نام قديمی شهر يزد و بانی اساطیری آن
نام بطلمیوسی شهر یزد یعنی ایستیخا و نیز کثه (در هیئت کتسه)را میشود به معنی شهری گرفت که چشمه پوشیده/ قنات نیرومندی دارد. نامهای ایساتیس و فرافر منشأ مشکوکی دارند و در فهرست اعلام جلد دوم تاریخ ایران باستان پیرنیا که بدان استناد شده پیدا نمیشوند.
در متن زیرین “يادداشتي بر شهرستان يزد و آثار بازمانده آن“. دوره 13، ش 149 (اسفند 53): 40-43، ازجمال انصاري آورده میشود، این جانب نگارنده فقط این مطلب را بدان اضافه می نمایم که جمله اسامی منتسب به این شهر یعنی کثه (شهر بزرگ مرکب از چند شهرک)، فرافر (دارای بزرگی بسیار)، ایسائیس (نیرومند نیرومند) و یزد (شهربزرگ و شایستهً ستایش) نشانگر اهمیت دیرین و بزرگی این شهر کویری باستانی می باشند:
"يزد در طول تاريخ به چندين نام تغيير يافته است. ابن بلخي در كتاب فارسنامه كه در قرن ششم هجري تأليف شده نام اصلي يزد را «كثه» ناميده و احمدبن حسين بن علي كاتب نيز در قرون نهم در كتاب تاريخ يزد نام «كثه» را تأييد نموده و عده اي از مورخين نيز بناي شهر يزد را به يزدگرد نسبت داده و نام شهر را مربوط به او ميدانند چندانكه كاتب در تاريخ جديد يزد به اين مطلب اشاره كرده است: «… و بنايان در كار آمدند و اخترشناسان زيج برداشته و به طالع سنبله طرح عمارتي بينداختند و به كار مشغول شدند و چون شهر را بنام يزدان ميساختند آنرا «يزدان گرد» نام نهاد و اسم او كه شاپور بود به يزدگرد مشهور شد و اين خطه به يزد مشهور گشت»3 .
در اين خصوص اقوال مختلفي است كه نقل آنها موجب كثرت كلام ميشود و حاصل از كل روايات اين قول اخير مقرون به حقيقت است و مورد تأييد «سرپرس سايكس» نيز مي باشد و او نيز باني شهر را يزدگرد اول دانسته است.
از نامهاي قديمي ديگر براي اين بلد لقب دارالعباده و دارالسياده نيز ميباشد كه گويا از جانب ملكشاه سلجوقي در دوران پيش از اسلام هم شهر مقدس زرتشتيان بوده لذا ملكشاه نيز به نام قبلي آن استناد جسته و آنرا دارالعباده خوانده است4 .
جديدترين روايتي كه اخيراً راجع به نام قديمي شهر يزد مورد سخن قرار گرفته نظر مرحوم حسن پيرنيا در كتاب تاريخ باستان جلد دوم است كه ايشان نام قديمي شهر يزد را ايسائيس يا فرافر ذكر كرده است. ايشان خود از اهالي نائين بوده و كاملاً به تاريخ يزد آگاهي داشته است و ميگويد نام شهر يزد در قديم «ايسائيس يا فرافر» بوده و در دوران سلطنت هخامنشيان به ولايات ايران منضم گشته است. باتوجه به آثار بدست آمده و موجود در شهرستان مقدس يزد و آثاري كه در نواحي فهرج بدست آمده و از آثار دوران نئولتيك در مجموعه ها بوده لذا قدمت اين شهر را در دوران پيش از تاريخ نيز محرز ميشود كه در دوران پيش از اسلام به ايسائيس معروف بوده است چه اينكه آثار مفرغي و سفالي و تپه هائي در اين ناحيه است كه وجود مردمان پيش از تاريخ را مسلم ميسازد. نگاهي به آثار برجاي مانده اين شهر قديمي از جمله آثار برج و باروي شهر كه مسلماً از نهصد تا هزار سال پيش در اين ناحيه استوار باقي مانده است و نيز آثار بناها و مساجد گوناگون از جمله مسجد جامع كبير يزد، مسجد ميرچخماق، بقعه سيدركن الدين، بقعه سيد شمس الدين و صدها آب انبار و كاروانسرا و مسجد و مدرسه ديگر خود نموداري است از وانمودهاي جمعي و سنتي نسل هاي پيشين ما كه بنابرسم فرهنگ و انديشه هاي زماني مستقلاّ يا بطور مجموعه و جمعي مورد استفاده بوده و درحال حاضر از آنها استفاده مي شود ميتوان استحكام، زيبائي و قدرت مصالح معماري را متوجه شد. نظريه مرقومات فوق چنين استنباط ميگردد كه اصولاً بنيان شهري به نام يزد يك رنسانس در دنيا قلمداد ميشود چه اينكه استيل و مهارت در امر معماري يزد را بايد از شاهكارهاي هنري جهان دانست مخصوصاً پس از گذشت قرنها هنوز آثار بناهاي گنبد خشي و مساجد و امامزاده ها و آب انبارها جلوه گاهي است جهت مشتاقان هنر و آنانكه هنر را در اصالت و رسالت مي يابند. يزد اكنون با نماياندن نمودارهاي منحصر بفردش آئينه ايست از نماهاي مختلف در بسيط اين كره خاكي كه شناخت آثار بديع ومناظر جاودانه تاريخي اش ميتواند رهنمودي بسوي تعالي در پيشبرد آگاهي به خصوصيات معماري اين شهر بشود و نيز ميتوان با يادگارهاي موجود در يزد از نقطه نظر جامعه شناسي و مردم شناسي به روحيات و خصوصيات افراد اين شهر رسوخ نمود. چه اينكه هنوز هم با تداوم در مراسم و آداب قديمي خويش اين اصالت شهري و هنري را حفظ كرده اند و كوشش تمامي افراد اين جامعه كه در حكم يك ملت و مردم مرزوبومي هستند در حراست و پايدار نگاهداشتن آثار پراكنده در خارج و داخل كشور متضمن ابقاء آنهاست تا اين ميراثهاي كهن ايران باستان بيش از پيش حفظ شود و مورد نظر و ديد مطلعين و مشتاقان هنر قرار گيرد."
شنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۵
شنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۵
مقداد شیعیان در اصل همان سپیتمه جمشید است
مقداد بن عمرو بن ثعلبه (= مقداد بن اسود) همان سپیتمه جمشید پدر زرتشت است
به همراه سلمان فارسی (کورش هخامنشی) و ابوذر غفاری (زرتشت) سپیتمه جمشید ملقب به زیبا، پدر زرتشت (امُرایی، بی مرگ) نیز تحت نام مقداد (دارای قد و قامت زیبا) وارد مدار احادیث اسلامی اهل بیت گردیده است چه معنی نام او یعنی زیبا و القاب وی یعنی ابوعمرو (پدر مرد جاودانی) ، بهرانی (درخشان) زهری (زیبا)، کندی (ناسپاس)، ذوالهجرتین (دو جهانی) و حضرمی (حضرموتی، یعنی مربوط به سرزمین اموات) و همچنین نام پدرش اسود (سیاه) پسر ثعلبه (=تور) جای تردیدی در این امر باقی نمی گذارند.چه از روی مندرجات اوستا و ریگ ودا می دانیم که سپیتمه ملقب به جمشید (موبد درخشان) و سریر (زیبا) در اساطیر هندوایرانی فرمانروای جنوب و همچنین سلطان جهان زیرین و اموات است و پسر مردی اساطیری به نام سیامک (سیه مو، در اصل معنی اسلاوی نام سئوروماتها یعنی قوم تورانی سپیتمه جمشید) به شمار می آید. ما در اینجا سخن را کوتاه کرده و عین نوشتار منابع اسلامی درباب وی را از سایت حدیث نقل می نمائیم:
مقداد بن عمرو بن ثعلبه (= مقداد بن اسود).( - 33 ه . ق ).كنيه: ابواسود، ابوعمرو، ابومعبد.نسب: كِندى، زُهْرى، بهراني.لقب: حَضْرمي.طبقه: صحابي.
مقداد فرزند عمرو بن ثعلبه است كه تحت سرپرستي اسود بن عبد يغوث زهري بزرگ شد و اسود او را فرزند خود خواند. از اين رو به (مقداد بن اسود زهرى) شهرت يافت. مقداد از قبيله (بهراء) يكي از شاخه هاي قبيله قضاعه است. او به جهت قتلي كه در دوره جاهليت در قبيله خود كرده بود به قبيله كنده گريخت و با آنان هم پيمان شد.(1). او مردي بلند قامت، گندم گون و تنومند بود، چشمان درشت و مشكي وابروهايي پيوسته داشت و محاسن خود را با رنگ زرد خضاب مي كرد ايمان كامل، پارسايى، سخاوت و دليرى، از ديگر ويژگي هاي مقداد است. امام صادق (ع)او را در مرتبه هشتم ايمان مي داند.(2). او را يكي از هفت نفري شمرده اند كه مسلماني شان را اظهار كردند. وي شماري از ياران پيامبر را در دوّمين هجرت به حبشه همراهي كرد، سپس به مكه بازگشت و بعد از آگاهي از هجرت رسول خدإ؛ ّّ به مدينه، بي درنگ خود را به آن حضرت رساند، از اين رو مقداد را (ذوالهجرتين) خوانده اند. او در جنگ بدر، تنها سواره سپاه بود و در غزوه احد، خندق و ديگر غزوات پيامبر(ص) حضور داشت. نيز او را از تيراندازان زبردست اصحاب رسول خدا خوانده اند. او همان كسي است كه به دنبال مشورت پيامبر(ص) با ياران خود در بدر، گفت: اي رسول خدا، به خدا سوگند، ما آن سخني راكه بني اسرائيل به موسي گفتند نخواهيم گفت! ما مي گوئيم: تو وپروردگارت به جنگ با دشمنان برويد و ما همراه شما خواهيم جنگيد. پيامبر(ص) با شنيدن اين گفتار، شادمان و خرسند شد. عبدالله بن مسعود گفته است: اگر در آن شرايط، من گوينده اين سخن بودم و اين فضيلت از آنِ من بود آن را به تمام دنيا نمي دادم. او در فتح (حمص) (موطن اصلي قبيله بهرانى) از نخستين كساني بود كه به آن شهر درآمد، سپس در فتح مصر شركت كرد.
مقداد و اهل بيت (ع)
آن گونه كه گفته اند، او يكي از چهار نفري است كه در دوستي اهل بيت (ع)و تمسّك به آنان بر ديگر اصحاب برتري دارند. سلمان، ابو ذر و حُذيفة بن يمان، سه تنِ ديگر بودند. از امام صادق (ع)روايت است كه فرمود: بعد از نزول آيه (قل لا أسألكم عليه أجراً إى المودّة في القربى)(3) پيامبر(ص) به اصحاب فرمود: آيا پاداشي را كه خداوند بر عهده شما نهاده است، مي پردازيد پاسخي نشنيد. روز دوم و سوم نيز همين پرسش تكرار شد و فرمود: پاداشي كه گفتم سيم و زر و خوراك و نوشيدني نيست. خداوند از من خواسته كه به مردم بگويم: جز محبّت و دوستي اهل بيت و خاندام از شما پاداشي نخواهم. گفتند: اگر چنين است مي پذيريم.آن گاه امام صادق افزود: به خدا سوگند كسي به آن وفا نكرد، مگر هفت نفر: سلمان، ابوذر، عمّار، مقداد، جابر بن عبدالله انصارى، زيد بن ارقم و ثبيت (آزاد شده پيامبر).(4). و نيز روايت شده است كه پيامبر(ص) فرمود: خداوند مرا به دوستي چهار نفر فرمان داده است. پرسيدند آنان كيانند.فرمود: سلمان، ابو ذر، مقداد و على.(5) ابن اثير نقل مي كند كه پيامبر(ص) جمله (علي از آنان است) را سه بار تكرار كرد.(6).او يكي از دوازده نفر از مهاجرين و انصار بود كه به خلافت ابو بكر معترض بودند و به ابوبكر پيش نهاد كرد كه امارت را به كسي تحويل دهد كه آن را خدا و رسول اش به وي داده است و گفت: تو مي داني كه بعد از رسول خدا امارت حقّ علي (ع)است.(7) او يكي از مخالفان انتخاب عثمان بن عفان نيز بود.(8).
طبقه و منزلت روايي مقداد.
منزلت روايي اين صحابه بزرگ پيامبر(ص) بر كسي پوشيده نيست. تمام رجاليون اهل سنت وشيعه بر ارجمندي و عظمت او اتفاق نظر دارند. در منابع رجالي شيعه از او به عنوان يكي از ياران خاص امام علي (ع)نيز ياد كرده اند. روايات او در منابع روايي اهل سنّت و برخي از منابع شيعه نقل شده است. نووي مي نويسد: احاديث او به 42 مورد مي رسد.(9) او در اين منابع از پيامبر(ص) و از امام علي (ع)روايت مي كند.انس بن مالك، جُبَير بن نُفَير حضرمى، حارث بن سويد، سُليم بن عامر، سليم بن قيس هلالى، سليمان بن يسار، ابو ايوب انصارى، همسرش ضباعه دختر زبير بن عبدالمطلب، از وي روايت كرده اند.(10). او در سال 33 در روزگار عثمان بن عفان در منطقه (جُرف) (واقع در سه ميلي مدينه) در هفتاد سالگي بدرود حيات گفت. جنازه اورا بر دوش گرفته به مدينه آوردند و در آن جا دفن كردند.(11).
منابع ديگر.
تاريخ خليفة بن خياط 124؛ الجامع الصحيح ترمذي 5/ 636؛ المستدرك 3/ 349؛ حلية الاولياء 1/ 172؛ رجال طوسي 27 و 57؛ اختيار معرفة الرجال، ش7، 9، 10، 12، 13، 17، 18، 19، 20، 165؛ صفة الصفوة 1/ 221؛ اللباب في تهذيب الانساب 1/ 192؛ خلاصة الاقوال 169؛ سير اعلام النبلاء 1/ 385؛ السيرة النبوية (ذهبى) 110 و 111؛ تهذيب التهذيب 10/ 285؛ تقريب التهذيب 2/ 272؛ تنقيح المقال 1/ 195 و 3/ 244؛ الاعلام (زركلى) 7/ 282؛ معجم رجال الحديث 18/ 314؛ قاموس الرجال 9/ 111 (چاپ قديم)؛ مستدركات علم رجال الحديث 7/ 487.
1. اللباب في تهذيب الانساب 1/192 و تهذيب الكمال 28/453.2. كتاب الخصال 447 - 448.3. شورى، آيه 23.4. قرب الاسناد ح254 و 255.5. مسند احمد بن حنبل 5/351؛ سنن ترمذي 5/636؛ كتاب الخصال 253 و 254 و كتاب الاختصاص 9.6. اسد الغابة 4/409.7. كتاب الخصال 456 - 461 و 549.8. كتاب الامالي مفيد 114 و 169.9. تهذيب الاسماء و اللغات 1/ق1/111.10. كتاب سُليم بن قيس 2/814/ ح36؛ مسند احمد بن حنبل 5/612/ ح369؛ كتاب الخصال 477؛ تهذيب الكمال 28/453- 454 و بحار الانوار 40/96.11. المعارف 262؛ الطبقات الكبري 3/163 و تهذيب الكمال 28/456.
به همراه سلمان فارسی (کورش هخامنشی) و ابوذر غفاری (زرتشت) سپیتمه جمشید ملقب به زیبا، پدر زرتشت (امُرایی، بی مرگ) نیز تحت نام مقداد (دارای قد و قامت زیبا) وارد مدار احادیث اسلامی اهل بیت گردیده است چه معنی نام او یعنی زیبا و القاب وی یعنی ابوعمرو (پدر مرد جاودانی) ، بهرانی (درخشان) زهری (زیبا)، کندی (ناسپاس)، ذوالهجرتین (دو جهانی) و حضرمی (حضرموتی، یعنی مربوط به سرزمین اموات) و همچنین نام پدرش اسود (سیاه) پسر ثعلبه (=تور) جای تردیدی در این امر باقی نمی گذارند.چه از روی مندرجات اوستا و ریگ ودا می دانیم که سپیتمه ملقب به جمشید (موبد درخشان) و سریر (زیبا) در اساطیر هندوایرانی فرمانروای جنوب و همچنین سلطان جهان زیرین و اموات است و پسر مردی اساطیری به نام سیامک (سیه مو، در اصل معنی اسلاوی نام سئوروماتها یعنی قوم تورانی سپیتمه جمشید) به شمار می آید. ما در اینجا سخن را کوتاه کرده و عین نوشتار منابع اسلامی درباب وی را از سایت حدیث نقل می نمائیم:
مقداد بن عمرو بن ثعلبه (= مقداد بن اسود).( - 33 ه . ق ).كنيه: ابواسود، ابوعمرو، ابومعبد.نسب: كِندى، زُهْرى، بهراني.لقب: حَضْرمي.طبقه: صحابي.
مقداد فرزند عمرو بن ثعلبه است كه تحت سرپرستي اسود بن عبد يغوث زهري بزرگ شد و اسود او را فرزند خود خواند. از اين رو به (مقداد بن اسود زهرى) شهرت يافت. مقداد از قبيله (بهراء) يكي از شاخه هاي قبيله قضاعه است. او به جهت قتلي كه در دوره جاهليت در قبيله خود كرده بود به قبيله كنده گريخت و با آنان هم پيمان شد.(1). او مردي بلند قامت، گندم گون و تنومند بود، چشمان درشت و مشكي وابروهايي پيوسته داشت و محاسن خود را با رنگ زرد خضاب مي كرد ايمان كامل، پارسايى، سخاوت و دليرى، از ديگر ويژگي هاي مقداد است. امام صادق (ع)او را در مرتبه هشتم ايمان مي داند.(2). او را يكي از هفت نفري شمرده اند كه مسلماني شان را اظهار كردند. وي شماري از ياران پيامبر را در دوّمين هجرت به حبشه همراهي كرد، سپس به مكه بازگشت و بعد از آگاهي از هجرت رسول خدإ؛ ّّ به مدينه، بي درنگ خود را به آن حضرت رساند، از اين رو مقداد را (ذوالهجرتين) خوانده اند. او در جنگ بدر، تنها سواره سپاه بود و در غزوه احد، خندق و ديگر غزوات پيامبر(ص) حضور داشت. نيز او را از تيراندازان زبردست اصحاب رسول خدا خوانده اند. او همان كسي است كه به دنبال مشورت پيامبر(ص) با ياران خود در بدر، گفت: اي رسول خدا، به خدا سوگند، ما آن سخني راكه بني اسرائيل به موسي گفتند نخواهيم گفت! ما مي گوئيم: تو وپروردگارت به جنگ با دشمنان برويد و ما همراه شما خواهيم جنگيد. پيامبر(ص) با شنيدن اين گفتار، شادمان و خرسند شد. عبدالله بن مسعود گفته است: اگر در آن شرايط، من گوينده اين سخن بودم و اين فضيلت از آنِ من بود آن را به تمام دنيا نمي دادم. او در فتح (حمص) (موطن اصلي قبيله بهرانى) از نخستين كساني بود كه به آن شهر درآمد، سپس در فتح مصر شركت كرد.
مقداد و اهل بيت (ع)
آن گونه كه گفته اند، او يكي از چهار نفري است كه در دوستي اهل بيت (ع)و تمسّك به آنان بر ديگر اصحاب برتري دارند. سلمان، ابو ذر و حُذيفة بن يمان، سه تنِ ديگر بودند. از امام صادق (ع)روايت است كه فرمود: بعد از نزول آيه (قل لا أسألكم عليه أجراً إى المودّة في القربى)(3) پيامبر(ص) به اصحاب فرمود: آيا پاداشي را كه خداوند بر عهده شما نهاده است، مي پردازيد پاسخي نشنيد. روز دوم و سوم نيز همين پرسش تكرار شد و فرمود: پاداشي كه گفتم سيم و زر و خوراك و نوشيدني نيست. خداوند از من خواسته كه به مردم بگويم: جز محبّت و دوستي اهل بيت و خاندام از شما پاداشي نخواهم. گفتند: اگر چنين است مي پذيريم.آن گاه امام صادق افزود: به خدا سوگند كسي به آن وفا نكرد، مگر هفت نفر: سلمان، ابوذر، عمّار، مقداد، جابر بن عبدالله انصارى، زيد بن ارقم و ثبيت (آزاد شده پيامبر).(4). و نيز روايت شده است كه پيامبر(ص) فرمود: خداوند مرا به دوستي چهار نفر فرمان داده است. پرسيدند آنان كيانند.فرمود: سلمان، ابو ذر، مقداد و على.(5) ابن اثير نقل مي كند كه پيامبر(ص) جمله (علي از آنان است) را سه بار تكرار كرد.(6).او يكي از دوازده نفر از مهاجرين و انصار بود كه به خلافت ابو بكر معترض بودند و به ابوبكر پيش نهاد كرد كه امارت را به كسي تحويل دهد كه آن را خدا و رسول اش به وي داده است و گفت: تو مي داني كه بعد از رسول خدا امارت حقّ علي (ع)است.(7) او يكي از مخالفان انتخاب عثمان بن عفان نيز بود.(8).
طبقه و منزلت روايي مقداد.
منزلت روايي اين صحابه بزرگ پيامبر(ص) بر كسي پوشيده نيست. تمام رجاليون اهل سنت وشيعه بر ارجمندي و عظمت او اتفاق نظر دارند. در منابع رجالي شيعه از او به عنوان يكي از ياران خاص امام علي (ع)نيز ياد كرده اند. روايات او در منابع روايي اهل سنّت و برخي از منابع شيعه نقل شده است. نووي مي نويسد: احاديث او به 42 مورد مي رسد.(9) او در اين منابع از پيامبر(ص) و از امام علي (ع)روايت مي كند.انس بن مالك، جُبَير بن نُفَير حضرمى، حارث بن سويد، سُليم بن عامر، سليم بن قيس هلالى، سليمان بن يسار، ابو ايوب انصارى، همسرش ضباعه دختر زبير بن عبدالمطلب، از وي روايت كرده اند.(10). او در سال 33 در روزگار عثمان بن عفان در منطقه (جُرف) (واقع در سه ميلي مدينه) در هفتاد سالگي بدرود حيات گفت. جنازه اورا بر دوش گرفته به مدينه آوردند و در آن جا دفن كردند.(11).
منابع ديگر.
تاريخ خليفة بن خياط 124؛ الجامع الصحيح ترمذي 5/ 636؛ المستدرك 3/ 349؛ حلية الاولياء 1/ 172؛ رجال طوسي 27 و 57؛ اختيار معرفة الرجال، ش7، 9، 10، 12، 13، 17، 18، 19، 20، 165؛ صفة الصفوة 1/ 221؛ اللباب في تهذيب الانساب 1/ 192؛ خلاصة الاقوال 169؛ سير اعلام النبلاء 1/ 385؛ السيرة النبوية (ذهبى) 110 و 111؛ تهذيب التهذيب 10/ 285؛ تقريب التهذيب 2/ 272؛ تنقيح المقال 1/ 195 و 3/ 244؛ الاعلام (زركلى) 7/ 282؛ معجم رجال الحديث 18/ 314؛ قاموس الرجال 9/ 111 (چاپ قديم)؛ مستدركات علم رجال الحديث 7/ 487.
1. اللباب في تهذيب الانساب 1/192 و تهذيب الكمال 28/453.2. كتاب الخصال 447 - 448.3. شورى، آيه 23.4. قرب الاسناد ح254 و 255.5. مسند احمد بن حنبل 5/351؛ سنن ترمذي 5/636؛ كتاب الخصال 253 و 254 و كتاب الاختصاص 9.6. اسد الغابة 4/409.7. كتاب الخصال 456 - 461 و 549.8. كتاب الامالي مفيد 114 و 169.9. تهذيب الاسماء و اللغات 1/ق1/111.10. كتاب سُليم بن قيس 2/814/ ح36؛ مسند احمد بن حنبل 5/612/ ح369؛ كتاب الخصال 477؛ تهذيب الكمال 28/453- 454 و بحار الانوار 40/96.11. المعارف 262؛ الطبقات الكبري 3/163 و تهذيب الكمال 28/456.
شنبه، بهمن ۲۱، ۱۳۸۵
اصل و نسب خاندان پهلوی
تحقیقی در باب شجره نامهً خاندان پهلوی
آیا این خاندان پهلوی ربطی با آن خاندان پهلوی حماسه آفرین آماردان قرن هفتم پیش از میلاد داشته اند؟ نمی دانم که تحقیق زیر در بارهً شجرهً نامه خاندان پهلوی چه قدر سندیت دارد، ولی بسیار بعید است که کسی قادر بوده باشد از هفت نسل پیش از رضا شاه چنین اطلاعات نسب نامه ای دقیق و روشنی بدست دهد، ظاهراً خبری در این باب وجود داشته و خوش خدمتان آن را به سلیقهً خویشان ساخته و پرداخته و پیراسته اند چه آوردن نام الشتر لرستان درتشریح این شجره نامه که در معنی سرزمین عقاب با آلاشت اشتراک دارد نشان می دهد که نام خود قصبهً آلاشت باعث و دستاویز افسانه سازی شده است. در این باب نام ناحیه فهله(منطقه پهلوی زبانان ماد کهن) را هم به عاریت گرفته اند. از سوی دیگر بسیارجالب است که سرزمین رستم و زال اساطیری (آترادات تاریخی) که شاهنامه تحت نام افسانه ای آشیانهً سیمرغ (سرزمین عقاب) می نامد، طبق اساطیر اوستا و خبر کتسیاس طبیب و مورخ دربار پادشاهان میانی هخامنشی، در همین دیار مازندران (گوذهً اوستا) واقع بوده است که نظر به ترادفش با نام آلاشت صد البته می تواند همان ناحیهً قصبهً آلاشت مازندران منظور باشد؛ جالب توجه است که اوستا نام خانوادگی خانوادهً گرشاسپ / رستم (آترادات پیشوای سکائیان آماردی) را سام (کناری) و ثریته (پایانی، آخری) آورده است که خود به سادگی با نام پهلوی و پهلوان شاهنامه مترادف میشوند ولی آیا این خاندان پهلوی قهرمان بی بدیل ایران که در قرن هفتم پیش از میلاد آشوریان متجاوز (دیوان مازندران) تحت رهبری رئیس رئیسان شانابوشو (سردار آشوربانیپال) را در پای حصار شهر آمل تار ومار نموده و دولت مستقل ایران مادها را برای نخستین بار در تاریخ به وجود آورده اند ربطی با این خاندان پهلوی (با توجه ریشهً فارسی آن،یعنی کناری) در قرن اخیر دارد؟ که خود بیش از آن که قهرمان باشند برای حفظ منافع اربابان استعمارگر خود قهرمانان مملکت را ساقط کرده اند- به شمارید؛ میرزا کوچک خان، ارانی، مصدق، فاطمی ، حنیف نژاد و گلسرخی..- اساس این رازنهان ارتباط یا عدم ارتباط این دو خاندان مازندرانی به ظاهرهمنام ولی به هر حال همشهری را به قول قاتل میلیونها ایرانی، یعنی چنگیزخان مغول، خدایان دانند. گر چه مسلم نام خاندان پهلوی (پاهلونی) می تواند بسیار قدیمی باشد و در این صورت می بایستی این نام فراگیر جمعیت کثیری از مردم منطقه سوادکوه (فرشوادگر عهد باستان) می گردید؛ در حالیکه معلومات ما به دورهً پیش از صفویان قد نمی دهد. اما به هر حال خود صورت قدیمی نام این منطقه یعنی فرشوادگر در معنی اوستایی کوهستان رهبر کامیاب را به سادگی می توان اشاره به خاندان سام (کناری، پهلویی)و شخص آترادات پیشوای آماردان (آذربرزین، رستم و گرشاسپ شاهنامه) شمرد.
تبار رضا شاه
به قلم: سيدمصطفي تقوی از آغاز تاريخ تا به امروز انسانهاي بي شماري متولد شده و مردهاند، اما هيچ گاه تاريخ تولد و مرگشان و يا ريشه و تبارشان دغدغه ذهن و فكر هيچ كس قرار نميگيرد. در اين باره نيز همانند بسياري از امور ديگر، انسانها به هر پديدهاي به همان اندازه اهميت ميدهند كه آن پديده در زندگي اجتماعي مردم تأثيرگذار بوده است. و همين اصل، علت اصلي آن است كه بسياري از انسانها از زاد و مرگ بسياري از انسانهاي ديگر بي خبر ميمانند.اصل يادشده، همچنين، نشان آن است كه برخي از انسانها، لحظه لحظه مرگشان ثبت ميشود در حالي كه نه تنها ديگران، كه خودشان نيز از تاريخ دقيق تولد خويش بي خبرند. زيرا اين دسته از انسانها كساني هستند كه به هر علت توانستهاند در عرصه فرهنگ يا سياست يا اقتصاد جامعه تأثيرگذار باشند در حالي كه در شرايطي ديده به جهان گشودند كه خود يا خانوادهشان براي ديگران اهميتي نداشتند و ثبت تاريخ تولد و يا ريشه و تبارشان جلب توجه نميكرد. بسياري از علما و مخترعان و مكتشفان و هنرمندان و سلاطين از اين گونهاند. تعدادي هم هستند كه هم هنگام تولد براي جامعه اهميت داشتند و هم هنگام مرگ. در ميان گروه دوم، يعني آنهايي كه تولد و تبار روشني ندارند اما تا هنگام مرگ صاحب اشتهار شدند، آنهايي كه با عرصه قدرت و سياست سروكار نداشتند مشكلآفرين نميشوند. اما از اين دسته، آنان كه بر كرسي حكومت و قدرت تكيه داشتند، برخي همچون نادرشاه افشار با پاك كردن صورت مسئله به حلّ آن ميپردازند و در پاسخ اين پرسش كه پدرت كيست و فرزند كيستي؟ در يك كلام پاسخ ميدهند: « فرزند شمشير». اگر صد بار از آنان همين را بپرسي، همين را نيز خواهي شنيد. اين دسته بدين گونه خيال خود و ديگران را راحت ميكنند. اما همه آنان از اين گونه نيستند. برخي از آنان نه تنها صورت مسئله را پاك نميكنند، بلكه در پي مسئلهسازي نيز هستند. اينان ميخواهند همان گونه كه اكنون خود را بزرگ ميبينند، تولد و تبار خود را نيز بزرگ بنمايند. به هر حال، روزي به عنوان تولد اين گونه افراد تعييين ميشود، اما آنچه تا حدودي دشوار ميآيد، تبارسازي است. اين دسته افراد معمولاً به كمتر از اين قانع نيستند كه خود را به يكي از اصيلترين نژادهاي كشور متبوع پيوند داده و به سلاطين اوليه و نخستين بنيانگذاران كشور نسبت دهند. رضاشاه پهلوي نيز يكي از كساني است كه در پي نيل به سلطنت، اشتهار سلاطين را كسب كرد اما ريشه و تبارش نه تنها از درخشندگي ويژهاي بهره نداشت، بلكه اصولاً مبهم و ناشناخته ماند. رضاشاه در آلاشت مازندران متولد شد و معمولاً عضو ايل پالاني معرفي ميشد. محمدتقي بهار در تاريخ احزاب سياسي نوشت : « نام اين طايفه در تاريخ خاني طبع پتروگراد برده شده است و تا جايي كه به ياد دارم غير از آن تاريخ كه وقايع حكام گيلان و لاهيجان و ظهور شاه اسماعيل و حالات خان احمد گيلاني را مينويسد نامي از اين طايفه در تاريخ ديگر برده نشده است.» ظاهراً تاريخ خاني در 922هـ . ق نوشته شده و شرح حوادث سالهاي 880 تا 920هـ . ق ناحيه گيلان و لاهيجان، يعني دو دهه نخستين دوره صفويه و دو دهه پيش از تأسيس آن سلسله را در بردارد. به تازگي در كتاب رضاشاه از الشتر تا الشت درباره تبار رضاشاه مطلبي عنوان شده است كه دو نكته از آن قابل تأمل است. يكي اينكه نياكان رضاشاه از الوار لرستان بودند و ديگر اينكه همين الوار، به وجودآورندگان ايل پالاني نيز بودهاند. درباره نياكان لُر رضاشاه اين گونه گفته شده است كه در زمان هجوم افغانها در اواخر دوره صفويه (1148-1135)، طوايف لر همانند بسياري ديگر از ايلات ايران، نادر را در سركوبي افغانها ياري ميدادند. طايفه حسنوند كه يكي از طوايف لك محسوب ميشد، نيز در اين جنگها شركت داشتند. يكي از افراد طايفه حسنوند به نام « رمضان» در جريان جنگهاي نواحي شمالي كشور، از لشكريان جدا گشته، راه را گم كرده و سرانجام در ناحيه آلاشت اقامت گزيد. رمضان با يكي از دختران طايفه اوجي ازدواج كرد و براي هميشه در آن ديار ماندگار گرديد و رضاشاه از نوادههاي ايشان است. روايت يادشده درباره نياكان رضاشاه، قابل بررسي و در عين حال بسيار محتمل است. اما اينكه همين رمضان به علت اينكه در منطقه لرستان به لرها، فيلي (فهلو، فهلي، فهلوي) ميگفتند، ايشان هم در الاشت خود را پاهلون و پهلون به معناي پهلهاي معرفي كرد و بدين گونه ايل پاهلوني يا پالاني را بنياد نهاد، مورد ترديد است و جاي بحث دارد. زيرا دست كم اگر روايت بهار درست باشد كه نام پالاني در تاريخ خاني آمده است، آنگاه روشن ميشود كه پيشينه كلمه پالاني در ناحيه مازندران و گيلان نزديك به 220 سال پيشتر از زماني ميرسد كه ادعا ميشود رمضان اقامت خود را در الاشت آغاز كرده بود. بدين ترتيب، باب تحقيق در اين باره همچنان باز است، اگرچه آنچه مهم است نه تبار رضاشاه، كه كارنامه خود او و جايگاهش در سير تحولات تاريخ و جامعه ايران است.
تبار رضا شاه
نوشته شده توسط: سوادكوهي (بر گرفته از سایت سخن)
"براي اطلاع نويسنده كتاب (از سوادكوه تا ژوهانسبورگ ، زندگي رضا خان نويسنده :نجفعلي پسيان، خسرو معتضد) اين كتاب گرچه نام پرطمطراقي را يدك مي كشد اما گفتني است كه نويسنده به خود كمترين زحمتي نداده تا در باره زندگي رضاشاه يا قوم او تحقيق جامعي بكند. متاسفانه هم خسروخان معتضد و هم پسيان به داده هاي وهمي تكيه كردند حال آنكه رضاشاه از اصليت الاشتي خود اطلاع داشته و قوم او كه مشهور به پاهلوني است به غلط پالاني خوانده مي شود. در حاليكه پاهلون يا پاهلوني گرچه از لحاظ زبانشانسيك با واژه پالاني هم خانواده است ولي معنايي كه از اين دو واژه استنباط مي شود تفاوت از زمين تا آسمان است.پاهلوني هاي الاشت نه از اقوام فقير كه اتفاقا از دامداران بزرگ و ملاكان بنام الاشت و حتي سوادكوه بودند. پهله منطقه اي است در الشتر كه جد بزرگ قوم پاهلون بعد از آنكه برحسب اتفاق در الاشت سر درآورد در ميان مردم الاشت ماندگار شد و از اقوام جورسرايي يا اوجي همسري اختيار كرد كه نزديك به هفت نسل بعد رضاخان از نوادگان آن مرحوم است. رمضان نامي كه نياي بزرگ قوم پاهلون الاشتي است براي معرفي خود به مردم ده ،خود را پهله اي معرفي كرد كه به مرور پهله به پاهلون و بعد به پاهلوني تغيير كرد. براي اطلاع جنابان نويسنده خوب است كه كتاب رضاشاه از الشتر تا الاشت و كتاب فرهنگ مردم الاشت و سوادكوه هر دو نوشته كيوان پهلوان را مطالعه بفرمايند كه براي تنوير افكار و اطلاع حضرات بسيار مناسب است.در ضمن اگر دو باره هوس كردند كتابي رد باره رضاشاه هر شاهي بنويسند بهتر است با تحقيقات ميداني باره علمي كتاب خود را افزايش دهند. و من الله توفيق . بنده بعدا براي ديدن اين سايت خدمت مي رسم تااز ديدگاه ديگران پيرامون مطلب فوق آگاه شوم. لازم به ذكر است كه كتاب دوم هم اكنون در بازار موجود است و كتاب اول زيرچاپ است. اگر اي ميل داشتم حتما تقديم مي كردم"
آیا این خاندان پهلوی ربطی با آن خاندان پهلوی حماسه آفرین آماردان قرن هفتم پیش از میلاد داشته اند؟ نمی دانم که تحقیق زیر در بارهً شجرهً نامه خاندان پهلوی چه قدر سندیت دارد، ولی بسیار بعید است که کسی قادر بوده باشد از هفت نسل پیش از رضا شاه چنین اطلاعات نسب نامه ای دقیق و روشنی بدست دهد، ظاهراً خبری در این باب وجود داشته و خوش خدمتان آن را به سلیقهً خویشان ساخته و پرداخته و پیراسته اند چه آوردن نام الشتر لرستان درتشریح این شجره نامه که در معنی سرزمین عقاب با آلاشت اشتراک دارد نشان می دهد که نام خود قصبهً آلاشت باعث و دستاویز افسانه سازی شده است. در این باب نام ناحیه فهله(منطقه پهلوی زبانان ماد کهن) را هم به عاریت گرفته اند. از سوی دیگر بسیارجالب است که سرزمین رستم و زال اساطیری (آترادات تاریخی) که شاهنامه تحت نام افسانه ای آشیانهً سیمرغ (سرزمین عقاب) می نامد، طبق اساطیر اوستا و خبر کتسیاس طبیب و مورخ دربار پادشاهان میانی هخامنشی، در همین دیار مازندران (گوذهً اوستا) واقع بوده است که نظر به ترادفش با نام آلاشت صد البته می تواند همان ناحیهً قصبهً آلاشت مازندران منظور باشد؛ جالب توجه است که اوستا نام خانوادگی خانوادهً گرشاسپ / رستم (آترادات پیشوای سکائیان آماردی) را سام (کناری) و ثریته (پایانی، آخری) آورده است که خود به سادگی با نام پهلوی و پهلوان شاهنامه مترادف میشوند ولی آیا این خاندان پهلوی قهرمان بی بدیل ایران که در قرن هفتم پیش از میلاد آشوریان متجاوز (دیوان مازندران) تحت رهبری رئیس رئیسان شانابوشو (سردار آشوربانیپال) را در پای حصار شهر آمل تار ومار نموده و دولت مستقل ایران مادها را برای نخستین بار در تاریخ به وجود آورده اند ربطی با این خاندان پهلوی (با توجه ریشهً فارسی آن،یعنی کناری) در قرن اخیر دارد؟ که خود بیش از آن که قهرمان باشند برای حفظ منافع اربابان استعمارگر خود قهرمانان مملکت را ساقط کرده اند- به شمارید؛ میرزا کوچک خان، ارانی، مصدق، فاطمی ، حنیف نژاد و گلسرخی..- اساس این رازنهان ارتباط یا عدم ارتباط این دو خاندان مازندرانی به ظاهرهمنام ولی به هر حال همشهری را به قول قاتل میلیونها ایرانی، یعنی چنگیزخان مغول، خدایان دانند. گر چه مسلم نام خاندان پهلوی (پاهلونی) می تواند بسیار قدیمی باشد و در این صورت می بایستی این نام فراگیر جمعیت کثیری از مردم منطقه سوادکوه (فرشوادگر عهد باستان) می گردید؛ در حالیکه معلومات ما به دورهً پیش از صفویان قد نمی دهد. اما به هر حال خود صورت قدیمی نام این منطقه یعنی فرشوادگر در معنی اوستایی کوهستان رهبر کامیاب را به سادگی می توان اشاره به خاندان سام (کناری، پهلویی)و شخص آترادات پیشوای آماردان (آذربرزین، رستم و گرشاسپ شاهنامه) شمرد.
تبار رضا شاه
به قلم: سيدمصطفي تقوی از آغاز تاريخ تا به امروز انسانهاي بي شماري متولد شده و مردهاند، اما هيچ گاه تاريخ تولد و مرگشان و يا ريشه و تبارشان دغدغه ذهن و فكر هيچ كس قرار نميگيرد. در اين باره نيز همانند بسياري از امور ديگر، انسانها به هر پديدهاي به همان اندازه اهميت ميدهند كه آن پديده در زندگي اجتماعي مردم تأثيرگذار بوده است. و همين اصل، علت اصلي آن است كه بسياري از انسانها از زاد و مرگ بسياري از انسانهاي ديگر بي خبر ميمانند.اصل يادشده، همچنين، نشان آن است كه برخي از انسانها، لحظه لحظه مرگشان ثبت ميشود در حالي كه نه تنها ديگران، كه خودشان نيز از تاريخ دقيق تولد خويش بي خبرند. زيرا اين دسته از انسانها كساني هستند كه به هر علت توانستهاند در عرصه فرهنگ يا سياست يا اقتصاد جامعه تأثيرگذار باشند در حالي كه در شرايطي ديده به جهان گشودند كه خود يا خانوادهشان براي ديگران اهميتي نداشتند و ثبت تاريخ تولد و يا ريشه و تبارشان جلب توجه نميكرد. بسياري از علما و مخترعان و مكتشفان و هنرمندان و سلاطين از اين گونهاند. تعدادي هم هستند كه هم هنگام تولد براي جامعه اهميت داشتند و هم هنگام مرگ. در ميان گروه دوم، يعني آنهايي كه تولد و تبار روشني ندارند اما تا هنگام مرگ صاحب اشتهار شدند، آنهايي كه با عرصه قدرت و سياست سروكار نداشتند مشكلآفرين نميشوند. اما از اين دسته، آنان كه بر كرسي حكومت و قدرت تكيه داشتند، برخي همچون نادرشاه افشار با پاك كردن صورت مسئله به حلّ آن ميپردازند و در پاسخ اين پرسش كه پدرت كيست و فرزند كيستي؟ در يك كلام پاسخ ميدهند: « فرزند شمشير». اگر صد بار از آنان همين را بپرسي، همين را نيز خواهي شنيد. اين دسته بدين گونه خيال خود و ديگران را راحت ميكنند. اما همه آنان از اين گونه نيستند. برخي از آنان نه تنها صورت مسئله را پاك نميكنند، بلكه در پي مسئلهسازي نيز هستند. اينان ميخواهند همان گونه كه اكنون خود را بزرگ ميبينند، تولد و تبار خود را نيز بزرگ بنمايند. به هر حال، روزي به عنوان تولد اين گونه افراد تعييين ميشود، اما آنچه تا حدودي دشوار ميآيد، تبارسازي است. اين دسته افراد معمولاً به كمتر از اين قانع نيستند كه خود را به يكي از اصيلترين نژادهاي كشور متبوع پيوند داده و به سلاطين اوليه و نخستين بنيانگذاران كشور نسبت دهند. رضاشاه پهلوي نيز يكي از كساني است كه در پي نيل به سلطنت، اشتهار سلاطين را كسب كرد اما ريشه و تبارش نه تنها از درخشندگي ويژهاي بهره نداشت، بلكه اصولاً مبهم و ناشناخته ماند. رضاشاه در آلاشت مازندران متولد شد و معمولاً عضو ايل پالاني معرفي ميشد. محمدتقي بهار در تاريخ احزاب سياسي نوشت : « نام اين طايفه در تاريخ خاني طبع پتروگراد برده شده است و تا جايي كه به ياد دارم غير از آن تاريخ كه وقايع حكام گيلان و لاهيجان و ظهور شاه اسماعيل و حالات خان احمد گيلاني را مينويسد نامي از اين طايفه در تاريخ ديگر برده نشده است.» ظاهراً تاريخ خاني در 922هـ . ق نوشته شده و شرح حوادث سالهاي 880 تا 920هـ . ق ناحيه گيلان و لاهيجان، يعني دو دهه نخستين دوره صفويه و دو دهه پيش از تأسيس آن سلسله را در بردارد. به تازگي در كتاب رضاشاه از الشتر تا الشت درباره تبار رضاشاه مطلبي عنوان شده است كه دو نكته از آن قابل تأمل است. يكي اينكه نياكان رضاشاه از الوار لرستان بودند و ديگر اينكه همين الوار، به وجودآورندگان ايل پالاني نيز بودهاند. درباره نياكان لُر رضاشاه اين گونه گفته شده است كه در زمان هجوم افغانها در اواخر دوره صفويه (1148-1135)، طوايف لر همانند بسياري ديگر از ايلات ايران، نادر را در سركوبي افغانها ياري ميدادند. طايفه حسنوند كه يكي از طوايف لك محسوب ميشد، نيز در اين جنگها شركت داشتند. يكي از افراد طايفه حسنوند به نام « رمضان» در جريان جنگهاي نواحي شمالي كشور، از لشكريان جدا گشته، راه را گم كرده و سرانجام در ناحيه آلاشت اقامت گزيد. رمضان با يكي از دختران طايفه اوجي ازدواج كرد و براي هميشه در آن ديار ماندگار گرديد و رضاشاه از نوادههاي ايشان است. روايت يادشده درباره نياكان رضاشاه، قابل بررسي و در عين حال بسيار محتمل است. اما اينكه همين رمضان به علت اينكه در منطقه لرستان به لرها، فيلي (فهلو، فهلي، فهلوي) ميگفتند، ايشان هم در الاشت خود را پاهلون و پهلون به معناي پهلهاي معرفي كرد و بدين گونه ايل پاهلوني يا پالاني را بنياد نهاد، مورد ترديد است و جاي بحث دارد. زيرا دست كم اگر روايت بهار درست باشد كه نام پالاني در تاريخ خاني آمده است، آنگاه روشن ميشود كه پيشينه كلمه پالاني در ناحيه مازندران و گيلان نزديك به 220 سال پيشتر از زماني ميرسد كه ادعا ميشود رمضان اقامت خود را در الاشت آغاز كرده بود. بدين ترتيب، باب تحقيق در اين باره همچنان باز است، اگرچه آنچه مهم است نه تبار رضاشاه، كه كارنامه خود او و جايگاهش در سير تحولات تاريخ و جامعه ايران است.
تبار رضا شاه
نوشته شده توسط: سوادكوهي (بر گرفته از سایت سخن)
"براي اطلاع نويسنده كتاب (از سوادكوه تا ژوهانسبورگ ، زندگي رضا خان نويسنده :نجفعلي پسيان، خسرو معتضد) اين كتاب گرچه نام پرطمطراقي را يدك مي كشد اما گفتني است كه نويسنده به خود كمترين زحمتي نداده تا در باره زندگي رضاشاه يا قوم او تحقيق جامعي بكند. متاسفانه هم خسروخان معتضد و هم پسيان به داده هاي وهمي تكيه كردند حال آنكه رضاشاه از اصليت الاشتي خود اطلاع داشته و قوم او كه مشهور به پاهلوني است به غلط پالاني خوانده مي شود. در حاليكه پاهلون يا پاهلوني گرچه از لحاظ زبانشانسيك با واژه پالاني هم خانواده است ولي معنايي كه از اين دو واژه استنباط مي شود تفاوت از زمين تا آسمان است.پاهلوني هاي الاشت نه از اقوام فقير كه اتفاقا از دامداران بزرگ و ملاكان بنام الاشت و حتي سوادكوه بودند. پهله منطقه اي است در الشتر كه جد بزرگ قوم پاهلون بعد از آنكه برحسب اتفاق در الاشت سر درآورد در ميان مردم الاشت ماندگار شد و از اقوام جورسرايي يا اوجي همسري اختيار كرد كه نزديك به هفت نسل بعد رضاخان از نوادگان آن مرحوم است. رمضان نامي كه نياي بزرگ قوم پاهلون الاشتي است براي معرفي خود به مردم ده ،خود را پهله اي معرفي كرد كه به مرور پهله به پاهلون و بعد به پاهلوني تغيير كرد. براي اطلاع جنابان نويسنده خوب است كه كتاب رضاشاه از الشتر تا الاشت و كتاب فرهنگ مردم الاشت و سوادكوه هر دو نوشته كيوان پهلوان را مطالعه بفرمايند كه براي تنوير افكار و اطلاع حضرات بسيار مناسب است.در ضمن اگر دو باره هوس كردند كتابي رد باره رضاشاه هر شاهي بنويسند بهتر است با تحقيقات ميداني باره علمي كتاب خود را افزايش دهند. و من الله توفيق . بنده بعدا براي ديدن اين سايت خدمت مي رسم تااز ديدگاه ديگران پيرامون مطلب فوق آگاه شوم. لازم به ذكر است كه كتاب دوم هم اكنون در بازار موجود است و كتاب اول زيرچاپ است. اگر اي ميل داشتم حتما تقديم مي كردم"
سهشنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۵
Creation
A philosophical theory about the origin of the world
Albert Einstein’s theory of relativity and the speed of photons give an explanation to the origin of the world.
According to commentaries given to Einstein’s theory of relativity dealing with the structures and functions of the world, there has been stated: “A physical object moved with the speed of light will reach a mass which is infinitely big, and the time dimension will expand so this physical object will not age; it will be stable and variable. It will be squeezed together in the stretching of the movement, in other words this object will be situated in a squeezed space. Simply, this object, in this position, will be transformed to a photon.”
According to Einstein’s own analysis, for this being able to happen in our world (in microcosms as well macrocosms), will acquire an infinite amount of power, which makes this process impossible. How can one describe the very photons moving with this incredible speed? Are they nothing else but flying squeezed space matter? The paradox can be solved in this manner:
In the beginning there was a revolution in the void of the universe. An infinite force from every direction created those particles which we can identify as the smallest building stones of the creation and which are revealed in experiments in huge particle accelerators like that in CERN. These particles moved from the beginning with the speed of light and an infinite amount of photons which made the universe we see today.
According to the Bible: “And God said, "Let there be light," and there was light.
and
According to the Koran: God [himself] is “the light of the heavens and the earth”
and
According to the Avesta:” the light is in eternal war with the darkness”
Albert Einstein’s theory of relativity and the speed of photons give an explanation to the origin of the world.
According to commentaries given to Einstein’s theory of relativity dealing with the structures and functions of the world, there has been stated: “A physical object moved with the speed of light will reach a mass which is infinitely big, and the time dimension will expand so this physical object will not age; it will be stable and variable. It will be squeezed together in the stretching of the movement, in other words this object will be situated in a squeezed space. Simply, this object, in this position, will be transformed to a photon.”
According to Einstein’s own analysis, for this being able to happen in our world (in microcosms as well macrocosms), will acquire an infinite amount of power, which makes this process impossible. How can one describe the very photons moving with this incredible speed? Are they nothing else but flying squeezed space matter? The paradox can be solved in this manner:
In the beginning there was a revolution in the void of the universe. An infinite force from every direction created those particles which we can identify as the smallest building stones of the creation and which are revealed in experiments in huge particle accelerators like that in CERN. These particles moved from the beginning with the speed of light and an infinite amount of photons which made the universe we see today.
According to the Bible: “And God said, "Let there be light," and there was light.
and
According to the Koran: God [himself] is “the light of the heavens and the earth”
and
According to the Avesta:” the light is in eternal war with the darkness”
دوشنبه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۵
باور بسیار دیرین اعتقاد به وجود جن
اعتقادات انسانهای ماقبل تاریخی در اسلام
اگر به فرض محال روزی ادعای وجود موجودات ماورائ الطبیعی، خدایان ، جن و فرشته و شیطان ثابت بشود آن وقت ما قسم دکانداران دینی را باور می کنیم و به ایشان حق می دهیم که با این حربهً کاری به توانند دست توی جیب مردم کنند؛ بنابراین به قول ترانه سرایی مدرن ایرانی تا اطلاع ثانوی این نوع عشق ورزی باید تعطیل شود. گرچه این عشق وسیله مبارزه با جهانخواران زمان گردیده باشد؛ چه جهان خواران بیش از هر چیز از انجماد بینش عقب افتاده ما حداکثر استفاده را کرده و می کنند. ما عین اطلاعات و ادّله ای این ساده انگاران دینی متوهم خویش را از نوشته های خود آنان در اینجا نقل می کنیم که تا صرفاً باورهای خرافی و سادهً کهن ایشان که سد راه ترقی ممالک اسلامی شده، مورد قضاوت قرار گیرد. در این رابطه باید گفت نه چنانکه حضرت شیخ اجل سعدی بزرگ ما می گوید: " اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست" بلکه این اسلام محبوب ما کلی هم معیوب است. اسلام که در عهد برده داری جامعهً عربستان و با بینش جامعهً برده داری شکل گرفت ، انسانها از آزادی طبیعی شان محروم کرده و بردهً ذهنی می کند . این دین جملهً مردم صد در صد معتقد به اسلام را بردهً الله و در نتیجه بردهً واسطه های آنان می کند. به عبارتی دیگر اسلام ما اول مغزها را به عاریت می گیرد و بردهً فکری می نماید بعد در این چهار چوب تنگ، اجازهً اندیشه می دهد که این هم صد البته کفاف نیازهای زمانه را نمی دهد.و شیاطین زمان هم منافع و مطامع اقتصادی خود را در حماقت و خرافاتی بودن و سیر کردن افکار ما در آسمانها می جویند و بس. جمهوری اسلامی وقتی به اساسی بودن اقتصاد در جوامع بشری پی خواهد برد که فساد لذتبخش اقتصادی بیش از این ارکانش را پوچیده و غیر قابل اعتماد نماید. در اینجا ما پنج مطلب گوناگون و گاهاً همسان و گاهاً متضاد را ازسایتهای ایرانی به عینه نقل می نمائیم که تا به قول معروف تو خود به توانی حدیث مفصل بخوانی از این مجمل:
سرشت ابليس و شياطين
ابليس پدر شيطانها و ريشه نخستين آنهاست، او و فرزندانش از متمرّدين عالم جنّ هستند. در قرآن مىخوانيم: «إِلّا إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ؛ مگر ابليس كه از اجنّه بوده و از فرمان پروردگار خويش سربرتافت». اجنّه، نوعى از ارواح هستند كه داراى عقل و ارادهاند و آنها نيز مانند انسان مكلف به تكليفند، ولى از جنس بشر نيستند [به همين دليل] آنها ازحواس ما نهان بوده و به شكل طبيعى و يا چهره حقيقى خود ديده نمىشوند. خداوند در باره ابليس فرموده است: «إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ؛(3) ابليس و دار و دستهاش شما را مىبينند، در حالى كه شما آنها را مشاهده نمىكنيد».(4) جن از آتش آفريده شده است: «وَالجانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ؛ ما جن را قبلاً از آتش شلعهور آفريديم». و ابليس خطاب به خداوند عرض مىكند: «خَلَقْتَنِى مِنْ نارٍ؛ مرا از آتش آفريدى».
جنّيان، گروه و دستههايى را تشكيل مىدهند، برخى از آنها افرادى شايستهاند و كارهاى نيك انجام مىدهند و بعضى گمراه بوده و فساد و تباهى به وجود مىآورند.در قرآن از قول جنّ آمده است: «وَأَنّا مِنّا الصّالِحُونَ وَمِنّا دُونَ ذلِكَ كُنّا طَرائِقَ قِدَدا؛(5) برخى از ما افرادى شايسته و برخى غير شايسته و داراى منشهاى گوناگونند.»
3- اعراف (7) آيه 27.
4- اگر ما جن و شياطين را با چشم نمىبينيم، دليل بر اين نيست كه آنها وجود ندارند؛ زيرا بسيارى از امور در طبيعت وجود دارد كه از حواس آدمى پوشيده و نهان است. دانشمندان اخيراً به كشف برخى از نهانىها دست يافتهاند، مانند ميكروبها و برق و... آيا اين اشيا قبل از اينكه كشف شوند وجود نداشتهاند، و پس از آنكه انسان آنها را كشف كرده به وجود آمدهاند؟ نه، هيچ فرد عاقلى چنين سخنى را هرگز نمىگويد. همچنين اشياء فراوانى وجود دارد كه انسان هنوز آنها را در نيافته و كشف نكرده است و جن و شياطين از جهان غيبى هستند كه قرآن ما رابه وجود آنها آگاه ساخته است و اين دو از چيزهايى هستند كه در حيطه حواس انسان قرار ندارند.
5- جنّ (72) آيه 11.
منبع : كتاب همراه با پيامبران در قرآن ((مترجمان:خاكساران حسين و جلالي عباس))
تبليغات
X
درباره جن
در قرآن اهمیت ویژهای به "اجنه: داده شده، بهطوریکه 48 آیه به آنان اختصاص یافته است، ولی در دو کتاب توحیدی دیگر، تورات و انجیل سخنی از جن به میان نیامده است. حتی در قرآن سورهای به نام سوره جن وجود دارد.به روایت قرآن، در دوران پیش از نزول این کتاب گروهی از اجنه کوشیده بودند خود را به آسمان برسانند تا در آنجا استراق سمع کنند و از اسرار عالم بالا آگاه شوند ولی این جنیان پس از نزول قرآن دریافتند که آسمان شدیداً تحت مراقبت است و اجنهای که قصد رخنه بدان را داشته باشند هدف تیر شهاب ملائک پاسدار قرار میگیرند (جن، 8 و 99). همچنین به حکایت قرآن، بخشی از سپاهیان سلیمان از اجنه بودند و فرماندهانی از گروه خودشان داشتند (نمل، 17). در قرآن درباره جن اینگونه آورده شده است: نخست: این نوع از آفریدگان پیش از نوع بشر خلق شدهاند. دوم: این نوع آفریدگان از جنس آتش خلق شدهاند، همچنان که نوع بشر از جنسخاک خلق شدهاند، و در این باب گفته: "جن را ما قبلا از آتشی سموم آفریده بودیم" (۱) سوم: این نوع از مخلوقات مانند انسان زندگی و مرگ و رستاخیز دارند، و در اینباب گفته: "اینان کسانیند که همان عذابهایی که امتهای گذشته جنی و انسی را منقرض کرده بود، برایشان حتمی شده" (۲) و چهارم: این نوع از جانداران مانند سایر جانداران نر و ماده و ازدواج و توالد وتکاثر دارند، و در این باره گفته: "و اینکه مردانی از انس بودند که به مردانی از جن پناه میبردند" (۳) پنجم: این نوع مانند نوع بشر دارای شعور و اراده است، و علاوه بر این، کارهایی سریع و اعمالی شاقه را میتوانند انجام دهند، که از نوع بشر ساخته نیست، همچنان که درآیات مربوطه به قصص سلیمان و اینکه جن مسخر آن جناب بودند، و نیز در قصهشهر سبا آمده است. ششم: جن هم مانند انس مؤمن و کافر دارند، برخی صالح و بعضی دیگر فاسدند، و در این باره گفته" من جن و انس را خلق نکردم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند" (۴) · سوره حجر، آیه ۲۷ · سوره احقاف، آیه ۱۸ · سوره جن، آیه 6 · سوره ذاریات، آیه ۵۶ آیات بیشتر در مورد جن ویا اشاره به جنیان: گروهی از اجنه آیات قرآن را شنیدند و با تعجب گفتند که این کتاب مارا به راه هدایت میبرد و لاجرم دیگر به خدای واجد شرک نخواهیم ورزید (جن، 1 و 2) اما بعضی دیگر از آنها کافر ماندند و هیزم کش جهنم شدند (جن، 14 و 15) اینها اسلام آوردند و البته اگر در راه راست پایدار بمانند خداوند به آنها آب گوارا نصیب خواهد کرد (جن، 16) و به آنان میگوئیم شما نیز جزو آن گروهی از اجنه و آدمیان شوید که پیش از شما به آتش دوزخ داخل شدند (اعراف، 38) چون محمد برای دعوت به خدا قیام کرد طایفه جنیان بر او ازدحام آوردند(جن، 19) در روز محشر به اجنه خطاب شود کهای گروه جنیان، شما از حیث تعداد بر آدمیان فزونی گرفتید، ولی آیا ما برای شما رسولانی از جنس خودتان نفرستادیم که آیات مارا بر شما بخوانند و شمارا از چنین روزی بترسانند؟ (انعام، 130) خوب اما جن چيست؟ ۱-جن جانوريست داراي شعور و فیزیکي غير ارگانيک که از لحاظ شان وجودي از ديد اديان ابراهيمي پايينتر از انسان و بالاتر از حيوان جاي مي گيرد در فرهنگ فارسي به آن ديو و در فرهنگ عرب به آن جن و در فرهنگ لاتين demon ياjinn نام گرفته است.جن به معناي چيزي است که پوشيده شده و منظور پوشيده ماندن او از حواس ماست ۲-خصوصيات فيزيکي جن از ديد انسان اعجاب آور است عنصر اصلی وجودي جن آتش است وبه علت نداشتن عنصر خاک در وجودش مانند بارباپاپا مي تواند به هر شکل و اندازه اي تبديل شود و بسياری از چيزها را در يک آن جا به جا کند همچنين سرعت نقل مکان بسيار بالايي دارد مي تواند مثلا ظرف 5 دقيقه فاصله بین لاهور و تهران را طي کرده و برگردد 3-جن ابزار ساز نيست وبه علت خصوصيات فيزيکي منحصر بفرد قادر است در هر مکان و شرايطي زندگي کند وبراي همين به خانه و مسکن نيازي ندارد زيرا سرما و گرما و باد و بوران بر او کارگر نيست جن به وسايل حمل و نقل بي نياز است و از اينجا مي توان فهميد که جن ها داراي صنعت و تکنولوژي نيستند و شهر و کاشانه اي ندارند مکان معمول زندگي آنها کوه وجنگل و دشت است .۴-جن مانند همه جانداران غذا مصرف می کنداما به مقداري بسيار کمتر از انسان ۵-جن ها مثل انسان جنسيت ونر يا ماده دارندتوليد مثل مي کنند و تشکيل خانواده مي دهند و به صورت جماعت زندگي مي کنند و جامعه ندارند ۶- جن نسبت به انسان زياد عمر مي کند حدود 1000 سال به بالا .جن هايي که در سوره ي جن از آنها نام برده شده که وقتي اولين بار آيات قرآن را شنيدند از شدت ازدحام داشتند بر سر هم خراب مي شدند احتمالا هنوز زنده اند جن ها مانند انسان داناونادان .فرمانده و فرمانبردار ارباب و بنده کافر و متدين شفيق و شرور دارند.وقتي که مردند از بين میروند و نيازي به قبر و گورستان ندارند ۷-جن داراي عقل است اما نه عقل ابزار ساز و عقل فلسفي و خلاقيت هنري .عقل جن به معناي قوه ي ارزيابي امور روزمره يا همان عقل معاش و قوه تشخيص است به اضافه هوشي سرشار اعم از قدرت خواندن فکر و جستجو و يافتن گذشته و آينده ۸-جن ها مانند انسان نامگذاري مي شوند و داراي اسم و رسم و شهرت هستند داراي زبان خاص و قوه تکلم هستند و قادر به فهم زبان آدميان ۹- معروف ترين جن ابليس يا همان شيطان نام دارد که وصف حال او را شنيده ايد که چون بسيار در قرب به حق کوشيد به جايگاه فرشته هاي مقرب رسيداما چون حاضر به سجده بر انسان يعني شريک قرار دادن بر خدا نشد از درگاه رانده شد!!! -۱۰طبيعت بين جن و انسان فاصله گذارده است اين پرده عبارت است از شان وجودي آنها و هراس طبيعي هر دو از هم .جن طبيعتا انسان را مي بيند اما انسان جز در شرايط خاص قادر به رويت جن نيست.. ۱۱-جن در شرايطي قادر به تسخير انسان و انسان در شرايطي قادر به تسخير جن است انسان مسخر شده را مجنون يا ديوانه يا ديو زده و جن تسخير شده را موکل مي نامند گويند خود جنيان بر سه قسمند ديو.جن وپري که از لحاظ مکانی مادون فرشته هستند. . ۱۲-جن مي تواند در مواردي تربيت شده به انسان خدمت کند چنين سنتي در ميان جنگيران ايران و پاکستان وهند وجود دارد اما به طور کل نه بودا نه دالاي لاما نه اوليا الله و نه عرفا و نه پيامبران هيچکدام به مدد خواستن از موجوداتي که مثل انسان خطا و اشتباه و گناه مي کنند توصيه نکرده اند اما همگی وجود آنها را تاييد کرده اند . ۱۳-جنيان مانند امواج راديويي و ماهواره اي با ما هستند ظاهر نمي شوند اما حاضرمی شوند و بعضی از انها درخانه ها و بدن شخصيت هاي ضعيف رفت و آمد مي کنند يکی از راه های دور کردن جنهاي مزاحم خواندن و آويختن 4 آيه از قران است که با قل شروع مي شوند و بسياری ادعيه که درکتب مختلف وجود دارند.اماراه دورکردن انسان شرورچيست!؟!. ۱۴-جن هابعضی از ما را به شکل همزاد و غير همزاد دوست دارند و کمکمان مي کنند همينطور جواهرات و اشياي قيمتي ما ازجمله انگشترهايي با نگين سنگ (مخصوصا عقيق)را بسيار دوست دارند (ومخصوصا اگر بر آن آيات و اوراد حک شده باشند) اگر دوستمان داشته باشندو سخني باماداشته باشند بيشتربه خوابمان مي ايند و دلسوزی خود را اعلام مي کنند خيلي ازآنها خدمتگذار ارواح اوليا هستند و دست ماراگرفته اندو خيلي ها هم به کرداراکثرآدميان اهل شيطنت.بيشتر آنها بي ضررند و مثل ما گرفتار اين دنيا و درگير و دار تقدير خويشند . ۱۵-اماآنان که ماوراي طبيعت و موجوداتش را باور ندارند چند دسته اند :کساني که انچه که نمي بینند را باور ندارند اينها معمولا فقط آنتي تزقصه هاي جن وپري مادربزرگ ها هستند که حتي زحمت دانستن کوچک ترين اطلاعاتي جز نقد داستان گرمابه های تاريک وکوتوله هاي پاسمي و عروسي جن ها رابه خودشان نداده اند اين تيپ آدمها از 7 سالگي که مادر بزرگه داستان هاي جن وپري را براي ترساندن و خواب کردنشان تعريف مي کرده هنوز زير لحاف هستند.و يا اينکه هارد ديسک کوچکشان از مسئله پر شده و ديگر تاب و ياراي درک و پذيرش راز را ندارندمثل من چهارتا کتاب فلسفه مدرن خوانده اند و تمام ماجرا را در همان چهارتا ديده اند.و گروهي که پوچ يا ابسورد هستند کساني که خويش را منکرند چه رسد به ماوراي خويش و گروه آخر کساني که جنها دستشان مي اندازند و در مجالس احضار ارواح در نقش يک روح برايشان شيرين کاري می کنند تا فردا در مدح روح کتاب چاپ کنند و جايزه بگيرند! از دانسته هاي خويش برايتان گفتم قبل از آنکه شما با بهايي گزاف تجربه اش کنيد يا اصلا تجربه اش نکنيد چون راه سهل و ايمنی را پيش رو نداريد !جن براي انسان از انسان خطرناک تر نيست همانطور که انسان براي کوسه از کوسه خطرناک تر است!(در تاريخ بشر حتي يک مورد مرگ انسان به دست جن گزارش نشده در حالي که فقط در دوره حکومت استالين 35 ميليون روس به قتل رسيدند آمار کشتار جنگ هاي مذهبي صليبي و جنگ هاي جهاني و قومي و قبيله اي پيش کش) در حقيقت هيچ چيز هراس ناک تر و هوس ناک تر انسان نيست که به قول توماس هابز انسان گرگ انسان است .۱۶-در کل و بدون در نظر گرفتن موارد خاص انها به ما کاری ندارند ماهم به آنها کاری نداريم ازدود و دم و سر و صداهای شهر و بوی فاضلاب و توالت فراريند مثل ما کارما و مکافات دارند و دست آخر اينکه به عقيده من با تمام اين اوصاف تفاوت اساسی با ما ندارند زيرا که:{آنها هم رنج می کشند :.:confused } نظر ملاصدرا درباره جن صدر المتالهين شيرازی معروف به ملا صدرا می نويسد(جن را وجودی در اين جهان حس و وجودی در جهان غيب و تمثيل((عالم مثال))است،اما وجودشان در اين جهان هيچ جسمی که آن را نوعی از لطافت و اعتدال باشد نيست،جز آن که روحی در خور آن و نفسی که از مبدا فعال بر آن اضافه شده است می باشد آنان بدنمای لطيفی دارند که در لطافت و نرمی متوسط بوده و پذيرای جدائی و گرد آمدن است،چون جدا گشت،قوامش نازک و حجمش لطيف گشته و از ديگرن پنهان می گردد.
انجمن جنگيران ايراني
مطالبي خواندني درباره جن ، ديو ، پري
يكي از موجودات ناديدني جن است . جهان ما براي جن قابل رويت و لمس است ولي جهان براي ما انسانها قابل رويت و لمس نيست . اين موجودات به سه گروه پري و جن و ديو تقسيم مي شوند كه در عرض هم و از مخلوقات كره زمين هستند :
1- ديوها پست ترين نژاد ، خاكستري رنگ و خشن اند و چشمانشان حد وسط افقي و عمودي است .
2- جن ها نژاد متوسط و مثل آتش سرخ رنگ هستند ، چشمانشان عمودي است و پاهايشان كوتاه و گرد است چيزي شبيه سم اسب نه اينكه سم واقعي باشد .
3- پري نسبت به آندو از نظر خلقت برتري دارد و پري ها سفيد و بسيار زيبا هستند مثل انسانهاي سفيد پوست چشمانشان مثل چشمان انسان افقي است .
هيكل و شباهت آنها تقريبا به اندازه انسان است ، با اين تفاوت كه ديوها ( غولها) كمي درشت تر و جن ها كمي ريزتر از انسانها هستند و شكل كلي اشان مثل انسان است و دو چشم و دو گوش و دهان و ... دارند.
ديو و جن و پري از هم جدا هستند ، داخل يكديگر مي شوند ولي كاري به كار هم ندارند و بين آنها جنگ و درگيري رخ نمي دهد .
جنيان غذا نمي خورند . استخوان و ضايعات غذاي جنيان است و ممكن است از خوردني ها و آشاميدني ها ي ديگر هم استفاده نمايند . ازدواج هم دارند و بصورت خانوادگي زندگي مي كنند ، جا و مكان برايشان مطرح نيست . نر و ماده دارند ، آلت تناسلي دارند ، جفت گيري مي كنند و مدت بارداري كمتر از انسان دارند و معمولا از هر شكم بيشتر از يك بچه متولد نمي شود .
وضع حمل آنها آسانتر از بشر است ، رشد بچه سريعتر و بلوغ هم دارند ، زاد و ولدشان مثل انسان زياد نيست . طول عمرشان بيشتر از آدمي است مرگ دارند ، جسمشان فنا مي شود و احتياج به قبرستان ندارند .
سرما وگرما و درد ندارند ، اما لذت و خوشي و ناخوشي دارند . الفت خانوادگي و خارجي با هم دارند ، كارو شغل ندارند .
اكثر حيوانات و جانوران آنها را مي بينند و برايشان عادي است از اين رو به آنها حمله نمي كنند و مي توانند خود را به صورت انسان و غير انسان در آورند . آنها پديده هاي بسيار لطيفي هستند و توان انبساط و انقباض خويش را دارند و در حالت عادي در حال انبساطند ، لذا ديده نمي شوند ولي اگر منقبض شوند ، مي توان آنها را ديد . از آنها مي شود عكس گرفت به شرطي كه به اين كار راضي باشند .
به علت نداشتن عنصر خاكي ، قوه طي الارض دارند و در آن واحد مي تونند از يك طرف زمين به طرف ديگر بروند . چون هميشه با ما در ارتباط و تماس هستند به همه زبانهاي ما آشنايي دارند . معايبي دارند بدتر از بشر ولي معايبي كه انسان دارد آنها ندارند . روزي كه خداوند انسان را خلق كرد فاصله اي ميان جنيان و بشر قرار داد كه جنيان بدون اذن خدا اجازه نزديك شدن و آسيب رساندن به آدميان را ندارند و اصولا از طرف خداوند اجازه اذيت كردن مي يابند .
هوش آنها بسيار زياد است و مي تونند افكار را بخوانند ولي آينده انسان را نمي دانند و قوه خلاقه ندارند ، هر چه دارند ذاتي و همان است كه در خلقتشان گذاشته شده است تا به حال چيزي اختراع نكرده اند
حكم فقهي ازدواج انسان با جنيان اين است كه علما در اين باره اختلاف دارند ، عده اي گفته اند : (( جايز نيست ، زيرا اختلاف جنسي موجب امتناع است )) و بعضي ديگر گفته اند : پيامبر نكاح جن را نهي نموده كه اين نهي شامل كراهت هم مي شود . بعضي از مشاهير علماي اهل سنت و جماعت مي گويند : با بودن شرايط نكاح بين انسان و جن و انس ازدواج مانعي ندارد و جايز است .
جن ها داراي روح و نفس هستند ، از بين خودشان پيامبر ندارند و بايستي از دستورات پيامبر آدميان پيروي كنند ، چنانكه عده اي از آنها به حضرت مسيح گرويدند و عده اي ديگر به حضرت محمد (ص) و بعضي از آنها از دستورات خداوند سرپيچي مي كنند . آنها هم خوب و هم بد، ظالم و مومن دارند ، داراي مذاهب گوناگونند .
عبادتشان طبق همان عقيده ديني است كه دارند ، مثلا جن هاي مسلمان نماز مي خوانند و روزه مي گيرند و وظيفه دارند تمام آداب را به جا آورند . به خدمت پيامبر و ائمه هدا مي رسند و مسائل ديني و حلال و حرام خود را مي پرسند . سعد اسكاف مي گويد : به منزل امام باقر (ع) رفتم ... اشخاصي از اتاق امام خارج شدند كه مانند ملخهاي زرد بودند و پوستين در تن داشتند و از زيادي عبادت لاغر شده بودند ... اما فرمودند : آنها برادران ديني تو و از طايفه جن هستند كه به خدمت ما مي آيند و مسائل ديني و حلال و حرام خود را از ما مي پرسند.
خداوند احضار جن و روح را تحريم كرده و آن را از گناهان كبيره مي شمارد ، زيرا انسان را از راه حقيقت دور كرده و به عبادت شيطان وادار مي كند و سر انجام او را تباه خواهد ساخت . قرآن راجع به تسخير جن وشيطان تنها از حضرت سليمان ياد مي كتد كه در سوره انبياء آمده : (( برخي شيطانها براي حضرت سليمان غواصي مي كردند و كارهاي ديگري جز اين انجام ميدادند و ما نگهبان آنها بوديم )).
جن مثل انسان دو نوع است ، مومن و كافر كه مومنان از جن را شيطان نمي گويند ، ولي به كافران آنها اطلاق شيطان شده است .
براي دور كردن جن وشيطان بايد به خدا توسل جست ، جن به محض شنيدن ذكر و ورد فرار مي كند . وقتي « بسم الله » گفته شود ، اثر بد جن هاي كافر خنثي مي شود ، ذكر «بسم الله » در دفع و دور كردن شيطان و جن شرير موقر است .
از اما صادق (ع) نقل شده است : كسي كه سوره جن را تلاوت كند در زندگي دنيا هرگز آسيبي از جن و انس به او نرسد و مورد سحر كيد آنها واقع نشود .
ايه 59 سوره مريم را اگر بنويسند و بشويند و بر جن زده و مصروع بخورانند يا به بازويش ببندند شفا مي يابد .
از حضرت علي (ع) منقول است هر كه در سفر راه را گم كند ، فرياد كند :«يا صالح اغثني» يا بقول حضرت باقر (ع) بگويد : « يا صالح ارشد و نا الي الطريق رحمكم الله » يعني ( يا صالح ما را به راه برسان،رحمت خدا بر تو باد . بدرستي كه از برادران شما از جنيان شخصي است كه صالح نام دارداز براي خدا در شهرها مي گردد، چون صداي شما را بشنود جواب گويد و راهنمايي نمايد .
راوي حديث مي گويد : ما در سفري راه را گم كرديم و شخصي از ما دور شد و فرياد زد به نحوي كه مذكور شد ، سپس برگشت وگفت صداي آهسته شنيدم كه راه از جانب راست
انجمن جنگيران ايراني
سوره الجن
سوره الجن
بسم الله الرحمن الرحيم
قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآناً عَجَباً (1) يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا
بِهِ وَلَن نُّشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَداً (2) وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَداً (3) وَأَنَّهُ كَانَ يَقُولُ
سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً (4) وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن تَقُولَ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِباً (5) وَأَنَّهُ كَانَ
رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقاً (6) وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا كَمَا ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَبْعَثَ
اللَّهُ أَحَداً (7) وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاء فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَشُهُباً (8) وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا
مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَن يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَاباً رَّصَداً (9) وَأَنَّا لَا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَن فِي الْأَرْضِ أَمْ
أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً (10) وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَداً (11) وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن
نُّعجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَلَن نُّعْجِزَهُ هَرَباً (12) وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلَا
يَخَافُ بَخْساً وَلَا رَهَقاً (13) وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُوْلَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً (
14) وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً (15) وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقاً (
16) لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَمَن يُعْرِضْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَاباً صَعَداً (17) وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا
مَعَ اللَّهِ أَحَداً (18) وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَداً (19) قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّي
وَلَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً (20) قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرّاً وَلَا رَشَداً (21) قُلْ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ
أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَداً (22) إِلَّا بَلَاغاً مِّنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ
جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً (23) حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِراً وَأَقَلُّ عَدَداً (
24) قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَداً (25) عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ
أَحَداً (26) إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً (27) لِيَعْلَمَ أَن قَدْ
أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً (28)
انجمن جنگيران ايراني
خلقت جن
خلقت جن
"و الجان خلقناه من قبل من نار السموم".
راغب در باره كلمه"سموم"گفته: باد داغى است كه اثر سمى دارد.و اصلكلمه"جن"به معناى پوشاندن است، و همين معنا در همه مشتقات كلمه جريان دارد (1) نظير جن، چون از نظر پوشيده است، و مجنة و جنة(سپر)چون آدمى را از شمشير دشمنمىپوشاند، و جنين، و جنان - به فتح جيم - (قلب)، چون از نظرها پنهان است و همچنيندر اين جمله قرآن: "جن عليه الليل" (2) و مشتقات ديگر آن، اين معنا جريان دارد.
"جن"طايفهاى از موجوداتند كه بالطبع از حواس ما پنهانند، و مانند خود ماشعور و اراده دارند، و در قرآن كريم بسيار اسمشان برده شده، و كارهاى عجيب و غريبو حركات سريع از قبيل كارهايى كه در داستانهاى سليمان انجام دادند به ايشان نسبتداده شده، و نيز مانند ما مكلف به تكاليفند، و چون ما زندگى و مرگ و حشر دارند و همهاينها از بسيارى از آيات متفرق قرآنى استفاده مىشود.
و اما"جان"و اينكه آيا جان هم همان جن است و يا به گفته ابن عباس (3) پدرجن است همانطور كه آدم پدر بشر مىباشد، و همان ابليس است، و يابه گفته راغب (5) نسل جنى ابليس و يا نوع مخصوصى از جن است، اقوال مختلفى استكه بيشترش بى دليل است.
آنچه كه تدبر در آيات قرآن كريم به دست مىدهد اين است كه در دو آيه موردبحث"جان"را مقابل"انس"گرفته و آن دو را دو نوع گرفته، و همين دو نوع گرفتنآن دو دليل و يا حداقل اشاره دارد بر اينكه يك نوع ارتباطى در خلقت آن دو هست، ونظير دو آيه مورد بحث، آيه"خلق الانسان من صلصال كالفخار و خلق الجان من مارجمن نار" (6) است.
سياق آيات مورد بحث هم خالى از دلالتبر اين معنا نيست كه ابليس از جنسجن بوده، و گر نه جمله"و الجان خلقناه من قبل..."لغو مىشد.در جاى ديگر ازكلام خود هم فرموده كه ابليس از جن بود، و آن آيه"كان من الجن ففسق عن امر ربه" (7) است، از اين آيه به خوبى بر مىآيد كه جان(در آيه مورد بحث)همان جن بوده، و يايك نوعى از انواع آن بوده، در غير اين دو آيه ديگر اسمى از جان برده نشده، و هر جابحثى از موجود مقابل انسان اسمى رفته به عنوان جن بوده، حتى در مواردى كه عموميتكلام، ابليس و همجنسان او را هم مىگرفته - مانند آيه"شياطين الانس و الجن" (8) و آيه"و حق عليهم القول فى امم قد خلت من قبلهم من الجن و الانس" (9) و آيه"سنفرغ لكم ايهالثقلان" (10) و آيه"يا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارضفانفذوا" (11) - به لفظ جن تعبير شده است.
و ظاهر اين آيات با در نظر گرفتن اينكه ميان انسان و جان در يكى، و انسان وجن در ديگرى مقابله افتاده اين است كه جن و جان هر دو يكى باشد و تنها تعبير دو تااست.
و نيز ظاهر مقابلهاى كه ميان جمله"و لقد خلقنا الانسان..."و جمله"و خلقنا الجان من قبل..."برقرار شده اين است كه همانطور كه جمله اولى در صددبيان اصل خلقتبشر است، جمله دومى هم در مقام بيان همين معنا باشد.پس نتيجهاين مىشود كه خلقت جان در آغاز از آتشى زهرآگين بوده است.
حال آيا نسلهاى بعدى جان هم مانند فرد اولشان از نار سموم بوده، بخلاف آدمىكه فرد اولش از صلصال و افراد بعدش از نطفه او، و يا جن هم مانند بشر است، از كلامخداى سبحان نمىتوان استفاده كرد، زيرا كلام خدا از بيان اين جهتخالى است.تنهاچيزى كه در آن بچشم مىخورد و مىتوان از آن استشمام پاسخى از اين سؤال نمود، ايناست كه يك جا براى شيطان ذريه سراغ داده و فرموده: "ا فتتخذونه و ذريته اولياء مندونى" (12) و جاى ديگر هم نسبت مرگ و مير به آنها داده و فرموده: "قد خلت من قبلهم منالجن و الانس" (13) .
و از اين دو نشانى مىتوان فهميد كه تناسل در ميان جن نيز جارى است، زيرامعهود و مالوف از هر جاندارى كه ذريه و مرگ و مير دارد، اين است كه تناسل هم داشتهباشد، چيزى كه هست اين سؤال بدون جواب مىماند كه آيا تناسل جن هم مانند انسو ساير جانداران با عمل آميزش انجام مىيابد و يا به وسيله ديگرى؟.
در جمله"خلقناه من قبل"اضافه قطع شده و تقدير: "من قبل خلق الانسان"بوده، و چون قرينه مقابله دو خلقت در كار بوده از ذكر مضاف اليه صرف نظر شده است.
و اگر در آيه مورد بحث مبدا خلقت جن از نار سموم دانسته شده، با آيه سورهالرحمن كه آن را"مارجى از نار"ناميده و فرموده: "و خلق الجان من مارج من نار"منافات ندارد، زيرا مارج از آتش، شعلهايست كه همراه دود باشد، پس دو آيه در مجموعمبدا خلقت جن را باد سمومى معرفى مىكند كه مشتعل گشته و به صورت مارجى ازآتش در آمده.
معناى كلمه"بشر"و نكتهاى كه در التفات از تكلم به غيب در آيه: "و اذا قال ربك"هست
پس معناى دو آيه اين مىشود: سوگند مىخوريم كه ما خلقت نوع آدمى را ازگلى خشكيده كه قبلا گلى روان و متغير و متعفن بود آغاز كرديم، و نوع جن را از بادىبسيار داغ خلق كرديم كه از شدت داغى مشتعل گشته و آتش شده بود.
پىنوشتها:
(1)مفردات راغب ماده"سمم".
(2)شب پرده بر او پوشانيد.سوره انعام، آيه 76.
(3)تفسير ابن عباس، ص 217 و مجمع البيان، ج 6، ص 334.
(4)مجمع البيان، ج 6، ص 334 و تفسير فخر رازى، ج 19، ص 180.
(5)مفردات راغب، ماده"جن".
(6)انسان را از گل خشكيده چون سفال و جن را از آتشى زبانهدار آفريد.سوره الرحمن، آيه 14 و 15.
(7)از جن بود پس از امر پروردگارش سر باز زد.سوره كهف، آيه 50.
(8)سوره انعام آيه 12.
(9)وعده عذاب خدا بر كفار در امتهاى گذشته از جن و انس عملى شد.سوره فصلت، آيه 25.
(10)به زودى به كار شما مىپردازيم اى جن و انس.سوره الرحمن، آيه 31.
(11)اى گروه جن و انس اگر مىتوانيد كه به اطراف و نواحى زمين و آسمانها نفوذ كنيد، بكنيد سوره الرحمن، آيه 33.
(12)آيا به جاى من، شيطان و ذريه او را اولياء خود مىگيريد؟سوره كهف، آيه 50.
(13)قبل از ايشان اقوامى از جن و انس بودند كه از بين رفتند.سوره فصلت، آيه 25.
ترجمه تفسير الميزان جلد 12 صفحه 223 علامه طباطبايى رضوان الله تعالى عليه
انجمن جنگيران ايراني
مطالبي پيرامون جن2
۱:فضيلت سوره جن:در حديثی از امام صادق(ع) آمده است؟هرکس بسيار سوره جن را بخواند هرگز در دنيا چشم زخم جن و جادو و سحر و مکر آنها به او نمی رسد.
در آخرت با حضرت محمد(ص) و اهل بيت او محشور باشد و به عدد هر جن و شيطانی بنده آزاد کرده و هر جا اين سوره خوانده شود اجنه از آنجا فرار کنند و اگر صاحب غمی آن را بخواند اندوه او بر طرف گردد.
۲:آيا ابليس از سفيهان جن است؟ آيه چهارم سوره جن از زبان مومنان جن می گويد((ما اکنون اعتراف می کنيم که سفيهان ما سخن ناروا و دور از حق درباره خدا می گفتند)).سفيه در اينجا اشاره به ابليس است که بعد از مخالفت فرمان خدا نسبتهای ناروائی به ساحت مقدس او داد حتی به دستور پرودگار دائر بر سجده بر آدم رسما اعتراض کرد،و آن را دور از حکمت شمرد و خود را برتر از آدم پنداشت و از آنجا که ابليس از جن بوده،مومنان جن به اين وسيله از او ابراز تنفر می کنند.
۳:آيا طائفه جن،مومن و کافر دارند؟ در تصور بسياری از مردم واژه جن با نوعی شيطنت و فساد و گمراهی و انحراف همراه است اما قرآن می گويد آنها نيز گروههای مختلفی دارند در نخستين آيه از زبان آنها می گويد:((در ميان ما افراد صالح و غيرصالحی وجود دارد و ما گروههای مختلفی و متفاوتی هستيم.))مومنان جن در ادامه کلام خود می افزايند:((ما هنگامی که هدايت قرآن را شنيديم به آن ايمان آوريم.))
((و انا لما سمعنا الهدی امنا به))
۴:قرآن چه ويژگيهايی را برای جن ذکر می کند؟جن موجودی است ناپيدا که مشخصات زيادی در قرآن برای او ذکر شده است:
1. موجودی است که از شعله های آتش آقريده شده است.
2. دارای علم و ادراک و تشخيص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است.
3. دارای تکليف و مسئوليت است.
4. گروهی از آنها مومن صالح و گروهی کافرند.
5. آنها دارای حشر و نشر و معادند.
6. در ميان آنها افرادی يافت می شوند که از قدرت زيادی برخوردارند.
7. آنها قدرت بر انجام بعضی کارهای مورد نياز انسان را دارند.
8. خلقت آنها در روی زمين قبل از خلقت انسانها بوده است.
۵:دليل برتری انسان بر جن چيست؟برخلاف آنچه در افواه مردم عوام مشهور است و آنها را از ما بهتران می دانند انسان برتر از آنهاست به دليل اينکه:
تمام پيامبران الهی از انسانها برگزيده شدند،و آنها به پيامبر اسلام که از نوع بشر بود ايمان آوردند،و از او تبعيت کردند و اصولا واجب شدن سجده در برابر انسان بر شيطان که از بزرگان طايفه جن بود دليل بر فضيلت نوع انسان بر جن می باشد.
نظر ملاصدرا درباره جن
صدر المتالهين شيرازی معروف به ملا صدرا می نويسد:((جن را وجودی در اين جهان حس و وجودی در جهان غيب و تمثيل((عالم مثال))است،اما وجودشان در اين جهان هيچ جسمی که آن را نوعی از لطافت و اعتدال باشد نيست،جز آن که روحی در خور آن و نفسی که از مبدا فعال بر آن اضافه شده است می باشد آنان بدنمای لطيفی دارند که در لطافت و نرمی متوسط بوده و پذيرای جدائی و گرد آمدن است،چون جدا گشت،قوامش نازک و حجمش لطيف گشته و از ديگرن پنهان می گردد.
خداوند جن را در پنج صنف آفريده است
پيامبر اکرم(صل الله عليه و آله)می فرمايد:((خداوند جن را در پنج صنف آفريده است:صنفی مانند باد در هوا و صنفی به صورت مارها،و صنفی به صورت عقربها و صنفی حشرات و زمينی اند و صنفی از آنها مانند انسانند که بر آنها حساب و عقاب است.))
((و ان من شیء الا يسبح بحمده و لکن لاتفقهون تسبيحهم)) و هيچ نيست مگر اينکه تسبيح گوی به حمد خداست،ولکن شما تسبيح آنها را نمی بينيد.
۶:آيا شيطان همان ابليس است؟
شيطان برخلاف آنچه بعضی پنداشته اند اسم خاص برای ابليس نيست بلکه مفهومی عام دارد و شامل هر موجود متمرد و طغيانگر و خرابکاری می شود خواه از جن باشد يا از انسانها و غير آنها.
۷:چه موقع آفرينش جن اتفاق افتاده؟
در کتاب اثبات الوصيه آمده است که جنيان ۷۰۰۰ هزار سال پيش از آدميان آفريده شده اند.
۸:مسجد الجن کجاست و در آنجا چه اتفاقی افتاده است؟
محل ديدار رسول اکرم(صل الله عليه و آله)با برخی از فرستادگان جنيان که در مکه معظمه در نزديکی پل حجون قرار دارد.
۹:دليل وجود جن چيست؟
ما وجود جن را به عنوان يکی از اصول مسلم قرآنی می پذيريم.اگر چه عده ای منکر وجود آنها هستند و اين موجودات نامريی را توهم ضعيف و غير قابل قبول می پندارند حتی عده ای می گويند در هنگام تبديل ميمون به انسان عده ای در بين ميمون و انسان مانده اند که همان جنها هستند و حتی بعضی ها هم گفته اند جنها همان انسانهای جنگلی هستند که بعضی مواقع به شهر می آيند و مردم را می ترسانند!!!!!.
اما قرآن جن و شيطان را به عنوان يک واقعيت مطرح کرده و ما نيز بايد آنها را به عنوان يکی از واقعيات قرآن بپذيريم.همچنين وجود جن را می شود از دو راه اثبات کرد.يکی نظر علمی زيرا در جهان هستی با اين گستره،چيزهای بسياری وجود دارد که برای ما قابل رويت نيستد مثل الکترونها،امواج الکتريسيته نورهای ماوراء بنفش و مانند آنها،اما علم و دانش توانسته است وجود آنها را اثبات نمايد.پس صرفه اينکه با حواس خود قادر نيستيم آنان را درک و حس کنيم دليل نبودن آنها نيست.
دليل دوم:از نظر تجربی هم بسيارند کسانی که جنيان را ديده اند و حتی با آنها سخن گفته اند.
۱۰:آفريدگان عاقل خدا؟
آفريدگان عاقل سه دسته اند:۱ـ آدمی که از خاک درست شده است.۲ـ فرشته از نور.۳ـ جن از آتش.
۱۱:آيا جنها هم مانند انسانها زن و مرد دارند؟
گروه جن دارای مذکر و مونث هستند مانند انسانها توليد مثل می کنند و دارای فرزند می باشند.
۱۲:جنيان نيز مانند انسانها دارای اختيار می باشند؟
چون بعثت پيامبران و اوليای الهی بر همه جن و انس می باشد پس جنيان نيز مانند انسانها دارای اختيار می باشند و با ميل خود،همراه با استدلال عقلی می توانند دين انبياء الهی را قبول،يا رد کنند عده ای که به پيامبران الهی ايمان آورند و اعمال نيک انجام دهند مانند انسانها پاداش می گيرند.و آنان که از فرامين سرپيچی نمايند به عذاب سخت الهی دچار خواهند شد چرا که خداوند می فرمايد((و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون))((ما جن و انس را نيافريديم مگر برای آنکه (خدا را)پرستش نمايند.
۱۳:پناهنده شدن مردم به جن:علامه طباطبايی(ره)در تفسير الميزان درباره پناهنده شدن مردم به جن چنين می فرمايد:مراد از پناه بردن انس به جن بطوريکه گفته اند اين است که در عرب رسم بوده وقتی در مسافرت در شب،به بيابانی برميخوردند از شر جانوران و سفهيان جنی به عزيز آن بيابان که سرپرست جنيان است پناه می بردند و می گفتند:من پناه می برم به عزيز اين وادي،از شر سفهاء قومش.
۱۴:جن و خرافات:مردم نا آگاه خرافات زيادی درباره اين موجود ساخته اند به همين جهت وقتی کلمه جن گفته می شود مثلا در زمانهای قديم در اتاق زنی که تازه وضع حمل کرده بود آهن يا آهنربايی قرار می دادند.يا با کودکان خود قطعه ای از شیء فلزی که اغلب سنجاق قفلی بود همراه می کردند و معتقد بودند اين اشيا فلزی آنها را از اذيت و آزار جن حفظ می کند.اما امروزه با بالا رفتن فرهنگ مردم،خرافات نيز به حداقل رسيده است.
۱۵:وادی الجن چه جايی است؟
سرزمينی است بين مکه و طائف که گروهی از جنيان به محضر رسول اکرم(صلی الله عليه و آله) و ايمان آوردند.
قابل توجه کسانی که سنی نبودن جن را قبول ندارند.
۱۶:آيا جن سنی وجود دارد؟
خير،علامه طباطبائی فرموده است که:استاد ما مرحوم آقا سيد علی قاضی حکايت کرد که کسی از جنی پرسيده است طايفه جن مانند انس دارای مذاهب گوناگون اند جز اينکه سنی ندارند برای اينکه در ميان ما کسانی هستند که در واقعه غدير خم حضور داشتند و شاهد ماجرا بوده اند.و صد البته اين است که رئيس کل جنيان يعنی سعفر بن زعفر بر روی سينه اش گردن بندی دارد که بر رويش نوشته شده(يا ابا عبدالله الحسين)يا (السلام عليک يا ابا عبدالله)
۱۷:آيا زندگی در هوا و زمين برای جن ممکن است؟
ابن خرم در کتاب الفصل می نويسد:طايفه جن امتی هستند دارای عقل،فکر و قدرت تميز که به ايشان از طرف خدا وعده و وعيد نازل شده و آنها نيز پذيرفته اند.
آميزش می کنند اولادی از آنها بوجود می آيد و مرگ نيز آنها را در بر می گيرد و چون جسمشان زود فنا می شود احتياج به قبرستان ندارند و تمامی مسلمانان نيز بر اين امر توافق و اجماع دارند جنيان دارای اجسام لطيف،شفاف و هوائی هستند يعنی زندگی در هوا و زمين برای آنها امکان دارد زيرا عنصر آنها از آتش است.همچنانکه عنصر انسانها از خاک است.
۱۸:آيا جنيان غذا هم می خورند و اگر می خورند چه نوع غذايی می خورند؟
طبق روايات جنيان غذا هم می خورند و غذای آنان بازمانده غذای انسان و مغز استخوان غذای جن را تشکيل می دهد چنان که ((ابن بابويه)) نيز نقل شده که:گروهی از طايفه جن به خدمت پيامبر اکرم (ص)شرفياب شدند و عرض کردند:يا رسول الله چيزی برای خوردن به ما عطا کن.حضرت استخوان و بازمانده غذا به آنها عطا کرد.
۱۹:فلسفه خلقت جن چيست؟
((و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون))
ما جن و انس را نيافريديم مگر برای آنکه (خدا را)پرستش نمايند پس همانطور که از اين آيه بر می آيد فلسفه خلقت جن برای عبادت و پرستش خداوند می باشد.
۲۰:آيا عده ای از جنيان در خدمت حضرت سليمان (ع) بودند؟
يکی ار نعمتهای خداوند متعال به حضرت سليمان اين بود که علاوه بر بسياری از آدميان،جن و شيطان و حتی پرندگان و وحوش در اختيار و تسخير او قرار داشتند و زبان همه آنها را می فهميد و به راحتی با آنان صحبت می نمود و قرآن کريم نيز به اين مساله اشاره دارد.
۲۱:جن و شيطان ميکروب نيستند!!!؟
در پاره ای از روايات می خوانيم که امير المومنين(ع) فرمود:از قسمت شکسته ظرف و دستگيره آن آب نخوريد زيرا که شيطان روی دستگيره و قسمت شکسته ظرف می نشيند.اين روايت و رواياتی ديگر سبب شده که عده ای جن و شيطان را نوعی ميکروب بنامند اما اين نظريهکاملا غلط و نادرست می باشد.و تصريح قرآن به جن به عنوان موجودی مختار و دارای که در ثواب و عقاب و داخل شدن در بهشت و جهنم با انسان مساوی هستندبه خوبی نشان می دهد که جن و شيطان هيچ ارتباط منطقی و عقلی با ميکروب ندارند.در مورد حديث بالا می توان گفت که چون در زمان آن حضرت هنوز علوم پيشرفتی نکرده بود و مردم با معنی و مفهوم ميکروب آشنا نبودند حضرت برای اينکه متوجه وجود امراض در قسمت های شکسته و دستگيره ظرف شوند از لفظ شيطان استفاده کرده اند.
۲۲:آيا جن و شيطان می خوابند؟
تنها ذات اقدس احديت است که نمی خوابد و همه مخلوقات از خواب ناگريزند حتی فرشتگان.پيغمبر اکرم(صلی الله عليه و آله و سلم) نيز می فرمايند:خواب بر چهار گونه است:
1. پيامبران به پشت می خوابند.
2. مومنين به دست راست می خوابند.
3. کافران و منافقين به طرف دست چپ می خوابند.
4. و شياطين به رو می خوابند.
اين حديث اشاره به چگونگی خواب شياطين،که از جن می باشند دارد و انسان را از اين گونه خوابيدن برحذر می دارد.
۲۳:آيا طايفه جن بهشت و جهنم دارند؟
در تفسير فخر رازی در پاسخ به اين سوال که شيطان و بدان از جن از آتش خلق شدند پس چگونه هيزم آتش بر آنها اثر می کند بر آمده است:درست است که از آتش خلق شدند ولی تغيير کيفيت داده و گوشت و خون می شوند و ابن عربی هم در اين باره می گويد:عذاب شياطين جنی و اکثرا به زمهريز يعنی سرمای شديد است و نيز روايت است که از امام(عليه السلام)پرسيدند:آيا مومنين از جن به بهشت داخل می شوند؟فرمود:نه ولی برای خداوند باغهايی بين بهشت و جهنم است که ايشان و فساق شيعه در آنجا خواهند بود.
۲۴:جن زدگی چيست؟
جن زدگی يعنی بيماری روانی و جنون که در اثر مس شيطان اتفاق می افتد.علامه طباطبائی در تفسير الميزان درباره اين امر تصريح دارند که:هرچند همه ديوانگان بر اثر مس شيطان ديوانده نشده اند؛اما بعضی از جنون ها در اثر مس شيطان رخ می دهد.
((انشاالله در آينده حتما در اين مورد توضيحات بيشتری خواهم داد.))
۲۵:تسخير جن توسط حضرت سليمان(ع):در قرآن کريم راجع به تسخير جن و شيطان،تنها درباره حضرت سليمان آمده است که از نعمت هايی که خداوندبه آن حضرت عطا کرد علاوه بر بسياری از بنی آدم،جن نيز در اختيار ايشان بودند،چنانکه در قرآن نيز می خوانيم:
((و من الجن من يعمل بين يديه باذنه))
((برخی از جن پيش روی او به اجازه پروردگارش کار می کنند)) (سوره سبا آيه ۱۲)
۲۶:جن گيری چيست؟
برخی از انسانها ممکن است که مورد هجوم شيطان و يک جن شرير قرار گيرند و به اصطلاح مجنون و جن زده بشوند در چنين شرايطی از قديم يک سری آداب و رسوم به عنوان جن گيری انجام می شود و مبتلايان،با انجام آداب و شيوه هايی که شخص جن گير از اجداد و نياکان خود به ارث برده درمان می شوند و شيطان و جن شرير از کالبد آنها خارج می شود.(ذکر اين نکته ضروری است که عکسهايی از اين مراسم در بخش آرشيو موجود است.)
البته امروزه سير تکاملی علم،نظر دانشمندان را مخصوصا در قاره آمريکا و اروپا بوجود موجودات نامرئی و عالم ماوراءالطبيه منتقل نموده است و لذا شبهه اينکه ((آيا در روی زمين چنين موجودی وجود دارد يا خير؟))را از مرحله محال بودن به مرحله امکان تنزل داده:حتی کتابهائی راجع به ((احضار ارواح))تاليف و تا اندازه ای هم پيشرفت نموده اند.البته ناگفته نماند که آنها از((جن))به ((ارواح شرير)) تعبير می نمايند اما آنچه را به وسيله ميزگرد و غيره بعنوان ارواح بشر و ارواح شريراحضار می نمايند،چيزی جز همان جن نيست زيرا آنها هيچگونه تسلطی بر روح انسان ندارند تا بتوانند احضارش کنند.
۲۷:آيا شباهتی بين انسان و جن وجود دارد؟
در بلوچستان جن ها را شبيه انسان ولی با کالبدی کوتاهتر و پوشيده از موهای زرد ظريف می دانند که شيار چشمان آن ها عمودی و پاهای آنان مثل چهار پايان سم دارد.(البته آن طور که من دقت کردم فکر می کنم بيشتر پاهايشان شبيه سم شتر باشد)اين موجودات بسيار شبيه انسانها هستند که در همه جا وجود دارند ولی در دل شبها فعاليت آنها بيشتر شده و طبق شنيده ها مجالس عروسی يا بزم خود را در حمام ها،سرداب ها،مخروبه ها،گورستان ها،زيرزمين ها،آب انبارها و غيره برپا می کنند.و شبها در خانه هايی به بازی و گشت مشغول هستند و چه بسا بارها از روی رختخواب انسانهای به خواب رفته هم عبور می کنند ريختن نجاسات يا آب داغ به زمين و يا لگد مال کردن بچه جن ها ممکن است والدين آنها را مجبور به انتقام جويی کند.
انجمن جنگيران ايراني
باورهاي اسلامي در مورد جن
جن چنانكه از مفهوم لغوى اين كلمه به دست مى آيد موجودى است ناپيدا كه مشخصات زيادى در قرآن براى او ذكر شده، از جمله اينكه :
1 - موجودى است كه از شعله آتش آفريده شده، بر خلاف انسان كه از خاك آفريده شده است. [2]
2 - داراى علم و ادراك و تشخيص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است. [3]
3 - داراى تكليف و مسؤوليت است.[4]
4 - گروهى از آنها مؤمن صالح و گروهى كافرند.[5]
5 - آنها داراى حشر و نشر و معادند.[6]
6 - خلقت آنها در روى زمين پيش از خلقت انسانها بوده است.[7]
7 - آنها با بعضى انسانها ارتباط برقرار مى كردند و با آگاهى محدودى كه نسبت به بعضى از اسرار نهانى داشتند به اغواى انسانها مى پرداختند.[8]
8 - آنها همچون انسانها نر و ماده دارند.[9]
9 - آنها همچون انسانها مي ميرند.[10]
واژه جن 22 بار در قرآن به کار رفته است، و سورهاي به اين نام وجود دارد.
باورها خرافي و اساطيري پيرامون اجنه
آنچه در بالا گفته شد، مطالبى بود كه مسلمانان -با توجه به قرآن- درباره ي اين موجود نايدا معتقدند؛ كه خالى از هر گونه خرافه و مسائل غير علمى است. ولي مردم عوام خرافات زيادى درباره اين موجود ساختهاند كه با عقل و منطق جور نمى آيد، و به همين جهت يك چهره خرافى و غير منطقى به اين موجود داده كه وقتى كلمه جن گفته مى شود مشتى خرافات نيز با آن تداعى مى شود؛ از جمله اينكه آنها را با اشكال غريب و عجيب و وحشتناك، و موجوداتى دم دار و سم دار!، موذى و پر آزار، كينه توز و بد رفتار كه ممكن است از ريختن يك ظرف آب داغ در يك نقطه خالى، خانه هائى را به آتش كشند! و موهومات ديگرى از اين قبيل . به نظر مي رسد که اين خرافات و افسانه ها در طول زمان از موجودات افسانه اي فرهنگ ايران (مانند غول و ديو و پري) به جن منتقل شده است.[11]
برپايه تفکر عوام پادشاه مسلمان جنها زعفر جني نام دارد.[12]
اسطوره زدايي و افسانه پيرايي
هرچند بسياري از مردم جهان به جن اعتقاد ندارند، مسلمانان -بر اساس منابع خويش- به وجود اين موجودات ناپيدا باورمند اند.
مسلمانان معتقدند اگر جن از اين خرافات -که در بالا ذکر شد- پيراسته شود، اصل وجودش كاملا قابل قبول است، چرا كه هيچ دليلى بر انحصار موجودات زنده به آنچه ما مى بينيم، نداريم؛ بلكه علما و دانشمندان علوم طبيعى مى گويند: موجوداتى را كه انسان با حواس خود مى تواند درك كند، در برابر موجوداتى كه با حواس قابل درك نيستند ناچيز اند.
تا اين اواخر كه موجودات زنده ذره بينى كشف نشده بود، كسى باور نمى كرد كه در يك قطره آب، يا يك قطره خون هزاران هزار موجود زنده باشد كه انسان قدرت ديد آنها را نداشته باشد.
و نيز دانشمندان مى گويند: چشم ما رنگهاى محدودى را مى بيند و گوش ما امواج صوتى محدودى را مى شنود، رنگها و صداهايى كه با چشم و گوش ما قابل درك نيست بسيار بيش از آن است كه قابل درك است.
وقتى وضع جهان، چنين باشد جاى تعجب نيست كه انواع موجودات زنده اى در اين عالم وجود داشته باشند كه ما نتوانيم با حواس خود آنها را درك كنيم.
مسلمانان معتقدند از آنجا که از يك سو قرآن، خبر از وجود جن -با ويژگيهايى كه در بالا ذكر شد- داده است، و از سوى ديگر هيچ دليل عقلى بر نفى آن وجود ندارد، وجود آن پذيرفتني است.
ديگر باورهاي افسانهاي پيرامون اجنه
برخي از مردمان اعصار پيشين جن را شريک خداوند قرار مي داده اند و مي پرستيده اند.[13]
در قديم صحبت از جن و پري و ديو و پاها و شاخهاي گاو مانند آنها ورد زبانها نقل مجالس شبنشيني در پاي کرسيها به ويژه در شبهاي زمستان بود. اين داستانها در ايران ادبيات قوي دارد حتي در تخت جمشيد جدال شاه با ديو را در چندين سنگ تراشيده ميبينيد.
بنا بر باورها و خرافاتي که در قديم وجود داشته است، درباره جن اين گونه آمده است:
قابليت تغيير چهره و قيافه دارند و از اين کار لذت ميبرند.
اين مخلوقات آينده را تا حدودي ميبينند و بعضي مواقع که متوجه خطري براي فرد ميشوند با دست گذاشتن بر گلوي فرد او را به سرفه مياندازند که در باور ايرانيها همان "صبر" آمدهاست تعبير ميشود.
علاقه بسيار زيادي به درخت نارنج دارند.
جنها تنها در شب، تاريکي، تنهايي و در محلهايي مانند گرمابه، آبانبار، پستو و ويرانه و بيابان وجود دارند.
جن به شکل انسان است با اين تفاوت که پاهايش مانند بز سم دارد. مژههاي دراز او نيز با مژه انسان متفاوت است و رنگ موي او بور است.
اگر کسي شب هنگام آب جوش روي زمين بريزد، ممکن است يکي از فرزندان اجنه را اذيت کرده باشد. مادر و پدر آن جن براي انتقام، خواهند آمد.
به زبان آوردن نام جن شگون ندارد و ممکن است آنها را حاضر کند. بنابراين براي دلخوشي جنها هم شده به آنها " از ما بهتران " گفته ميشود.
روزهاي يکشنبه، سه شنبه و چهارشنبه از مابهتران به لباس و صورت آدميزاد درمي آيند. در اين روزها نبايد به ديدن مريض رفت، زيرا چه بسا که از ما بهتران به شکل يکي از دوستان يا بستگان به ديدن بيمار برود و به او آسيب برساند.
با دميدن صبح صادق، جنيان ناپديد ميشوند.
از اعتقادهاي قديمي ايرانيان اين است که «آهن» ديو و غول و جن را دفع ميکند.
جنييان از امام اول شيعيان وحشت بسيار دارند.
انجمن جنگيران ايراني
دفع سحر از منزل
سوره مباركه «تكوير» را در خانهاي كه سحر شده باشد بخوانند و موضوع سحر معلوم نباشد خداوند آن را ظاهر ميفرمايد و شر آن را دفع مينمايد انشاءالله تعالی
بسم الله الرحمن الرحيم (1) إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ (2) وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ (3) وَإِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ (4) وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ (5) وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ (6) وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ (7) وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ (8) وَإِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ (9) بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ (10) وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ (11) وَإِذَا السَّمَاءُ كُشِطَتْ (12) وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ (13) وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ (14) عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ (15) فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ (16) الْجَوَارِ الْكُنَّسِ (17) وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ (18) وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ (19) إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ (20) ذِي قُوَّةٍ عِندَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ (21) مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ (22) وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ (23) وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ (24) وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ (25) وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ (26) فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ (27) إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ (28) لِمَن شَاءَ مِنكُمْ أَن يَسْتَقِيمَ (29) وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ (30)
انجمن جنگيران ايراني
نویسندگان
انجمن جنگيران ايراني دازاک جادوگر - معاون انجمن مرتضی - نویسنده مهدي - نویسنده مهدي - چشمان - نويسنده محمد رضا - نویسنده آرش - نویسنده
جنها همه جا هستند:
.
فرق فرشته با جن:
ملائکه عطر و بوی خوش و پاکیزگی وضو و غسل را دوست دارند و هر جا بوی خوش باشد متوجه آنها می شوند و از ظلمت و جای متعفن بدشان می آید ولی شیاطین و اجانین جاهای تاریک و محل های متعفن را دوست دارند و در گلخن حمام و جاهای کثیف جن فراوان است . _ جایی که معصیت شود فرشته وارد نمی شود ولی جن در آن جا زیاد و فراوان است. _ در خانه ای که سگ باشد فرشته گریزان است ولی جن به آن خانه وارد می شود. _ در جایی که مجسمه و عکس صاحب روح باشد فرشته وارد نمی شود ولی جن داخل می گردد. _ در اتاقی که جنب و حایض باشد فرشته وارد نمی شود. _ در خانه ای که آلات موسیقی باشد فرشته داخل نمی شود. _ ملائکه لباس سفید , قرائت قرآن و منزل امام و ولی خدا را دوست دارند. _ جن ها از سخن چینی مسرور و خوشحال می شوند. _ فرشتگان از زنهای محجبه مسرور و شاد می گردند و منازلی که چنین زنهایی دارند جن از خانه بیرون می رود._ جن به زنهای بدون مقنعه و روسری اگر چه در منزل باشند علاقه دارد البته اصناف کفار از جن. _ ملائکه از موجودات عالم بالا و عالم ملکوت می باشند و جن ها از موجودات عالم پائین هستند._ جنس ملائکه از نور است ولی جنس جن از آتش خالص است. _ فرشتگان غذا نمی خورند و ازدواج هم نمی کنند ولی جنیان هم غذا می خورند و هم ازدواج می کنند._ جن ذریه دارد ولی ملائکه ذریه ندارند. _ ملائکه گناه و تخلف امر پروردگار را نمی کنند بخلاف جن که گناه و تخلف از امر الهی می کنند._ فرشتگان مرگ , شرک و رفتن به جهنم ندارند ولی جن ها مرگ دارند شرک دارند و ستم کاران آنها به جهنم می روند. _ شیطان و جن دشمن انسان و بشر بوده و هستند ولی ملائکه نه تنها دشمن انسان نبوده بلکه بر آدمیان استغفار می کنند و از درگاه پروردگار حکیم طلب آمرزش برای آنان می کنند.
آمدن زعفر جنی به کربلا
زعفر جنی بساط نشاط و شادی گسترانیده و مجلس عیش و عروسی برای خود فراهم آورده بود . سلاطین جن و پری را دعوت کرد , ناگاه از زیر تخت خود صدای گریه بلند دو نفر جن راشنید که بسیار حزین و سوزناک گریه می کردند . زعفر گفت: چه وقت گریه است در هنگام خوشحالی من شما گریه می کنید؟!
گفتند: ای امیر چون تو ما را مامور کردی که جهت امری به شهر برویم عبور ما به قاضریه و نینوا افتاد , دیدیم دران صحرا لشگر بزرگی آماده قتال و جنگ هستند و حسین بن علی ( ع ) یعنی پسر همان بزرگواری که ما بدست او مسلمان شدیم , یکه و تنها ایستاده و تمام یاران و اعوان و انصارش کشته شده اند و خود آن حضرت به نیزه بی کسی تکیه نموده است و دم به دم راست و چپ را نگاه می کند و گاهی می فرماید:(( هل من ناصر ینصرنی )) آیا کسی هست که به من کمک کند و شنیدیم اهل و عیال او صدای العطش به آسمان بلند کرده بودند فورا خود را نزد تو رساندیم تا تو را از ماجرا آگاه نماییم اگر ادعای مسلمانی می کنی قد مردانگی علم کن که الان پسر پیامبر را نامسلمانان می کشند. زعفر تا این سخن شنید تاج شاهی بر زمین زد لباس دامادی را از تنش در آورد, لباس جنگ پوشید , طوایف جن را با حربه های آتشی برداشت و به کربلا آورد . زعفر نقل کرده : وقتی که وارد زمین کربلا شدم لشکر چهار فرسخ تا چهار فرسخ گرفته بود از زمین تا آسمان صفهایی از اجنه و ملائکه و کروبین, جبرئیل , مکائیل , اسرافیل , هر یکی با چند هزار ملائکه , ارواح و بیست و چهار هزار پیامبر , لکن حضرت مقابل لشگر ایستاده و به هیچ کس اعتنا نمی کرد. آه از آن روز که در دشت بلا غوغا بود شورش روز قیامت در زمین بر پا بود خصم چون دایره گرد حرم شاه شهید در دل دایره چون نقطه پا برجا بود انبیاء و رسل جن و ملایک هر یک جان به کف در بر شه منتظر ایما بود ناگاه دیدم آقا سر غریبی از نیزه بی کسی بلند کرد و اشاره فرمود زعفر بیا , دیدم همه ملائکه متوجه من شدند به حضورش رفته و رکاب بوسیدم و فرمود کجا بودی زعفر؟ عرض کردم قربانت شوم مجلس عیش داشتم به من خبر رسید و بی درنگ با سی و شش هزار جن به یاری شما آمدم حضرت فرمود: زعفر زحمت کشیدی شما جن و پری از آدمیزاد با وفاتر هستید خدا و پیامبر از تو راضی باشد هر چه اصرار کردم اجازه جهاد نداد و فرمود: شما آنها را می بینید آن ها شما را نمی بینند عرض کردم ما هم به صورت انسان ظاهر می شویم اگر کشته شدیم شهید می شویم فرمود : زعفر من از زندگی دنیا دل آزرده هستم.
در کهنه دیر دنیای فانی هرگز کس نماند جاودانی من زنده باشم در سن پیری اکبر بمیرد در نوجوانی
منابع و مآخذ: 1- سفینه البحار ( جلد 1 ) 2- هزار و یک ختم 3- تفسیر المیزان 4- تفسیر نمونه 5- اصول کافی ( جلد 2 ) 6- مکار الاخلاق ( جلد 1 ) 7- حلیه المتقین 8- هزار و یک کلمه ( جلد 3 ) 9- معاد شناسی 10- مجمع الدعوات کبیر 11- آثار الحق 12- راه تکامل منبع : هفته نامه ندای ایران
آیا واقعا جن وجود دارد؟چگونه زندگی میکند؟
شايد به جرات بتوان بحث در وادي موجودات ماوراءالطبيعه را به قدمت تاريخ بشري دانست،چه در ميان عوام وچه در ميان روشنفكران،دانش پژوهان و محققين هر عصر.از اين رو بعد از گذشت قرن ها اين بحث هنوز هم به همان تازگي دنبال شده و چنانچه وقتي نوشته ای،گفتگويي،داستاني ويا حتي فيلمي در مورد آنها تهيه مي شود از استقبال عموم برخوردار مي گردد،چرا كه بشر هميشه تشنه برداشتن حجاب از مستورهاي پيرامون خويش است،تا بتواند حس غريزي كنجكاوي خود را نسبت به اين موجودات به طريقي تسكين بخشد.شايد يك وجه اشتراك را بتوان در ميان عوام و روشنفكران و دانشمندان يافت وآن شك و ترديد نسبت به واقعيت وجودي آنان است؛چراكه حتي سير تكاملي علم در قاره اروپا و آمريكا هم نتوانسته آن را از محالات بداند و علي رغم همه پيشرفت هاي علوم بشري هيچ راه حل علمي براي پي بردن به چگونگي اين موجودات عنوان نشده و همه چيز مانند ازل در شك و ترديد است.. اما در جهان بيني اسلامي همه چيز زيبا و بجا آفريده شده است،حتي موجود ماوراء الطبيعه اي با نام «جن»،موجودي كه حتي برخي از مسلمانان،روشنفكران و دانش پژوهان در زمينه ديني يا به ديده شك و ترديد در آن نگريسته،ويا سكوت كرده اند.
جن يك واقعيت است يا افسانه؟ در ميان انسان ها بر خلقت نظام عالم دو ديدگاه كلي وجود دارد،عده اي كه همه چيز را ناشي از خلقت ذات الهي مي دانند و گروهي ديگر كه سر منشاء خلقت نظام دو عالم را در طبيعت جستجو مي كنند.اگر چه در ميان آنان اختلاف نظرها بسيار عميق واساسي است،ولي هيچ يك از اين دو گروه نتوانسته اند وجود موجودات ماوراء الطبيعه را انكار كنند. آنهايي كه خدا باورند و به روح و معاد معتقدند(غير از مسلمانان)از آنها به عنوان ارواح خبيثه ويا ارواح شرير يا شيطان ياد مي كنند،برخي هم آنها را موجودات فضايي قلمداد مي كنند،ماديون هم اعتقادي به ذات الهي و قدرت پروردگار ندارند،اين موجودات را همان انسان هاي اوليه اي مي دانند كه در سير تكامل بين انسان وميمون حيوان مانده وبه شكل و شمايل غريب در آمده اند و يا حتي برخي از آنها معتقدند كه اينان انسان هاي وحشي و بدوي در اعماق جنگل هستند و گاهي خود را نمايان ساخته و موجب اذيت و آزار انسان هاي متمدن ميشوند. بنا به نص صريح قرآن،موجودات عالم به سه گروه تقسيم مي شوند: 1. جامدات 2. نباتات حيوانات؛كه يا داراي عقلند مانند انسان،فرشتگان و جنيان و يا فاقد عقل و شعور مانند حيوانات وباز بنا به آيات نوراني قرآن كريم، بايد بدانيم كه بدون هيچ شك و ترديدي موجودي با نام«جن» در جهان آفرينش وجود دارد كه از نظر تكليف و شايستگي مورد خطاب پروردگار قرار گرفته و مشابه انسان مي باشد، چرا كه: 1. سي و چهار بار نام جن در قرآن كريم آورده شده است. 2. هفتادودومين سوره قرآن با نام اين موجود مزين گرديده است. 3. احاديث و روايات فراواني از پيامبر اكرم (ص)،حضرت علي(ع)،امامان و بزرگان علوم ديني در اين خصوص،موجود بوده ودر دسترس قرار دارد. 4. به وسيله بسياري از انسان ها رؤيت شده اند. به آياتي از قرآن كريم كه وجود جن را مبرهن مي داند اشاره مي كنيم: سپاهيان سليمان از جن و آدمي و· پرنده گرد آمده و به صف مي رفتند.(سوره نمل،آيه 17) براي خدا شريكاني از جن· قرار دادند و حال آن كه جن را خدا آفريده است.(سوره انعام،آيه17) بگو از جن و· انس گرد آيند تا همانند اين قرآن بياورند،نمي توانند،هر چند كه يكديگر را ياري دهند.(سوره اسرا،آيه8 ) سخن پروردگارت بر تو مقرر شد كه جهنم را از جن و انس· انباشته مي كنيم.(سوره هود،آيه119) اي گروه جنيان و آدميان،اگر مي توانيد از· قطر آسمان و زمين بگذريد،بيرون رويد ولي بيرون نتوانيد رفت مگر با قدرتي.(سوره الرحمن،آيه33) مرحوم شيخ مفید در كتاب «ارشاد» آورده است: در آثاري از ابن عباس نقل شده:زماني كه پيامبر اسلام(ص) به قصد جنگ با قبيله مصطلق از مدينه خارج شد،هنگام شب به دره وحشتناك و صعب العبوري رسيد.اواخر شب جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و خبر داد كه طايفه اي از جن در وسط دره جمع شده و قصد مكر و شر و اذيت شما و اصحابتان را دارند.(ارشاد،ص399) از حضرت امام صادق(ع)روايت شده: روزي حضرت رسول(ص)نشسته بود،مردي به خدمتشان رسيد كه بلندي قامتش مثل درخت خرما بود.سلام كرد،حضرت جواب داد و سپس فرمود«خودش وكلامش شبيه جن است».سپس به او فرمود كيستي؟ عرض كرد :من هام،پسر هيم،فرزند لاتيس،پسر ابليس هستم.(بحارالانوار،ص83) بانو حكيميه دختر امام كاظم(ع) مي گويدكه برادرم رضا(ع) را ديدم كه تنها بود،عرض كردم:با چه كسي سخن مي گوييد؟ فرمودند:فردي از جن آمده تا مسائلي بپرسد و از چيزهايي شكايت كند.(اصول كافي،ص395) علامه طباطبايي(ره)مي فرمودند: روزي آقاي بحريني كه يكي از افراد معروف و مشهور در احضار جن و از متبحرترين در علم ابجد و حساب مربعات بود در مجلس ما حضور يافت،چادري آوردند،دو طرفش را به دست من داد و دو طرف ديگر را به دست هاي خودش گرفت.اين چادر به فاصله دو وجب از زمين فاصله داشت. در اين حال جنيان را حاضر كرد،صداي غلغله و همهمه شديدي از زير چادر برخاست.چادر به شدت تكان مي خورد چنان كه نزديك بود از دست ما خارج شود. من محكم نگه داشته بودم،آدمك هايي به قامت دو وجب در زير چادر بودند وبسيار ازدحام كرده و تكان مي خوردند و رفت و آمد داشتند،من با كمال فراست متوجه بودم اين صحنه،چشم بندي و صحنه سازي نبوده و صد در صد وقوع امر خارجي بوده است.(رجايي،تهراني،جن و شيطان،ص47) جن چگونه موجودي است؟ به واقع جن چگونه موجودي است وآيا مي توان توسط علوم پيشرفته امروزي آن را اثبات كرد؟ جن در لغت به معناي مستور و پوشيده است،همان طور كه بچه در رحم و پنهان از چشم ما را «جنين»گويند و جنت اشاره به باغي است كه درختان آن مانع از به چشم آمدن زمينش مي گردد. وشايد علت شك و ترديد در وجود جن نيز همان مستور و پنهان بودنش از انظار و حس بشري است،كه به علت آن در ذات خلقتش نهفته است. قرآن كريم خلقت جن را چنين بيان مي دارد: و جان (كه در بعضي از متون اسلامي آمده· است،جان پدر جن است همانطور كه آدم پدر انسان)را پيشتر،از آتش زهرآگين آفريديم.(سوره حجر،آيه27) خدا انسان راازگل خشك شده اي چون سفال آفريد و· جنيان را از شعله اي بي دود.(سوره الرحمان،آيه12) از اين آيات در مي يابيم كه جن،آتش است و انسان از جنس خاك،و اين چنين دريافت مي شود كه جنيان قبل از انسان خلق شده است،و از آنجايي كه هر دو از ماده آفريده شده اند پس مادي هستند،ولي دو تفاوت اساسي آنها را از ساير موجودات متمايز مي سازد: 1. مي توانند خود را به هر شكل و قيافه اي درآورند(آكام المرجان)(به استثناي پيامبران و ائمه معصومين وبنا به برخي روايات حتي احدي از شيعيان) 2. از چشم موجودات ديگر پنهانند. ملاصدرا پنهان و آشكار شدن جن را با هوا قياس مي كند و اين طور عنوان مي دارد: «بدن هاي لطيف در الطاف و نرمي متوسط بوده و از اين رو آماده جدايي و يا گرد آمدن هستند،چون گردهم آيند قوام آنها بهتر گشته و مشاهده مي گردند و چون جدا گردند قوامشان نازك و جسمشان لطيف مي شود و از ديده پنهان مي مانند.مانند هوا كه وقتي ذاتش گردهم مي آيند غليظ مي شود و به صورت ابر درمي آيد و وقتي ذرات ازهم جدا مي شوند لطيف مي شود وديده نمي شوند.»(ملاصدرا،مفاتيح الغيب) همين ذات وجودي جنيان به آنها اين امكان را مي دهد كه خود را به هر شكلي و با هر حجمي درآورند.چه به اندازه سرسوزن و چه در اندازه اتاقي بزرگ.آنها به واسطه همين ويژگي،بُعد زمان برايشان معنا ندارد،و مسافتي را كه بشر مدت ها بايد آن را طي كند.در لحظه اي مي پيمايند و اعمالي را كه از توان انسان خارج است آنها به راحتي قادر به انجامش هستند عمده ترين علت شكست و ترديد در وجود آنان هم همين پنهان بودن از چشم انسان هاست. كه البته از نظر علمي هم توجيه پذير است.چرا كه در جهان هستي چيزهاي زياذي وجود دارد كه به چشم انسان قابل رؤيت نيستند ولي قدرتشان از نظر جسمي از انسان به مراتب بيشتر است.مثل الكترون ها،امواج الكتريسيته،نورهاي ماوراي بنفش،اشعه ايكس،باكتري ها و ويروس ها،آميب ها،جانداران تك سلول و از همه مهمتر ذات اقدس الهي كه ديده نمي شود ولي كدام عقل سليمي مي تواند آن را انكار كند؟ بنابراين صرف اين كه با حواس خود قادر نيستيم آنان را درك كنيم،دليل بر نبودن آنها نيست. آيا جن ها برتر از انسان ها هستند؟ همه ما واژه «از ما بهتران»را به كرات شنيده ايم.اين واژه در فرهنگ عاميانه ما اغلب براي جن به كار مي رود ولي آيا واقعاً اين چنين است؟ آيا جن موجودي برتر از انسان است؟ خداوند در قرآن كريم مي فرمايد«وما فرزندان آدم را بر بسياري مخلوقات خود برتري و فضيلت كامل بخشيديم.»(سوره اسراء،آيه70)و همچنين واجب شدن سجده شيطان و فرشتگان بر انسان نيز،خود دليلي براي برتر بودن نوع انسان است در پيشگاه خداوند.يك انسان كامل بر همه موجدات برتري دارد وحتي بعضي از انسان ها كه راه برقراري ارتباط با جنيان را مي دانند(مديوم ها)مي توانندبرآنهاتسلط يابند. باز به قرآن كريم استناد مي كنيم كه مي گويد«از پريان بودند كه به فرمان پروردگارش برايش كار مي كردند و هر كه از آنان از فرمان سر مي پيچد به او عذاب آتش سوزان را مي چشانديم.براي وي هرچه مي خواست ازبناهاي بلندوتنديس ها وكاسه هايي چون حوض وديگ هاي محكم مي ساختند.»(سوره سباء،آيه12و13) اگرچه قرآن كريم در مورد تسلط بر جن فقط از حضرت سليمان ياد كرده است ولي در بسياري از كشورها وحتي در كشور خودمان هم نمونه هاي زيادي ديده شده كه اشخاصي با عنوان جن گير و يا احضار كنندگان ارواح توانسته اند از آنها بهره گيرند. در هر حال بايد دانست كه در پيشگاه خداوند انسان اشرف مخلوقات است و يك انسان كامل و مؤمن بر همه خلايق برتري دارد. حيات و¨زيستن جن بنابر آيه كريمه قرآن: اين موجود عجيب پيش از آفرينش انسان،خلق شده است.(سوره· حجر،آيه27) جنيان از شعله هاي آتش آفريده شده اند.(سوره الرحمان،آيه14)· · جنيان چون انسان ها دسته دسته به دنيا آمده اند،تا زمان مرگ زندگي كرده و بعد به جهان آخرت خواهند رفت.(سوره فصلت،آيه25) آنها نيز نرو ماده دارند.(سوره· جن،آيه6) آنها نيز تمايلات نفساني دارند.(سوره الرحمن،آيه56)· تعداد· جنيان بيش از آدميان است.(سوره انعام،آيه128) همان طور كه پيش از اين گفته شد،جن موجودي است مادي كه از آتش خلق شده است از آنجايي كه داراي حيات است و طبق آيات الهي زاد و ولد مي كند پس نرو ماده دارد،خواب و خوراك داردوپايان زندگي اش با مرگ توام است وباز بنابر آيات كريمه،زندگي پس از مرگ نيز خواهد داشت. تغذيه جنيان از آنجا كه هر موجودي براي ادامه حيات خود احتياج به تغذيه و خوراك دارد جنيان نيز به طور قطع از چيزهايي تغذيه مي كنند.چنانكه«ابن بابويه»نقل كرده است:«گروهي از طايفه جنيان خدمت پيامبراكرم(ص) شرفياب شدند وعرض كردند:اي رسول خدا چيزي براي خوردن به ما عطا فرما،حضرت هم استخوان و بازمانده غذا را به آنها عطا كرد.»(وسايل الشيعه،جلد1،ص252) ونيز امام صادق(ع)مي فرمايد:استخوان و ضايعات غذاي جنيان است.(وسايل الشيعه) سخن گفتن جنيان فطرت انسان به گونه اي است كه احتياج به سخن گفتن و ارتباط برقرار كردن با همنوعان خود ساخته است.از طرفي اصوات در حيوانات هم به طريق علمي و هم تجربي ثابت شده و همچنين در قرآن و روايات ذكر شده است كه بعضي از پيامبران(مانند حضرت نوح و سليمان)زبان حيوانات را دانسته و مي توانستند با آنها سخن گويند.در جنيان نيز به همين گونه است.از آنجايي كه جنيان نيز مادي هستند وزندگي اجتماعي آنها ايجاب مي كند كه با يكديگر سخن بگويند،پس به طور قطع و يقين آنها اصواتي براي انتقال مفاهيم به يكديگر دارند ولي در فهم ما نيست.البته كساني مي توانند به طريقي حرف هاي آنها را دريابند وبا آنها سخن گويند؛چنانكه حضرت رسول و برخي از امامان با آنها صحبت مي كردند و افرادي بنابر توانايي هاي خاصي مي توانند با آنها ارتباط برقرار كنند(ارتباط دهندگان يا جن گيران) از امام صادق(ع)نقل شده است: «روزي اميرالمؤمنين(ع)د ركوفه بر فراز نبر مشغول خطبه بود كه ناگهان اژدهايي در حالي كه به شدت به طرف مردم مي دويد و آنها از او مي گريختند پديدار شد.حضرت فرمود: «راه را براي او باز كنيد». مار بزرگي جلو آمد واز منبر بالا رفت و پاهاي حضرت را بوسيد و خود را به پاهاي مبارك حضرت ماليد وسه بار دميد.سپس پايين آمدورفت وحضرت خطبه را ادامه داد. وقتي مردم توضيح خواستند ايشان فرمود:او مردي از جن بود كه مي گفت:فرزندش را يكي از انصار به نام جابر بن سميع،بدون اينكه به او آزاري رسانده باشد با سنگ كشته است و اكنون خون فرزندش را مي طلبيد.»(بحارالانوار،ص172)قابل ذكر است،دري كه مار از آن وارد و خارج شده بود به «باب الثعبان»(درب مار)مشهور شد. پس از شهادت اميرالمؤمنين(ع)،معاويه كه نمي خواست ذكري از فضايل آن حضرت گفته شود دستور دادفيلي آوردند و به آن در بستند. آنقدر فيل را در آنجا نگه داشت تا به باب الفيل مشهور شد.و هم اكنون نيز،«باب الفيل»(درب فيل)ناميده مي شود.(بحارالانوار،ص171) نزول جنيان از آنجايي كه نوع خلقت جنيان با انسان ها متفاوت است واضح است كه مكان زندگي آنها متناسب با نوع خلقت آنها باشد ولي آن مكان ها كجاست؟ در بين عوام شايع است كه زير زمين ها جاهاي تاريك و مرطوب مانند حمام ها،چاه ها و عمق جنگل ها جايگاه جنيان است. اما بررسي ها حاكي از آن است كه قطعاً آنها در جايي زندگي مي كنند كه از انسان ها به دور باشند. در روايتي از امام صادق(ع) نقل شده كه:در وادي شقره(بياباني كه رنگ خاكش سرخ مايل به زرد است)نماز نخوان زيرا در آنجا منازل جن است.(وسايل الشيعه،ص452) قابل ذكر است يكي از معروفترين مساجد مكه به نام(مسجدالجن)در غرب شهر مكه محل نزول جنيان در مكه است و مستحب است حاجيان درآن مسجد رفته و دو ركعت نماز به جا آورند. توليد مثل جنيان آنچه مسلم است اين است كه بنابر ذات وجودي جنيان آنها نيز مانند انسان داراي غريزه جنسي بوده وتولد و تناسل دارند و لازمه ادامه و بقاي نسلشان آميزش جنسي مؤنث و مذكر است.اما اين سؤال كه آيا آنها مانند انسان ها و ساير جانداران با عمل لقاح و تشكيل نطفه تولد مي يابند چيزي نيست كه ازكلام خداوند بتوان استنباط كردولي ابن عربي در فتوحات گفته است تناسل بشر به القاي آب نطفه در رحم است و تناسل جن به القاي هوا در رحم اثني(جنس ماده)مي باشد(جن الشيطان،ص57) روايتي است از بخشي از وصيت حضرت رسول به اميرالمؤمنين كه فرمود: اي علي در شب اول و وسط و آخر ماه آميزش مكن همانا جنيان در اين سه شب به پيش زنان خويش(براي مقاومت)مي روند.(وسايل الشيعه،ص91) ودر آيه اي براي وصف حوريان بهشتي آمده است:حوريان بهشتي را قبل از شوهرانشان نه آدمي و نه جن دست زده است.(سوره الرحمن،آيه56و74) خواب جنيان الله خدايي است كه هيچ خدايي جز او نيست زنده و پاينده است.نه خواب سبك اورا دربرمي گيردونه خواب سنگين(سوره بقره،آيه255) واز حضرت صادق روايت است كه مي فرمايند:به غير از خداوند متعال همه خواب دارند حتي فرشتگان(ميزان الحمه،ص25)و حديثي است از رسول خدا كه مي فرمايند :خواب به چهار گونه است پيامبران به پشت مي خوابند ،مؤمنين به دست راست،كافرين ومنافقين به دست چپ و شياطين به رو مي خوابند(شيخ حر عاملي ص1067) آنچه از اين مطالب مي توان در يافت اين است كه به غير از ذات اقدس الهي همه موجودات داراي خواب هستند. مرگ جنيان جنيان نيز مانند هر موجود جانداري همان طور كه داراي حيات هستند مرگ هم شامل حالشان مي شود چنان كه در قرآن كريم آمده:وبر آنها (خطاكاران)نيز همانند پيشينيان از جن و انس عذاب مقرر شد.(سوره فصلت،آيه25) به امت هايي كه پيش از شما بوده اند از جن و انس در آتش داخل شويد.(سوره اعراف آيه 3) ازاين آيات چنين برمي آيد كه نه تنها آنها هم مانند انسان مرگ دارند بلكه مانند انسان از عقوبت خدا بر حذر نيستند. تكاليف جنيان در مقابل ذات پروردگار همان طور كه در مباحث قبل گفتيم انسان، فرشته و جن سه موجودي هستند كه بنابر مصلحت خداوند خلق شده اند و هدف از آفرينش آنها نيز عبادت پروردگار است. چنانكه در قرآن كريم آمده است:جن و انس را جز براي پرستش خود نيافريده ام.(سوره ذازيان،آيه56) جن نيز مانند انسان مختار است و حق انتخاب دارد و مانند ما در اجراي قوانين ديني مكلف است چگونگي عبادت و اجراي احكام در ميان آنها مشخص نيست ولي آنچه مسلم است اين است كه پيامبراني كه براي هدايت مخلوق برگزيده شده اند جنيان را نيز هدايت گرند. چنانكه علامه طباطبايي فرمودند:اتفاقاًدر اين باره از خود جنيان هم سؤال شده كه آيا پيغمبر شما از جنس خود شماست در پاسخ گفته اند:پيامبران ماانسانند و اينك ما به رسالت ختمي مرتبت ايمان آورده ايم و او را آخرين پيامبر مي دانيم.(جن و شيطان) از بسياري از آيات روايت و احاديث نيز اين طور استنباط مي شود كه در بعضي از جنيان كافرو بعضي مسلمانند و حتي قبل از ظهور اسلام برخي از آنها يهودي بودند كه بعد از اسلام به پيشگاه حضرت محمد(ص)آمده و مسلمان شده اند و براي آنها عقوبتي همانند عقوبت انسان ها در نظر گرفته مي شود در قرآن آمده است:بعضي از ما مسلمانند و بعضي از دور.آنان كه اسلام آورده اند در جست وجوي راه درست بودند ،اما آنان كه از حق دور ند هيزم جهنم خواهند بود واگر بر طريق راست پايداري كند ازآبي فراوان سيرابشان كنيم(سوره جن آيه14و15و16) از اين آيه چنين برمي آيد كه جن ها همانند انسان به گونه اي مختلفند بعضي كافر و بعضي فاسق و ظالم البته برخي نيز نيكوكار و صالح بوده و داراي عقايد مختلف و اديان مختلف هستند. در سوره احقاف آمده است كه:حضرت رسول پس از آنكه از مكه به طايف رفت تا مردم را به سوي اسلام دعوت كند كسي به دعوت او پاسخ مثبت نداد در بازگشت به محلي رسيد كه آن را وادي جن شب را درآنجا ماند و به تلاوت آيات الهي مشغول شد در آن هنگام گروهي از جنيان صداي صوت آن حضرت را شنيدند پس از آنكه رسول اكرم از تلاوت فراغت يافت جنيان به سوي قوم برگشتند و اين طور مشاهدات خود را بازگو كردند:اي قوم كتابي را شنيديم كه بعد از موسي نازل شده و تصديق كننده مطالب آن است و به حق و راستي هدايت مي كند.(سوره احقاف،آيه29و30) وروايت است كه حتي برخي از جنيان از گروه شيعيان مي باشند از آن جمله روايتي است كه از ابوحمزه ثمالي نقل شده:روزي جهت شرف يابي به حضور امام باقر اجازه خواستم گفتند كه عده اي خدمت آن حضرت هستند لذا اندكي صبر كردم تا آنها خارج شوند پس كساني خارج شدند كه آنها را نمي شناختم و غريب به نظرم آمدند چون اجازه شرفيابي گرفتم داخل شدم و به حضرت عرض كردم فدايت شوم الان زمان حكومت بني اميه است و شمشيرهاي آنها خونريز مي باشد.امام فرمود اي ابا حمزه اينان گروهي از شيعيان از طايفه جن بودند تا از مسايل ديني خود سؤال كنند.(جن و شيطان،ص56) آيا فرشتگان و شياطين از تبار جنيانند؟ همان طور كه گفته شد بنابر قرآن كريم سه موجود انسان، فرشته و جن داراي عقل و شعورند و بنابر مصلحت خداوند در صحنه گيتي ظاهر شدند و نامي از شيطان به طور مستقل به ميان آورده نشده است.بنابراين شيطان يا بايد از جنس فرشته باشد و يا از جنس جن بهتر است باز از قرآن كريم مدد بگيريم:آنگاه كه به فرشتگان گفتيم تا آدم را سجده كنيد همه جز ابليس كه از جن بود و از فرمان پروردگارش سربرتاخت سجده كردند(سوره كهف،آيه50) همچنين خداوند در قرآن كريم فرشتگان را معصوم و مبرا از خطا دانسته:فرشتگان هرگز نافرماني خدا را نمي كنند و همان كاري را مي كنند كه به آن مامور شده اند.(سوره تحريم،آيه6) وبنابر روايتي از زسول خدا :فرشتگان از نور آفريده شده اند بنابراين ابليس كه بزرگترين خطا را در درگاه خدا وند مرتكب شده هرگز نمي تواند از جنس فرشته باشد اگرچه با همه اين مستندات هنوز در بين علماي اسلامي در نوع خلقت ذاتي شيطان اختلاف نظر وجود دارد. ارواح شرير كدامند و چه تفاوتي با جن دارند؟ مطالعات بر روي آثار بشر بدوي از قبيل نقاشي ها و كنده كاري هاي غارها نشان مي دهد كه انسان از ابتداي آفرينش وجود موجوداتي غير از خود را در محيط پيرامونش حس كرده است موجوداتي كه ترس و وحشت و حتي نوعي پرستش و كرنش را در آنها ايجاد مي كرده است پس از اختراع زبان و خط هر قوم و قبيله اي نامي بر آنان گذاردند و براي ارتباط يا دفع آنان آدابي را براي خود قائل شدند و اين آداب نسل به نسل تداوم يافت چنانكه امروز هنوز در آفريقا رسومي با همان روش سنتي براي ارتباط با اين موجودات ويا دفع آنان صورت مي گيرد به عنوان مثال در آيين مسيحيت جن گيري يك سابقه ديرينه دارد كه اغلب كشيش ها اقدام به آن مي كنند و در واقع معتقدند كه شيطان در قالب جسم فردي رسوخ مي كند البته تقريباً به غير از مسلمانان همگي اين موجودات را ارواح شرير مي نامند وبراي دفع شر آنان اعتقادات مخصوص به خود دارند. مثلاًبرخي از اروپاييان امروزي بر مبناي يك تفكر سنتي وقتي در خيابان راه مي روند دست هاي خود را تكان مي دهند تا از ارواح شرير دور بمانند ويا در روز معين از سال مراسمي برپا مي كنند كه در آن عده اي بسيار از مردم لباس شبيه به لباس اتاق عمل مي پوشند،بوقي در دست مي گيرند ودر آن مي دمند.اما بنابراعتقادات مسلمانان تنها موجودات ماواء الطبيعه فرشته ها و جن ها هستند و روح انسان وقتي كاملاًاز بدن انسان خارج شود نه تنها قدرتي ندارد بلكه انسان هم نمي تواند هيچ گونه تسلطي بر آن داشته باشد مگر به خواست خداوند. در كتاب ارتباط با ارواح اين طور آمده :تسلط ارواح عقب مانده بر انسان ها را در اصطلاح جن زدگي مي گويند كه در واقع به همان مفهوم افسون وتسخير است ما استفاده از اين اصطلاحات را به دو علت صلاح نمي دانيم اول اين كه جن واژه اي است مخصوص موجودات هوشمند كه بر طبق روايتي عاميانه معمولاًبراي ايجاد شر خلق گشته اند و همواره محكوم به بدي كردن مي باشند حال آنكه هيچ موجودي به خاطر بدي كردن آفريده نمي شود معشيت پروردگار چنان است كه راه تكامل و تعالي همواره به روي تمام موجودات هوشمند باز باشد دوم اين كه اصطلاح جن زدگي غالباًبدين معني به كار مي رود كه جسم شخص جن زده را يك جن ديگر و يا روح تصرف شود بعضي در واقع دو نوع سكونت درقالب يك بدن و اين فقط يك نوع استثناست نه يك تصرف يا دشمن و آزار بدين جهت واژه جن زدگي به مفهوم عاميانه براي ما قابل قبول نيست آنچه از اين متون و بسياري از متون ديگر برمي آيد اين است كه واژه جن در فرهنگ هاي ديگر نيز وجود دارد ولي عموماً آن را شيطان ويا ارواح شرير مي نامند در حالي كه ما مسلمانان معتقديم كه در ميان جنيان جن صالح و نيكوكار نيز وجود دارد. اسماعيل حسين زاده سرابي در كتاب سيماي جن اين طور مي نويسد: سال ها پيش در مشهد مسئله احضار روح غوغايي عجيب به راه انداخته بود تا اين كه دو نفر از علماي معتبر مشهد خواستار شركت در آن مجلس شدند و پس از حضور از نزديك جريان حركت ميز را مشاهده كردند در جلسه ديگر يكي از دو درخواست كرد كه ميز مقصود ،ميز مخصوص احضار روح است كه روي آن همه حرف ها نوشته شده و جن ها توسط اشاره اي ميز را تكان مي دهند تا روي حرف مورد نظر بايستند را بگردانند اين عالم چون داراي علوم و معنويت خاصي بود و راه مكالمه صحيح با موجودات نامرئي را بلد بود گرداننده ميز را به اسمايي كه حضرت سليمان مي دانست و با آن اسما جنيان را مسخره كرده بود،قسم داده و پرسيده بود شما روح انسان هستيد يا موجودي ديگر و شروع به خواندن حروف الفبا كرده كه در نهايت اين جمله ها حاصل شد«من جن هستم». زمرديان نيز در كتاب شيطان كيست مي گويد:مدت هاست ارتباط گيرندگان با روح به وسيله هاي گوناگون با جن تماس مي گيرند البته جن خود را بانام روح يكي از افراد معرفي مي كند وآنها بر اين باورند كه با روح آدمي تماس گرفته اند در حالي كه اغلب تماس آنها با جن و شيطان است. آيا جن علم غيب دارد؟ قابليت هاي موجود در جن كه ناشي از نوع خلقتش مي باشد مانند پنهان بودن از چشم طي كردن مسافت و غيره اين تصور را در ذهن انسان ها اجاد مي كند كه اين موجودات از عالم غيب آگاهند البته بسياري از ارتباط برقرارگنندگان آگاهانه به قصد سوء استفاده و فريب مردم ويا نا آگاهانه به اين باورها دامن زده اند ولي حقيقت آن است كه تنها خداوند است كه آگاه به غيب مي باشد ولاغير.چنانچه مي فرمايد:خداوند داناي غيب است وغيب خود را بر هيچ كس آشكار نمي سازد مگر برآن پيامبري كه از او خشنود باشد. والبته بسيار ديده شده در جريان همين احضار روح كه ما آن را احضار جن مي دانيم.جنيان توانسته اند پاسخ هاي درست و مناسبي ارائه دهند كه آن را نبايد ناشي از علم غيب آنان دانست زيرا جن ها از آن جايي كه براحتي مي توانند طي چند لحظه مسافت طولاني راطي كنند مي توانند از همنوعان خود كه در جريان ماجرا قراردارند پاسخ را جويا شده و به شخص رابط اطلاع دهند ويا از امكانات ديگري استفاده كنند كه ما از آن بي خبريم به هر حال علم غيب چه براي انسان و چه براي جن منتفي است مگر براي عده اي كه از طرف خداوند اين توانايي برايشان ممكن مي شود. ترس از جنس آيا بايد از جن ها ترسيد براي در امان ماندن از آنها چه بايد كرد ظرفيت ها و عكس العمل هاي انسان ها در ارتباط با موجودات ناشناخته بسيار متفاوت است و غير قابل پيش بيني است بنابراعتقاداتي كه سينه به سينه و نسل به نسل منتقل شده همواره جن ها موجوداتي آزار دهنده و موجب شر و فساد بوده اند و هرگاه بيماري لاعلاجي پيش آمده و يا اتفاق غير قابل توجيهي روي داده به جن و شيطان نسبت داده شده است موارد زيادي از بيماران روان پريش ديده شده اند كه بيماري خود را ناشي از ديدن اين موجودات مي دانند و از سوي اطرافيان جن زده لقب گرفته اند. مسلم است كه وحشت ،ترس و اضطراب بيش از حد موجب بسياري از اختلالات روحي ورواني خواهد شد.به راستي كدام انسان است كه در برخورد با اين موجودات بيم در دلش راه نيابد.ولي آيا مي توان همه اين بيماري ها را منسوب به جن و شيطان دانست. به طور حتم شما هم عارضه آل زدگي را به كرات از سالخوردگان شنيده ايد عارضه اي كه مردم در قديم در برخي از روستاها ومناطق دور افتاده آنرا باور داشته و معتقدند كه اين موجودات جان زن زائووطفلش را به خطر مي اندازد چنانكه چند پياز پوست كنده را در بالاي سر زائو مي گداشتند تاآل و جن از بوي بد پياز فرار كند. در حالي كه امروزه از طريق علمي ثابت شده است عامل بسياري از بيماري ها،ميكروب زدايي پياز عامل سلامت و محافظت بوده و نه بوي بد آن.ويا عوام بيماري بسياري از كساني كه به بيماري صرع گرفتارند را به جن نسبت مي دهند حال اين ها تا چه حد واقعيت دارد سؤالي است كه مي توان با استناد بر اين آيه آن را پاسخ گفت:آنان كه ربا مي خورند در قيامت چون كساني از قبر بر مي خيزند كه به افسون شيطان ديوانه شده اند.(سوره جن،آيه26و27) بنابراين بسياري از اعمال نادرست كه جنبه شيطاني دارند و در واقع در اثر نفوذ شيطان در روح انسان اعمال مي شوند موجب اختلالات روحي.رواني گشته و در واقع يك جنون شيطاني در فرد ايجاد مي كند علامه طباطبايي(ره)مي گويد:تشبيهي كه در اين آيه شده كه ربا خوار را به كسي تشبيه كرده كه از طريق تماسي با شيطان ديوانه شده خالي از اين معنا نيست كه چنين چيزي (يعني ديوانه شدن)امري است ممكن چون هر چند آيه شريفه دلالت ندارد كه همه ديوانگان در اثر مس شيطان ديوانه شده اند ولي اين قدر دلالت دارد كه بعضي از جنون ها در اثر مس شيطان رخ مي دهد.(سوره بقره،آيه275) شايد بهترين راه براي در امان ماندن از آزار جنيان بالا بردن دانش و آگاهي نسبت به آنهاست.چرا كه جنيان نيز مانند انسان خوب وبد دارند و از آنجايي كه در ميان انسان ها زندگي مي كنند و تعدادشان نيز بسيار زيادتر از انسانهاست ديدار با آنها براي هيچ كس غير ممكن نيست ولي چه بسا بسياري از اختلالات روحي،رواني كه به جسم هم آسيب جدي وارد مي سازد ناشي از ديدار با يك جن خوب و نيكوكار بوده و تنها ترس از ديدار با اين موجود فرد را دچار عارضه ساخته و هيچ قصد و عمدي از سوي جنيان در كار نبوده است.( بر گرفته از سایت پخمه).
درباره اجنه ( جن )
"جن" چنانكه از مفهوم لغوى اين كلمه به دست مى آيد، موجودى است ناپيدا، و در قرآن مشخصات زيادى براى او ذكر شده، از جمله اينكه: 1ـ جن موجودى است كه از آتش آفريده شده، بر خلاف انسان كه از خاك آفريده شده است. «وخلق الجان من مارج من نار»(الرحمن/15) 2ـ داراى علم و ادراك و تشخيص حق از باطل، و قدرت منطق و استدلال است.(آيات مختلف سوره جن) 3ـ داراى تكليف و مسؤوليت است.(آيات سوره جن و سوره الرحمن) 4ـ گروهى از آنها مؤمن صالح، و گروهى كافرند. «و إنا منا الصالحون و منا دون ذلك»(جن/11) 5ـ آنها داراى حشر و نشر و معادند. «وأما القاسطون فكانوا لجهنم حطبا»(جن/15) 6ـ آنها قدرت نفوذ در آسمانها و خبرگيرى و استراق سمع داشتند، و بعدا از اين كار منع شدند و قدرت خود را از دست دادند. «و إنا كنا نقعد منها مقاعد للسمع فمن يستمع الان يجد له شهابا رصدا»(جن/9) 7ـ آنها مي توانند با بعضى انسانها ارتباط برقرار كنند، و با آگاهى محدودى كه نسبت به بعضى از اسرار نهانى دارند، به اغواى انسانها بپردازند. «وإنه كان رجال من الإنس يعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا»(جن/6) 8ـ در ميان آنها افرادى يافت مى شوند كه از قدرت زيادى برخوردارند، همانگونه كه در ميان انسانها نيز چنين است. «قال عفريت من الجن أنا آتيك به قبل أن تقوم من مقامك» يعني يكى از گردنكشان جن به سليمان گفت من تخت ملكه سبا را، پيش از آنكه از جاى برخيزى، از سرزمين او به اينجا مى آورم.(نمل/39) 9ـ آنها قدرت بر انجام بعضى كارهاى مورد نياز انسان را دارند. «... و من الجن من يعمل بين يديه بإذن ربه ... يعملون له ما يشاء من محاريب و تماثيل و جفان كالجواب...» يعني گروهى از جن پيش روى سليمان به اذن پروردگار كار مى كردند، و براى او معبدها، تمثالها، و ظرفهاي بزرگ غذا تهيه مى كردند.(سبا/12-13) 10ـ خلقت آنها در روى زمين قبل از خلقت انسانها بوده است. «و الجان خلقناه من قبل»(حجر/27) ويژگيهاى ديگري هم مي توان با جستجوي در قران و روايات از جن و جنيان بدست آورد. بعلاوه از آيات قرآن به خوبى استفاده مى شود كه، بر خلاف آنچه در افواه مردم عوام مشهور است كه آنها را "از ما بهتران" مى دانند، انسان نوعى است برتر از جن؛ به دليل اينكه تمام پيامبران الهى از انسانها برگزيده شدند، و اين اجنه بودند كه موظف به ايمان به پيامبر اسلام و تبعيت از او شدند. اصولا واجب شدن سجده در برابر آدم(ع) بر شيطان، كه بنا به تصريح قرآن در آن روز از بزرگان طايفه جن بود (كهف/50)، دليل بر فضيلت نوع انسان بر نوع جن مى باشد. با در نظر گرفتن مطالب فوق، به نكات ذيل نيز توجه نمائيد: الف) جن از آن جهت كه از حيث مادي، لطيف و از جنس آتش است، كارهايي مي تواند انجام بدهد كه انسان قادر به انجام آن نيست، و از اينرو از لحاظ قدرت، بر انسان برتري دارد. كما اينكه در قرآن كريم اشاره دارد كه انسانها در زمره گروه جن ها در آمده اند، نه بر عكس: «ويوم يحشرهم جميعا يا معشر الجن قد استكثرتم من الإنس ...» يعني در آن روز كه [خدا] همه آنها را جمع و محشور مي سازد، [مي گويد:] اي جمعيت [شيطان و] جن! شما با طلب فزوني بر انسانها افراد زيادي از آنها را گمراه كرديد... (انعام/128) مفسرين اين آيه را ناظر بر تسخير و امثال آن دانسته اند. بنابراين، در تسخير جن و مثل آن اين جن است كه بر انسان سيطره پيدا مي كند، نه انسان بر جن. ب) انسان بر جن برتري داشته و اشرف مخلوقات است. از اينرو نبايد خود را تحت تسخير آنان قرار دهد. لذا آنچه امروزه به نام تسخير جن ناميده مي شود ـ بدون آن كه وقوع آن را انكار كنيم ـ هم از نظر ماهيت تسخير انسان است و نه جن، هم ار نظر ارزشي كار صحيحي نيست، چرا كه تسخير كننده با آن، در حقيقت، جن را بر خود مسلط كرده است. ج) معمولا، جن هاي صالح به دنبال رابطه با انسان نيستند، بلكه در پي انجام تكاليف الهي خود هستند؛ ولي جن هاي ناصالح با انسان رابطه برقرار كرده و در مقابل اطلاعات و يا خدماتي كه به انسان مي رسانند، از او تقاضاي انجام اعمال خلاف و گناهان كبيره اي ـ همچون بي احترامي به مقدسات و … ـ مي كنند. گاهي از شروط ارتباط انسان با آنها، انجام چنين اعمالي است، و حتي جن ها از اين طريق انسان را به كفر كشانده و او را گمراه مي كنند؛ كما اينكه در آيات قرآن به آن اشاره شده، مانند آيه شريفه: «وأنه كان رجال من الإنس يعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا» يعني اينكه مرداني از بشر به مرداني از جن پناه مي بردند، و آنها سبب افزايش گمراهي و طغيانشان مي شدند.(جن/6) و همچنين آيه شريفه: «قالوا سبحانك أنت ولينا من دونهم بل كانوا يعبدون الجن أكثرهم بهم مؤمنون» يعني آنها ـ يعني ملائكه ـ مي گويند: [خدايا] تو منزهي [از اينكه همتايي داشته باشي] تنها تو ولي و ياور مايي، نه آنها ـ يعني كفار ـ [ما را پرستش نمي كردند] بلكه جن را پرستش مي نمودند، و اكثرشان به آنها ايمان داشتند.(سبأ/41) د) بله انسانهاي كمال يافته اي هستند كه با جن ها رابطه داشته و جن در خدمت آنها است، ولي اين يك موهبت و عنايت خاصي است كه خداوند نسبت به آنها دارد، والا آنها سعي در تسخير جن و … نداشته اند. بر خلاف ديگران كه از راه و بي راهه سعي مي كنند تا با جن رابطه برقرار كرده و او را تسخير كنند، در حالي كه در واقع اين جن است كه بر آنها مسخر مي شود. بنابراين تسخير جن از راههاي اكتسابي، امري باطل است و در حقيقت خود انسان به تسخير جن در مي آيد، و به دنبال آن سختي ها و مشكلات زيادي در زندگي پيدا مي شود. منبع : http://nilofare-abi.persianblog.com/
__________________
سوره حجر آیه 27 وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ. و جن را پيش از آن ، از آتش سوزنده بی دود آفريده بوديم. جن یکی از خرافات شاخص است، حتی در قرآن سوره ای به نام جن نیز وجود دارد، مردمان باستانی چون علت بسیاری از چیزها را نمیدانستند، همواره خود را محصور بین موجودات ناپیدا و گم میدیدند و گمان میکردند اتفاقهائی که می افتد معلول فعالیتهای این موجودات نامرئی است. جن از موجودات خرافی محلی جامعه عرب بوده است. واژه جن به معنی مخفی است، مشتقات و کلمات همخانواده جن نیز در عربی به همین معنی دلالت دارند، مثلا جنان و جنین هردو در بدن پنهان هستند. "قرآن از موجودات ناپیدای دیگری به نام جن نیز سخن میگوید که شبیه آدمیان آفریده شده اند، ولی بخلاف خود آنها که آدمها را میبینند، آدمها به دیدن آنها، جز در موارد خاص، قادر نیستند. در قرآن اهمیت خاصی به "اجنه: داده شده، بطوریکه 48 آیه به آنان اختصاص یافته است، ولی در دو کتاب توحیدی دیگر، تورات و انجیل سخنی از جن به میان نیامده است. رک: مطلب بالا دکتر شجاء الدین شفا، در مورد جن در کتاب تولدی دیگر مینویسد. اعتقاد به جن، اعتقادی است که از اسطوره های بابلی به معتقدات اعراب عصر جاهلیت و از آنجا به قرآن و به معتقدات اسلامی راه یافته است. در اساطیر بابلی اوتوکوها (اجنه) موجوداتی ناپیدا بودند که از آتش آفریده شده بودند و به دو گروه خوب و بد تقسیم میشدند که هردوی آنها ارتباط تنگاتنگی با آدمیان داشتند. اجنه خوب اختصاصا "شدو" نامیده میشدند حامی و نگهبان مردمان در برابر خطرات روزمره زندگی و در عین حال خطرات ناشناخته دیگری بودند که آدمیان بر آنها آگاه نبودند ولی جنیان از این خطرات خبر داشتند. این اجنته در سفر و در حضر و حتی در کوچه و بازار آدمیان را بی آنکه دیده شوند، همراهی میکردند و در هنگام جنگ آنها را از تیر دشمن محفوظ میداشتند. در مقابل، اجنه بدکه "ادیمو" خوانده می شدند پیوسته در پی آزار آدمیان بودند و برای آنها انواع بیماری های گوناگون همراه می آوردند یا آنها به جنایت تشویق میکردند و گله هایشان را از میان میبردند و خانواده ها را به جدائی میکشاندند. این گروه از اجنه شرور بر خلاف سایر جنیان ازدواج نمیکردند و فرزندانی به بار نمی آوردند. انواع هفتگانه ای از آنها که در کوهستان مغرب زاده شده بودند عادتا در ویرانه ها یا در زیر زمین میزیستند و آدمیان میتوانستند آنها را از پاهای سم دارشان بشناسند و برای دفع شرشان از کاهنان و جادوگران کمک گیرند. در عوض جنهای خوب نه تنها میان خودشان ازدواج میکردند، بلکه میتوانستند با آدمیان نیز در آمیزند. در قرآن این عقیده بابلی و عربی دوران جاهلیت، که مشابه آنرا به اشکال مختلف در افسانه های اساطیری یونانی، ژرمنیو اسلاو و فینیقی و آشوری نیز میتوان یافت، به صورت یک واقعیت آسمانی ارائه شده است: "اجنه را پیش از آدمیان آفریدیم تا مارا پرستش کنند (ذاریات، 56)، و آنها را از آتش سوزان خلق کردیم (الرحمن، 15- حجر 27)، کسانی بین اجنه و خداوند نسبت خویشاوندی قائل شدند (ذاریات، 57) و کسانی نیز اجنه را شرکای خدا دانستند (انعام، 100)، و ا لبته این هردو دسته دروغ میگویند (صافات، 158)، چون محمد برای دعوت به خدا قیام کرد طایفه جنیان بر او ازدحام آوردند(جن، 19) گروهی از اجنه آیات قرآن را شنیدند و با تعجب گفتند که این کتاب مارا به راه هدایت میبرد و لاجرم دیگر به خدای واجد شرک نخواهیم ورزید (جن، 1 و 2)، اینها اسلام آوردند و البته اگر در راه راست پایدار بمانند خداوند به آنها آب گوارا نصیب خواهد کرد (جن، 16)، اما بعضی دیگر از آنها کافر ماندند و هیزم کش جهنم شدند (جن، 14 و 15) و ما آنها را به عذابی بسیار الیم معذب میسازیم (جن 17) و به آنان میگوئیم شما نیز جزو آن گروهی از اجنه و آدمیان شوید که پیش از شما به آتش دوزخ داخل شدند (اعراف، 38)، در روز محشر به اجنه خطاب شود که ای گروه جنیان، شما از حیث تعداد بر آدمیان فزونی گرفتید، ولی آیا ما برای شما رسولانی از جنس خودتان نفرستادیم که آیات مارا بر شما بخوانند و شمارا از چنین روزی بترسانند؟ (انعام، (130.به روایت قرآن، در دوران پیش از نزول این کتاب گروهی از اجنه کوشیده بودند خود را به آسمان برسانند تا در آنجا استراق سمع کنند و از اسرار عالم بالا آگاه شوند ولی این جنیان پس از نزول قرآن دریافتند که آسمان شدیداً تحت مراقبت است و اجنه ای که قصد رخنه بدان را داشته باشند هدف تیر شهاب ملائک پاسدار قرار میگیرند (جن، 8 و99). همچنین به حکایت قرآن، بخشی از سپاهیان سلیمان از اجنه بودند و فرماندهانی از گروه خودشان داشتند (نمل، 17).ادبیات اسلامی و احادیث و معتقدات عامه جهان مسلمان، با استناد به آیات قرآنی پیوسته نقش مهمی برای جنیان در زندگی روزمره مسلمانان قائل شده اند. طبق روایتی که طبری در "تفسیر کبیر" خود نقل کرده، در هنگام بازگشت محمد از طائف به مکه، گروهی هفت نفری از جنیان در نخلستان "نخله" او را در حال خواندن قرآن دیدند و بقدری تحت تاثر قرار گرفتند که همانوقت خود را به وی نشان دادند و از او اجازه خواستند که بدین اسلام در آیند. محمد پس از مسلمان شدن آنان مامورشان کرد که جنیان دیگر را نیز به اسلام دعوت کنند. اجنه به تعهد خود وفا کردند و بعدها در مدینه به دیدار او رفتند و خبر دادند که همه قبیله آنها اسلام آورده اند و طبق درخواست آنان، اندکی بعد افراد قبیله در محلی در بیابان نزدیک مدینه گرد آمدند تا پیامبر برای آنها آیاتی از قرآن را قرائت کند. این محل از آن ببعد وادی اجنه نام گرفته است (طبری: تفسیر کبیر، جلد دوم، فصل هفتاد و پنجم). مولفین اسلامی به کرات از ازدواج اجنه با زنان مسلمان روایت کرده و کسانی از افراد سرشناس را زاده مشترک اجنه و آدمیان دانسته اند. ابن خلکان یتفصیل از کسی یاد میکند که برادر شیری یکی از اجنه بوده است (وفیات الاعیان، جلد سوم، ص76، ) ذهبی هوشمندی فراوان چندین دانشمند را که نام میبرد ناشی از این میداند که یکی از اجدادشان جن بوده است (تذکره الحفاظ، جلد دوم، ص 149). دمیری بحث مفصلی در این دارد که آیا میباید اجنه ای را که در نماز جمعه شرکت میکنند در آمار نماز گذاران منظور داشت یا باید آنها را مجزا کرد؟ (کتاب الحیوان جلد اول، ص 265) و محمد باقر مجلسی از امام جعفر صادق روایت میکند که طایفه کرد جنیانی هستند که خداوند آنانرا بصورت آدمیان در آورده است (حلیه المتقین فصل چهاردهم). محدث معروف قرن هشتم هجری، ابن عبداله الشبلی در کتاب "فی احکام جن" در 112 فصل چند هزار حدیث در ارتباط با اجنه گرد آوری کرده است که از جمله آنها حدیثهای مربوط به سگهایی است که در اصل جن هستند، و کسانی که با دست چپ کار میکنند یا مینویسند و اجنه در آنها رخنه کرده اند، و جن هائی که بطور نامشروع با زنان مقاربت میکنند، و جنیانی که زنان را از شوهرانشان میربایند، و اجنه ای که وقوع جنگ بدر را به پیغمبر خبردادند و جنهای فقیه که فتوا صادر میکنند، و احادیث مربوط بدینکه آیا پیش از اسلام جنی به پیغمبری طایفه اجنه مبعوث شده بود؟در میان فقهای مسلمان غالباً این پرسش مورد بحث قرار گرفته است که اگر اجنه از آتش آفریده شده اند که ماهیت مادی دارد چطور خودشان دارای جسم نیستند و چگونه میتوانند در آتش دوزخ بسوزند؟ علامه مطهری کوشیده است تا پاسخ قابل قبولی برای این پرسش بیابد:"اما درباره اینکه جن چون از آتش آفریده شده که جسم است چرا خودش جسم نیست، امروزه علما رسیده اند به اینکه ما فقط یکنوع جسم نداریم که جسم سه بعدی باشد، بلکه امکان دارد اجسامی با ابعادی بیشتر یا کمتر در کراتی آتشین وجود داشته باشند." گروهی اصرار میورزند که جن دیده اند، به این افراد پیشنهاد میکنم اگر یک یا دوبار جن دیده اند که هیچ، اما اگر زیاد جن میبینند حتماً با یک روانپزشک مراجعه کنند و در صدد رفع بیماری خود بر آیند، این موضوع درخور توجه است که افرادی در غرب یافت میشوند که ادعا میکنند خون آشام (Vampire) دیده اند، ولی هیچ غربی ای تابحال جن ندیده است. همانگونه که هیچ شرقی ای تابحال ادعا نکرده است که خون آشام دیده است، زیرا این خرافات، خرافات منطقه ای و بومی هستند و در جوامعی وجود خیالی دارند و در سایر جوامع ندارند."
اگر به فرض محال روزی ادعای وجود موجودات ماورائ الطبیعی، خدایان ، جن و فرشته و شیطان ثابت بشود آن وقت ما قسم دکانداران دینی را باور می کنیم و به ایشان حق می دهیم که با این حربهً کاری به توانند دست توی جیب مردم کنند؛ بنابراین به قول ترانه سرایی مدرن ایرانی تا اطلاع ثانوی این نوع عشق ورزی باید تعطیل شود. گرچه این عشق وسیله مبارزه با جهانخواران زمان گردیده باشد؛ چه جهان خواران بیش از هر چیز از انجماد بینش عقب افتاده ما حداکثر استفاده را کرده و می کنند. ما عین اطلاعات و ادّله ای این ساده انگاران دینی متوهم خویش را از نوشته های خود آنان در اینجا نقل می کنیم که تا صرفاً باورهای خرافی و سادهً کهن ایشان که سد راه ترقی ممالک اسلامی شده، مورد قضاوت قرار گیرد. در این رابطه باید گفت نه چنانکه حضرت شیخ اجل سعدی بزرگ ما می گوید: " اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست" بلکه این اسلام محبوب ما کلی هم معیوب است. اسلام که در عهد برده داری جامعهً عربستان و با بینش جامعهً برده داری شکل گرفت ، انسانها از آزادی طبیعی شان محروم کرده و بردهً ذهنی می کند . این دین جملهً مردم صد در صد معتقد به اسلام را بردهً الله و در نتیجه بردهً واسطه های آنان می کند. به عبارتی دیگر اسلام ما اول مغزها را به عاریت می گیرد و بردهً فکری می نماید بعد در این چهار چوب تنگ، اجازهً اندیشه می دهد که این هم صد البته کفاف نیازهای زمانه را نمی دهد.و شیاطین زمان هم منافع و مطامع اقتصادی خود را در حماقت و خرافاتی بودن و سیر کردن افکار ما در آسمانها می جویند و بس. جمهوری اسلامی وقتی به اساسی بودن اقتصاد در جوامع بشری پی خواهد برد که فساد لذتبخش اقتصادی بیش از این ارکانش را پوچیده و غیر قابل اعتماد نماید. در اینجا ما پنج مطلب گوناگون و گاهاً همسان و گاهاً متضاد را ازسایتهای ایرانی به عینه نقل می نمائیم که تا به قول معروف تو خود به توانی حدیث مفصل بخوانی از این مجمل:
سرشت ابليس و شياطين
ابليس پدر شيطانها و ريشه نخستين آنهاست، او و فرزندانش از متمرّدين عالم جنّ هستند. در قرآن مىخوانيم: «إِلّا إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ؛ مگر ابليس كه از اجنّه بوده و از فرمان پروردگار خويش سربرتافت». اجنّه، نوعى از ارواح هستند كه داراى عقل و ارادهاند و آنها نيز مانند انسان مكلف به تكليفند، ولى از جنس بشر نيستند [به همين دليل] آنها ازحواس ما نهان بوده و به شكل طبيعى و يا چهره حقيقى خود ديده نمىشوند. خداوند در باره ابليس فرموده است: «إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ؛(3) ابليس و دار و دستهاش شما را مىبينند، در حالى كه شما آنها را مشاهده نمىكنيد».(4) جن از آتش آفريده شده است: «وَالجانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ؛ ما جن را قبلاً از آتش شلعهور آفريديم». و ابليس خطاب به خداوند عرض مىكند: «خَلَقْتَنِى مِنْ نارٍ؛ مرا از آتش آفريدى».
جنّيان، گروه و دستههايى را تشكيل مىدهند، برخى از آنها افرادى شايستهاند و كارهاى نيك انجام مىدهند و بعضى گمراه بوده و فساد و تباهى به وجود مىآورند.در قرآن از قول جنّ آمده است: «وَأَنّا مِنّا الصّالِحُونَ وَمِنّا دُونَ ذلِكَ كُنّا طَرائِقَ قِدَدا؛(5) برخى از ما افرادى شايسته و برخى غير شايسته و داراى منشهاى گوناگونند.»
3- اعراف (7) آيه 27.
4- اگر ما جن و شياطين را با چشم نمىبينيم، دليل بر اين نيست كه آنها وجود ندارند؛ زيرا بسيارى از امور در طبيعت وجود دارد كه از حواس آدمى پوشيده و نهان است. دانشمندان اخيراً به كشف برخى از نهانىها دست يافتهاند، مانند ميكروبها و برق و... آيا اين اشيا قبل از اينكه كشف شوند وجود نداشتهاند، و پس از آنكه انسان آنها را كشف كرده به وجود آمدهاند؟ نه، هيچ فرد عاقلى چنين سخنى را هرگز نمىگويد. همچنين اشياء فراوانى وجود دارد كه انسان هنوز آنها را در نيافته و كشف نكرده است و جن و شياطين از جهان غيبى هستند كه قرآن ما رابه وجود آنها آگاه ساخته است و اين دو از چيزهايى هستند كه در حيطه حواس انسان قرار ندارند.
5- جنّ (72) آيه 11.
منبع : كتاب همراه با پيامبران در قرآن ((مترجمان:خاكساران حسين و جلالي عباس))
تبليغات
X
درباره جن
در قرآن اهمیت ویژهای به "اجنه: داده شده، بهطوریکه 48 آیه به آنان اختصاص یافته است، ولی در دو کتاب توحیدی دیگر، تورات و انجیل سخنی از جن به میان نیامده است. حتی در قرآن سورهای به نام سوره جن وجود دارد.به روایت قرآن، در دوران پیش از نزول این کتاب گروهی از اجنه کوشیده بودند خود را به آسمان برسانند تا در آنجا استراق سمع کنند و از اسرار عالم بالا آگاه شوند ولی این جنیان پس از نزول قرآن دریافتند که آسمان شدیداً تحت مراقبت است و اجنهای که قصد رخنه بدان را داشته باشند هدف تیر شهاب ملائک پاسدار قرار میگیرند (جن، 8 و 99). همچنین به حکایت قرآن، بخشی از سپاهیان سلیمان از اجنه بودند و فرماندهانی از گروه خودشان داشتند (نمل، 17). در قرآن درباره جن اینگونه آورده شده است: نخست: این نوع از آفریدگان پیش از نوع بشر خلق شدهاند. دوم: این نوع آفریدگان از جنس آتش خلق شدهاند، همچنان که نوع بشر از جنسخاک خلق شدهاند، و در این باب گفته: "جن را ما قبلا از آتشی سموم آفریده بودیم" (۱) سوم: این نوع از مخلوقات مانند انسان زندگی و مرگ و رستاخیز دارند، و در اینباب گفته: "اینان کسانیند که همان عذابهایی که امتهای گذشته جنی و انسی را منقرض کرده بود، برایشان حتمی شده" (۲) و چهارم: این نوع از جانداران مانند سایر جانداران نر و ماده و ازدواج و توالد وتکاثر دارند، و در این باره گفته: "و اینکه مردانی از انس بودند که به مردانی از جن پناه میبردند" (۳) پنجم: این نوع مانند نوع بشر دارای شعور و اراده است، و علاوه بر این، کارهایی سریع و اعمالی شاقه را میتوانند انجام دهند، که از نوع بشر ساخته نیست، همچنان که درآیات مربوطه به قصص سلیمان و اینکه جن مسخر آن جناب بودند، و نیز در قصهشهر سبا آمده است. ششم: جن هم مانند انس مؤمن و کافر دارند، برخی صالح و بعضی دیگر فاسدند، و در این باره گفته" من جن و انس را خلق نکردم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند" (۴) · سوره حجر، آیه ۲۷ · سوره احقاف، آیه ۱۸ · سوره جن، آیه 6 · سوره ذاریات، آیه ۵۶ آیات بیشتر در مورد جن ویا اشاره به جنیان: گروهی از اجنه آیات قرآن را شنیدند و با تعجب گفتند که این کتاب مارا به راه هدایت میبرد و لاجرم دیگر به خدای واجد شرک نخواهیم ورزید (جن، 1 و 2) اما بعضی دیگر از آنها کافر ماندند و هیزم کش جهنم شدند (جن، 14 و 15) اینها اسلام آوردند و البته اگر در راه راست پایدار بمانند خداوند به آنها آب گوارا نصیب خواهد کرد (جن، 16) و به آنان میگوئیم شما نیز جزو آن گروهی از اجنه و آدمیان شوید که پیش از شما به آتش دوزخ داخل شدند (اعراف، 38) چون محمد برای دعوت به خدا قیام کرد طایفه جنیان بر او ازدحام آوردند(جن، 19) در روز محشر به اجنه خطاب شود کهای گروه جنیان، شما از حیث تعداد بر آدمیان فزونی گرفتید، ولی آیا ما برای شما رسولانی از جنس خودتان نفرستادیم که آیات مارا بر شما بخوانند و شمارا از چنین روزی بترسانند؟ (انعام، 130) خوب اما جن چيست؟ ۱-جن جانوريست داراي شعور و فیزیکي غير ارگانيک که از لحاظ شان وجودي از ديد اديان ابراهيمي پايينتر از انسان و بالاتر از حيوان جاي مي گيرد در فرهنگ فارسي به آن ديو و در فرهنگ عرب به آن جن و در فرهنگ لاتين demon ياjinn نام گرفته است.جن به معناي چيزي است که پوشيده شده و منظور پوشيده ماندن او از حواس ماست ۲-خصوصيات فيزيکي جن از ديد انسان اعجاب آور است عنصر اصلی وجودي جن آتش است وبه علت نداشتن عنصر خاک در وجودش مانند بارباپاپا مي تواند به هر شکل و اندازه اي تبديل شود و بسياری از چيزها را در يک آن جا به جا کند همچنين سرعت نقل مکان بسيار بالايي دارد مي تواند مثلا ظرف 5 دقيقه فاصله بین لاهور و تهران را طي کرده و برگردد 3-جن ابزار ساز نيست وبه علت خصوصيات فيزيکي منحصر بفرد قادر است در هر مکان و شرايطي زندگي کند وبراي همين به خانه و مسکن نيازي ندارد زيرا سرما و گرما و باد و بوران بر او کارگر نيست جن به وسايل حمل و نقل بي نياز است و از اينجا مي توان فهميد که جن ها داراي صنعت و تکنولوژي نيستند و شهر و کاشانه اي ندارند مکان معمول زندگي آنها کوه وجنگل و دشت است .۴-جن مانند همه جانداران غذا مصرف می کنداما به مقداري بسيار کمتر از انسان ۵-جن ها مثل انسان جنسيت ونر يا ماده دارندتوليد مثل مي کنند و تشکيل خانواده مي دهند و به صورت جماعت زندگي مي کنند و جامعه ندارند ۶- جن نسبت به انسان زياد عمر مي کند حدود 1000 سال به بالا .جن هايي که در سوره ي جن از آنها نام برده شده که وقتي اولين بار آيات قرآن را شنيدند از شدت ازدحام داشتند بر سر هم خراب مي شدند احتمالا هنوز زنده اند جن ها مانند انسان داناونادان .فرمانده و فرمانبردار ارباب و بنده کافر و متدين شفيق و شرور دارند.وقتي که مردند از بين میروند و نيازي به قبر و گورستان ندارند ۷-جن داراي عقل است اما نه عقل ابزار ساز و عقل فلسفي و خلاقيت هنري .عقل جن به معناي قوه ي ارزيابي امور روزمره يا همان عقل معاش و قوه تشخيص است به اضافه هوشي سرشار اعم از قدرت خواندن فکر و جستجو و يافتن گذشته و آينده ۸-جن ها مانند انسان نامگذاري مي شوند و داراي اسم و رسم و شهرت هستند داراي زبان خاص و قوه تکلم هستند و قادر به فهم زبان آدميان ۹- معروف ترين جن ابليس يا همان شيطان نام دارد که وصف حال او را شنيده ايد که چون بسيار در قرب به حق کوشيد به جايگاه فرشته هاي مقرب رسيداما چون حاضر به سجده بر انسان يعني شريک قرار دادن بر خدا نشد از درگاه رانده شد!!! -۱۰طبيعت بين جن و انسان فاصله گذارده است اين پرده عبارت است از شان وجودي آنها و هراس طبيعي هر دو از هم .جن طبيعتا انسان را مي بيند اما انسان جز در شرايط خاص قادر به رويت جن نيست.. ۱۱-جن در شرايطي قادر به تسخير انسان و انسان در شرايطي قادر به تسخير جن است انسان مسخر شده را مجنون يا ديوانه يا ديو زده و جن تسخير شده را موکل مي نامند گويند خود جنيان بر سه قسمند ديو.جن وپري که از لحاظ مکانی مادون فرشته هستند. . ۱۲-جن مي تواند در مواردي تربيت شده به انسان خدمت کند چنين سنتي در ميان جنگيران ايران و پاکستان وهند وجود دارد اما به طور کل نه بودا نه دالاي لاما نه اوليا الله و نه عرفا و نه پيامبران هيچکدام به مدد خواستن از موجوداتي که مثل انسان خطا و اشتباه و گناه مي کنند توصيه نکرده اند اما همگی وجود آنها را تاييد کرده اند . ۱۳-جنيان مانند امواج راديويي و ماهواره اي با ما هستند ظاهر نمي شوند اما حاضرمی شوند و بعضی از انها درخانه ها و بدن شخصيت هاي ضعيف رفت و آمد مي کنند يکی از راه های دور کردن جنهاي مزاحم خواندن و آويختن 4 آيه از قران است که با قل شروع مي شوند و بسياری ادعيه که درکتب مختلف وجود دارند.اماراه دورکردن انسان شرورچيست!؟!. ۱۴-جن هابعضی از ما را به شکل همزاد و غير همزاد دوست دارند و کمکمان مي کنند همينطور جواهرات و اشياي قيمتي ما ازجمله انگشترهايي با نگين سنگ (مخصوصا عقيق)را بسيار دوست دارند (ومخصوصا اگر بر آن آيات و اوراد حک شده باشند) اگر دوستمان داشته باشندو سخني باماداشته باشند بيشتربه خوابمان مي ايند و دلسوزی خود را اعلام مي کنند خيلي ازآنها خدمتگذار ارواح اوليا هستند و دست ماراگرفته اندو خيلي ها هم به کرداراکثرآدميان اهل شيطنت.بيشتر آنها بي ضررند و مثل ما گرفتار اين دنيا و درگير و دار تقدير خويشند . ۱۵-اماآنان که ماوراي طبيعت و موجوداتش را باور ندارند چند دسته اند :کساني که انچه که نمي بینند را باور ندارند اينها معمولا فقط آنتي تزقصه هاي جن وپري مادربزرگ ها هستند که حتي زحمت دانستن کوچک ترين اطلاعاتي جز نقد داستان گرمابه های تاريک وکوتوله هاي پاسمي و عروسي جن ها رابه خودشان نداده اند اين تيپ آدمها از 7 سالگي که مادر بزرگه داستان هاي جن وپري را براي ترساندن و خواب کردنشان تعريف مي کرده هنوز زير لحاف هستند.و يا اينکه هارد ديسک کوچکشان از مسئله پر شده و ديگر تاب و ياراي درک و پذيرش راز را ندارندمثل من چهارتا کتاب فلسفه مدرن خوانده اند و تمام ماجرا را در همان چهارتا ديده اند.و گروهي که پوچ يا ابسورد هستند کساني که خويش را منکرند چه رسد به ماوراي خويش و گروه آخر کساني که جنها دستشان مي اندازند و در مجالس احضار ارواح در نقش يک روح برايشان شيرين کاري می کنند تا فردا در مدح روح کتاب چاپ کنند و جايزه بگيرند! از دانسته هاي خويش برايتان گفتم قبل از آنکه شما با بهايي گزاف تجربه اش کنيد يا اصلا تجربه اش نکنيد چون راه سهل و ايمنی را پيش رو نداريد !جن براي انسان از انسان خطرناک تر نيست همانطور که انسان براي کوسه از کوسه خطرناک تر است!(در تاريخ بشر حتي يک مورد مرگ انسان به دست جن گزارش نشده در حالي که فقط در دوره حکومت استالين 35 ميليون روس به قتل رسيدند آمار کشتار جنگ هاي مذهبي صليبي و جنگ هاي جهاني و قومي و قبيله اي پيش کش) در حقيقت هيچ چيز هراس ناک تر و هوس ناک تر انسان نيست که به قول توماس هابز انسان گرگ انسان است .۱۶-در کل و بدون در نظر گرفتن موارد خاص انها به ما کاری ندارند ماهم به آنها کاری نداريم ازدود و دم و سر و صداهای شهر و بوی فاضلاب و توالت فراريند مثل ما کارما و مکافات دارند و دست آخر اينکه به عقيده من با تمام اين اوصاف تفاوت اساسی با ما ندارند زيرا که:{آنها هم رنج می کشند :.:confused } نظر ملاصدرا درباره جن صدر المتالهين شيرازی معروف به ملا صدرا می نويسد(جن را وجودی در اين جهان حس و وجودی در جهان غيب و تمثيل((عالم مثال))است،اما وجودشان در اين جهان هيچ جسمی که آن را نوعی از لطافت و اعتدال باشد نيست،جز آن که روحی در خور آن و نفسی که از مبدا فعال بر آن اضافه شده است می باشد آنان بدنمای لطيفی دارند که در لطافت و نرمی متوسط بوده و پذيرای جدائی و گرد آمدن است،چون جدا گشت،قوامش نازک و حجمش لطيف گشته و از ديگرن پنهان می گردد.
انجمن جنگيران ايراني
مطالبي خواندني درباره جن ، ديو ، پري
يكي از موجودات ناديدني جن است . جهان ما براي جن قابل رويت و لمس است ولي جهان براي ما انسانها قابل رويت و لمس نيست . اين موجودات به سه گروه پري و جن و ديو تقسيم مي شوند كه در عرض هم و از مخلوقات كره زمين هستند :
1- ديوها پست ترين نژاد ، خاكستري رنگ و خشن اند و چشمانشان حد وسط افقي و عمودي است .
2- جن ها نژاد متوسط و مثل آتش سرخ رنگ هستند ، چشمانشان عمودي است و پاهايشان كوتاه و گرد است چيزي شبيه سم اسب نه اينكه سم واقعي باشد .
3- پري نسبت به آندو از نظر خلقت برتري دارد و پري ها سفيد و بسيار زيبا هستند مثل انسانهاي سفيد پوست چشمانشان مثل چشمان انسان افقي است .
هيكل و شباهت آنها تقريبا به اندازه انسان است ، با اين تفاوت كه ديوها ( غولها) كمي درشت تر و جن ها كمي ريزتر از انسانها هستند و شكل كلي اشان مثل انسان است و دو چشم و دو گوش و دهان و ... دارند.
ديو و جن و پري از هم جدا هستند ، داخل يكديگر مي شوند ولي كاري به كار هم ندارند و بين آنها جنگ و درگيري رخ نمي دهد .
جنيان غذا نمي خورند . استخوان و ضايعات غذاي جنيان است و ممكن است از خوردني ها و آشاميدني ها ي ديگر هم استفاده نمايند . ازدواج هم دارند و بصورت خانوادگي زندگي مي كنند ، جا و مكان برايشان مطرح نيست . نر و ماده دارند ، آلت تناسلي دارند ، جفت گيري مي كنند و مدت بارداري كمتر از انسان دارند و معمولا از هر شكم بيشتر از يك بچه متولد نمي شود .
وضع حمل آنها آسانتر از بشر است ، رشد بچه سريعتر و بلوغ هم دارند ، زاد و ولدشان مثل انسان زياد نيست . طول عمرشان بيشتر از آدمي است مرگ دارند ، جسمشان فنا مي شود و احتياج به قبرستان ندارند .
سرما وگرما و درد ندارند ، اما لذت و خوشي و ناخوشي دارند . الفت خانوادگي و خارجي با هم دارند ، كارو شغل ندارند .
اكثر حيوانات و جانوران آنها را مي بينند و برايشان عادي است از اين رو به آنها حمله نمي كنند و مي توانند خود را به صورت انسان و غير انسان در آورند . آنها پديده هاي بسيار لطيفي هستند و توان انبساط و انقباض خويش را دارند و در حالت عادي در حال انبساطند ، لذا ديده نمي شوند ولي اگر منقبض شوند ، مي توان آنها را ديد . از آنها مي شود عكس گرفت به شرطي كه به اين كار راضي باشند .
به علت نداشتن عنصر خاكي ، قوه طي الارض دارند و در آن واحد مي تونند از يك طرف زمين به طرف ديگر بروند . چون هميشه با ما در ارتباط و تماس هستند به همه زبانهاي ما آشنايي دارند . معايبي دارند بدتر از بشر ولي معايبي كه انسان دارد آنها ندارند . روزي كه خداوند انسان را خلق كرد فاصله اي ميان جنيان و بشر قرار داد كه جنيان بدون اذن خدا اجازه نزديك شدن و آسيب رساندن به آدميان را ندارند و اصولا از طرف خداوند اجازه اذيت كردن مي يابند .
هوش آنها بسيار زياد است و مي تونند افكار را بخوانند ولي آينده انسان را نمي دانند و قوه خلاقه ندارند ، هر چه دارند ذاتي و همان است كه در خلقتشان گذاشته شده است تا به حال چيزي اختراع نكرده اند
حكم فقهي ازدواج انسان با جنيان اين است كه علما در اين باره اختلاف دارند ، عده اي گفته اند : (( جايز نيست ، زيرا اختلاف جنسي موجب امتناع است )) و بعضي ديگر گفته اند : پيامبر نكاح جن را نهي نموده كه اين نهي شامل كراهت هم مي شود . بعضي از مشاهير علماي اهل سنت و جماعت مي گويند : با بودن شرايط نكاح بين انسان و جن و انس ازدواج مانعي ندارد و جايز است .
جن ها داراي روح و نفس هستند ، از بين خودشان پيامبر ندارند و بايستي از دستورات پيامبر آدميان پيروي كنند ، چنانكه عده اي از آنها به حضرت مسيح گرويدند و عده اي ديگر به حضرت محمد (ص) و بعضي از آنها از دستورات خداوند سرپيچي مي كنند . آنها هم خوب و هم بد، ظالم و مومن دارند ، داراي مذاهب گوناگونند .
عبادتشان طبق همان عقيده ديني است كه دارند ، مثلا جن هاي مسلمان نماز مي خوانند و روزه مي گيرند و وظيفه دارند تمام آداب را به جا آورند . به خدمت پيامبر و ائمه هدا مي رسند و مسائل ديني و حلال و حرام خود را مي پرسند . سعد اسكاف مي گويد : به منزل امام باقر (ع) رفتم ... اشخاصي از اتاق امام خارج شدند كه مانند ملخهاي زرد بودند و پوستين در تن داشتند و از زيادي عبادت لاغر شده بودند ... اما فرمودند : آنها برادران ديني تو و از طايفه جن هستند كه به خدمت ما مي آيند و مسائل ديني و حلال و حرام خود را از ما مي پرسند.
خداوند احضار جن و روح را تحريم كرده و آن را از گناهان كبيره مي شمارد ، زيرا انسان را از راه حقيقت دور كرده و به عبادت شيطان وادار مي كند و سر انجام او را تباه خواهد ساخت . قرآن راجع به تسخير جن وشيطان تنها از حضرت سليمان ياد مي كتد كه در سوره انبياء آمده : (( برخي شيطانها براي حضرت سليمان غواصي مي كردند و كارهاي ديگري جز اين انجام ميدادند و ما نگهبان آنها بوديم )).
جن مثل انسان دو نوع است ، مومن و كافر كه مومنان از جن را شيطان نمي گويند ، ولي به كافران آنها اطلاق شيطان شده است .
براي دور كردن جن وشيطان بايد به خدا توسل جست ، جن به محض شنيدن ذكر و ورد فرار مي كند . وقتي « بسم الله » گفته شود ، اثر بد جن هاي كافر خنثي مي شود ، ذكر «بسم الله » در دفع و دور كردن شيطان و جن شرير موقر است .
از اما صادق (ع) نقل شده است : كسي كه سوره جن را تلاوت كند در زندگي دنيا هرگز آسيبي از جن و انس به او نرسد و مورد سحر كيد آنها واقع نشود .
ايه 59 سوره مريم را اگر بنويسند و بشويند و بر جن زده و مصروع بخورانند يا به بازويش ببندند شفا مي يابد .
از حضرت علي (ع) منقول است هر كه در سفر راه را گم كند ، فرياد كند :«يا صالح اغثني» يا بقول حضرت باقر (ع) بگويد : « يا صالح ارشد و نا الي الطريق رحمكم الله » يعني ( يا صالح ما را به راه برسان،رحمت خدا بر تو باد . بدرستي كه از برادران شما از جنيان شخصي است كه صالح نام دارداز براي خدا در شهرها مي گردد، چون صداي شما را بشنود جواب گويد و راهنمايي نمايد .
راوي حديث مي گويد : ما در سفري راه را گم كرديم و شخصي از ما دور شد و فرياد زد به نحوي كه مذكور شد ، سپس برگشت وگفت صداي آهسته شنيدم كه راه از جانب راست
انجمن جنگيران ايراني
سوره الجن
سوره الجن
بسم الله الرحمن الرحيم
قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآناً عَجَباً (1) يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا
بِهِ وَلَن نُّشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَداً (2) وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَداً (3) وَأَنَّهُ كَانَ يَقُولُ
سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً (4) وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن تَقُولَ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِباً (5) وَأَنَّهُ كَانَ
رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقاً (6) وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا كَمَا ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَبْعَثَ
اللَّهُ أَحَداً (7) وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاء فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَشُهُباً (8) وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا
مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَن يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَاباً رَّصَداً (9) وَأَنَّا لَا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَن فِي الْأَرْضِ أَمْ
أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً (10) وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَداً (11) وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن
نُّعجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَلَن نُّعْجِزَهُ هَرَباً (12) وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلَا
يَخَافُ بَخْساً وَلَا رَهَقاً (13) وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُوْلَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً (
14) وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً (15) وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقاً (
16) لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَمَن يُعْرِضْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَاباً صَعَداً (17) وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا
مَعَ اللَّهِ أَحَداً (18) وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَداً (19) قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّي
وَلَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً (20) قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرّاً وَلَا رَشَداً (21) قُلْ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ
أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَداً (22) إِلَّا بَلَاغاً مِّنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ
جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً (23) حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِراً وَأَقَلُّ عَدَداً (
24) قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَداً (25) عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ
أَحَداً (26) إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً (27) لِيَعْلَمَ أَن قَدْ
أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً (28)
انجمن جنگيران ايراني
خلقت جن
خلقت جن
"و الجان خلقناه من قبل من نار السموم".
راغب در باره كلمه"سموم"گفته: باد داغى است كه اثر سمى دارد.و اصلكلمه"جن"به معناى پوشاندن است، و همين معنا در همه مشتقات كلمه جريان دارد (1) نظير جن، چون از نظر پوشيده است، و مجنة و جنة(سپر)چون آدمى را از شمشير دشمنمىپوشاند، و جنين، و جنان - به فتح جيم - (قلب)، چون از نظرها پنهان است و همچنيندر اين جمله قرآن: "جن عليه الليل" (2) و مشتقات ديگر آن، اين معنا جريان دارد.
"جن"طايفهاى از موجوداتند كه بالطبع از حواس ما پنهانند، و مانند خود ماشعور و اراده دارند، و در قرآن كريم بسيار اسمشان برده شده، و كارهاى عجيب و غريبو حركات سريع از قبيل كارهايى كه در داستانهاى سليمان انجام دادند به ايشان نسبتداده شده، و نيز مانند ما مكلف به تكاليفند، و چون ما زندگى و مرگ و حشر دارند و همهاينها از بسيارى از آيات متفرق قرآنى استفاده مىشود.
و اما"جان"و اينكه آيا جان هم همان جن است و يا به گفته ابن عباس (3) پدرجن است همانطور كه آدم پدر بشر مىباشد، و همان ابليس است، و يابه گفته راغب (5) نسل جنى ابليس و يا نوع مخصوصى از جن است، اقوال مختلفى استكه بيشترش بى دليل است.
آنچه كه تدبر در آيات قرآن كريم به دست مىدهد اين است كه در دو آيه موردبحث"جان"را مقابل"انس"گرفته و آن دو را دو نوع گرفته، و همين دو نوع گرفتنآن دو دليل و يا حداقل اشاره دارد بر اينكه يك نوع ارتباطى در خلقت آن دو هست، ونظير دو آيه مورد بحث، آيه"خلق الانسان من صلصال كالفخار و خلق الجان من مارجمن نار" (6) است.
سياق آيات مورد بحث هم خالى از دلالتبر اين معنا نيست كه ابليس از جنسجن بوده، و گر نه جمله"و الجان خلقناه من قبل..."لغو مىشد.در جاى ديگر ازكلام خود هم فرموده كه ابليس از جن بود، و آن آيه"كان من الجن ففسق عن امر ربه" (7) است، از اين آيه به خوبى بر مىآيد كه جان(در آيه مورد بحث)همان جن بوده، و يايك نوعى از انواع آن بوده، در غير اين دو آيه ديگر اسمى از جان برده نشده، و هر جابحثى از موجود مقابل انسان اسمى رفته به عنوان جن بوده، حتى در مواردى كه عموميتكلام، ابليس و همجنسان او را هم مىگرفته - مانند آيه"شياطين الانس و الجن" (8) و آيه"و حق عليهم القول فى امم قد خلت من قبلهم من الجن و الانس" (9) و آيه"سنفرغ لكم ايهالثقلان" (10) و آيه"يا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارضفانفذوا" (11) - به لفظ جن تعبير شده است.
و ظاهر اين آيات با در نظر گرفتن اينكه ميان انسان و جان در يكى، و انسان وجن در ديگرى مقابله افتاده اين است كه جن و جان هر دو يكى باشد و تنها تعبير دو تااست.
و نيز ظاهر مقابلهاى كه ميان جمله"و لقد خلقنا الانسان..."و جمله"و خلقنا الجان من قبل..."برقرار شده اين است كه همانطور كه جمله اولى در صددبيان اصل خلقتبشر است، جمله دومى هم در مقام بيان همين معنا باشد.پس نتيجهاين مىشود كه خلقت جان در آغاز از آتشى زهرآگين بوده است.
حال آيا نسلهاى بعدى جان هم مانند فرد اولشان از نار سموم بوده، بخلاف آدمىكه فرد اولش از صلصال و افراد بعدش از نطفه او، و يا جن هم مانند بشر است، از كلامخداى سبحان نمىتوان استفاده كرد، زيرا كلام خدا از بيان اين جهتخالى است.تنهاچيزى كه در آن بچشم مىخورد و مىتوان از آن استشمام پاسخى از اين سؤال نمود، ايناست كه يك جا براى شيطان ذريه سراغ داده و فرموده: "ا فتتخذونه و ذريته اولياء مندونى" (12) و جاى ديگر هم نسبت مرگ و مير به آنها داده و فرموده: "قد خلت من قبلهم منالجن و الانس" (13) .
و از اين دو نشانى مىتوان فهميد كه تناسل در ميان جن نيز جارى است، زيرامعهود و مالوف از هر جاندارى كه ذريه و مرگ و مير دارد، اين است كه تناسل هم داشتهباشد، چيزى كه هست اين سؤال بدون جواب مىماند كه آيا تناسل جن هم مانند انسو ساير جانداران با عمل آميزش انجام مىيابد و يا به وسيله ديگرى؟.
در جمله"خلقناه من قبل"اضافه قطع شده و تقدير: "من قبل خلق الانسان"بوده، و چون قرينه مقابله دو خلقت در كار بوده از ذكر مضاف اليه صرف نظر شده است.
و اگر در آيه مورد بحث مبدا خلقت جن از نار سموم دانسته شده، با آيه سورهالرحمن كه آن را"مارجى از نار"ناميده و فرموده: "و خلق الجان من مارج من نار"منافات ندارد، زيرا مارج از آتش، شعلهايست كه همراه دود باشد، پس دو آيه در مجموعمبدا خلقت جن را باد سمومى معرفى مىكند كه مشتعل گشته و به صورت مارجى ازآتش در آمده.
معناى كلمه"بشر"و نكتهاى كه در التفات از تكلم به غيب در آيه: "و اذا قال ربك"هست
پس معناى دو آيه اين مىشود: سوگند مىخوريم كه ما خلقت نوع آدمى را ازگلى خشكيده كه قبلا گلى روان و متغير و متعفن بود آغاز كرديم، و نوع جن را از بادىبسيار داغ خلق كرديم كه از شدت داغى مشتعل گشته و آتش شده بود.
پىنوشتها:
(1)مفردات راغب ماده"سمم".
(2)شب پرده بر او پوشانيد.سوره انعام، آيه 76.
(3)تفسير ابن عباس، ص 217 و مجمع البيان، ج 6، ص 334.
(4)مجمع البيان، ج 6، ص 334 و تفسير فخر رازى، ج 19، ص 180.
(5)مفردات راغب، ماده"جن".
(6)انسان را از گل خشكيده چون سفال و جن را از آتشى زبانهدار آفريد.سوره الرحمن، آيه 14 و 15.
(7)از جن بود پس از امر پروردگارش سر باز زد.سوره كهف، آيه 50.
(8)سوره انعام آيه 12.
(9)وعده عذاب خدا بر كفار در امتهاى گذشته از جن و انس عملى شد.سوره فصلت، آيه 25.
(10)به زودى به كار شما مىپردازيم اى جن و انس.سوره الرحمن، آيه 31.
(11)اى گروه جن و انس اگر مىتوانيد كه به اطراف و نواحى زمين و آسمانها نفوذ كنيد، بكنيد سوره الرحمن، آيه 33.
(12)آيا به جاى من، شيطان و ذريه او را اولياء خود مىگيريد؟سوره كهف، آيه 50.
(13)قبل از ايشان اقوامى از جن و انس بودند كه از بين رفتند.سوره فصلت، آيه 25.
ترجمه تفسير الميزان جلد 12 صفحه 223 علامه طباطبايى رضوان الله تعالى عليه
انجمن جنگيران ايراني
مطالبي پيرامون جن2
۱:فضيلت سوره جن:در حديثی از امام صادق(ع) آمده است؟هرکس بسيار سوره جن را بخواند هرگز در دنيا چشم زخم جن و جادو و سحر و مکر آنها به او نمی رسد.
در آخرت با حضرت محمد(ص) و اهل بيت او محشور باشد و به عدد هر جن و شيطانی بنده آزاد کرده و هر جا اين سوره خوانده شود اجنه از آنجا فرار کنند و اگر صاحب غمی آن را بخواند اندوه او بر طرف گردد.
۲:آيا ابليس از سفيهان جن است؟ آيه چهارم سوره جن از زبان مومنان جن می گويد((ما اکنون اعتراف می کنيم که سفيهان ما سخن ناروا و دور از حق درباره خدا می گفتند)).سفيه در اينجا اشاره به ابليس است که بعد از مخالفت فرمان خدا نسبتهای ناروائی به ساحت مقدس او داد حتی به دستور پرودگار دائر بر سجده بر آدم رسما اعتراض کرد،و آن را دور از حکمت شمرد و خود را برتر از آدم پنداشت و از آنجا که ابليس از جن بوده،مومنان جن به اين وسيله از او ابراز تنفر می کنند.
۳:آيا طائفه جن،مومن و کافر دارند؟ در تصور بسياری از مردم واژه جن با نوعی شيطنت و فساد و گمراهی و انحراف همراه است اما قرآن می گويد آنها نيز گروههای مختلفی دارند در نخستين آيه از زبان آنها می گويد:((در ميان ما افراد صالح و غيرصالحی وجود دارد و ما گروههای مختلفی و متفاوتی هستيم.))مومنان جن در ادامه کلام خود می افزايند:((ما هنگامی که هدايت قرآن را شنيديم به آن ايمان آوريم.))
((و انا لما سمعنا الهدی امنا به))
۴:قرآن چه ويژگيهايی را برای جن ذکر می کند؟جن موجودی است ناپيدا که مشخصات زيادی در قرآن برای او ذکر شده است:
1. موجودی است که از شعله های آتش آقريده شده است.
2. دارای علم و ادراک و تشخيص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است.
3. دارای تکليف و مسئوليت است.
4. گروهی از آنها مومن صالح و گروهی کافرند.
5. آنها دارای حشر و نشر و معادند.
6. در ميان آنها افرادی يافت می شوند که از قدرت زيادی برخوردارند.
7. آنها قدرت بر انجام بعضی کارهای مورد نياز انسان را دارند.
8. خلقت آنها در روی زمين قبل از خلقت انسانها بوده است.
۵:دليل برتری انسان بر جن چيست؟برخلاف آنچه در افواه مردم عوام مشهور است و آنها را از ما بهتران می دانند انسان برتر از آنهاست به دليل اينکه:
تمام پيامبران الهی از انسانها برگزيده شدند،و آنها به پيامبر اسلام که از نوع بشر بود ايمان آوردند،و از او تبعيت کردند و اصولا واجب شدن سجده در برابر انسان بر شيطان که از بزرگان طايفه جن بود دليل بر فضيلت نوع انسان بر جن می باشد.
نظر ملاصدرا درباره جن
صدر المتالهين شيرازی معروف به ملا صدرا می نويسد:((جن را وجودی در اين جهان حس و وجودی در جهان غيب و تمثيل((عالم مثال))است،اما وجودشان در اين جهان هيچ جسمی که آن را نوعی از لطافت و اعتدال باشد نيست،جز آن که روحی در خور آن و نفسی که از مبدا فعال بر آن اضافه شده است می باشد آنان بدنمای لطيفی دارند که در لطافت و نرمی متوسط بوده و پذيرای جدائی و گرد آمدن است،چون جدا گشت،قوامش نازک و حجمش لطيف گشته و از ديگرن پنهان می گردد.
خداوند جن را در پنج صنف آفريده است
پيامبر اکرم(صل الله عليه و آله)می فرمايد:((خداوند جن را در پنج صنف آفريده است:صنفی مانند باد در هوا و صنفی به صورت مارها،و صنفی به صورت عقربها و صنفی حشرات و زمينی اند و صنفی از آنها مانند انسانند که بر آنها حساب و عقاب است.))
((و ان من شیء الا يسبح بحمده و لکن لاتفقهون تسبيحهم)) و هيچ نيست مگر اينکه تسبيح گوی به حمد خداست،ولکن شما تسبيح آنها را نمی بينيد.
۶:آيا شيطان همان ابليس است؟
شيطان برخلاف آنچه بعضی پنداشته اند اسم خاص برای ابليس نيست بلکه مفهومی عام دارد و شامل هر موجود متمرد و طغيانگر و خرابکاری می شود خواه از جن باشد يا از انسانها و غير آنها.
۷:چه موقع آفرينش جن اتفاق افتاده؟
در کتاب اثبات الوصيه آمده است که جنيان ۷۰۰۰ هزار سال پيش از آدميان آفريده شده اند.
۸:مسجد الجن کجاست و در آنجا چه اتفاقی افتاده است؟
محل ديدار رسول اکرم(صل الله عليه و آله)با برخی از فرستادگان جنيان که در مکه معظمه در نزديکی پل حجون قرار دارد.
۹:دليل وجود جن چيست؟
ما وجود جن را به عنوان يکی از اصول مسلم قرآنی می پذيريم.اگر چه عده ای منکر وجود آنها هستند و اين موجودات نامريی را توهم ضعيف و غير قابل قبول می پندارند حتی عده ای می گويند در هنگام تبديل ميمون به انسان عده ای در بين ميمون و انسان مانده اند که همان جنها هستند و حتی بعضی ها هم گفته اند جنها همان انسانهای جنگلی هستند که بعضی مواقع به شهر می آيند و مردم را می ترسانند!!!!!.
اما قرآن جن و شيطان را به عنوان يک واقعيت مطرح کرده و ما نيز بايد آنها را به عنوان يکی از واقعيات قرآن بپذيريم.همچنين وجود جن را می شود از دو راه اثبات کرد.يکی نظر علمی زيرا در جهان هستی با اين گستره،چيزهای بسياری وجود دارد که برای ما قابل رويت نيستد مثل الکترونها،امواج الکتريسيته نورهای ماوراء بنفش و مانند آنها،اما علم و دانش توانسته است وجود آنها را اثبات نمايد.پس صرفه اينکه با حواس خود قادر نيستيم آنان را درک و حس کنيم دليل نبودن آنها نيست.
دليل دوم:از نظر تجربی هم بسيارند کسانی که جنيان را ديده اند و حتی با آنها سخن گفته اند.
۱۰:آفريدگان عاقل خدا؟
آفريدگان عاقل سه دسته اند:۱ـ آدمی که از خاک درست شده است.۲ـ فرشته از نور.۳ـ جن از آتش.
۱۱:آيا جنها هم مانند انسانها زن و مرد دارند؟
گروه جن دارای مذکر و مونث هستند مانند انسانها توليد مثل می کنند و دارای فرزند می باشند.
۱۲:جنيان نيز مانند انسانها دارای اختيار می باشند؟
چون بعثت پيامبران و اوليای الهی بر همه جن و انس می باشد پس جنيان نيز مانند انسانها دارای اختيار می باشند و با ميل خود،همراه با استدلال عقلی می توانند دين انبياء الهی را قبول،يا رد کنند عده ای که به پيامبران الهی ايمان آورند و اعمال نيک انجام دهند مانند انسانها پاداش می گيرند.و آنان که از فرامين سرپيچی نمايند به عذاب سخت الهی دچار خواهند شد چرا که خداوند می فرمايد((و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون))((ما جن و انس را نيافريديم مگر برای آنکه (خدا را)پرستش نمايند.
۱۳:پناهنده شدن مردم به جن:علامه طباطبايی(ره)در تفسير الميزان درباره پناهنده شدن مردم به جن چنين می فرمايد:مراد از پناه بردن انس به جن بطوريکه گفته اند اين است که در عرب رسم بوده وقتی در مسافرت در شب،به بيابانی برميخوردند از شر جانوران و سفهيان جنی به عزيز آن بيابان که سرپرست جنيان است پناه می بردند و می گفتند:من پناه می برم به عزيز اين وادي،از شر سفهاء قومش.
۱۴:جن و خرافات:مردم نا آگاه خرافات زيادی درباره اين موجود ساخته اند به همين جهت وقتی کلمه جن گفته می شود مثلا در زمانهای قديم در اتاق زنی که تازه وضع حمل کرده بود آهن يا آهنربايی قرار می دادند.يا با کودکان خود قطعه ای از شیء فلزی که اغلب سنجاق قفلی بود همراه می کردند و معتقد بودند اين اشيا فلزی آنها را از اذيت و آزار جن حفظ می کند.اما امروزه با بالا رفتن فرهنگ مردم،خرافات نيز به حداقل رسيده است.
۱۵:وادی الجن چه جايی است؟
سرزمينی است بين مکه و طائف که گروهی از جنيان به محضر رسول اکرم(صلی الله عليه و آله) و ايمان آوردند.
قابل توجه کسانی که سنی نبودن جن را قبول ندارند.
۱۶:آيا جن سنی وجود دارد؟
خير،علامه طباطبائی فرموده است که:استاد ما مرحوم آقا سيد علی قاضی حکايت کرد که کسی از جنی پرسيده است طايفه جن مانند انس دارای مذاهب گوناگون اند جز اينکه سنی ندارند برای اينکه در ميان ما کسانی هستند که در واقعه غدير خم حضور داشتند و شاهد ماجرا بوده اند.و صد البته اين است که رئيس کل جنيان يعنی سعفر بن زعفر بر روی سينه اش گردن بندی دارد که بر رويش نوشته شده(يا ابا عبدالله الحسين)يا (السلام عليک يا ابا عبدالله)
۱۷:آيا زندگی در هوا و زمين برای جن ممکن است؟
ابن خرم در کتاب الفصل می نويسد:طايفه جن امتی هستند دارای عقل،فکر و قدرت تميز که به ايشان از طرف خدا وعده و وعيد نازل شده و آنها نيز پذيرفته اند.
آميزش می کنند اولادی از آنها بوجود می آيد و مرگ نيز آنها را در بر می گيرد و چون جسمشان زود فنا می شود احتياج به قبرستان ندارند و تمامی مسلمانان نيز بر اين امر توافق و اجماع دارند جنيان دارای اجسام لطيف،شفاف و هوائی هستند يعنی زندگی در هوا و زمين برای آنها امکان دارد زيرا عنصر آنها از آتش است.همچنانکه عنصر انسانها از خاک است.
۱۸:آيا جنيان غذا هم می خورند و اگر می خورند چه نوع غذايی می خورند؟
طبق روايات جنيان غذا هم می خورند و غذای آنان بازمانده غذای انسان و مغز استخوان غذای جن را تشکيل می دهد چنان که ((ابن بابويه)) نيز نقل شده که:گروهی از طايفه جن به خدمت پيامبر اکرم (ص)شرفياب شدند و عرض کردند:يا رسول الله چيزی برای خوردن به ما عطا کن.حضرت استخوان و بازمانده غذا به آنها عطا کرد.
۱۹:فلسفه خلقت جن چيست؟
((و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون))
ما جن و انس را نيافريديم مگر برای آنکه (خدا را)پرستش نمايند پس همانطور که از اين آيه بر می آيد فلسفه خلقت جن برای عبادت و پرستش خداوند می باشد.
۲۰:آيا عده ای از جنيان در خدمت حضرت سليمان (ع) بودند؟
يکی ار نعمتهای خداوند متعال به حضرت سليمان اين بود که علاوه بر بسياری از آدميان،جن و شيطان و حتی پرندگان و وحوش در اختيار و تسخير او قرار داشتند و زبان همه آنها را می فهميد و به راحتی با آنان صحبت می نمود و قرآن کريم نيز به اين مساله اشاره دارد.
۲۱:جن و شيطان ميکروب نيستند!!!؟
در پاره ای از روايات می خوانيم که امير المومنين(ع) فرمود:از قسمت شکسته ظرف و دستگيره آن آب نخوريد زيرا که شيطان روی دستگيره و قسمت شکسته ظرف می نشيند.اين روايت و رواياتی ديگر سبب شده که عده ای جن و شيطان را نوعی ميکروب بنامند اما اين نظريهکاملا غلط و نادرست می باشد.و تصريح قرآن به جن به عنوان موجودی مختار و دارای که در ثواب و عقاب و داخل شدن در بهشت و جهنم با انسان مساوی هستندبه خوبی نشان می دهد که جن و شيطان هيچ ارتباط منطقی و عقلی با ميکروب ندارند.در مورد حديث بالا می توان گفت که چون در زمان آن حضرت هنوز علوم پيشرفتی نکرده بود و مردم با معنی و مفهوم ميکروب آشنا نبودند حضرت برای اينکه متوجه وجود امراض در قسمت های شکسته و دستگيره ظرف شوند از لفظ شيطان استفاده کرده اند.
۲۲:آيا جن و شيطان می خوابند؟
تنها ذات اقدس احديت است که نمی خوابد و همه مخلوقات از خواب ناگريزند حتی فرشتگان.پيغمبر اکرم(صلی الله عليه و آله و سلم) نيز می فرمايند:خواب بر چهار گونه است:
1. پيامبران به پشت می خوابند.
2. مومنين به دست راست می خوابند.
3. کافران و منافقين به طرف دست چپ می خوابند.
4. و شياطين به رو می خوابند.
اين حديث اشاره به چگونگی خواب شياطين،که از جن می باشند دارد و انسان را از اين گونه خوابيدن برحذر می دارد.
۲۳:آيا طايفه جن بهشت و جهنم دارند؟
در تفسير فخر رازی در پاسخ به اين سوال که شيطان و بدان از جن از آتش خلق شدند پس چگونه هيزم آتش بر آنها اثر می کند بر آمده است:درست است که از آتش خلق شدند ولی تغيير کيفيت داده و گوشت و خون می شوند و ابن عربی هم در اين باره می گويد:عذاب شياطين جنی و اکثرا به زمهريز يعنی سرمای شديد است و نيز روايت است که از امام(عليه السلام)پرسيدند:آيا مومنين از جن به بهشت داخل می شوند؟فرمود:نه ولی برای خداوند باغهايی بين بهشت و جهنم است که ايشان و فساق شيعه در آنجا خواهند بود.
۲۴:جن زدگی چيست؟
جن زدگی يعنی بيماری روانی و جنون که در اثر مس شيطان اتفاق می افتد.علامه طباطبائی در تفسير الميزان درباره اين امر تصريح دارند که:هرچند همه ديوانگان بر اثر مس شيطان ديوانده نشده اند؛اما بعضی از جنون ها در اثر مس شيطان رخ می دهد.
((انشاالله در آينده حتما در اين مورد توضيحات بيشتری خواهم داد.))
۲۵:تسخير جن توسط حضرت سليمان(ع):در قرآن کريم راجع به تسخير جن و شيطان،تنها درباره حضرت سليمان آمده است که از نعمت هايی که خداوندبه آن حضرت عطا کرد علاوه بر بسياری از بنی آدم،جن نيز در اختيار ايشان بودند،چنانکه در قرآن نيز می خوانيم:
((و من الجن من يعمل بين يديه باذنه))
((برخی از جن پيش روی او به اجازه پروردگارش کار می کنند)) (سوره سبا آيه ۱۲)
۲۶:جن گيری چيست؟
برخی از انسانها ممکن است که مورد هجوم شيطان و يک جن شرير قرار گيرند و به اصطلاح مجنون و جن زده بشوند در چنين شرايطی از قديم يک سری آداب و رسوم به عنوان جن گيری انجام می شود و مبتلايان،با انجام آداب و شيوه هايی که شخص جن گير از اجداد و نياکان خود به ارث برده درمان می شوند و شيطان و جن شرير از کالبد آنها خارج می شود.(ذکر اين نکته ضروری است که عکسهايی از اين مراسم در بخش آرشيو موجود است.)
البته امروزه سير تکاملی علم،نظر دانشمندان را مخصوصا در قاره آمريکا و اروپا بوجود موجودات نامرئی و عالم ماوراءالطبيه منتقل نموده است و لذا شبهه اينکه ((آيا در روی زمين چنين موجودی وجود دارد يا خير؟))را از مرحله محال بودن به مرحله امکان تنزل داده:حتی کتابهائی راجع به ((احضار ارواح))تاليف و تا اندازه ای هم پيشرفت نموده اند.البته ناگفته نماند که آنها از((جن))به ((ارواح شرير)) تعبير می نمايند اما آنچه را به وسيله ميزگرد و غيره بعنوان ارواح بشر و ارواح شريراحضار می نمايند،چيزی جز همان جن نيست زيرا آنها هيچگونه تسلطی بر روح انسان ندارند تا بتوانند احضارش کنند.
۲۷:آيا شباهتی بين انسان و جن وجود دارد؟
در بلوچستان جن ها را شبيه انسان ولی با کالبدی کوتاهتر و پوشيده از موهای زرد ظريف می دانند که شيار چشمان آن ها عمودی و پاهای آنان مثل چهار پايان سم دارد.(البته آن طور که من دقت کردم فکر می کنم بيشتر پاهايشان شبيه سم شتر باشد)اين موجودات بسيار شبيه انسانها هستند که در همه جا وجود دارند ولی در دل شبها فعاليت آنها بيشتر شده و طبق شنيده ها مجالس عروسی يا بزم خود را در حمام ها،سرداب ها،مخروبه ها،گورستان ها،زيرزمين ها،آب انبارها و غيره برپا می کنند.و شبها در خانه هايی به بازی و گشت مشغول هستند و چه بسا بارها از روی رختخواب انسانهای به خواب رفته هم عبور می کنند ريختن نجاسات يا آب داغ به زمين و يا لگد مال کردن بچه جن ها ممکن است والدين آنها را مجبور به انتقام جويی کند.
انجمن جنگيران ايراني
باورهاي اسلامي در مورد جن
جن چنانكه از مفهوم لغوى اين كلمه به دست مى آيد موجودى است ناپيدا كه مشخصات زيادى در قرآن براى او ذكر شده، از جمله اينكه :
1 - موجودى است كه از شعله آتش آفريده شده، بر خلاف انسان كه از خاك آفريده شده است. [2]
2 - داراى علم و ادراك و تشخيص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است. [3]
3 - داراى تكليف و مسؤوليت است.[4]
4 - گروهى از آنها مؤمن صالح و گروهى كافرند.[5]
5 - آنها داراى حشر و نشر و معادند.[6]
6 - خلقت آنها در روى زمين پيش از خلقت انسانها بوده است.[7]
7 - آنها با بعضى انسانها ارتباط برقرار مى كردند و با آگاهى محدودى كه نسبت به بعضى از اسرار نهانى داشتند به اغواى انسانها مى پرداختند.[8]
8 - آنها همچون انسانها نر و ماده دارند.[9]
9 - آنها همچون انسانها مي ميرند.[10]
واژه جن 22 بار در قرآن به کار رفته است، و سورهاي به اين نام وجود دارد.
باورها خرافي و اساطيري پيرامون اجنه
آنچه در بالا گفته شد، مطالبى بود كه مسلمانان -با توجه به قرآن- درباره ي اين موجود نايدا معتقدند؛ كه خالى از هر گونه خرافه و مسائل غير علمى است. ولي مردم عوام خرافات زيادى درباره اين موجود ساختهاند كه با عقل و منطق جور نمى آيد، و به همين جهت يك چهره خرافى و غير منطقى به اين موجود داده كه وقتى كلمه جن گفته مى شود مشتى خرافات نيز با آن تداعى مى شود؛ از جمله اينكه آنها را با اشكال غريب و عجيب و وحشتناك، و موجوداتى دم دار و سم دار!، موذى و پر آزار، كينه توز و بد رفتار كه ممكن است از ريختن يك ظرف آب داغ در يك نقطه خالى، خانه هائى را به آتش كشند! و موهومات ديگرى از اين قبيل . به نظر مي رسد که اين خرافات و افسانه ها در طول زمان از موجودات افسانه اي فرهنگ ايران (مانند غول و ديو و پري) به جن منتقل شده است.[11]
برپايه تفکر عوام پادشاه مسلمان جنها زعفر جني نام دارد.[12]
اسطوره زدايي و افسانه پيرايي
هرچند بسياري از مردم جهان به جن اعتقاد ندارند، مسلمانان -بر اساس منابع خويش- به وجود اين موجودات ناپيدا باورمند اند.
مسلمانان معتقدند اگر جن از اين خرافات -که در بالا ذکر شد- پيراسته شود، اصل وجودش كاملا قابل قبول است، چرا كه هيچ دليلى بر انحصار موجودات زنده به آنچه ما مى بينيم، نداريم؛ بلكه علما و دانشمندان علوم طبيعى مى گويند: موجوداتى را كه انسان با حواس خود مى تواند درك كند، در برابر موجوداتى كه با حواس قابل درك نيستند ناچيز اند.
تا اين اواخر كه موجودات زنده ذره بينى كشف نشده بود، كسى باور نمى كرد كه در يك قطره آب، يا يك قطره خون هزاران هزار موجود زنده باشد كه انسان قدرت ديد آنها را نداشته باشد.
و نيز دانشمندان مى گويند: چشم ما رنگهاى محدودى را مى بيند و گوش ما امواج صوتى محدودى را مى شنود، رنگها و صداهايى كه با چشم و گوش ما قابل درك نيست بسيار بيش از آن است كه قابل درك است.
وقتى وضع جهان، چنين باشد جاى تعجب نيست كه انواع موجودات زنده اى در اين عالم وجود داشته باشند كه ما نتوانيم با حواس خود آنها را درك كنيم.
مسلمانان معتقدند از آنجا که از يك سو قرآن، خبر از وجود جن -با ويژگيهايى كه در بالا ذكر شد- داده است، و از سوى ديگر هيچ دليل عقلى بر نفى آن وجود ندارد، وجود آن پذيرفتني است.
ديگر باورهاي افسانهاي پيرامون اجنه
برخي از مردمان اعصار پيشين جن را شريک خداوند قرار مي داده اند و مي پرستيده اند.[13]
در قديم صحبت از جن و پري و ديو و پاها و شاخهاي گاو مانند آنها ورد زبانها نقل مجالس شبنشيني در پاي کرسيها به ويژه در شبهاي زمستان بود. اين داستانها در ايران ادبيات قوي دارد حتي در تخت جمشيد جدال شاه با ديو را در چندين سنگ تراشيده ميبينيد.
بنا بر باورها و خرافاتي که در قديم وجود داشته است، درباره جن اين گونه آمده است:
قابليت تغيير چهره و قيافه دارند و از اين کار لذت ميبرند.
اين مخلوقات آينده را تا حدودي ميبينند و بعضي مواقع که متوجه خطري براي فرد ميشوند با دست گذاشتن بر گلوي فرد او را به سرفه مياندازند که در باور ايرانيها همان "صبر" آمدهاست تعبير ميشود.
علاقه بسيار زيادي به درخت نارنج دارند.
جنها تنها در شب، تاريکي، تنهايي و در محلهايي مانند گرمابه، آبانبار، پستو و ويرانه و بيابان وجود دارند.
جن به شکل انسان است با اين تفاوت که پاهايش مانند بز سم دارد. مژههاي دراز او نيز با مژه انسان متفاوت است و رنگ موي او بور است.
اگر کسي شب هنگام آب جوش روي زمين بريزد، ممکن است يکي از فرزندان اجنه را اذيت کرده باشد. مادر و پدر آن جن براي انتقام، خواهند آمد.
به زبان آوردن نام جن شگون ندارد و ممکن است آنها را حاضر کند. بنابراين براي دلخوشي جنها هم شده به آنها " از ما بهتران " گفته ميشود.
روزهاي يکشنبه، سه شنبه و چهارشنبه از مابهتران به لباس و صورت آدميزاد درمي آيند. در اين روزها نبايد به ديدن مريض رفت، زيرا چه بسا که از ما بهتران به شکل يکي از دوستان يا بستگان به ديدن بيمار برود و به او آسيب برساند.
با دميدن صبح صادق، جنيان ناپديد ميشوند.
از اعتقادهاي قديمي ايرانيان اين است که «آهن» ديو و غول و جن را دفع ميکند.
جنييان از امام اول شيعيان وحشت بسيار دارند.
انجمن جنگيران ايراني
دفع سحر از منزل
سوره مباركه «تكوير» را در خانهاي كه سحر شده باشد بخوانند و موضوع سحر معلوم نباشد خداوند آن را ظاهر ميفرمايد و شر آن را دفع مينمايد انشاءالله تعالی
بسم الله الرحمن الرحيم (1) إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ (2) وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ (3) وَإِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ (4) وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ (5) وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ (6) وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ (7) وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ (8) وَإِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ (9) بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ (10) وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ (11) وَإِذَا السَّمَاءُ كُشِطَتْ (12) وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ (13) وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ (14) عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ (15) فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ (16) الْجَوَارِ الْكُنَّسِ (17) وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ (18) وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ (19) إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ (20) ذِي قُوَّةٍ عِندَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ (21) مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ (22) وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ (23) وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ (24) وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ (25) وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ (26) فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ (27) إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ (28) لِمَن شَاءَ مِنكُمْ أَن يَسْتَقِيمَ (29) وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ (30)
انجمن جنگيران ايراني
نویسندگان
انجمن جنگيران ايراني دازاک جادوگر - معاون انجمن مرتضی - نویسنده مهدي - نویسنده مهدي - چشمان - نويسنده محمد رضا - نویسنده آرش - نویسنده
جنها همه جا هستند:
.
فرق فرشته با جن:
ملائکه عطر و بوی خوش و پاکیزگی وضو و غسل را دوست دارند و هر جا بوی خوش باشد متوجه آنها می شوند و از ظلمت و جای متعفن بدشان می آید ولی شیاطین و اجانین جاهای تاریک و محل های متعفن را دوست دارند و در گلخن حمام و جاهای کثیف جن فراوان است . _ جایی که معصیت شود فرشته وارد نمی شود ولی جن در آن جا زیاد و فراوان است. _ در خانه ای که سگ باشد فرشته گریزان است ولی جن به آن خانه وارد می شود. _ در جایی که مجسمه و عکس صاحب روح باشد فرشته وارد نمی شود ولی جن داخل می گردد. _ در اتاقی که جنب و حایض باشد فرشته وارد نمی شود. _ در خانه ای که آلات موسیقی باشد فرشته داخل نمی شود. _ ملائکه لباس سفید , قرائت قرآن و منزل امام و ولی خدا را دوست دارند. _ جن ها از سخن چینی مسرور و خوشحال می شوند. _ فرشتگان از زنهای محجبه مسرور و شاد می گردند و منازلی که چنین زنهایی دارند جن از خانه بیرون می رود._ جن به زنهای بدون مقنعه و روسری اگر چه در منزل باشند علاقه دارد البته اصناف کفار از جن. _ ملائکه از موجودات عالم بالا و عالم ملکوت می باشند و جن ها از موجودات عالم پائین هستند._ جنس ملائکه از نور است ولی جنس جن از آتش خالص است. _ فرشتگان غذا نمی خورند و ازدواج هم نمی کنند ولی جنیان هم غذا می خورند و هم ازدواج می کنند._ جن ذریه دارد ولی ملائکه ذریه ندارند. _ ملائکه گناه و تخلف امر پروردگار را نمی کنند بخلاف جن که گناه و تخلف از امر الهی می کنند._ فرشتگان مرگ , شرک و رفتن به جهنم ندارند ولی جن ها مرگ دارند شرک دارند و ستم کاران آنها به جهنم می روند. _ شیطان و جن دشمن انسان و بشر بوده و هستند ولی ملائکه نه تنها دشمن انسان نبوده بلکه بر آدمیان استغفار می کنند و از درگاه پروردگار حکیم طلب آمرزش برای آنان می کنند.
آمدن زعفر جنی به کربلا
زعفر جنی بساط نشاط و شادی گسترانیده و مجلس عیش و عروسی برای خود فراهم آورده بود . سلاطین جن و پری را دعوت کرد , ناگاه از زیر تخت خود صدای گریه بلند دو نفر جن راشنید که بسیار حزین و سوزناک گریه می کردند . زعفر گفت: چه وقت گریه است در هنگام خوشحالی من شما گریه می کنید؟!
گفتند: ای امیر چون تو ما را مامور کردی که جهت امری به شهر برویم عبور ما به قاضریه و نینوا افتاد , دیدیم دران صحرا لشگر بزرگی آماده قتال و جنگ هستند و حسین بن علی ( ع ) یعنی پسر همان بزرگواری که ما بدست او مسلمان شدیم , یکه و تنها ایستاده و تمام یاران و اعوان و انصارش کشته شده اند و خود آن حضرت به نیزه بی کسی تکیه نموده است و دم به دم راست و چپ را نگاه می کند و گاهی می فرماید:(( هل من ناصر ینصرنی )) آیا کسی هست که به من کمک کند و شنیدیم اهل و عیال او صدای العطش به آسمان بلند کرده بودند فورا خود را نزد تو رساندیم تا تو را از ماجرا آگاه نماییم اگر ادعای مسلمانی می کنی قد مردانگی علم کن که الان پسر پیامبر را نامسلمانان می کشند. زعفر تا این سخن شنید تاج شاهی بر زمین زد لباس دامادی را از تنش در آورد, لباس جنگ پوشید , طوایف جن را با حربه های آتشی برداشت و به کربلا آورد . زعفر نقل کرده : وقتی که وارد زمین کربلا شدم لشکر چهار فرسخ تا چهار فرسخ گرفته بود از زمین تا آسمان صفهایی از اجنه و ملائکه و کروبین, جبرئیل , مکائیل , اسرافیل , هر یکی با چند هزار ملائکه , ارواح و بیست و چهار هزار پیامبر , لکن حضرت مقابل لشگر ایستاده و به هیچ کس اعتنا نمی کرد. آه از آن روز که در دشت بلا غوغا بود شورش روز قیامت در زمین بر پا بود خصم چون دایره گرد حرم شاه شهید در دل دایره چون نقطه پا برجا بود انبیاء و رسل جن و ملایک هر یک جان به کف در بر شه منتظر ایما بود ناگاه دیدم آقا سر غریبی از نیزه بی کسی بلند کرد و اشاره فرمود زعفر بیا , دیدم همه ملائکه متوجه من شدند به حضورش رفته و رکاب بوسیدم و فرمود کجا بودی زعفر؟ عرض کردم قربانت شوم مجلس عیش داشتم به من خبر رسید و بی درنگ با سی و شش هزار جن به یاری شما آمدم حضرت فرمود: زعفر زحمت کشیدی شما جن و پری از آدمیزاد با وفاتر هستید خدا و پیامبر از تو راضی باشد هر چه اصرار کردم اجازه جهاد نداد و فرمود: شما آنها را می بینید آن ها شما را نمی بینند عرض کردم ما هم به صورت انسان ظاهر می شویم اگر کشته شدیم شهید می شویم فرمود : زعفر من از زندگی دنیا دل آزرده هستم.
در کهنه دیر دنیای فانی هرگز کس نماند جاودانی من زنده باشم در سن پیری اکبر بمیرد در نوجوانی
منابع و مآخذ: 1- سفینه البحار ( جلد 1 ) 2- هزار و یک ختم 3- تفسیر المیزان 4- تفسیر نمونه 5- اصول کافی ( جلد 2 ) 6- مکار الاخلاق ( جلد 1 ) 7- حلیه المتقین 8- هزار و یک کلمه ( جلد 3 ) 9- معاد شناسی 10- مجمع الدعوات کبیر 11- آثار الحق 12- راه تکامل منبع : هفته نامه ندای ایران
آیا واقعا جن وجود دارد؟چگونه زندگی میکند؟
شايد به جرات بتوان بحث در وادي موجودات ماوراءالطبيعه را به قدمت تاريخ بشري دانست،چه در ميان عوام وچه در ميان روشنفكران،دانش پژوهان و محققين هر عصر.از اين رو بعد از گذشت قرن ها اين بحث هنوز هم به همان تازگي دنبال شده و چنانچه وقتي نوشته ای،گفتگويي،داستاني ويا حتي فيلمي در مورد آنها تهيه مي شود از استقبال عموم برخوردار مي گردد،چرا كه بشر هميشه تشنه برداشتن حجاب از مستورهاي پيرامون خويش است،تا بتواند حس غريزي كنجكاوي خود را نسبت به اين موجودات به طريقي تسكين بخشد.شايد يك وجه اشتراك را بتوان در ميان عوام و روشنفكران و دانشمندان يافت وآن شك و ترديد نسبت به واقعيت وجودي آنان است؛چراكه حتي سير تكاملي علم در قاره اروپا و آمريكا هم نتوانسته آن را از محالات بداند و علي رغم همه پيشرفت هاي علوم بشري هيچ راه حل علمي براي پي بردن به چگونگي اين موجودات عنوان نشده و همه چيز مانند ازل در شك و ترديد است.. اما در جهان بيني اسلامي همه چيز زيبا و بجا آفريده شده است،حتي موجود ماوراء الطبيعه اي با نام «جن»،موجودي كه حتي برخي از مسلمانان،روشنفكران و دانش پژوهان در زمينه ديني يا به ديده شك و ترديد در آن نگريسته،ويا سكوت كرده اند.
جن يك واقعيت است يا افسانه؟ در ميان انسان ها بر خلقت نظام عالم دو ديدگاه كلي وجود دارد،عده اي كه همه چيز را ناشي از خلقت ذات الهي مي دانند و گروهي ديگر كه سر منشاء خلقت نظام دو عالم را در طبيعت جستجو مي كنند.اگر چه در ميان آنان اختلاف نظرها بسيار عميق واساسي است،ولي هيچ يك از اين دو گروه نتوانسته اند وجود موجودات ماوراء الطبيعه را انكار كنند. آنهايي كه خدا باورند و به روح و معاد معتقدند(غير از مسلمانان)از آنها به عنوان ارواح خبيثه ويا ارواح شرير يا شيطان ياد مي كنند،برخي هم آنها را موجودات فضايي قلمداد مي كنند،ماديون هم اعتقادي به ذات الهي و قدرت پروردگار ندارند،اين موجودات را همان انسان هاي اوليه اي مي دانند كه در سير تكامل بين انسان وميمون حيوان مانده وبه شكل و شمايل غريب در آمده اند و يا حتي برخي از آنها معتقدند كه اينان انسان هاي وحشي و بدوي در اعماق جنگل هستند و گاهي خود را نمايان ساخته و موجب اذيت و آزار انسان هاي متمدن ميشوند. بنا به نص صريح قرآن،موجودات عالم به سه گروه تقسيم مي شوند: 1. جامدات 2. نباتات حيوانات؛كه يا داراي عقلند مانند انسان،فرشتگان و جنيان و يا فاقد عقل و شعور مانند حيوانات وباز بنا به آيات نوراني قرآن كريم، بايد بدانيم كه بدون هيچ شك و ترديدي موجودي با نام«جن» در جهان آفرينش وجود دارد كه از نظر تكليف و شايستگي مورد خطاب پروردگار قرار گرفته و مشابه انسان مي باشد، چرا كه: 1. سي و چهار بار نام جن در قرآن كريم آورده شده است. 2. هفتادودومين سوره قرآن با نام اين موجود مزين گرديده است. 3. احاديث و روايات فراواني از پيامبر اكرم (ص)،حضرت علي(ع)،امامان و بزرگان علوم ديني در اين خصوص،موجود بوده ودر دسترس قرار دارد. 4. به وسيله بسياري از انسان ها رؤيت شده اند. به آياتي از قرآن كريم كه وجود جن را مبرهن مي داند اشاره مي كنيم: سپاهيان سليمان از جن و آدمي و· پرنده گرد آمده و به صف مي رفتند.(سوره نمل،آيه 17) براي خدا شريكاني از جن· قرار دادند و حال آن كه جن را خدا آفريده است.(سوره انعام،آيه17) بگو از جن و· انس گرد آيند تا همانند اين قرآن بياورند،نمي توانند،هر چند كه يكديگر را ياري دهند.(سوره اسرا،آيه8 ) سخن پروردگارت بر تو مقرر شد كه جهنم را از جن و انس· انباشته مي كنيم.(سوره هود،آيه119) اي گروه جنيان و آدميان،اگر مي توانيد از· قطر آسمان و زمين بگذريد،بيرون رويد ولي بيرون نتوانيد رفت مگر با قدرتي.(سوره الرحمن،آيه33) مرحوم شيخ مفید در كتاب «ارشاد» آورده است: در آثاري از ابن عباس نقل شده:زماني كه پيامبر اسلام(ص) به قصد جنگ با قبيله مصطلق از مدينه خارج شد،هنگام شب به دره وحشتناك و صعب العبوري رسيد.اواخر شب جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و خبر داد كه طايفه اي از جن در وسط دره جمع شده و قصد مكر و شر و اذيت شما و اصحابتان را دارند.(ارشاد،ص399) از حضرت امام صادق(ع)روايت شده: روزي حضرت رسول(ص)نشسته بود،مردي به خدمتشان رسيد كه بلندي قامتش مثل درخت خرما بود.سلام كرد،حضرت جواب داد و سپس فرمود«خودش وكلامش شبيه جن است».سپس به او فرمود كيستي؟ عرض كرد :من هام،پسر هيم،فرزند لاتيس،پسر ابليس هستم.(بحارالانوار،ص83) بانو حكيميه دختر امام كاظم(ع) مي گويدكه برادرم رضا(ع) را ديدم كه تنها بود،عرض كردم:با چه كسي سخن مي گوييد؟ فرمودند:فردي از جن آمده تا مسائلي بپرسد و از چيزهايي شكايت كند.(اصول كافي،ص395) علامه طباطبايي(ره)مي فرمودند: روزي آقاي بحريني كه يكي از افراد معروف و مشهور در احضار جن و از متبحرترين در علم ابجد و حساب مربعات بود در مجلس ما حضور يافت،چادري آوردند،دو طرفش را به دست من داد و دو طرف ديگر را به دست هاي خودش گرفت.اين چادر به فاصله دو وجب از زمين فاصله داشت. در اين حال جنيان را حاضر كرد،صداي غلغله و همهمه شديدي از زير چادر برخاست.چادر به شدت تكان مي خورد چنان كه نزديك بود از دست ما خارج شود. من محكم نگه داشته بودم،آدمك هايي به قامت دو وجب در زير چادر بودند وبسيار ازدحام كرده و تكان مي خوردند و رفت و آمد داشتند،من با كمال فراست متوجه بودم اين صحنه،چشم بندي و صحنه سازي نبوده و صد در صد وقوع امر خارجي بوده است.(رجايي،تهراني،جن و شيطان،ص47) جن چگونه موجودي است؟ به واقع جن چگونه موجودي است وآيا مي توان توسط علوم پيشرفته امروزي آن را اثبات كرد؟ جن در لغت به معناي مستور و پوشيده است،همان طور كه بچه در رحم و پنهان از چشم ما را «جنين»گويند و جنت اشاره به باغي است كه درختان آن مانع از به چشم آمدن زمينش مي گردد. وشايد علت شك و ترديد در وجود جن نيز همان مستور و پنهان بودنش از انظار و حس بشري است،كه به علت آن در ذات خلقتش نهفته است. قرآن كريم خلقت جن را چنين بيان مي دارد: و جان (كه در بعضي از متون اسلامي آمده· است،جان پدر جن است همانطور كه آدم پدر انسان)را پيشتر،از آتش زهرآگين آفريديم.(سوره حجر،آيه27) خدا انسان راازگل خشك شده اي چون سفال آفريد و· جنيان را از شعله اي بي دود.(سوره الرحمان،آيه12) از اين آيات در مي يابيم كه جن،آتش است و انسان از جنس خاك،و اين چنين دريافت مي شود كه جنيان قبل از انسان خلق شده است،و از آنجايي كه هر دو از ماده آفريده شده اند پس مادي هستند،ولي دو تفاوت اساسي آنها را از ساير موجودات متمايز مي سازد: 1. مي توانند خود را به هر شكل و قيافه اي درآورند(آكام المرجان)(به استثناي پيامبران و ائمه معصومين وبنا به برخي روايات حتي احدي از شيعيان) 2. از چشم موجودات ديگر پنهانند. ملاصدرا پنهان و آشكار شدن جن را با هوا قياس مي كند و اين طور عنوان مي دارد: «بدن هاي لطيف در الطاف و نرمي متوسط بوده و از اين رو آماده جدايي و يا گرد آمدن هستند،چون گردهم آيند قوام آنها بهتر گشته و مشاهده مي گردند و چون جدا گردند قوامشان نازك و جسمشان لطيف مي شود و از ديده پنهان مي مانند.مانند هوا كه وقتي ذاتش گردهم مي آيند غليظ مي شود و به صورت ابر درمي آيد و وقتي ذرات ازهم جدا مي شوند لطيف مي شود وديده نمي شوند.»(ملاصدرا،مفاتيح الغيب) همين ذات وجودي جنيان به آنها اين امكان را مي دهد كه خود را به هر شكلي و با هر حجمي درآورند.چه به اندازه سرسوزن و چه در اندازه اتاقي بزرگ.آنها به واسطه همين ويژگي،بُعد زمان برايشان معنا ندارد،و مسافتي را كه بشر مدت ها بايد آن را طي كند.در لحظه اي مي پيمايند و اعمالي را كه از توان انسان خارج است آنها به راحتي قادر به انجامش هستند عمده ترين علت شكست و ترديد در وجود آنان هم همين پنهان بودن از چشم انسان هاست. كه البته از نظر علمي هم توجيه پذير است.چرا كه در جهان هستي چيزهاي زياذي وجود دارد كه به چشم انسان قابل رؤيت نيستند ولي قدرتشان از نظر جسمي از انسان به مراتب بيشتر است.مثل الكترون ها،امواج الكتريسيته،نورهاي ماوراي بنفش،اشعه ايكس،باكتري ها و ويروس ها،آميب ها،جانداران تك سلول و از همه مهمتر ذات اقدس الهي كه ديده نمي شود ولي كدام عقل سليمي مي تواند آن را انكار كند؟ بنابراين صرف اين كه با حواس خود قادر نيستيم آنان را درك كنيم،دليل بر نبودن آنها نيست. آيا جن ها برتر از انسان ها هستند؟ همه ما واژه «از ما بهتران»را به كرات شنيده ايم.اين واژه در فرهنگ عاميانه ما اغلب براي جن به كار مي رود ولي آيا واقعاً اين چنين است؟ آيا جن موجودي برتر از انسان است؟ خداوند در قرآن كريم مي فرمايد«وما فرزندان آدم را بر بسياري مخلوقات خود برتري و فضيلت كامل بخشيديم.»(سوره اسراء،آيه70)و همچنين واجب شدن سجده شيطان و فرشتگان بر انسان نيز،خود دليلي براي برتر بودن نوع انسان است در پيشگاه خداوند.يك انسان كامل بر همه موجدات برتري دارد وحتي بعضي از انسان ها كه راه برقراري ارتباط با جنيان را مي دانند(مديوم ها)مي توانندبرآنهاتسلط يابند. باز به قرآن كريم استناد مي كنيم كه مي گويد«از پريان بودند كه به فرمان پروردگارش برايش كار مي كردند و هر كه از آنان از فرمان سر مي پيچد به او عذاب آتش سوزان را مي چشانديم.براي وي هرچه مي خواست ازبناهاي بلندوتنديس ها وكاسه هايي چون حوض وديگ هاي محكم مي ساختند.»(سوره سباء،آيه12و13) اگرچه قرآن كريم در مورد تسلط بر جن فقط از حضرت سليمان ياد كرده است ولي در بسياري از كشورها وحتي در كشور خودمان هم نمونه هاي زيادي ديده شده كه اشخاصي با عنوان جن گير و يا احضار كنندگان ارواح توانسته اند از آنها بهره گيرند. در هر حال بايد دانست كه در پيشگاه خداوند انسان اشرف مخلوقات است و يك انسان كامل و مؤمن بر همه خلايق برتري دارد. حيات و¨زيستن جن بنابر آيه كريمه قرآن: اين موجود عجيب پيش از آفرينش انسان،خلق شده است.(سوره· حجر،آيه27) جنيان از شعله هاي آتش آفريده شده اند.(سوره الرحمان،آيه14)· · جنيان چون انسان ها دسته دسته به دنيا آمده اند،تا زمان مرگ زندگي كرده و بعد به جهان آخرت خواهند رفت.(سوره فصلت،آيه25) آنها نيز نرو ماده دارند.(سوره· جن،آيه6) آنها نيز تمايلات نفساني دارند.(سوره الرحمن،آيه56)· تعداد· جنيان بيش از آدميان است.(سوره انعام،آيه128) همان طور كه پيش از اين گفته شد،جن موجودي است مادي كه از آتش خلق شده است از آنجايي كه داراي حيات است و طبق آيات الهي زاد و ولد مي كند پس نرو ماده دارد،خواب و خوراك داردوپايان زندگي اش با مرگ توام است وباز بنابر آيات كريمه،زندگي پس از مرگ نيز خواهد داشت. تغذيه جنيان از آنجا كه هر موجودي براي ادامه حيات خود احتياج به تغذيه و خوراك دارد جنيان نيز به طور قطع از چيزهايي تغذيه مي كنند.چنانكه«ابن بابويه»نقل كرده است:«گروهي از طايفه جنيان خدمت پيامبراكرم(ص) شرفياب شدند وعرض كردند:اي رسول خدا چيزي براي خوردن به ما عطا فرما،حضرت هم استخوان و بازمانده غذا را به آنها عطا كرد.»(وسايل الشيعه،جلد1،ص252) ونيز امام صادق(ع)مي فرمايد:استخوان و ضايعات غذاي جنيان است.(وسايل الشيعه) سخن گفتن جنيان فطرت انسان به گونه اي است كه احتياج به سخن گفتن و ارتباط برقرار كردن با همنوعان خود ساخته است.از طرفي اصوات در حيوانات هم به طريق علمي و هم تجربي ثابت شده و همچنين در قرآن و روايات ذكر شده است كه بعضي از پيامبران(مانند حضرت نوح و سليمان)زبان حيوانات را دانسته و مي توانستند با آنها سخن گويند.در جنيان نيز به همين گونه است.از آنجايي كه جنيان نيز مادي هستند وزندگي اجتماعي آنها ايجاب مي كند كه با يكديگر سخن بگويند،پس به طور قطع و يقين آنها اصواتي براي انتقال مفاهيم به يكديگر دارند ولي در فهم ما نيست.البته كساني مي توانند به طريقي حرف هاي آنها را دريابند وبا آنها سخن گويند؛چنانكه حضرت رسول و برخي از امامان با آنها صحبت مي كردند و افرادي بنابر توانايي هاي خاصي مي توانند با آنها ارتباط برقرار كنند(ارتباط دهندگان يا جن گيران) از امام صادق(ع)نقل شده است: «روزي اميرالمؤمنين(ع)د ركوفه بر فراز نبر مشغول خطبه بود كه ناگهان اژدهايي در حالي كه به شدت به طرف مردم مي دويد و آنها از او مي گريختند پديدار شد.حضرت فرمود: «راه را براي او باز كنيد». مار بزرگي جلو آمد واز منبر بالا رفت و پاهاي حضرت را بوسيد و خود را به پاهاي مبارك حضرت ماليد وسه بار دميد.سپس پايين آمدورفت وحضرت خطبه را ادامه داد. وقتي مردم توضيح خواستند ايشان فرمود:او مردي از جن بود كه مي گفت:فرزندش را يكي از انصار به نام جابر بن سميع،بدون اينكه به او آزاري رسانده باشد با سنگ كشته است و اكنون خون فرزندش را مي طلبيد.»(بحارالانوار،ص172)قابل ذكر است،دري كه مار از آن وارد و خارج شده بود به «باب الثعبان»(درب مار)مشهور شد. پس از شهادت اميرالمؤمنين(ع)،معاويه كه نمي خواست ذكري از فضايل آن حضرت گفته شود دستور دادفيلي آوردند و به آن در بستند. آنقدر فيل را در آنجا نگه داشت تا به باب الفيل مشهور شد.و هم اكنون نيز،«باب الفيل»(درب فيل)ناميده مي شود.(بحارالانوار،ص171) نزول جنيان از آنجايي كه نوع خلقت جنيان با انسان ها متفاوت است واضح است كه مكان زندگي آنها متناسب با نوع خلقت آنها باشد ولي آن مكان ها كجاست؟ در بين عوام شايع است كه زير زمين ها جاهاي تاريك و مرطوب مانند حمام ها،چاه ها و عمق جنگل ها جايگاه جنيان است. اما بررسي ها حاكي از آن است كه قطعاً آنها در جايي زندگي مي كنند كه از انسان ها به دور باشند. در روايتي از امام صادق(ع) نقل شده كه:در وادي شقره(بياباني كه رنگ خاكش سرخ مايل به زرد است)نماز نخوان زيرا در آنجا منازل جن است.(وسايل الشيعه،ص452) قابل ذكر است يكي از معروفترين مساجد مكه به نام(مسجدالجن)در غرب شهر مكه محل نزول جنيان در مكه است و مستحب است حاجيان درآن مسجد رفته و دو ركعت نماز به جا آورند. توليد مثل جنيان آنچه مسلم است اين است كه بنابر ذات وجودي جنيان آنها نيز مانند انسان داراي غريزه جنسي بوده وتولد و تناسل دارند و لازمه ادامه و بقاي نسلشان آميزش جنسي مؤنث و مذكر است.اما اين سؤال كه آيا آنها مانند انسان ها و ساير جانداران با عمل لقاح و تشكيل نطفه تولد مي يابند چيزي نيست كه ازكلام خداوند بتوان استنباط كردولي ابن عربي در فتوحات گفته است تناسل بشر به القاي آب نطفه در رحم است و تناسل جن به القاي هوا در رحم اثني(جنس ماده)مي باشد(جن الشيطان،ص57) روايتي است از بخشي از وصيت حضرت رسول به اميرالمؤمنين كه فرمود: اي علي در شب اول و وسط و آخر ماه آميزش مكن همانا جنيان در اين سه شب به پيش زنان خويش(براي مقاومت)مي روند.(وسايل الشيعه،ص91) ودر آيه اي براي وصف حوريان بهشتي آمده است:حوريان بهشتي را قبل از شوهرانشان نه آدمي و نه جن دست زده است.(سوره الرحمن،آيه56و74) خواب جنيان الله خدايي است كه هيچ خدايي جز او نيست زنده و پاينده است.نه خواب سبك اورا دربرمي گيردونه خواب سنگين(سوره بقره،آيه255) واز حضرت صادق روايت است كه مي فرمايند:به غير از خداوند متعال همه خواب دارند حتي فرشتگان(ميزان الحمه،ص25)و حديثي است از رسول خدا كه مي فرمايند :خواب به چهار گونه است پيامبران به پشت مي خوابند ،مؤمنين به دست راست،كافرين ومنافقين به دست چپ و شياطين به رو مي خوابند(شيخ حر عاملي ص1067) آنچه از اين مطالب مي توان در يافت اين است كه به غير از ذات اقدس الهي همه موجودات داراي خواب هستند. مرگ جنيان جنيان نيز مانند هر موجود جانداري همان طور كه داراي حيات هستند مرگ هم شامل حالشان مي شود چنان كه در قرآن كريم آمده:وبر آنها (خطاكاران)نيز همانند پيشينيان از جن و انس عذاب مقرر شد.(سوره فصلت،آيه25) به امت هايي كه پيش از شما بوده اند از جن و انس در آتش داخل شويد.(سوره اعراف آيه 3) ازاين آيات چنين برمي آيد كه نه تنها آنها هم مانند انسان مرگ دارند بلكه مانند انسان از عقوبت خدا بر حذر نيستند. تكاليف جنيان در مقابل ذات پروردگار همان طور كه در مباحث قبل گفتيم انسان، فرشته و جن سه موجودي هستند كه بنابر مصلحت خداوند خلق شده اند و هدف از آفرينش آنها نيز عبادت پروردگار است. چنانكه در قرآن كريم آمده است:جن و انس را جز براي پرستش خود نيافريده ام.(سوره ذازيان،آيه56) جن نيز مانند انسان مختار است و حق انتخاب دارد و مانند ما در اجراي قوانين ديني مكلف است چگونگي عبادت و اجراي احكام در ميان آنها مشخص نيست ولي آنچه مسلم است اين است كه پيامبراني كه براي هدايت مخلوق برگزيده شده اند جنيان را نيز هدايت گرند. چنانكه علامه طباطبايي فرمودند:اتفاقاًدر اين باره از خود جنيان هم سؤال شده كه آيا پيغمبر شما از جنس خود شماست در پاسخ گفته اند:پيامبران ماانسانند و اينك ما به رسالت ختمي مرتبت ايمان آورده ايم و او را آخرين پيامبر مي دانيم.(جن و شيطان) از بسياري از آيات روايت و احاديث نيز اين طور استنباط مي شود كه در بعضي از جنيان كافرو بعضي مسلمانند و حتي قبل از ظهور اسلام برخي از آنها يهودي بودند كه بعد از اسلام به پيشگاه حضرت محمد(ص)آمده و مسلمان شده اند و براي آنها عقوبتي همانند عقوبت انسان ها در نظر گرفته مي شود در قرآن آمده است:بعضي از ما مسلمانند و بعضي از دور.آنان كه اسلام آورده اند در جست وجوي راه درست بودند ،اما آنان كه از حق دور ند هيزم جهنم خواهند بود واگر بر طريق راست پايداري كند ازآبي فراوان سيرابشان كنيم(سوره جن آيه14و15و16) از اين آيه چنين برمي آيد كه جن ها همانند انسان به گونه اي مختلفند بعضي كافر و بعضي فاسق و ظالم البته برخي نيز نيكوكار و صالح بوده و داراي عقايد مختلف و اديان مختلف هستند. در سوره احقاف آمده است كه:حضرت رسول پس از آنكه از مكه به طايف رفت تا مردم را به سوي اسلام دعوت كند كسي به دعوت او پاسخ مثبت نداد در بازگشت به محلي رسيد كه آن را وادي جن شب را درآنجا ماند و به تلاوت آيات الهي مشغول شد در آن هنگام گروهي از جنيان صداي صوت آن حضرت را شنيدند پس از آنكه رسول اكرم از تلاوت فراغت يافت جنيان به سوي قوم برگشتند و اين طور مشاهدات خود را بازگو كردند:اي قوم كتابي را شنيديم كه بعد از موسي نازل شده و تصديق كننده مطالب آن است و به حق و راستي هدايت مي كند.(سوره احقاف،آيه29و30) وروايت است كه حتي برخي از جنيان از گروه شيعيان مي باشند از آن جمله روايتي است كه از ابوحمزه ثمالي نقل شده:روزي جهت شرف يابي به حضور امام باقر اجازه خواستم گفتند كه عده اي خدمت آن حضرت هستند لذا اندكي صبر كردم تا آنها خارج شوند پس كساني خارج شدند كه آنها را نمي شناختم و غريب به نظرم آمدند چون اجازه شرفيابي گرفتم داخل شدم و به حضرت عرض كردم فدايت شوم الان زمان حكومت بني اميه است و شمشيرهاي آنها خونريز مي باشد.امام فرمود اي ابا حمزه اينان گروهي از شيعيان از طايفه جن بودند تا از مسايل ديني خود سؤال كنند.(جن و شيطان،ص56) آيا فرشتگان و شياطين از تبار جنيانند؟ همان طور كه گفته شد بنابر قرآن كريم سه موجود انسان، فرشته و جن داراي عقل و شعورند و بنابر مصلحت خداوند در صحنه گيتي ظاهر شدند و نامي از شيطان به طور مستقل به ميان آورده نشده است.بنابراين شيطان يا بايد از جنس فرشته باشد و يا از جنس جن بهتر است باز از قرآن كريم مدد بگيريم:آنگاه كه به فرشتگان گفتيم تا آدم را سجده كنيد همه جز ابليس كه از جن بود و از فرمان پروردگارش سربرتاخت سجده كردند(سوره كهف،آيه50) همچنين خداوند در قرآن كريم فرشتگان را معصوم و مبرا از خطا دانسته:فرشتگان هرگز نافرماني خدا را نمي كنند و همان كاري را مي كنند كه به آن مامور شده اند.(سوره تحريم،آيه6) وبنابر روايتي از زسول خدا :فرشتگان از نور آفريده شده اند بنابراين ابليس كه بزرگترين خطا را در درگاه خدا وند مرتكب شده هرگز نمي تواند از جنس فرشته باشد اگرچه با همه اين مستندات هنوز در بين علماي اسلامي در نوع خلقت ذاتي شيطان اختلاف نظر وجود دارد. ارواح شرير كدامند و چه تفاوتي با جن دارند؟ مطالعات بر روي آثار بشر بدوي از قبيل نقاشي ها و كنده كاري هاي غارها نشان مي دهد كه انسان از ابتداي آفرينش وجود موجوداتي غير از خود را در محيط پيرامونش حس كرده است موجوداتي كه ترس و وحشت و حتي نوعي پرستش و كرنش را در آنها ايجاد مي كرده است پس از اختراع زبان و خط هر قوم و قبيله اي نامي بر آنان گذاردند و براي ارتباط يا دفع آنان آدابي را براي خود قائل شدند و اين آداب نسل به نسل تداوم يافت چنانكه امروز هنوز در آفريقا رسومي با همان روش سنتي براي ارتباط با اين موجودات ويا دفع آنان صورت مي گيرد به عنوان مثال در آيين مسيحيت جن گيري يك سابقه ديرينه دارد كه اغلب كشيش ها اقدام به آن مي كنند و در واقع معتقدند كه شيطان در قالب جسم فردي رسوخ مي كند البته تقريباً به غير از مسلمانان همگي اين موجودات را ارواح شرير مي نامند وبراي دفع شر آنان اعتقادات مخصوص به خود دارند. مثلاًبرخي از اروپاييان امروزي بر مبناي يك تفكر سنتي وقتي در خيابان راه مي روند دست هاي خود را تكان مي دهند تا از ارواح شرير دور بمانند ويا در روز معين از سال مراسمي برپا مي كنند كه در آن عده اي بسيار از مردم لباس شبيه به لباس اتاق عمل مي پوشند،بوقي در دست مي گيرند ودر آن مي دمند.اما بنابراعتقادات مسلمانان تنها موجودات ماواء الطبيعه فرشته ها و جن ها هستند و روح انسان وقتي كاملاًاز بدن انسان خارج شود نه تنها قدرتي ندارد بلكه انسان هم نمي تواند هيچ گونه تسلطي بر آن داشته باشد مگر به خواست خداوند. در كتاب ارتباط با ارواح اين طور آمده :تسلط ارواح عقب مانده بر انسان ها را در اصطلاح جن زدگي مي گويند كه در واقع به همان مفهوم افسون وتسخير است ما استفاده از اين اصطلاحات را به دو علت صلاح نمي دانيم اول اين كه جن واژه اي است مخصوص موجودات هوشمند كه بر طبق روايتي عاميانه معمولاًبراي ايجاد شر خلق گشته اند و همواره محكوم به بدي كردن مي باشند حال آنكه هيچ موجودي به خاطر بدي كردن آفريده نمي شود معشيت پروردگار چنان است كه راه تكامل و تعالي همواره به روي تمام موجودات هوشمند باز باشد دوم اين كه اصطلاح جن زدگي غالباًبدين معني به كار مي رود كه جسم شخص جن زده را يك جن ديگر و يا روح تصرف شود بعضي در واقع دو نوع سكونت درقالب يك بدن و اين فقط يك نوع استثناست نه يك تصرف يا دشمن و آزار بدين جهت واژه جن زدگي به مفهوم عاميانه براي ما قابل قبول نيست آنچه از اين متون و بسياري از متون ديگر برمي آيد اين است كه واژه جن در فرهنگ هاي ديگر نيز وجود دارد ولي عموماً آن را شيطان ويا ارواح شرير مي نامند در حالي كه ما مسلمانان معتقديم كه در ميان جنيان جن صالح و نيكوكار نيز وجود دارد. اسماعيل حسين زاده سرابي در كتاب سيماي جن اين طور مي نويسد: سال ها پيش در مشهد مسئله احضار روح غوغايي عجيب به راه انداخته بود تا اين كه دو نفر از علماي معتبر مشهد خواستار شركت در آن مجلس شدند و پس از حضور از نزديك جريان حركت ميز را مشاهده كردند در جلسه ديگر يكي از دو درخواست كرد كه ميز مقصود ،ميز مخصوص احضار روح است كه روي آن همه حرف ها نوشته شده و جن ها توسط اشاره اي ميز را تكان مي دهند تا روي حرف مورد نظر بايستند را بگردانند اين عالم چون داراي علوم و معنويت خاصي بود و راه مكالمه صحيح با موجودات نامرئي را بلد بود گرداننده ميز را به اسمايي كه حضرت سليمان مي دانست و با آن اسما جنيان را مسخره كرده بود،قسم داده و پرسيده بود شما روح انسان هستيد يا موجودي ديگر و شروع به خواندن حروف الفبا كرده كه در نهايت اين جمله ها حاصل شد«من جن هستم». زمرديان نيز در كتاب شيطان كيست مي گويد:مدت هاست ارتباط گيرندگان با روح به وسيله هاي گوناگون با جن تماس مي گيرند البته جن خود را بانام روح يكي از افراد معرفي مي كند وآنها بر اين باورند كه با روح آدمي تماس گرفته اند در حالي كه اغلب تماس آنها با جن و شيطان است. آيا جن علم غيب دارد؟ قابليت هاي موجود در جن كه ناشي از نوع خلقتش مي باشد مانند پنهان بودن از چشم طي كردن مسافت و غيره اين تصور را در ذهن انسان ها اجاد مي كند كه اين موجودات از عالم غيب آگاهند البته بسياري از ارتباط برقرارگنندگان آگاهانه به قصد سوء استفاده و فريب مردم ويا نا آگاهانه به اين باورها دامن زده اند ولي حقيقت آن است كه تنها خداوند است كه آگاه به غيب مي باشد ولاغير.چنانچه مي فرمايد:خداوند داناي غيب است وغيب خود را بر هيچ كس آشكار نمي سازد مگر برآن پيامبري كه از او خشنود باشد. والبته بسيار ديده شده در جريان همين احضار روح كه ما آن را احضار جن مي دانيم.جنيان توانسته اند پاسخ هاي درست و مناسبي ارائه دهند كه آن را نبايد ناشي از علم غيب آنان دانست زيرا جن ها از آن جايي كه براحتي مي توانند طي چند لحظه مسافت طولاني راطي كنند مي توانند از همنوعان خود كه در جريان ماجرا قراردارند پاسخ را جويا شده و به شخص رابط اطلاع دهند ويا از امكانات ديگري استفاده كنند كه ما از آن بي خبريم به هر حال علم غيب چه براي انسان و چه براي جن منتفي است مگر براي عده اي كه از طرف خداوند اين توانايي برايشان ممكن مي شود. ترس از جنس آيا بايد از جن ها ترسيد براي در امان ماندن از آنها چه بايد كرد ظرفيت ها و عكس العمل هاي انسان ها در ارتباط با موجودات ناشناخته بسيار متفاوت است و غير قابل پيش بيني است بنابراعتقاداتي كه سينه به سينه و نسل به نسل منتقل شده همواره جن ها موجوداتي آزار دهنده و موجب شر و فساد بوده اند و هرگاه بيماري لاعلاجي پيش آمده و يا اتفاق غير قابل توجيهي روي داده به جن و شيطان نسبت داده شده است موارد زيادي از بيماران روان پريش ديده شده اند كه بيماري خود را ناشي از ديدن اين موجودات مي دانند و از سوي اطرافيان جن زده لقب گرفته اند. مسلم است كه وحشت ،ترس و اضطراب بيش از حد موجب بسياري از اختلالات روحي ورواني خواهد شد.به راستي كدام انسان است كه در برخورد با اين موجودات بيم در دلش راه نيابد.ولي آيا مي توان همه اين بيماري ها را منسوب به جن و شيطان دانست. به طور حتم شما هم عارضه آل زدگي را به كرات از سالخوردگان شنيده ايد عارضه اي كه مردم در قديم در برخي از روستاها ومناطق دور افتاده آنرا باور داشته و معتقدند كه اين موجودات جان زن زائووطفلش را به خطر مي اندازد چنانكه چند پياز پوست كنده را در بالاي سر زائو مي گداشتند تاآل و جن از بوي بد پياز فرار كند. در حالي كه امروزه از طريق علمي ثابت شده است عامل بسياري از بيماري ها،ميكروب زدايي پياز عامل سلامت و محافظت بوده و نه بوي بد آن.ويا عوام بيماري بسياري از كساني كه به بيماري صرع گرفتارند را به جن نسبت مي دهند حال اين ها تا چه حد واقعيت دارد سؤالي است كه مي توان با استناد بر اين آيه آن را پاسخ گفت:آنان كه ربا مي خورند در قيامت چون كساني از قبر بر مي خيزند كه به افسون شيطان ديوانه شده اند.(سوره جن،آيه26و27) بنابراين بسياري از اعمال نادرست كه جنبه شيطاني دارند و در واقع در اثر نفوذ شيطان در روح انسان اعمال مي شوند موجب اختلالات روحي.رواني گشته و در واقع يك جنون شيطاني در فرد ايجاد مي كند علامه طباطبايي(ره)مي گويد:تشبيهي كه در اين آيه شده كه ربا خوار را به كسي تشبيه كرده كه از طريق تماسي با شيطان ديوانه شده خالي از اين معنا نيست كه چنين چيزي (يعني ديوانه شدن)امري است ممكن چون هر چند آيه شريفه دلالت ندارد كه همه ديوانگان در اثر مس شيطان ديوانه شده اند ولي اين قدر دلالت دارد كه بعضي از جنون ها در اثر مس شيطان رخ مي دهد.(سوره بقره،آيه275) شايد بهترين راه براي در امان ماندن از آزار جنيان بالا بردن دانش و آگاهي نسبت به آنهاست.چرا كه جنيان نيز مانند انسان خوب وبد دارند و از آنجايي كه در ميان انسان ها زندگي مي كنند و تعدادشان نيز بسيار زيادتر از انسانهاست ديدار با آنها براي هيچ كس غير ممكن نيست ولي چه بسا بسياري از اختلالات روحي،رواني كه به جسم هم آسيب جدي وارد مي سازد ناشي از ديدار با يك جن خوب و نيكوكار بوده و تنها ترس از ديدار با اين موجود فرد را دچار عارضه ساخته و هيچ قصد و عمدي از سوي جنيان در كار نبوده است.( بر گرفته از سایت پخمه).
درباره اجنه ( جن )
"جن" چنانكه از مفهوم لغوى اين كلمه به دست مى آيد، موجودى است ناپيدا، و در قرآن مشخصات زيادى براى او ذكر شده، از جمله اينكه: 1ـ جن موجودى است كه از آتش آفريده شده، بر خلاف انسان كه از خاك آفريده شده است. «وخلق الجان من مارج من نار»(الرحمن/15) 2ـ داراى علم و ادراك و تشخيص حق از باطل، و قدرت منطق و استدلال است.(آيات مختلف سوره جن) 3ـ داراى تكليف و مسؤوليت است.(آيات سوره جن و سوره الرحمن) 4ـ گروهى از آنها مؤمن صالح، و گروهى كافرند. «و إنا منا الصالحون و منا دون ذلك»(جن/11) 5ـ آنها داراى حشر و نشر و معادند. «وأما القاسطون فكانوا لجهنم حطبا»(جن/15) 6ـ آنها قدرت نفوذ در آسمانها و خبرگيرى و استراق سمع داشتند، و بعدا از اين كار منع شدند و قدرت خود را از دست دادند. «و إنا كنا نقعد منها مقاعد للسمع فمن يستمع الان يجد له شهابا رصدا»(جن/9) 7ـ آنها مي توانند با بعضى انسانها ارتباط برقرار كنند، و با آگاهى محدودى كه نسبت به بعضى از اسرار نهانى دارند، به اغواى انسانها بپردازند. «وإنه كان رجال من الإنس يعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا»(جن/6) 8ـ در ميان آنها افرادى يافت مى شوند كه از قدرت زيادى برخوردارند، همانگونه كه در ميان انسانها نيز چنين است. «قال عفريت من الجن أنا آتيك به قبل أن تقوم من مقامك» يعني يكى از گردنكشان جن به سليمان گفت من تخت ملكه سبا را، پيش از آنكه از جاى برخيزى، از سرزمين او به اينجا مى آورم.(نمل/39) 9ـ آنها قدرت بر انجام بعضى كارهاى مورد نياز انسان را دارند. «... و من الجن من يعمل بين يديه بإذن ربه ... يعملون له ما يشاء من محاريب و تماثيل و جفان كالجواب...» يعني گروهى از جن پيش روى سليمان به اذن پروردگار كار مى كردند، و براى او معبدها، تمثالها، و ظرفهاي بزرگ غذا تهيه مى كردند.(سبا/12-13) 10ـ خلقت آنها در روى زمين قبل از خلقت انسانها بوده است. «و الجان خلقناه من قبل»(حجر/27) ويژگيهاى ديگري هم مي توان با جستجوي در قران و روايات از جن و جنيان بدست آورد. بعلاوه از آيات قرآن به خوبى استفاده مى شود كه، بر خلاف آنچه در افواه مردم عوام مشهور است كه آنها را "از ما بهتران" مى دانند، انسان نوعى است برتر از جن؛ به دليل اينكه تمام پيامبران الهى از انسانها برگزيده شدند، و اين اجنه بودند كه موظف به ايمان به پيامبر اسلام و تبعيت از او شدند. اصولا واجب شدن سجده در برابر آدم(ع) بر شيطان، كه بنا به تصريح قرآن در آن روز از بزرگان طايفه جن بود (كهف/50)، دليل بر فضيلت نوع انسان بر نوع جن مى باشد. با در نظر گرفتن مطالب فوق، به نكات ذيل نيز توجه نمائيد: الف) جن از آن جهت كه از حيث مادي، لطيف و از جنس آتش است، كارهايي مي تواند انجام بدهد كه انسان قادر به انجام آن نيست، و از اينرو از لحاظ قدرت، بر انسان برتري دارد. كما اينكه در قرآن كريم اشاره دارد كه انسانها در زمره گروه جن ها در آمده اند، نه بر عكس: «ويوم يحشرهم جميعا يا معشر الجن قد استكثرتم من الإنس ...» يعني در آن روز كه [خدا] همه آنها را جمع و محشور مي سازد، [مي گويد:] اي جمعيت [شيطان و] جن! شما با طلب فزوني بر انسانها افراد زيادي از آنها را گمراه كرديد... (انعام/128) مفسرين اين آيه را ناظر بر تسخير و امثال آن دانسته اند. بنابراين، در تسخير جن و مثل آن اين جن است كه بر انسان سيطره پيدا مي كند، نه انسان بر جن. ب) انسان بر جن برتري داشته و اشرف مخلوقات است. از اينرو نبايد خود را تحت تسخير آنان قرار دهد. لذا آنچه امروزه به نام تسخير جن ناميده مي شود ـ بدون آن كه وقوع آن را انكار كنيم ـ هم از نظر ماهيت تسخير انسان است و نه جن، هم ار نظر ارزشي كار صحيحي نيست، چرا كه تسخير كننده با آن، در حقيقت، جن را بر خود مسلط كرده است. ج) معمولا، جن هاي صالح به دنبال رابطه با انسان نيستند، بلكه در پي انجام تكاليف الهي خود هستند؛ ولي جن هاي ناصالح با انسان رابطه برقرار كرده و در مقابل اطلاعات و يا خدماتي كه به انسان مي رسانند، از او تقاضاي انجام اعمال خلاف و گناهان كبيره اي ـ همچون بي احترامي به مقدسات و … ـ مي كنند. گاهي از شروط ارتباط انسان با آنها، انجام چنين اعمالي است، و حتي جن ها از اين طريق انسان را به كفر كشانده و او را گمراه مي كنند؛ كما اينكه در آيات قرآن به آن اشاره شده، مانند آيه شريفه: «وأنه كان رجال من الإنس يعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا» يعني اينكه مرداني از بشر به مرداني از جن پناه مي بردند، و آنها سبب افزايش گمراهي و طغيانشان مي شدند.(جن/6) و همچنين آيه شريفه: «قالوا سبحانك أنت ولينا من دونهم بل كانوا يعبدون الجن أكثرهم بهم مؤمنون» يعني آنها ـ يعني ملائكه ـ مي گويند: [خدايا] تو منزهي [از اينكه همتايي داشته باشي] تنها تو ولي و ياور مايي، نه آنها ـ يعني كفار ـ [ما را پرستش نمي كردند] بلكه جن را پرستش مي نمودند، و اكثرشان به آنها ايمان داشتند.(سبأ/41) د) بله انسانهاي كمال يافته اي هستند كه با جن ها رابطه داشته و جن در خدمت آنها است، ولي اين يك موهبت و عنايت خاصي است كه خداوند نسبت به آنها دارد، والا آنها سعي در تسخير جن و … نداشته اند. بر خلاف ديگران كه از راه و بي راهه سعي مي كنند تا با جن رابطه برقرار كرده و او را تسخير كنند، در حالي كه در واقع اين جن است كه بر آنها مسخر مي شود. بنابراين تسخير جن از راههاي اكتسابي، امري باطل است و در حقيقت خود انسان به تسخير جن در مي آيد، و به دنبال آن سختي ها و مشكلات زيادي در زندگي پيدا مي شود. منبع : http://nilofare-abi.persianblog.com/
__________________
سوره حجر آیه 27 وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ. و جن را پيش از آن ، از آتش سوزنده بی دود آفريده بوديم. جن یکی از خرافات شاخص است، حتی در قرآن سوره ای به نام جن نیز وجود دارد، مردمان باستانی چون علت بسیاری از چیزها را نمیدانستند، همواره خود را محصور بین موجودات ناپیدا و گم میدیدند و گمان میکردند اتفاقهائی که می افتد معلول فعالیتهای این موجودات نامرئی است. جن از موجودات خرافی محلی جامعه عرب بوده است. واژه جن به معنی مخفی است، مشتقات و کلمات همخانواده جن نیز در عربی به همین معنی دلالت دارند، مثلا جنان و جنین هردو در بدن پنهان هستند. "قرآن از موجودات ناپیدای دیگری به نام جن نیز سخن میگوید که شبیه آدمیان آفریده شده اند، ولی بخلاف خود آنها که آدمها را میبینند، آدمها به دیدن آنها، جز در موارد خاص، قادر نیستند. در قرآن اهمیت خاصی به "اجنه: داده شده، بطوریکه 48 آیه به آنان اختصاص یافته است، ولی در دو کتاب توحیدی دیگر، تورات و انجیل سخنی از جن به میان نیامده است. رک: مطلب بالا دکتر شجاء الدین شفا، در مورد جن در کتاب تولدی دیگر مینویسد. اعتقاد به جن، اعتقادی است که از اسطوره های بابلی به معتقدات اعراب عصر جاهلیت و از آنجا به قرآن و به معتقدات اسلامی راه یافته است. در اساطیر بابلی اوتوکوها (اجنه) موجوداتی ناپیدا بودند که از آتش آفریده شده بودند و به دو گروه خوب و بد تقسیم میشدند که هردوی آنها ارتباط تنگاتنگی با آدمیان داشتند. اجنه خوب اختصاصا "شدو" نامیده میشدند حامی و نگهبان مردمان در برابر خطرات روزمره زندگی و در عین حال خطرات ناشناخته دیگری بودند که آدمیان بر آنها آگاه نبودند ولی جنیان از این خطرات خبر داشتند. این اجنته در سفر و در حضر و حتی در کوچه و بازار آدمیان را بی آنکه دیده شوند، همراهی میکردند و در هنگام جنگ آنها را از تیر دشمن محفوظ میداشتند. در مقابل، اجنه بدکه "ادیمو" خوانده می شدند پیوسته در پی آزار آدمیان بودند و برای آنها انواع بیماری های گوناگون همراه می آوردند یا آنها به جنایت تشویق میکردند و گله هایشان را از میان میبردند و خانواده ها را به جدائی میکشاندند. این گروه از اجنه شرور بر خلاف سایر جنیان ازدواج نمیکردند و فرزندانی به بار نمی آوردند. انواع هفتگانه ای از آنها که در کوهستان مغرب زاده شده بودند عادتا در ویرانه ها یا در زیر زمین میزیستند و آدمیان میتوانستند آنها را از پاهای سم دارشان بشناسند و برای دفع شرشان از کاهنان و جادوگران کمک گیرند. در عوض جنهای خوب نه تنها میان خودشان ازدواج میکردند، بلکه میتوانستند با آدمیان نیز در آمیزند. در قرآن این عقیده بابلی و عربی دوران جاهلیت، که مشابه آنرا به اشکال مختلف در افسانه های اساطیری یونانی، ژرمنیو اسلاو و فینیقی و آشوری نیز میتوان یافت، به صورت یک واقعیت آسمانی ارائه شده است: "اجنه را پیش از آدمیان آفریدیم تا مارا پرستش کنند (ذاریات، 56)، و آنها را از آتش سوزان خلق کردیم (الرحمن، 15- حجر 27)، کسانی بین اجنه و خداوند نسبت خویشاوندی قائل شدند (ذاریات، 57) و کسانی نیز اجنه را شرکای خدا دانستند (انعام، 100)، و ا لبته این هردو دسته دروغ میگویند (صافات، 158)، چون محمد برای دعوت به خدا قیام کرد طایفه جنیان بر او ازدحام آوردند(جن، 19) گروهی از اجنه آیات قرآن را شنیدند و با تعجب گفتند که این کتاب مارا به راه هدایت میبرد و لاجرم دیگر به خدای واجد شرک نخواهیم ورزید (جن، 1 و 2)، اینها اسلام آوردند و البته اگر در راه راست پایدار بمانند خداوند به آنها آب گوارا نصیب خواهد کرد (جن، 16)، اما بعضی دیگر از آنها کافر ماندند و هیزم کش جهنم شدند (جن، 14 و 15) و ما آنها را به عذابی بسیار الیم معذب میسازیم (جن 17) و به آنان میگوئیم شما نیز جزو آن گروهی از اجنه و آدمیان شوید که پیش از شما به آتش دوزخ داخل شدند (اعراف، 38)، در روز محشر به اجنه خطاب شود که ای گروه جنیان، شما از حیث تعداد بر آدمیان فزونی گرفتید، ولی آیا ما برای شما رسولانی از جنس خودتان نفرستادیم که آیات مارا بر شما بخوانند و شمارا از چنین روزی بترسانند؟ (انعام، (130.به روایت قرآن، در دوران پیش از نزول این کتاب گروهی از اجنه کوشیده بودند خود را به آسمان برسانند تا در آنجا استراق سمع کنند و از اسرار عالم بالا آگاه شوند ولی این جنیان پس از نزول قرآن دریافتند که آسمان شدیداً تحت مراقبت است و اجنه ای که قصد رخنه بدان را داشته باشند هدف تیر شهاب ملائک پاسدار قرار میگیرند (جن، 8 و99). همچنین به حکایت قرآن، بخشی از سپاهیان سلیمان از اجنه بودند و فرماندهانی از گروه خودشان داشتند (نمل، 17).ادبیات اسلامی و احادیث و معتقدات عامه جهان مسلمان، با استناد به آیات قرآنی پیوسته نقش مهمی برای جنیان در زندگی روزمره مسلمانان قائل شده اند. طبق روایتی که طبری در "تفسیر کبیر" خود نقل کرده، در هنگام بازگشت محمد از طائف به مکه، گروهی هفت نفری از جنیان در نخلستان "نخله" او را در حال خواندن قرآن دیدند و بقدری تحت تاثر قرار گرفتند که همانوقت خود را به وی نشان دادند و از او اجازه خواستند که بدین اسلام در آیند. محمد پس از مسلمان شدن آنان مامورشان کرد که جنیان دیگر را نیز به اسلام دعوت کنند. اجنه به تعهد خود وفا کردند و بعدها در مدینه به دیدار او رفتند و خبر دادند که همه قبیله آنها اسلام آورده اند و طبق درخواست آنان، اندکی بعد افراد قبیله در محلی در بیابان نزدیک مدینه گرد آمدند تا پیامبر برای آنها آیاتی از قرآن را قرائت کند. این محل از آن ببعد وادی اجنه نام گرفته است (طبری: تفسیر کبیر، جلد دوم، فصل هفتاد و پنجم). مولفین اسلامی به کرات از ازدواج اجنه با زنان مسلمان روایت کرده و کسانی از افراد سرشناس را زاده مشترک اجنه و آدمیان دانسته اند. ابن خلکان یتفصیل از کسی یاد میکند که برادر شیری یکی از اجنه بوده است (وفیات الاعیان، جلد سوم، ص76، ) ذهبی هوشمندی فراوان چندین دانشمند را که نام میبرد ناشی از این میداند که یکی از اجدادشان جن بوده است (تذکره الحفاظ، جلد دوم، ص 149). دمیری بحث مفصلی در این دارد که آیا میباید اجنه ای را که در نماز جمعه شرکت میکنند در آمار نماز گذاران منظور داشت یا باید آنها را مجزا کرد؟ (کتاب الحیوان جلد اول، ص 265) و محمد باقر مجلسی از امام جعفر صادق روایت میکند که طایفه کرد جنیانی هستند که خداوند آنانرا بصورت آدمیان در آورده است (حلیه المتقین فصل چهاردهم). محدث معروف قرن هشتم هجری، ابن عبداله الشبلی در کتاب "فی احکام جن" در 112 فصل چند هزار حدیث در ارتباط با اجنه گرد آوری کرده است که از جمله آنها حدیثهای مربوط به سگهایی است که در اصل جن هستند، و کسانی که با دست چپ کار میکنند یا مینویسند و اجنه در آنها رخنه کرده اند، و جن هائی که بطور نامشروع با زنان مقاربت میکنند، و جنیانی که زنان را از شوهرانشان میربایند، و اجنه ای که وقوع جنگ بدر را به پیغمبر خبردادند و جنهای فقیه که فتوا صادر میکنند، و احادیث مربوط بدینکه آیا پیش از اسلام جنی به پیغمبری طایفه اجنه مبعوث شده بود؟در میان فقهای مسلمان غالباً این پرسش مورد بحث قرار گرفته است که اگر اجنه از آتش آفریده شده اند که ماهیت مادی دارد چطور خودشان دارای جسم نیستند و چگونه میتوانند در آتش دوزخ بسوزند؟ علامه مطهری کوشیده است تا پاسخ قابل قبولی برای این پرسش بیابد:"اما درباره اینکه جن چون از آتش آفریده شده که جسم است چرا خودش جسم نیست، امروزه علما رسیده اند به اینکه ما فقط یکنوع جسم نداریم که جسم سه بعدی باشد، بلکه امکان دارد اجسامی با ابعادی بیشتر یا کمتر در کراتی آتشین وجود داشته باشند." گروهی اصرار میورزند که جن دیده اند، به این افراد پیشنهاد میکنم اگر یک یا دوبار جن دیده اند که هیچ، اما اگر زیاد جن میبینند حتماً با یک روانپزشک مراجعه کنند و در صدد رفع بیماری خود بر آیند، این موضوع درخور توجه است که افرادی در غرب یافت میشوند که ادعا میکنند خون آشام (Vampire) دیده اند، ولی هیچ غربی ای تابحال جن ندیده است. همانگونه که هیچ شرقی ای تابحال ادعا نکرده است که خون آشام دیده است، زیرا این خرافات، خرافات منطقه ای و بومی هستند و در جوامعی وجود خیالی دارند و در سایر جوامع ندارند."
اشتراک در:
پستها (Atom)