یکشنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۹۴

ریشۀ لاتینی و ایرانی نام دقیانوس

در فرهنگ فارسی معین نام دقیانوس به درستی به ترایانوس دکیوس فرمانروای رومی آزار دهنده مسیحیان نسبت داده شده است. ولی تصور شده است که نام دقیانوس از تحریف دکیوس (دقیوس) عاید شده است، در حالی که به وضوح به نظر می رسد آن تلخیص دو عنوان دکیوس-ترایانوس وی بوده باشد.
به نظر می رسد چادر رومی ده نفره یعنی دکانوس به عنوان غار (cave، کهف) هم در اسطوره دخالت داده شده است. لابد از همین روی محمد بن جریر طبری عده اصحاب کهف را با سگ آنها ده نفر دانسته است.
در سوره کهف به اصحاب کهف و اصحاب رقیم اشاره شده است. اصحاب رقیم (نوشته) سنگبشته های داریوش را به یاد می آورد ولی به ظاهر اصحاب کهف و دقیانوس بیش از آن‍که نشانگر داریوش و مغلوبین به زنجیر کشیده شده اش باشند یاد آور دکیو[س-ترا]یانوس فرمانروای رومی است. ولی قبلا در زمان آریامهری محققی در رادیو نام دقیانوس را با داریوش می سنجید. اگر اصحاب کهف همان اصحاب رقیم باشند این نظر تقویت میشود. خصوصا که از ۱۰ نفر به زنجیر کشیده نفر آخری سکونخا فرمانروای س‍کاها است که لابد در اساطیر به صورت سگ اصحاب کهف ظاهر شده است. در این صورت نام دقیانوس در اساس از ترکیب شکل اکدی نام داریوش یعنی «داریاموس» و غار-چادر ده نفره رومی (دکانوس) برگرفته شده است.

پنجشنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۹۴

تبعید جغرافیای تاریخی و تاریخ حماسی ایران باستان توسط شرقشناسان به سمت سغد و خوارزم تورانیان

به علت اینکه کتاب معتبر و معظم و ثقیل الهضم تاریخ ماد دیاکونوف که میشود متن آن را با متن تاریخ و اساطیر اوستایی – شاهنامه ای مقابله نمود، نسبتاَ دیر تألیف شده است لذا شرقشناسان غربی نتوانسته اند به مطابقت کیانیان-گودرزیان و نوذریان با مادها و هخامنشیان برسند، لذا تاریخ حماسی و جغرافیای تاریخی اوستا را به سمت سغد و خوارزم تورانیان تبعید نموده اند. احتمال زیاد دارد خود واژۀ معرب تاریخ از واژۀ لاتینی دیاریک diaric (منسوب به تقویم) گرفته شده باشد.

ترادف مزنی دَئِوَ های اوستا با مازن در ها (درندگان بزرگ)

واژه های دیوَ (خدای آسمان) و دِی (خدا، از ریشه اوستایی دا٢ به معنی آفریدن) را غالبا به سهو معادل دیو (از ریشه اوستایی دا٤ به معنی بریدن و دریدن) میگیرند، در حالی که در فرهنگ ایرانی به وضوح از دیو همین معنی دوم آن یعنی موجود درنده و دد منش اراده میشود. پس از مَزنی دئوَ همان معنی مزنی در (مازندر، درنده بزرگ) اراده شده است که اشاره به ببران بزرگ مازندران و همچنین آشوریان مهاجم به شهر آمل مازدران (دیوان دژ بهمن) در عهد خشثریتی (کیکاوس) داشته است که در زیر حصار شهر آمل از آماردان و مادها شکست سختی خوردند.

چهارشنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۹۴

اِتیمولوژی محتمل شیر خوراکی و شیر درنده

استاد پورداود در صفحۀ ٩٩ جلد دوم یشتها در ترکیب نام سرزمین اَپخشیرا (بی شیر) هیئت اوستایی واژۀ شیر خوراکی را خشیر گرفته است. از آنجایی که خشی (درخشان اوستایی) در برهان قاطع به معنی بی نهایت سفید (سفید سفید) آمده است، لذا می توان واژۀ خشیر (خشی-اَر، شیر) را در اساس، برخوردار از سفیدی کامل معنی نمود.
क्षैरेय क्षीर kSIra n. milk. क्षुरkSura.m. Razor, Knife. शुर zura (sura/s'ri. to rend) m. Lion.

سه‌شنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۹۴

ریشه واژۀ تالاب

این کلمات سانسکریتی میگویند که تال در تالاب به معنی محل گودالی و پایینی است:
तल tala n. bottom
तल tala adj. lower part
तल tala adj. base
तल tala adj. the part underneath
به نظر می رسد تله و چاله فارسی از همین ریشه تله سانسکریتی به معنی گودال هستند.

مطابقت داراب با کوروش

با توجه شباهت فراوان داستان داراب کودک برگرفته از آب و کوروش و فریدون و نیز بدین لغات سانسکریتی धारा dhArA f. current, दर dara m. stream نام داراب به معنی جریان شدید آب مترادف نامهای ثراتئونه/فریدون (رود نیرومند) و کوروش (رودخانه سیلابی) است و لابد از این روی است که مقبره کوروش را مزار سیلاومان (به تصحیف مادر سلیمان) گفته اند و در رؤیای آستیاگ، از ماندانا باردار به کوروش چندان آب می رود که آسیا را در خود غرق میکند.
نام پدر و مادر داراب یعنی بهمن (نیک منش) و همای (دارای دانش خوب) هم یاد آور نامهای آتبین اساطیری (نفس کامل و نیکوکار) و ماندانا (دانای خانمان) پدر و مادر فریدون/کوروش است.

یکشنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۹۴

معنی نام روستای اِشان مراغه

جزء اول این نام را میشود اِ (ای) یعنی شدن (جاری شدن آب، آبزار) و جزء دوم آن را شان/شن (جا) گرفت. در مجموع یعنی محل آبزاری که می تواند اشاره به آبزارهای دره اِشان بوده باشد. ترکیبات اَو-شان (محل واقع در پایین یا محل پُر آب) و ایش-شان (یعنی محل خوب و آرزو شده) هم برای آن محتمل است. فرض ترکیب فعل ترکی آش-ماق (افتادن و فرا رفتن از بلندی) در حالت فاعلی به معنی افتنده و فرا رونده از بلندی برای آن - با وجود پسوند مصطلح ایرانی مکانهای جغرافیایی یعنی شان/شن آن - نادرست می نماید.

شنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۹۴

Finland betyder landet som är täckt med fenor och fjädrar (flossor)

Från de Fena folken/skridfinarna menas egentligen lappar (samer), eftersom detta även är betydelsen till jäte (mytiska jättar) på finska och eldgudinnan Sarrakka/Sarra-ämmä (same/sapme) som betyder ”gudinnan av fläka sönder senor till trådämnen”.
Själva Finland-Suomi (kärr) är den mytiska Fensalarna.
I sin fjärde bok berättar Herodotos att ”… norr om skythernas (sclavernas, slavernas) land finns ett skogigt område som är täckt med fjädrar (barr?)”: ”De högre och nordliga delar av landet (norr om skythernas land) är inte möjligt att varken se eller fara igenom för massor kringflygande fjädrar, som fyller både luften och marken och spärrar all utsikt. Detta är vad skytherna berättar om sig själva och om landet ovanför dem”.
Jag tror att nordiska mytiska Yggdrasil (det fruktansvärda trasslet) syftar just på Finland och Lappland.
De Nordiska stammarnas namn i Ptolemaos kartor
http://members.casema.nl/h.vandeuk…/histotron/041n58sc05.htm
Finnai (fotjägarna/lappar): samer.
Favonae (på latin dyrkarna av den unga fruktbarhetens gud/Frej): svenskar (de mytiska ynglingarna).
Firaesi (ek/tammi dyrkande, från germanska furkhon/foraha): finländare (Suomi).
Jumala/Jubmels (dvs, finska himmelsgudens) heliga träd var ek. De nordiska mytologiska uttrycken ”ask och Embla” och ”asken Yggdrasil” tyder egentligen på Jubmels Asa-ek.
Dauciones (på latin Deus/Ausa/asa dyrkare, danskar). Dana (danne) betyder bilda, forma och dann (dan) betyder gjord, skapad (svensk etymologisk ordbok; Runberg, Elof Hellquist), då syftar namnet dan på danernas asagudar och Danmark är mytiska Asgård som ligger i världens mitt.
Levoni (av levante/levare på latin, österlandborna): östergötar.
Chedini (skogsfolket): finnvedingar/Hedmarkborna.
Gutae:götar.
Folket i Landet Thule (bortre Norden): folket av Norge (norr-avige) eller Island.
Ultima Thule "yttersta Thule (yttersta Norden)" (Issue land): Island.

سه‌شنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۹۴

معنی فرگان بون

Ourmazd Golyari
از دوستان کسی به متن پهلوی بندهش دسترسی دارد؟ منظورم دقیقاً قسمتی است که می فرماید: "بن پایه‌ی آسمان (فرگان بون آسمان) را آن‌چنان پهنا است که آن را درازا است؛ او را آن‌چنان درازا است (که) او را بالا است؛ او را آن‌چنان بالا است که او را ژرفا است؛ برابر اندازه، متناسب و بیشه مانند." بهار، بندهش، ص 40
در صورتی که به قسمت مورد نظر دسترسی دارید خواهشمندم من را راهنمایی فرموده، لفظ پهلوی برابر با آنچه دکتر بهار "بن پایه" ترجمه کرده اند را در اینجا به اشتراک بگذارید. بسیار متشکرم.
Javad Mofrad
آیا نمیشود فرگان بون را ته ماوراء حدود (فرا-گان-بُن) معنی کرد؟

دوشنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۹۴

ریشۀ سانسکریتی نام فریدون

به نظر نمی رسد نام شاهنامه ای فریدون صورتی هیئت اوستایی نام ثراتئونه (مربوط به رودخانه) یا کوروش (سیلاب مانند) بوده باشد. چه در زبانهای ایرانی نمونه های تبدیل "ث" به "ف" (پ) دیده نمیشود. در عوض ریشه سانسکریتی فریدون نشانگر معنی به دور دستها روان و جاری شونده آن است:
प्रैति {प्रे} praiti {pre} verb go out or away
प्रैति {प्रे} praiti {pre} verb go forwards
प्रैति {प्रे} praiti {pre} verb go forwards or farther

چهار صنف جمشیدی شاهنامه همان اقوام سمت اران به نظر می رسند

از آنجاییکه در اوستا محل فدیه جمشید به الهه اناهیتا، کوه دارای دریاچه اورویس است به نام هوکر (تولید ثروت کننده) و این کوه با کوه سوَلان (لانه سود) مطابقت دارد، لذا چهار قوم جمشیدی نیساری (بی سروران، آزادگان)، کاتوزی، نسودی (آرام و بی خشونت) و اهنوخوشی (صنعتگران) به ترتیب با اناریان (اوتیان بی ریش)، کادوسیان، سودی ها (به لغت سانسکریت یعنی آسان و بی زحمت) و گرگرها/کنگرلوها (صنعتگران) مطابق به نظر می رسند. استرابون در اران از وجود اوتی ها/اناریان، گرگرها، سودی ها و مغان و غیره خبر داده است. تصور من این است که چهار گروه قومی مذکور اران، در شاهنامه به صورت چهار صنف اجتماعی جنگاوران، روحانیان و کشاورزان و صنعت گران ایران معرفی شده است.

معانی سانسکریتی نامهای باکتریا و بلخ

اگر باکتریا را سانسکریتی بگیریم به معنی پرستشگاه میشود:
भक्तृ bhaktR adj. an adorer
भक्तृ bhaktR adj. devotedly attached
भक्तृ bhaktR adj. worshipper.
هیئت بلخ (بهالخَ) باکتریا هم در سانسکریت معنی شهر با شکوه و جلال را می دهد.
भाल bhAla n. splendour
ख kha n. city

جمعه، مرداد ۲۳، ۱۳۹۴

مطابقت نام کوتیان با کادوسیان/طالشان

نام کوتی در سانسکریت به معانی درخت و خانه و کوه است. از این میان معنی کوه آن با نامهای کاتوزی/کادوسی (در معنی زندگی کننده در مکان بلند) و تال-شی (تار-شی= زندگی کننده در بلندی) همخوانی دارد. در واقع فردوسی نیز نام و نشان کادوسیان/کاتوزیان را با کوه پیوند داده است:
گروهی که کاتوزیان خوانیش/به رسم پرستندگان دانیش
جداکردشان از میان گروه/ پرستنده را جایگه کرد کوه.
گروهی از آکادمیسین های شوروی نام کوتی با نام اوتیان اران مقایسه کرده اند که درست نمی نماید. چون به نظر می رسد نام قوم اوتیِ اران در منابع یونانی به ترکی به معنی آتش، در این رابطه نبوده است. چه نامهای کهن سرزمین اران یعنی اران (به کُردی)، اردان/اردانی (به پارتی و سانسکریت) و آگوان (به سانسکریت) و آلوان (از ریشه فارسی آلوو) جملگی به معنی مردم پرستندۀ آتش اجاق خانوادگی (الهه آتش سکاها) بوده اند.
نظر به کلمۀ سانسکریتی pRthu به معنی آتش، احتمال دارد نام قوم پارس هم به معنی مردم پرستنده آتش درک میشده است. چون آتش پرستی در پارس و نام آگرادات (مخلوق آتش) منسوب به کوروش و نام آثویه (منسوب به آتش) مربوط به پدر فریدون/کوروش بدان اشاره دارند ولی در خواب آستیاگ نام قوم پارس صرفا به معنی پرستنده تاک ظاهر شده است.

مطابقت بیت ریه هاپی با گودین تپه

بیت ریه هاپی ("خانۀ شبان بزرگ") که در کتیبه شیلخاک اینشوشیناک در سمت نهاوند (محل استراحت کاروانها) نام برده شده است، می تواند همان محل باستانی گودین تپه (محل منسوب به نگهبان گاوان) در سمت کنگاور بوده باشد.

یکشنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۹۴

شباهت نام و نشان سه سوشیانت با ویژگی های سه پیامبر ایرانی

اوخشیت ارتَ (پرورنده پاکی و راستی و عدالت)، اوخشیت نمَ (پرورنده نماز)، اَستَوت اِرِتَ (استوار دارنده عدالت) که هوشیدر بامی (دارنده هوش و درخشندگی بلخ بامیک) و هوشیدر ماه (هوشمند سرزمین ماه و ستاره پرستی) و سوشیانت (سود رسان) هم خوانده شده اند شباهت زیادی به زرتشت سپیتمان (بنا به نظر شخصی ام همان گائوماته بردیه عدالت پرور)، مانی نماز پرور سرزمین آرامیان مندایی ماه و ستاره پرست و مزدک بامدادان مساوات خواه دارند. یعنی به نظر می رسد که این یک نظر بدین صورت تکمیلی خود اعتقادی مزدکی بوده است که مورد قبول زرتشتیان افتاده است.

جمعه، مرداد ۱۶، ۱۳۹۴

ریشۀ عربی نام عجم

اگر واژۀ عجم واقعاً عربی و به معنی گنگ باشد که به نظر میرسد چنین هم بوده باشد، اشاره به زمزمه های دینی اوستایی مغان داشته است که در عهد ساسانی حتی برای عامه مردم ایران نیز نامفهوم بوده است.

پنجشنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۹۴

گرگان در خننته مطابق گرگانج خوارزم است نه گرگان هیرکانی

مطابق فرگرد اول وندیداد، نهمین سرزمین و کشور نیکی که اهوره‌مزدا - آفرید، «خنِنهَ» در سرزمین مردم ورکانه (گرگان یا گرگانج) بود. پس آنگاه اهریمنِ همه‌ تن‌ مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه نابخشودنی «کون‌مرزی» را بیافرید. در ادامه اضافه شده است که مردم ورکانه شینَ در خننتِ اقامت دارند. كانگا، ورکانه شینَ (محل شهر گسترده) را پايتخت خننته دانسته است. باستان شناس عليرضا حصارنوی در باب خننته می گوید: در فَرگَرد نخست، بند دوازده وَنديداد اوستا اشاره به آفرينش سرزمين گرگان توسط اهورامزدا مي شود: «نهمين كشور باز نُزهت كه من اهورا مزدا آفريدم، خِنِنته khneta/Xnenta است كه اقوام هِيركان (=وَركانی ياگرگانی) در آن سكونت دارند. اهريمن پرمرگ بر ضد آن گناه بی توبه پديد آورد». در اين بند از اوستا «وَركانه» پايتخت خِنِنتَه اعلام شده است.
نظر به واژه های سانسکریتی کاننانته و کاننه به معنی جنگل سرزمین خننته همان خوارزم (سرزمین جنگل خوب) و ورکانه در اینجا همان گرگانج پایتخت خوارزم است. واژۀ سانسکریتی گوروکا/گورو (دراز، گسترده) و واژۀ اوستایی وئورو/ائورو (دراز، گسترده) به وضوح نشانگر آن هستند نامهای گرگانج و اورگنج و وُروکانه (ورکانه) منسوب به شهر مرکزی خوارزم به معنی شهر گسترده یا گنج گسترده بوده اند.

یکشنبه، مرداد ۱۱، ۱۳۹۴

Danernas namn betyder asadyrkare

Dauciones (på latin Deus/Ausa/Asa dyrkare, danskar). Dana (danne) betyder bilda, forma och dann (dan) betyder gjord, skapad (Svensk etymologisk ordbok; Runberg, Elof Hellquist), då syftar namnet dan på danernas asagudar och Danmark är mytiska asgård som ligger i världens mitt.
De Nordiska stammarnas namn i Ptolemaos kartor
Finnai (fotjägarna): samer.
Favonae (på latin dyrkarna av den unga fruktbarhetens gud/Frej): svenskar (de mytiska ynglingarna).
Firaesi (ek/tammi dyrkande, från germanska furkhon/foraha): finländare (Suomi). Jumala/Jubmels (dvs, finska himmelsgudens)) heliga träd var ek. De nordiska mytologiska uttrycken ”ask och Embla” och ”asken Yggdrasil” tyder egentligen på Jubmels Asa-ek.
Dauciones (på latin Deus/Ausa/asa dyrkare, danskar). Dana (danne) betyder bilda, forma och dann (dan) betyder gjord, skapad (svensk etymologisk ordbok; Runberg, Elof Hellquist), då syftar namnet dan på danernas asagudar och Danmark är mytiska asgård som ligger i världens mitt.
Levoni (av levante/levare på latin, österlandborna): östergötar.
Chedini (skogsfolket): finnvedingar/Hedmarkborna.
Gutae:götar.
Folket i Landet Thule (bortre Norden): folket av Norge (norr-avige) eller Island.
Ultima Thule "yttersta Thule (yttersta Norden)" (Issue land): Island Ptolemy's World Map Hans van Deukeren