سی مرغان می خواستند به خدای دانش (اهورا مزدا) برسند که در عمل بعد از پیمودن شش مرحله به شناخت خود و رفع از خود بیگانگی رسیدند و دارای اجتهاد و اسقلال رأی و فکر شدند و در خدمت حضرت سیمرغ اجتماع انسانی خود قرار گرفتند. در ترتیب تقدم و تأخر این هفت مرحله و تبیین علمی آنها اشکالاتی موجود است که به سادگی می توان اصلاح شان نمود. می دانیم شناخت علمی و شناخت عاطفی (عشق) دو وجه مغز انسان هستند که درستش آن است نیروی عاطفه و عشق و هنر در خدمت شناخت علمی قرار گیرد. در صورت عکس ممکن است سر از فاجعه بیرون بیاورد:
1- وادی طلب (شروع به تحقیق و بررسی پدیده ها و رشته های علوم و فنون)
2- عشق (شناخت عاطفی و علاقه وافر برای طلب علوم و فنون) که انرژی و موتور متحرکه راه است.
3- حیرت (شک و تردید علمی و فلسفی) که پایه دانش است.
4- استغنا (ادامه راه برای غنای آموخته ها و آرایش و پیرایش آنها).
5- توحید (نتایج واحد از بررسی ها و گفتارها و شجاعت بیان نتایج آنها در اجتماع ).
6- فقر و فنا (ساده زیستن و قناعت به جای غرق شدن در تجملات هم در حین سلوک و حتی در مرام و هدف).
7- معرفت (شناخت علمی و فلسفی کافی و وافی در تحصیل و ادامه کار و زندگی).
عطار در کتاب زیبای خویش منطقالطیر با توجه به امکانات آن روزها با اندکی اهمال ترتیب و تقدم هفت شهر عشق خود را اینگونه بیان میکند:
گفت ما را هفت وادی در ره است
چون گذشتی هفت وادی،درگه است
وا نیامد در جهان زین راه کس
نیست از فرسنگ آن آگاه کس
چون نیامد باز کس زین راه دور
چون دهندت آگهی ای ناصبور؟
چون شدند آن جایگه گم سر به سر
کی خبر بازت دهد ای بی خبر؟
هست وادی طلب آغاز کار
وادی عشق است از آن پس ، بی کنار
پس سیم وادی است آن معرفت
پس چهارم وادی استغنا صفت
هست پنجم وادی توحید پاک
پس ششم وادی حیرت صعبناک
هفتمین وادی فقر است و فنا
بعد از این روی روش نبود تو را
در کشش افتی روش گم گرددت
گر بود یک قطره قلزم گرددت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر