فرهنگ و انديشه
پايگاه جواد مفرد كهلان
پنجشنبه، فروردین ۰۹، ۱۴۰۳
معنی هندوایرانی روستاهای آیدوغمیش و گوندوغدو
نامهای جغرافیایی آیدوغمیش (آیدوغدو) و گوندوغدو ایران و ترکیه که به ظاهر به ترکی به معنی زادهٔ ماه و زادهٔ خورشید به نظر می رسند در زبانهای هندوایرانی به معانی محل دوشیدن گوسفندان و محل دوشیدن گاوان می باشند. در عهد سلجوقی منطقه ای در اصفهان آیدوغمیش خوانده میشده است. اکنون نام روستای کوچک و دور افتاده ای است.
ai: subsistence
dukh[tu]: milking
mish: ewe
गोणी f. goNi cow
dukhtu: milking
معنی دو واژهٔ ارداو (ارداد) و رَدَو
دربارۀ لغت ارداو که به معنای غول و دیو گرفته شده و معادل رَدَو خوارزمی آمده است، در بعضی فرهنگها به چند شکل، از جمله ارداد، آمده است. در اساس به معنی آسیب رسان در لفظ سنسکریت به نظر می رسد:
अर्दति{अर्द्} verb 1, 10 ardati[ard] hurt
रध्यति{रध्} verb 4 Par radhyati[radh] hurt
نامهای مشابه آنها، ارداویراف و ارداویراز در رابطه با رسالت وی در نشان دادن جزا و کیفر اخروی به معنی زمزمه کنندهٔ جزا و کیفر به نظر می رسند:
अर्दति{अर्द्} verb 1, 10 ardati[ard] hurt
विराव m. virAva humming
یکی از معانی زرتوشترا نیز در رابطه با رسالت وی به صورت زرتو-اشترا به معنی دارای سرود زرین افسونگر دینی است:
zarato: golden
ashtra: religious hymn
نام اوستا هم به صورت اود-ستا به معنی سرود شگرف دینی می باشد.
یکشنبه، فروردین ۰۵، ۱۴۰۳
معنی بهار و پاییز در اوستایی و سنسکریت
بهار به معنی فصل سبز شدن گیاهان است:
भर्ति{भृ} verb bharti[bhR] wear[i.e. let grow]
پاییز (پاتیز) به معنی فصل پایین افتادن برگها (خزان) است:
पात m. pAta fall
अधः indecl. adhaH down[Greek bathos, deep]
معنی نام هرمز و هرمزد
نام هرمُز را بدین شکل خود می توان خدای شادی و خوشی معنی کرد:
असुर adj. asura (ahura, hura) divine
मुद adj. muda (maodha) happy
خود نام اهورا مزدا (هرمزد) نیز که بیشتر به معنی خالق بزرگ و خالق دانا (مز- دا) گرفته شده، در هیئت اهورا مَذ- دا به معنی سرور خالق خوشی، مترادف آشّور (خندان) خدای ملی آشوریان و وارونای هندوایرانیان کهن (خدای شراب و لذت و خوشی) است:
माद m. mAda (madha) exhilaration
मद m. mada (madha) excitement
dyu: sky, god
varu-na: a person of pleasure and happiness
वारुणि f. vAruNi spirituous liquor
در رابطه با این معنی گفتنی است: مناسبت روز هرمز (اهورامزدا) با شراب و شادی:
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج روی تن دل ز کین
بزرگان بشادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
نام شهرهای کهن هرمز-میناب را در این رابطه می توان شهر خوشی و رفاه کامل و شهر دارای آب مینوی معنی نمود.
شنبه، فروردین ۰۴، ۱۴۰۳
میثرا یک لقب الهه ناهید
نظر به اینکه در اوستا غالب قهرمانان به الهه ناهید فدیه می آورند تا در جنگ پیروز شوند، لذا او الههٔ عهد و پیمان (میثرا) هم به شمار می رفته است و هرودوت وی را تحت این لقب او معرفی کرده است. گرچه زوج خدا-الهه میثره ها جدا از ناهید، ایزد-الههٔ نور و چراگاه و عهد و پیمان بوده اند. ناهید را بیشتر با الهه سرسواتی هندوان سنجیده اند؛ گرچه او با الههٔ آبهای تاورهای سکایی ایفی ژن (زن نیرومند آبها) هم قابل قیاس است. چون با اینکه در مهر یشت یاد آوری شده که جنگاوران ایزد میثره را به یاری می خوانند ولی در یشتها هیچیک از بزرگان برای وی قربانی و استغاثه نمی کنند. لذا بسیار محتمل است که قربانی برای ناهید از سنت سکاهای تائوری گرفته شده است که برای الههٔ آبها ایفی ژن (زن نیرومند آبها) قربانی می نموده اند. مطابق یشتها فقرات ۴١-۴٣ آبان یشت "افراسیاب تورانی مجرم در هنگ زیر زمینی صد اسب، هزار گاو و ده هزار گوسفند از برای اردویسور ناهید قربانی کرده، تمنا نمود به آن فرّی که در میان دریای فراخکرت است برسد." اورویاپه (فراخکرت، دارای آبهای گسترده) در یشتها صفت دریاچهٔ چئچست (ارومیه) است که افراسیاب در آن با استغاثه به الههٔ زمین (آپی سکاها، الههٔ زمین و آبها) شناور می گردد.
According to Herman Lommel, the proper name of the divinity in Indo-Iranian times was Sarasvatī, which also means "she who possesses waters".[4] In Avestan, the name 𐬀𐬭𐬆𐬛𐬎𐬎𐬍⸱𐬯𐬏𐬭𐬁⸱𐬀𐬥𐬁𐬵𐬌𐬙𐬀 (Arəduuī Sūrā Anāhitā) means "of the waters, mighty, and immaculate".
Like the Indian Sarasvatī,
सरस्वती f. sarasvati excellent woman, any river
جمعه، فروردین ۰۳، ۱۴۰۳
معنی نام کوروش
بنابر نوشتهٔ تاریخنگار و جغرافیدان یونانی «استرابون»، نام «کوروش» از یک رودخانه برگرفته شده بود:
«اسم کوروش در ابتدا آگراداتوس (مخلوق مقدم) بود و بعد او نام خود را تغییر داد و نام رود (مقدس) ”کور“ را که در نزدیکی تخت جمشید جاری است بر خود نهاد».
کور دربلوچی به معنی رودخانهٔ کوهستانی است، بنابراین کوروش به معنی مرد رود مانند است. بی جهت نیست که آستیاگ در رؤیایش کوروش را به سان سیلاب جهانگیر می بیند. نام کوروش با توجه به دو نیاکان کوروش نام وی، نام اصلی او بوده است. آگرادات (مخلوق مقدم) و فرتره (مخلوق فراتر) و پرذات (پیشداد، مخلوق مقدم) عناوین کوروش (فریدون) بوده اند. در روایات ملی اوستا و شاهنامه نام کوروش (مرد رود مانند) به ثراتئونه (مربوط به رودخانه) و فریدون (فریتون، مربوط به جاری شونده) ترجمه شده است.
در مورد پسران اساطیری فریدون (کوروش):
سلم (مار) و تور (بزکوهی) و ایرج (شیر) سمبل سئوروماتها و سکاها و سغدیها بوده اند و پسران کولاکسائیس (در واقع سه قوم تابع سکاهای پادشاهی شمال قفقاز) و این سه تا را یکجا به صورت توتمی با سرشیر و میان بزکوهی و دم مار نشان می داده اند یونانیان آنرا خیمریا (بز) و گرجیها آنرا کوروشا (بزکوهی) می نامیده اند. این کوروشا در اساطیر با کوروش (فریدون) یکی شده است. ایرج پادشاه آریائیان که در جنگ با ماساگتها (سکاها) و سئوروماتها (داهه ها) کشته شد بنا به خبر موسی خورنی خود کوروش است.
پنجشنبه، فروردین ۰۲، ۱۴۰۳
معنی اصطلاح شاهنامه ای اَخته زهار (هخته زهار)
در اوستایی هَخته (اَخته، جمع شده) بر عکس آهیخته (برکشیده) است. جانوران هنگام خشم و حمله اَخته زهار (هخته زهار) میگردند. خود زهار و خوَیه (خایه) به معنی ارگان لذت و خوشی هستند:
अक्त adj. akta driven
zah-Ar=khva-ya (khAya): the pleasure organ
در مورد زهار اگر آنرا با زه (ده اوستایی یعنی شیفتگی) و زهی (خوب و دلکش) در فارسی ربط دهیم و "ار" را پسوند صفت فاعلی بگیریم، به ارگان لذت و خوشی می رسیم که در زبانهای ژرمن به زهار می گویند.
به کردار گرگان به روز شکار
بران باد پایان اخته زهار
سواران چو شیران هخته زهار
که باشند پرخشم روز شکار
گزید از سواران برون از هزار
بران باد پایان هخته زهار
به کردار شیران به روز شکار
بران باد پایان هخته زهار
سهشنبه، اسفند ۲۹، ۱۴۰۲
معنی نام شهرک اردل، چلگرد، چالشتر، بن، شلمزار/کیار، فارسان (پارسون)، بروجن و لردگان در چهار محال و بختیاری
نام شهرک اَردَل را در ترکیب ارد_لیه می توان به معنی محل کناری و پشتی گرفت.
نامهای چلگرد و چالشتر را می توان به معنی محاط در گودی و قرار گرفته در گودی معنی نمود.
نام بِن می تواند به معنی محل واقع شده در بُن و ته باشد.
شلمزار/کیار به معنی محل کتیرا است.
بروجن و فارسان (پارسون) به ترتیب به معنی جایگاه بارو و محل کناری به نظر می رسند.
لَردگان را به زبان محلی می توان محل وسیع معنی نمود.
آریانای خبر یونانیان باستان همان آریاورتهٔ وداها، منطبق بر نواحی شرق فلات ایران بوده است.
(Aryana is Arya varta)
مطابق یادداشت استاد محمد جواد مشکور در کتاب ایران در عهد باستان: "آریاورتهٔ ریگ ودا به معنی جایگاه آریائیها (آریانا) و چراگاه آریاهاست و در آن می نویسد که در آریاورته صد زمستان و صد خزان اتفاق افتاده است."
این نشانگر آن است که نام ایرانویج (ایران اصلی) عهد ساسانی که در وندیداد و کتب پهلوی به ترتیب به خوارزم و اطراف کوه سهند (زادگاه زرتشت) اطلاق شده از همین نام آريانا (آریاورته) استخراج شده است که در اساس نه نام کشور بلکه نام اقلیمیِ نواحی نیمه خشک و خشک شرق فلات ایران (افغانستان و حوالی آن) بوده است.
جالب است که نامهای سغد و آریاورته (مراتع آریائیها) مترادف هستند:
सु- su- (“good”) ("pure")
घास m. ghAsa meadow or pasture grass
در فرگرد اول وندیداد نام دیگر سُغد، گَوَ آمده است که این هم به معنی سرزمین مرتع است:
गव्य n. gavya pasture land
ثاتَئیرو (سرزمین مراتع) نام اوستایی دیگر سرزمینهای شمال غرب فلات ایران
ثاتَئیرو نامی اوستایی است که در بند ١٤ مهریشت اوستا آمده و مفهوم آن در فرهنگ واژه های اوستایی احسان بهرامی، گیاه خوراکی دام و انبار گیاهینه آمده است: «آن جایی که شهریاران دلاور، سپاهی آراسته فراهم کنند؛ آن جایی که برای چارپایان ثاتَئیرو کوهستانهای بلند و چراگاههای بسیار آماده شده است؛ آن جایی که دریاهای ژرف و پهناور، گسترده شده است؛ آن جایی که رودهای فراخِ کشتی رو با انبوه خیزابهای خروشان به کوه و سنگ خارا بر میخورند و میشتابند به سوی مرو و هِرات و سُغد و خوارزم.»
بر مبنای توضیحِ اراتوستن از آریانا، حدود این سرزمین از رود سند در شرق است، تا خطی از کارمانیا تا دروازههای کاسپین (شرقِ دریای خزر) در غرب و از دریای عمان در جنوب است تا رشتهکوههای توروس (منظور امتداد شرقی توروس) در شمال. استرابون ساکنان آریانا را یک ملت میشمارد.
برخلاف گزارش اراتوستن، استرابون جغرافیدان یونانی(۶۴ پ.م. - ۲۴ م) و پلینیوس نویسنده رومی (۲۳–۷۹ م) مرزهای آریانا را به گونهٔ دیگری توصیف کردهاند. استرابون مرز شرقی این سرزمین را رود سند و مرز جنوبی آن را اقیانوس هند از دهانه رود سند به خلیج فارس توصیف میکند.
بنابر گفته اراتوستن آریانا شامل استانهای پارتیا (خراسان)، پرادا (فراه)، آریا](هرات)، کارمانیا (کرمان)، باکتریا (بلخ)، مارگیانا (مرو)، هیرکانیا (گرگان)، درنگیانا (سیستان)، گِدروزیا (مکران)، آراخوزیا (قندهار بزرگ) و کوههای پاروپامیسوس (هندوکش) بودهاست. این شامل قسمتهای شرقی فلات ایران یعنی افغانستان و پاکستان و شمال هند، شرق و جنوب ایران، تاجیکستان، بخشهایی از ازبکستان، ترکمنستان و شمال غربی پاکستان است.
در شرح «نبرد کوروکشتره» که در مهابهارات آمدهاست به منطقه آریانا در شمال هندوستان اشاره شده که اکنون نیز در شمال هندوستان استانی به نام «هاریانا» یا همان «آریانا» وجود دارد. این اثر از قدیمیترین اشارهها به منطقه آریانا است.
طبق تعریف اراتوستن، خط مرزی آریانا رود سند در شرق، آبهای آزاد (دریای عمان و اقیانوس هند) در جنوب، سرزمینهای میان کارمانیا و دروازه کاسپین در غرب و کوههای توروس (منظور امتداد شرقی توروس) در شمال بودهاست. حتی استرابون تاریخدان یونانی از این محدودهٔ جغرافیایی بهعنوان یک کشور واحد یاد کردهاست.
سرزمین گستردهٔ آریانا تمامی سرزمینهای شرقی ماد، پارس و قسمتهای جنوبی رشته کوههایی که تا بیابانهای گدروزی و کارمانیا تا دریا را دربر میگرفت. استانهای کارمانیا، گدروزیا، درنگیانا، آراخوزیا، آریا (هرات) و پاروپامیز نیز جزئی از آریانا بودند. استرابون در مجموعه کتابهای جغرافیای خود (کتاب ۱۵، فصل ۲، بند ۸)، افزودهاست: سرزمینهای ماد، پارس، در شمال باکتریا (بلخ) و سغد را نیز آریانا گویند، زیرا این مردمان نیز تقریباً به یک زبان حرف میزنند. (جزئیات بیشتر در استرابون در کتاب پانزدهم، فصل ۲، بند ۸ موجود است.) گفتنی است که آپولودور آرتمیتایی از باکتریا (بلخ) که جزئی از آریانا نیز محسوب میشده، به صورت کلی به عنوان «زیور آریانا» یاد کردهاست.
رودیگر اشمیت، خاورشناس آلمانی، بهکار بردن واژهٔ آریانا توسط اراتوستن را یک اشتباه میپندارد. وی بر این باور است که اولاً تمام اهالی این سرزمینها از یک قوم نبودند و دوم اینکه واژهٔ آریایی در اصل جنبهٔ قومی و بعدها سیاسی داشته که به شکل ایرانشهر ظهور کرده و بنابراین آریانا دیگر اقوامایرانی نظیر مادها، پارسها و سغدیها را نیز شامل میشدهاست. (کما اینکه به گفتهٔ دیودور سیسیلی، زرتشت احکام اهورامزدا را «در بین اهالی آریانا (Arianoi) » تبلیغ میکردهاست.)
تورج دریایی میگوید مفهوم آریانا بیشتر یک گستره فرهنگی است تا جغرافیایی.
نامهای آریانا و آریا و بسیاری از القاب باستانی دیگر، که آریا پارهای از آنها است، با واژهٔ اوستایی اَیریا و واژهٔ فارسی باستانیِ آریا که خود نامی از مردمان ایران باستان و هند باستان است، مرتبط است.(به معنای «نژاده»، «عالی» و «گرامی»)
به گفتهٔ شروین وکیلی، یونانیها به منطقهٔ هرات که به پارسی باستان و در کتیبهها هَرَیْوَ نامیده میشده، به لاتین در ابتدا «آرَیْوَ» و سپس «آریوانا» و «آریانا» میگفتند و ارتباطی با کلمهٔ آریایی ندارد.
برای نخستین بار اِراتوستِن، جغرافیدان اهل یونان باستان در سدهٔ سوم پ.م. واژهٔ 'ἡ 'Αρειανή' (تلفظ: ایریانه) را بهعنوان یک محدودهٔ جغرافیایی تعریف کرد. استرابون، جغرافیدان دیگر یونانی در سدهٔ اول میلادی، حدود آریانا را در مجموعه جغرافیای خود (کتاب ۱۵، فصل ۲، بند ۸) تعریف کرد.
بعدها پلینیوس، فیلسوف و نویسندهٔ رومی سدهٔ اول میلادی در «دانشنامهٔ تاریخ طبیعی» (Naturalis Historia) خود، از اصطلاحات «سرزمین آریانا» (Ariana Regio) و «آریانا» (Ariana ؛ در کتاب ششم، فصلهای ۲۳ و ۲۵)، و صفت «آریانوس» (Arianus ؛ به معنای «اهل آریانا» و «مربوط به آریانا»؛ در کتاب ششم، فصلهای ۲۳، ۲۵ و پاراگراف ۹۳) یاد کرد و همچنین در کتاب ششم، فصلهای ۲۳، ۲۵، و پاراگراف ۱۱۶، اهالی آریانا را «آریانی» Ariani) ؛ یونانی :Αρειανοί / آرِیانُوی) خواند.
بهخاطر دست به دست شدن سرزمین آریانا بین پارسها، مقدونیها و گاه هندیها، نویسندگان دیگری همچون آلیانوس، نویسندهٔ رومی سدهٔ دوم میلادی، در مجموعهٔ «طبیعت جانداران» (De natura animalium) خود (در کتاب ۱۶، فصل ۱۶) اصطلاح «هندیان اهل آریانا» (Arianos Indos) را بهکار بردهاند.
اطلاعات گیتاشناسان قدیم از بیشتر این سرزمین محدود به مواردی که از لشکرکشیهای اسکندر مقدونی و جنگهای پادشاهان یونانی یا توسط سوداگران بهدست آمده بودهاست.
هرودوت، تاریخنگار یونانی سدهٔ پنجم پ.م. بطلمیوس، جغرافیدان یونانی سدهٔ دوم میلادی، آریان، تاریخنگار رومیِ یونانیتبارِ سدهٔ دوم میلادی و استفانوس بیزانسی، جغرافیدان رومی سدهٔ ششم میلادی، از نام «آریا» یا «آریانا» یاد کردهاند.
منابع عمده:
1- Smith, William (1980). "Ariana"
2- Lewis, Charlton T.; Short, Charles
3- Ri. Schmitt, 'ARIA', Encyclopaedia Iranica, 1986
کتاب پانزدهم، از 'جغرافیای استرابو'، تارنمای دانشگاه شیکاگ-4و
5- Singh, Upinder (2006). Delhi
اطلس جغرافیای باستانی و کلاسیک اثر ساموئل باتلر و ارنست ریس، آریانا را در شرق (به رنگ زرد) بر اساس توصیفات اراتوستن نشان میدهد.
دوشنبه، اسفند ۲۸، ۱۴۰۲
معنی نامهای یاسوج، سی سخت، گچساران، چرام، لنده، لیکک و باشت در کهگیلویه و بویر احمد
معنی کُهگیلویه: کُه= کوه است. گی (درخت، گیاه)-لاویه (به سانسکریت و کُردی یعنی مربوط به لانه، مکان بیرونی) در مجموع یعنی کوهستان جنگلهای طبیعی است. نام لُری آن کر-ککو به کُردی به صورت کر کَکَو یعنی کوه درختان جنگلی است: کر= کوه سخت مرتفع. کَکَو= نوعی درخت جنگلی.
نام بویر احمد به صورت بئور همث یعنی همواره ده هزار نفر، یاد آور نام اتابکان هزاراسپی قدیم منطقه است.
کلمۀ کُردی و لُری یا-سوچ (جای سوزناک از سرما) آلترناتیو بسیار جالبی برای نام یاسوج است.
بر این اساس یاسوج مطابق همان سیماش باستانی (محل سرما) به نظر می رسد.
نام سی سخت به معنی محل سنگ سخت و گسترده است.
نام منطقهٔ آبهای گچی گچساران به معنی محل پر گچ به نظر می رسد. اگر گچساران حالت جمع بگیریم آن اشاره به دو گنبد گچکاری شدهٔ دو گنبدان داشته است.
واژه گچ از فارسی میانه gač است که ریشهٔ نهایی آن نامعلوم است، ولی با واژههای اکدی gaṣṣu، آرامی gaṣṣā، عربی جصّ، لاتین gypsum، و یونانی باستان gýpsos مرتبط است. فرهنگستان نام گچساران را از ظفرنامهٔ یزدی قرن نهم هجری قمری گرفته و بر روی منطقه رسمیت داده است.
نام چرام را هم در لغت نامه ها به معنی چراگاه آورده اند.
نام لنده (به لُری یعنی سربار) را می توان به معنی محل اندوختهٔ فراوان گرفت:
लयन n. layana place of rest
धाय adj. dhAya possessing
نام لیکک را به زبان محلی می توان به معنی محل گوشه و کنار گرفت.
باشت به صورت بهو-ایشت به اوستایی و سنسکریت به معنی محل ثروتمند است.
اشتراک در:
پستها (Atom)