فرهنگ و انديشه
پايگاه جواد مفرد كهلان
سهشنبه، آذر ۱۱، ۱۴۰۴
ارتباط ستارهٔ چهار پر درفش کاویانی با ایزد مهر
ستاره چهارپر نماد خورشید، مهر، عدالت و عشق است و ریشههایی در اساطیر ایران و بینالنهرین دارد. در تاریخ ایران باستان، این نماد به عنوان نشانهای از ایزد خورشید و عدالت در درفش کاویانی به کار میرفته است. همچنین در برخی فرهنگها به عنوان نمادی برای خوش شانسی و شانس شناخته شده است.
در تاریخ باستان:
ایزد خورشید: ستاره چهارپر نماد ایزد خورشید در میانرودان و ایران باستان بوده است که گاهی به شکل صلیب خورشیدی نیز درمیآمده است.
نماد عدالت و عشق: طبق کتاب «سمبلها»، این نماد نماد شمس (خورشید)، عدالت و عشق بوده است.
درفش کاویانی: ستاره چهارپر بر روی درفش کاویانی، نماد ایزد مهر، ایزد جنگاور و خورشید پارسیان در دوران هخامنشیان بوده است.
معنی نام مانی
نگارش نام مانی در نوشتههای مانوی پارسی میانه، پارتی، سغدی، ترکی باستان بهگونهٔ «mʾny» و با پیوستهایی در پایان نام نوشته شده است. در نوشتههای زرتشتی به پارسی میانه بهگونهٔ «مانا» و «مانیی» در پازند «مانائه» نوشته است. نام مانی در آن زمان نسبتاً متداول بوده است. در زبان سریانی بهگونهٔ «مانی حیا» (مانی زنده) نوشته شده که بازتاب آن در یونانی Μανιχαιος و در لاتین Manichaeus شده است.
ترکیب مانی حیا (مانی زنده) نشانگر آن است که نام مانی به معنی ایرانی آن زنده می مانی بوده است. چنانکه نام یحیی در زبان عربی.
رَک (ری) سه طبقه ای
لابد رک (ری) سه قسمتی که در وندیداد پهلوی آمده و محل فرمانروایی زرتشت دانسته شده، اشاره به همین شهر سه فرقه ای (حنفی، شافعی و شیعی) ری عهد اعراب است.
جمعه، آذر ۰۷، ۱۴۰۴
معنی ارونق
این ناحیهٔ سمت تبریز که حمدالله مستوفی و اولیا چلبی از آن یاد کرده اند به صورت اروَنَگ به معنی محل مربوط به اسب است. اروَن در اوستایی به معنی تندرو و تیزپا و در سنسکریت نامی بر اسب است و پسوند اَگ هم به معنی علامت نسبت است. به پیروی از کسروی آنرا به معنی گرمسیر گرفته و آن را به ترکی گونی ترجمه کرده اند. اصلاً نام اران که کسروی گرمسیر معنی کرده است، با توجه به نامهای دیگر اران قفقاز یعنی الوان (سرزمین آتش) و آگوان (سرزمین آتش) به معنی سرزمین آتش چشمه های نفتی سمت باکو بوده است. کتاب پهلوی شهرستانهای ایران اران را شهرستان آتورپاتکان واقع در سمت ولایت آتورپاتکان و ساختهٔ اران گشنسب آورده است. آر در اران چنانکه در زبان کُردی به صور آر و آیر دیده میشود تلخیص آگر (آتش) است. چون به طور مثال واژهٔ شرطی اَگر در آذری اَیَر تلفظ میگردد و ار در فارسی مخفف اگر است. واژهٔ سنسکریتی هَرَ (آتش) هم می تواند به اََر تبدیل گردد.
محل ارونق را سمت شبستر دانسته اند و کتیبهٔ سارگون دوم آشوری در آن سمت دهکده ای به نام آنیاشتانیا (محل شایسته) را محل اصطبل اسبان آورده است که نامش یادآور روستای انگشت جان شبستر است.
معنی پئیشیااوادا (پئیش-یا- اوادا، جایگاه پیش آب بزرگ)
نظر به نام استخر، نام تخت طاووس می تواند تخت توَ- اوس (تختگاه چشمهٔ نیرومند) باشد. آن با پئیشیا اوادای باستانی (محل پیش آب بزرگ) مطابقت می نماید.
معنی نامهای کهن شیراز:
تطابق برم دلک، ابونصر با آربوای نقشه های بطلمیوسی:
نام منطقهٔ باستانی "برم دلک" شیراز به معنی استخر مطلوب کوچک است. نام ابونصر آن نیز به صورت آبان سار (محل آبِ عالی کوچک) به همین معنی است. نام آربوا نیز به صورت آربو-آوَ به معنی دارای آب رسای کوچک است:
सरु adj. saru thin
सरु adj. saru fine
प्रवाह m.f. pravAha (barma) pond
दयालु adj. dayAlu merciful
ak: suffix indicating smallness
अर्भ adj. arbha small and fine
आप n. āpa(āva): water
بر این اساس خود نام شیراز نیز به معنی محل قرار گرفتن استخر است:
शिर m. shira bed
ह्रद m. hrada (hradha) pool
واژهٔ معرّب حوض که در قرآن مذکور نیست، نه از این هرذَ بلکه بر گرفته از واژهٔ اوستایی هَ- اَئوذَ (مخزن آب) است.
نامهای کهن شیری-کوم (تختگاه استخر) و تیر-از-ایش (محل کنار حوض آب کوچک) نیز متعلق به شیراز به نظر می رسند:
शिर m. shira bed
कूम n. kUma pond
तीर n. tira shore, beside
औदक adj. audaka[audha] water, a large volume of water
ईषन्{ईषत्} adverb ish(an) [ish(at)] a little
لذا به نظر می رسد این نامگذاری نامهای شیراز در مقابل پئیشیا اُوادا (محل استخر بزرگ) یعنی شهر استخر (تخت طاووس تختگاه چشمهٔ نیرومند) بوده است.
شنبه، آذر ۰۱، ۱۴۰۴
معنی نام شاهنامه ای کندر در اسطورهٔ کاموس کشانی
ز چین و ز سقلاب و هند و ز روم
ز ویران گیتی و آباد بوم
همانا نمانده است یک جانور
مگر بسته بر جنگ ما بر کمر،
ز کشمیر تا برتر از رود شهد
درفش و سپاه است و پیلان و مهد
ز سقلاب چون کندر شیرمرد
چو بیورد کاتی سپهر نبرد
واژهٔ ژرمنی کندر «Künder» به معنی پیام آور و منادی است. در شاهنامه کندر نام پادشاه سقلاوها (سقلابها، اسلاوها) و در سفرنامهٔ ابن فضلان همراه خاقان خزر آورده شده است. منظور از وی می تواند فرمانروای وایکینگی اسلاوها باشد.
سهشنبه، آبان ۲۷، ۱۴۰۴
Hillevioner och firasoi har varit svenskar och svear
Hillevioner var ett germanskt folk som enligt den romerske geografen Plinius den äldre bebodde en ö vid namn "Scatinavia" (södra och centrala Sverige) under det första århundradet e.Kr. Plinius beskrev dem som ett folk som bodde i 500 byar och ansåg sitt land vara en egen enhet, med en rikare civilisation än vad som annars var känt om Skandinavien vid den tiden.
De flesta av forskarna tror att hillevionerna är svenskarna, men jag tror att det inte har tolkat namnet på rätt sätt. Det är egentligen hylle-vi-on-erna det vill säga "dyrkarna av den helige unga guden [Frej]", efter som guden Ve (helig) i triaden Oden (rasande), Vile (resande), Ve (helig) [i jämförelse med triaden Oden, Tor, Frej] är den heliga unga guden Frej (ynglingarnas/svenskarnas stamfader). Även har triaden Oden (rasande), Häner (i väg) och Lodur (brunst) samma ursprung. Då kommer svenskarnas namn från ordet sven (ung, vasall)..
Firasoi (de som helgar gud med fest, svear) hos Ptolemaios har varit en annan grupp av hillevionerna (svenskar).
Om man översätter levoniernas (hillevionernas) namn hos Ptolemaios till de helgade vännerna eller ung vana gud dyrkarna (svenfränderna, svenskar), blir det också ett annat folkstamsnamn av svear (krigshärfränderna).
Skandinavien enligt Ptolemaios:
”Västra delen” bebos av (1) Chaedini (norrmän).
”Östra delen” bebos av (2) Favonae (renskötare, samer) och (3) Firasoi (svear).
”Norra delen” bebos av (4) Finni (finländare).
”Södra delen” bebos av (5) Gutae (götar) och (6) Dauciones (daner).
"Mellersta delen" bebos av (7) Levoni (svenskar).
Goten Jordanes nämner också svenskar i två grupper med liknande namn: suehans och suetidi:
Suehans (krigshär stammen, sue-här, svear, firasoi) har varit styrande stammen i nordost och suetidi (vasall stammen) i söder och sydväst of dem har varit (levoni/hillevioner, svenskar).
Nu tror jag att komponten sue i suehans och suetidi har betytt sven (den unge guden Frej) och suehans betyder Frejs-här (sve-här, svear) och Suetidi betyder Yngve Frejs folk (svenskar).
معنی نام ماسّاگت
نظر به اینکه مطابق آمیانوس مارسلینوس نام بعدی ماسّاگتها، آلان بوده که آن را برگرفته از نام یلن (گوزن) توتم آلانها میگیرند، لذا نام ماسّاگتها به صورت ماس- چاگ (ساک) -ت به معنی دارندگان توتم بزکوهی بزرگ (گوزن) خواهد بود.
دوشنبه، آبان ۲۶، ۱۴۰۴
مطابقت ارشاکیا با رغه (رئه-خا، ری)
نظر به نام چشمه علی (چشمه اعلا)ی ری، نام رغه (رئه-خا، ری) به اوستایی به معنی محل چشمهٔ با شکوه است. پس نام ارشاکیای آن نبز به صورت ارچه-کا-یا به همین معنی است:
अर्चति{अर्च्} verb 1 archati[arch] bebrilliant
खा f. khA fountain
شنبه، آبان ۲۴، ۱۴۰۴
نظری بر جلد دوم کتاب جادهٔ ابریشم علی اکبر مظاهری
علی اکبر مظاهری در دو جلد کتاب "جادهٔ ابریشم" جالب خود که توسط ملکه ناصر نوبان ترجمه شده است و بیشتر آن شرح منابع چینی و عثمانی و رومی است، در جلد دوم، در تطبیق نامهای جغرافیایی منقول سیاحان چینی سهوهای زیادی داشته آست. برای نمونه کوشانیان را ایرانویجیان (آریاییهای اصلی) می نامد و نامهای تایوان و تیائوچی سمت فرغانه و تیسفون را که به وضوح نشانگر تون- کث و تیسفون هستند با فرغانه و خوارکان (خرقان) معادل قرار میدهد.
تطبیق درست این نامها کار تحقیقی گروهی لازم دارد. از جمله به نظر می رسد منظور از لی کان (سرزمین گود) که مکانش در شمال آن سی (پارت) یاد شده سرزمین خوارزم (سرزمین گود) مراد بوده است.
اشتراک در:
نظرات (Atom)