جمعه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۹۶
مطابقت مزار شریف با آتشکده ونابک
در کتاب پهلوی شهرستانهای ایران آمده است که "آتشکده ونابک در سمت بلخ را سپنداته ایجاد کرد". نام ونابک را میشود خدای دوستی معنی کرد که به وضوح یادآور ایزد مهر و نام قصبه قدیم خیبر (خوبر، دارنده خوبی) در جای مزار شریف است. این نام را نین بک (منسوب به خدای اسرار) هم آورده اند که باز یادآور سنن پر رمز و راز مهرابه ها است. نام خیبر به صورت kha-vara در سانسکریت معنی بهترین سرداب/مهرابه را می دهد. در سمت افغانستان و خراسان آتشکده ها بیشتر به ایزد مهر منسوب بوده اند. در واقع به نظر میرسد امام علی به وساطت نام قصبه خوبر/خیبر جایگزین ایزد مهر شده است. نام بانی آتشکده ونابک/نین بک، سپنتداته (مخلوق مقدس) آمده است که می تواند منظور خود زرتشت سپیتمان باشد.
پنجشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۹۶
مطابقت نامهای سپیتاک و وهیزداته با بردیه
کلمات سانسکریتی زیر نشان میدهند که نامهای سپیتاک (سپنتداته مغ حاکم بلخ) و وهیزداته (حاکم نیمه شرقی فلات ایران) مترادف بردیه (بلند و بزرگ و نیرومند) بوده اند:
स्फीत sphita adj. Big. विहायस् vihAyas adj. Mighty. विहायस् vihAyas adj. Vigorous.
سهشنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۹۶
رد پای نام اروپا در اساطیر پیشدادیان اسکیتی (سکایی) و ایرانی
آرتور کریستن سن نام پارالاتهای سکایی را با پیشدادیان (نخستین فرمانروایان) در اوستا مقایسه نموده است. در میان پیشدادیان اوستا به نام جالب تخمو-اوروپه بر می خوریم که می توان آن را پهلوان سرزمین اروپا معنی کرد. در اساطیر ایرانی تخموروپه با تهمورث یعنی "پهلوان سرزمین ارابه" مطابقت داده شده است که به نظر می رسد در اینجا سهوی صورت گرفته است چون تهمورث به وضوح مطابق نام آرپوکسائیس (پادشاه سرزمین "ارابه= رسا پوینده") در اساطیر اسکیتی است که پادشاه تراسپیان (روسها) و کاتیاریان (مجارها) به شمار رفته است؛ لذا نام تخموروپه (پهلوان اروپا) متعلق به همان مردم ائو-کات (دارای سرزمین نیکو) در سرزمین لیپوکسائیس (پادشاه "مردم کناری= اوکرائینی ها") می باشد که به نظر می رسد نامی بر مردم "لهستان (پولن= دشت و مزرعه)" بوده است و در اوستا مطابق نام مردم آنجا (ائو-کات ها) تحت نام هئوشینگه (دارای سرزمین نیکو) آمده است و پادشاه سرزمین آریائیان به شمار رفته است. بنابراین نام اروپا در هیئت سکایی ائو-روپه (دارای طبیعت خوب) و شکل یونانی ایو-اوروپا (فلات نیک) در اساس نامی بر سرزمین های سمت لهستان بوده است.
دوشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۹۶
مطابقت داریوس مادی با ایشتیویگو (دارا، ثروتمند)
ابوریحان بیرونی نام پادشاه پیش از کوروش را داریوس مادی آورده است لذا منظور از داریوس مادی می تواند همان ایشتیویگو (آژدهاک، آستیاگ) بوده باشد که معنی نامهایش دارا (ثروتمند) است. اوس را اینجا میشود پسوند یونانی گرفت. استاد پورداود، کلمات ایشتی و اژدیایی را در یادداشتهای گاثاها به معنی دارایی (دارا بودن) آورده است. خود نام داریوش (داریَ وَهوش) را هم میشود دارای ثروت (داریَ- وهو[وَسو در سانسکریت= ثروت]-اوش) معنی کرد.
شجره نامه پادشاهان ایران کهن بر پایه کتاب ابوریحان بیرونی «آثار الباقیه عن القرون خالیه» که به معنی «آثار برجای مانده از سدههای گذشته» است:
۱- داریوس المادی -------------------- ۱۷ سال
۲- کورش: بانی بیت المقدس ----------- ۹ سال
۳- قومبسوس [=کمبوجیه] -------------- ۸ سال
۴- داریوس الاول ------------------- ۳۶ سال
۵- اخشیرش [خشیارشا] -------------- ۲۱ سال
۶- ارطخشست الاول [=اردشیر] --------- ۴۳ سال
۷- داریوس الثانی --------------- ۱۹ سال
۸- ارطخشست الثانی --------------- ۴۶ سال
۹- اُخوس (اردشیر ثالث) ------------ ۲۱ سال
۱۰- فیروز ---------------------- ۲ سال
۱۱- داریوس --------------------- ۶ سال
۱۲- اسکندروس بن میقدون -------------- ۸ سال
یکشنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۹۶
نامهای پیشدادی اساطیری اسکهد و انکهد
در خبر بروس مورخ بابلی آمده که "بین نخستین خدیو زمین آلاروس (ورزاو) [معادل کیومرث] و خیستروس [معادل جمشید] که در عهد او توفان بزرگ روی داد، نه تن به طور بسیار طولانی مدت حکومت کردند." بنابراین با بر شمردن نامهای پیشدادی کیومرث، مشیه، سیامک، فرواک و برادران ویگرد-تهمورث-هوشنگ در روایات زرتشتی بدین نتیجه می رسیم همانطوریکه آرتور کریستن سن در یافته است بین هوشنگ و ویونگهان پدر جمشید دو نام پیشدادی وجود داشته اند که از طریق خداینامه به صورت اسکهد (فراهم کننده مرتع، جاودار) و انکهد (فراهم کنندۀ معاش و زندگی، جاندار) به کتب مورخین عهد اسلامی رسیده است.
شنبه، فروردین ۲۶، ۱۳۹۶
وجه اشتراک یمه (جمشید) با یم اوگاریتی
نام یَمه (جمشید) به عنوان شاه جوان کنار رود دائیتی (آفرینش) در مقام خدایگانی با یَم (دریا) خدای اوگاریتی سمت سوریه مطابقت دارد که ملقب به شاهزاده جوان رود و خدای آبهای شیرین و شور (آپسو و تیامات) بود. آپسویی که توسط ائا مغلوب شده و به جهان زیرین فرستاده میشود و او در آنجا سرور جهان زیرین و دریاچه ها (ور) میگردد. در نقش تیامات او به دست مردوک (اژی دهاک) کشته میشود. در اساطیر هندوایرانی جمشید خدای جوان جهان زیرین و صاحب ور است و در سمت دریای چین توسط اژی دهاک و سپیتوره (پلنگ-مارِ نیرومند، موش هوشو) کشته میشود. در اساطیر سامی یم مانند جمشید (یمه) می خواسته است سروری تمام خدایان و مخلوقات را بدست بیاورد که مغضوب میگردد. به نظر می رسد از خیستروس خبر بروس یعنی شهریار کشتی سوار که در عهد او توفان بزرگ واقع میشود و از کسیسوتریوس خبر موسی خورنی (شاه منجی کشتیران) همین یم/یمه خشئته (فرمانروای دریا) مراد بوده است که در عهد وی توفان سرما و برف در می گیرد. یمه و یمی هندوایرانیان با خدا و الهۀ میرای آب یعنی آپسو و تیامات (تیَ-یمه-تَ= همراه خدای مرگ؟) قابل تطبیق می باشند. نام یَم/یَمه را در هیئت یاوَ با یهوه مطابقت داده اند و این نشانگر ارتباط خود نام موسی/موت (ایزد جوان مرگ)- که کتاب تورات را به نام وی خوانده اند- با یهوه می باشد. مطابق تورات یهوه (در مقام خدای دریا) فرعونیان تعقیب کننده یهود (هیکسوسها) را با آب دریا غرق ساخت.
یمه به عنوان خدای جهان مردگان نزد کافرها (کاپری ها) ایمرو و در اساطیر اسکاندیناوی به عنوان خدا/غول میرای نخستین ایمیر و در نزد کاسیان به عنوان خدای حامی خاندان پادشاهی ایمیریا نام داشته است. لذا بی جهت نیست که جمشید میرا دارای عنوان پادشاه (خشئته= شید) است. او در اساطیر ایرانی در رابطه با جشن نوروز سوای آپسو و تیامات به جای ایزد میرای نباتی تموز هم هست.
مطابقت نامهای نمرود و اَژی دهاک با مردوک
نمرود به صورت نمرو-ادی در اکدی به معنی همراه با پلنگ معنی می دهد و اژی دهاک اوستا به معنی دارای نشان مار سمّی است و سمبل مردوک ایزد ملی بابل نیمه پلنگ-نیمه ماری به نام موشهوشو (مار سمّی) بوده که همراه وی تصور میشده است. ولی ضحاک به معنی خندان ترجمه نام آشّور خدای ملی آشوریان است.
نمرود در معنی توراتی یاغی هم یاد آور نام موشهوشو (مار شدید و افعی) و نیز شدّاد یعنی شدید العمل است. اگر نام سپیتورۀ همکار آژی دهاک را به معنی سگ وحشی (سپی-تورَ) بگیریم آن نشانگر نام نمرود/موشهوشو (پلنگ/مارِ همراه) خواهد بود. اینکه سپیتوره برادر یمه (جمشید) به شمار رفته است به سبب آن است که خود یمه هم در مقام یَم خدای اوگاریتی رود و دریا اژدهاوش به شمار می رفته است:
پنجشنبه، فروردین ۲۴، ۱۳۹۶
ریشۀ ایرانی نام های آبادان و اهواز
بطلمیوس از جزیره ای به نام آپفانا (محل آبهای فراوان، جزیره) در انتهای مصب اروند رود سخن گفته است که آن را با نام آبادان تطبیق داده اند. اینکه در منابع عهد اعراب گفته میشده است ورای آبادان (عبادان) شهری نیست، از ترجمه عامیانه ظاهر ایرانی نام آبادان (جزیره) به اَپَ-دان ([ورای آن] محلی-نیست)عاید می شده است. به نظر می رسد نام شهرهای اهواز (دارای وزش باد بد= اگینیس/اَغَ-یئونی-اِس خبر استرابون)، محمره/معمره (ماء-مَرَ= محل گذر آب)، ماهشهر و هندیجان/اندیجان (محل آب) در نقشه های بطلمیوسی به صورت آسیه (محل گرد و خاک)، تِرِدون (محل گذر آب گسترده)، پاسینی (محل تور ماهیگیری) و گران (محل مرطوب) آمده باشند:
अप्व apva adj. abounding in water
आस Asa m. dust
पाशिन् pAzin adj. having a net or noose
गरण garaNa n. wetting, अन्ध andha n. water
چهارشنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۹۶
ریشۀ کلمه پَروَس (تبار و جامۀ رویی)
پَروَس به معنی تبار مرکب از کلمۀ اوستایی پئورو-ویس (نخستین-خانواده) و به معنی جامۀ رویی آن بر گرفته از پئورو-وسترَ (جامۀ رویی) به نظر می رسد:
بدو گفت من کیش گرسیوزم / به شاه آفریدون رسد پروسم.
یکشنبه، فروردین ۲۰، ۱۳۹۶
مطابقت فروهرها با آنوناکی ها
ماه فروردین در تقویم بابلی متعلق به آنو (خدای آسمان) است. او فرزندان نیمه خدا-نیمه فرشته خویش یعنی آنوناکی ها را که تعداد شان غالباً 50 تا ذکر میشود به مأموریت به جهان فرودین می فرستد (لابد در همان روز 19 فروردین که جشن فروردین و هنگام نزول فروهرها است). لذا به نظر می رسد بین نام فروهرها و آنوناکی ها ارتباطی موجود است. اگر این طور باشد مفهوم فروهر از باورهای بابلی وارد سنن ایرانی شده است. پرَوَرَ (فروهر) در سانسکریت مانند آنوناکی های بابلی به معنی از نژاد و تبار عالی است. در اوستایی می توان فرَ-وَهَر را به معنی بهره رسان از آسمان نازل شده گرفت. به نظر می رسد جزء وهر/ویهر (بهره و لذت) با بهار ربط داده می شده است.
شنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۹۶
De historiska ursprungen av de berömda halv mytologiska karaktärerna i det gamla -och nya testamentet
Den etniska sammansättningen av hyksos (de utländska härskarna):
Det låter att eshnuna -och mary folket som rymde från Hammurabis attack norr ut hos harranier/hurriter och aramier, byggdes tillsammans hyksosika folkstammars union. De som erövrade nedre Egypten. Det mytiska namnet Maria dotter av Amram (den upphöjda) och hennes bor Aron (Haron) är tecken på mary folket och de styrande aramier (de upphöjda) och Harranier/hurriter. Namnet Hebréer (flyktingar) har använt för till de flyktingar från Eshnuna (eviga eldens land) som i bibeln kommit under namnet Ur folket (eld landets folk). Namnet Hebré har ersatt även namnet hyksos (de utländska härskarna).
Riktningen av Abrahams familjs vandrings väg från Ur till Judéen visar eshnuna folkets vandrings väg. Enligt islamiska myter ställdes han i elden i sin födelse ort. Det betyder att han dödades i hemland och hans stam blev tvungen att vandra norr ut.
Anpassningen av Abram med den andre Ibal pi-el
Babyloniska källor rapporterar att assyriska kungen Shamshi adad och babyloniska kungen Hammurabi kallade elamitiska kungen Siwe-palar-huppak för fader (den upphöjda fadern= Abram), han som hade dödat Eshnuna kungen den andre Ibal pi-el. Vi vet att Abram var samtida med Hammurabi (Amorafel) enligt bibeln. Då kan man tänka sig att titeln Abram (den upphöjda fadern) även användes om den andre Ibal pi-el (grundstenen till guds tempel), Eftersom islamiska myter talar om Abrams Kaaba byggandet och hans eld fäll [som härleddit av Eshnunas namn (eviga elden, Ur)].
Fem gemensamhet mellan Josef och hyksos kungen Salatis
1- Salatis betyder ansvar och Yousef svarar Faraos drömsfrågor. Namnet till den första hyksos kungen (han eller kungen före honom) Sheshi (som i variant ṣēḫiš-i betyder skrattaren) sammanfaller med bibeln Isak (skrattaren).
2- Egyptiska kungen före hyksoser heter Sehre (förstärkt av guden Ra) sammanfaller med bibeln Potifar (given av guden Ra).
3- Historiker Manetho och Apion har berättat om en egyptisk präst under namnet Osarsif (Yozarsif), som angrepp Egypten med 80000 leprös. Osarsif (Yozarsif) betyder Oziris son (Horus) och Salatis andra namn dvs. Sakir-Har betyder ”han som belönad av Horus”. Då låter det att Osarsifs namn har ersatts med Yo-sef (Jehovas son, Josef). Enligt bibeln har hebréer orsakat sjukdomar (leprös och…) till egyptier.
4- I hyksos konungars list ser vi namnen Yaqub-Har och Yaqub-mo som väl påminner om bibliska namnet Yaqui.
5- Manetho och Josef Flavios nämner hyksoser (de utländska härskarna) som herde konungar och Yaqubs söner kommer till Egypten som herde folk.
Anpassningen av Moses med Kamose och guden Mose/Mot
Moses som interlokutör med gud, är Kamose (tvillings ande med den unge guden Mose/mot), som var hyksos besegrande egyptisk konung. Han orsakade död och tillbaka gång och vandring till hyksoser. Ömsesidigt dödades 3000 av Judar i vandringstiden med Moses befallning (Exodus, 32). Från andra sidan kunde själva den unge guden Mose/mot förvandla som Moses käpp till orm.
Jesse, David, Salomon är ursprungligen från mellan assyriska konungar
Namnen Jesse (han som haft existens av gud), David (den älskade) och Salomon (fredens man) är väl jämförbara med assyriska konungar Arik dinili (han som haft långt liv av gud), Adad nirari (åskguden Adad är min hjälpare) och Salmanasar (guden Shulman är den större herren):
Adad dödar den store havsjätten Lotan och ömsesidigt dödar David havsfolket palestiniernas jätte Goljath (den starka jätten). Salmanasar utvidgar assyriska imperiet och renoverar världstemplet i Assyrien Enligt tradition tros att Salomon uppförde templet på Moira berg i Jerusalem. Det låter att det gemensamma ordet salm/salem (fred) i namnen Salmansar och Jerusalem orsakat att de här konungarna beräknats som judiska inhemska kungar. I detta förhållande har Davids namn särskilt härlett ur Jerusalems arameiska namn dvs. Bayt David (det älskade huset, arabiska Bayt al-Maqdis):
Arik-den-ili c. 1307–1296 BC "son av Enlil-nirari". Adad-nirari I c. 1295–1264 BC "son av Arik-den-ili". Shalmaneser I c. 1263–1234 BC "son av Adad-nirari (I) "
دوشنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۹۶
منشأ تاریخی شخصیتهای نیمه اساطیری مهم تورات و انجیل
ترکیب قومی هیکسوسها (حاکمان خارجی)
به نظر می رسد مردم اشنونه و ماری که از جلو یورش حمورابی به سمت شمال به پیش هوریان و آرامی ها گریختند در ترکیب اتحادیه اقوام هیکسوس (حاکمان خارجی) شرکت کردند که بعداً به مصر حمله برده و مصر سفلی را متصرف شدند. چون به نظر می رسد نامهای اساطیری مریم بنت عمرام (عمران) و برادرش هارون اشاره به مردم ماری و و هوریها یا همان مردم سمت حرّان بوده و نام عمرام (مردم والامقام) مطابق نام قبیله آرامی (مردم والامقام) می باشد که به نظر می رسد در رهبری هیکسوسها بوده اند. ولی نظر به مطابقت نام عبرانیان (مردم مهاجر) با هیکسوسها (حاکمان خارجی) و مهاجرت ابراهیم از اور (=اشنونه) از مقابل امرافل (حمورابی) به سمت حرّان و اسرائیل معلوم میشود که مهاجرین عبرانی اشنونه ای بعداَ این نام اتحادیه قبایل هیکسوس را بر خود اختصاص داده اند. مسیر مهاجرت ابراهیم از اور (=اشنونه) به حرّان و اسرائیل مسیر مهاجرت مردم اشنونه به نظر می رسد ولی خود ابراهیم مطابق اساطیر اسلامی در سمت سرزمین خویش به درون آتش افکنده شد به عبارتی در خود سرزمین اشنونه مقتول شد:
مطابقت ابراهیم با ایبال پی اِل دوم:
منابع بین النهرینی گزارش میدهند که شمش اداد و حمورابی سیوِ پَلَر هوپَک فرمانروای عیلامی را پدر (پدر عالی= ابرام/ابراهیم) خوانده اند. او ایبال پی اِل دوم پادشاه اشنونه/ اشنوناک را به قتل رسانده بود و اشنونه/ اشنوناک را تصرف کرده بود. جالب است که در تورات ابرام/ابراهیم معاصر امُرافل (حمورابی) به شمار رفته است. خود نام ایبال پی اِل دوم نیز که معاصر زیمری لیم پادشاه ماری بوده، در رابطه با نام و نشان ابرام/ ابراهیم بسیار قابل توجه است. به نظر می رسد این عنوان پدر/پدر عالی را مردم اشنونه در مورد ایبال پی اِل دوم به کار می برده اند. بعداَ هر دو یِ مردم اشنونه و ماری از مقابل حمورابی به سوی سوریه و کنعان گریخته و تشکیل هیکسوسها را دادند. چون معنی نامهای شهر اور متعلق به ابراهیم یعنی آتش (آذر) و شهر اشنونه/اشنوناک متعلق به ایبال پی ال یعنی آتش جاودانی همخوانی دارند که از سوی دیگر یاد آور اسطوره به آتش افکنده شدن ابراهیم و قربانی آتش وی است. خود نام ایبال پی ال (سنگ بنای مسکن خدا) یاد آور اسطورۀ بنای کعبه توسط ابرام/ابراهیم است.
پنج وجه اشتراک یوسف تورات و سالاتیس هیکسوسی
۱- سالاتیس به عبری به معنی کسی است که از وی سؤال میشود. یوسف (موجب رفع نکوهش یا افزاینده) کسی است که به سؤالات رؤیای فرعون پاسخ میدهد. نام دیگر او یا پادشاه هیکسوسی پیش از او یعنی شِشی را می توان در زبان اکدی مترادف با نام اسحق به معنی خندان گرفت.
۲- فرعون مصر پیش از سالاتیس در مصر سفلی سِهِرِ (نیرومند شده توسط رع) نام داشته است که با پوتیفار تورات (دادۀ خدای رع)، معاصر یوسف مطابقت می نماید.
۳- مورخین مانتو و آپیون در عهد باستان از هجوم کشیشی مصری به نام اوسارسیف (یوسارسیف) با هشتاد هزار جذامی (منظور چوپانهای نامتمدن) به مصر خبر داده اند. نام اوسارسیف به معنی فرزند اوزیریس (یعنی هوروس) است که به نظر می رسد در تورات با یو-سف داده و افزودۀ یهوه جایگزین شده است. چون نام مصری دیگر سالاتیس (مسئول) به عنوان بنیانگذار هیکسوسها یعنی ساکیر-هَر به معنی پاداش هوروس است. مطابق خود تورات هم عبرانیان عهد موسی (هیکسوسها) نازل کننده امراض به مصریان به شمار می رفته اند.
۴- در فهرست پادشاهان هیکسوس نام یعقوب هم در ترکیب نامهای یاکوب-هر و یاکوب-مو دیده میشود. اسحق (خندان) نامی مترادف با ششی یعنی نام نخستین فرمانروای هیکسوسی (سالاتیس؟) به نظر میرسد.
۵- مانتو و یوسف فلاویوس از هیکسوسها (حاکمان خارجی یا شاهان شبان) به رهبری سالاتیس (مسئول، رئیس قبیله) به عنوان پادشاهان شبان یاد کرده اند و نام جانشین یاکوب-مو یعنی آاَمو به معنی چوپان است که با عنوان شاه شبان سالاتیس مطابقت دارد و می توانست با آن مشتبه و یکی گرفته شود.
مطابقت موسی با کاموسه و ایزد موسه (موت):
خود نام موسی کلیم الله از سویی یاد آور نام کاموسه (روح همزاد ایزد موسه/موت) فرعون مصر است که هیکسوسها را شکست داده و موجب کشتار و خروج و عقب نشینی آنها میشود. چون مطابق باب سی دو سفر خروج تورات هم به دستور موسی سه هزار تن از بنی اسرائیل کشته شدند. از سوی دیگر به عنوان موسی به عنوان خود ایزد جوان که عصایش تبدیل به مار میشد مطابق موت/موسه (به معانی ایزد موت و کودک) ایزد هیکسوسی مرگ است که ملقب به پسر خدایان بوده و می توانست تبدیل به مار شود.
یسی و داود و سلیمان از سلسله پادشاهان میانی آشور به نظر می رسند
نامهای یسی (سلامتی و حیات یافته از سوی خدا) و داود (گرامی) و سلیمان (مرد صلح) از سلسله پادشاهان آشور وارد اساطیر توراتی شده اند. در واقع این نامها متعلق به آریک دینلی (عمر دراز نصیب شده از سوی خداوند) و اداد نیراری (خداوند رعد یاور من است) و سلماناسار (شلمان خدا سرور بزرگ است، کشورگشای بزرگ که معبد جهانی آشور را ترمیم کرد) از سلسله پادشاهان میانی آشور به نظر می رسند. اداد خدا در نام اداد نیراری تحت نام بعل هداد، کشنده غول چند سر دریا (لوتان) به شمار می رفته است که در تورات به صورت داود کشنده دیو گُلیاث (غول نیرومند) ظاهر شده است. به نظر می رسد اشتراک نام اورشلیم (شهر صلح) با نام شلماناسار (خداوند صلح سرور بزرگ است) که ترمیم کننده معبد جهانی بوده، واسطه انتقال این خاندان آشوری به شجره نامه پادشاهان یهود شده است. نام داود در این رابطه به ویژه بر گرفته از نام آرامی بیت المقدس یعنی بیت داود (خانه گرامی) به نظر می رسد:
Arik-den-ili c. 1307–1296 BC (short) "son of Enlil-nirari"
Adad-nirari I c. 1295–1264 BC (short) "son of Arik-den-ili"
.(Shalmaneser I c. 1263–1234 BC (short) "son of Adad-nirari (I"
یهودا فرزند زیپورایی همان عیسی مسیح تاریخی است:
در اواخر حکومت هیرود کبیر دو معلم انقلابی یهود به نامهای یهودا پسر زیپورایی و ماتثیاس فرزند مارقالوت که شایعه مرگ هیرود کبیر را شنیدند، شاگردان خود را تشویق به بر افکندن تندیس عقاب طلایی (سمبل امپراطوری روم) از سر درب معبد اورشلیم نمودند. شاگردان ایشان جلو چشم مردم تندیس عقاب طلایی را پایین انداخته و خرد کردند. چون این خبر به هیرود کبیر رسید از این موضوع بسیار خشمگین شد و دستور داد نوجوانانی را که به سر درب معبد اورشلیم بالا رفتند و عقاب طلایی را پایین انداختند، سوزانده شوند و بقیه شاگردان با دو معلم شان اعدام گردند.
این واقعه به وضوح یادآور آن حادثه اساطیری انجیلها است که میگوید که هیرود کبیر دستور داد عیسی مسیح نوزاد با نوزادان هم سن و سالش در حومه اورشلیم اعدام گردند. بعلاوه یاد آور اعدام معلم انقلابی یحیی معمدان است که در جایگاه ماتثیاس فرزند مارقالوت قرار دارد که بنا به تصریح یوسف فلاویوس با حدود چهل تن از شاگردان خود و شاگردان یهودا فرزند زیپورایی اعدام شد. ولی یوسف فلاویوس مرگ یهودا فرزند زیپورایی را تصریح نمی کند و در لفافه میگوید که دستور هیرود کبیر مبنی بر اعدام آن دو معلم و شاگردان و سوزاندن شاگردان بالای سر درب معبد اورشلیم رفتگان به جای آورده شد و به خاطر این سرنوشت مظلومانه ایشان ماه خسوف کرد. از مترجمین آثار فلاویوس هم کسانی اذعان دارند که فلاویوس موضوع مربوط یهودای جلیلی (در معنی یهودای انقلابی، رهبر فرقه مشتاقان آزادی یهود) به عمد با کتمان بیان می کند. در واقع روایت انجیلی بر افکندن بساط کبوتر فروشان در حیاط معبد اورشلیم توسط عیسی مسیح بازگویی همین واقعه ساقط کردن تندیس عقاب طلایی (سمبل امپراطوری روم) از سر درب بیت المقدس توسط شاگردان یهودا و ماتثیاس می باشد.
امّا واقعه فراری شدن عیسی مسیح با جمعی از شاگردان در واقعه قتل یحیی معمدان (ماتثیاس فرزند مارقالوت) به وضوح از فراری شدن یهودا فرزند زیپورایی و شاگردانش به سوی صحرای سینای مصر حکایت دارد. آنجا که در انجیلها بازگشت وی از مصر مدتها بعد از مرگ هیرود کبیر با عبارت "فرزند خود را از مصر فراخواندم" تصریح میشود. ولی در دایرة المعارفها به سهو این یهودای انقلابی (جلیلی) با یهودای فرزند حزکیا، اهل جلیلیه که بعد از مرگ هیرود کبیر در بین سالهای ٤تا ٦ میلادی شورشی نظامی علیه رومیان نموده بود، یکی گرفته شده است. ولی مورخین بازگشت یهودای انقلابی (جلیلی) را در عهد کوپونیوس (٦تا ٩ میلادی) با چنین گفتاری از وی بیان کرده اند: " این شرم آور است که به رومی ها باج بدهیم و افزون بر خدای یکتا کسی را به سروری خود قبول کنیم" که شباهت تامّ دارد با آموزه رسولان مسیحی در انجیلها که میگوید: "مهمتر اطاعت خداست تا اطاعت بندگان".
در انجیلها به معنی نام پدر یهودای انقلابی در مقام پدر عیسی مسیح چنین اشاره میشود: بعد از آن که عیسی مسیح توسط یحیی معمدان غسل تعمید گرفت، در راه کبوتری در آسمان ظاهر شد و صدایی بر خاست که تو فرزند دلبند من هستی که از تو بسیار خشنودم (به عبارت دیگر تو ستوده من هستی). یهودا به معنی ستوده خدا و زیپورایی به معنی نوعی پرنده است. نام یوسف نجار در این رابطه می تواند از تلخیص یو-زیپورایی جلیلی (پرنده خدایی چرخ ساز) عاید شده باشد. لابد جزء رایی نام زیپورایی (پرنده، شیپور) در اینجا به معنی دوستدار گرفته و از آن جدا شده است.
مسلم به نظر می رسد اعتقاد به منجی زرتشتی استوت ارته (در معنی ستوده به پاکی) و منجی اعراب، احمد/محمد (ستوده شده) از معنی لفظی لقب و نام اصلی عیسی مسیح (منجی پاک) یعنی خود لقب عیسی مسیح و یهودا (ستوده خداوند) بر خاسته اند. جالب است برخی تفاسیر اسلامی نیز نام انقلابی اعدامی در مقام معادل عیسی مسیح را یهودا ذکر کرده اند: تفسیر رایج در میان مسلمانان دال بر این است که شخص دیگری و احتمالا «یهودا» به جای عیسی تصلیب شده است. عناوین آدونیس (سرور من) و عیسی مسیح (منجی پاک) بعد از بازگشت از مصر در زندگی نیمه مخفی یهودای انقلابی به وی داده شده اند. چون در عنوان آدونیس (سرور من) با آدونیس خدای فینیقی همنام شده است لذا مراسم و اسطوره این ایزد میرنده و زنده شونده نباتی به یهودای انقلابی نسبت داده شده است. نام مادر فراری و دایۀ آدونیس یعنی میرا و پرسفونه به صورت ماریا (مریم) و یوسف به عیسی مسیح تعلق گرفته است.
شنبه، فروردین ۱۲، ۱۳۹۶
ترکیب قومی هیکسوسها (حاکمان خارجی)
به نظر می رسد مردم اشنونه و ماری که از جلو یورش حمورابی به سمت شمال به پیش هوریان و آرامی ها گریختند در ترکیب اتحادیه اقوام هیکسوس (حاکمان خارجی) شرکت کردند که بعداً به مصر حمله برده و مصر سفلی را متصرف شدند. چون به نظر می رسد نامهای اساطیری مریم بنت عمرام (عمران) و برادرش هارون اشاره به مردم ماری و هوریها بوده و نام عمرام (مردم والامقام) مطابق نام قبیله آرامی (مردم والامقام) می باشد که به نظر می رسد در رهبری هیکسوسها بوده اند. ولی نظر به مطابقت نام عبرانیان (مردم مهاجر) با هیکسوسها (حاکمان خارجی) و مهاجرت ابراهیم از اور (=اشنونه) از مقابل امرافل (حمورابی) به سمت حرّان و اسرائیل معلوم میشود که مهاجرین عبرانی اشنونه ای بعداَ این نام اتحادیه قبایل هیکسوس را بر خود اختصاص داده اند.
خود نام موسی کلیم الله از سویی یاد آور نام کاموسه (روح همزاد ایزد موسه/موت) فرعون مصر است که هیکسوسها را شکست داده و موجب کشتار و خروج و عقب نشینی آنها میشود. چون مطابق باب سی دو سفر خروج تورات هم به دستور موسی سه هزار تن از بنی اسرائیل کشته شدند. از سوی دیگر به عنوان موسی به عنوان خود ایزد جوان که عصایش تبدیل به مار میشد مطابق موت/موسه (به معانی ایزد موت و کودک) ایزد هیکسوسی مرگ است که ملقب به پسر خدایان بوده و می توانست تبدیل به مار شود.
اشتراک در:
پستها (Atom)