جمعه، آذر ۰۷، ۱۴۰۴
معنی ارونق
این ناحیهٔ سمت تبریز که حمدالله مستوفی و اولیا چلبی از آن یاد کرده اند به صورت اروَنَگ به معنی محل مربوط به اسب است. اروَن در اوستایی به معنی تندرو و تیزپا و در سنسکریت نامی بر اسب است و پسوند اَگ هم به معنی علامت نسبت است. به پیروی از کسروی آنرا به معنی گرمسیر گرفته و آن را به ترکی گونی ترجمه کرده اند. اصلاً نام اران که کسروی گرمسیر معنی کرده است، با توجه به نامهای دیگر اران قفقاز یعنی الوان (سرزمین آتش) و آگوان (سرزمین آتش) به معنی سرزمین آتش چشمه های نفتی سمت باکو بوده است. کتاب پهلوی شهرستانهای ایران اران را شهرستان آتورپاتکان واقع در سمت ولایت آتورپاتکان و ساختهٔ اران گشنسب آورده است. آر در اران چنانکه در زبان کُردی به صور آر و آیر دیده میشود تلخیص آگر (آتش) است. چون به طور مثال واژهٔ شرطی اَگر در آذری اَیَر تلفظ میگردد و ار در فارسی مخفف اگر است. واژهٔ سنسکریتی هَرَ (آتش) هم می تواند به اََر تبدیل گردد.
محل ارونق را سمت شبستر دانسته اند و کتیبهٔ سارگون دوم آشوری در آن سمت دهکده ای به نام آنیاشتانیا (محل شایسته) را محل اصطبل اسبان آورده است که نامش یادآور روستای انگشت جان شبستر است.
معنی پئیشیااوادا (پئیش-یا- اوادا، جایگاه پیش آب بزرگ)
نظر به نام استخر، نام تخت طاووس می تواند تخت توَ- اوس (تختگاه چشمهٔ نیرومند) باشد. آن با پئیشیا اوادای باستانی (محل پیش آب بزرگ) مطابقت می نماید.
معنی نامهای کهن شیراز:
تطابق برم دلک، ابونصر با آربوای نقشه های بطلمیوسی:
نام منطقهٔ باستانی "برم دلک" شیراز به معنی استخر مطلوب کوچک است. نام ابونصر آن نیز به صورت آبان سار (محل آبِ عالی کوچک) به همین معنی است. نام آربوا نیز به صورت آربو-آوَ به معنی دارای آب رسای کوچک است:
सरु adj. saru thin
सरु adj. saru fine
प्रवाह m.f. pravAha (barma) pond
दयालु adj. dayAlu merciful
ak: suffix indicating smallness
अर्भ adj. arbha small and fine
आप n. āpa(āva): water
بر این اساس خود نام شیراز نیز به معنی محل قرار گرفتن استخر است:
शिर m. shira bed
ह्रद m. hrada (hradha) pool
واژهٔ معرّب حوض که در قرآن مذکور نیست، نه از این هرذَ بلکه بر گرفته از واژهٔ اوستایی هَ- اَئوذَ (مخزن آب) است.
نامهای کهن شیری-کوم (تختگاه استخر) و تیر-از-ایش (محل کنار حوض آب کوچک) نیز متعلق به شیراز به نظر می رسند:
शिर m. shira bed
कूम n. kUma pond
तीर n. tira shore, beside
औदक adj. audaka[audha] water, a large volume of water
ईषन्{ईषत्} adverb ish(an) [ish(at)] a little
لذا به نظر می رسد این نامگذاری نامهای شیراز در مقابل پئیشیا اُوادا (محل استخر بزرگ) یعنی شهر استخر (تخت طاووس تختگاه چشمهٔ نیرومند) بوده است.
شنبه، آذر ۰۱، ۱۴۰۴
معنی نام شاهنامه ای کندر در اسطورهٔ کاموس کشانی
ز چین و ز سقلاب و هند و ز روم
ز ویران گیتی و آباد بوم
همانا نمانده است یک جانور
مگر بسته بر جنگ ما بر کمر،
ز کشمیر تا برتر از رود شهد
درفش و سپاه است و پیلان و مهد
ز سقلاب چون کندر شیرمرد
چو بیورد کاتی سپهر نبرد
واژهٔ ژرمنی کندر «Künder» به معنی پیام آور و منادی است. در شاهنامه کندر نام پادشاه سقلاوها (سقلابها، اسلاوها) و در سفرنامهٔ ابن فضلان همراه خاقان خزر آورده شده است. منظور از وی می تواند فرمانروای وایکینگی اسلاوها باشد.
سهشنبه، آبان ۲۷، ۱۴۰۴
Hillevioner och firasoi har varit svenskar och svear
Hillevioner var ett germanskt folk som enligt den romerske geografen Plinius den äldre bebodde en ö vid namn "Scatinavia" (södra och centrala Sverige) under det första århundradet e.Kr. Plinius beskrev dem som ett folk som bodde i 500 byar och ansåg sitt land vara en egen enhet, med en rikare civilisation än vad som annars var känt om Skandinavien vid den tiden.
De flesta av forskarna tror att hillevionerna är svenskarna, men jag tror att det inte har tolkat namnet på rätt sätt. Det är egentligen hylle-vi-on-erna det vill säga "dyrkarna av den helige unga guden [Frej]", efter som guden Ve (helig) i triaden Oden (rasande), Vile (resande), Ve (helig) [i jämförelse med triaden Oden, Tor, Frej] är den heliga unga guden Frej (ynglingarnas/svenskarnas stamfader). Även har triaden Oden (rasande), Häner (i väg) och Lodur (brunst) samma ursprung. Då kommer svenskarnas namn från ordet sven (ung, vasall)..
Firasoi (de som helgar gud med fest, svear) hos Ptolemaios har varit en annan grupp av hillevionerna (svenskar).
Om man översätter levoniernas (hillevionernas) namn hos Ptolemaios till de helgade vännerna eller ung vana gud dyrkarna (svenfränderna, svenskar), blir det också ett annat folkstamsnamn av svear (krigshärfränderna).
Skandinavien enligt Ptolemaios:
”Västra delen” bebos av (1) Chaedini (norrmän).
”Östra delen” bebos av (2) Favonae (renskötare, samer) och (3) Firasoi (svear).
”Norra delen” bebos av (4) Finni (finländare).
”Södra delen” bebos av (5) Gutae (götar) och (6) Dauciones (daner).
"Mellersta delen" bebos av (7) Levoni (svenskar).
Goten Jordanes nämner också svenskar i två grupper med liknande namn: suehans och suetidi:
Suehans (krigshär stammen, sue-här, svear, firasoi) har varit styrande stammen i nordost och suetidi (vasall stammen) i söder och sydväst of dem har varit (levoni/hillevioner, svenskar).
Nu tror jag att komponten sue i suehans och suetidi har betytt sven (den unge guden Frej) och suehans betyder Frejs-här (sve-här, svear) och Suetidi betyder Yngve Frejs folk (svenskar).
معنی نام ماسّاگت
نظر به اینکه مطابق آمیانوس مارسلینوس نام بعدی ماسّاگتها، آلان بوده که آن را برگرفته از نام یلن (گوزن) توتم آلانها میگیرند، لذا نام ماسّاگتها به صورت ماس- چاگ (ساک) -ت به معنی دارندگان توتم بزکوهی بزرگ (گوزن) خواهد بود.
دوشنبه، آبان ۲۶، ۱۴۰۴
مطابقت ارشاکیا با رغه (رئه-خا، ری)
نظر به نام چشمه علی (چشمه اعلا)ی ری، نام رغه (رئه-خا، ری) به اوستایی به معنی محل چشمهٔ با شکوه است. پس نام ارشاکیای آن نبز به صورت ارچه-کا-یا به همین معنی است:
अर्चति{अर्च्} verb 1 archati[arch] bebrilliant
खा f. khA fountain
شنبه، آبان ۲۴، ۱۴۰۴
نظری بر جلد دوم کتاب جادهٔ ابریشم علی اکبر مظاهری
علی اکبر مظاهری در دو جلد کتاب "جادهٔ ابریشم" جالب خود که توسط ملکه ناصر نوبان ترجمه شده است و بیشتر آن شرح منابع چینی و عثمانی و رومی است، در جلد دوم، در تطبیق نامهای جغرافیایی منقول سیاحان چینی سهوهای زیادی داشته آست. برای نمونه کوشانیان را ایرانویجیان (آریاییهای اصلی) می نامد و نامهای تایوان و تیائوچی سمت فرغانه و تیسفون را که به وضوح نشانگر تون- کث و تیسفون هستند با فرغانه و خوارکان (خرقان) معادل قرار میدهد.
تطبیق درست این نامها کار تحقیقی گروهی لازم دارد. از جمله به نظر می رسد منظور از لی کان (سرزمین گود) که مکانش در شمال آن سی (پارت) یاد شده سرزمین خوارزم (سرزمین گود) مراد بوده است.
The meaning of the name Morocco
Regarding the colorful houses of the city of Morocco, its name is derived from the Arabic word رقش, which means to paint. That is, its name as a whole means the place of colorful houses:
The city of Morocco is known for its red houses and buildings (also called the "Red City" or "Hamra"), but another city in Morocco called "Chefchaouen", which is known as the "Blue City", has completely blue houses. Therefore, both colors are relevant for Moroccan cities.
The city of Marrakech (Morocco): It is known as the "Red City" due to the building materials and red soil used in the construction of its buildings.
The city of Chefchaouen: It is a small city in northern Morocco that is seen in blue in its houses, walls, doors and alleys and has been nicknamed the "Blue City of Morocco".
معنی نام مراکش
نظر به خانه های رنگی شهر مراکش نام آن از رقش عربی به معنی نقش رنگی کردن گرفته شده است. یعنی نام آن در مجموع به معنی محل خانه های رنگی است:
شهر مراکش به دلیل خانهها و بناهای قرمز رنگ (که به آن "شهر سرخ" یا "حمرا" نیز گفته میشود) شناخته شده است، اما شهر دیگری در مراکش به نام «شفشاون» که به "شهر آبی" معروف است، خانههای کاملاً آبیرنگ دارد. بنابراین، هر دو رنگ برای شهرهای مراکش مطرح هستند.
شهر مراکش (مراکش): به دلیل مصالح ساختمانی و خاک سرخ رنگ در ساخت بناهایش، به "شهر سرخ" شهرت دارد.
شهر شفشاون: یک شهر کوچک در شمال مراکش است که در خانهها، دیوارها، درها و کوچههایش به رنگ آبی دیده میشود و لقب "شهر آبی مراکش" را گرفته است.
مراد از دروازه های کاسپین، خاراکس نزدیک ایوانکی و قزوین بوده اند
فرهاد اول (۱۷۶_۱۷۱ پ.م) پس از شکست دادن آماردها، آنان را در خاراکس در ماد اسکان داد.
ایزیدور خاراکسی، منزلگاههای پارتی، بند ۲
"از آن محل (همدان) تا راگیانا (ری) پنجاه هشت فرسنگ است. در آن ده روستا و پنج شهر وجود دارد. پس از هفت فرسنگ، ری (=رگا) و خاراکس (خرابه های نزدیک ایوانکی) قرار دارند؛ از این دو، ری بزرگترینِ شهرهای ماد است. اما خاراکس، که فرهاد برای اولین بار ماردیها را در آن سکونت داد، در دامنه کوهستانِ کاسپیوس (=کاسپی) که آن سوی آن دروازههای کاسپین (نزدیک ایوانکی) است، قرار دارد."
از عنوان دروازه های کاسپین که به صورت جمع آمده معلوم میشود که نام قزوین هم با دروازه کاسپی مرتبط بوده است. در این صورت دروازه تنائیس (باریک) که در خبر خارس میتیلنی در سمت مرزی ایالت رغه، نقطه مقابل دروازه کاسپی (در غرب یا شرق) در سمت مرزی دیگر (منظور شرق) ذکر شده مراد دروازه خوار (خاراکس) بوده است.
سهشنبه، آبان ۲۰، ۱۴۰۴
ایزد یهوه و موسی خدایگانی با ایزدان وارونا (اهورامزدا) و میثرهٔ میتانیان پیوند دارند
The gods Yahweh and Moses are the same Mitannian's gods Varuna (Ahura Mazda) and Mithra.
موسی خدایگانی در مقام رهبر ملکوتی قانون و عهد پیمان و خداوند لشکریان بودن با ایزد میثره (ایزد عهد و پیمان) اشتراک دارد:
मिथः adverb mithaH with each other
گفته میشود مهم ترین و اصلی ترین صورت پیمان الهی یهوه که در عهد عتیق به تصویر کشیده شده و در واقع مشعر بر کمال و تمامیت عهد الهی یهوه است، آن پیمانی است که با حضرت موسی در کوه سینا بسته شده است.
به نظر می رسد که نام خدایگانی موسهٔ هیکسوسها (حاکمان بیگانه، عبرانیان) مستقیماً به نام خدایگانی میثه (عهد و پیمان) در نزد میتانیان پرستندهٔ ایزد میثره در میان هیکسوسها و نام خود آنان اشاره دارد. منابع باستانشناسی از وجود نامهای هندوایرانی در عهد میتانیان- هیکسوسها در اسرائیل خبر می دهند.
مطابق هوش مصنوعی "تشابه موسی با ایزد میثره (مهر) در ارتباط با تشابه نامهایشان، رهبر ملکوتی قانون و عهد و پیمان بودن و تبدیل شدن عصای موسی به مار و باورهای مشترک دربارهٔ نماد مار نهفته است. نام «موسی» ممکن است ریشه در نام «میثه» (میثره)، خدای میتانیان داشته باشد، که از سوی حاکمان هیکسوس پرستیده میشد. علاوه بر این، عصای موسی که به مار تبدیل میشود و همچنین نقش مار آیین میترایی به عنوان نماد ایزد جنگ و خورشید میثره، شباهتهای اسطوره ای بین این دو را نشان میدهد.
نامهای مشابه: نام موسی (Moses) ممکن است با نام «میثه» (Mithra)، خدای میتانیان، که در دورهای حاکم بر مناطق هیکسوسها بود، ارتباط داشته باشد."
خود نام یهوه (که با یَم اوگاریتی خدای دریا مقایسه شده) در معانی سنسکریتی ایزد جوّ و آبهای روان با نام وارونای هندوان (ایزد دانای آسمان و آبها)، اهورامزدای ایرانیان (خدای دانا، خدای خالق رودخانه ها) و آپسو-موموی سومریان (ایزد آبهای شیرین-ایزد ابر و باران) مطابقت می نماید:
यह्वा f. yahvA understanding
यह्वा f. yahvA intelligence
यह्व m. yahva flowing waters
मदा f. madA river
मेषति{मिष्} verb meSati[miS] wet
मेषति{मिष्} verb meSati[miS] moisten
मेषति{मिष्} verb meSati[miS] sprinkle
अप्सु ind. apsu in the water or waters
نظر به خدای آسمان و باران بودن وارونا، نام یَهوه می تواند از یئو (یو) اوستایی و سنسکریتی به معنی جَوّ و اتمسفر گرفته شده باشد (بخشی از هوا یا آسمان که ابرها در آنجا ساخته میشوند.):
जू f. jU (yu, yau) atmosphere
موسی خورناتسی مورخ ارمنی عهد ساسانیان در بخشی از کتاب خود، تاریخ ارمنستان که در رابطه با ایزد آرامازد (اهورامزدا، وارونا) و رودخانه است، به ماجرای مسیحی شدن گرجی ها اشاره کرده، می نویسد:
«قدیسه نونه شتابان مجسمۀ آرامازد رعد و باران و رودخانه آفرین را، که دور از شهر بود، منهدم ساخت. رودخانه ای بزرگ از میان شهر و مجسمه می گذشت. مردم عادت داشتند صبح ها این مجسمه را از بام های خانه هایشان ستایش کنند و اگر کسی مایل به قربانی کردن برای آرامازد بود، به آن سوی رودخانه می رفت و در جلوی پرستشگاه قربانی می کرد».
موسی خورناتسی از وجود چهار آرامازد و کلمنت اسکندری از وجود پنج آرامازد سخن گفته اند که یکی را آرامازد طاس نامیده اند. در نزد سکاها ایزد دریا نامش تگی ماساد (تچی-مسا-دا، ایزد بزرگ روان کنندهٔ آبها) است که نامش یاد آور اهورامزدا و امشاسپند سپنت آرمئیتی (الههٔ آرامش پاک، یکی از هفت امشاسپند اهورامزدا) و الهه اردوی سور اناهیتَ (الههٔ آبهای بالندهٔ پاک) است. امشاسپندان نظیر تمثالهای آرامزد، مظاهر اهورامزدا (آرامازد) بوده اند.
وارونا (ایزد آب) در معنی اوستایی- سنسکریتی سرّی مترادف معنی عبری یهوه (سرّی) و معنی عربی الله (پنهان و سرّی) و معنی اکدی الیل (خدای روح، انلیل) است:
Varuṇa (वरुण, “mysterious, hidden”)
یهوه (יהוה) نام سرّی و مقدس خدا در یهودیت است که به معنی "اوست که هست" یا "آنکه اوست" ترجمه میشود.
وارونا خدای خرد، قانون، آب و آسمان در دین باستانی ودایی هند است[که اینها ویژگی های ایزد یهوه شکافنده دریا نیز هست]، اما او در واقع خدای اصلی آسمان در نظر گرفته میشود که تمام اسرار هستی، حقیقت و قانون کیهانی را میداند. او اغلب با خدای دیگر، «میترا» که نماینده نور خورشید است، همراهی میکند و با هم «میترا-وارونا» را تشکیل میدهند.
او خدای آسمان و آب است: در ریگودا، وارونا به عنوان خدای آسمان شب و خدای آب، اقیانوس، رودخانهها و دریاها شناخته میشود. او همچنین مظهر آب آسمانی است که منشأ همه چیز است.
او قانون و نظم کیهانی را حفظ میکند: وارونا با قانون کیهانی «ریتا» مرتبط است و ضامن نظم جهان و رفتار اخلاقی انسانهاست.
او داور نیکی و بدی است: وارونا با استفاده از «مایا» (قدرت جادویی یا توهم)، گناهکاران را مجازات میکند و با نیکوکاران عفو میبخشد. او همچنین از سرنوشت همه آگاه است.
او با میترا همکار است: میترا و وارونا اغلب در کنار یکدیگر به عنوان دو ایزد «آدیتیا» (خدایان خورشید) شناخته میشوند و وظایف خود را با همکاری یکدیگر انجام میدهند.
در سمت جنوب شرقی ایران، ایرانیان اهورامزدا (وارونا) را در جایگاه آپسو (ایزد آبهای شیرین) در مقابل تیامات (الههٔ آبهای شور، اهریمن) قرار داده اند. در شعر سومری کهن انوماالیش (وقتی در آن بالاها): "آپسو دریای نیستی و بسیار کهن که آفرینندهٔ آبها بود، مومو (ابر) و تیامات (آبهای شور) را در شکم خود داشت." نظیر زروان (ایزد پیر زمان) که اهورامزدا و اهریمن را در بطن خود داشت.
بغ مشتوم کتیبهٔ سارگون دوم آشوری (خدای بزرگ آبها) و اسّرمزش کتابخانهٔ آشوربانیپال (خدای بزرگ) نیز اشاره به اهورامزدا (آرامازد، آراماز) می باشند.
اصل سکایی آریایی اسطورهٔ توراتی پسران تارح:
دور دوم فرهنگ و تاریخ آریایی بنی اسرائیل به شهر بیت شئان اسرائیل (اسکیتوپل، شهر اسکیتان) مربوط میشود که فرهنگ سکایی حدود پنج قرن در آنجا پاییده بود:
چون شجره نامهٔ پسران تارح (بزکوهی) در تورات دارای اصل اسکیتی (سکایی، منسوبین به بزکوهی) هستند:
تارح (سکا، بزکوهی) را در مقام پدر قبایل بزرگ سکایی جنوبی آورده و آنان را بومی اسرائیل نشان داده اند:
ابرام (پدر عالی) و ناحور (خرخرکننده) و حرّان (آواز خوان) با تارگیتای اسکیتان (پدر عالی اسکیتان) و گرگر (خرخر کننده، صاحب جام/ اسکیث)، ستروخات (بلند آواز، کیمری، ریفات) همخوانی دارند.
افراسیاب (فرَ-اسپَ، بسیار افزاینده، بسیار کشور گشا) اساطیر ایرانی نیز در این رابطه همان مادیای اسکیتی جهانگشا است که از مصر باج ستانده بود و سرانجام در غار زیر زمینی (یا به بیانی محلی چاه شکل) دستگیر شده و اعدام گردیده بود. نام او در تورات و نزد کاهن و مورخ مصری مانتو به صور یوسف (افزاینده، کشورگشا) و یوزارسیف (یاور اسکیتان) ذکر شده است. او تبارش به تارگیتای (پدر عالی) می رسید که در تورات آبرام (پدر عالی) نیای یعقوب (کشتی گیر، مترادف پارتاتوا پدر مادیا) است. عیسو (پشمالو) برادر یعقوب با توگدامهٔ کیمری- سکایی معاصر پارتاتوا یعنی توگدامه (مخلوق پشمالو) مطابقت می کند که آشور بانیپال او را تخمهٔ تیامات (مخلوق عجیب بدوی) نامیده است.
نام توراتی یوسف به معنی افزاینده اشاره کشورگشایی مادیا (فرَاَسپَ) و نام یوزارسیف مادیا که مانِتو نویسندهٔ مصری ٣٠٠ سال پیش از میلاد آن را ثبت کرده به لغت عبری به معنی یاور قوم جام (یاور اسکیتان) است:
Joezer: he that aids
Sippai: silver cup
Joseph: increaser
Pra (प्र). (fra) —ind.With adjectives it means 'very', 'excessively', 'very much'
आस्फायते{आस्फाय्} verb AsphAyate[AsphAy] increase
نویسندگان تورات در این باب اساطیر و حماسه های اسکیتان شهر بیت شئان اسرائیل را که اسکیتوپول (شهر اسکیتان) نامیده میشد، به کل تاریخ اساطیری اسرائیل تعمیم داده اند.
نام ابراهیم و اولاد وی هم غالباً در اساس از ترجمهٔ نام و نشان پادشاهان سکایی معروفی گرفته شده اند که در عهد مادها به آسیای مقدم هجوم آورده و در کردستان و شهر بیت شئان اسرائیل (اسکیتوپل) سکنی گزیده بودند و نویسندگان تورات اسطورهٔ رهبران اساطیری و تاریخی مهّم آنها را از جمله با اساطیر مربوط انکی و دوموزی (آدونیس) بابلی و ابی ملک بومی اسرائیل، به قول تورات قربانی کنندهٔ هفتاد تن اولاد خانوادهٔ سلطنتی، ترکیب نموده اند.
معنی نام اور کسَدیم موطن آبرام (ابراهیم، پدر امتهای فراوان):
موطن آبرام (پدر عالی، مترادف تارگیتای اسکیتان) بر خلاف نظر رایج اور کلدانیان (جنگاوران سمت بابل) نیست. بلکه در اصل سرزمین بزرگ سکاییان جنگاور آتشپرست شمال دریای سیاه است. بی خودی نیست که ابراهیم هم در رابطه با آتش است:
نظر به مطابقت اولاد آبرام یعنی اسحاق (خندان) و یعقوب (کشتی گیر) و عیسو (پرپشم) و یوسف (افزاینده، کشورگشا) با ایشپاکای اسکیتی (به صورت ایش-باکای یعنی خندان)، پارتاتوا (بسیار توانا)، توگدامهٔ کیمری (مخلوق پشمالو) و مادیای اسکیتی (کشورگشای دانا، باج گیرنده از مصر)، موطن آبرام (پدر عالی=تارگیتای) یعنی اور کسدیم در معنی محل جنگاوران پرستندهٔ آتش، یادآور سرزمین سکائیان پادشاهی شمال دریای سیاه است که در آنجا الههٔ آتش تابیتی (تابنده) در بزرگترین مراسم شان در سطح وسیعی پرستش میشد. گروههای سکایی در عهد مادها در کوهستانهای زاگروس و شمال بین النهرین از جمله در بیت شئان اسرائیل (اسکیتوپل) سکنی گزیده بودند:
Ur: fire, city
kaṣādum
[Army → War]
revolt, attack,
OA : (D) : to seize hold , to take by force , to take possession (goods or persons) , to capture / confiscate / take prisoner (?) / to carry away as a prisoner (?).
در مورد نام اسحاق تورات گفتنی است: نام ایشپاکای اسکیت یعنی صاحب سروری که سارگون دوم آشوری را در دژ کولومیان (تخت سلیمان) به قتل رسانده بود، در تورات به معنی صاحب شادی گرفته شده و به اسحاق ترجمه شده است:
ईश adj. isha owning
भग m.f. bhaga majesty
ईश adj. isha owning
भोग m. bhoga joy
نام سکایی دیگر وی اسپارگاپیس (شاهزادهٔ عالی) بوده است:
ईश्वर m. ishvara supreme being
gapis: prince
مندرجات تاریخ هرودوت در باب پارالاتهای سکایی و مادها و مندرجات اوستا در مورد پیشدادیان و کیانیان و نوشته های بروسوس مورخ بابلی و مانِتو مورخ مصری معلوم میدارند که نام شیوخ اولاد آدم غالباً از ترجمهٔ نام و نشان پادشاهان بزرگ مادی و سکایی گرفته شده اند و نویسندگان تورات این سنت را به نوبهٔ خود از بابلی ها به ارث برده بوده اند. از جملهٔ این نامها در این منابع نام کیاخسار (کیخسرو) است:
نامهای خاورمیانه ای اساطیری مرتبط با کیاخسار (کیخسرو، هوخشتره)
۱- کسیسوتریوس (شهریار نیرومند).
۲-خیستروس (شهریار، نیرومند).
۳-خضر (خشثرو، شهریار، نیرومند)
۴-خنوخ (فاتح، دانا)
۵- ادریس (غیب شده، دانا) که از سوی دیگر با آتراهاسیس بابلی (بی اندازه دانا) می پیوندد.
۶- هرمس (هئورو-مذ، بسیار دانا) که نام ایرانی آتراهاسیس بابلی به نظر می رسد.
کیخسرو به گفته سهروردی، عارف و صاحب فرّ کیانی بوده و معراج روحانی داشتهاست و نفس او منقّش به انوار قُدس الهی شده بود و بوسیله آن انوار، همهٔ انسانها او را تعظیم میکردند.
در پایان گفتنی است واژهٔ «اِسرا» در نام اسرائیل (لقب يعقوب/پارتاتوا) به معنای «برگزیده، برتر و والامقام» است و معادل لقب آریایی فرمانروایان سکاها بوده است.
منابع عمده:
١- تاریخ تمدن، تألیف آرنولد توین بی، ترجمهٔ محمد امین ریاحی.
٢- تورات.
٣- فرهنگ لغات سنسکریت، آنلاین.
۴- فرهنگ لغات اکّدی، آنلاین.
۵- تاریخ ماد، تألیف دیاکونوف، ترجمهٔ کریم کشاورز.
۶- AI
٧- اساطیر شرق باستان، تألیف گوندولین لیک، ترجمهٔ رقیه بهزادی.
٨- فصلنامهٔ پیمان. مقالهٔ انوشیک ملکی در بارهٔ اهورامزدا و آرامازد.
ریشهٔ واژهٔ بُرنا
واژهٔ فارسی بُرنا یادگار کاسیان (نیاکان لُران) است که در زبان ایشان به معنی شخص ممتاز بوده است. این واژه در عیلامی نیز مصطلح بوده است.
یکشنبه، آبان ۱۸، ۱۴۰۴
ترادف نام منطقهٔ مادای با نام نواحی رودکها (شانارتهٔ آشوریان) یعنی منطقهٔ قیزیل اوزن و رود قم
آشوریان برای نواحی قیزیل اوزن (گیزیل بوندا) و رود قم دو نام شانارته (رودکها) و مادای را ذکر می کنند و این دو مترادف به نظر می رسند:
در گویش اصفهانی، مادی به نهرهای بزرگ و پرآبی گفته میشد که از رودخانه زایندهرود جدا میشدند تا اراضی اطراف را سیراب کنند.
دوشنبه، آبان ۱۲، ۱۴۰۴
نام سوشیانتها با آب تطهیر در پیوند بوده است
بی شک نام شوسیانت (در معنی تطهیر شده، شسته شده) که با نام سوشیانت (سود رسان) همخوانی داشته با آن همراه بوده است چه دریای کیانسی (حوض شاهی، حوض سلطان) مکان نگهداری سه نطفه زرتشت به شمار می رفته است که در آینده تبدیل به سه سوشیانت موعود زرتشتی میشدند:
शोधयति{शुध्} verb caus. shodhayati[shudh] purify
مطابق تاریخ ماد دیاکونوف "در اوستا، یسنا ١٨، ١٩ حتی روایتی وجود دارد که خود زرتشت (زریادر خبر خارس میتیلنی) فرمانفرمای ری بوده است. قبیلهٔ مغان که کاهنان و روحانیان مبلغ تعلیمات زرتشت از میان ایشان انتخاب و استخدام میشدند، از ری بوده اند." بر این اساس مسیحیت و آیین شیعی موضوع غسل تعمید عیسی مسیح و نگهداری مهدی موعود در چاه آب را از آیین زرتشتی مغان گرفته اند.
معنی بغ مشتوم و اسّرمزش در نوشته های آشوریان
بغ مشتوم کتیبهٔ سارگون دوم آشوری (خدای بزرگتر، الله اکبر) و اَسّرمزش کتیبهٔ آشوربانیپال (خدای سرمست، وارونا) به ترتیب به نام اهورامزدای ایرانیان (خدای بزرگ و دانا) و اهریمن ایرانیان (بد ذات) اشاره دارند که با آشّور (خدای خندان، بهمن) و مردوک (دارای سمبل مار افعی) در بین النهرین پیوند داشته اند. بر این اساس نام زروان (پدر خدایان اهورامزدا و اهریمن) را می توان به معنی آنو پیر گرفت و با آنو پدر خدایان سومری سنجید.
نامهای کهن مناطقی در ماد در کتیبه های آشوری
منظور از این مناطق احتمالاً نقاط زیر بوده اند:
آندیر پاتیانو (قزوین)، سیبار (سهرورد)، گیزین کیسی (گودین، تپه)، سیبور (سامن) و نیشا (نهاوند).
اشتراک در:
نظرات (Atom)