سه‌شنبه، آذر ۰۹، ۱۳۹۵

What does mean London?

London (Roman Londium) meant secret city (löndom in the Germanic) because it was built for non-residents and servicemen (Romans, Galles and Germans).
http://www.mola.org.uk/blog/roman-fort-built-response-boudica%E2%80%99s-revolt-discovered
London (Londium) kan betyda hemlig stad
Eftersom löndom på germanska språk betyder hemligt, kan London betyda hemligt stad: Romarna bytte huvudstaden Camulodunum (dagens Colchester) till millitär baserade staden London efter keltiska drottningen Boudicca´s angrepp. Staden hade byggt för icke invånare (romarna och germaner,..)
: http://varldenshistoria.se/…/romarna-bytte-huvudstad-efter-…
Ordet lönd har berättats under 2. lönn:
http://runeberg.org/svetym/0532.html

یکشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۹۵

معنی نامهای قفقاز و کروی خاسیس

قفقاز و کروی خاسیس (که پلینی بزرگ آن را نام سکایی قفقاز به معنی یخ درخشان گرفته) هر دو در هیئات کاف-کاس (کوف-گاس) و کروی-کاس (گروی-گاس) به معنی محل کوهستانی هستند.

پنجشنبه، آذر ۰۴، ۱۳۹۵

معنی محتمل شهر آمُل و مازندران

نظر به برخی اسامی جغرافیایی ماد در عهد مادها که دارای حرف "ل" هستند نظیر سیلخازی (تپه سیلک کاشان) معلوم میگردد که نزد مادها/لولوبیان نظیر آریائیان هندی استعمال حرف "ل" بر خلاف سنت پارسیان هخامنشی و مغان رایج بوده است. بر این پایه نام شهر آمُل مازندران را همانطور که فردوسی در توصیف مازندران آورده می توان به معنی شهر عالی و بهشتی و محل خوشی گرفت:
अमूल्य amUlya adj. excellent
لذا نامهای دژ بهمن و مازندران را هم در این رابطه می توان "خانه نیک و عالی" و محل دارندگان خوشی "مئذن-داران" معنی نمود.
پیراشک محقق چک معتقد است که طبق یک کتیبه آشوری مربوط به آغاز حکومت آشوربانیپال، شانابوشو رئیس رئیسان آشوری برای مذاکرات صلح و تسلیم خشثریتی به شهر آمول (آمُل) فرستاده شد. دیاکونوف در آمُل بودن شهر آمول و خشثریتی بودن طرف مذاکره تردید دارد ولی معتقد است که قیام خشثریتی با موفقیت روبرو شد و آشوریان در انقیاد ماد شکست خوردند. این جانب معتقد هستم هفت خوان رستم/گرشاسب کنار دریای فراخکرت مازندران اشاره به همین نخستین پیروزی بزرگ مادها و آماردان به رهبری خشثریتی (کیکاوس) و آترادات پیشوای آماردان و کاسپیان دارد. خشثریتی محل فرمانروایی اصلی اش کارکاشی (کاشان) بوده است که در ناحیه پارتوکا (سرزمین کنار چشمه زاران) واقع بود و از مقابل اسرحدون به شهر آمُل مازندران گریخته بود. در واقع کاووس (پادشاه سرزمین چشمه) و رستم/گرشاسپ (پهلوان برافکنده ستمگران) القاب خشثریتی و آترادات پیشوای آماردان بوده است و کاسپیانه (محل گرامی دارندگان سگ) همان سگیستان عهد مادها (کیانیان) بوده است که مطابق کتب پهلوی سریت پدر گرشاسب در جنگلهای آن توسط سگان وحشی (ببران) دریده شد. کتسیاس به سهو حماسه آترادات پیشوای آماردان/مردان را با حماسه آبرادات فرمانروای شوش و متحد کوروش در خبر گزنفون در هم آمیخته است.

سه‌شنبه، آذر ۰۲، ۱۳۹۵

معنی محتمل نام مرداس

از آنجاییکه مطابق شاهنامه ویژگی مهم مرداس پدر ضحاک خیرخواهی و شهرت او در داد و دهش بود، لذا نام مرداس را میشود به معنی بسیار بخشنده، مرکب از مَر (علامت فراوانی) و داس (داذ/داد دهش، بخشش) گرفت: दासते { दास् } dAsate { dAs } verb give
یکی مرد بود اندر آن روزگار/ ز دشت سُواران نیزه‌گزار
گرانمایه هم شاه و هم نیکمرد/ ز ترس جهاندار با باد سرد
که مرداس نام گرانمایه بود/ به داد و دهش برترین پایه بود
نام مرداس از سوی دیگر شباهتی دارد به نام نیا/پادشاه اساطیری اعراب نزد ایرانیان باستان که گزنفون آن را به صورت ماراگ دوس عرب (عرب منسوب به مار سمّی) متحد کوروش (فریدون) یاد کرده است. بر این پایه عنوان مار دوش ضحاک در واقع به معنی مار سمّی بوده است.
اگر حاتم طایی (حاکم تازیان) را قدیمی تر از آنچه تصور شده به عنوان فرمانروای اساطیری بنی طی (تازیان) در نظر بگیریم نام مرداس با وی قابل قیاس میگردد.

یکشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۹۵

تفسیر شیر پریده بر پشت گاو در تخت جمشید

تصور میکنم منظور از این تصویر، غلبۀ نیمه شتوی سال (با آغاز ماه ششم با سمبل شیر ایشتار/مهر) بر نیمۀ صیفی سال (با آغاز ماه هفتم، با سمبل شیر شمس/مهر) بوده باشد. شش انگشت شیر هم اشاره به تعداد شش ماه نیمۀ شتوی سال دارد. در کتاب سمبلهای جی.سی.کوپر، شیر درنده همراه با گاو، علامت مرگ (مرگ طبیعت) به شمار رفته است. در واقع خورشید در پاییز گاو ستمکش طبیعت (گئوش اورون) را سرد و بی روح می سازد. یونانیان باستان این علامت شیر پریده بر پشت گاو را سمبل پرسیوس (نیای اساطیری پارسیان) به شمار می آورده اند. این از سوی دیگر می تواند بدین معنی باشد که خود نام پارس (از ریشه اوستایی پِرِثَ= ستیزه کردن) به معنی شیر درنده درک می شده است. کلمه پارد یونانی و پارس سکایی-ترکی به معنی پلنگ در این رابطه هستند.

شنبه، آبان ۲۹، ۱۳۹۵

معنی نام اخشوروش Ahasuerus

هامان به معنی زمزمه کننده سرودهای دینی می تواند لقب گائوماتای مغ و استر می تواند همان آتوسا باشد که با ایشتار/استر مقایسه می شده است و لذا اخشورش (شاه نیرومند) بیش از آنکه لقب خشایارشا باشد لقب داریوش بوده است. گرچه اخشوروش (اخو-سور-اوس= سرور نیرومند) بیان دیگر همان نام خشایارشا (شاه نیرومند) است.

چهارشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۹۵

دیرینه بودن سنت باستو نشینی نزد فنلاندیها

در نقشه های بطلمیوسی در سمت شرق اسکاندیناوی از مردمی به نام فیرا-اِسئی یاد شده است که امشب متوجه شدم می توان آنرا در فرهنگ اتیمولوژی زبان سوئدی به معنی مردم استراحت و جشن گیرنده در کوره آهنگری معنی کرد و این به وضوح گویای سنت باستو نشینی فنلاندیها است.

دوشنبه، آبان ۲۴، ۱۳۹۵

ریشۀ هندوایرانی واژۀ سلحشور

در شجره نامه اولاد آدم در تورات که نام سِلا/شلاح/سلاح به عنوان فرزند آرپاکشاد (آرپوکسائیس، تهمورث زیناوند=مسلح) به شمار رفته است نه به معنی هندوایرانی آن یعنی مسلّح بلکه به معنی عبری آن صخره، پایان و استراحت گرفته شده است. لذا واژۀ سلحشور که تصور میشود مرکب از سلح عربی (سلاح) و شوریدن فارسی بوده باشد نظر به این کلمات سانسکریتی زیر واژه ای هندوایرانی است:
सेल sela n. a kind of weapon. शूर zUra (shUra) m. warrior for good.
ولی در اکدی کلمه ای به صورت سِلّو به معنی تیر و کمان آمده که می تواند ریشه واژۀ عربی سلاح بوده باشد. لذا احتمال دارد آن از زبانهای سامی وارد سانسکریت شده باشد:
sillu [GI.GUR.SAL.LA : ] [Art → Architecture]
MB,NB : 1) a basket especially fro bread and dates ; 2) qan sill : a kind of arrow (?) ; 3) OA,MA,MB,NA : an archivolt , an arch ; Variants : sellu

جمعه، آبان ۲۱، ۱۳۹۵

Bilder av kannan från Chertomlik visar Asken Yggdrasil

Med utgång punkten göta (gödning av hästarna) betyder göt/got hästavlare eftersom från skythernas arimaspier (de med lugna hästar) menades gepidiska goter (de som har tröga hästar). Då finska namnet till Sverige dvs. Ruotsi (häst skötarnas land, russ) har ursprungligen hört till Götland:
घोट ghoTa m. horse
Skytherna nämndes ryssar och gepidiska goter/götar vid namn traspier (häst skötare) och arimaspier (de med tröga hästar). De hade ett gemensamt namn dvs. russ på germanska som betydde häst och häst skötare. Det låter att från häst skötarna i Chertomliks kanna (från 4:e århundradet f.kr) menades götar som befunnit sig i söder om guld vaktande gripar (samer, gripen Tjas olmajis folk). Tjas olmaji visas som örnen Tjasse/Hräsvelg (likslukaren) på toppen av asken Yggdrasil. I nordiska myter har de örnskepnade Tjasse och Tjatse varit naturligtvis lapparnas Tjas olmai (vattenmannen) och Tjatse ienne (vattenmodern). Herodotos säger att griper skyddar heliga gulden ovanför enögda arimaspier i nordliga delar av skythernas land. Enögde syftar på arimaspiernas/götarnas gud Oden.
Trädet och bevingade djuren och fåglar och lejonen påminner väl hästen Sleipner (häpnadsväckande) -och trädet Yggdrasil (den fruktansvärda hästens träd), tuppen gullinkambe och draken Nidhög (den fruktade bitaren).
Det verkar som namnet på Ekorren (över ek varande) Rattatusk (folkets ledare) var releterade till samiska råddande himmelsguden Jubmel, eftersom trädet ek var relaterad till Jubmel.

پنجشنبه، آبان ۲۰، ۱۳۹۵

معنی نام گوت

از آنجاییکه کلمۀ گهوتَ ghota در سانسکریتی/اسکیتی اسب و گوتَ در ژرمنی به معنی فربه و پروار کردن است، لذا اگر نام گوت را از سر منشأ نام سکایی آریماسپی (دارندگان اسبهای کند و آرام) بگیریم که متعلق به گوتهای گپیدی یعنی دارندگان اسبهای آرام و کند بوده که پرستندگان خدای یک چشم (اودن) به شمار می رفته اند، در این صورت نام گوت به معنی اسب پرور خواهد بود. پس نام فنلاندی-ژرمنی روتسی (روس به ژرمنی یعنی اسب) متعلق به سوئد در اساس متعلق به ایالت گوتلند سوئد بوده است.

چهارشنبه، آبان ۱۹، ۱۳۹۵

انعکاس داستان نبرد نوذریان و تورانیان در اساطیر یونانی

در اساطیر یونانی ایوری سثئوس (گستریده پهلوانی) نوادۀ پرسیوس (فرمانروای پارس) که هراکلس را در خوان هشتم مأمور رام کردن چهار اسب آدمخوار دیومدس (خداوندگار ماد) در اصطبل وی می کند و هراکلس این اسبان رام و دیومدس را خوراک این اسبان خود می سازد به وضوح یادآور ویسئورو (گسترده پهلوانی، گستهم نوذری، آریارمن) برادر کوروش نیای کوروش (توس نوذری، سردار کیاخسار/کیخسرو) و نواده کوروش اول است که فاتح اسکیتی ماد کوچک (آذربایجان) یعنی مادیای اسکیتی (گنوروس، افراسیاب) را شبانه در سمت دریاچه ارومیه در کاخ زیر زمینی او (هنگ افراسیاب، معبد مهری مراغه) دستگیر و اعدام می کند. اسبان آدمی خوار دیومدس (مادیای اسکیتی) می توانند به نشانه وجود سربازان تراسپی (اسب پروران، روسها) و آندروفاقها (آدمخواران، موردوین ها) در سپاه مادیای اسکیتی بوده باشند.

سه‌شنبه، آبان ۱۸، ۱۳۹۵

رد پای اسطوره اوتناپیشتیم و گیلگامش در اساطیر ایرانی

در اساطیر بابلی اوتناپیشتیم (کسی که به حیات جاودانی رسید) همان نوح توراتی (به آرامش رسیده) است که گیلگامش برای کسب جوانی و جاودانگی به پیشش رفت. لذا اوتناپیشتیم و همچنین گیلگامش (در معنی پیر مرد، مرد جوان سال است) با ذوالقرنین (در معنی صاحب قَرنها) مشابهت دارند که مطابق اساطیر به سمت چشمه خضر (خیستروس) رفت. از سوی دیگر خیستروس بابلی به صورت کشَترَ در سانسکریت به معانی برتری و آب به وضوح یادآور نام فریدون/کوروش (مرد سیلابی) و لقب وی آگرادات (مخلوق برتر) است. در اساطیر ایرانی اوستایی (مادی) یِمه خشئته (شاه دارای همزاد، جمشید) که صاحب جوانی جاودانه و طولانی به شمار رفته با گیلگامش قابل قیاس است. در اوستا در رابطه با فریدون (مرد سیلابی، کوروش، ذوالقرنین) از پائوروَ (پارو زن، کشتی ران، نوح) یاد شده است. مطابق کتاب پهلوی بندهش "فریدون (مرد سیلابی) پانصد سال (پنج قرن) حکومت کرد" این تصور باعث است که لقب صاحب قرنها (ذوالقرنین) به او اطلاق گردد.
استاد پورداود در صفحه ۹۵ جلد اول یسنا می آورد: «مطابق بروس نخستین خدیو روی زمین آلاروس (مار سرخ= موش هوشّوُ، سمبل مردوک/اژی دهاک) بود که ۴۳۲۰۰ سال پادشاهی کرد. پس از او ده پادشاه دیگر در مدت ۴۳۲۰۰۰ سال شهریاری کردند و در عهد آخرین آنها خیستروس طوفان روی داد. بل، پروردگار بزرگ جهان را نابود کرد. چون خیستروس خسروی خداپرست بود پیش از طوفان از عالم غیب بدو دستور رسید چگونه کشتی سازد٬ خود و زنان و فرزندان و کسان خود را از آسیب برهاند٬ توفان خیستروس با تمام جزئیاتش یادآور طوفان نوح است.» مطابق کتاب بندهش "بعد از هزارۀ اژی دهاک (ماروش٬ آلاروس) نوبت به نیم هزارۀ فریدون رسید". نام بابلی آتراهسیس (بی نهایت عاقل، ادریس) هم متعلق اوتناپیشتیم بوده است.

یکشنبه، آبان ۱۶، ۱۳۹۵

ریشۀ احتمالی واژۀ تاجیک

سکاییان شرقی نامشان سئورومات (گرامی دارندۀ مار یا مادر-مار) بوده است. نام تازیک/ تازی (تا-ازی= کسانی که پدرشان به شکل مار است) هم در کتابهای پهلوی در اساس به همین مردم ماوراء النهر اطلاق شده است: مطابق چهرداد نسک (دینکرد هشتم، فصل 13 بندهای 2تا 8) پسران مشیَ (ماری) و مشیانه (ماریانه) عبارت بوده اند از ویگرد (بزکوهی، تور، پدر تورانیان غربی، اسکیتان)، هوشنگ (پدر ایرانیان) و تاز (سئورومات/سلم، پدر سکائیان شرقی) بعداً این نام سوم به سهو با بنی حیّه (اولاد مار، بنی طی) از قبایل بزرگ عرب یکی گرفته شد. چون سئوروماتها در حدود قرن های سوم و دوم پیش میلاد از آسیای میانه به سمت صربستان رفتند. جالب است که نامهای صرب و بوسنی هم معنی منسوبین به مار معنی می دهند. معلوم میشود نام تاجیک از قوم سئورومات (سلم) در تاجیکستان به یادگار مانده است. نامهای باستانی قبیله ماساژت و ملکه اساطیری ایشان تومیریس در این نواحی را می توان به صور ماذَ-اژی-ت و تو-مئیری-ایس به معنی مادر ماران و پرستنده مار نیرومند گرفت. در شاهنامه فریدون برای امتحان در راه سلم (سئورومات) به صورت اژدها ظاهر میشود. کلاً سکاها جد و جده قومی خود را تحت نام ماری و ماریانه نیمه مار، نیمه انسان می پنداشته اند که مجسمه نیا-ایزد ماری آنها از پازیریک پیدا شده است.
نامهای آسی و یازیگ متعلق به قبایل آلان-سرمت را هم میشود به صورت اژی (مار، اژدها) و یا-اژیگ (مارپرست) باز سازی کرد.

جمعه، آبان ۱۴، ۱۳۹۵

اسطورۀ معروف قرآنی عاد/جدیس و ثمود/طسم همان اسطوره اساسی اوستا و شاهنامه یعنی شکست تورانیان (سکاها) از ایرانیان (مادها و پارسها) است

تصور میکنم که نامهای عاد (عادَّ تورات یعنی شکار، بزکوهی) و هود (به سانسکریتی ایزد قوچ وحشی شکل رعد، تور) مربوط به سکاهای کردستان بوده اند که مطابق هرودوت سکاهای شمال دریای سیاه بر معبد وی که خنجری پارسی بر فراز تل چوبها بود، اسیرانی را قربانی می نمودند. این سنت قربانی انسان برای خدای رعد تا آمدن مسیحیت به کیف در آن نواحی بر قرار بود. کاسیان (نیاکان لُران) ایزد رعد و برق را هودها می نامیده اند و سکاهای کردستان از نواحی سردسیر شمال قفقاز و دریای سیاه آمده بودند. در واقع نامهای توراتی اشکناز (سکا، گرامی دارنده بزکوهی) و ریفات (قوم شراب دارویی مقدس) و توگرمه (ارامنه نیرومند) در اساطیر کُردی به صورت کُرمائیل (منسوبین به بزکوهی، کُردان)، دورمائیل (منسوبین به شراب دارویی، کاسیان/لُران) و ارمائیل (منسوبین به ایزد ماه، ارامنه) حفظ و باز گویی شده است. نام قوم طسم/ثمود (سمود، خوانندگان سرودهای دینی) و جدیس (گرامی دارنده بزکوهی) نیز یادآور قوم مغ (ماد) و سکاها هستند.این گفته قرانی هم که باد سموم پر از شن (اشاره به طسم/ثمود/ تسم/سمود) قوم عاد (قوم بزکوهی) را از میان برد اشاره به شکست سکاها از مادها/پارسها است. داستان طسم و جدیس هم روایت دیگری از همان اقوام است و یادآور شکست فرائورت/سیاوش از مادیای اسکیتی است و شکست مادیای اسکیتی (قراخان، افراسیاب) از کیخسرو/کیاخسار در میهمانی (یا شبیخون) است:
مطابق ویکی فقه "گروهی از بزرگان جدیس با بر پایی یک مهمانی و دعوت طسم به آن، سران طسم را غافلگیر کردند و همۀ آنان را کشتند.
فقط یک تن از طسم، یعنی رباح (یا ریاح) بن مره از طسم گریخت و از حسّان‌بن تُبَّع (یا ذوجَیشان) بن تبع، حاکم حِمْیری یمن، که برای جنگ با کیخسرو پادشاه ایران به نجران آمده بود، درخواست کمک کرد.
حسان از این موقعیت استفاده نمود و به بهانۀ خون خواهی طسم به یمامه حمله کرد و تمام جدیس را از بین برد و این گونه طسم و جدیس از بین رفتند [۴۴] [۴۵] [۴۶] [۴۷] [۴۸] حمزۀ اصفهانی، [۴۹] انقراض طسم و جدیس را قبل از پادشاهی اسکندر مقدونی (ﺣﮑ: ۳۳۶ـ۳۲۳ پیش از میلاد) و بعضی مستشرقان [۵۰] حدود سال ۲۵۰ میلادی دانسته‌اند."
به نظر می رسد در این رابطه نام ماد به معنی ایرانی آن شراب و نام سکا/ساخو به صورت شاکو به معنی اکدی آن و نام طسم/تسمّ به معنی عربی آن یعنی سمّی کردن گرفته شده اند و از ثمود/سموط هم در معنی به نظم کشیده شده ها (اشَوَنها، مردم منظم انجمنی) همان مادها/مغان (مردم انجمنی) منظور شده اند.
صالح زرین شتر یا مرد صالح دارای شتر مقدس در قرآن که قومش ثمود به سبب پی کردن شتر وی (یا بر اثر کشته شدن خود وی) به صیحۀ بلند آسمانی (به یونانی مِگا فونی) کشته میشوند، همان گائوماته زرتشت (بنا به برداشت مؤبدان عهد ساسانی یعنی سرود دان زرین شتر) است که قبیلۀ وی مغان در آن روز توسط داریوش و همراهانش به واقعه مغکشی (به یونانی یعنی ماگوفونی) گرفتار می گردند. نام قرآنی قبیلۀ وی ثمود (خوانندگان سرودهای دینی، معدومین) هم به وضوح اشاره به همین ماگوفونی (مغکُشی) است که در قرآن به مِگافونی یعنی کشتار با صیحۀ بلند آسمانی تعبیر و تفسیر شده است. ثمود/ثموت/صموت در معنی خاموش بودن یاد آور واژۀ عربی عجم است.
در کتاب اِستر تورات (ایشتار= آتوسا همسر گائوماته) نام گائوماته زرتشت به صورت هامان اجاجی (زمزمه کنندۀ بلندقامت) از خانواده همداتای (مجری قانون) معرفی گردیده است: در باب مورد غضب آسمانی و زمینی قرار گرفتن قبیلۀ مغان در تورات باید بگوییم، چنان که هرودوت خاطرنشان میکند در روز قتل گائوماته (پاتی زیت) قتل عام بزرگی از مغان به راه افتاد. این واقعه در تورات به صورت اسطورۀ قتل هامان (نیک اندیش یا زمزمه کننده یا پسرهوم، گائوماته زرتشت) به دسیسۀ استر(آتوسا) و مردوخای (شاهکُش) و جشن دشمن کشی یهود یعنی پوریم (به معنی لفظی بخت و قرعه= بلخ/ باختریا) متجّلی شده است: هرودوت نیز از قرعه کشی داریوش و شش تن همدستان وی سر پادشاهی ایران سخن می راند که بعد از قتل گئوماتای مغ و مغ کشان صورت گرفته است.
نامهای خشایارشا (خشیَه-اَرِشَ= پادشاه نیرومند) و اخشوروش (اخشاه-ویرو-اوش، شاه نیرومند) که مترادف به نظر می رسند به صورت نام خشایارشا و لقب داریوش اول در جشن پوریم به هم رسیده اند. دستور کشته شدن مُردِخای (خواهان کشتن) یادآور همان دستور خشایارشا مبتنی بر ذوب تندیس مردوک (Marduk, Merodach، کُشنده) خدای بابل و کشته شدن مسیستس (خواهان کشتن یا خواهان بزرگی) همسر ارتاینته (نجیب دلپذیر) و برادر خشایارشا است و نیز کشته شدن هامان (دارای زمزمه های دینی خوب) مطابق کشته شدن گائوماته مغ به توسط داریوش و جشن مغ کشی اولاد وی است. آرتاینته لباس خشیارشا بر تن کرده باعث خشم آمستریس همسر خشایارشا و قتل مسیستس و نقص عضو آرتاینته شد. در داستان استر از دستور برهنه شدن ملکه وشتی توسط خشیارشا و خشم بر او و جایگزین شدن استر و توطئه علیه مردوخای سخن رفته وجه اشتراکها چنان نیست که نوشته های هردوت کاملاً مطابق کتاب استر باشد.

سه‌شنبه، آبان ۱۱، ۱۳۹۵

مطابقت معانی نامهای انکیدو و گیلگامش با هوشنگ و جمشید

انکیدو را به معنی فرمانروای سرزمین خوب گرفته اند که با هوشنگ یعنی کسی که منازل و سرزمینهای خوب فراهم سازد مطابقت می نماید و بیلگامش/گیلگامش را هم در لغت سومری می توان نیای جوان و پهلوان گرفت که مطابق با جمشید (همزاد همواره جوان) خدا-نیای ایرانیان است. ولی هوشنگ و برادرش تهمورث از سوی دیگر مطابق لیپوکسائیس (پادشاه کناری) پادشاه سرزمین ائوکاتیان (دارندگان سرزمین یا منازل زیبا، لهستانیها) و آرپوکسائیس (پادشاه اسبان) نیای تراسپیان (روسها) و کاتیاریان (مجارها) در اساطیر پارالاتها/پیشدادیان اسکیتی هستند.