سه‌شنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۸

شهرهای اساطیری خضر و عبقر قرآن همان جزایر خارک و کیش هستند

این جانب قبلاً از طریق بررسی احادیث و روایات مربوط به جزیره خضر و همچنین روایات اساطیری سومری مربوط به دیلمون به انطباق این جزایر با جزایر خارک و کیش رسیده بودم. مورد توجه قرار دادن و بررسی نام شهر اساطیری عبقر که در همین سوره مربوطه آن یعنی سوره الرحمن قرآن نامش در کنار نام شهر خضر ذکر گردیده است، مرا به شناسایی و تعیّن دو باره همان مکان این دو شهر اساطیری قرآنی رهنمون شد که در گفتارهای دیگر تحت نام و نشان دیگر آنها بدانجاها رسیده بودم . چه مشخصاتی که از دو شهر بهشتی این جهانی به نامهای خضر (جزیره سبز ایزد دریاها، یعنی جزیره ائا/انکی سومریها) وعبقر (جزیره پارچه های نفیس) در قرآن داده شده است به وضوح نشانگر همان جزایر معروف باستانی کهن خارک (ایکاره، پارسو=جزیره قربانگاهی ایزد دریاها و خرد) و کیش (دیلمون باستانی، جزیره پارچه های نفیس، جزیره خود ایزد انساگ یا اوتو سومریها = سرور بهترین تولیدات و منسوجات) می باشند. جزیره خارک و معبد بزرگ خدای دریاهای و خرد آن یعنی پارسو (قربانگاه به زبان سومری و اکدی) همان است که نام دیرین خود را به خلیج پارس (فارس) داده است و در این نامگذاری منظور از دریا و خلیج پارس در اساس نه نام سرزمین پارس بلکه همان جزیره خارک (جزیره خضر، پارسو= جزیره قربانگاهی ایزد خردمند دریاها) بوده است.
آيه 70-78 از سوره مکی الرحمن قرآن (منبع تفسير نمونه جلد 23 صفحه 174، سایت غدیر)
آيه و ترجمه
فِيهِنَّ خَيرَتٌ حِسانٌ(70)
فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(71)
حُورٌ مَّقْصورَتٌ فى الخْيَامِ(72)
فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(73)
لَمْ يَطمِثهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانُّ(74)
فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(75)
مُتَّكِئِينَ عَلى رَفْرَفٍ خُضرٍ وَ عَبْقَرِىٍ حِسانٍ(76)
فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(77)
تَبَرَك اسمُ رَبِّك ذِى الجْلَلِ وَ الاكْرَامِ(78)

ترجمه :
70 - و در آن باغهاى بهشتى زنانى هستند نيكو خلق و زيبا.
71 - پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
72 - حوريانى كه در خيمه هاى بهشتى مستورند.
73 - پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟

--------------------------------------------------------------------------------

تفسير نمونه جلد 23 صفحه 182
74 - زنانى كه هيچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته (و دوشيزه اند).
75 - پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
76 - اين در حالى است كه اين بهشتيان بر تختهائى تكيه زده اند كه با بهترين و زيباترين پارچه هاى سبز رنگ پوشانده شده .
77 - پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد؟
78 - پربركت و زوال ناپذير است نام پروردگار صاحب جلال و جمال تو.
تفسير:

باز هم همسران بهشتى
در ادامه شرح نعمتهاى دو بهشتى كه در آيات سابق آمده است در اين آيات نيز به قسمتهاى ديگر از اين مواهب اشاره شده است .
نخست مى فرمايد: ((در اين دو بهشت نيز زنانى هستند نيكوخلق و زيبا)) (فيهن خيرات حسان ).
زنانى كه جمع ميان ((حسن سيرت )) و ((حسن صورت )) كرده اند، چرا كه ((خير)) غالبا در مورد صفات نيك و جمال معنوى به كار مى رود و ((حسن )) غالبا در زيبائى و جمال ظاهر.
در رواياتى كه در تفسير اين آيه وارد شده صفات نيك بسيارى براى همسران بهشتى شمرده شده كه مى تواند اشاره اى به صفات عالى زنان دنيا نيز باشد، و الگوئى براى همه زنان محسوب شود، از جمله خوش ‍ زبان بودن ، نظافت و پاكى ، آزار نرسانيدن ، نظرى به بيگانگان نداشتن و مانند آن .

--------------------------------------------------------------------------------

تفسير نمونه جلد 23 صفحه 183
خلاصه اينكه تمام صفات كمال و جمالى كه در يك همسر مطلوب است در آنها جمع است ، و آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند، و به همين دليل قرآن در يك تعبير كوتاه و پرمعنى از آنها به عنوان ((خيرات حسان )) تعبير كرده است .
و به دنبال ذكر اين نعمت باز مى افزايد: ((كداميك از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد))؟ (فباى آلاء ربكما تكذبان ).
سپس در ادامه توصيف اين زنان بهشتى اضافه مى كند: ((آنها حوريانى هستند كه در خيمه هاى بهشتى مستورند)) (حور مقصورات فى الخيام ).
((حور)) جمع ((حوراء)) و ((احور)) به كسى مى گويند كه سياهى چشمش كاملا مشكى و سفيدى آن كاملا شفاف است ، و گاه به زنان سفيد چهره نيز اطلاق شده است .
تعبير به ((مقصورات )) اشاره به اين است كه آنها تنها تعلق به همسرانشان دارند و از ديگران مستور و پنهانند.
((خيام )) جمع ((خيمه )) است ، ولى به طورى كه در روايات اسلامى آمده خيمه هاى بهشتى شباهتى به خيمه هاى اين جهان ندارند، از نظر گستردگى و وسعت و زيبائى .
اين نكته نيز قابل توجه است كه ((خيمه )) طبق آنچه علماى لغت و بعضى

--------------------------------------------------------------------------------

تفسير نمونه جلد 23 صفحه 184
از مفسران گفته اند تنها به معنى خيمه هاى پارچه اى كه در ميان ما معروف است نمى باشد، بلكه به خانه هاى چوبى و يا حتى هر خانه مدورى كلمه خيمه اطلاق مى شود، و گاه گفته شده ((خيمه )) عبارت است از هر خانه اى كه از سنگ و مانند ساخته نشده است .
و بار ديگر همان سؤ ال پرمعنى را تكرار كرده مى گويد: ((كدامين نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد))؟ (فباى آلاء ربكما تكذبان ).
آيه بعد توصيف ديگرى است درباره حوريان بهشتى ، مى فرمايد: ((هرگز پيش از اين جن و انس ديگرى با آنها تماس نگرفته ، و دوشيزه اند)) (لم يطمثهن انس قبلهم و لا جان ).
البته چنانكه از آيات ديگر قرآن استفاده مى شود زنان و مردانى كه در اين دنيا همسر يكديگرند هرگاه هر دو باايمان و بهشتى باشند در آنجا به هم ملحق مى شوند، و با هم در بهترين شرائط و حالات زندگى مى كنند.
و حتى از روايات استفاده مى شود كه مقام اين زنان برتر از حوريان بهشت است به خاطر عبادات و اعمال صالحى كه در اين جهان انجام داده اند.
سپس مى فرمايد: ((كدامين نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد))؟ (فباى آلاء ربكما تكذبان ).

--------------------------------------------------------------------------------

تفسير نمونه جلد 23 صفحه 185
در آخرين توصيفى كه در اين آيات از نعمتهاى بهشتى كرده ، مى گويد: ((ساكنان اين دو بهشت در حالى هستند كه تكيه بر تختهائى زده اند كه با بهترين و زيباترين پارچه هاى سبز رنگ پوشانده شده است )) (متكئين على رفرف خضر و عبقرى حسان ).
((رفرف )) در اصل به معنى برگهاى گسترده درختان است و سپس به پارچه هاى زيباى رنگارنگ كه بى شباهت به منظره باغها نيست اطلاق شده .
((عبقرى )) در اصل به معنى هر موجود بى نظير يا كم نظير است ، و لذا به دانشمندانى كه وجود آنها در ميان مردم نادر است ((عباقرة )) مى گويند، بسيارى معتقدند كلمه ((عبقر)) در آغاز اسمى بوده كه عرب براى شهر پريان انتخاب كرده بود، و از آنجا كه اين شهر موضوع ناشناخته و نادرى بوده ، هر موضوع بى نظير را به آن نسبت مى دهند و ((عبقرى )) مى گويند، بعضى نيز گفته اند كه ((عبقر)) شهرى بود كه بهترين پارچه اى ابريشمين را در آن مى بافتند.
ولى به هر حال ريشه اصلى فعلا متروك شده ، و عبقرى به صورت يك كلمه مستقل به معنى ((نادرالوجود)) يا ((عزيزالوجود)) به كار مى رود، و با اينكه مفرد است گاهى معنى جمعى نيز مى دهد (مانند آيه مورد بحث ).
و ((حسان )) جمع ((حسن )) (بر وزن چمن ) به معنى خوب و زيبا است .
به هر حال اين تعبيرات همه حاكى از اين است كه بهشت همه چيزش ‍ ممتاز است ، ميوه ها، غذاها، قصرها، فرشها و خلاصه هر چيزش در نوع خود بى نظير و بى مانند است ، بلكه بايد گفت اين تعبيرات نيز هرگز نمى تواند آن

--------------------------------------------------------------------------------


مفاهيم بزرگ و بى مانند را در خود جاى دهد، و تنها شبحى از آنرا در ذهن ما ترسيم مى كند.

در سایت دینی تبیان همین مطلب با توضیحات بیشتری آورده شده ولی طبق سنت اینجا نیز موضوع واقعیت ملموس این جهانی این دو شهر و جزیره اساطیری در روی زمین پی گیری نشده است.
تفسیر مجمع البيان
70 - در آن [بوستان‏]ها زنانى برگزيده و زيبا هستند. 71 - پس كدام يك از نعمت‏هاى پروردگارتان را دورغ مى‏انگاريد؟! 72 - حوريانى كه در خيمه‏ها[ى بهشتى دور از چشم‏هاى ناپاك ]نگاه داشته شده‏اند. 73 - پس كدام يك از نعمت‏هاى پروردگارتان را دورغ مى‏انگاريد؟! 74 - پيش از اينان هيچ انس و جنّى به آنان دست نزده است. 75 - پس كدام يك از نعمت‏هاى پروردگارتان را دورغ مى‏انگاريد؟! 76 - در حالى كه بر بالشى سبز [و زيبا] و فرشى نيكو تكيه زده‏اند. 77 - پس كدام يك از نعمت‏هاى پروردگارتان را دروغ مى‏انگاريد؟! نگرشى بر واژه‏ها دهمه: اين‏واژه در اصل به مفهوم «سياهى» آمده است، آن گاه به سبز پررنگ نيز گفته شده‏است. سپس به همين تناسب به باغ‏ها و بوستان‏ها و گياهان سرسبز و پرطراوت، كه از خرمى بسيار به سبز پررنگ مى‏مانند، نيز گاه اطلاق شده است. واژه «مدهامتان» از ماده «ادهيمام» و از همين ريشه «دهمه» مى‏باشد. همين گونه «دهماء» و مصغر آن «دُهيماء» كه به معنى مصيبت بزرگ آمده از همين ريشه مى‏باشند و نيز «دهماء» به معناى «ديگ سياه». نضخ: اين واژه به مفهوم تراوش كردن وجوشيدن آب است و «نضّاخة» از همين ماده است كه به مفهوم فواره و فوران نمودن آب آمده است. رمّان: از ريشه رمّ، يرم، رمّاً، به مفهوم جلا دادن دل آمده است. خيرات: اين واژه جمع «خيّره»، هموزن «سيّده» به مفهوم زنان زيباصورت‏و زيباسيرت مى‏باشد و واژه «خير» و «خيار» و «اخيار» نيز در وصف مرد نيك و مردان نيك و خوب به كار مى‏رود. زجاج‏مى‏گويد: اصل «خيرات»، «خيّرات» بود كه مخفف گرديد. خيام: جمع «خيمه» است كه به مفهوم خانه‏اى است كه از پارچه‏هاى گوناگون به كمك ميخ‏ها و ستون‏ها در بيابان‏ها برپا مى‏سازند. رفرف: اين واژه به مفهوم بوستان‏ها و باغ‏هاى بهشت است. به همين جهت هنگامى كه گفته مى‏شود: «رف النبات يرف»، منظور اين است كه گل‏ها و گياهان، سرسبز و پرطراوت شدند. پاره‏اى نيز اين واژه را به مفهوم مجالس بهشتيان، و برخى نيز به معنى بالش‏ها و پشتى‏ها گرفته‏اند. عبقرى: اين واژه اسم جنس است و مفرد آن «عبقريه»، در اصل به مفهوم پديده بى‏نظير و يا كم‏نظير و بسيار خوب آمده؛ و به همين تناسب به جامه‏هاى زيبا و نازك و به فرش‏ها و پشتى‏هاى مخملى نيز گفته مى‏شود. به باور پاره‏اى «عبقر» شهرى است افسانه‏اى كه در آنجا زيباترين و پرشكوه‏ترين پارچه‏ها و فرش‏ها را مى‏بافتند و رنگ‏آميزى مى‏كردند. تفسير بوستان‏هاى زيبا و پرنعمت بهشت‏ در آيات پيش، وصف دو بوستان پرطراوت و پرشكوه - كه از آنِ خداترسان دادپيشه و درست‏انديش بود - ترسيم گرديد، اينك در مورد دو بوستان پرنعمت ديگر مى‏فرمايد: وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ‏ و پايين‏تر از آن دو بهشتى كه از وصف آنها سخن رفت و از آنِ خداترسان است، دو بوستان پرنعمت ديگر نيز هست. واژه «دون» از ديدگاه برخى، نه به مفهوم «غير» كه به مفهوم نزديك آمده و منظور اين است كه: در نزديكى آن دو بوستان شكوهبار و زيبا كه به هر يك از خداپرستان و خداترسان راستين نويد داده شد، دو بوستان ديگر است تا پاداش شايسته‏كردارى و پرواى آنان باشد و بتوانند با ارضاء حس تنوع‏طلبى خويش و گردش در بوستان‏هاى متنوع، به اوج شادى و شادمانى برسند و از نعمت‏ها و موهبت‏ها احساس يكنواختى و خستگى ننمايند. امّا به باور پاره‏اى، منظورِ آيه شريفه، دو بوستان ديگرى است كه از نظر نعمت و موهبت و زيبايى و ظرافت، از دو بوستان نخست، محدودتر است. از پيامبر گرامى آورده‏اند كه فرمود: آن دو بوستان از نظر زيبايى و شكوه، از دو باغ زيبايى كه در آيات پيش از آن‏ها سخن رفت، در درجه پايين‏ترى هستند. پيامبر گرامى در تفسير آيه در اشاره به تفاوت اين چهار بوستان پرنعمت بهشتى فرمود: جنتان من فضةٍ آنيتهما و ما فيهما، جنتان من دهب آنيتهما و ما فيهما.(142) اين دو بهشت اين گونه هستندكه ساختمان و همه ظروف و هر آنچه در آن‏هاست از نقره است، امّا آن دو بهشت ساختمان و همه وسايل پذيرايى آنها از طلا ساخته شده است. «ابوبصير» از حضرت صادق پرسيد: سرورم، اگر مرد توحيدگرا و پرواپيشه‏اى وارد بهشت گردد و همسر او نيز به پاداش ايمان و درستكارى خويش به بهشت درآيد، آيا آن دو مى‏توانند با هم ازدواج كنند؟ قال: قلت جعلت فداك اَخبرنى عن الرجل المؤمن تكون له امرأة مؤمنة يدخلان الجنة يتزوح احدهما الاخر؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: ابامحمد! بى‏گمان خداى توانا دادگر است، از اين رو اگر آن مرد از زن خود برتر باشد، در اقدام به اين ازدواج آزاد است. بنابراين اگر دوست داشت مى‏تواند با او ازدواج كند و آن زن از همسران بهشتى او گردد. همين گونه اگر آن زن از نظر مقام و موقعيت معنوى و ايمان و عمل و آزادگى و دادگرى از شوهرش برتر باشد، او نيز آزاد است كه اگر خواست با شوى خويش در زندگى دنيا، در بهشت نيز پيمان زندگى امضا كند و اگر نخواست به اين كار مجبور نخواهد شد. و نيز از حضرت صادق آورده‏اند كه در تفسير آيه مورد بحث فرمود: نگوييد بهشت پرطراوت خدا يكى است، چرا كه قرآن مى‏فرمايد: و پايين‏تر از آن‏ها دو بهشت ديگر است. و نيز نگوييد كه: بهشت پرطراوت و زيباى خدا براى همگان يكسان و همانند است، چرا كه قرآن مى‏فرمايد: و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات...(143) و برخى از آنان را از نظر درجات برتر از برخى ديگر قرار داديم. و نيز «ابوبصير» مى‏گويد: به امام صادق گفتم: سرورم، اگر دو نفر باايمان و شايسته‏كردار وارد بهشت گردند، امّا يكى از نظر موقعيت در شرايط برترى است، آيا مى‏تواند دوست خود را كه در شرايط فروترى است ملاقات كند؟ آن حضرت فرمود: آن كسى كه در مكان شكوهبارترى است مى‏تواند فرود آيد و دوست خود را ديدار كند و به جاى خويش باز گردد، امّا آن كسى كه در موقعيت فروترى است نمى‏تواند به مكان بالاترى صعود كند، چرا كه موقعيت‏ها بر اساس ايمان و عمل شايسته است. آن گاه افزود: به هر صورت دوستان بهشتى به آسانى مى‏توانند به ديدار يكديگر بروند. ولكنّهم اذا احبوا ذلك و اشتهوه، التقوا على الاسرة.(144) «علاء» آورده است كه به حضرت صادق گفتم: سرورم، هنگامى كه ما مى‏گوييم: در سراى آخرت گروهى پس از تحمل عذاب و كيفر دوزخ براى مدتى، به لطف خدا از آنجا نجات يافته و به بهشت رهسپار مى‏گردند، گروهى به ما خرده مى‏گيرند و با تعجب مى‏پرسند: آيا اينان با دوستان خدا در بهشت پرنعمت و زيبا همنشين مى‏گردند؟ آن حضرت در پاسخ من فرمود: نه، آنان با دوستان خدا و در كنار آنان نخواهند بود، چرا كه خدا بوستان‏ها و بهشت‏هاى ديگرى نيز آفريده است؛ مگر قرآن نمى‏فرمايد: و من دونهما جنتان(145) جز آن دو بهشت پرنعمت، دو بوستان بهشتى ديگر نيز آفريديم؟ پرسيدم: آيا اين گروه كه براى مدتى به دوزخ رفته‏اند، كفرگرا بوده‏اند؟ فرمود: نه، اگر كفرگرا و حق‏ستيز بودند كه به بهشت وارد نمى‏شدند. پرسيدم: پس باايمان بودند؟ فرمود: نه، اگر باايمان بودند كه به دوزخ نمى‏رفتند. آنان ميان حق‏ستيزى و حق‏پذيرى و كفر و ايمان زندگى كردند و در تلاش بودند تا راه يابند، امّا موفق نشدند و به هر صورت آنان در زندگى از نيكان و ايمان‏آوردگان شايسته‏كردار نبوده‏اند. آن گاه مى‏فرمايد: فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ‏ پس اينك كدام يك از نعمت‏هاى پروردگارتان را دروغ مى‏شماريد؟ سپس در اشاره به ويژه‏گى‏هاى اين دو بوستان پرنعمت و زيبا مى‏فرمايد: مُدْهامَّتانِ‏ اين دو بوستان بهشتى بسيار سرسبز و پرطراوت و زيبا هستند، به گونه‏اى كه از خرمى و سرسبزى به سياهى مى‏گرايند. در مورد چهارمين بوستان زيبا و پرشكوهى كه در آيات گذشته از وصف آنها سخن رفت، دو نظر رسيده است: 1 - گروهى بر اين باورند كه هر چهار بوستان مورد اشاره از آن كسى است كه از خدا بترسد و با خودسازى و خردمندى و پروا به بارگاه او نزديك و كارهاى شايسته انجام دهد. 2 - امّا گروهى ديگر بر آنند كه دو بوستان نخست از آن خداترسان شايسته‏كردار است و دو بوستان دوّم از آن ايمانداران و پرواپيشگانى است كه در مرحله بعد قرار دارند. و دگرباره هشدار مى‏دهد كه: فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ‏ پس شما اى پريان و آدميان، كدام يك از نعمت‏هاى پروردگارتان را دروغ مى‏شماريد؟ در پنجمين آيه مورد بحث در بيان وصف ديگرى از اين دو بوستان پرطراوت و زيبا مى‏فرمايد: فِيهِما عَيْنانِ نَضَّاخَتانِ‏ در آن دو بوستان زيبا و پرنعمت، دو چشمه جوشان نيز در حال فوران هستند و از آن‏ها آبى گوارا و صاف و زلال مى‏جوشد. «حسن» مى‏گويد: منظور اين است كه در آن دو بوستان زيبا، دو فواره آب است كه از سرچشمه مى‏جوشند و آب را به سوى آسمان مى‏پاشند و منظره‏اى زيبا پديد مى‏آورند. امّا به باور «ابن عباس» منظور اين است كه: در آن بوستان‏ها دو چشمه جوشان است كه از آن‏ها براى دوستان خدا مشك و عنبر مى‏جوشد. و پاره‏اى نيز بر آنند كه: از آنها انواع نعمت‏ها و موهبت‏ها مى‏جوشد و به خوبان هديه مى‏گردد. و باز هشدار به آدميان و پريان است كه: فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ‏ پس كدام يك از نعمت‏هاى پروردگارتان را دروغ مى‏شماريد؟ در ادامه آيات در اشاره به ميوه‏هاى آن بوستان‏ها مى‏افزايد: فِيهِما فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ‏ در اين بوستان‏هاى پر طراوت و نعمت، انواع و اقسام ميوه‏ها فراوان است و درخت خرما و انار بسيار. «زجاج» از «يونس نحوى» آورده است كه: خرما و انار - كه در آيه از آن‏ها نام برده شده - از بهترين ميوه‏ها هستند؛ و قرآن آن‏ها را در كنار هم قرار داده و به هم عطف فرموده است تا برترى و بركت آن‏ها را ترسيم نمايد. «ازهرى» مى‏گويد: من در فرهنگ و ادبيات عرب كسى را سراغ ندارم كه خرما و انگور را در شمار ميوه‏ها نشمارد، چرا كه «فاكهة» مفهوم گسترده‏اى دارد كه همه ميوه‏ها را شامل مى‏شود و آوردن آن دو، پس از واژه «فاكهة» نوعى عطف «خاص» بر «عام» مى‏باشد كه شايد به دليل اهميت آن دو نوع از ميوه‏ها باشد و كسى كه جز اين پندارد از دانش و آگاهى گسترده در فرهنگ قرآن بى‏بهره است وگرنه اين سبك را در اين آيه نيز مى‏توانست بنگرد كه مى‏فرمايد: من كان عدوا للّه و ملائكته و رُسُله و جبرئيل و ميكائيل...(146) آن كس كه دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئيل و ميكائيل باشد، كافر است و خدا كفرگرايان و حق‏ستيزان را دشمن مى‏دارد. در اين آيه «جبرئيل» و «ميكائيل» كه دو فرشته‏اند، پس از واژه «ملائكته» آمده‏اند كه به دليل اهميت و عظمت آن‏هاست، درست نظير آيه مورد بحث. و آن گاه دگرباره قرآن شريف هشدار مى‏دهد كه: فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ‏ پس كدام يك از نعمت‏هاى پروردگارتان را دروغ مى‏شماريد؟! در ادامه آيات در اشاره به حوريان و همسران بهشتى مى‏فرمايد: فِيهِنَّ خَيْراتٌ حِسانٌ‏ در آن بوستان‏هاى چهارگانه بهشتى زنانى زيباصورت و زيباسيرت و خوش‏اخلاق هستند. اين تفسير را «ام سلمه» از پيامبر آورده است، امّا «حسن» مى‏گويد: در آن بوستان‏هاى پرطراوت و زيبا، زنانى زيباچهره و بسيار صاحب‏كمال و جمال هستند كه از هر جهت آراسته‏اند. به باور مفسران اين زنان زيبا و آراسته به كمال كه در بوستان‏هاى چهارگانه بهشت مى‏باشند، نه از حوريان بهشتى كه از زنان شايسته و انديشمند دنيا هستند كه از حوريان زيباتر و جالب‏ترند. و به باور «جرير بن عبدالله» آنان زنان زيبا و شايسته‏كردار و برگزيده‏اى هستند كه در دنيا خوب زندگى كرده‏اند. پاره‏اى در وصف اين زنان پرفضيلت و پرشكوه كه از آنان سخن رفت، افزون بر زيبايى ظاهرى و معنوى از اين صفات پاك و پاكيزه‏اند: 1 - از همسرانشان هرگز عيب‏جويى نمى‏كنند و ناروا نمى‏گويند. 2 - در محافل و مجامع عمومى و راه‏پيمايى‏ها خودنمايى نمى‏كنند و به سرودخوانى و شعار سر دادن نمى‏پردازند. 3 - افزون بر زيبايى ظاهرى و سيرت زيبا، دهانشان بدبو نيست. 4 - آنان از پنجره و پشت‏بام و درب خانه‏ها خودنمايى نمى‏كنند. 5 - به همسرانشان در هيچ مورد نيرنگ نمى‏زنند و نسبت به آنان سراپا مهر و اخلاص هستند. 6 - از بدگويى و درشت‏گويى و انديشه و عملكرد ناروا سخت بدورند. 7 - به مردان بيگانه نه فكر مى‏كنند و نه روى خوش نشان مى‏دهند. 8 - زنانى شايسته‏كردارند و از هر نوع غرور و فريبكارى بيگانه‏اند. 9 - و ديگر ويژگى آنان همسردوستى است كه هرگز همسرانشان را نمى‏آزارند. «عقبه» در اين مورد مى‏گويد: زنان زيبارو و زيباسيرت بهشتى در آن بوستان‏هاى زيبا و پرطراوت دست در دست هم مى‏گذارند و با نوايى دل‏انگيز و زيبا اين گونه مى‏خوانند: نحن الراضيات فلا نسخط المقيمات فلا نطعن... ما زنان بهشتى از نعمت‏هاى خدا شاد و خشنوديم و هرگز ناخشنود نخواهيم شد، و در اين جا زندگى مى‏كنيم و از اين جا بيرون نخواهيم رفت. ما زنانى هستيم برگزيده و زيبا و آراسته به ارزش‏ها و ميان ما و همسران گرانقدرمان عشق و صفا حاكم است. عايشه آورده است كه: وقتى حوريان بهشتى آن گونه زيبا و دل‏انگيز مى‏خوانند، زنان با ايمان وشايسته‏كردار نيز كه در پرتو ايمان و آراستگى معنوى به بهشت مى‏روند اين گونه پاسخ آنان را مى‏دهند: و نحن المصليات و ما صليتن‏ و نحن الصائمات و ما صمتن... ما در زندگى از نمازگزاران آگاه بوديم، امّا شما نماز نخوانديد، و ما روزه‏گيران بوديم، امّا شما روزه نگرفتيد، ما براى عبادت و پرستش خدا وضو ساختيم، امّا شما وضو نساخته‏ايد، و ما در راه خدا انفاق كرديم و دست محرومان را گرفتيم، امّا شما انفاق و بخششى نداشتيد.(147) و بدين سان اينان در بر شمردن افتخارات خويش بر حوريان بهشتى پيروز مى‏گردند. و بار ديگر هشدار مى‏دهد كه: فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ‏ پس كدام يك از نعمت‏هاى پروردگارتان را دروغ مى‏انگاريد؟! در ادامه وصف اين زنان زيبا و آراسته مى‏افزايد: حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الْخِيامِ‏ آن زيبارويان زيباسيرت، حوريه‏هايى هستند كه در خيمه‏هاى بهشت پرطراوت و زيبا رو گرفته‏اند. واژه «حور» از ديدگاه «ابن عباس» و «مجاهد» به مفهوم سپيد و بسيار درخشنده و شفاف آمده است؛ و به همين دليل به آرد بسيار سفيد نيز الدقيق الحوارى مى‏گويند، و به زيباچهره‏اى كه سفيدى چشم او بسيار سپيد و درخشان و سياهى چشمش بسيار مشكى و جالب باشد، «العين الحور» گفته مى‏شود. در تفسير آيه مورد بحث دو نظر است: 1 - به باور گروهى منظور اين است كه: آن زنان زيبارو، حوريه‏هايى هستند كه در حجله‏ها و خانه‏هاى زيبا و پرشكوه قرار دارند و بسان همه زنان پاكدامن و باشخصيت وقار و متانت از وجودشان هويداست. 2 - امّا به باور گروهى ديگر نظير «ربيع» منظور اين است كه: آن زيبارويان حوريه‏هايى هستند كه تنها دل در گرو عشق همسران خود دارند. «ابن مسعود» در اين مورد آورده است كه: براى هر حوريه بهشتى قرارگاه و سالنى پرشكوه است كه طول آن به شصت ميل مى‏رسد. و از پيامبر گرامى آورده است كه فرمود: منظور از «خيمه‏هاى بهشتى»، نه چيزى بسان خيمه‏هاى دنيا كه بسيار پرشكوه‏تر از كاخ‏ها هستند، به گونه‏اى كه هر يك از اين خيمه‏ها به شصت ميل مى‏رسد، و از نظر زيبايى همانند مرواريد مى‏درخشد و در هر زاويه‏اى از آن همسر زيبارويى براى انسان‏هاى شايسته‏كردار است كه هيچ كس جز همسرش او را نمى‏بيند. و «ابن عباس» آورده است كه: منظور از خيمه‏هاى مورد نظر آيه كاخ‏هاى شكوهبارى است كه هر كدام از آن‏ها يك فرسخ در يك فرسخ مساحت دارد و در هر كدام تنها چهار هزار دستگيره طلا به كار رفته است. و «انس» از پيامبر آورده است كه: در سفر معراج از كنار جويبارى پر آب و زيبا گذشتم كه در دو ساحل آن كاخ‏هايى از مرجان‏هاى زيبا به چشم مى‏خورد. از ميان آن‏ها نداى گروهى را شنيدم كه به من سلام و درود مى‏فرستند. از جبرئيل پرسيدم: اينان كيانند؟ گفت: اين‏ها حوريه‏هاى بهشت‏اند كه با اجازه پروردگارشان بر شما سلام و درود نثار مى‏كنند. من پاسخ آنان را دادم. آنان افزودند: اى پيامبر خدا! ما حوريه‏ها و زيبارويانى پاك‏سيرت و جاودانه‏ايم و هماره دوشيزه خواهيم بود و خدا ما را همسران مردان آزادمنش و بزرگوار و عدالت‏پيشه برگزيده است. آن گاه پيامبر به تلاوت اين آيه پرداخت كه: حور مقصورات فى الخيام‏ و باز هشدار مى‏دهد كه: فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ‏ پس كدام يك از نعمت‏هاى پروردگارتان را دروغ مى‏شماريد؟! در آيه بعد در ترسيم وصف ديگر اين حوريه‏هاى بهشتى مى‏افزايد: لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌ‏ هرگز پيش از اينان، پرى و انسانى به آن حوريه‏ها دست نزده است و سالم و پاكيزه و زيبا و دوشيزه‏اند. و دگرباره مى‏فرمايد: فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ‏ پس شما اى آدميان و پريان، كدام يك از نعمت‏هاى پرودگارتان را دروغ مى‏انگاريد؟! در آخرين وصف از اين حوريه‏هاى بهشتى مى‏افزايد: مُتَّكِئِينَ عَلى‏ رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِيٍّ حِسانٍ‏ اين بهشتيان سعادتمند در ميان اين همه نعمت‏هاى مادى و معنوى بر تخت‏هايى كه با پرشكوه‏ترين و زيباترين پارچه‏هاى سبزرنگ و پرجاذبه و فرش‏هاى تماشايى و نيكو آراسته شده، تكيه زده‏اند. به باور «جبايى» منظور اين است كه: آنان بر فرش‏هاى زيبا و پشتى‏هاى بلند و پرشكوه تكيه زده‏اند. «سعيد بن جبير» بر آن است كه: واژه رفرف» جمع است و مفرد آن «رفرفه» مى‏باشد كه به مفهوم باغ بهشت آمده است. امّا از ديدگاه گروهى از جمله «ابن عباس» به مفهوم منزل‏ها و كاخ‏هاى بهشتى است. و به باور «حسن» به مفهوم پشتى‏هاى پرشكوه آمده است. در مورد واژه «عبقرى» نيز ديدگاه‏ها متفاوت است: 1 - به باور گروهى از جمله «قتاده» اين واژه به مفهوم پشتى‏ها و بالش‏هاى پرشكوه و زيباست. 2 - امّا از ديدگاه «مجاهد» به مفهوم «حرير» آمده است. 3 - از ديدگاه «حسن» به معناى فرش نيكوست. 4 - و از ديدگاه برخى ديگر به هر نوع جامه و لباس زيبا و پر زرق و برق و رنگ‏آميزى شده، «عبقرى» گفته مى‏شود و بدان دليل كه جمع است، واژه «حسان» كه جمع «حسن» به معناى خوب و زيبا و نيكوست، به عنوان وصف در كنارش آمده است. فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ‏ و در آخرين آيه مورد بحث، اين سوره مباركه را با گراميداشت ذات بى‏همتاى خدا و سر فرود آوردن در پيشگاه او - كه در خور پرستش و سپاس و ستايش است - مى‏فرمايد: تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ‏ بزرگ و بلندمرتبه است نام پرشكوه پروردگارت كه صاحب بزرگى و بخشندگى است. ذات بى‏همتاى او در خور وصف شدن با اوصاف و ويژگى‏هايى است كه جز او را نمى‏توان وصف نمود، چرا كه او پديدآورنده و تدبيرگر هستى است. او سرچشمه كمال و جمال و قدرت و دانش و آگاهى است. او از همگان بى‏نياز است و هماره زنده و پاينده است. و ذات پاك اوست كه شايسته‏كرداران و حق‏طلبان را گرامى مى‏دارد و به آنان پاداش مى‏دهد. از ديدگاه پاره‏اى منظور آيه اين است كه: بركت و رحمت در نام باعظمت پروردگار توست، از اين رو هماره و در هر چيز بركت را از نام بلند او و به وسيله نام او بجوييد. و پاره‏اى نيز بر آنند كه منظور آيه اين است كه: نام باعظمت پروردگارت از هر بدى و صفت ناپسندى پاك و منزه است و نامهاى نيكو از آن اوست. از پيامبر گرامى آورده‏اند كه فرمود: انطقوا بياذالجلال و الاكرام. هماره خدا را با اين اوصاف و ويژگى‏ها ياد كنيد و با همه وجود بگوييد: يا ذوالجلال و الاكرام. پرتوى از سوره مباركه‏ سوره مباركه رحمان نيز در پرتو لطف و مهر خدا به پايان رسيد و ما پس از نگرش بر هفتاد و هشت آيه ديگر از هزاران آيه قرآن شريف، اينك در آستانه سوره ديگرى ايستاده‏ايم. در سوره‏اى كه گذشت، از اين بوستان‏هاى پر گل و لاله از مفاهيم و معارف روح‏پرور و دل‏انگيز و انسان‏ساز قرآن گذشتيم: پرتوى از اوصاف خدا يا رمزى از رحمت گسترده او، آموزش كتاب پرشكوه خدا به انسان، آفرينش انسان و ارزانى شدن نعمت حيات، ارزانى شدن نعمت فرهنگ‏ساز «بيان» به انسان، توجه دادن به اصل اوج‏بخش نظم و حساب در كران تا كران هستى، توجه دادن به خضوع و سجده پديده‏هاى گوناگون هستى در برابر خدا، توجه دادن به نعمت ميزان و قانون عادلانه و قانون‏گرايى و قانون‏مدارى، هشدار از ستم و حق‏كشى و تجاوز به حقوق انسان‏ها، توجه دادن به زمين، اين مهد تمدن‏ها و پيشرفت‏ها و شگفتى‏هاى آن، ترسيم زنجيره‏اى از ميوه‏ها و سبزيجات و گل‏ها و دانه‏هايى كه هر كدام تفكرانگيز هستند و نشان قدرت و علم بى‏كران خداست، رهنمون انسان به راه‏هاى شناخت خدا، توجّه دادن به آفرينش پريان و آدميان، به نعمت دريا و نعمت‏هاى بى‏شمار آن، دعوت به تفكر و انديشه در مورد كشتى و دريا و رابطه اين دو با هم، توجه دادن به پديده مرگ به عنوان دريچه‏اى به سوى جهان ديگر، توجه دادن به قدرت خدا و ناتوانى انسان در برابر ذات پاك او، موضوع پرسش از گناهان، آيا مى‏توان از قلمرو قدرت خدا گريخت؟ چهره‏هاى زشت و نفرت‏انگيز گناهكاران، پاداش خداجويان درستكار و دادپيشه، پاداش نيكى و نيكوكارى، بوستان‏هاى زيبا و پرنعمت بهشت، و ده‏ها درس انسان‏پرور و نكته لطيف و ظريفى كه گذشت. بدان اميد كه ما نيز مورد مهر و لطف آن بخشاينده و بخشايشگر قرار گيريم، به سوى سوره ديگرى از قرآن مى‏رويم.

هیچ نظری موجود نیست: