فرهنگ و انديشه
پايگاه جواد مفرد كهلان
شنبه، اسفند ۲۷، ۱۴۰۱
رد پای اهورامزدا و اهریمن در اسطورهٔ ابراهیم تورات و قرآن
(The footprints of Ahuramazda and Ahriman in the myth of Abraham in the Torah and the Qur'an)
در داستان برگزیدن پسر قربانی توسط ابراهیم بیان دیگری از گزینش بین اسحق (خندان، آشّور، بهمن) و اسماعیل (خدای با شکوه و دانا، مردوک، اهورامزدا) برای جانشینی وی می بینیم که با داستان زایش زروان و رقابت نخست زادگی و جانشینی اولاد وی اهورامزدا و اهریمن مرتبط میگردد. در بین النهرین گاهی آشّور (بهمن) و مردوک (اهورامزدا) معادل به شمار آمده اند. در تورات به نحوی آشکار تر رقابت جانشینی و نخست زادگی در مورد اولاد اسحاق (نوادگان ابراهیم) بیان شده است. در اسطورهٔ سکایی منشأ این اساطیر رقابت بین فرزندان تارگیتای (پدر عالی، آبرام، افرواک) است که به جانشینی کولاکسائیس (ابراهیم، پدر امتهای فراوان، جمشید) منتهی میگردد.
معنی آسورَ (اهورا)
اَسورَ در سنسکریت به معنی دیو و اهریمن و آسورَ به معنی خدایگانی است:
असुर m. asura demon
आसुर adj. Asura (ahura) divine
به نظر می رسد در اطلاق عنوان آسورا به آشّور و مردوک دو نظر وجود داشته است: در نزد ایرانیانی که مخالف سلطهٔ بابل و آشور بوده اند آسورا به معنی دیو (خدای منفی) و از طرف ایرانیانی که هوادار انها بوده اند به معنی خدای مثبت منظور گردیده است. خدای بابلی که کاملاً اهریمنی به شمار می آمده است خدای خشکسالی «اِرّا» بوده است.
در متون غیر اوستایی، در دو نوشتار و پلاک باستانی مهم رد پای زروان (افرواک، بیکران) و دو پسر وی را می توان یافت. نوشتار رساله ای از راهبی مسیحی به نام یِزنیک کوقباتسی از بنیانگذاران کلیسای ارتدوکس ارمنستان (سده پنجم میلادی) است. در این رساله، مغان به ایزدی دیرینه به نام زروان باور دارند. به باور آنها زروان نخستین هستنده ی جهان بوده و پیش از او هیچ چیز وجود نداشته است و تاریخ هستی از زمانی آغاز می شود که زروان تصمیم می گیرد زاینده شود و چیزی بیافریند. زروان با این سودا هزار سال برای داشتن فرزند قربانی می کند و وقتی می بیند صاحب فرزند نشده تردید می کند. از قصد آغازین او و از هزار سال قربانی هایش اهورا مزدا و از تردیدش اهریمن زاده می شوند. هر دو اهورا و اهریمن در بطن او پنهان بودند تا آنکه زروان اراده کرد پادشاهی گیتی را به آن فرزندی دهد که زودتر زاده می شود. اهورا که خردمند بود از این اراده آگاه شد و آن را با اهریمن در میان گذارد. قرار بر این نبود که اهریمن نخست زاد باشد چرا که اهورا به دهانهٔ رحمِ زمان نزدیک تر بود، اما اهریمن با آگاهی یافتن از اراده زروان شکم او را درید و زودتر زاده شد و پادشاهی گیتی را از او خواست چرا که زروان پیمان بسته بود پادشاهی را به آنی دهد که نخست زاده می شود. زروان با دیدن موجودی تیره و زشت و بدبو گفت که او هرگز خواستار چنین فرزندی نبوده است. اما پس از اندکی اهورامزدا زاییده و آشکار شد فرزند موعود که قرار بود پادشاهی گیتی را داشته باشد، او، یعنی اهورامزداست. زروان باید پیمانی را که بسته بود نگه می داشت. پس پادشاهی را به اهریمن بخشید اما برای آن زمانی را معین کرد. او اهورامزدا را به جانشینی خود گمارد و بَرسَم و اشیای آیینی را به او بخشید و از او خواست تا همانطور که او پیشتر وجود اهورامزدا را خواستار شده بود، از این پس اهورا مزدا زروان را پرستش کند. به این ترتیب آفرینش هستی آغاز شد. اهریمن موجودات پلید و تیرگی ها، و اهورامزدا جانداران سودمند و نیکو را آفریدند. از کشمکش میان این دو گروه جهان به شکلی که می شناسیم پدید آمد.
ولی دیرینه ترین مدرکی که امروز از زروان داریم پلاکی مفرغی مربوط به سده ی هشتم یا هفتم پیش از میلاد است که در لرستان پیدا شده است. گیرشمن نقش روی پلاک را از آنِ زروان دانست. در این نقش ایزدی بالدار دیده می شود که از دوش راست و چپش دو ایزد خارج می شوند. این ایزدان شاخه هایی در دست دارند که مانند شاخه بَرسَم است. گمان می رود این دو ایزدی که از دوش ایزدِ نخستین خارج شده اند همان اهورا و اهریمن باشند که از دل زروان زاده می شوند و به نشانه ی چیرگی بر گیتی و مینو برسم در دست دارند. آنچه این احتمال را که این ایزد بالدار زروانست بالا میبرد اینست که سه گروه سه نفره ی مردان در این پلاک دیده می شود. یکی سه کودک یا نوجوان، دیگری سه مرد کامل و سومی سه پیرمرد را نمایش می دهد که می توان انگاشت گذر زمان را به تصویر کشیده است. برخی باور دارند با پیدا شدن این پلاک در لرستان می توان گمان کرد آیین زروانی از لرستان و ماد برخاسته و در این صورت باید آن را آمیزه ای از ادیان کهن ایلامی و آرای تازه ی آریایی های بومی یا نو آمده، دانست.
رد پای ایلیاد و اودیسه در تورات و قرآن
(Traces of Iliad and Odyssey in Torah and Quran)
در نام و نشان ایلیای نبی (ایلیاس) تورات از حماسهٔ ایلیاد یونانیان الهام گرفته اند:
١- باعث جنگ و خونریزی فراوان در هر دو روایت یک ملکه (ایزابل، هلن) است.
٢- جنگاوران معاند در هر دو درون مغاره قايم میشوند.
٣- قیام خود ایلیاس شباهت زیادی به قیام قهرمانی ایلوس (بنیانگذار ایلیون، تروا) دارد.
ایلوس، بنیان گذار شهر ایلیون (تروا):
وی پسر تروس و کالیرهوئه بود که در مسابقهٔ کُشتی تعیین شده؛ برنده شد و ۵۰ مرد و ۵۰ زن و یک گاو ابلق جایزه گرفت. فرمان یافت هرجا که گاو از رفتن بازماند، شهری بنا کند؛ گاو روی تپه ای نزدیک" کوه ایدا" وایستاد و شهری آن جا بناشد که مردمش همان ۵۰ مرد و ۵۰ زن بودند و ایلیون یا تروا نام گرفت.
زئوس نشانه ای برای شهر فرستاد که تصویر چوبی" آتنه" بود؛ مردم ایلیون اعتقاد داشتند تا آن نشان برجاست شهر آسیبی نمی بیند.
در ایلیاد از جنگ تروا که بهخاطر دزدیدن هلن دختر زیباروی پادشاه به دست پاریس اتفاق افتاد سخن به میان آمدهاست. داستان در مورد محاصره ۱۰ ساله شهر تروآ (ایلیون) توسط ساکنان بومیِ شماری از ایالتهای یونانِ میسنی که آخایی (Achae) نامیده میشوند است و جنگها و رویدادها را طی هفتهها درگیری میانِ سپاه آخاییان به فرماندهی آگاممنون و سپاه ترواییان به فرماندهی هکتور روایت میکنند.
متقابلاً در روایات عهد عتیق شرحی مفصل درباره رواج بعلپرستی به وسیله ایزابل همسر آحاب و دخترش و گسترش فساد و ستم اجتماعی در دو سرزمین افرائیم و یهود و قهرمانی ایلیا (ایلیاس) مندرج است. طبق این روایات، ایزابل حاکم مطلق و خونریز و بیقانون سرزمینهای بنیاسرائیل بود؛ «انبیاء خداوند را می کشت» و ایشان گروه گروه از دست او در غارها پنهان میشدند.
ایلیاء (الیاس ) پیامبران بعل را میکشد.
ایزابل (به عبری: אִיזֶבֶל) مطابق روایت کتب پادشاهان در تنخ ملکهای فنیقیایی بود؛ روایت او را دختر اثبعل پادشاه صیدون و همسر احاب پادشاه اسرائیل شمالی معرفی کردهاست. او همچنین عمه دیدو (ملکه کارتاژ) بود. ایزابل نقش تعیینکنندهای در ظهور توحید در میان بنیاسرائیل ایفا کرد؛ تلاش او و همسرش برای رواج پرستش بعل و اشیره در اسرائیل و مبارزه او با انبیای یهوه، باعث شد پرستش همزمان بعل و یهوه نزد یهوهپرستان ناممکن پنداشته شود. هر چند عبادت بعل تا مدتی بعد از مرگ ایزابل ادامه پیدا کرد اما نهایتاً بنیاسرائیل یهوه را تنها خدای جهان اعلام کردند.
چون ایلیا، به فرمان خداوند، دعوت خود را آشکار کرد. مردم به او گرویدند و در شورشی بزرگ، به دستور ایلیا، ۸۵۰ تن از «پیامبران» بعل و اشرا (۲۹) را به قتل رسانیدند.
اخاب، که در این روایت شخصیتی متزلزل دارد، هراسان ماجرا را به ایزابل خبر داد و ملکهٔ فنیقی دستور قتل ایلیا را صادر کرد. ایلیا برای نجات جان خود به بیابانها پناه برد تا سرانجام در مغارهای کلام خدا بر او نازل شد. در این مکاشفه، ایلیا، خداوند را «خدای لشکرها» (رب الجنود) میخواند که تعبیری کاملاً نو در روایات «عهد عتیق» است و بیانگر رسالت انقلابی ایلیا. خداوند به او دستور میدهد که سه تن را برای انهدام خاندان اخاب و احیاء یکتاپرستی موسوی در میان بنیاسرائیل به یاری طلبد: حزائیل، ییهو بن نمشی و الیشع بن شافاط.
مطابقت نام و نشان الیسع تورات با اولیس (اودیسه):
الیسع تورات را از اولیس رومیها (فرزند خشم، اودیسه)، ادامه راه دهندهٔ ماجراهای ایلیاد گرفته اند. بی جهت نیست که الیسع ادامه دهندهٔ راه ایلیاس (ایلوس) در تورات بر پسرانش خشم میگیرد:
اودیسه (به یونانی: ادوسئوس) فرمانروای افسانه ای جزیره ایتاکا در یونان باستان و قهرمان دانای اصلی منظومۀ حماسی اودیسه اثر هومر. رومیان باستان او را اولیس (به لاتین: اولوسِس) به معنی فرزند خشم می خواندند. او ادامهٔ دهندهٔ وقایع خطرناک متعاقب ایلیاد است. امروزه در زبان های اروپایی به هر نوع سفر پُرخطر و سرشار از ماجرا هم «اودیسه» اطلاق می شود.
متقابلاُ مطابق تورات الیسع دانا پیشبینی میکند که خشکسالی زمینهای اسراییل تمام میشود و ارتش اسراییل بر قوم مواب پیروز میشود که هر دو این پیش بینی های او به حقیقت میپیوندند. وقتی گروهی از پسران الیسع را به دلیل طاس بودن مسخره میکنند او آنها را لعنت میکند و دو خرس ماده از بین درختان بیرون میایند و آن پسران را میکشند. او به مدت ۶۰ سال در اسراییل در مقام پیامبر اسراییل باقی میماند.
مطابقت عُزَیر و متاترونِ قرآن و تلمود با ایزد مهر
(Correspondence of Uzair and Metatron of Quran and Talmud with Mithras)
نظر به صفت ویژه یاریگری و پیامبری و منجی گری ایزد مهر در اوستا، عزیر (به عربی یعنی یاری کننده) به عنوان پسر خدا در نزد اعراب و ایرانیان یمنی می تواند همان میثره اهورا (قابل تفسیر به ایزد مهر پسر اهورا مزدا) بوده باشد که در اساطیر ساکن غار و دارای میوه است:
عزیر (به عربی: عُزَیر) شخصیتی است که در قرآن، در آیه ۳۰ سوره توبه ذکر شده است، که بیان میشود او توسط یهودیان به عنوان «پسرِ خدا» مورد تقدیس قرار گرفته است. عزیر در غالب اوقات با عزرا در کتاب مقدس همسان دانسته میشود. تاریخدانان امروزی این ارجاع را ارجاعی «توضیحناپذیر یا سردرگمکننده» وصف میکنند، از آن جا که چنین دیدگاههایی در منابع یهودی یافت نشده است. محققان اسلامی ارجاع قرآنی را به طُرُق گوناگونی تفسیر کرده اند، و برخی توجیه میآورند که این ارجاع به گروه به خصوصی از یهودیان اشاره دارد.
عُزِیر (به معنی «یاری») نام یکی از شخصیتهایی است که در قرآن نامش ذکر شدهاست. قرآن صراحتاً او را یک پیامبر ندانستهاست، ولی بسیاری از مفسران بر اساس احادیث، او را یکی از پیامبران میدانند. قرآن بیان میدارد که گروهی از یهود عُزیر را پسر خدا دانسته و کافر شدند. برخی مفسرین معتقدند این گروه از یهود که عزیر را پسر خدا میدانستهاند در یمن سکونت داشتهاند.
بنا به روایت قرآن، شخصی که برخی آن را عزیر دانستهاند، در زمان ویرانی شهری که برخی مفسرین آن را بیتالمقدس دانستهاند؛ به خواب رفت و پس از صدسال زنده شد، در حالی که رنگ خوراک و نوشیدنی او تغییر نکرده بود. زمانی که عزیر از خواب برخاسته بود، شهر قدس بازسازی شده بود.
مطابقت متاترون با ایزد مهر
تلمود ذکر میکند که الیشع بن ابویا که آشر (شادی) نیز نامیده میشد وارد بهشت شد و دید متاترون نشسته است (کاری که برای فرشتهها در حضور خدا ممنوع است). آشر به متاترون نگاه کرد و گفت "حقیقتاً دو نیرو در بهشت وجود دارند". ربیها توضیح میدهند که متاترون اجازه نشستن پیدا کرد زیرا وظیفه او نوشتن کارهای قوم اسراییل بود. تلمود میگوید به الیشع ثابت شد که متاترون نمیتواند خدای دیگری باشد زیرا متاترون ۶۰ ضربه شلاق با شلاق آتشین دریافت کرد تا نشان داده شود که متاترون خدای دیگر نیست و بلکه یک فرشته است و میتواند مورد مجازات قرار گیرد. (تلمود، حگیگا 15a)
تلمود بابلی در دو جای دیگر نیز نام متاترون را ذکر میکند (سنهدرین 38b، آوودا زارا 3b). در سنهدرین ربی ایدیث به یهودیان میگوید که مواظب باشند متاترون را به جای خدا نگیرند. در آوودا زارا در ربع چهارم خداوند مینشیند و به کودکان مدرسهای درس میدهد. در سه ربع قبلی متاترون جای خدا را میگیرد تا خدا به کارهای دیگر برسد.
دانشمند قرائی کیرکیسانی بر اساس نظر تلمود متاترون را "یهوه کوچک" مینامد. از نظر عددی در گماتریا لغت متاترون معادل شدای (خدا) است و از این رو گفته میشود که که نام او مانند نام اربابش است. ولیکن کیرکیسانی ممکن است عامدانه تلمود را بد ترجمه کرده باشد تا نشان دهد که ربیها به شرک رسیدهاند. ولیکن نوشتههای عرفانی غیر از تلمود از یک "یهوه کوچک" سخن میگویند.
نام متاترون در متون عرفانی مانند مرکابا کتاب اخنوخ ذکر شده است. این کتاب رابطهای بین اخنوخ و متاترون برقرار میکند و نام "یهوه کوچک" را ذکر میکند. نویسنده کتاب ربی اشماعیل میگوید که چگونه متاترون بهشت را به او نشان داد.
زوهر متاترون را "آن جوان" مینامد. در زوهر متاترون فرشتهای است که قوم اسراییل را از بیابان رهبری کرد (مطابق شدن موسی با میثره/ایزد مهر) بعد از اینکه از مصر خارج شدند. در بعضی متون کابالایی متاترون حالت مسیحایی دارد.
بعضی محققین عقیده دارند که نام متاترون ممکن است از نام میترا گرفته شده باشد. شباهتهایی نیز بین میترا و متاترون وجود دارد.
بعضی دیگر به شباهت لغت متاترون و دو لغت یونانی متا و ترونوس (به معنی تخت یا عرش) اشاره میکنند و میگویند که این نام ممکن است به معنی کسی باشد که کنار تخت خداوند است.
پژوهشگر کتاب مقدس هوگو اودبرگ این فرضیه را مطرح میکند که نام متاترون ممکن است از نام میترای ایرانی ریشه گرفته باشد. او تعدادی شباهت بین متاترون و میترا فهرست کرده و عملکردهای آسمانی مشابه آنها را برجسته میکند. به نظر اودبرگ تصویر میترا به عنوان نگهبان جهان، میانجی برای زمین، شاهزادهٔ جهان، و شاهد همه افکار، گفتار و کردار، عنوانها و فعالیتهای مشابهٔ متاترون را به یاد میآورد.
جمعه، اسفند ۲۶، ۱۴۰۱
مطابقت الداد و مداد تورات با اردوان دوم و مهرداد دوم اشکانی
الداد و مداد، اردوان دوم و مهرداد دوم پادشاهان اشکانی به نظر می رسند که با یوئه چی ها (یأجوج) - مه یوئه چی ها (مأجوج، تخار) نبرد کرده اند. اردوان در جنگ با آنها زخم برداشته و کشته شده، ولی مهرداد در جنگ با آنان موفق بوده است.
چون مطابق منابع توراتی الداد و مداد دو پیامبر اسراییل هستند که در کتاب اعداد از آنها نام برده شده است. در داستان ذکر شده است که الداد و مداد در چادر اسراییلیان ماندند زمانی که ۷۰ نفر از قوم اسراییل به سمت میشکان در بیرون کمپ اسراییل برای به دست آوردن هدیه پیامبری رفتند. در داستان یوشع بن نون (هوشنگ پسر افرواک)، از موسی درخواست میکند که الداد و مداد را از پیامبری منع کند ولیکن موسی میگوید که اینکه بقیه قوم اسراییل نیز بتوانند پیامبری کنند خوب است. در نوشته های ربانی ذکر شده است که الداد و مداد در مورد جنگ گاگ و مگاگ (یأجوج و مأجوج) صحبت کرده اند و پادشاه مگاگ غیریهودیان را برای جنگ با یهود آماده خواهد کرد تا زمانی که آتشی از جانب خداوند آنان را نابود میکند.
مآخذ نام و نشان ابراهیم اساطیری
گفته میشود پژوهشگران معاصر با رویکرد تاریخی انتقادی ابراهیم را شخصیتی افسانهای میدانند که با هدف مشروعیت بخشی به ادعای بنی اسرائیل بر سرزمینشان ایجاد شده است.
ولی با روش تطبیق اساطیر ملل قدیم خاورمیانه معلوم میشود که نویسندگان تورات نام و نشان ابراهیم را در اساس از سکائیان این منطقه و ایرانیان گرفته اند.
سه پدر توراتی (نیاکان یوسف) از نظر تاریخ اساطیری و تاریخ همان پادشاهان بزرگ اساطیری و تاریخی سکایی به نظر می رسند:
نخستین فرد از سه پدر تورات یعنی ابراهیم (پدر امتهای فراوان) پسر تارَخ مطابق کولاکسائیس (پادشاه امتها) ملقب به پارالات (پیشداد) پسر تارگیتای در روایات سکایی است. نام آبرام وی به معنی پدر عالی ترجمهٔ نام تارگیتای اسکیتان (تَرِگی تای، پدر عالی) پدر کولاکسائیس به نظر می رسد.
در اساطیر ایرانی نام کولاکسائیس (پادشاه قبایل) با جمشید (جَ-مَیه-خشئته، پادشاه قبایل) جایگزین شده است:
जा f. jA tribe, मय maya consisting of
khshaeta: king
نامهای برادران توراتی ابراهیم (جمشید) یعنی ناحور (خشک) و هاران (چاران، ارابه سوار) از ترجمهٔ نامهای ایرانی هوشنگ (در معنی خشک، در مقام لیپوکسائیس سکاها) و تهمورث (پهلوان ارابه سوار، در مقام آرپوکسائیس سکاها) عاید شده اند.
ابراهیم خلیل (پدر امتهای فراوان دوست منش) و بت مردوک شکن مطابق خشیارشای هخامنشی (دوست منش) فرد دیگری است که شایع بوده است فرزند پیامبر گرامی دارندهٔ آتش [آذر] (زرتشت، سپیتاک سپیتمان، سپنتداته) است؛ چون که آتوسا مادر «خشیارشا» (وهومن سپنتداتان روایات ملی) پیشتر همسر این پیامبر گرامی دارندگان آتش (آذر) بوده است. این دو ابراهیم اساطیری و تاریخی در روایات دینی سامی فرد واحدی گمان شده اند: در تورات اسم پدر ابراهیم، «تارَخ» (تارگیتای) است و در قرآن نام «آزر» (آذر، پیامبر گرامی دارندگان آتش، ابراهیم ادهم اساطیری بلخ) به عنوان «اَبِ» (یعنی پدرِ) ابراهیم خلیل (ابراهیم دوست منش، خشایارشای هخامنشی) مطرح شده است.
فرد دوم این خاندان، اسحق (خندان، فاتح) با ایشپاکای اسکیت (پادشاه سواران سکایی) مطابقت دارد که سارگون دوم آشوری (پادشاه قانونی) را در سمت تخت سلیمان غافلگیرانه مقتول (قربانی) ساخت. اسحق (خندان) در مقام خدایگانی مترادف آشّور (خندان)، خدای ملی آشور و برادرش اسمعیل (شگفت انگیز و با شکوه خدایگانی) یادآور مردوک (پسر اِئا/انکی) خدای ملی با شکوه و محبوب بابل است. لذا خود ابراهیم در مقام خدایگانی با اِئا/انکی خدای معبد آبها و زمین و خرد مطابق میگردد.
سومی، یعقوب (کشتی گیر) مطابق پارتاتوا (پرتوان) است که با شاهدخت آشوری ازدواج کرد و برادرش عیسو (پشمالو) مطابق توگدامهٔ کیمری (مخلوق پشمالو) است:
त्वग्ज n. tvagja hairs on the body
dAma: creature
خود یوسف (پسر یعقوب) یا همان یوزارسف مصریان (شاه سرکوبگر) دستگیر شده در چاه و عزیز مصر، مطابق مادیای اسکیتی کشورگشا (افراسیاب تورانی، پسر پارتاتوا)، باج گیرنده از مصر و کشندهٔ فرائورت (فرود سیاوش) در گنجه و توگدامهٔ کیمری (اغریرث) در کیلیکیه و دستگیر شده در غار زیر زمینی اش در اطراف دریاچهٔ ارومیه است.
مقایسه قصهٔ ابراهیم در قرآن و تورات در منابع اسلامی که نشان میدهد چگونه این ترکیب پادشاه پارالات (پیشداد) و هخامنشی در روایات سکایی و ایرانی تبدیل به پیامبر سامی واحدی شده است.
نویسندگان: محمدمهدى فیروزمهر
منبع: میقات حج 1381 شماره 42
حوزه های تخصصی:
ابراهیم علیه السلام در قرآن
نام ابراهیم علیه السلام ، 69 بار و در 25 سوره قرآن مجید آمده است. در قرآن از این پیامبر بزرگ مدح و ستایش فراوان شده و صفات ارزنده او یادآوری گردیده است.
معرفت او نسبت به خداوند، منطق گویایش در برابر بت پرستان، مبارزات سرسختانه و خستگی ناپذیرش در مقابل جبّاران، ایثار و گذشتش در برابر فرمان پروردگار، استقامت بی نظیرش در برابر توفان حوادث و آزمایش های سخت الهی و الگو و اسوه بودنش برای همه موحّدان، هر یک داستان مفصلی دارد که بررسی تفصیلیِ همه آن ها خارج از حد و حوصله این نوشته است، به طور اجمال، خداوند متعال وی را در قرآن این چنین معرفی و وصف نموده است:
1 ـ «ما او را در دنیا برگزیدیم و او در آخرت از صالحان است. در آن هنگام که پروردگارش به او گفت: اسلام بیاور (در برابر حق تسلیم باش او فرمان پروردگار را از جان و دل پذیرفت) و گفت: در برابر پروردگار جهانیان تسلیم شدم.»
2 ـ «خداوند وسیله رشد و هدایت او را از قبل به او داده و از (شایستگی) او آگاه بود.»
3 ـ «او کسی است که روی دل را به پاکی و خلوص متوجه خدا کرد و هرگز شرک نورزید.»
4 ـ «او کسی است که دلش به یاد خدا قوی و مطمئن شده و به همین جهت به ملکوتی که خدا از آسمان ها و زمین نشانش داد، ایمان آورد و یقین کرد.»
5 ـ «خداوند او را خلیل خود خوانده است.»
6 ـ «خداوند رحمت و برکات خود را بر او و اهل بیتش ارزانی داشت و او را به وفاداری ستود.»
7 ـ «او بسیار بردبار، دلسوز و بازگشت کننده (به سوی خدا) بود.»
8 ـ «او به تنهایی امتی خداپرست و حنیف بود و هرگز شرک نورزید و همواره شکرگزار نعمت های خدابود و خدا او را برگزید و به راه راست هدایتش نمود و به او اجر دنیوی داد و او در آخرت از صالحان است.»
9 ـ «او پیغمبری صدیق بود.»
10 ـ «او از بندگان مؤمن و از نیکوکاران بود و خداوند به او سلام فرستاده است.»
11 ـ «او از نیرو و بصیرت خاص برخوردار بود و خداوند با یاد قیامت او را (از بندگان) خالص و مخلص گردانیده است.»
12 ـ «خداوند او را به شکل های گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده آزمایش ها برآمد و به همین جهت خداوند او را «امام» قرار داد.»
13 ـ «او یکی از پنج پیغمبری است که اولو العزم و صاحب شریعت بودند.»
14 ـ «او کلمه توحید را کلمه پاینده در میان نسل خود قرار داد.»
15 ـ «خداوند کتاب و نبوت را در ذریّه او قرار داد.»
16 ـ «خداوند برای او در میان آیندگان لسان صدق (نام نیک) قرار داده است.»
17 ـ «او در قرآن به عنوان نماد مبارزه با بت پرستی و الگو و اسوه نیکو برای مؤمنان و امت اسلام معرفی گردیده است.»
ابراهیم علیه السلام در توراتِ موجود
تورات موجود هم از حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام به بزرگی و عظمت یاد می کند و درباه اش مطالب زیادی نقل کرده است، اما آن خصوصیات و ویژگی هایی که قرآن برای آن حضرت مطرح کرده، در توراتِ موجود حتی شبیه و مانند آن هم یافت نمی شود. در تورات چیزی در باره پیامبری ابراهیم خلیل علیه السلام و مبارزه سرسختانه آن حضرت با بت پرستی و بت پرستان به چشم نمی خورد بلکه احیانا در تورات کنونی مطالبی راجع به ایشان مطرح شده که هرگز لایق شأن و منزلت والای ایشان نبوده و نیست.
برخی از خصوصیاتی که تورات درباره ابراهیم خلیل علیه السلام ذکر کرده، عبارتند از:
1 ـ او دارای اموال، گله و رمه های فراوان بوده است.
2 ـ از مهم ترین کارهای ابراهیم علیه السلام ساختن مذابح و تقدیم قربانی سوختنی به درگاه خدا بوده است.
3 ـ خداوند با او عهد کرده که سرزمین کنعان (فلسطین) را به او و نسلش ببخشد و نیز با او عهد کرده که وی پدر امت های بسیار باشد.
قصه ابراهیم علیه السلام در قرآن و توراتِ موجود
الف ـ قصه ابراهیم علیه السلام در قرآن
داستان زندگی حضرت ابراهیم علیه السلام در قرآن نسبتا مفصل و دارای ابعاد مختلف است. قرآن بر اساس شیوه خاص خود، در موارد متعددی گوشه هایی از داستان آن حضرت را مطرح کرده است.
ابراهیم علیه السلام قهرمان توحید
حقیقتا او شایسته عنوان قهرمان توحید است؛ زیرا مجموع قصه آن حضرت در قرآن بیانگر این است که وی تلاش خالصانه و بی امان و طاقت فرسایی برای حاکم کردن توحید ـ مهم ترین اصل در ادیان توحیدی ـ در زندگی بشر داشته است. تلاش ابراهیم خلیل علیه السلام برای حاکمیت توحید در سرتاسر زندگی انسان و مبارزه اش با بت پرستی و بت پرستان ـ از نزدیک ترین فرد به خود گرفته تا عموم مردم و پادشاهان و گردن کشان زمان خود ـ اصلی ترین بخش از قصه آن حضرت در قرآن است.
درباره عظمت این شخص و اهمیت کار او چیزی بالاتر از آنچه قرآن گفته است ـ که بخشی از آن تحت عنوان ابراهیم علیه السلام در قرآن ذکر شد ـ نمی توان گفت.
ب ـ قصه ابراهیم علیه السلام در تورات
داستان زندگی ابراهیم خلیل علیه السلام در تورات موجود هم، مفصل در فصل 11 ـ 25 از سفر پیدایش بیان شده است. اما چقدر فرق است میان ابراهیمِ تورات و ابراهیمِ قرآن.
از مجموع قصه ابراهیم علیه السلام در تورات چنین استفاده می شود که او مردی ثروتمند ـ و شاید ثروتمندترین فرد زمان خود ـ اهل دنیا بود و تمام همّ و غم او این بود که بتواند از خدا به نفع خود و نسلش عهد و امتیاز بگیرد و نیز مذبحی بسازد و برای خدا قربانی سوختنی تقدیم نماید!
این در حالی است که تورات کنونی چیزی از پیامبری و تلاش ابراهیم خلیل علیه السلام برای حاکم کردن توحید در زندگی بشر و مبارزه اش با بت پرستی و خلوص و بندگی وی در برابر خداوند و دیگر فضایل و مناقب ایشان مطرح نکرده است.
درهر حال قصه ابراهیم خلیل علیه السلام در قرآن و تورات موجود مفصل و دارای ابعاد مختلف است، اما در این نوشته سعی خواهد شد که بخش های عمده آن تحت عناوین ذیل مورد بررسی و مقایسه قرار گیرد:
* پدر ابراهیم تارخ یا آزر؟
در تورات موجود اسم پدر ابراهیم علیه السلام «تارخ» و در قرآن «آزر» به عنوان «اب» (پدر) ابراهیم علیه السلام مطرح شده است.
به همین دلیل برخی از معاندین، بر قرآن اشکال گرفته و گفته اند نام پدر ابراهیم علیه السلام آزر نیست و آن چه قرآن در این زمینه ذکر کرده، اشتباه و نادرست است.
چهارشنبه، اسفند ۲۴، ۱۴۰۱
اتیمولوژی آساره یعنی ستاره به دزفولی
Asa: sky, empty
र n. ra brightness
اتیمولوژی خود ستاره (star)
❇️Reconstruction:Proto-Indo-European/h₂stḗr
Proto-Indo-European
Etymology
From *h₂eh₁s- (“to burn”) + *-tḗr (agent noun), so that the result literally meant "glower, shiner".
در باب اتیمولوژی سگ و سکا
اتیمولوژی سگ در فرهنگ لغات هندواروپایی پوکورنی:
sāg-IE to seek, track, trail
ساگ- (جستجو، ردیابی، دنبال کردن) ریشهٔ مناسبی برای نام سگ است.
ولی نامهای هندوایرانی سوَن (سگ) و ساک (سگ) از ریشهٔ سوَ- (بریدن) و سا- (بریدن) به معنی بُرنده و تیز [دندان] به نظر می رسند:
स्वास् adj. svA[s] sharp (to cut off)
sA: to cut off
نامهای اروپایی سگ dog و canis و hound نیز به همین معنی درنده و تیز دندان به نظر می آیند.
معنی لفظی سکا
معنی لغوی نام سکا (نامی برای بزکوهی) مشخص نیست. معنی تیز [شاخ] برای آن محتمل است. کلاهخودهای شاخی شکل سکایی نیز بر آن گواه هستند. به هر روی منظور از این معانی تیز دندان یا تیزشاخ سکا نه خود سکاها بلکه حیوانات توتمی سکاها یعنی بزکوهی (سکا) و گوزن (مه سکا) و سگ و سگ وحشی (منظور ببر، شیر) و مار بوده اند که در وجود توتم خیمریای سکاها یعنی ترکیب شیر-بزکوهی-مار تجسم یافته اند.
بعید است نام ایل لُر ساکی با سکاهای باستانی مرتبط باشد ولی آن می تواند به معنی دامداران کوچ نشین دارندهٔ سگ باشد.
یکشنبه، اسفند ۲۱، ۱۴۰۱
معادلهای ایرانی عمو و عمه و خاله و خالو (دایی)
عمه و خاله و عمو و خالو (دایی) در سنسکریت:
در سنسکریت پسوند «آ» علامت تأنیث و پسوند «اَ» علامت تذکیر؛ و پیتریویه (به معنی منسوب به پدر) و ماتوله (به معنی منسوب به مادر) است:
पितृव्या f. pitRvyA paternal aunt
मातुला f. mAtulA maternal aunt
पितृव्य m. pitRvya paternal uncle
मातुल m. mAtula maternal uncle
در معادل فارسی آنها، زه (زاینده) علامت تأنیث است:
عمو = اَفدَر (اَو-پدر، یاور پدر)
عمّه = اَفدَرزه (یاور مؤنث پدر)
خالو (دایی) = دایی (دایه، نگهدارنده)خاله = دایزه (نگهدارندهٔ مؤنث)
نام گیلها می تواند به معنی پوشندگان لباس چرمی باشد.
نظر به چرمپوش بودن کاسپیان باستانی و طیلسان پوش طالشی های قدیم. نام گیلها را می توان از واژهٔ سنسکریتی جهیلّی (جیل کُردی، گیل) گرفت:
झिल्लि f. jhilli parchment
نام قدیمی دیگر آنها کادوسی (پوشندگان کُت چرمی) نیز در این رابطه است:
खद्वा f. khadvA coat
छवि f. chavi skin
معنی نام رشخوار/رشتخوار ترتبت حیدریه و رشت
از آنجاییکه صنعت قدیمی رشخوار/رشتخوار بافتن قالیچه بوده است لذا می توان جزء رشت آن را به معنی رشتن و ریسیدن و پیراستن جزء دوم آن را به معنی خوار (کوچک، معادل پسوند چه در قالیچه) دانست. حتی نام شهر رشت (بیه پس، محل تهیه پسین ابریشم، در مقابل بیه پیش= لاهیجان) را که صنعت قدیمی آن تهیه ابریشم بوده می توان به معنی اوستایی محل پیراستن و رِشتن و ریسیدن گرفت:
रचयति{रच्} verb rachayati[rach] decorate
रूषति{रूष्} verb rUshati[rUsh] decorate
نام بروان کهن در سمت رشت نیز که می تواند خود رشت باشد به معنی محل بافتن و رشتن و پیراستن لباس و پارچه به نظر می رسد:
प्रवाण n. pravANa edging or trimming of a piece of woven cloth
نام دیلمیان گیلان می تواند از واژهٔ دیلم (چوبدستی، نیزه) اخذ شده باشد، چون عنوان اوستایی آنان درُوَنت را هم در اساس می توان به معنی دارندگان چوبدستی (داریان منابع یونانی) گرفت.
بطلمیوس (قرن 2 م.) سرزمین الومائیس را در شمال خورو میترنه (محل بسیار باشکوه، قزوین) و در غرب تپوری (طبرستان) شمرده است. بر این اساس دا-ایلوم یعنی محل دارای چوب محافظ (دیلم):
इली f. ili[um] stick shaped weapon
اشتراک در:
پستها (Atom)