ایرانشناسان بحثهایی نموده اند مبنی بر اینکه آیا ویشتاسپ هخامنشی همان ویشتاسپ کیانی است یا نه؛ ویکیپدیای فارسی نیز بدون جهت گیری خاصی هر دو نظریه را آورده است. اینجانب مدتها است که به وجوه اشتراک و تفاریق آنان پی برده ام و در اینجا به اختصار معلوم می دارم که هر دو نظریه حاوی درستیها و نادرستیها هستند چه نام و نشان این دو ویشتاسپ (نوذری و کیانی) که متخاصم وهم عهد بوده اند، در روایات ملی با هم در آمیخته و مشتبه شده است:
نگارنده در کتاب گزارش زادگاه زرتشت و تاریخ اساطیری ایران پیرو نظریۀ یکسان بودن ویشتاسپ هخامنشی با ویشتاسپ کیانی بودم. ولی بعد متوجه شدم در همان زمان ویشتاسپ هخامنشی و کوروش سوم، حاکم هیرکانی (گرگان) هم، نام و لقب مگابرن ویشتاسپ را داشته است و این همان برادر زریادر (زریر اوستا و شاهنامه) است: بنا بگفته خارس میتیلنی رئیس تشریفات دربار اسکندر در ایران، این دو برادر در ابتدا (زمان پدربزرگ مادری و پدرشان یعنی آستیاگ و ولیعهدش سپیتمه) به ترتیب در مادسفلی و ولایات جنوب قفقاز فرمان می رانده اند بعد بنا به کتسیاس مکان فرمانروایی ایشان در عهد کوروش (فریدون) از آن نواحی به گرگان و سمت دربیکان بلخ تغییر نموده است.
دو ویشتاسپ مذکور در آغاز حکومت و کودتای داریوش در بین مکان فرمانروایی شان پارت و گرگان با هم نبرد کرده اند. ولی به سبب یکسان بودن نامهای ویشتاسپ کیانی (مگابرن ویشتاسپ، ارجاسپ تورانی) با ویشتاسپ هخامنشی در روایات ملی و دینی کهن ایران این دو با هم مشتبه شده اند و از اینجا لقب سپنداتۀ متعلق به زریادر (گائوماته، اسفندیار) بر روی نام داریوش اول پسر ویشتاسپ هخامنشی رفته است. در اساس لقب لهراسپ (ائوروت اسپ= تیز اسپ) در مقام پدر ویشتاسپ کیانی و زریر ربطی به آرشام هخامنشی پدر ویشتاسپ هخامنشی نداشته و عنوان داماد و ولیعهد آستیاگ (اژیدهاک) یعنی سپیتمۀ مغ (=سپیتمه جمشید)، پدر ویشتاسپ کیانی و زریادر (زریر، گائوماته) بوده است.
در واقع کتسیاس به درستی سپنداته (اسفندیار) دارنده و مُرّوج آیین زرتشتی را همان گائوماته بردیه مغ حاکم بلخ در عهد کوروش می شمارد. چه از روی منابع یونانی و ایرانی می دانیم این حاکم بلخ در آن زمان عنوان زرتشت (دارای تن و کالبد زرین) را بر خود داشته داشته است. بنابراین زریادر (دارای تن زرین، زریر) یا به قول کتسیاس سپیتاک (فرد سفید اندام) پسر سپیتمه و داماد و پسر خوانده کوروش، همان گائوماته بردیه (سرود دان تنومند) و این خود همان زرتشت تاریخی بوده است.
نظریه یکسان بودن یا یکسان نبودن ویشتاسپ هخامنشی و ویشتاسپ کیانی در ویکیپدیا
در این مقاله به دلایل اثبات و رد نظریه یکسان بودن ویشتاسپ هخامنشی و ویشتاسپ کیانی پرداخته شدهاست.
محتویات
۱ نظریه یکسان بودن ویشتاسپ هخامنشی و ویشتاسپ کیانی
o ۱.۱ دلایل اثبات
۱.۱.۱ ویشتاسپ بنابر روایات ملی
o ۱.۲ ویشتاسپ کیانی همان پدر داریوش بزرگ است
۱.۲.۱ یکی دانستن هوتهسا همسر داریوش یکم و هوتهسای اوستا
۱.۲.۲ یسنای ۵۳ و ارتباط دادن آن به شورش گئومات
• ۲ نظریه یکسان نبودن ویشتاسپ هخامنشی و ویشتاسپ کیانی
o ۲.۱ دلایل رد نظریه
۲.۱.۱ مورخان یونانی
۲.۱.۲ ذکر نشدن نام هخامنشیان در اوستا
۲.۱.۳ شاه نبودن ویشتاسپ
۲.۱.۴ هوتهسا یک نام معمول در بین ایرانیان است
۲.۱.۵ کتیبههای بیستون
۲.۱.۶ تفاوت در شجره نامهها
نظریه یکسان بودن ویشتاسپ هخامنشی و ویشتاسپ کیانی
برخی از دانشمندان عقیده دارند که داریوش بزرگ یک زرتشتی نو دین بودهاست و این دین را به عنوان دین دولتی در کشور نوپای خود رواج دادهاست. نمایندگان این نظر هرتل، هرتسفلد و لهمان هاوپت هستند. یکی از پایههای این استدلال این است که پدر داریوش ویشتاسپ هخامنشی را همان کوی ویشتاسپ پشتیبان زرتشت میداند. بنابراین نظریه پیامبر زرتشت همزمان با بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی است و همچنان زرتشت شورشها و رویدادهای واژگونگر سال ۵۲۲ پیش از میلاد را به چشم دیدهبوده و چندی پس از آن درگذشتهاست.[۱] بسیاری از دانشمندان غربی از جمله اولمستید و برستد تولد زرتشت را در سال ۵۷۰ قبل از میلاد تأئید کردهاند همچنین دانشمندانی مانند دارمستتر فرانسوی و یوستی آلمانی نیز پادشاهان کیانی را با پادشاهان هخامنشی ارتباط دادهاند. زرتشت در ابتدای سلطنت داریوش به پنجاه رسیده بود و در همین زمان است که گشتاسپ پدر داریوش از سلطنت خود استفاده کرده و در شمال ایران سلطنت خود را رنگینتر ساخته و از زرتشت حمایت نموده و دین او را در پارت و شمال شرقی ایران رواج دادهاست. بنابر این مطابقت کوروش هخامنشی با کیخسرو کیانی و مطابقت گشتاسپ پدر داریوش با کی گشتاسپ و همچنین تاریخ تولد زرتشت در سال ۵۷۰ قبل از میلاد قابل تردید نیست. [۲]
دلایل اثبات
ویشتاسپ بنابر روایات ملی
دربارهٔ ویشتاسپ (بشتاسب، بشتاسف، گشتاسپ) طبری، مسعودی، دینوری، حمزه اصفهانی، ابوریحان بیرونی، مطهر بن طاهر مقدسی، ثعالبی، دقیقی، فردوسی و ابن بلخی روایاتی نقل کردهاند. چون سی سال از سلطنت گشتاسپ گذشت زرتشت از آذربایجان به دربار او رفت و دین جدید را در آنجا اظهار کرد و کتاب موسوم به اوستا که با خط زرین بر روی دوازده هزار پوست گاو نر نوشته شدهبود، بر پادشاه عرضه کرد.
گشتاسپشاه دین زرتشت را پذیرفت و آتشکدهها بنا کرد. بعد داستان واقعهٔ جنگ ارجاسپ پادشاه توران پیش میآید. ارجاسپ بر کشور گشتاسپ حملهور شد. گشتاسپ برای دفاع، مردانی چون جاماسپ (داماد زرتشت)، زریر برادر خویش و دو پسرش بستور و اسفندیار (سپندیاذ) را داشت. تورانیان بر اثر پهلوانیهای اسفندیار شکست داده شدند ولی گشتاسپ بر اثر افتخاراتی که نصیب فرزندش اسفندیار شده بود بر او رشک برد و او را به جنگ رستم گسیل کرد. در این جنگ اسفندیار به دست رستم کشته شد. [۳]
ویشتاسپ کیانی همان پدر داریوش بزرگ است [ویرایش]
بر اساس عقیده بعضی از محققان کوروش بزرگ همان کیخسروی کیانی است و تاریخ ظهور زرتشت همزمان با پادشاهی ویشتاسپ پدر داریوش هخامنشی بودهاست. این دلایل عبارتند از :
• نام کیخسرو در ترجمهٔ پهلوی اوستا با لفظ هئوسروه یا هوسروه آمده و در فارسی به خسرو تبدیل شدهاست. هئوسروه از حیث تلفظ با کوروش شباهت کامل دارد.
• کوروش در زبان یونانی به لفظ سیروس ذکر شده و این لفظ مخفف سئوسروس میباشد که در زبان سانسکریت نام کیخسروی کیانی است.
• کیخسرو در یشت دهم اوستا به صفت متحدکنندهٔ اقوام ایرانی توصیف شده که همان صفت کوروش بزرگ است.
• در یشت دهم اوستا کیخسرو در کنار دریاچه چیچست برای آناهیتا قربانی میکند. این دریاچه در غرب ایران است نه در شرق ایران و بنابراین معقول نیست که قلمرو سلطنت کیخسرو در بلخ و خوارزم باشد. کوروش پس از تسخیر ماد بر آذربایجان نیز تسلط داشتهاست و مرکز فرماندهی خود را در ماد قرار داده بود. از این جهت است که در اوستا به کرات نام چیچست آمدهاست.
• کوروش پس از تسخیر گرگان، ویشتاسپ پدر داریوش را به حکومت پارت و گرگان گمارد. این ویشتاسپ همان کی گشتاسپ کیانی است که طبق اوستا و شاهنامه فردوسی جانشین کیخسرو کیانی بود. پدر داریوش در شمال ایران دستگاه سلطنت داشته و به همین جهت در اوستا به او کی گشتاسپ گفته میشود.[۴]
یکی دانستن هوتهسا همسر داریوش یکم و هوتهسای اوستا
داریوش پس از پیروزی در نبردها با آتوسا دختر کوروش بزرگ ازدواج کرد. نام آتوسا بدون تردید همان هوتهسا و همنام همسر کوی ویشتاسپ است. هرتل در این نام نیز دلیلی میبیند که هر دو ویشتاسپ یکی هستند. بنا بر نظر او آنچه در بند ۳۵ و ۳۶ یشت پانزدهم آمده معنیاش این نیست که هوتهسا زن ویشتاسپ بودهاست بلکه تنها به این معنا است که هوتهسا با پیوند زناشویی با فرزند ویشتاسپ داریوش به عنوان یک عضو در خانوادهٔ او راه یافتهاست.
او را بستود هوته سا دارندهٔ برادران بسیار از خاندان نوذر در روی تخت زرین در روی فرش زرین. نزد برسم گسترده. بند ۳۵ از او درخواست این کامیابی را به من ده تو ای اندروای زبردست که من در خانهٔ کی گشتاسپ عزیز و محبوب و خوب پذیرفته شوم. بند ۳۶ رام یشت (یشت پانزدهم) کردهٔ ۹[۵]
یسنای ۵۳ و ارتباط دادن آن به شورش گئومات
هرتل دانشمند آلمانی از سخنان زرتشت در یسنای ۵۳ استشهاد می کند که این فصل از گات ها در میان دوم آوریل و بیشت و نهم سپتامبر ۵۲۲ پیش از میلاد انشاء شدهاست. به عقیدهٔ او در چند قطعه زرتشت از ویشتاسپ پدر داریوش درخواست می کند که دست گئومات مغ را از تاج و تخت شاهی ایران کوتاه کند.[۶] همچنین هرتسفلد و دیگران در دو بند پایانین یسنای ۵۳ در نفرینهایی که بر پیروان دروگ میشود، بازتابی میبینند از اوضاعی که به دنبال شورش گئومات، داریوش و پیرامون او را فرا گرفتهبود.
آنانیکه زشتکردارند ناگزیر از فریفتارانند لاجرم محکوم بزوال گردند. همگی فریاد و خروش برآورند. شهریار نیکی باید تا آنانرا گرفتار ساخته به خاک و خون درکشد و این چنین در مملکت خرم صلح برقرار دارد. سزاوار است که آن (خدای) بزرگتر از همه آنان را به شکنج درآورد و فوراً به زنجیر مرگ دچارشان سازد. قطعه هشتم یسنای ۵۳ [۷]
جای فساد و زوال از آن کسی است که بدین دروغین گرویدهاست، این خوارشمرندگان آئین مقدس برآنند که دینداران را پست نمایند و تن آنان را به گناه آلوده است. کجاست نگهبان آئین آن سرور دادگر تا آنان را از زندگی و آزادی بیبهره سازد ای مزدا تراست توانائی و از پرتو آن بینوایان راستکردار را با بهترین مزد توانی نواخت. قطعه نهم یسنای ۵۳ [۸]
بدیهی است که داریوش یا به این دین تازه درآمده بوده و یا در این پیشآمد به دین زرتشت درآمدهاست.[۹]
نظریه یکسان نبودن ویشتاسپ هخامنشی و ویشتاسپ کیانی
هنریک ساموئل نیبرگ نوشتهاست سرتاسر ساخت این نظریه به اندازهای بیمعناست که از آن بالاتر نمیشود پنداشت. اینکه نویسندگان باستان پیش از اینها هر دو ویشتاسپ را باهم درآمیختهاند، دلیلی بر درستی این نظر نیست.[۱۰] کسانی چون وندیشمن، ویلیام گیگر، تیل، الدنبرگ، بارتولومه، ادوارد مایر، کریستن سن، مری بویس، ابراهیم پورداود و شاپور کاووسجی روایات سنتی را از همه جهات با دلایل قاطعی رد کردهاند.[۱۱]
دلایل رد نظریه
مورخان یونانی
همهٔ مورخان یونانیای که زمان زرتشت را بین شش تا هفت هزار سال پیش از میلاد ذکر کردهاند، در عهد هخامنشی میزیستند، اگر زرتشت در دوران هخامنشیان ظهور میکرد، باید آنها از آن اطلاع میداشتند. چطور ممکن است هرودوت، مورخ سرشناس یونان که مقارن داریوش یکم میزیستهاست و حتی از بیان جزئیترین موضوعات تاریخ ایران هم هرگز امتناع نکرده، از معاصر بودن زرتشت و پدر داریوش ویشتاسپ، آگاه نبوده باشد و یا اگر بوده، در امر به این مهمی به سکوت گذراندهباشد.
ذکر نشدن نام هخامنشیان در اوستا
زرتشت از داریوش و دگر شاهان هخامنشی هیچ ذکری نمیبرد.[۱۲]
شاه نبودن ویشتاسپ
داریوش به پدرش، عنوان پادشاهی نمیدهد و مثل سایر ساتراپهای ایالتها از او اسم میبرد در صورتیکه زرتشت به حامی خود عنوان شاهی میدهد.[۱۳]
هوتهسا یک نام معمول در بین ایرانیان است
اثری از یک دلیل با یک احتمال برای این تعبیر که هوتهسا همسر داریوش یکم همان هوتهسای اوستا باشد، وجود ندارد. تا جائیکه هرتسفلد هم که در دیگر موضوعها از هرتل پیروی میکند، این نظر درست نمیداند. نام هوته سا یک نام بسیار ساده و معمول است و تنها و سادهترین معنایی که میتواند داشته باشد، خوش اندام است. هیچ دلیلی نیست که هر کس که نام هوتهسا داشته، متعلق به یک خانوادهٔ زرتشتی بودهاست. اثری از یک دلیل با یک احتمال برای این تعبیر وجود ندارد. تا جائیکه هرتسفلد هم که در دیگر موضوعها از هرتل پیروی میکند، این نظر درست نمیداند.[۱۴]
کتیبههای بیستون
در صورت قبول حمایت زرتشت از داریوش یکم در قبال شورش گئومات مغ آدمی باید بیاندازه در شگفت افتد که داریوش که در سنگنبشته بیستون بند ۶۸ نزدیکترین یاریکنندگان خود را بدقت بر میشمارد و آنها را بویژه در جهان آینده سفارش میکند، اینچنین یکباره جاماسپ کیانی، فرشوشتر نامدار و خود پیامبر را که در این موقعیت مهمترین یاریدهندهٔ او بودهاست، یکسره فراموش میکند.[۱۵]
تفاوت در شجره نامهها
نام پدربزرگ داریوش یکم، پدر ویشتاسپ هخامنشی، ارشام است در صورتیکه نام پدر کی گشتاسپ، لهراسب میباشد. شجره و نسب پادشاهان کیانی که در اوستا، کتب پهلوی، کتاب حمزه اصفهانی و آثار الباقیه بیرونی و شاهنامه و غیره آمدهاست به هیچ عنوان با نسب و شجره هخامنشیان که در کتیبهها ذکر شده، همخوانی ندارند.[۱۶]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر