جمعه، خرداد ۱۰، ۱۳۹۸

معنی محتمل برخی نواحی کهگیلویه (کوهستان جنگلی) و بویر احمد (بئور همث= همواره ده هزار نفر)

یاسوج (یا-سوک= جایگاه گیاه و جنگل)، لیکک (محل واقع در شکاف کوه)، چرام (چراگاه)، لنده (محل گود و عمیق)، سی سخت (محل سنگ سخت گسترده)، دیشموک (دارای دژ نیرومند و پیشرفته)، مارگون (محل مرغزاری)، پاتاوه (محل محافظت کننده)، چیتاب (محل آب روان در ماسۀ نرم)، گراب (محل آب صخره ای) و لوداب (محل آب شکاف کوه).

سه‌شنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۹۸

معنی محتمل برخی مناطق استان یزد

اشکذر (محل تراوش آب)، بفرویه (محل رویش بافه)، مهریز (به هیئت مهراز یعنی محل پناهگاه بزرگ)، نُدوشن (به هیئت نیذاتو- شن یعنی محل انبار و فراوانی)، نیر (محل جریان آب)، بافق (محل بافه)، اردکان (محل ثروت)، زارچ (محل تراوش آب)، میبد (مَغ-پات، محل غار محافظتی)، عقدا (یکپارچه)، مجومرد (محل آسیاب بزرگ) و یزد (ایساتیس، محل چشمه پوشیده/قنات نیرومند).

شنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۹۸

معنی ببر بیان (خفتان رستم)

نظر به اینکه بَور (ببر) نام مشترک سمور و ببر بوده است، برای مشخص کردن ببر (درنده) از سمور صفت بیان (ترسناک) را به آن اضافه نموده اند:
भयानक adj. bhayAn(aka) horrible.
भयानक adj. bhayAn(aka) scare
نام بَبر (بَورَ، بَوری اوستا) در معنی سمور (سیمور= گسترده کشندۀ [پرندگان]) مرکب از بهیه - بَرَ (درندۀ ترسناک [پرندگان] یا به زبانهای هندواروپایی به معنی قهوه ای است. نام بَبر به معنی بَبر درنده هم به صورت بهَیه-وَرَ/بَرَ (درندۀ ترسناک با شکوه) معادل مَزَن-دَر (درندۀ بزرگ) به نظر می رسد.

جمعه، خرداد ۰۳، ۱۳۹۸

وجه تسمیهٔ محلهٔ تبریزی شام غازان (شنب غازان) مطابق ویکیپدیا

شام نام اصیل شنب غازان است و قبل از ساخت شهر ارغونیه با این نام شناخته شده بود. شام را به‌معنای مکان هموار و حاصلخیز معنی کرده‌اند، در مفهوم دیگر به معنای سرزمین سمت چپ می‌باشد. با تکیه به‌این توضیحات شام غازان یعنی سرزمین هموار و حاصل خیز در سمت غرب که منسوب به غازان خان است.
شنب غازان
شنب را بعضی از صاحب‌نظران در فارسی گنبد معنی کرده‌اند و بعضی نیز در مغولی مزار. و شنب غازان را به‌معنای مزار یا گنبد غازان خان شناخته‌اند اما مسئله این است که شنب نیز قبل از وجود غازان خان به این محل اطلاق می‌شده‌است.
نظریهٔ اشتراک شنب و شام
استاد محمد روشن در کتاب جلد سوم جامع‌التواریخ (تعلیقات و حواشی) بیان می‌دارد که شم~شنب~شمب مخفف واژهٔ مغولی Shamb(h)ala به‌معنای بهشت، مدینهٔ فاضله و اوتوبیا است که آن نیز از واژهٔ سانسکریت چامبهالا اتخاذ شده‌است. با این قیاس چه شنب غازان و چه شام غازان به‌معنای بهشت غازان خان می‌باشد.
शम्ब adj. shamba fortunate

معنی نام محلۀ ششگلان

به نظر می رسد نام محلۀ ششگلان تبریز مرکب از شش و گِله (گولو، حبه، دانه) و علامت نسبت ان بوده باشد. در مجموع یعنی محلۀ شش قسمتی.
گِله در آذری و گولو در کردی به معنی حبه و دانه معلوم می نماید اصطلاحات دو گلو (دوقلو) و سه گلو (سه قلو) بومی ایرانی است.

پنجشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۹۸

معنی نام سه محلهٔ تبریز، حکماوار، کامیشاوان و لیلاوان

نظر به اینکه هکماوار تبریز محل بازار بزرگ بوده می توان صورت اصلی آنرا هگمه ور به معنی دارای محل تجمع گرفت:
چون گفته شده است: شهرت میدان حکم‌آباد (میدان بزرگ) بازار مکاره ای بود که هر چهارشنبه سوری در این مکان دایر می‌گردید و با عرضهٔ انواع ملزومات عید نوروز میدان پراز رنگهای بدیع می‌گردید و زنده می‌شد.
کامیشاوان را می توان به معنی محله دارای گاومیش و لیلاوا را می‌شود به معنی محل دارای آب گل آلود گرفت.

ریشهٔ واژهٔ آبادی

واژهٔ آبادی (آپاتیه پهلوی) با توجه به کلمهٔ سنسکریتی پَتهیه (مناسب) به معنی بسیار مناسب و آباد است. پیشوند آ در اینجا نشانهٔ تأکید و کثرت است:
पथ्य adj. pathya suitable

سه‌شنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۹۸

حسین آبادهای ایران در اساس هیثین آباد (هیثان آباد، آبادی امن و مستحکم) بوده اند

حسین آبادهای ایران در اساس هیثین آباد (هیثان آباد، آبادی امن و با شکوه و مستحکم) بوده اند واژه های هیثا و هیثَ در اوستا به معنی خانۀ امن و شتاب هستند. بنابراین هیثان پهلوی آذربایجان همان است که به صورت حصان معرب گردیده بوده و یاقوت حموی در معنی دژ و اسب بدان اشاره کرده است. پس نام حسین آبادها و حسن آبادهای ایران غالبا به معنی محل خانه های امن و دژ از همین واژهٔ هیثان گرفته شده اند. از جمله حسن آباد یاسوکند (مقر احتمالی دیاکو) و حسین آباد (ایلام) و حسین آباد (زابل)که در نقشه های بطلمیوسی در جای آن شهری به نام رهودا (دژ با شکوه) دیده میشود:
हासिन् adj. hAsin brilliant or adorned with
हेष adj. heSa strong[house]
تپه قلعه حسین‌آباد شاملو مربوط به دوران پیش از تاریخ ایران باستان تا دوران‌های تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان ملایر، بخش جوکار، روستای حسین‌آباد شاملو واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۸۴ با شمارهٔ ثبت ۱۳۳۵۷ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.[ویکیپدیا].
نامهای قلعه های باستانی حسین آباد میاندوآب و حسین آباد صفا دشت و حسین آباد چاراویماق، حسن آباد فردوس، حسن آباد سنندج، حسن آباد خوانسار نیز ثبت شده اند. لغت نامه دهخدا تعداد حسین آبادها را ۳۳۳ و تعداد حسن آبادها را ۱۹۷عدد نشان میدهد.

دوشنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۹۸

معنی محتمل فاروج در خراسان شمالی

نام فاروج به صورت پئیری-ایگ به معنی محل دارای حصار گرداگرد پیرامونی است. با توجه به این‍که فاروج در دشت حاصلخیز قرار گرفته ایجاد حصار دفاعی گرداگرد سرتاسری برای آن یک نیاز اساسی بوده است:
परिग adj. pariga surrounding
بر این پایه نام شهرک پاریز کرمان نیز به معنی دارای حصار گرداگرد سرتاسری بوده است.

یکشنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۹۸

معنی نام نهبندان

نام اصلی نهبندان (نیه وندان، دارای محل راهنمایی و استراحت کاروانها) یعنی نیه (نِه= نیها، نیشا/نیسا= محل پایین آسودن و راهنمایی) بوده است که این جزء اوستایی در نام شهرهای نیشابور (پر کاروانسرا) و نهاوند (محل دارای استراحتگاه کاروانها) و نائین (محل دارای کاروانسرا) هم دیده میشود.

شنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۹۸

اتیمولوژی واژه های افسار و افسر

نظر به کلمۀ پهلوی پتی سَر (وسیلۀ فرمانبری سر) که به افسار گفته می شده است، خود افسار مرکب از کلمات اوستایی اَپ (چیره شدن و بدست آوردن) و سر بوده است یعنی وسیلۀ کنترل سَرِ مَرکب.
استاد پور داود واژۀ افسر را بر گرفته از اَئیپی/ائیبی (روی)-سَر اوستایی دانسته است یعنی چیزی که بر روی سر گذارند.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۹۸

معنی مشترک نامهای سیماشکی، سمیرم و شهمیرزاد و شمیران

احمد کسروی در کاروند کلمات سیما، شمیر/سمیر (جمیر) را به معنی سرما آورده است بر این پایه سیماشکی (سیما-شکی، سردشت/سرد-دشت شمال خوزستان) و سمیروم (سمیر-اوم) و شهمیرزاد (شمیر-زاد) و شمیران (شمیر-ان یا شمی-ران) به ترتیب به معنی دشت سرد، جایگاه منسوب به سرما، محل سرما زا و جایگاه سرد بوده اند.
ولی احتمالاً نام باستانی مشابه سمیرم یعنی سیموروم (آلتین کپری=پل زرین حالیه) به زبانهای هندوایرانی به معنی محل پر آب بوده است:
सिम adj. sima entire
रोम n. roma water

یکشنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۹۸

معنی نام غلزایی

به نظر می رسد نامهای آپاریتی (مردم پشتی) و پشتون و اپَگانه (پشتی) و غلزایی (غرجه ای، کوهستانی) نامهای مردم واحدی بوده اند:
गिरिज m. girija mountain-born

معانی برخی نواحی خراسان

گناباد (جینابذ، محل دژ)، بجستان (محل اصلی)، خواف (محل آب خوب)، رشتخوار (رشخوار، محل خوردن آب تالاب)، زاوه (محل زهکشی)، تایباد (محل وزش باد نیرومند)، جوین (محل کشت جو)، داورزن (محل دادرسی و داوری)، بجنورد (شهر اصلی)، بردسکن (دارای حصار سنگی)، فریمان (دارای خانه های فراوان)، بینالود (ترسناک، با ابهت، با شکوه) و بیرجند (محل دارای بارو).

سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۹۸

معنی واژۀ روزۀ ماه رمضان

مطابق فرهنگ نامه های فارسی روزه که در عربی از آن به «صَوْم» تعبیر می شود، در لغت به معنی «امساک» و «خودداری» از انجام هر کاری است. ریشۀ این واژه در اوستایی به صورت روذ rudh به معنی جلوگیری کردن و بازداشتن و در سنسکریت به صورت rodha به معنی جلوگیری و مسدود کردن شکم و روده باقی مانده است:
रोध m. rodha preventing
रोध m. rodha act of stopping
रोध m. rodha obstruction of the bowels

دوشنبه، اردیبهشت ۱۶، ۱۳۹۸

معنی خوراسگان، نطنز، چادگان، نجف آباد و سودرجان، کلیشاد و قهجاورستان/قهدریجان در استان اصفهان

خوراسگان (خور-آسَ-گان) یعنی شرقی، نطنز (نه تنج، نه نیرومند و بزرگ) یا همان بلیده (شهر کوچک)، چادگان (چات-گان= محل چاه)، نجف آباد (نُه جوب آباد، هفشوبه/هفت جوبه کهن)، سودرجان (محل کاروانسرای ستوران)، کلیشاد (گلیشاد، محل گاوداران) و قهجاورستان (گَه جاورسان، محل گاورس)/ قهدریجان (محل گیاهان).

معنی نام شهرهای نایین و قمشه

شهر نایین مرکز شهرستان نایین در سر سه راه اصفهان - یزد کاشان واقع است و مطابق حمدالله مستوفی دور قلعه اش چهار هزار قدم بوده است. در مقدمه کتاب تذکره سخنوران نایین شهر نایین شهرکی کاروان انداز معرفی شده که قافله ها برای استراحت و فراهم ساختن زاد سفر در آن بار می انداخته اند. ساربانان نیز شتران خود را در نایین بارگیری می کرده اند. از اینجا معلوم میشود به سبب محل ارتباطی بودنش اهمیت فراوان داشته است.
بر این پایه نام شهر نایین به همان سنسک‍ریتی و اوستایی آن به معنی محل ایستگاه راهنمایی بوده است. چون در کتاب ایستگاههای پارتی ایزودور خاراکسی از شهر کاروانی دیگری نیز به نام نی (به اوستایی یعنی شهر راهنمایی، نه) در سر راه بندرعباس به خراسان نام برده شده است. جزء نی (نه) در نام شهرهای نیشابور (پرتو نیسایه) و نهاوند (نیسایه) نیز دیده میشود:
नायिन् adj. nAyin guiding
نام قمشه (شهرضا) با توجه به سابقه وجود آب انبار در آن مرک‍ب از واژه های قُم ‍(کوم، آب انبار) و شه (شی، جا) به نظر می رسد. نام قمشه در نزهة القلوب، کُمندان آمده است یعنی محل دارای آب انبار.

یکشنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۹۸

معنی نام شهر خرامه استان فارس

نظر به واژۀ های خَرَ (خَرو، سفت، سخت، محکم) و اَمه (نیرومند) در سنسکریت و اوستایی نام شهر خرامه اشاره به دژ بسیار استوار این شهر داشته است که در کتب جغرافیایی قدیم از جمله نزهة القلوب حمدالله مستوفی از آن یاد شده است.

شنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۹۸

معنی نام شهرک کوار فارس

نام کوار این شهر به معنی سبد میوه گرفته اند که درست می نماید چه صورت کهن دیگر نام این شهر را در فارسنامه ابن بلخی به صورت کُواد آورده اند که اشکالی از این هر دو در سنسکریت به معنی سبد و گهواره (و حاوی صورت اصلی گهواره) هستند و در روایات دینی پهلوی واژه کواد به معنی گهواره یاد شده است: "کَواد کودکی اندر کسپوذی (قنداق) بود که او را به آب رودخانه افگنده بودند و در کواذگان (گهواره) خود از سرما می لرزید....":
कुहर n. kuhara hollow
केवट m. kevaTa hollow
واژۀ کودک (کوتک پهلوی) با کلمات کوتاه و کوچک همریشه است. ولی کودک می توانست همچنین به معنی آنکه در گهواره است (کواذک، کوادک) مفهوم شده باشد. در رابطه با همین معانی و نیز توجه به داستان کودکی سارگون-موسی است که اسطوره کواد (قباد) کودک در کوادگان (گهواره) پدید آمده است. خود نام کواد مترادف با نام دایائوکو (دهیوک) به معنی شاه و فرمانروا است.
در واژۀ کَسپوذی، کَس به معنی کوچک یعنی کودک است و کلمۀ پوذی می تواند اشاره به شکل پوزه ای (استوانه ای) قنداق باشد. اگر واژۀ قنداق را شکلی از کُندگ (کُنده) بگیریم این نظر دارای سند می‌گردد.

جمعه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۹۸

معنی احتمالی نام پاسارگادیان

پس-اری= پس-ارکادی= دارای گلۀ عالی:
पशु pazu m. cattle, आर्य Arya adj. honorable
अर्चति { अर्च् } arcati {arc} verb 1 brilliant
مطابق ایرانیکا معنی نام پاسارگادیان یعنی آنانی که از چماق محکم استفاده می کنند، آمده است یا به معنی خانه نیرومند و مستحکم و امن که برای محل گنجینه ها ی پارسیان هخامنشی باتراکاتاس (نه خود پاسارگاد) ذکر شده آن را مطابق استخر (به اوستایی یعنی محکم و استوار و قوی) نشان میدهد. ظاهرا نام قدیمی استخر هم شناسایی نشده است:
.Those who wield solid clubs” (Gershevitch, 1969, p. 168)"
ولی در اوستا نام نوذریان (هخامنشیان) با هوگوها (دارندگان گله خوب) همراه است که معنی نامشان مطابق همان معنی سنسکریتی پاسارگاد (دارندگان گله عالی) است.

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۹۸

معنی محتمل نیریز

چنانکه اشاره کرده اند، نظر به نام محلۀ شادخانه که در نیریز محل اسلحه سازی بوده و با کلمۀ اشتر پهلوی و شاستره سنسکریت به معنی سلاح مرتبط می نماید، نام نیریز را می توان به معنی محل ذوب و قالب ریزی اسلحه (نی-ریز= فرو ریختن) معنی کرد. کلمۀ شاد در اینجا می تواند از شَت اوستایی یعنی زنش و برش اخذ شده باشد. مطابق لغت نامۀ دهخدا شته در فارسی نام آلتی آهنی است که با آن ریشۀ درختان را در می آورند:
शस्त्र n. shastra weapon
निरास m. nirAsa expulsion, ejection