جمعه، تیر ۳۰، ۱۳۹۱
جشن یهودی پوریم و جشنهای چهارشنبه سوری و سیزده بدر ایرانی یادآور جشن مگافونی (مغ کشی) عهد داریوش هستند
نامهای خشایارشا (خشیَه-اَرِشَ= پادشاه نیرومند) و اخشوروش (شاه نیرومند) که مترادف به نظر می رسند به صورت نام خشایارشا و لقب داریوش اول در جشن پوریم به هم رسیده اند. دستور کشته شدن مردوخای یادآور همان دستور خشایارشا مبتنی بر ذوب تندیس مردوک خدای بابل است و کشته شدن هامان (دارای زمزمه های دینی خوب) مطابق کشته شدن گائوماته مغ به توسط داریوش است:
نگارنده قبلاً در وبلاگ خود فرهنگ و اندیشه مقاله ای تحت عنوان "جشن آتش پوریم یهود (هامان سوزی) ریشه در جشن آتش چهار شنبه سوری دارد" آوردم که سایت وزارت خارجه اسرائیل نیز آن را به عینه از این وبلاگ بازگویی نموده است. در اینجا به جنبه هایی از این مطابقت می پردازم که در گفتار قبلی از آن غفلت شده است.
اخشوروش (شاه نیرومند) که در کتاب اِستر (ایشتار) آن را معادل خشایارشا گرفته اند. از سوی دیگر در واقع خود داریوش قاتل گائوماته بردیه (هامان= دارای زمزمه های دینی خوب) است. استر (ایشتار، به قول کتسیاس ملکه فاحشه مقدس بابلی، منظور آتوسا دختر کوروش) همان طور که کتاب استر اشاره می کند ابتدا همسر گائوماته بردیه بعد همسر داریوش بوده است و از خود مردوخای (شاهکش) پسر عموی استر نیز در اساس داریوش مدّ نظر بوده است ولی در مقام آنکه دستور قتل او داده شد مطابق مجسمه طلایی مردوک در بابل است که خشایارشا بعد از فرو نشاندن شورش بابل دستور ذوب آنرا داد. نویسندگان کتاب استر تورات دو واقعه مربوط به خشایارشا و پدرش داریوش را در هم آمیخته اند.
مطابق کتیبه بیستون تاریخ جشن روز مغ کشی پارسیان شاخه داریوش قتل او داده شد یعنی تاریخ قتل گائوماته بردیه دهم باگایادیش (29سپتامبر) بوده است که به ظاهر از نظر زمانی شباهتی با سیزده بدر و چهار شنبه سوری ندارد که نزد مغان جشنهای دور ریختن ایام نحس تاریخی بوده اند. ولی ایرانیان سال را به دو فصل سرد و گرم تقسیم می نموده اند و این روز در دهم نیمه فصل سرما هم یاد آور روز منحوس سیزده بدر فروردین و هم چهار شنبه منحوس و هم عید پوریم یهود در سر نیمه فصل گرم می باشد که جشن بابلی و ایرانی مهم آغاز سال بوده است. یعنی لابد در اینجا یک جا به جایی در محل جشن ایام آغاز فصل سرما به آغاز فصل گرما صورت گرفته است که این خود ریشه بابلی معروف و کهنی در سر سال بهاری داشته است. به نظر می رسد یهود نام قبیلۀ مغ (در معنی سهم و بهره و بخش) در جشن پارسی مغ کشی را در زبان خویش به جشن پوریم یعنی عید بخت و قرعه و اقبال ترجمه نموده اند.
چنانکه کتسیاس میگوید گائوماته بردیه تحت عناوین سپیتاک پسر سپیتمه و سپنتداته (اسفندیار) در عهد پدر زن و پدر خوانده خویش کوروش، حاکم سکائیان دربیکی سمت بلخ بوده است و از آنجا بر امور هندوستان نظارت میکرده است چون در شمار سپاهیان وی از فیلان و سواران هندی یاد شده است. هرتسفلد همین سپیتاک پسر سپیتمه (در واقع همان گائوماته بردیه) را همان زرتشت سپیتمان بلخ می داند. در واقع از گوتمه بودای بلخ از قبیله سکیا نیز همین گائوماته بردیه حاکم سکائیان دربیکی سمت بلخ مراد می باشد. گوتمه بودا (یعنی سرود دینی دان دانای قبیله سکاها) و گائوماته (سرود دان دینی) یکی از چندین لقب معروف وی بوده اند.
مطابق کتیبه بیستون گائوماتای مغ (سپیتاک زرتشت، زریادر- زریر، هامان) معابد کاهنان عوام فریب را ویران می نموده است. ولی این امر باعث نا رضایتی مردم امپراطوری کمبوجیه نمی شده است. چه هردوت به صراحت می گوید که "مردم آسیا از مرگ او (گائوماته مغ) دریغ خوردند." ولی در واقعه مِگافونی (صیحه بلند آسمانی، در اصل ماگوفونی یعنی مغ کشی) یاد شده است.
در وبلاگ اطلاعات عمومی ایران باستان (ایران پاساژ) این مطلب را بدون ذکر نام نویسنده در باره منشأ جشن یهودی پوریم و سیزده بدر آورده است که جالب است:
پوریم چیست؟ چرا سیزده بدر می کنیم:
پوریم یا جشن ایرانی کشی جشنی است که 26 قرن است یهودیان هرسال در روزهای 13 و 14 و 15 ماه "ادار" به مناسبت قتل عام 70 هزار ایرانی در 3 روز در زمان خشایارشاه برگزار می کنند. این جشن مصادف است با 13 اسفند یا 13 فروردین بسته به اینکه سال عبری 12 ماهه باشد یا 13 ماهه ! به همین علت است که 13 فروردین برای ایرانیان به عنوان روزی نحس شناخته می شود ( این در حالی است که همگان نحسی 13 را خرافه ای می دانند که از اروپا وارد ایران شده است!) و ایرانیان در این روز مجبور به ترک خانه ها و منازل و فرار به صحرا و بیابان شدند (باید به همین علت [و پیروی از سنت نوروز بابلی] باشد که آیین بیرون رفتن از منزل در میان ایرانیان تا کنون باقی مانده است).
ماجرای پوریم
پوریم واقعه ی است که در تورات از آن به سفر استر یاد شده است، بر اساس تورات،خشایارشاه در روز سومین سالگرد تاجگذاری خود در حالت مستی از همسرش،ملکه وشتی، می خواهد که زیبایی هایش را به نمایش میهمانان بگذارد اما ملکه وشتی که زن عفیف و با حیایی بوده از این کار سر باز میزند (این از خصایص زن اصیل ایرانیست که عفیف و با حیا بوده و خود را در معرض دید همگان قرار نمی دهد) و به همین دلیل پادشاه خشمگین با صحبت کردن با مشاورانش به این نتیجه میرسد که ملکه وشتی را برکنار کرده و زن دیگری را جانشینش کند و به همین علت در میان زنان زیبا روی ایرانی و از میان اسرای یهودی دختری به نام " استر". جانشین وشتی می شود. (استر تا قبل از آمدن به قصر نزد پسرعمویش مردخای زندگی می کرد). در همین بین استر و مردخای با کمک هم هامان وزیر پادشاه رو برکنار کرده و دستور قتل وی را خشایارشاه صادر می کند و مردخای جای وی را می گیرد. استر و مردخای هم پادشاه دستور قتل دشمنهای یهود رو در 3 روز می گیرند و در این سه روز 70 هزار ایرانی (مغ) قتل عام می شوند!<
این واقعه که در کتاب مقدس یهود نیز آمده جنایت هولناکی است که یهود هر سال آن را جشن میگیرد و با پوشیدن لباسهای شخصیت های این داستان این جنایتِ [داریوش] را طی نسل ها زنده نگه می دارد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر