جمعه، دی ۲۸، ۱۴۰۳

یکشنبه، دی ۲۳، ۱۴۰۳

دریاچه های اوستایی چیچست، خسرو (کیانسی)، اوژدان وَن و اَپَ غَژارَ همان دریاچهٔ ارومیه، حوض سلطان (دریاچهٔ ساوه)، سوان و وان هستند

در یشتهای اوستا در شرح دستگیر شدن افراسیاب (مادیای اسکیتی) کنار دریاچهٔ چیچست (کبود رنگ، کبوذان) صحبت از دریاچه های اطراف آن شده است: نام دریاچهٔ خسرو (کیانسی، منسوب به پادشاهان) به وضوح یاد آور حوض سلطان (دریاچهٔ ساوه) است که تا اواخر عهد ساسانی دریاچهٔ بزرگی بوده که دریاچهٔ قم و حوض سلطان بازماندهٔ آن هستند.
اوژدان وَن (دارندهٔ آب شیرین رود) مطابق دریاچهٔ سوان است که رود هرازدان را تغذیه می کند و اَپَ غَژارَ (ژَغَاره، دارای آب تلخ) یاد آور دریاچهٔ وان، دریاچهٔ دارای آب تلخ است.

شنبه، دی ۲۲، ۱۴۰۳

معنی نام مناطق کُهلان، سَهلان (ساغالان) و مارالان در آذربایجان شرقی

کُهلان (کوه-لان) یعنی مکان کوهستانی که در درهٔ جنوب کوه سهند است. سَهلان/ساغالان در اساس سَوَ-لان بوده است یعنی محل سرد. "وَ" به "هَ" و "گَ/غَ" تبدیل شده است:
نظر به سهولان کُردی (محل سرد و برفی و یخبندان) و سهی-[تهٔ] سنسکریت و نام کوههای سهند (سَه-وند) و سَوَلان معنی محل سرد و برفی برای سَهلان محتمل است:
शीत adj. shi[ta] frigid
शिशिर adj. shi[shira] frigid, sharp frigid
शीन n. shi[na] ice
शीतजल n. shi[ta] jala icewater
واژ هٔ آذری سَیین به معنی سَرد هم در این رابطه است و در تبدیل حروف گفتنی است:
«و» به «ق» (غ) بدل شود:
محو = محق.
«ُو» گاه بدل از «گ» (غ) آید:
گشتاسپ = وشتاسپ.
گلگونه = والغونه.
«و» گاه به «هَ» بدل شود:
شناو = شناه.
اشناو = اشناه.
مارالان (مارا-لان) به معنی محل موجود گزنده است. این محلهٔ تبریز به خاطر زمین ماسه ای پر از ساس است که به زبان محلی مَله (=مارا) می گویند.

معنی پیشوند تَر در تَردست و تَرفند

نظر به واژهٔ اوستایی تَرَ-ذاتَ (آفریدهٔ برتر)، پسوند تفضیلیِ «تَر» به صورت پیشوند هم به کار می رفته است:
فند. [ف َ] (اِ) بند. پند. مکر و حیله. (فرهنگ فارسی معین). صورتی از فن عربی نیست بلکه صورتی از بند است. (یادداشت مؤلف). مکر. حیله. زرق. فریب. سالوسی. (یادداشت دیگر). ترفند. (انجمن آرا):
نیز ابا نیکوان نماندت جنگ فند
لشکر فریاد نی خواسته نی سودمند.

جمعه، دی ۲۱، ۱۴۰۳

معنی آمازون

استرابون از ماه پرستی در مرزهای ایبری، مسکن آمازونهای جنوب غربی قفقاز سخن می راند. لذا خود نام آمازون را به لغت سکایی و سنسکریت می توان به معنی مردم ماهپرست معنی نمود:
अ (A).—1 P. to serve, honour.
मास m. mAsa month
यून n. yUna band, group
خود ایزد ماه در ایبری، آرمازی نام داشته است.
Appendix:
The meaning of Amazon
Strabo speaks of moon worship in the Iberian borders, the home of the Amazons in the southwest of the Caucasus. Therefore, the name Amazon itself can be interpreted as the moon-worshipping people in Scythian and Sanskrit:
अ (A).—1 P. to serve, honour.
मास m. mAsa month
यून n. yUna band, group
The moon god himself was called Armazi in Iberia.

سه‌شنبه، دی ۱۸، ۱۴۰۳

مطابقت زوج خدایان اهورامزدا و اهریمن با ناستیه-دسره ها

اشوین ها (به سنسکریت: अश्विन aśvin -؛ راست کرداران دوگانه: aśvinau) یا ناستیه (ایزد همزاد مهربان)، دَسره (ایزد همزاد شرور) برپایهٔ اساطیر هندو در ریگ ودا دوقلوهای مینوی اسب سوار می باشند. آنان پسر سرنیه ایزدبانوی ابرها و همسر سوریا می باشند. این ایزدان ودایی نماد غروب و طلوعند و پیش از فرو رفتن خورشید با گردونه ای زرین در آسمان پدیدار شده و برای مردمان گنج آورده و ورشستگی و ناخوشی را دور می سازند.
آشوین ها را می توان با کستور و پولوکس در اساطیر روم و یونان سنجید. نزدیکترین خویشاوندان آنان اشوینیای در اساطیر لیتوانیایی می باشد. در میان خدایان میتانی در قرن چهاردهم پیش از میلاد هم از ناستیه ها نام برده شده است. در میان اساطیر اسلاوی بِلوبوگ (خدای سفید) و چرنوبوگ (خدای سیاه) یاد آور ناستیه-دسره ها و زوج خدایان ایرانی اهورا مزدا و اهریمن می باشند. آشوین ها پزشکان جهان خدایانند و دیوان پزشکی آیورودا. این هر دو را در ریگ ودا ناستَیئو nāsatyau به معنای مهربان می خواندند، سپس یکی را ناستیه Nasatya (مهربان) و دیگری را دَسره Dasra (آسیب رسان) نامیدند. از آشوین ها در ریگ ودا ۳۷۶ بار نام برده شده است.

مفهوم نسناس، جن، آل، پری و دیو

نسناس معادل ایرانی جِنّ عربی است:
واژهٔ معرّب نسناس که در قرآن ذکر نشده است بر گرفته از نیش نَس اوستایی به معنی ناپدید، معادل واژهٔ جَنّ عربی (پنهان) به نظر می رسد:
नाश m. nAsa disappearance
جن. [ ج ِن ن ] (ع اِ) پری و دیو. (برهان). پری. ضد انس. || فرشتگان. (منتهی الارب). || هر چیز پوشیده از حواس از ملائکه و شیاطین. (اقرب الموارد). آل. (اِ) نام دیوی مادینه، یعنی پری بدکار در خرافات زنانه که به شب ششم جگر زچگان بَرَد و آنان را هلاک کند. || بیماری که زن نوزاده را رسد تا شش روز پس از وضع حمل. - مثل آل؛ زنی بداندرون و بدخواه.
|| مرضی به صورت صرع که زنان حامله را افتد.
به نظر می رسد آل به معنی سنسکریتی آن یعنی آفت بوده باشد.
پری: پری ها یا پریکانیان به جوامع مادر سالار اطراف ایران به خصوص به آمازونهای سمت گرجستان گفته میشده است.
مطابقت پریکانیان جنوب قفقاز با آمازونها (گرجیها):
بارتولومه parika را صورت مؤنث پنداشته و آن را «زن بیگانه و غریبه» معنی کرده است. ولی آن در سنسکریت به معنی زنان زیبا و بر آورندۀ خواهش است و نام پریکانیان به صورت پری در فرهنگ ایرانی به مفهوم زنان زیبا به کار رفته است و این یاد آور نام آمازون به معنی زنان زیبا است که مترادف نام گرجیان (ورژن عهد ساسانی، زنان زیبا) است:
प्रिय adj. priya loved
कन्या f. kanyA girl
आम adj. Ama fine
जनि f. jani (zon) woman
مطابق دیاکونوف در شمال شرقی ارمنستان و مجاورت آلبانیا ولایت ماتینا قرار داشته است که در آن ماتینائیان (میتانیان مهرپرست، ماننائیها) و ساسپیریان (زنان زیبای حاکم) و آلارودیان (هوریتیان، اورارتوئیان) قرار داشته اند.
هرودوت در جای دیگر پریکانیان (زنان زیبا) و سکاهای تیزخود (اوتیان/اودینان اران، دارندگان کلاهخود بلند) را جزء ایالت ماد (در اساس ماد کوچک، آذربایجان) به شمار آورده است. یعنی گرجستان شرقی (ایبری) جزء ماد و گرجستان غربی (کلخید) را جزء ماتینا (ماننا) آورده است. آریان از تسلط آتروپات فرمانروای ماد کوچک (آذربایجان) بر آمازونها (پریکانیان) سخن می راند که وی سوارانی از زنان آمازون را به پیش اسکندر آورده بوده است.
دیو به معنی آسیب رسان به آشوریان اطلاق میشده است. منظور از دیوان مازندران آشوریانی بوده اند که در تعقیب خشتریتی پیشوای ماد (کیکاوس) به شهر آمل مازندران رفتند و در آنجا از آترادات پیشوای آماردان (رستم هفتخوان مازندران) شکست خوردند.

شنبه، دی ۱۵، ۱۴۰۳

ریشهٔ واژهٔ خرابات (شرابخانه)

واژهٔ اوستایی خوَر khvar (با واو معدوله، خوردن) می توانست در فارسی میانه به صورت خوار (خار) و خَر تلفظ گردد. همین تلفظ دوم است که در خرابات به معنی شرابخانه دیده میشود: مطابق لغت نامهٔ دهخدا، خرابات: [خ َ] (اِ) شرابخانه. بوزخانه. (از برهان قاطع). میخانه. (شرفنامه ٔ منیری) (از غیاث اللغات) (آنندراج) (مأخوذ از زمخشری). میکده:
دفتر به دبستان بود و نقل به بازار
وین نرد بجایی که خرابات خراب است.
منوچهری.
میفروش اندر خرابات ایمن است امروزو من
پیش محراب اندرم با بیم و با ترس و هرب.
ناصرخسرو.
نازم به خرابات که اهلش اهل است
گر نیک نظر کنی بدش هم سهل است.
(منسوب به خیام).
منان را خرابات کهف صفاران
در آن کهف بهر صفا می گریزم.
خاقانی.

جمعه، دی ۱۴، ۱۴۰۳

ریشهٔ هندوایرانی نام آدم و حوا

نام آدم در ترکیب اوستایی آ-دامَ به معنی نخستین مخلوق است:
A: front
dAma: creature
نام حوا در ترکیب اوستایی و سنسکریتی هَ-اِوا معنی همراه نخستین [مخلوق] را می دهد:
ha: together
aeva: one, single, only
एव indecl. eva just
به نظر می رسد نویسندگان تورات این نامها را از مغان کلدانی گرفته اند که آنها نیز به نوبهٔ خود از اسطورهٔ آداپای سومری (پدر نخستین) الهام گرفته بوده اند.

اوستانس مغ کیمیاگر و جادوگر معروف ایران باستان

بنا بر منابع رومی او که یکی از کیمیاگران فرقهٔ مغان به‌شمار می‌رفت، در جریان لشکرکشی خشایارشا به یونان او را همراهی کرد و در آنجا به آموزش کیمیاگری و جادوگری پرداخت. مکتب آموزشی او چنان مورد استقبال قرار گرفت که بنا به گفتهٔ پلینی، بسیاری از فیلسوفان یونان همچون فیثاغورث، امپدوکلس، دموکریت و افلاطون برای مطالعهٔ آن به خارج سفر کردند، و سپس برای آموزش آن بازگشتند. وی همچنین در یونان، آموزگاری دموکریت (مبتکر نظریهٔ اتم) را بر عهده داشت.
از وی به عنوان نخستین نویسنده در جادوگری یاد می‌شود و همواره به عنوان یکی از اصلی‌ترین مراجع کیمیاگری مطرح بوده است و آثار بسیاری به او نسبت داده شده است. مردم باستان کاوش سنگ جادو (سنگی که دارندهٔ آن می‌توانست با بهره‌وری از آن فلزات را به زر تبدیل کند و با دستیابی به انوشگی عمری دراز داشته باشد، در انگلیسی: philospher's stone) را از او می‌دانستند. پلینی جایی دیگر او را چنین نفرین کرده است که بهتان به نظر می رسد:
«تو ای اوستانس (نیایشگر، جادوگر)، تمام قوانین مرسوم و استاندارد بشر را پایمال و نقض کردی، تو مخترع و مبدع این وحشی گری و هیولا صفتی هستی که انسان‌ها اعضای بدن یکدیگر را بخورند. یقیناً بشر نام تو را به خاطر این بدعت کثیف از یاد نخواهد برد...».
پلینی بزرگ، تاریخ طبیعی.