شنبه، دی ۱۵، ۱۴۰۳

ریشهٔ واژهٔ خرابات (شرابخانه)

واژهٔ اوستایی خوَر khvar (با واو معدوله، خوردن) می توانست در فارسی میانه به صورت خوار (خار) و خَر تلفظ گردد. همین تلفظ دوم است که در خرابات به معنی شرابخانه دیده میشود: مطابق لغت نامهٔ دهخدا، خرابات: [خ َ] (اِ) شرابخانه. بوزخانه. (از برهان قاطع). میخانه. (شرفنامه ٔ منیری) (از غیاث اللغات) (آنندراج) (مأخوذ از زمخشری). میکده:
دفتر به دبستان بود و نقل به بازار
وین نرد بجایی که خرابات خراب است.
منوچهری.
میفروش اندر خرابات ایمن است امروزو من
پیش محراب اندرم با بیم و با ترس و هرب.
ناصرخسرو.
نازم به خرابات که اهلش اهل است
گر نیک نظر کنی بدش هم سهل است.
(منسوب به خیام).
منان را خرابات کهف صفاران
در آن کهف بهر صفا می گریزم.
خاقانی.

جمعه، دی ۱۴، ۱۴۰۳

ریشهٔ هندوایرانی نام آدم و حوا

نام آدم در ترکیب اوستایی آ-دامَ به معنی نخستین مخلوق است:
A: front
dAma: creature
نام حوا در ترکیب اوستایی و سنسکریتی هَ-اِوا معنی همراه نخستین [مخلوق] را می دهد:
ha: together
aeva: one, single, only
एव indecl. eva just
به نظر می رسد نویسندگان تورات این نامها را از مغان کلدانی گرفته اند که آنها نیز به نوبهٔ خود از اسطورهٔ آداپای سومری (پدر نخستین) الهام گرفته بوده اند.

اوستانس مغ کیمیاگر و جادوگر معروف ایران باستان

بنا بر منابع رومی او که یکی از کیمیاگران فرقهٔ مغان به‌شمار می‌رفت، در جریان لشکرکشی خشایارشا به یونان او را همراهی کرد و در آنجا به آموزش کیمیاگری و جادوگری پرداخت. مکتب آموزشی او چنان مورد استقبال قرار گرفت که بنا به گفتهٔ پلینی، بسیاری از فیلسوفان یونان همچون فیثاغورث، امپدوکلس، دموکریت و افلاطون برای مطالعهٔ آن به خارج سفر کردند، و سپس برای آموزش آن بازگشتند. وی همچنین در یونان، آموزگاری دموکریت (مبتکر نظریهٔ اتم) را بر عهده داشت.
از وی به عنوان نخستین نویسنده در جادوگری یاد می‌شود و همواره به عنوان یکی از اصلی‌ترین مراجع کیمیاگری مطرح بوده است و آثار بسیاری به او نسبت داده شده است. مردم باستان کاوش سنگ جادو (سنگی که دارندهٔ آن می‌توانست با بهره‌وری از آن فلزات را به زر تبدیل کند و با دستیابی به انوشگی عمری دراز داشته باشد، در انگلیسی: philospher's stone) را از او می‌دانستند. پلینی جایی دیگر او را چنین نفرین کرده است که بهتان به نظر می رسد:
«تو ای اوستانس (نیایشگر، جادوگر)، تمام قوانین مرسوم و استاندارد بشر را پایمال و نقض کردی، تو مخترع و مبدع این وحشی گری و هیولا صفتی هستی که انسان‌ها اعضای بدن یکدیگر را بخورند. یقیناً بشر نام تو را به خاطر این بدعت کثیف از یاد نخواهد برد...».
پلینی بزرگ، تاریخ طبیعی.

معانی خونیرث (کشور راه مادهٔ درخشان، کشور گردونهٔ درخشان)

خونیرث که در موقع جمع آوری اوستا در عهد اشکانی نام فلات ایران شمرده شده است به لغت اوستایی به دو معنی است کشور راه مادهٔ درخشان (ابریشم) که منظور ایران است و نیز به معنی سرزمین ارابهٔ درخشان است که منظور اوکراین (خاستگاه اشکانیان) است:
چون برای خود نام ابریشم ترکیب اوستایی-سنسکریتی ائیبی (دراز، بلند)- ریشوم (تار موی درخشان) منطقی است.
خونیرث در معنی کشور گردونهٔ درخشان یاد آور ایو-کارّونا (اوکراین، ایو-روپه، سرزمین ارابه خوب) است چون بنا به منابع یونانی و رومی، اشکانیان، سکائیانی بودند که توسط سکائیان پادشاهی از آن نواحی به پارت تبعید شده بودند. کتابهای پهلوی زات اسپرم و بندهش نیز از این مهاجرت ایرانیان (منظور اشکانیان) از خونیرث یاد کرده اند.
معلوم میشود نام اوستایی خونیرث در نقطه تقاطع این دو مفهوم برای ایران عهد پارتها پیدا شده است.

پنجشنبه، دی ۱۳، ۱۴۰۳

عدم سابقهٔ سوگواری در ایران پیش از اسلام

چنانکه استاد پورداود در کتاب فرهنگ ایران در مقالهٔ شیون و مویه نشان داده است، در ایران پیش از اسلام سوگواری و شیون و زاری مذموم بوده است. در روایت فردوسی سوگ سیاوش و روییدن لاله از خون سیاوش از سنن دوموزی/تموز پرستی رعایای سامی ساسانیان آمده و به سیاوش نسبت داده شده است. تصور میشد رود ادونی (نهر ابراهیم) در لبنان همه ساله از مرگ این خدای جوان سرخگون میگردد. حتی مسیحیت در سنن خویش بسیار از سنن دوموزی/آدونیس و مادرش میّرا پرستی، متأثر است. در ایران آمدن حاجی فیروز (مبارک منصور) از عهد ساسانی در ایام نوروز، بر گرفته از بازگشت دوموزی از جهان زیرین برای شادی و سرسبزی است. نحوهٔ شیون و زاری سوگواری عاشورا هم به سنن تموز و مسیحیت شبیه است نه به آیین های ایرانی کهن از جمله سوگ سیاوش.
منشأ بابلی نام سودابه مادر یا نامادری سیاوش در شاهنامه.
موضوع داستان سیاوش و نامادریش سودابه بیانگر اسطوره بابلی انلیل و نین لیل (سود) است که داستان عاشقانه آن در اساس به طور خلاصه از این قرار بوده است: "سود زیبا دختر الهه نون بارشوگنو بدون توجه توصیه مادر به در دامن طبیعت در ترعه نون بیردو به شنا می پردازد و انلیل که این الهه جوان رهنه را در آنجا تنها می یابد خواهان معاشقه با وی میگردد ولی با مقاومتی از جانب سود/نین لیل مواجه میگردد. اما سرانجام انلیل بعد از راهنمایی وزیرش نوسکو او سوای بر قایق در دورست با وی در می آمیزد. این امر موجب خشم پنجاه خدای بزرگ و طرد و تبعید انلیل میگردد چرا که دیگر ناپاک به شمار رفته است. ولی نین لیل به سراغ انلیل میرود. انلیل در دروازه شهر به دروازه بان امر می کند که سمت تبعید شدن وی را به نین لیل نشان ندهد. اما نین لیل او ر ا می یابد و با او به خلوت می رود و انلیل این دعااعلامیه را صادر می کند: "خدا کن که بذر سلطنتی من به آسمان برود. خدا کند که بذر سلطنتی من به زیر زمین و جهان فرودین برود." و از این نزدیکی انلیل و نین لیل (سود) نرگال (ایزد جهان فرودین)-مسلامتائیا (بیرون به سلامت آمده) زاده میشود."
داستان عاشقانه کیکاوس و همسرمحبوبش سودابه و فرزندش سیاوش در مقالهٔ جلال خالقی مطلق به روایت از بنیاد مطالعات ایران از این قرار است:
در آغاز داستان سیاوش آمده است که روزی طوس و گیو و چند تن سوار دیگر در نزدیکی مرز توران به شکار می روند و در آنجا در بیشه ای به دختری تورانی بر می خورند که چنانکه خود او برای پهلوانان نقل می کند، شبانه از دست پدر مست خود که آهنگ جان او داشته گریخته (مانند فرار میّرا مادر دوموزی/آدونیس باردار به او) ، در راه اسبش جان سپرده و خود گرفتار راهزنان شده، آنها جواهرات او را گرفته و او را زده اند و سرانجام او به این بیشه پناه آورده و اکنون امیدوار است که چون پدرش از مستی به هوش آید، سوارانی از پی او بفرستد تا او را بازگردانند. دختر در پاسخ پهلوانان که از نژاد او می پرسند، می گوید که خویشاوند کرسیوز (برادر افراسیاب) است.
میان طوس و گیو بر سر تصاحب دختر اختلاف می افتد تا سرانجام به پیشنهاد یکی از سواران با هم توافق می کنند که کیکاوس را میان خود به داوری برگزینند. ولی کیکاوس، با دیدن دختر پریچهره (که این بار کرسیوز را نیای خود می نامد)، او را از چنگ پهلوانان می رباید و به عقد خود درمی آورد و به شبستان خویش می فرستند. چندی بعد این زن از کیکاوس پسری می زاید که نام او را سیاوش می نهند. سپس رستم از سیستان می آید و کودک را به قصد تربیت او با خود به سیستان می برد و پس از آنکه همه چیزهائی را که بایسته یک شاهزاده است به او می آموزد، او را دوباره به پیش پدر بازمی گرداند. هشت سال پس از این واقعه سوداوه یا سودابه نامادری سیاوش با دیدن سیاوش عاشق او می شود.

چهارشنبه، دی ۱۲، ۱۴۰۳

معنی کاسی (نیاکان لُران) و لُر

نظر اول:
نام الهه و ایزد قبیله ای کاسیان یعنی الهه کاشیتو (گشتی نانای بابلیان) و ایزد کاششو را با تاک و گیاه پیوند داده اند. نام لُر را هم با گیاه مرتبط دانسته اند. اگر نام قبیلهٔ مادی بودینان را با بوته بسنجیم منظور همین مردمان می گردند:
कुश m. kusha grass
مرکز این منطقه در عهد باستان آریا اوروه (چراگاه نجبا، اوروهٔ پر چراگاه اوستا، سین گیان نقشه های بطلمیوسی، تپه گیان) بوده است.
نظر دوم:
نامهای کاسی و قبیله مادی بوسین و لُر در فارسی و سنسکریت به معنی دارندگان توتم گراز (سمبل ایزد بهرام) به نظر می رسند. چون بر روی یک مُهر باستانی که مربوط به عهدنامه دوستی کاسیان و اوکسی های عیلامی (دارندگان توتم ورزاو، نیاکان بختیاری ها) است کلاهخود رهبر کاسیان دارای سر گراز و کلاهخود رهبر اوکسیان عیلامی دارای سر گاو است (اگر این مُهر جعلی نباشد). این احتمال هم وجود دارد که نام کاسی به هر دو معنی گیاه و گراز گرفته میشده است.
از سوی دیگر نام بوسین در معنی دانایان و استادان یاد آور نام قبیلهٔ مادی و پارسی ساگارتیان (سنگ کنان، گورانها) است.
در شمار اتحادیهٔ قبایل پارس در سمت جنوب زاگروس از مارافیان و ماسپیان نام برده شده است که نام ماسپی در معنی دارندگان سگان بزرگ یاد آور کوتیان (دارندگان توتم سگ) نیاکان سگوندها و مردم ناحیهٔ باستانی ماسپذان و ایلام (الیپی ها) است.
مارافیان (کشندگان، دارندگان توتم مار) می توانند امردیان عیلام (کشندگان) باشند که نیاکان عیلامی خوزستانی ها به نظر می رسند. اگر نام لک را به معنی ده هزار بگیریم. آنان از کاسیان و تابعین آنها به شمار می آمده اند چون در اوستا اژی دهاک منطقهٔ کوئیرینت (کرند) که با آگوم کاک رمه شاه بزرگ کاسیان مطابقت می کند دارای لقب بئوراسپ (پادشاه مردم دارندهٔ ده هزار سپاهی= لک) به شمار رفته است.

ارتباط نام اوستایی دریای کانسویه (جام آب) با دریاچهٔ هامون

نظر به نام بخشهای مجزای دریاچهٔ هامون که هر کدام نام هامون را به همراه دارند این نام به معنی محل آرام گرفتن آب به نظر می رسد که با نام اوستایی آن، کانسویه (جام آب) همخوانی دارد که محل سئوشیانتها به شمار رفته است:
ह m. ha water
मौन n. mauna silence
कंस m. kansa cup
oya: water

Agathos Daimon/Shai(Shait) is the origin of the Bible Seth/Shith

Some mythologists have considered Set/Shith (Shait, ordained) to be the Greek Agathos Daimon. And they got it right, because in Egypt, a similar deity to Agathos Daimon was Shai (Shait), who was known as the god of fate. His worship went back as far as the time of Akhenaten in the New Kingdom.