چهارشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۴۰۳

معنی گیزین کیسی (قزوین) و آندیرپاتیانو (سیادن، تاکستان) و سپردا (سهرورد) و خارخار (دیواندره)

نام دژ مادی که به صورت گیزین کیسی آمده به شکل گسین-کسی به معنی جای علوفه و غذا (گَسَ-یئونَ، قزوین) است. نام آندیرپاتیانو به معنی دژ نیرومند یادآور سیادن (قلعهٔ با شکوه و نیرومند، تاکستان) است. محل آندیرپاتیانو را در سمت قزوین و شمال شرق سپردا (سا- پرده، دارای گل و گیاه، سهرورد) دانسته اند که اینها خود در شرق خارخار (دژ سترگ، دیواندره، پایگاه آشوریان در خاک ماد) قرار داشته اند:
घास m. ghAsa meadow or pasture grass, food
क्षय m. kshaya abode
अण्डीर m. aNDira strong
Patiano: the place of the fortress
सहीयस् adj. sahiya[s] more mighty or powerful
dana: keeping place
در لشکرکشی سارگون دوم به نواحی رودک سفلی (قره سو) و رودک علیا (قیزیل اوزن) از نواحی سانگی بوتی، اوریاکا، سیگریس، سپردا، اوپاریا و دژهای کیشّلو، کیندائو، آنزاری و بیت باگای/بیت ایشتار نام برده شده است که به ترتیب با تاکستان، ارداق، سجاس، سهرورد، ابهر و روستاهای جوشقان، غرق آباد (کرگاوا)، رازقان و بوئین زهرا همخوانی دارند. دو دژ گیزیل بوندایی کیت پات و آپپاتار در مرز پارسوا با روستاهای قهورد و بابارشانی کنونی مطابقت می نمایند.

دوشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۴۰۳

محل کوه پرگا و اووادی چایا

مجتبی دورودی، اووادی چایا (محل دارای پناهگاه) و کوه پرگای آن سمت (محل بلند) را که پناهگاه مخالفین وهیزداته بردیه، حاکم نیمهٔ شرقی متصرفات کوروش و کمبوجیه بود، همان کوه سخت گذر شهرک اَبَرج و شهرک اَبَرج (شهر جایگاه بلند) مطابق دانسته است. نام کوه ابَرج با پرگا (جایگاه بلند) همخوانی دارد ولی محل اعدام وهیزداته بردیه یعنی اووادی چایا (محل دژ) در آن سمت با ورهشی (محل دژ، مرودشت، دارای دژ گرداگرد) همخوانی دارد:
पर adj. para highest
गय m. gaya house, place
uvadi: place
छाय n. chAya shelter
محل در گیری قبلی وهیزداته بردیه با مخالفین (هواداران داریوش) یعنی رخه نیز در آن حوالی بوده و با رامجرد حالیه مطابقت دارد. در رابطه با وهیزداته بردیه همچنین از شهر ائوتیایی (هرمزگانی) تاراوا (محل درخت) در سمت پارس نام برده شده که یاد آور بندر طاهری است. در ارتباط با قیامی دیگر علیه داریوش از سرکشی مرتیا در خوزستان یاد گردیده که از شهر کوگاناکا (محل ذخیرهٔ آب باران) بین پارس و خوزستان بوده است. نام و نشان این شهر یاد آور بندر گناوه (محل آب انبار) است.

بندر معشور (مهی-شور، دارای زمین شوره زاری) همان ماهی روبان است

نامهای ماهی روبان و مئشور (مهی-شور) و ماچول آن جملگی به معنی دارای زمین شوره زاری است که ویژگی این شهر است:
मही f. mahi earth
लवण adj. lavaNa (rovan) salty
मही f. mahi earth
स्थूल n. sthUla sour [milk]

یکشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۴۰۳

اتیمولوژی جهیکا

این واژهٔ اوستایی به معنی زن فاسد ترکیب جیه (زن) و اَکَ (بَد، گناهکار) به نظر می رسد:
जाया f. jAyA woman
aka (अक):—(kaḥ) 1. m. sin.

مشتبه شدن هروم (بردعه) با بُرزومی (بُرج جنگ گرجستان)

نظامی گنجوی در شرف‌نامه نام کهن شهر بردعه را هروم (دژ) آورده‌است:
هرومش لقب بود از آغاز کا
ر
کنون بردعش خواند آموزگار
هرودوت و استرابون خبر می دهند که سکاها/گرگرها با آمازونها در آمیختند و از آنها مردمی به نام سئورومات/ماساگت پدید آمد. طبق شواهد تاریخی و باستانشناسی سکاها (ساکنین غالب نقاط شمال شرقی ارس) و ماساگتها (در اطراف رود سمور) در اران حضور داشته اند. اما موضوع آمازونها (زنان زیبا و جنگاور) کمی پیچیده است. ایشان از سویی با خود ماساگتهای مادر سالار و از سوی دیگر با گُرجیها (مردم زیبا) مطابقت می نمایند. لذا اگر در اینجا بردعه (پرتَوَ، نیرومند)/هروم شهر زنان شاهنامه را به جای شهر بُرزومی گرجستان بگیریم موضوع آمازونهای هروم شاهنامه حل میگردد:
[سکندر] همی رفت با نامداران روم
بدان شارستان شد که خوانی هروم
که آن شهر یکسر زنان داشتند
کسی را در آن شهر نگذاشتند
سوی راست پستان چو آن زنان
بسان یکی نار بر پرنیان
سوی چپ به کردار جوینده مرد
که جوشن بپوشد به روز نبرد
چو آمد به نزدیک شهر هروم
سرافراز با نامداران روم

معانی اصلی بُت

بُت در سنسکریت به معانی شبیه هر چیز باشنده و روح است:
भूत adj. bhUta being or being like anything, spirit.
معنی ایدول لاتین و دِوَ سنسکریت نیز در این رابطه است:
देव m. deva idol
idol (n.)
mid-13c., "image of a deity as an object of (pagan) worship," from Old French idole "idol, graven image, pagan god" (11c.), from Latin idolum "image (mental or physical), form," especially "apparition, ghost," but used in Church Latin for "false god, image of a pagan deity as an object of worship." This is from Greek eidōlon "mental image, apparition, phantom," also "material image, statue," in Ecclesiastical Greek," a pagan idol," from eidos "form, shape; likeness, resemblance".

مطابقت تاتها و طالشی ها با گاردمانها

موسی خورنی مورخ ارمنی عهد ساسانی اخلاف اران (مردم پرستندهٔ آتش اجاق خانوادگی) را سه قوم اوتی (منسوب به آتش)، گاردمان (رعایای کوهستانی) و گرگر (اسکیت، ملت جام) معرفی می نماید که از این میان اوتیها و گرگرها مطابق منابع یونانی و رومی از سکاها بوده اند و گاردمانها (رعایای کوهستانی) که از سکاها نبوده اند با تاتها (تاو-ت ها یعنی مردمان کوهستانی) و طالشی ها (اخلاف کادوسی ها/کاسپی ها، گرامی دارندگان سگان) مطابقت دارند که در شاهنامه تحت عنوان کاتوزیان رعایای کوه نشین معرفی شده اند:
گروهی که کاتوزیان خوانیش
به رسم پرستندگان دانیش
جدا کردشان از میان گروه
پرستنده را جایگه کرد کوه

مویز به معنی میوهٔ خشک شده است

मीवति {मीव्} verb mivati {miv} grow fat or corpulent
व्युषति{व्युष्} verb vyuSati[vyuS] burn
مویز. [م َ] (اِ) ممیز. میویز. سکج. کشمش. زبیب. مامیچ. انگور خشک. (یادداشت مؤلف). میمیز. (برهان). قسمی است کلان از انگور که خشک کرده نگاه دارند. مردم عام آن را منقی گویند و به هندی داکهه ۞ نامند.

معنی نامهای تَبرستان (تپورستان) و تَبَسران (تبر سران)

این نامها اشاره به توتم قومی بُز آنان به نظر می رسد: در افسانه های مازندرانی از بُز دیوها (بُز خدایان) صحبت میشود که به طور گروهی زندگی میکنند و دارای نظام زن سالار هستند که این مطابق استرابون ویژگی تپوری ها (تبری) ها است:
तभ m. tabha he-goat
र adj. ra possessing
بر این اساس خود نام مزنی دیوهای اوستا هم مترادف با تبری ها به معنی بُز خدایگان به نظر می رسد:
मेध्य m. medhya goat
نظر به جام باستانی موسوم به افسانهٔ زندگی بزکوهی تپه مارلیک که در آن زندگی بزکوهی از آغاز تا پایان به تصویر کشیده شده، منظور از بُز خدایگانی این نواحی بزکوهی بوده است.

جمعه، اردیبهشت ۲۱، ۱۴۰۳

معنی فرّ و خورنه و خوان هفتخوان

فرّ و خورنه (نیروی شکوهمند رهبری) و خوان (خوَن، درخشان) در فرهنگ ایرانی اشاره به نیروی شکوهمند رهبری ایزدی داشته اند که در عیلام کیتن خوانده میشده و خومبابای عیلامی صاحب هفت کیتن به شمار می رفته است. از ایشان به صور کیدینو و مِلِمو به اکدی ها و آشوریها رسیده بوده است:
kidinnu
[Religion]:
divine protection
melemmu [ME.LÁM:] (n.)
[Religion]:
fearsome radiance, aura.

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۴۰۳

نامهای کهن اهواز و خرمشهر و آبادان

مطابقت ورنهٔ اوستایی (نام خوزستان) و تاریانه با اهواز:
نام تاریانه که کشتی نئارخوس دریاسالار اسکندر در آنجا لنگر انداخت به شکل اوستایی تَرِ-یَئونه به معنی محل پل و گذرگاه مطابق ورنه و اَه-وَذ (اهواز) سنسکریت و اوستایی به معانی محل پل و گذرگاه است:
वरण m. varaNa bridge
ah: to be
vadh: passing
مطابقت اگینیس باستانی با خرمشهر (محمره) و آپفاتان با آبادان:
نام اگینیس که استرابون از وجود آن در خوزستان نام برده در معنی اوستایی سرخ با خرمشهر (محمره، سرخ) همخوانی دارد.
ظاهراً نام شهرهای خرمشهر و آبادان (آپفاتان خبر آمیانوس مارسلینوس [محل محافظت شده با آب رودخانه] و آرپاتان بطلمیوس یعنی محل محافظت شده) در نقشه های بطلمیوسی تحت نامهای گران (داغ و سرخ و گرم) و خاراکس (هارا-خش، محل محافظت شده) در دو محل نسبتاً دور از هم رسم گردیده اند:
आपया f. ApayA river
padana: protected
आर्पयति{आर्} verb caus. Arpayati[Ar] settle
padana: protected
घृण m. ghRNa heat
نام کهن رود کارون در رابطه با آنها موسائوس (عالی، اروند) آمده است که مطابق نام کهن اولائوس رود کارون است:
मुष् adj. muS excelling
در لشکرکشی سپاه آشوربانیپال به جنوب خوزستان از شهرهای آرامی نشین هایاوسی (هویزه)، گاتودو (؟) و دائه با (؟) و غیره نام برده شده است.

فرهنگ در اوستایی و سنسکریت به معنی دستور العمل عالی است

فرهنگ در اوستایی و سنسکریت به معنی دستور العمل عالی است:
Pra (प्र):—— a Sanskrit prefix imparting the meanings of before; forward; in front; on; forth; away; excessively, eminently, excellently, very much.
सङ्घ m. sangha (hanga) instruction

سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۴۰۳

محلهای مسیر لشکرکشی سارگون دوم آشوری به نواحی شرقی ایالت رغه (ری)

سارگون دوم در لشکرکشی به این سوی که در سال ۷۱۳ پیش از میلاد صورت گرفت، نواحی زیر را بر شمرده است که با محلهای محتمل آنها از این قرار است:
اوریاکی (پارچین)، ریمانوتی (رودهن)، اوپورئی (مکان بالایی، لواسان)، اودائوئه (آردینه)، بوستیس (بومهن)، آگازی (آبسرد)، آمباندا (آبعلی)، دانانو (دماوند) و سرزمین آریبی شرق (صحرا نشینان شرقی) که بعداً آپیان نویسندۀ رومی از وجود ایشان در سمت سمنان خبر داده است.
اوشکاکان (وشکاکان) و شیکراکی لشکرکشی های آشوریان در مجاورت جنوب غربی دریاچهٔ قم با روستاهای مشکات و شجاع آباد همخوانی دارند.

معنی نام سپیتمه (داماد و ولیعهد آستیاگ):

نام سپیتمه که به صورت سپیتمان عنوان خاندان زرتشت سپیتمان می باشد، به شکل سپیتَ-تمه به معنی بسیار ثروتمند است:
स्फीत adj. sphita rich
तम ind. tama in a high degree, much
سپیتمه به صورت سپیت-دمه معنی سفید رخسار میدهد.

دوشنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۴۰۳

نامهای باستانی مناطقی در ماد در کتیبه های آشوری

گیزین کیسی (قزوین)، بوستوس (دارای چشمهٔ آبگرم، تفرش)، نیپاریا (دارای پناهگاههای زیر زمینی، تهران)، رئوسان (محل با شکوه، ری)، اوریمزان (قلعه ایرج)، اورننا (ورامین)، روآ (راوند)، خروسنی (هرسین)، سیبور (سامن)، تادی روتا (توره)، نیشا (نیسا، نهاوند) و آریارمی (تپه گیان).
معنی تادی روتا (توره) این نام را می توان دارای رود تند روان (تاتی-روت، خارا-چای) معنی نمود. نام رودخانهٔ تاتائو (تند روان کوچک) در میاندوآب که در مقابل نام جیغاتو (ویتنگو هئیتی اوستا، رودخانهٔ گستردهٔ تند روان) است، در رابطه با آن است.

محل دژهای ماننایی شوردیره، آلابریا، کارالا و بوشتو

نام و نشان دژ ماننایی شوردیره (شیمری خادیر) یاد آور سلدوز (نقده) است. قلاع باستانی ماننایی آلابریا و کارالا در جنوب غربی ماننا با روستاهای کنونی آلاوان و کاولان در شمال سردشت مطابقت می نمایند. خود سردشت در سمت محل دژی باستانی ماننایی به نام بوشتو است که در مجاورت پارسوا (استان کردستان) و آشور قرار داشته است.

نامهای مناطق نهاوند و خرم آباد در کتیبهٔ شیلخاک اینشوشیناک

در گروه چهارم، نام شهرهای بیت ریه هاپی (خانهٔ شبان بزرگ، آریارمی، تپه کیان/گیان نهاوند)، بیت ایشتار (الشتر)، هوراتو (خارتیش، خرم آباد) و شاپورنا مشهوم (از آن پشتیبان خدا، شاپورخاست، چغلوندی) و بیت ریتوتی بزرگ و کوچک دیده میشود که این آخری را می توان در معنی محل رودخانه ها متعلق به دورود دانست:
ऋत n. rita water
ترکیب دو- ریتوتی (دو محل بین رودخانه ها) جلب توجه می نماید.
در مورد مطابقت چغلوندی با شاپورنا مشهوم (از آن پشتیبان خدا، شاپورخاست) گفتنی است: چغا و چغل به معنی عبادتگاه از واژه های اوستایی چَگ و چَگِذَ به معنی دعا و خواهش و آرزو گرفته شده اند و زنبیل به معنی سنسکریتی پشتیبان است. بنابراین چغلوندی و چغازنبیل به معنی عبادتگاه و عبادتگاه پشتیبانی کننده بوده اند:
सम्पालयति{सम्पाल्} verb sampAlayati [sampAl] protect

جمعه، اردیبهشت ۱۴، ۱۴۰۳

نظری نو در بارهٔ معنی نامهای کهن شیراز

مطابقت آربوای نقشه های بطلمیوسی با شیراز:
نام شیراز (شی-راز، محل با شکوه) مطابق آربوای نقشه های بطلمیوسی (مسکن رسا) به نظر می رسد:
آر- بوا به معنی اوستایی آن رسا باشنده (با شکوه) مترادف شیراز است.
Ara: perfection
bava: being
shi: place
राढा f. rADhA splendour
نام باستانی شیریکوم را نیز که یاد آور شیراز هست می توان جای محترم و با شکوه گرفت:
shi: place
ऋचति{ऋच्} verb 6 richati[rich] honor
نام تیرازیش گل نبشته های هخامنشی را هم که با شیراز مطابقت داده شده می توان به صورت تَیَ-راذ-ایش به معنی دارای پناهگاه با شکوه معنی کرد.

پنجشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۴۰۳

واژهٔ بوتهٔ فارسی با wood زبانهای ژرمن مرتبط می نماید

چون حلقه واسط آنها نام سکایی بودین (منسوبین به جنگل) است که نام سکایی روسها (مردم بیشه ها) بوده است. هرودوت نام سکایی دیگر آنها تراسپیان آورده که آن هم به جنگلی هست:
त्रस n. trasa wood, forest
bha (भ). to be, exist
buta:
From Middle Persian *bōdag. Compare Classical Syriac ܒܘܕܩܐ (būdqā, “crucible”), Middle Armenian բութակ (butʻak), and possibly via Semitic from Old Iranian also Ancient Greek βοῦτ(τ)ις (boût(t)is), βυτίνη (butínē), πυτίνη (putínē).
wood:
Old English wudu, earlier widu "tree, trees collectively, forest, grove; the substance of which trees are made," from Proto-Germanic *widu- (source also of Old Norse viðr, Danish and Swedish ved "tree, wood," Old High German witu "wood"), from PIE *widhu- "tree, wood" (source also of Welsh gwydd "trees," Gaelic fiodh- "wood, timber," Old Irish fid "tree, wood").
هرودوت بودین های جنگلی را سرخ مو معرفی کرده است. نام روس را هم به معنی سرخ مو گرفته اند: چون طبق نظری نام روس از اصطلاح * roud-s-ь (از ریشه *rъd-/ *roud-/ *rуd-) در زبان نیااسلاوی برگرفته شده‌است که به معنی رنگ سرخ (مو) است و با vörös مجاری (سرخ مو) مرتبط است.
دو معنی ژرمنی و روسی واژهٔ روس، قایقران و مردم بیشه هستند. به نظر می رسد این هر سه معنی روس در جا افتادن و عمومیت و رسمیت یافتن واژهٔ روس دخیل بوده اند. در کنار بودین های بومی اوکراین، مردم باستانی حاکم در اوکراین یعنی گلونها (ارابه سواران) سکایی بوده اند.