جمعه، مهر ۰۷، ۱۳۹۶

مطابقت نام فرانک (مادر فریدون) با ماندانا (مادر کوروش)

احتمال زیاد دارد نام فرانک در معنی سنسکریتی اهل خوشی و شادی ترجمه نام ماندانا (خوش و شاد) بوده باشد. چون اسطوره فریدون و ضحاک شباهت تامّی با اسطوره کوروش و آستیاگ (به قول موسی خورنی همان آژدهاک) دارد:
पारण n. pAraNa pleasure, मन्दन adj. mandana cheerful.
معنی ببر بیان
به نظر می رسد جامه رزم ببربیان (ببر ترسناک) متعلق به رستم به تقلید از خفتان شیر هراکلیوس پدید آمده است:
भयन n. bhayana fear, भयानक adj. bhayAnaka scary, भयानक m. bhayAnaka tiger

پنجشنبه، مهر ۰۶، ۱۳۹۶

مطابقت کاموس کشانی و کُک کوهزاد با کوجولا-کدفیزوس

کاموس کشانی شاهنامه را از قبل با کوجولا-کدفیزوس کوشانی مطابقت داده اند که از بلاش سوم اشکانی (وُلخش= پهلوان، رستم) شکست خورده بود و از آنجایی که کُک کوهزاد ملحقات شاهنامه هم در همان سمت سرزمین کوشانیان با رستم (در اینجا منظور بلاش سوم) در گیر میشود و کلمات کُک و کاموس و کوجولا را با توجه به واژه های سنسکریتی کوچَ و کَمبو یعنی فیل به معنی منسوب به فیل و فیل بلند دانست؛ یعنی این دو فرد اساطیری در کوجولای تاریخی به هم میرسند. عنوان خانوادگی کدفیزوسِ کوجولا را هم در سنسکریت می توان به معنی دارای زندگی جاودانی گرفت. لقب اساطیری کوهزاد مترادف با واژۀ کُش-انی سمت پامیر به مفهوم کوهستانی به نظر می رسد.

سه‌شنبه، مهر ۰۴، ۱۳۹۶

مطابقت دقیانوس با دکیوس ترایانوس

در فرهنگ فارسی معین نام دقیانوس به درستی به ترایانوس دکیوس فرمانروای رومی آزار دهنده مسیحیان نسبت داده شده است. ولی تصور شده است که نام دقیانوس از تحریف دکیوس (دقیوس) عاید شده است، در حالی که به وضوح به نظر می رسد آن تلخیص دو عنوان دکیوس-ترایانوس وی بوده باشد.
به نظر می رسد چادر رومی ده نفره یعنی دکانوس به عنوان غار (cave، کهف) هم در اسطوره دخالت داده شده است. لابد از همین روی محمد بن جریر طبری عده اصحاب کهف را با سگ آنها ده نفر دانسته است.
دکیوس ترایانوس از جمله قدیس مرکوریوس (مرد پیام) سردار سکایی الاصل زادۀ شهر اِسکِنتوس کپادوکیه ترکیه (محل رسا کنده شده) را به قتل رسانده بود. شهر اسکِنتوس با توجه به معنی لفظی آن می تواند همان شهر مجموعه غارهای درین کویی کپادوکیه بوده باشد.
نامهای شهر فیلادلفیا (محبت برادرانه) و افسوسِ (مطلوب) متعلق به اصحاب کهف هم در روایات مسیحی یادآور نام فیلوپاتر (دوستدار پدر) متعلق به مرکوریوس و زادگاه وی اِسکِنتوس (محل رسا کنده شده) است.
نامهای شهر فیلادلفیا (محبت برادرانه) و افسوسِ (مطلوب) متعلق به اصحاب کهف هم در روایات مسیحی یادآور نامهای فیلوپاتر (دوستدار پدر) متعلق به مرکوریوس و زادگاه وی اِسکِنتوس (محل رسا کنده شده) است.
نام معروفترینِ فرد اصحاب کهف یعنی یملیخا (مشاور سؤالات) ترجمه سامی نام مرکوریوس (مرد پیام) به نظر می رسد.

ریشۀ هندواروپایی کلمۀ ارابه

در اساطیر سکایی آرپو-کسائیس پارالات به معنی پادشاه سرزمین ارابه پادشاه تراسپیان (روسها) و کاتیاریان (مجارها) به شمار رفته است. وی به قول آرتور کریستن سن همان پادشاه اساطیری پیشدادی است که در اساطیر ایرانی به صور تخمو-اوروپه و تهمورث (پهلوان سرزمین ارابه) معرفی شده است. بنابراین در نام تخموروپه (پهلوان اوروپه) جزء اوروپه همان آروپه سنسکریت (روپه یونانی، آربه روسی) به معنی ارابه است و نام یونایی ایو-روپه (اروپا) به معنی سرزمین ارابه های خوب همان سرزمین آرپوکسائیس (روسیۀ اروپایی و سرزمین قدیم مجارها در روسیه) بوده است:
सु- prefix su- (hau, eu) good.
आरोप m. Aropa (arbά, Ροπή) rhetorical figure super-imposition.
اینکه در اساطیر الهۀ اروپا سوار ثور(taurus) میشود در واقع اشاره به این است که نام اروپا با tour "دارنده حرکت دورانی" (ارابه) مرتبط است.

یکشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۹۶

Europa has originally been a Greek name of the Russia and Ukraine

My new result about the name Europa
Europe means the fine wagons country
I have long ago has a clue to the avestan´s name Takhmo-oropa (oropa´s hero), which corresponds to skythian´s name Arpoxais, contains Europe's name. According to the skythian´s famous myth, has been King of Arpoxais whos peoples were Traspies (Russians) and Katiars (Hungarians). In this relationship means Greek compound name Eu-rope (Ροπή) "nice cars/wheels land", which indicates precisely Arpoxais´ and Takhmo-oropa´s name in the Sanskrit:
सु- the prefix su-(hau, eu) good. आरोप m. Aropa (arbά, Ροπή) rhetorical figure super-imposition.
It is actually because of this meaning of Goddess Europe, her myth related to bull (Taurus), really to tour "turn" (wagon).
Herodotus ' story about the famous skythian´s myth:
"According to the Skythians themselves they are the youngest on earth. Their origin is supposed to be as followed. The first man born in this country, while it was still barren, wasTargitaos (father of people). The parents of this Targitaos, according to their telling, should have been Zeus and a daughter to the river Borystenes (Dnepr), a story which to me seems highly unlikely. But according to this story Targitaos's heredetory is in fact this. He is supposedly to have had three sons: Lipoxais (the king of the fine people). Arpoxais (king of the wagon land) and the youngest Kolaxais (king of many tribes). During their rule in Skythia golden tool fell from the sky: a plough (symbol of Poles), a trace (symbol of Thraces) a battle-ax (symbol of the Taurians) and a bowl (symbol of the Skythians). The oldest of them, which saw them, went forward and wanted to touch them, but then the gold went on fire. After that he left. Then the second brother appeared but also this time the gold went on fire. Both of them were firghtened by this. When the third brother, the youngest, appeared the fire was put our and he carried the gold to his home. The older brothers pondered over this event and then left the power of the kingdom to their youngest brother.
Those Skythians that are called the tribe of the Aukatians (inhabitants of the plains) are to be descendants of Lipoxais, from the middle brother Arpoxais, those witch are called Katiars (dagger men) and Traspians (those which use three horses for each of their wagons). From the youngest brother the kings are descendants and called Paralates (the top ruler). All together the carry the name Scolots (Schlavians, the bowl people or wild goat people) after the king's name. The Hellenes call them Skythians (holy bowl possesion). This is what the Skythians tell about their origin."
Mitt nya resultat om Europas namn
Europa betyder de fina vagnarnas land:
Jag har länge sedan har fått aning om att det avestaiska namnet Takhmo-oropa (oropas hjälte), som motsvarar skythiska namnet Arpoxais, innehåller Europas namn. Enligt den skythiska berömda myt, har Arpoxais varit kung till traspier (ryssar) och katiarer (ungrarna). I det här förhållandet betyder grekiska sammansatta namnet Eu-rope (Ροπή) ”de finna vagnars/hjulens land”, som tyder just på Arpoxais och Takhmo-oropas namn i sanskrit:
सु- prefix su- (hau, eu) good. आरोप m. Aropa (arbά, Ροπή) rhetorical figure super-imposition.
Det är egentligen på grund av den här betydelsen av Europa, gudinnan Europas myt relaterat till tjur (taurus), enetligen till tour "turnera" (vagn).
Herodotos´ berättelse om den berömda skythiska myten:
”Enligt skythernas eget påstående är de det yngsta folket på jorden. Deras ursprung skall ha varit följande. Det förste man, som föddes i landet då det ännu var öde, hette Targitaos (fader till människor). Denne Targitaos föräldrar skall enligt deras berättelse – som inte synes mig trovärdig, men berättar verkligen så – ha varit Zeus och en dotter till floden Borystenes (Dnjepr). Sådan härkomst skall således denne Targitaos ha haft. Han själv skall ha haft tre söner, Lipoxais (det sköna folkets konung), Arpoxais (vagnlandets konung) och den yngste Kolaxais (kung till många folkstammar). Under deras regering föll från himlen i skythiska landet gyllene redskap, en plog (symbol till polacker), en rem (symbol till trakier), en stridsyxa (symbol till taurer) och en skål (symbol till skyther). Den äldste, som såg dem, gick fram och ville ta dem, men då brann guldet. Då gick han därifrån. Nu kom den andre brodern dit, men guldet brann åter. Dessa två skrämdes sålunda av guldets brand. När den tredje brodern, den yngste; kom dit, var det släckt, och han bar det då hem till sitt. De äldre bröderna begrundade händelsen och överlämnade så hela konungamakten åt den yngste.
Från Lipoxais skall de skyther härstämma, som kallas aukaternas stam (slättlandets –eller det finna landets invånare), från den mellerste brodern eller Arpoxais de, som kallas katiarer (dolkmän) och traspier (de som använder tre hästar för varje sina vagnar, eller hästskötarna). Från den yngste skall kungarna härstämma, vilka kallas paralater (de översta härskarna). Alla tillsammans bär namnet skoloter (sclaver, skål folket eller vildget folket) efter kungens namn. Hellenerna kallar dem skyther (heliga skål havande). Detta berättar skytherna om sitt ursprung.”

جمعه، شهریور ۳۱، ۱۳۹۶

معنی محتمل نام اروپا

نام اروپا در هیئت اوستایی نام تهمورث (پهلوان سرزمین ارابه) یعنی تخموروپه نهفته است که نسبت قومی و جغرافیایی آن در پایه از این قرار است: هوشنگ و تهمورث و ویگرد بر اساس تحقیقات آرتورکریستن سن و تتبعات تحقیقات وی به ترتیب مطابق لیپوکسائیس (پادشاه سرزمین زیبا و کناری) پادشاه آئوخاتیان (دارندگان گاو آهن خوب، لهستانیها)، آرپوکسائیس (پادشاه سرزمین ارابه) پادشاه تراسپیان (روسها) و کاتیاریان (مجارها) و کولاکسائیس (پادشاه عشیره) پادشاه اسکیتان در اساطیر اسکیتی (سکایی) هستند. به نظر می رسد معنی نام آئو-خات به صورت ایو- خات به معنی دارنده گاوآهن خوب منشأ اسطوره کشف به کارگیری آهن توسط هوشنگ (دارندۀ سرزمین زیبا= لیپوکسائیس) در اساطیر ایرانی شده است. منظور از این سرزمین زیبا در اساطیر اسکیتی لهستان بوده که در ایران با خود ایران (سرزمین نجبا) مطابقت داده شده است:
खट m. khaTa plough
بر این اساس خود نام یونانی اروپا Eu-Ροπή هم به معنی سرزمین گشتاور خوب (چرخ و ارابه خوب) در نقطه مقابل نام سرزمین ائوخاتیان لهستان (سرزمین گاوآهن)، نامی بر اوکراین و روسیه یعنی سرزمین پادشاه اساطیری آرپو-کسائیس (تخمو-اوروپه= پهلوان اروپا) بوده است. معادل اسکیتی محتمل آن چنین میشد:
सु- prefix su- (hau, eu) good. आरोप m. Aropa (arbά, Ροπή) rhetorical figure super-imposition.
اینکه در اساطیر الهۀ اروپا سوار ثور(taurus) میشود در واقع اشاره به این است که نام اروپا با tour "دارنده حرکت دورانی" (تائر، چرخ و ارابه) مرتبط است. گفته شده است واژه ارابه در اصل به معنای چرخ است همانطور که در زبان باسک به شکل erūβeða* به معنای چرخ wheel ثبت شده است.

معنی محتمل نام مهراب کابلی تازی

مهراب کابلی (مَهرَوکابولی) آنکه قسمت عقب او به شکل مار کشنده است می تواند اشاره به نیای اساطیری سئوروماتها و اسکیتان باشد. چون تاز (تا-ازی آنانکه پدر اساطیری شان مار شکل است) در شجره نامه پیشدادیان در دینکرد هشتم به جای نیای قوم سلم (سئورومات= مردم منسوب به مار) است. یعنی مادر رستم سگیستانی رودابه (رُسته، صعود کننده) در اساس از قبیله سئوروماتها/ آمازونهای ماوراءالنهر به شمار رفته است.
कबुलि f. kabuli hinder part of an animal
रूढ्वा ppp. rUDhvA having climbed, having grown
تندیس کشف زده از نیای اساطیری سئوروماتها و اسکیتان از گورکانهای سمت سیبری

پنجشنبه، شهریور ۳۰، ۱۳۹۶

نامهای تخت جمشید در روایات ملی ایران

مطابق کتاب پهلوی دینکرد یک نسخۀ اوستا در دژ نَپشتک نگهداری میشد که اسکندر آن را سوزانید. چنانکه عده ای معتقد هستند منظور از آن همان تخت جمشید است که اسکندر بسوخت. چون دژ نَپشتک را با توجه به کلمۀ نَبه سنسکریت یعنی زخمی کردن، پاره کردن، ترکاندن، منفجر کردن و جر دادن و واژۀ ایشته اوستایی به معنی خشت می توان به معنی دارای خشتهای تراش یافته گرفت که ویژگی تخت جمشید است. ولی گروهی با توجه به معنی لفظی ظاهری آن (دژِ نوشته) به سهو دژ نَبشتک را با نقش رستم (پئیشیا اوادای باستانی، محل نوشته ها) مطابقت داده اند. نام دژ هوخت کنگ شاهنامه هم که در رابطه با فریدون (کوروش) آمده در معنی "خوب تراشیده شده" به وضوح مطابق تخت جمشید است. معنی آپادانا هم در سنسکریت به معنی محل آوردن مالیات ایالتها، مطابق همین عنوان کنگ دژ "دژ هوخت کنگ" آن است.
नभते verb 1 nabhate {nabh} burst,
खड m. khaDa breaking, खड m. khaDa dividing.
आपादन n. ApAdana bringing any one to any state.

چهارشنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۹۶

معنی محتمل نام شهرهای خیوه و زمخشر خوارزم

خیوه یکی از مراکز قدیمی خوارزم بوده است. از آنجاییکه در فرگرد اول وندیداد در این سمت از شهری به نام خننته (خان-اینته= کنار چشمه) نام برده شده است. بر این اساس نام خیوه را می توان در ترکیب خا-اَوَ به معنی کنار چشمه گرفت. نام زمخشر را هم می توان به معنی شهر زمستان نیرومند دانست که این می تواند معنی نام خوارزم (در معنی دارای زمستان خارا و سترگ) نیز باشد.

دوشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۹۶

معنی محتمل قلعه دختر

احتمال زیاد دارد قلعه دختر به معنی دژ نظامی محل پناه گرفتن مردم به هنگام حمله های ناگهانی خارجی بوده است:
दुःख n. duHkha distress, त्र adj. tra protecting.
واژه های اوستایی معادل آنها هم به صورت دَهاکه (گَزیدن، رنج دادن) و تَر (دفاع کردن) موجود است. این موضوع که واژۀ دختر به عنوان صفت برخی پل های قدیمی نیز به کار رفته است نشانگر همین معنی رهاننده (تَر) از درد و رنج (دُخ) است که مفهومی نظیر جُد بیش (دور دارنده رنج و اندوه) دارد. به نظر می رسد از خود واژۀ دختر (فرزند مؤنث) در زبان فارسی نیز همین معنی رنج زدا و دور دارنده غم اراده می شده است.

مطابقت درخت ون جد بیش با انار وحشی

میوه های این تصاویر شبیه انار وحشی هستند که در ایران خصوصاً نزد پارسها تقدیس می شده است. به ویژه که نام درخت «ون جد بیش وس‌تخمگ» به معنی "اندوه‌زدای بسیارتخمه" است.

شنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۹۶

معنی محتمل اسروشنه و زامین تاجیکستان

نام اسروشنه را می توان به لغت اوستایی به معنی محل جریان آبها گرفت (آو-سرو-شینه). آب رودخانه آن که به شش نهر آسیاب گردان تقسیم شده بود و شهر بیرونی آن یعنی اشروسنه را سیراب میکرد، از یکجا سر چشمه می گرفته است. نام شهر میانی آن بونجکث به معنی شهر واقع در بن و مرکز بوده است. نام کنونی آن آراتپه را هم می توان در معنی دارای آبراه نیرومند بیان دیگر همان نام اسروشنه دانست.
نام شهر زامین نزدیک آن قبلاً سوسنده و سرسنده نام داشته است. نامهای این شهر را در زبانهای هندوایرانی کهن می توان به معنی محل آرامش و سلامتی گرفت. چون این شهر به خاطر امنیتی که داشته است فاقد بارو بوده است.
در سغد نام شهر فرغانه/اخسیکث/خوکند به معنی محل بالنده و پر نعمت و نام های شهر فاراب یعنی فاراب (بارآب) و اترار (در هیئت اوترَ-وَر) به معنی شهر کنار آب و دژ شمالی بوده است.

ریشۀ اوستایی واژۀ میهمان

احتمال زیاد دارد میهمان بر گرفته از واژۀ اوستایی مَئِثمَن (پیوند بستگی و هماوندی، همراهی) بوده باشد. یعنی کسی که به اهل خانه پیوسته و با آنها همراه شده است.

جمعه، شهریور ۲۴، ۱۳۹۶

معنی نام نخشب

با توجه به سه نام این شهر یعنی نسف و نخشب و قرشی و اینکه این شهر در کنار رود کشکه دریا قرار گرفته است و اینکه کَرشه در سنسکریت به معنی قایق (کرجی) است لذا این نامها را در ترکیب ناو-سی- آپَ/ ناو-شی-آپَ و کَرشی می توان به معنی دارای رود قابل قایقرانی گرفت.

پسوند مکانی جیق در نام روستاهای آذربایجان به معنی جایگاه است

به نظر می رسد اصل پسوند جیگ (جیق) که به سهو با کلمه جوق ترکی مشتبه شده است، واژۀ جیو-اک پهلوی به معنی جا است که در سنسکریت به صورت جیوَ به معانی زندگی و محل زندگی محفوظ است و آن طبق قاعده قابل تبدیل بودن "و" به "گ" می توانست به صورت جیگ در آید. جزء اول ترکیب نامهای جغرافیایی دارای پسوند جیگ (جیق) نیز کلمات ایرانی هستند: مغانجیق (جایگاه مغان)، اسپانجیق (جایگاه اسپان)، کهجیق (کهس-جیگ، جایگاه کاریز)، کاراجیق (جایگاه جنگجویان) و غیره.

پنجشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۹۶

شهر یئری و قصبۀ آن ارجق محل برگزاری جشن مادها بوده است

نام قصبه آرجق (یائیری جیگ) مشکین شهر و شهر یئری آن که به دوران ما قبل تاریخ منسوب است در معنی اوستایی "جایگاه مخصوص موسم جشن دینی" اشاره به نام ماد (سرزمین شادی= فهله) دارند. اگر تصور کنیم که مادها مهاجرین شمالی بوده و بعداً وارد این منطقه شده اند در این صورت ایشان نام و نشان و سنن خود را از بومیان این منطقه به ارث برده بوده اند.

معنی نام شوط آذربایجان غربی

نام شوط را با نام شخصی آشوط زبان ارمنی به معنی "امیدوار بدین دنیا" ربط داده اند که آن با توجه به کلمه مناسب شوت در زبان کُردی به معنی جایگاه صاف و هموار، نا مربوط می نماید. چون تصاویر شهر شوط محل آن را در دشت مسطح نشان می دهند.

چهارشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۹۶

معنی نامهای کهن شهر ماکو

مطابق وبلاگ شاوارشان "قلعه بالایی ماکو (قابان، قپان) زیر کلاهک قرار داشته که درب ورودی نداشته است تنها راه ورودی به نظر میرسد از طریق تونل های مخفی بوده است". لذا با توجه به راههای زیر زمینی دژ کهن ماکو مسلم به نظر می رسد که هر چهار نام کهن ماکو، یعنی دَش ماکو (دژ مه-کو)، شاوارشان (شاو-ور-شن)، قپان (کاو-پان) و آرتاز (ور-تژ) به ترتیب به معانی پناهگاه انباشتۀ بی در [دارای راه ازطریق تونلها]، محل دژ دارای راه از طریق شکافهای پنهانگاهی، محل پاییده با راه شکافهای صخره ای پنهانگاهی و پناهگاه مالامال انباشته و بی در بوده باشند. نامهای خود قصبه آنجا را دامبات و روساومکی آورده اند که معنی محل نگهداری دامها را می دهند.
ماک، کاو و کاف در کُردی به معنی شکاف صخره و غار و واژه های مه کو و تژه به معنی پُر و مالامال هستند.
نام ولایت جنوبی بزرگ و مستقل واسپوراکان ارمنستان را که ماکو جزئی از آن به شمار می رفته است، به صورت ویسپوهرکان به معنی محل شاهزادگان و اشراف گرفته اند ولی آن به همین صورت واسپورکان (وس-پُرَ-کان) معنی محل پُر و مالامال را می دهد که این نام آنجا به شهر مرزی ماکو نیز اطلاق شده است.

سه‌شنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۹۶

معنی محتمل نام دشت چالدران

نام دشت چالدران را به معنی محل دارندۀ کل (آهو، بزکوهی) گرفته اند. این معنی با معنی نام شهرک آواجیق (آهو-جیگ، جایگه آهوان) در آن ناحیه همخوانی دارد.

معنی کبودراهنگ

مطابق ویکیپدیای فارسی نام کبودراهنگ مرکب از دو واژه فارسی کبود (رنگ آبی) و راهَنگ (رودخانه) است. جزء اول یعنی کبود جای بحث ندارد امّا راهنگ در کدام لهجه و زبان معنی رودخانه آمده، نشانی ندارد. ولی کلمۀ اوستایی رَئِکنگه (محل تخلیه، آبریز، تالاب) به وضوح می تواند مأخذ کلمۀ راهنگ بوده باشد. نام ترکی آن، کورنگ (گُو-رنگ) به طور ساده معنی کبود رنگ را می دهد.

دوشنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۹۶

احتمال ارتباط نام خوزستان با شوش

یوزف مارکوارت در کتاب ایرانشهر در جغرافیای بطلمیوس صفحه ۳٢ معتقد است که «نام خوزستان از نام شهر شوشان "سوزا" اخذ شده است». در این صورت هیئت حد واسط هوجَ خوزستان ترجمه و هیئت پارسیی از نام شوش (سوزا) بوده است. جالب است مارکوارت نام دیگر آنجا (الیمایی) را کوست خوربرنک (دارای خورشید درخشان) آورده است که ترجمه هوجَ (آتش) و سوزا (سوزاننده) در زبان فارسی به نظر می رسد. نام ایرانی کهن اوکسیان خوزستانیها را هم می توان از مصدر هیئت اوستایی وَخش (تابش خورشید) گرفت.
हव्याश m. havyAza fire
बर्हण adj. barhaNa dazzling
منظور از اطلاق نام هند به خوزستان که طبری و مسعودی از آن خبر داده اند در اصل این واژه سنسکریت بوده است که مترادف سوزیانا در زبان فارسی است. یعنی سرزمین سوزان و درخشان و تابان:
इन्ध adj. indha lighting

معنی مسبذان (سیروان)

شهر مسبذان (مس-پت-ان، دژ بزرگ) باستانی را با سیروان مطابق می دانند. اگر سیروان را سَئیروان تلفظ کنیم معنی آن نیز دژ سرور میگردد. معنی نامهای این شهر در نام قصبه سراب کلان (سرای کلان) در استان ایلام زنده است.
نام سِرکان را که مشابه نام سیروان است می توان به معنی محل چشمۀ زیبا (سرَئو-کان) گرفت.

یکشنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۹۶

معنی نام رشخوار/رشتخوار ترتبت حیدریه و رشت

از آنجاییکه صنعت قدیمی رشخوار/رشتخوار بافتن قالیچه بوده است لذا می توان جزء رشت آن را به معنی رشتن و ریسیدن و جزء دوم آن را به معنی خوار (کوچک، معادل پسوند چه در قالیچه) دانست. حتی نام شهر رشت (بیه پس، محل تهیه پسین ابریشم) را که صنعت قدیمی آن تهیه ابریشم بوده می توان به صورت رشته گاه به معنی محل رِشتن و ریسیدن گرفت که در آن گاه برای اختصار حذف است.

معنی نام هندیجان و هندوانه

به نظر می رسد هند در نام هندیجان به معنی حد و سد بوده است و هندیجان به قصباتی گفته میشده است که کنار سد بوده اند. هندوانه هم در واقع به معنی میوه دارای نقش مرز و حد فاصله در پوست است. گروهی کلمه فارسی هند از ریشه اوستائی هَئِنت/هئِتَ به معنی مرز و حد و سّد را در لغت نامه های فارسی ندیده و دور رفته و هندوانه را محصول هند دانسته اند. در نام هندوانه چیزی که با دیدن آن در مرحله نخست به چشم می خورد همان خطوط منحنی موازی هم روی آن است نه از هند آمدن آن که از ظاهر نام آن بر می آید.

شنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۹۶

معنی نام روستای "آبادعلی"

منطقه‌ ای مشهور به «آبادعلی» در کوه‌های مشرف به بلوار چمران شیراز هفت سه‌شنبه بعد از سال تحویل شاهد حضور جمعی از مردم با عقاید خاص است که برای برآورده شده حاجات خود در این مکان جمع می‌شوند و آداب و رسوم عجیب و غریبی را به جای می‌آورند. این افراد معتقدند در زمان‌های دور شخصی که شغلش چوپانی بوده گوسفندان مردم را برای چرا به این منطقه می‌آورد اما گوسفندانش گم می‌شوند و برای پیدا شدن گوسفندان اعمالی را انجام می‌دهد که سرانجام منجر به پیدا شدن گوسفندان می‌شود.
با توجه بدین باور محلی، احتمال زیاد دارد نام روستا در اصل اَوَ-دَری (اَبَ-دالی) یعنی درۀ یاری شده بوده که به صورت آبادعلی در آمده است. اگر آباد شده توسط علی نامی بود در این صورت علی آباد میشد. جزء دال در نام دالاهو (درۀ آهوان) نیز صورتی از کلمۀ دره به نظر می رسد.

جمعه، شهریور ۱۷، ۱۳۹۶

گل انار دست خشایارشا

گلی که خشایارشا در دست دارد گلی از گونه Granatum punica " گلنار" یا "انار زینتی" یا "انار پرپر" است. Farid Shah
احتمال دارد نام پارس با درخت انار یا به خصوص با سرو مربوط بوده باشد، چون purṣīnu در اکدی به معنی دانه انار است و پا-اُرس در زبانهای ایرانی به معنی پاینده درخت سرو است. ارز (مقدس و با ارزش) نام مشترک سرو و انار بوده است.
هرودوت برای پارسی ها دو نام قدیمی آرتیان و کِفِن ها را بر شمرده است که در زبانهای اوستایی و سنسکریت به معنی راست کرداران و جشن گیرندگان به نظر می رسند. کلمات فارسی خفن (با حال و خوب) و خفنج (عیش و طرب) هم در رابطه با نام کِفِن به نظر می رسند:
ख्यापन n. khyApana celebrating

چهارشنبه، شهریور ۱۵، ۱۳۹۶

معنی نام جاجرم

از آن جایی که حمدالله مستوفی در نزهة القلوب میگوید که در اطراف شهر جاجرم علف زهرآگین می روید، لذا نظر به کلمۀ سنسکریتی جَجَ (جنگیدن و کشتن) و واژۀ اوستایی جُویَ (جُوجَ، کشتن) نام این شهر به معنی محل علف کشندۀ رمه بوده است. در تأیید آن نام قدیمی دیگر آن ارغیان را می توان به صورت اُرغ-یئون به معنی محل گیاه تلخ و زهرآگین گرفت. آب رود جاجرود که نامش حاوی جاج است مشکل شوری و تلخی دارد.

دوشنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۹۶

معنی نام قصبۀ هشتگرد

نظر به اینکه اراضی شهرک هشتگرد کرج به فشند (فشوونت، دارای خوشبختی) معروف است و تصور میرود قصبه هشتگرد پیشتر بدین نام خوانده میشده است، لذا نام هشتگرد در اساس وهشتگرد (دژ بهشتی) بوده است.
بهشت (وهشت، وهیشت) به صورت اسم عام و خاص هم بکار می رفته است. در این حالت می توانست ترکیب وه (خوب) و ایشتی (دارایی و ثروت) گرفته شود. نام اردیبشت را ترکیب اردی به معنی راستی و صفت عالی وهیشت (بهترین) گرفته اند ولی می توان آنرا هم به معنی ارد/ارث (سود و بهره و فراوانی) و ایشتی (دارایی و ثروت) گرفت. حتی نام فرشته اشَ وهیشت را هم می توان بدین معنی منظور داشت.: اشَ (فراوانی و فراخی) وهیشت (دارای ثروت خوب). تصور میکنم مفهوم ثروت خوب برای بهشت بر بهترین راستی آن ارجحیت دارد. چون در اینجا صحبت از مکان ثروتمند ایده آل است نه بهترین راستی. واژۀ ایشتی را استاد پورداود در یادداشتهای گاثاها به معنی ثروت و دارایی آورده است.

شنبه، شهریور ۱۱، ۱۳۹۶

ریشۀ کلمات دهان و هاون

واژۀ دَه در اوستایی به معنی گَزیدن و نیش زدن است و به نظر میرسد واژۀ دندان هم از ریشه اوستائی دَنس (دنت) به معنی گَزیدن و جویدن و نیش زدن بوده باشد. بنابراین از واژۀ پهلوی دهان (دهن) معنی وسیلۀ عضوی گَزیدن و نیش زدن هم می توانست اراده شود. گرچه در زبان اوستایی و سنسکریت زبان (دهوان) به معنی وسیله عضوی صدا کردن و دهن (دَفَنَ) به معنی وسیله عضوی ژرف و گود آمده است. در اوستایی نام دهن همچنین به صورت اِیئانو آمده است که به نظر می رسد صورتی از اَاِننگه (فشار، آسیب، تنگنا) یا همان هِئانو/هاوَنو (هاون، وسیلۀ فشردن و خرد کردن) بوده باشد. در سنسکریت هم برای دهن کلمۀ آسَنه (وسیلۀ اعضایی خوردن) بکار رفته است.

جمعه، شهریور ۱۰، ۱۳۹۶

همایه و واریذکنا آزاد نشده بلکه با سقوط از کوه به قتل رسیده اند

احتمال زیاد دارد که کتسیاس خبر به محاصره افتادن ویشتاسپ هخامنشی (نوذری) در کوه میان دشت (موسوم به مد و فریاد در سمت قومس) توسط سپاه مگابرن ویشتاسپ (ارجاسب) را خوب نفهمیده و بد تفسیر کرده است. چون طبق روایات اوستایی کتب پهلوی در آنجا ملکه ها همایه و واریذکنا از خانواده ویشتاسپ نوذری (حاکم پارت) به اسارت ارجاسب (مگابرن ویشتاسپ حاکم گرگان) در آمده بودند تا اینکه توسط اسفندیار (منظور داریوش) رهایی یافتند. از خبر کتسیاس می توان چنین برداشت کرد، در حقیقت هر دوی آن ملکه ها با سقوط از کوه کشته شده اند. خود ویشتاسپ و حتی آرشام در زمان به حکومت رسیدن داریوش زنده بوده اند.
"پدر و مادر داریوش بزرگ چگونه فوت نمودند؟ (بسیار جالب): داریوش بزرگ هخامنشی فرزند ویشتاسپ بوده است. ویشتاسپ در زمان کوروش بزرگ ساتراپ پارس بوده است و در زمان کمبوجیه فرزند کوروش بزرگ ساتراپی پارت را بر عهده داشته است. در آخرین نبرد کوروش با سکاها که منجر به کشته شدن کوروش گردید نیز ویشتاسپ حضور داشته است و بر اثر خوابی که کوروش می بیند به پارس باز می گردد.
در زمان داریوش بزرگ نیز ویشتاسپ زنده بوده و نقش مهمی را در فرو نشاندن شورشهای ابتدای سلطنت فرزندش ایفا نموده است.هنگامی که داریوش بزرگ در حال ساخت آرامگاه باشکوه خود در نقش رستم بوده نیز پدر و مادرش هر دو زنده بوده اند. در نوشته ی کتزیاس مورخ یونانی به نکته ی جالبی در مورد مرگ ویشتاسپ و همسرش (مادر داریوش بزرگ) بر می خوریم. کتزیاس نوشته است که : هنگامی که ویشتاسپ و مادر داریوش بزرگ قصد دیدن از آرامگاه فرزندشان داریوش را داشته اند، مغها با طنابی قصد بالا کشیدن آنها را داشته اند. احتمالا سبدی طراحی شده بوده که همانند بالابرهای کنونی، ویشتاسپ و همسرش در آن قرار گرفته و با قرقره هایی آن را بالا می کشیده اند. هنگامی که این بالابر مسافران خود را تا نیمه های راه بالا برده بود ،کارگران با مشاهده ی ماری از ترس ،طناب را رها کرده و پدر و مادر داریوش از بالا سقوط می کنند و جان به جان آفرین تسلیم می کنند. احتمالا داریوش بزرگ پیکر آنها را در یکی از تابوتهای درون آرامگاه خود دفن نمود. این حادثه احتمالا در حدود 510 ق.م روی داده است."
گردآوری و نگارش: علی آریایی، بن مایه : از زبان داریوش...پرفسور هاید ماری کخ...ص93-94

معنی نام اشو زوشت

مرغ اشو زوشت به لغت اوستایی معنی دارای چشمان زیبا را می دهد و همان جغد بزرگ و خوش رنگی است که در میان تخته سنگها لانه می سازد. اگر نام کهن این نوع جغد هومورو را به معنی مرغ نیک بگیریم، آن مطابق اشوزوشت اوستایی یعنی دارای چشمان زیبا میگردد که نوعی جغد زیبا است که اگر مجبور شود در روز پرواز کند کلاغها بر سرش می ریزند و اذیت می کنند. آن همای سعادتی که در روز بر سر مردم می نشسته است باید همین مرغ به سبب نابینایی در روز روشن بوده باشد. به نظر میرسد ناخن خوری اشو زوشت در مقام مقایسه با همای سعادت یعنی کرکس رنگی ریش دار باشد که تکه های بزرگ استخوان غذای او است.