جمعه، تیر ۰۵، ۱۳۹۴

نشانی مقالات من در مورد عیسی مسیح تاریخی و اساطیری و مهدی موعود در آکادمیا، به سوئدی و انگلیسی

https://www.academia.edu/13329842/Vem_har_varit_den_historiske_och_mytiske_Jesus_Kristus
https://www.academia.edu/6313084/Who_has_been_the_historical_and_mythical_Jesus_Christ
https://www.academia.edu/6320522/یحیی_بن_عمر_علوی_انقلابی_عهد_تولد_حسن_عسکری_اساس_تاریخی_مهدی_موعود_است

چهارشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۹۴

ریشه نام شهرک رومشکان لرستان

توضیح دوستمان بیژن شاهمرادی در این باب چنین بود:
"تلفظ مردم لرستان، که مدتی دراز در میانشان بودم چنین است: rüm- Šku
نیز واژۀ رامش به معنی شادمانی یا غنودن و مانند آن تا آنجایی که پژوهیدم، با هیچ تلفظی در گویش لری لرستان نیست. جایی را که در جغرافیای رسمی رامشگان نامیده اند و در میان لران نام دیگری هم دارد: "تنگ گراز"، از جاهای دورافتاده و سخت است و از همین روی کسی در آنجا و جاهای پیرامون آن ساکن نیست."
لذا با توجه به نام فارسی آنجا یعنی تنگ گراز نام رومشکان به شکل کُردی رومی شَکَ-ان معنی محل تنگ بیرون آمدن گرازان را می دهد. رامَ (روم) در اوستایی به معنی تندی و سختی و جانورخویی و سنگدلی و خرابکاری است.
حال تصور میکنم با توجه رام اوستایی (درنده خویی، دارمستتر)، (سنگدلی، استاد پورداود) و رَم اوستایی (زنش، احسان بهرامی) و کلمه رومش/رومبیدن (فرو ریختن و خراب شدن) که جناب خشایار گودرزی از زبانهای محلی آورد، می توان بدین نتیجه رسید منظور از روم[ش]-شَکَ-کان یا ان، محل خرابکاری گرازان (جانوران خرابکار و ضد بیشه) است چه جناب بیژن شاهمرادی که مدتی در این منطقه بوده میگوید که نام دیگر آنجا تنگ گراز است.
کلمه سانسکریتی رومَشَ به معنی گراز در مکان گراز بودن معنی نام رومشکان تردیدی باقی نمی گذارد: रोमश romaza m. boar

ریشه هندوایرانی واژۀ صندوق

اگر صندوق ریشه هندوایرانی داشته باشد که ظاهرا این طور هم هست، به معنی محل گذاشتن اشیاء مختلف بوده است:
सन्देघ sandegha m. conglomeration of material elements

شنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۹۴

معنی نام ویگن (بیژن)

این نام را در زبانهای ایرانی به طور ساده می توان ترکیب وی/بی (ضد) و گن/ژن (زننده، کشنده) گرفت. بیژن در کتب پهلوی به صورت ویو/ویوَن (زننده دشمن) از جاودانیهای زرتشتیان به شمار رفته است. یعنی آنها را به سادگی می توان معادل نامهای واهاگن و بهرام (ویه-رم= زننده ضد و دشمن) گرفت. صورت اوستایی آن ورثرغنه نیز باز به همین معنی است. این نامها در تاریخ حماسی و اساطیری ایران اسامی پسران گودرز کشوادگان (شیواسخن دارای سرودهای دینی با ارزش) است- که نظر به مندرجات شاهنامه و اوستا راجع به قتل و دستگیری افراسیاب (مادیای اسکیتی) در کنار دریاچه چیچست- فرمانروای آذربایجان در عهد کیخسرو (کیاخسار) بوده است. یعنی پسران همان سپیتمه داماد و ولیعهد آستیاگ آخرین فرمانروای ماد. از اینجا معلوم میشود که عناوین بهرام و بیژن متعلق به مگابرن ویشتاسپ پسر بزرگ سپیتمه بوده است. اگر نام پسر دیگر گودرز یعنی گیو را متعلق به سپیتاک زریادر (گائوماته بردیه) پسر کوچک سپیتمه بدانیم در این صورت می توان آن را به معنی مرد سرود دینی گرفت که سوای عنوان گائوماته (دانای سرود دینی) یادآور خود نام گودرز کشوادگان (شیواسخن دارای سرودهای دینی با ارزش) هم هست. در ده جلد تاریخ اساطیری تطبیقی ایران مطابقت نام و نشان خاندان گودرز (گودرزیان) با خاندان سپیتمه به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است. به نظر آرتورکریستن سن نام گیو در اوستا فقره ١١٥ فروردین یشت به صورت گئونی (منسوب به سرود دینی) پسر وهونمه (دارای نماز دینی خوب) ذکر شده است.

دوشنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۹۴

ریشه نام اشکانی پاکور

پاکور (پاکُر) را در زبانهای کهن ایرانی و سانسکریتی می توان به معنی پاک رَوِش (پاکُ- رو) یا پخته، کامل، بی نقص (پاکوَ- رو) گرفت. ولی اگر پا را به معنی پاییدن و کور را به معنی اوستایی و لاتینی آن مواظبت و پشتیبانی کردن بگیریم در این صورت آن به معنی حامی و یاور خواهد بود. فعل «کور» در ایلامی نو هم معنی «پرستاری کننده، مراقبت کننده» را می دهد و در کُردی به معنی پسر است. در مفهوم کُردی اش، آن به معنی فرزند محافظت کننده است.
اما اگر کور را صورتی از کئیری اوستایی به معنی انجام دهنده بگیریم آن به طور ساده معنی نگهبان را خواهد داد.

What means the name Armenia?

1-Arman: Are-man means the eagle tribe.
2- Saini (aramenians name in the Avesta) means: related to the eagle.
3- Hayk (Havk): Ara: Aram: Eagle (ale, er) or related to the eagle.

یکشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۹۴

ریشه سانسکریتی و ایرانی کلمات قاشق (قاشیق) و غذا و بشقاب

الان در جلد اول فرهنگ سنسکریت - فارسی جلالی نائینی صفحه ۶۱۴ می بینم ریشه گهَسَ ghasa در سانس‍کریت به معنی خوردن است که با پسوند نسبت ایرانی ایگ به سادگی می تواند تبدیل قاسیگ و قاشیق شود. یعنی وسیله غذا خوری. جالب است که از این ریشه واژه گهاسَ ghAsa به معنی غذا هم وجود دارد که صورت اصلی واژه غذا به نظر می رسد.
حتی بشقاب هم در هیئت بوش- گف (دارای گودی مناسب) از ریشه زبانهای ایرانی به نظر می رسد. این منطقی تر از معنی ترکی آن یعنی ظرف خالی است.

جمعه، خرداد ۲۲، ۱۳۹۴

دلیلی بر ترادف نامهای رستم و گرشاسب

آرتور کریستن سن در کتاب کیانیان خود میگوید که «به نظر مارکوارت، رستم هفتخوان مازندران شاهنامه همان کِرِساسپ اوستاست که دشمنان خود را در کنار دریای فراخ‍کرت کشتار میکند». برای این نظر دلایل لغوی مشترک روشنی در معنی بر اندازنده راهزنان وجود دارد که بدانها توجه کافی نشده است:
در فرهنگ واژه های اوستایی احسان بهرامی صفحه ۱۲۳۴، واژه «رُ» از ریشه «رَوَ» [از ریشه هندواروپایی رِیپ] به معنی بریدن و دریدن آمدن است. جزء دوم نام رستم یعنی ستم به صورت ستمبه در سانس‍کریت به معنی شورش و راهزنی و دزدی و شورش و طغیان آمده است، همان‍که به گونه ستم (جور) باقی مانده است (صفحه ۹۱، فارسی باستان، هاشم رضی).
در مقابل نام گرشاسپ/کرساسپ هم در هیئت کِرِسا-سپَ به همین معنی است: کِرِسَ= راهزن (جلد اول یسنا، صفحه ١٦٧ به نقل از بارتولومه)، دشمن و ستیزه جو (صفحه 382 فرهنگ واژه های اوستا)، سپا (افکندن و دور انداختن، صفحه ١٩٦ یادداشتهای گاثاها)، برانداختن و ویران کردن (فرهنگ واژه های اوستا.ص ١٤٦٧). در تأیید این وجه اشتقاق در بند ١٣٦ فروردین یشت اوستا می خوانیم: «ما به فروهر پاک سام گرشاسب مجعد موی و مسلح به گرز درود میفرستیم تا بر ضد بازوان قوی دشمن و لشکرش و سنگر فراخش و درفش برافراشته اش آن مقاومت توانیم کرد تا بتوانیم در برابر راهزنان پایداری کنیم».

یکشنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۹۴

The Nordic tribes names in Ptolemaos maps

Finnai (foothunter): Sami.
Favonae (in Latin, the worshipers of the god of fertility / Freyr): Swedes.
Firaesi (oak / Tammi worship, from the Germanic furkhon / foraha): Finnish (Suomi). Jumala / jubmels (ie,. Finnish himmelsgudens)) sacred tree was the oak.
Dauciones (in Latin Deus / Asa worshipers, Danes).
Levoni (Levante / levare in Latin, to the east country dwellers): östergötar.
Chedini (forest people): Finnvedings/Hedmarkian.
Gutae: Goths.
The people of the country Thule (far North): the people of Norway (north-avige) or Island.
Ultima Thule "the utmost Thule (ultimate Nordic country)" (Issue land): Island. http://members.casema.nl/h.vandeukeren/histotron/041n58sc05.htm

جمعه، خرداد ۱۵، ۱۳۹۴

گفتاری در بارۀ محل شهر خیاو

طبق کتاب پهلوی زادسپرم "چهارمین همپرسگی زرتشت با مشاسپندان با امشاسپند شتویر (شهریور) در سرای (سراب) که روستایی است در میوان (مهربان حالیه)، صورت گرفت". از سوی دیگر نام شهری به صورت خیاو (میمند) را حمدالله مستوفی جنوب کوه سبلان ذکر می کند که می تواند همان میوان (مهربان) باشد. ولی ویکیپدیا به نقل از کتاب زینت المجالس و نزهة القلوب می گوید: مولف کتاب زینت المجالس این منطقه را ملوک پیشگین خوانده و در وجه تسمیه آن می‎ نویسد: "چون محمد بن پیشگین گرجی در زمان اتابکان آذربایجان حاکم اینجا بوده به نام او معروف گشته و در نتیجه کثرت استعمال، پیشگین به مشگین تبدیل گشته که امروزه به دو نام خیاو و مشگین ‎شهر شهرت دارد". حمدالله مستوفی در کتاب نزهة القلوب آورده که "پیشگین در اصل «وراوی» نامیده می‎ شد و دارای هفت شهر بوده و جزء تومان پیشگین بودند، شامل: پیشگین، خیاو، انار، ارجاق، اهر، تکلفه و کلیبر است."
تناقض گفتار کتاب زینت المجالس و نزهة القلوب در مورد یکی بودن و یکی نبودن خیاو و پیشگین و جای خیاو (در شمال و جنوب کوه سبلان واقع بودن) را چگونه باید حل کرد. ظاهراَ حمدالله مستوفی هم در جنوب سبلان واقع بودن خیاو اشتباه نمی کند چون نام میمند متعلق به خیاو نیز با میوان کتاب پهلوی زادسپرم یعنی میوان (مهربان حالیه) مطابقت دارد. بنابراین می توان تصور کرد خیاو (دارای آب خوب) یا کوبینا (کوپینا٬ ناف٬ مخزن) در نقشه های بطلمیوسی نام و عنوان مشترکی بر پیشگین (وراوی= شهر کنار آب یا به کُردی به معنی پوشش) و میوان (محل آب خوب) بوده است. چنانکه نام مشابه آن را در نام شهر خیوۀ خوارزم نیز در می یابیم.
از آن جایی که حمدالله مستوفی میگوید شغل مردم خیاو موزه دوزی و چوخاگری است، لذا می توان نام خیاو را با توجه بدانها با واژه های خاو (کرک) و گیوه هم سنجید. در نقشه های بطمیوسی در این سمت از شهری به نام کوبینا نام برده شده است که به صورت کائوپینا در سانسکریت به معنی لباس ستر عورت فقرا است. کوبین در لغت نامه دهخدا بافته ای از برگ خرما برای محافظت آورده شده است. از اینجا میشود نتیجه گرفت که نام پیشگین در اصل پوشاکین (محل پوشاک) بوده و معادل وراوی (پوشش)؛ یعنی آن در واقع متعلق به خود شهر بوده است نه حاکم گرجی آن.

ریشه نام پیل (فیل)

به نظر می رسد ریشه واژۀ پیل (فیل) همان واژۀ اوستایی پَئورو pauoro به معنی پُر و کامل و بسیار بزرگ بوده باشد. علی القاعده حرف "ر" در آن به "ل" تبدیل شده و این واژه به پیل (فیل) تلخیص یافته است.

پنجشنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۹۴

De Nordiska stammarnas namn i Ptolemaos kartor

Finnai (fotjägarna): samer.
Favonae (på latin dyrkarna av fruktbarhetens gud/Frej): svenskar.
Firaesi (ek/tammi dyrkande, från germanska furkhon/foraha): finländare (Suomi). Jumala/jubmels (dvs,. finska himmelsgudens)) heliga träd var ek. De nordiska mytologiska uttrycken ”ask och Embla” och ”asken Yggdrasil” tyder egentligen på jubmels Asa-ek.
Dauciones (på latin Deus/Asa dyrkare, danskar).
Levoni (av levante/levare på latin, österlandborna): östergötar.
Chedini (skogsfolket): finnvedingar/Hedmarkborna.
Gutae:götar.
Folket i Landet Thule (bortre Norden): folket av Norge (norr-avige) eller Island.
Ultima Thule "yttersta Thule (yttersta Norden)" (Issue land): Island.

معنی نامهای قدیمی شهر اردبیل

بر اساس اینکه رود کامبوزس آذربایجان در نقشه های بطلمیوسی همان رود بالیقلی چای اردبیل است، و در سرچشمه آن شهری [لابد با همان نام رودخانه آن] علامت گذاری شده است، پس نام کامبوزیس/کامبوجیس به معنی جای کامیابی در اینجا ربطی با همان نام ارت وت (به سانسکریت یعنی دژ کامیابی و آرزویی) یعنی نام اردبیل در منابع ارمنی دارد. نام روتومانی (خانه برکت) آنجا در کتیبه اورارتویی رازلیق نیز گواه آن است. نام دیگر اردبیل یعنی باذان فیروز (دژ پیروزی و کامیابی) نیز به همین معنی است. از اینجا معلوم میشود نام اردبیل به صورت ارتَ-ویل/اردبیل در واقع به معنی شهر و دژ کامیابی بوده است. این معانی نامهای کهن اردبیل باعث شده است که آنجا در شاهنامه تحت نام دژ بهمن (خانه نیک) با نینوا (شهر مطبوع و دلپذیر) که توسط کیخسرو (کیاخسار، هوخشتره) فتح شده، مشتبه گردد. در نقشه های بطلمیوسی در سمت شمال شرقی آذربایجان شرقی شهر دیگری به نام کوبینا (شهر چشمه آب خوب) دیده میشود که یاد آور خیاو (چشمه آب خوب) درسمت پیشکین/مشکین شهر است.

دوشنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۹۴

معنی محتمل مترادف کُرد و کوتی

با توجه به عناوین اوستایی خاندان "ویسه/وئسکَ" (به سانسکریتی و اوستایی یعنی خانه، آبادی) و آرگامزان (صاحبان ارگ و عمارت بزرگ) خبر موسی خورنی که در مورد کُردها به کار رفته اند و نیز با توجه به ارگ قله کوه جودی (گوتی) که کشتی اساطیری توفان بزرگ بدان رسیده بود و مطابق منابع آشوری آن در سرزمین کوتیان/گوتیان قرار داشت، می توان نامهای کُرد و کوتی را در ارتباط و ترادف هم با این کلمات سانسکریتی زیر به معانی خانه، عمارت، کاخ و معبد سنجید:
कुटी kuTI f. house ، कृत्ति kRtti f. house ،कीर्ति kIrti m. edifice، कीर्ति kIrti m. palace، कीर्ति kIrti m. temple.
بر این پایه نامهای ایشان متضاد نام همسایگان ایشان لولوبیان (غارنشینان، ساگارتیان) است که ریشه نام شان به صورت لوله در فارسی و کردی به معنی سوراخ و غار (به کُردی محل منسوب به زندگی بچه خوک و خرس) است.

ماتوستانای نقشه های بطلمیوسی مطابق آذرشهر است

قبلاً در چند مورد که بدین نام بر خورده ام آن را با ماتیکان (محل دانش و کتابخانه) سنجیده و از آنجاییکه مراغه در قرن سوم هجری محل دسترسی به کتابهای قدیمی ایران باستان بوده است، منظور از این نام را مراغه گمان کرده ام. ولی از قرار معلوم در نقشه های بطلمیوسی خود نام مراغه (محل چمنزاری) نه به عنوان نام شهر بلکه در عنوان مارگیانه که به دریاچه ارومیه اطلاق شده، ذکر شده است، لذا از ماتوستانا واقع در جنوب تِروا (تبریز) باید دهخوارگان (ده محل باده خواری) مراد بوده باشد چه واژه های ماتوس و مادهو و ماد و مذو در سانسکریت و اوستایی به معنی مستی و شهد و شیرینی و شراب هستند، پس ماتوستانا به عنوان محل شهر شهد و شیره انگور و شراب باید همان دهخوارگان (آذرشهر) بوده باشد.