِدا) گرفت، لذا اوستا می تواند به معنی نگهداری دانش دعا و ستایش (اَو-ویستا) باشد. چون نامهای یسنا و یشتها را نیز می توان به معنی ستایش و دعا گرفت:
विष्टवीति {विष्टु} verb viSTaviti {viSTu} praise very much
विष्टवीति {विष्टु} verb viSTaviti {viSTu} extol with praises
वेद m. veda sacred knowledge
यज्ञ m. yajna worship

سه‌شنبه، دی ۱۶، ۱۳۹۹

معنی نامهای زریادر و گائوماته

نام زریادر به معنی دارای حافظۀ درخشان و نام گائوماته به معنی دانای سرودهای دینی است:
धारण n. dhAra[Na] memory
मति f. mati memory
मति f. mati understanding

یکشنبه، دی ۱۴، ۱۳۹۹

نامهای بودا و زرتوشترا در سنسکریت به هم می رسند

یبه ظاهر یونانیهای قدیم نام زرتشت را با ستاره (جرم سماوی «پراکنده» و درخشان) ربط داده اند و در فرهنگ لغات اوستایی نام ستارۀ تیشتر را از ریشۀ تیش (درخشیدن، توَش سنسکریت) به معنی درخشان گرفته اند که این معنی توَشتر (توشتر) و تیورَ (تیر) سنسکریت نیز هست. بر این اساس نام زرتوشترَ به صورت ذَرَتوشترَ به معنی دارندۀ درخشندگی با بودا (منّور) به هم می رسند:
बुद्ध m. buddha enlightened
भू adj. bhU being
उद्दाह m. uddAha fire
धर adj. dhara possessing
त्वष्टृ m. tvashTR form of the sun
त्विष् f. tvish light
نام دیگر ستاره تیشتر یعنی تیر هم به صورت تیورَ در سنسکریت به معنی داغ و سوزان است:
तीव्र adj. tivra hot
ولی بعید است دهَرَ (دارا بودن) در سنسکریت به زَر تبدیل شده باشد. چون آن علی القاعده می بایست به دار (دارا بودن) بدل میگردید. بنابراین در اصل و اساس مفهوم بودا (منّور) در کلمۀ زَر (درخشان) در نامهای زَرتوشترا (در معنی دارندۀ بشارت زرین) و زَئیری وَئیری (در معنی دارندۀ دعای زرین) مستتر است.
तोष्टुम् infinit. toshTum {tush} to please
त्रायते {त्रै} verb1 trAyate {trai} protect
ریشۀ مشترک بین این دو شخصیت هم موجود است چون هرتسفلد، زرتشت سپیتمان را همان سپیتاک سپیتمان حاکم بلخ و ناظر امور دره سند، پسر خواندۀ کوروش و پسر ملکه آمیتیس آورده است و هاروی کرافت، سپیتاک سپیتمان را تحت نام شاهزاده گائوماته بردیه پسر ملکه آمیتیس و حاکم بلخ و نائب السلطنۀ کمبوجیه در هنگام سفر جنگی او به مصر را همان گوتمه بودا می داند. بی جهت نیست که شعار پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک میان بودا و زرتشت مشترک است.
در ویکی پدیا چنین اطلاعاتی از نام زرتشت جمع آوری شده است: در گاتاها نام زرتشت به شکلZarathushtra 𐬰𐬀𐬭𐬀𐬚𐬎𐬱𐬙𐬭𐬀 آمده‌است. این اسم را در فارسی میانه به شکل Zartusht 𐭦𐭫𐭲𐭥𐭱𐭲، در پارتی Zarhušt، در فارسی میانه مانوی Zrdrwšt و در سغدی Z(a)rušč آورده‌اند. در فارسی کنونی آن را به اشکال مختلفی نوشته‌اند و تلفظ کرده‌اند که از جمله آن زردشت، زرتشت، زَرَتشت و زردهشت است. نویسندگان یونانی چون افلاطون و خانتوس آن را به شکل Ζωροάστρης نوشته‌اند که منبع اشکال لاتین Zōroastrēs و جدیدتر یونانی Ζωροάστρις است. معرب شده نام مذکور زَرَادُشْت یا زَرَادَشْت، ارمنی‌شده آن Zradašt و سریانی‌شده آن Z(a)rādušt است. این اسم را در زبان‌های نوین اروپایی مانند انگلیسی و آلمانی، گاه با استناد به صورت اوستایی آن را Zarathustra می‌نویسند و گاه با استناد به صورت یونانی به شکل Zoroaster.
معنی این اسم به صورت دقیق مشخص نیست. عربی و سریانی‌نویسان فکر می‌کردند از ریشۀ «زر وشت» به معنای پادشاهی زرین یا طلای سلطنتی است. یونانی‌نویسان نیز آن را به کلمه astrothutein در زبان یونانی ربط می‌دادند و تصور می‌کردند معنی آن «ستاره‌پرست» است. نخستین زرتشت‌پژوهشان اروپایی آن را با نام «ایشتار»، ایزدبانوی آشوری، مرتبط دانستند. هیچ‌کدام از فرضیه‌های مذکور امروزه مقبولیتی در میان محققان ندارند.
توافق جامعی دربارهٔ معنی اسم زرتشت وجود ندارد اما پذیرفته شده‌است که این نام باید از ریشه ایرانی باستان Zaratuštra گرفته شده باشد. بیشتر محققان و زبان‌شناسان قبول دارند که بخش دوم اسم زرتشت، یعنی uštra، باید به معنی «شتر» باشد، اما دربارهٔ بخش دوم، zarat، معانی مختلفی طرح شده‌است. یک فرضیه این است که zarat از zarant سرچشمه می‌گیرد و به معنی «قدیمی» یا «پیر» است. در دفاع از این فرضیه، آن را با járant در نوشته‌های ودایی، zœrond در زبان آسی و زال در فارسی مقایسه کرده‌اند. نتیجتاً معتقدند زرتشت باید به معنی «صاحب شتر پیر» باشد. فرضیه دیگر، آن است که zarat به معنی «حرکت کردن» یا «راندن» است. پس زرتشت باید به معنی «او که شتر می‌راند»، یا در معنی دقیق‌تر، «او شتر پرورش می‌دهد» باشد. فرضیه سومی، بخش اول اسم را به معنی «اشتیاق داشتن» و مرتبط با har (پسندیدن) در ودایی می‌داند؛ بنا به این ترکیب زرتشت معنی «دوستدار شترها» می‌دهد. در فرضیه چهارمی، آن را به معنی «عصبانی» دانسته‌اند و معنای کامل اسم را «صاحب شتر عصبانی» پیشنهاد داده‌اند. در آخر، zarant را به معنی «زرد» و مرتبط با zairi اوستایی متاخرتر حدس زده‌اند؛ با استناد به فرضیه مذکور، زرتشت به معنی «صاحب شتر زرد» است. ریشه‌یابی‌های دیگری هم مطرح شده‌است که به نظر نمی‌رسد پایه علمی و زبان‌شناختی داشته باشد.
زرتشت در اوستا بعضاً «سپیتمان زرتشت» یا «زرتشت سپیتمه» هم خوانده شده‌است. این نام طایفه‌ای بود که او در آن تولد یافت که از اسم سپیتمه، نیای طایفه، آمده‌است. در لغت، سپیتمه به معنای «سفید» یا «درخشان» است.

شنبه، دی ۱۳، ۱۳۹۹

ریشۀ واژۀ آبشار

سرو sru در فرهنگ لغات اوستایی به معنی رفتن و جنبیدن آمده است. واژۀ شار/ شریدن می تواند بر گرفته از آن باشد. چون در سنسکریت به معنی آبشار cascade هم آمده است:
स्रू f. srU stream
स्रू f. srU spring
स्रू f. srU fountain
स्रू f. srU flow
स्रू f. srU effluence
स्रू f. srU cascade
ولی واژۀ شریان (رگ، وَرید عربی) که در قرآن به کار نرفته، می تواند از زبانهای سامی باشد که در اکدی- آسوری بدین صورت آمده است:
šer ' ānu : [Human → Body] 1) (human or animal body): vein.
گرچه واژۀ مشابه آن در سنسکریت نیز دیده میشود:
सिरा f. sirA vein
शीरि f. shiri vein

ریشۀ واژۀ قرآن

گفته میشود اولین آیه ای که جبرئیل بر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل کرد: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ» بود. از این گفته معلوم میشود که نام قرآن با کلمۀ آغازین قرآن یعنی اقْرَأْ (قرائت کن) مرتبط است.