سهشنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۹۷
مطابقت نوذر روایات ملی با چیش پیش
در جدول تطبیقی شجره نامۀ نوذریان با هخامنشیان نام نوذر (نئوتره، محافظ و ناجی نو) با چیش پیش (چیش؟- پیش= نو) در زبان عیلامی مطابقت دارد. نظر به مطابقت جزء نو در نام نوذر با جزء پیش=نو عیلامی در نام چیش پیش، جزء چیش می تواند در عیلامی به معنی محافظ و ناجی بوده باشد.
یکشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۹۷
معنی نام اَوِستا در زبان لاتین
نامهای اَوِستا و اوپستاک در اصل در خود اوستایی و سنسکریت مترادف با وِدا معنی دانش ستایش دینی را می دهند:
अवेति verb aveti {ave} understand
उपेति verb upeti {upe} understand
स्तुवीते verb 2 stuvite {stu} praise [hymn]
ولی نظر به واژۀ ترکی ده ده قورقود (پدر آتش مقدس یا پدر تقدیس آتش) که نزد اوتیان اران (پرستندگان الهۀ اجاق خانوادگی اران)، شاخه جنوبی مردم آتش پرست خزر، رایج بوده است و نام کتاب اوستا-شاهنامه گونۀ ایشان است، می توان حدس زد که نام اوستای مادها (به مرکزیت رغه و گزنا) نیز در جوار آنان در زبان لاتین به صورت آوِ-اِستا یا آوِ-وِستا به معنی تقدیس الهۀ آتش گرفته میشده است. چون شکل ظاهری نام اوستا بیش از آنکه به اُپستاک (پایه و بنیاد و متن اصلی یا دانش ستایش دینی) شبیه باشد به اَوِ-اِستا/اَوِ-وِستای لاتین هم شبیه است. هومر هم از اَوِ- ِاستا (اَوِ-وِستا) به عنوان سرودهای مربوط الهۀ آتش یاد کرده است. کاتولیک ها بر قیاس با آن سرود دینی به نام اَوِ-ماریا ساخته اند:
Homeric Hymn 29, To Hestia (Estia, Vesta) is another invocation for the goddess and to Hermes:
"Hestia, in the high dwellings of all, both deathless gods and men who walk on earth, you have gained an everlasting abode and highest honour: glorious is your portion and your right. For without you mortals hold no banquet, -- where one does not duly pour sweet wine in offering to Hestia both first and last. And you, slayer of Argus, Son of Zeus and Maia, messenger of the blessed gods, bearer of the golden rod, giver of good, be favourable and help us, you and Hestia, the worshipful and dear. Come and dwell in this glorious house in friendship together; for you two, well knowing the noble actions of men, aid on their wisdom and their strength. Hail (ave), Daughter of Cronos, and you also, Hermes, bearer of the golden rod! Now I will remember you and another song also.
شنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۹۷
ریشه های سنسکریتی و اوستایی واژه درفش
ریشه های سنسکریتی واژه های درخشیدن و درفشیدن:
धर adj. dhara possessing, क्ष m. ksha (fsha) lightning.
بر این اساس معنی درفش کاویانی پرچم پادشاهی دارای درخشندگی بوده است.
ریشۀ سنسکریتی و اوستایی کلمۀ درفش به معنی سوراخ کنندۀ شبیه جوالدوز :
दर adj. dara cleaving,tearing up
पषते verb pashate {pash} hinder
این کلمۀ سنسکریتی در مورد خود واژۀ درفش بسیار جالب است:
द्रप्स m. drapsa flag
مطابق استاد پورداود در هرمزد نامه، درفش (دَرَ-فَش) و پرچم در فرهنگنامه های قدیم به معنی کاکل بریده هم آمده اند.
جمعه، مرداد ۰۵، ۱۳۹۷
مطابقت معنی نام رخش رستم با نامهای اسب ایندره و بُراق پیامبر اسلام
به نظر می رسد نام اسب رستم، رخش یعنی رخشنده را به درستی با نامهای اسب ایندره، اوچچیه سرَوَس (دارای روشنایی و صافی روان) و اسب خورشیدی مقایسه کرده اند:
उच्चैः adverb uccaiH clear, स्रव m. srava flowing.
رخش به صورت رکشا در هند به معنی خدمتگزار (کَشنده گاری به جای اسب) را می داده است. چیزی شبیه مَرکب. ولی رخش در ایران به معنی رخشنده و بَراق بوده است. جالب است که نام اسب معراج پیامبر یعنی بُراق را به مانند رخش به معانی مرکب (اسب، بارگ) و درخشنده (برق زننده) گرفته اند.
صحنه ای از معراج در خمسه نظامی که پیامبر اسلام سوار بر بُراق است. مینیاتور ایرانی اثر سلطان محمد نگارگر مشهور دوره شاه طهماسب صفوی قرن شانزدهم میلادی که در موزه بریتانیا نگهداری میشود.
ریشۀ واژۀ آهنگ
کلمۀ فارسی آهنگ (قصد و نوای موسیقی) را می توان با واژه های اوستایی سَنگهه (=هنگهه، پند واندرز و نیایش و ستایش) و اَهونَ (وابسته به نماز) -که نام روحانیون مانوی، آهونگ ها از آن گرفته شده است- سنجید؛ ولی واژۀ سنسکریتی آ-هَن-[گ] به معانی حمله کردن و آنچه مربوط به نوای طبل و تنبور است، آلترناتیو بهتری به نظر می رسد. یعنی این کلمه می تواند از سمت جنوب شرق وارد زبان فارسی شده باشد.
پنجشنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۹۷
ریشۀ واژه های کالا و کاروان
کلمۀ کار در فرهنگ لغات پهلوی بهرام فره وشی از جمله به معنی سود آمده است و بدین معنی هنوز در ترکیه مصطلح است. نظر به تبدیل پذیری حرف "ر" به "ل" در فارسی میانه، واژۀ کالا بر گرفته از آن به معنی "[متاعِ] منسوب به بهره و سود" به نظر می رسد. بر این پایه نام کاروان بدون این تبدیل به معنی دارندۀ کالا است.
چهارشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۹۷
نامهای افشین و خیذر به معنی شیر هستند
واژۀ شیر درنده در زبانهای سامی با کلماتی نظیر آری، لبهی (لاوی) و اسد و حمزه بیان شده است. کلمۀ حیدر که در قرآن نیامده است و در زبانهای سامی دیگر دیده نمیشود، طبق قاعده معرب از خیذر ایرانی و کِسَری سنسکریت به معنی شیر درنده (و نیز طاس مو) است. خود نام افشین (فشین) در زبانهای ایرانی علی القاعده بر گرفته اخشین (خشین) است که به صورت کِشین در سنسکریت به معنی شیر درنده است. جالب است که نام افشین-خیذر در اسطوره کوروغلو (تخلص عاشیقی بابک خرمدین) به صورت کچل حمزه آمده است.
ریشۀ واژۀ دَلقک
نام دلقک به صورت دَل-غَک به معنی کوتولوی مُضحک ناز کننده است:
اجزاء این نام در لغت نامه دهخدا ذکر شده است. ولی به نظر می رسد در آن، خود نام دلقک به سهو معرب تلخک دانسته شده است:
دل. [ دَل ل ] (ع مص) ناز کردن. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار).
غک. [غ َ / غ ُ] ۞ (ص) شخصی را گویند که قد کوتاهی داشته باشد و به این قد و بالا بسیار فربه و بی اندام و مضحک هم باشد.
نظر به لفظ دزفولی دل=لرزیدن احتمال دارد جزء دل هم از زبانهای ایرانی به عربی رفته است. بعید است دل-غک کلمه ای نیمه عربی و نیمه ایرانی باشد. واژۀ سنسکریتی تاله= رقص نیز گواه آن است. بنابراین صورت تلخک (تلغک) آن هم درست بوده است.
ताल m. tAla dance.
معنی نام قوم آرام
نام این مردم سمت سوریه که زبانشان زبان دولتی امپراطوری آشور بوده و دبیرانشان در کار کتابت ایران پیش از اسلام بوده اند، در فرهنگ نامهای کتاب مقدس (تورات، انجیل) به معنی بلندی و شکوه و عظمت آورده اند، غالباً تصور میشود که این نام اشاره به بلندی و ارتفاع اقلیمی سرزمین ایشان دارد. ولی ممکن است این نام به سبب جامعه فرهنگی پیشرفته ایشان نسبت به اعراب خویشاوند ایشان، به خود مردم آنجا اطلاق شده باشد. چنانکه در ماد، مادهای حکومتی را آریزانتیان (قبیلۀ نجبا) می خوانده اند.
.Aram: highness, magnificence
سهشنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۹۷
مطابقت شهر کیِف با سزاریای نقشه های بطلمیوسی
نام شهر کیِف پایتخت اوکراین که آن را به پادشاهی اساطیری به نام کِی منتسب کرده اند، با سزاریای نقشه های بطلمیوسی به معنی محل فرمانروا مطابقت می نماید. بر این پایه نام شهر کیف از کلمۀ کَوی-وه (منسوب به شاه) در زبان سکاها و سرمتهای ایرانی باستانی ایرانی زبان به یادگار مانده است و آنجا مقر حکومتی ایشان بوده است. در شمال غربی آن نام شهری به صورت Ophlones (به سنسکریت یعنی شهر سنگی؟) دیده میشود که قابل تطبیق با Korosten حالیه (به سوئدی یعنی شهر کلبه های سنگی) است.
http://members.casema.nl/h.vandeukeren/histotron/068n60sc10.htm
دوشنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۹۷
ارتباط واژۀ کینگ با کِی، کَوی هندوایرانی
استاد پورداود کَوی و کَوا و کِی را در جلد دوم یشتها به معنی مطلق فرمانده گرفته است. کَوی در سنسکریت نیز به معنی فرمانده است. کلمۀ کینگ در زبانهای ژرمنی و اسلاو با آن مرتبط می نماید گرچه در اتیمولوژی آنلاین انگلیسی به این کلمات هندوایرانی نپرداخته اند. جزء اینگ در زبانهای ژرمن به معنی کس و فرد است. مانند ویک-اینگ: مرد خلیج.
कवि m. kavi leader
توضیح اتیمولوژی آنلاین انگلیسی از واژۀ کینگ که ارتباط آن با واژۀ کِی، کَوی هندوایرانی ناگفته مانده است:
king (n.)
a late Old English contraction of cyning "king, ruler" (also used as a title), from Proto-Germanic *kuningaz (source also of Dutch koning, Old Norse konungr, Danish konge, Old Saxon and Old High German kuning, Middle High German künic, German König).
This is of uncertain origin. It is possibly related to Old English cynn "family, race" (see kin), making a king originally a "leader of the people." Or perhaps it is from a related prehistoric Germanic word meaning "noble birth," making a king etymologically "one who descended from noble birth." The sociological and ideological implications render this a topic of much debate. "The exact notional relation of king with kin is undetermined, but the etymological relation is hardly to be doubted" [Century Dictionary].
General Germanic, but not attested in Gothic, where þiudans (cognate with Old English þeoden "chief of a tribe, ruler, prince, king") was used. Finnish kuningas "king," Old Church Slavonic kunegu "prince" (Russian knyaz, Bohemian knez), Lithuanian kunigas "clergyman" are forms of this word taken from Germanic. Meaning "one who has superiority in a certain field or class" is from late 14c.
معنی نام کاوۀ آهنگر
نظر به واژۀ اوستایی کَوی (شاه) نام کاوۀ آهنگر به طور ساده به معنی آهنگر پادشاهی است. معادل تاریخی او هارپاگ (روان کننده مواد مذاب یا نگهبان پختن) سردار آستیاگ است که طبق خبر اسطوره ای هرودوت او هم پسرش توسط آستیاگ (اژدهاک خبر موسی خورنی) خورش گردیده است. نام توشتر هم که با کاوۀ آهنگر مقابله شده است در فرهنگ سنسکریت نائینی از جمله به معنی قالب گر است. معانی روان کننده مواد مذاب یا نگهبان پختن هارپاگ (هارپاژ) باعث پدید آمدن اساطیر کاوۀ آهنگر و آشپزهای ضحاک (اژدهاک) گردیده است.
در داستان آشپزهای ضحاک کشتن یک گوسفند و یک زندانی به جای دو زندانی به الهام از داستان آرامی-عبری آهیگر (آه-ایکر"برادر بی فرزند"، صدر اعظم اساطیری سناخریب و اسرحدون) نظر می رسد که زندانی مشابهی را به جای وی اعدام می کنند و او نجات می یابد و پیروز میگردد. نام توطئه گر علیه آهیگر، پسرخوانده و خواهر زاده اش نادین (رها شده) است که یاد آور پسر رها شده کاوۀ آهنگر از چنگ پادشاه "آشور" (=خندان، ضحاک) است.
یکشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۹۷
رد پای آرشام و خشایارشای هخامنشی (نوذری) در روایات ملی ایران
از آن جایی که توس و گستهم نوذری سرداران کیخسرو کیانی مطابق کوروش (نیای کوروش) و آریارمن هخامنشی سرداران و خواهر زادگان کیاخسار مادی (کیخسرو کیانی) هستند و منوچهر/نوذر اساطیری با چیش پیش دوم هخامنشی مطابقت دارند؛ لذا به نظر می رسد ترکیب اضافی نام آرش کمانگیر نه صفت و موصوف بلکه اضافه ای از نوع بنوت (پدر و فرزندی) بوده است چون به روشنی نام آرش با آرشام (خرس نیرومند) و عنوان کمانگیر و تیرانداز با نام گستهم (ویست-تهم= پهلوان تیرانداز) همخوانی دارد:
ऋक्ष m. [a] RkSa bear
مطابق ایرانیکا از شخصی که در کتاب مُجمل التواریخ به عنوان "راست [تیر] انداز" و "سخت کمان وراز" یاد شده همان گستهم نوذری منظور است. نام اوستایی گستهم یعنی ویستئورو را میشود به معانی گستریده پهلوانی و دور تیرانداز گرفت. نام شاهنامه ای گژدهم هم شکلی از گستهم (ویست-تهم) یعنی پهلوان تیرانداز است.
نام کوه رویان که در منابع یونانی و رومی به نام چوآتراس (پاراچوآتراس) محل تیراندازی یاد شده و تیراندازی سپاهیان خشیارشا (در معنی خرس نیرومند) از آریوپاگوس (تپه آرِس، یاد آور ائیریوخشوثَ اوستا) به ارگ آتن مآخذ اصلی دیگر اسطورۀ آرش کمانگیر به نظر می رسند. نام ائیریوخشوثَ اوستایی (محل روان کردن تیر آتشین آریائیان) از ترجمه به ایرانی آریوپاگوس (محل ذوب و پختن آریائیها) پدید آمده و منظور از خوانونت (دارای درخشندگی) ارگ آتن بوده است.
شنبه، تیر ۳۰، ۱۳۹۷
معنی محتمل هپتَ پَت
چنانکه دکتر تورج دریایی در مقالۀ خود "دو نکته در باب جغرافیای تاریخی ایران" آورده است: "لقب [ یا نام] فرماندهی هخامنشی به نام [یا لقب] وهیادرنگ [متصدی خوب] را منبعی آرامی به صورت هپتَ پت ذکر کرده که هنینگ آن را خدای یک هفتم، مدافع یک هفتم معنی کرده است."
ولی با توجه به واژۀ اوستایی مرکب هَپ-ایته پَت این عنوان/نام را هم می توان به معنی سرور پاینده گرفت.
پنجشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۹۷
ترادف نام های گوسان و آشیگ
نام گوسان های ارمنی عهد ساسانی (مرکب از کلمات کا- اوس-ان= منسوبین به دوستدار عشق و آرزو) و آشیگ های آذری (منسوبین به عشق= ایش-کا اوستایی) در این کلمات سنسکریتی نیز به هم می رسند:
कौशिक m. kaush-ika love
आचके verb Acha-ke {AkA} love
نام گوسان (گو-اوس-ان: سراینده شیفتگی) را بدون جزء گو (سرودن و گفتن) به صورت اوزان (اوز-ان، اوس-ان: شیفته، عاشق) نیز آورده اند.
سهشنبه، تیر ۲۶، ۱۳۹۷
Värmland betyder vargland
Namnet på Värmland och dess sjö Värmel tyder att väringar har varit värmlänningar:
Värmland betyder vargland
Namnen på sjön Värmel och Värmland kan härstamma från varg-mel (sjön som ligger mellan vargar), eftersom djursymbol för Värmland är även numera dess vargar. Det låter att de vargklädda Väringarnas (varg-männens)/varjagernas (varg jägarnas) urhem har varit Värmland.
Ulvhedin från Torslunda fynden
شنبه، تیر ۲۳، ۱۳۹۷
معنی نام داهیا (تاهیا) که در منابع کهن چینی به عنوان نام بلخ آمده است
خود نامهای کهن بلخ یعنی بخذی باختریا و بهلیکه (بلهیکه) را می توان از هیآت سانسکریتی بهاک-ذی (محل درخشان)، بهاک-تریا (بسیار درخشان) و "بهالا/بهالّا" (درخشان، با شکوه و فرخنده و مطلوب) – "خه" (شهر) یعنی در مجموع به معنی شهر مقدس و درخشان گرفت. می دانیم که در عهد اسلامی به آن بلخ مشعشع (بلخ بامی) می گفته اند. لذا نام داهیای (تاهیای) آن در منابع چینی به همین معنی درخشان بوده است:
दाह m. dAha glowing
نظر به اینکه کلمۀ سنسکریتی دَئِو را به معنی درخشان گرفته اند لذا مترادف آن واژۀ بها-ک (بها-گ) می تواند مأخذ کلمۀ بَغ بوده باشد.
معنی محتمل اودرگ (ایدریغ)، سنجاب و سمور
نامهای اودرگ و سنجاب به معنی شکنندۀ[دانه و طعمه] و تند جونده و جوندۀ دراز به نظر می رسند:
{ava}-दारक adj. dAraka tearing off
शाण m. sANa saw- जव adj. java swift
शाण m. sANa (sama) saw-उरु adj.uru large
پنجشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۹۷
معنی سنسکریتی نامهای چوآتراس و پاراچوآتراس
در منابع یونانی و رومی بین سالهای 30 و 640 میلادی سرزمین کادوسیان بین ماد و کوه چوآتراس (پاراچوآتراس) یاد شده است. نامهای این کوه در معانی سنسکریتی آن محل تیرانداز و تیر اندازی، یاد آور کوه رویان (محل تیراندازان) و ائیریوخشوثَ اوستا (محل تیراندازی آریائیها) است که آرش اساطیری تیر معروف خود را از آنجا پرتاب کرده است:
चापधर adj. chApadhara bow-armed
चापधर m. chApadhara Sagittarius
रुह् f. ruh shoot
سهشنبه، تیر ۱۹، ۱۳۹۷
نظری بر نام و نشان یاران و منسوبین و معاند موعود شیعیان
در این باب نامهای خراسانی و یمانی و نفس زکیه ذکر میشود که دو نام نخست (نظیر مناطق مخصوص یاران موعود زرتشتیان) نشانگر نواحی جغرافیایی شیعه نشین دور دست از عراق و مدینه و مکه است. ولی نام سوم ( این هم نظیر یاران تاریخی موعود زرتشتیان) نشانگر نفس زکیه تاریخی است: "نفس زکیه. [ن َ س ِ زَ کی ی ِ / یَ] (اِخ) محمد بن عبداﷲ بن حسن بن علی بن ابی طالب، مکنی به ابوعبداﷲ و ملقب و مشهور به نفس زکیه، از مردم مدینه و از اصحاب حضرت امام صادق بود و در عهد آن حضرت دعوی امامت کرد و به سال 145 هَ. ق. کشته شد. (از ریحانة الادب ج 4 ص 223)."
مخاصم موعود شیعیان یعنی سفیانی (معادل مخاصم اهریمنی موعود زرتشتیان) نشانگر خاندان ابوسفیان (امویان) است. جالب است، نام اصلی سفیانی یعنی عثمان (مار) در سنسکریتی به معنی خشمناک معادل دیو آشموغ (مخاصم سوشیانت موعود زرتشتی) یعنی بسیار خشمگین است:
.उष्म m. uSma (aeshma) anger, ओघ m. ogha multitude
دوشنبه، تیر ۱۸، ۱۳۹۷
در رابطه با مقالۀ تحقیقی مطابقت کیانیان و نوذریان با مادها و هخامنشیان
سالهاست که منتظر نقد این مقالۀ مطابقت کیانیان و نوذریان با مادها و هخامنشیان از سوی افراد صلاحیت دار در زمینه تاریخ و اساطیر ایران باستان هستم ولی چون آن تخصص در دو زمینۀ تاریخ ماد دیاکونوف و تاریخ اساطیری ایران در گزارشهای استاد پورداود و آرتور کریستن سن را کنار گزارش زادبوم زرتشت جیوانجی جمشیدجی مودی توأماً یکجا می خواهد، لذا تا به حال نقدی بدان نوشته نشده است. در این رابطه بود که هیئت دبیران مجله ایران نامه جرأت انتشار آن را بخود نداد. در مقابل سایتهایی که تخصصی در تاریخ ماد و تاریخ اساطیری ایران ندارند، مانند سایت فارسی دویچه وله آلمان و سایتهای سیاسی و شخصی مانند جبهه ملی، علیرضا نوریزاده، محمد نوریزاد و دیگران، آن را انعکاس داده اند.
https://www.academia.edu/11795708/این_همانی_نام_و_نشان_و_زمان_و_مکان_پادشاهان_ماد_با_کیانیان_اساطیری
_The_conformity_of_mythological_Kianists_with_the_Median_Kings_
شنبه، تیر ۱۶، ۱۳۹۷
معنی ایرانی مُلا و آخوند
کلمۀ سنسکریتی موله به معنی مأخذ و مرجع هم از نظر شکل و هم از نظر معنی، مفهوم منطقی تری را از مَولای عربی به معنی مخدوم در باب لغت مُلا (که در زبان عرب مصطلح نیست) عرضه می کند. این لغت سنسکریتی یاد آور مفهوم اوپَستا (اوپستاک) در متون پهلوی به معنی اساس و بنیان و متن اصلی است که برخی ایرانشناسان غربی نام اوِستا (اشعار شگفت انگیز ستایش) را به حدس با همین کلمه آن سنجیده اند.
मूल n. mUla basis
تعیین ریشه و خاستگاه نام آخوند ساده تر است چون در زبانهای ایرانی ختنی و سغدی "آئو" به معنی سخن و گفتار و "خوند" (هوند) به معنی مرد حکیم است (ریشه این کلمات در کتاب "در آمدی بر زبان ختنی، از دکتر مهشید میر فخرایی" موجود است)؛ لذا نام آخوند در مجموع به معنی مرد حکیم سخنور است.
پنجشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۹۷
دخمه های قیزقاپان و کل داو (دکان داود) مربوط به کیاخسار (کیخسرو) و آستیاگ (اژدهاک) هستند
قرار داشتن دخمه های کیاخسارو آستیاگ در نزد قومشان ساگارتیان سمت کوهستان زاگروس (اسلاف گورانها) طبیعی است. ساگارتیانی که بعد از غلبه بر آشور تا سمت اربیل گسترش یافته بودند. چون در کتیبه بیستون چیتران تخمه ساگارتی که توسط داریوش در اربیل اعدام شده از نسل هوخشتره (کیاخسار) و نام مادهای حکومتی در کتیبه های آشوری به صورت ساگارتیان نیرومند (زاکروتی مادهای نیرومند) یاد گردیده است. نامهای اکدی ماد (مادو) و لولوبی و نامهای ایرانی ساگارتی و مغ و گوران در معنی مردم انجمنی به هم می رسند.
مطابق ویکیپدیا مقابر صخرهای دکان داوود در جادهٔ اکباتان به بابل موسوم به قیزقاپان (گاس-گپان= جای بزرگان) و کورخ کیچ (اتاق منسوب به کِی= کیخسرو) در درّهٔ شهر زور کنار دهکدهٔ سورداش (دژ نیرومند) نزدیک سلیمانیه است. هر دو مقبره مسلماً متعلق به شاهان ماد است ولی هر دو در سرزمین سابق آشور قرار دارند و بالنتیجه نباید پیش از سال ۶۱۲ پ.م. ساخته شده باشند. حدس زده میشود که قیزقاپان قبر هوخشتره (کیاخسار) و دکان داوود قبر ایشتوویگو باشد.
قیزقاپان مانند مقبرهٔ صحنه، تقلیدی است از یک خانه با سقف بزرگ پیش آمده. ستونها به جرزهای ستوننما تبدیل یافته و سقف تقلید از پوششی است که از تنهٔ درختان تعبیه شده باشد. در فاصلهٔ ستونها نقوش برجستهٔ مظاهر خدایان دیده میشود. بدین قرار:
صفحهٔ مدوری با هیکلی چهار بال، و صفحهٔ مدور دیگری که هیکل آدمی بر آن منقوش است و هلالی زیر آن دیده میشود و صفحهٔ مدور دیگری که ستارهای بر آن نقش است. مظهر اخیر در شرق باستان علیالرسم خاص ایشتار میباشد ولی اینها شاید مظهر آناهیتا باشد. دوتای دیگر به معنی خورشید و ماه یا به عقیدهٔ هرتسفلد اهوارامزدا و میترا میباشند. بالای سر تصویر برجسته صحنهای از نیایش در مقابل آتشگاه است. کاهن سمت چپ ایستاده و لباس مخصوص مغان را به تن دارد. روی ملبوس معمولی ماد شرقی جُبّه مانندی که آستینهای خالیاش آویزان است، پوشیدهاست. باشلق مانند بر سر و پارچه یا نواری بر صورت دارد. لباس شاه که سمت راست ایستاده مانند لباس مغ واضح نیست. او هم صورت را بسته است. هر دو نفر کمان که مظهر پیروزی است بدست دارند. دکان داوود گور دخمهای تاریخی است که در سه کیلومتری جنوب شرقی سرپل ذهاب در ابتدای جاده انزل و در فاصله حدود ۱۰۰ متری از جاده اصلی کرمانشاه به سرپل ذهاب واقع شده و در میان اهالی محل به کل داوود (کل داو) و دکان داوود شهرت یافتهاست و به دوران مادها یا هخامنشیان تعلق دارد. دخمه در دل صخره ستبری کنده شدهاست و از زمین ارتفاع دارد و دسترسی به داخل آن امکان ندارد. در زیر این صخره یک قبرستان معاصر قرار دارد، یعنی از بیش از دو هزار سال پیش در این مکان اجساد مردگان با روشهای مختلف دفن میشدند. درون مقبره پنج تاقچه جهت گذاشتن نذورات و یک گور بیضی شکل قراردارد. سقف دخمه تاق مانند است. این مکان نزد اهل حق متبرک بوده و در بعضی از اوقات سال برای انجام مراسم مذهبی در آنجا اجتماع میکنند.
این مقبره همانند گوردخمه بزرگ دربند صحنه، دارای ایوانی در جلو میباشد که طول آن در جلو ۹/۶۰ متر و در قسمت عقب ۷/۳۲ متر میباشد. عرض آن ۱/۹۵ متر و ارتفاع آن نیز ۲/۶۰ متر است. اطراف ایوان به وسیله قابهایی تزئین شده است. در دو طرف ورودی مقبره بقایای دو ستون دیده میشود که بدنه ستونها به مرور زمان از بین رفته و تنها پایهها و سرستونها باقیماندهاست. پایه ستونها مربع شکل میباشند. در دیوار عقبی این ایوان ورودی به عرض ۱ متر و ارتفاع ۱/۵ متر وجود دارد که به اتاقی به طول ۲/۸۳ متر، عرض ۲/۳۱ متر و ارتفاع ۲/۱۸ متر منتهی میشود. در بدنه دیوارهای این اتاق ۵ تاقچه جهت قرار دادن نذورات کنده شدهاست. همچنین در نیمه سمت چپ کف اتاق، قبری بیضی شکل به عمق ۷۰ سانتیمتر کنده شدهاست. سقف این اتاق دارای تاقی هلالی است ولی سقف ایوان جلو اتاق، مسطح میباشد. در فاصله ۸ متری زیر این گوردخمه، قاب مستطیل شکلی بر روی یک قابی قدیمی تر تراشیده شدهاست. در داخل قاب جدید شخصیتی به حالت تمام قد با صورتی نیم رخ حجاری شدهاست. این شخص لباس بلندی بر تن و کلاه لبه داری بر سر گذاشته که قسمت پشت گردن و گوشهای او را پوشانده است. همچنین در یک دست او برسمی دیده میشود و دست دیگر را به حالت نیایش به طرف بالا نگه داشته است. تصور میشد که این گوردخمه و نقش برجسته حجاری شده در زیر آن متعلق به دوره ماد باشد و دکان داوود مقبره ایشتوویگو باشد برخی نیز این ادعا را رد کرده و عنوان میکنند احتمالاً مربوط به دوره هخامنشی میباشد این مکان در بین مردمان اهل حق بسیار مقدس میباشد تا جایی که با پای برهنه روی سنگهای دامنه کوه قدم مینهند و نذورات خود را نیز در بعضی مواقع آنجا در بین مردم منطقه توزیع میکنند.
معانی جابلقا و جابلسا
نامهای اساطیری جابلقا (جا-برغا= جای درون سد) و جابلسا (جا-برسا= سرزمین کوچک و باریک) که تصور شده در شرق و غرب جهان درون دیوار و سد آب قرار گرفته اند، جابلقا مربوط به چین و جابلسا بییشتر متعلق شبه جزیره کره به نظر می رسد تا ژاپن. در باور مردم شرق آسیا ژاپن به معنی سرزمین سمت بر آمدن خورشید و نامهای کره به شبه جزیره باریک شرقی و چین به مفهوم کشور مرکزی و غربی گرفته میشده است. نام چین و کره در مفهوم سرزمین مردم دانا مشترک بوده اند:
बर्स m. barsa thin end
نامهای کُره که آنرا با کشور اساطیری غربی جابلسا (جابرسا، شبه جزیره کوچک و باریک) در مغرب اقیانوس آرام مرتبط می سازد:
Sojunghwa: "Small China" or "Little Sinocentrism"
solongo:"rainbow"
Dongto: "Eastern Land
سهشنبه، تیر ۱۲، ۱۳۹۷
دلایل لغوی مبنی بر این که دکان داود دخمه ای بوده که برای آستیاگ ساخته شده بوده است
در نام کل داو (دکان داود) کَل به معنی بزرگ و داوَ به معنی سنسکریتی آن خداوند و دارنده و ثروتمند است. داود (داو) به معنی خدا در اصطلاح خداحافظی لُری "کِرِ (کَل) داوود وَ دَورتان (هالۀ حمایت خداوند بزرگ همراه و کنارتان)" به خوبی بر جای مانده است و در اصل منظور از آن داود پادشاه اسرائیل نیست. از آنجاییکه نام آستیاگ (ایشتی ویگو= ثروتمند) داریوس مادی (پادشاه مادی ثروتمند) هم ذکر شده است که پیش از کوروش حکومت کرده است. لذا می توان تصور کرد که این دخمه برای آستیاگ پیر در زمان حیات وی در سمت دخمه پدرش کیاخسار ساخته شده بوده است. احتمال اینکه جسد وی به اینجا منتقل شده باشد زیاد است: گر چه در مقایسه با دخمه قیزقاپان مغ و آتشدان ترسیم نشده اند و کتسیاس می گوید که کوروش (فریدون)، آستیاگ (آژدهاک خبر موسی خورنی) به سمت ورکانه یعنی گرگان یا منطقه ای دیگر با این نام فرستاد و او در آن سمت در گذشت. در صورت اول احتمال این هم وجود دارد که ملکه آمیتیس دختر آستیاگ همسرش کوروش را متقاعد به ارسال جسد آستیاگ به این دخمه شده و یا دستور ساخت آن را داده باشد. در صورت دوم که احتمال آن بیشتر است منظور از ورکانه در اینجا در معنی محل پل نگهدارنده (=وَرَنه سنسکریت) خود همان ناحیۀ این دخمه یعنی سر پل زهاب منظور بوده است. در رابطه با نام کل داو (صاحب و سرور بزرگ) استاد پورداود در یادداشتهای گاثاها کلمات ایشتی و اژدیایی که مصدر نامهای ایشتُویگو و آژدهاک هستند به معنی دارا و ثروتمند بودن آورده است:
धव m. dhava possessor
دوشنبه، تیر ۱۱، ۱۳۹۷
مطابقت ناحیۀ نوتر کتاب پهلوی زادسپرم با اورارتو و وان
در کتاب پهلوی زادسپرم در سمت دریاچۀ چیچست از محل فرمانروایی ویشتاسپ کیانی (مگابرن، تیگران) تحت نام نوتر یاد شده است که در سنسکریت مترادف با اورارتو به معانی محل کشتیرانی و محل رود است و در کتاب پهلوی مینوخرد از تورانیانی (سکاهایی) یاد شده است که افراسیاب آنها را در کنار رود ناوتاگ (محل قابل کشتیرانی) سکنی داده است که منظور نیاکان کُردان در جنوب دریاچه وان هستند. خارس میتیلنی محلهای فرمانروایی این ویشتاسپ را تحت اسامی مِد (مَد، کشور رودخانه= اورارتو یا کشور ماه= ارمنستان) و کشور سفلی (منظور منطقه کُردان کردوخی) آورده است. نام دریاچه وان به صورت وَهَن در سنسکریت به معنی محل قابل کشتیرانی است. لابد همین معنی آن بوده که در اسطوره کشتی نوح در سمت کوه آرارات دخالت داده شده است. نام باستانی پاپهی هم که در منابع باستانی در سمت وان یاد شده و با منطقه کُردان کردوخی مطابقت داده شده، در سنسکریت به معانی سفلی است. نام ریفات تورات نیز که برادر توجرمه (ارمنستان) و اشکناز (سکا) به شمار رفته به صورت رِفاس در سنسکریت به معنی پایینی است. به نظر می رسد اطلاق نام سرزمین پایینی به ناحیۀ کردوخیها به جهت نام و سنن مردم میثره پرست باستانی میتانی (مئِثَ-نی) و ماننای (مان-نی) یعنی دارندگان معابد زیر زمینی و پایینی میترایی در این ناحیه صورت گرفته است.
یکشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۹۷
داستان نواده دختری افراسیاب (مادیای اسکیتی) به شمار رفتن کیخسرو (کیاخسار) از اسطورۀ کوروش (فریدون) و آستیاگ (آژدهاک) گرفته شده است
تنها چیزی در تطابق و وجه اشتراک داستان کوروش و آستیاگ با کیخسرو و افراسیاب وجود دارد انتساب داستان کوروش و آستیاگ به کیخسرو و افراسیاب است که این انتساب بعداً صورت گرفته و در اوستا از این نسبت خانوادگی خبری داده نشده است. نه کوروش سوم (فریدون) نواده آستیاگ دوم (آژدهاک) و نه کیخسرو (کیاخسار) نواده افراسیاب (مادیای اسکیتی) بوده است. ولی گزنفون در کوروشنامه، کوروش دوم (توس نوذری) را نواده دختری آستیاگ اول (فرائورت، سیاوش) معرفی نموده است. این تو در تو شدن نسبت خانوادگی نوذریان (هخامنشیان) با کیانیان اصلی (مادها) باعث انتساب داستان زندگی کوروش دوم و سوم (فریدون) به کیخسرو (کیاخسار) گردیده است.
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/koroshe-bozorg/3541-keikhsore-korosh.html
اشتراک در:
پستها (Atom)