سرگرای به صورت سارگله در سنسکریت و به صورت سار-گَرَ در اوستایی به معنی خود داری کننده و سرکش است:
सार्गल adj. sArgala withheld
به کریاس گفت ای سرای امید
خنک روز کاندر تو بد جمّ شید
همایون بدی گاه کاوس کی
همان روز کیخسرو نیکپی
در فرّهی بر تو اکنون ببست
که بر تخت تو ناسزا برنشست
شنید این سخنها یل اسفندیار
پیاده بیامد بر نامدار
به رستم چنین گفت کای سرگرای
چرا تیز گشتی به پردهسرای؟ ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر