در کتاب سبک شناسی ملک الشعرای بهار که برای دکترای ادبیات تدوین شده است در تبدیل حروف اوستایی به پهلوی و پهلوی به دری برخی نتیجه گیریهای نسبتاً ناصحیح از تحقیقات ایرانشناسان استخراج شده است که در اینجا بدانها اشاره میگردد: نمونه تبدیل حرف "ث" به "ف" نه از تبدیل روی قاعده حروف بلکه از مقابله دو لقب اوستایی و پهلوی و شاهنامه ای کورش سوم یعنی ثراتئونه (یعنی سومین فرد دارنده این عنوان در سلسله نسب) و فریدون (فری-ایتون، منسوب به دوست منش= هخامنشی) عاید شده است. فریدون در واقع ترجمهً عنوان خانوادگی کورش سوم یعنی هخامنشی است.
مورد دوم تبدیل حرف "ذ" اوستایی به "ت" پهلوی است که مثالی برای آن ذکر نشده است. ولی بر عکس آن درست است چنانکه در تبدیل کلمات اوستایی آثرو (آتهرو) به آتش (آذر) و تبدیل هورخشئته به خورشیذ (خورشید) شاهد آن هستیم.
در واقع در نمونه ارائه شده برای قاعده تبدیل "ها" ی اوستایی به "ل" پهلوی یعنی تبدیل مهرگوش (مرگ آور) به ملکوش این صرفاً حرف "ر" اوستایی است که به "ل" تبدیل شده است نه "ها" (ه) به "ل".
در نمونه مثال تبدیل "ر" به "م" و "ژ" یعنی تبدیل کلمات پهلوی کتارَ به کدام فارسی دری و تبدیل تور به توژ و یا بر عکس تبدیل توژ پهلوی به تور فارسی دری در واقع تبدیل روی قاعده تبدیل حروف اتفاق نیفتاده بلکه تغییرات انجام گرفته بر اساس بنیاد مشترک و حذف و اضافه پسوندهای متفاوت آنها است.
تبدیل "ت" به "ک" و بر عکس آن هم بر اساس قاعده تبدیل حروف نبوده بلکه نتیجه تلخیص انجام گرفته در این باب است. چنانکه تکئش با حذف شدن "ت" تبدیل کیش و توخشاک با حذف شدن جزء "تو" و تبدیل "خ" به "ک" به کوشاک (کوشا) مبدل شده است.
مثال تبدیل شدن هئو سَروه (نیکنام) اوستایی به خسرو (شهریار) فارسی دری خطاست گرچه حرف "ه" به "خ" تبدیل میشود. ولی نام خسرو علی الاصول از تلخیص واژهً خشثرو (شهریار) عاید گردیده است. این دو نام القاب متفاوت هوخشثره (کی خشثرو، کیاکسار خبر هرودوت و گزنفون) پادشاه معروف ماد (کیانی) بوده اند.
تبدیل فراسیاک پهلوی (بسیار تبهکار) به فراسیاب فارسی دری (افراسیاب، پر آسیب) یا در واقع بر عکس آن نتیجه ایجاد نام یا لقب مترادف است. عنوان اوستایی این فرد (مادیای اسکیتی) یعنی فرنگرسین (فر-انگره- سو-ین) به همان معنی شخص بسیار بد آسیب رسان است.
نمونه مثال تبدیل شدن "خ" به "ف" یعنی تبدیل خوره (درخشندگی) به فره (شکوه و جلال) خطاست. چه این دو صرفاً در معنی شکوه و درخشندگی مترادف و معادل هستند نه مبدل همدیگر.
نام اوستایی سپنداته (سپندیات پهلوی یعنی مخلوق مقدس) از روی قاعده تبدیل حروف اوستایی و پهلوی به فارسی دری تبدیل به اسفندیار (یاری شدهً مقدس) نشده است. بلکه این دو در تاریخ اساطیری ایران عناوین شخص واحدی بوده اند که همانا نام اصلی وی سپیتاک (فرد سفید) پسر سپیتمه (سفید رخسار) بوده است که داماد و پسر خوانده کورش سوم بوده و در بلخ و شمال هندوستان حکومت میکرده است. این فرد صاحب در تاریخ ادیان صاحب عناوین مختلفی از جمله گوتمه بودای بلخ ، زریر (زریادر، زرین تن)، گائوماته بردیه، صالح دارنده شتر زرین و زرتشت (زرین اندام) بوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر