چهارشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۷

مشکل بزرگ ملیت بزرگ آذریها در ایران

مشکل بزرگ ما آذری ها در ایران و خارج کشور
سخن از مهر من و جور تو نیست
سخن از متلاشی شدن دوستی است
ما در ایرانی به سر می بریم که در آن دین و سنت و سلطنت روحانی فرصتی به دست نمی دهند که دموکراسی و آزادی احزاب سیاسی را تجربه کنیم به ما مجالی نمی دهند به زبان کاملاً متفاوتمان با زبان فارسی در مدارسمان تحصیل کنیم و زبان فارسی صرفا زبان دوم ما باشد. شما که این مشکل بزرگ اخیر را تجربه نکرده اید شاید نتوانید تصور کنید که چه ستمی بر کودکان دبستانی ما روا داشته میشود. در ایران جزء اقلیتهای قومی هم نیستیم. و با جمعیتی بالای 20میلیون از لحاظ کثرت قومی در درجه دوم قرار داریم. تلویزیونهای ایرانی مارش عزا برایمان می نوازند و زنان هنرمند از رقص و آواز ممنوع هستند. در کانالهای تلویزیونی به جای رخ زیبا و عالمان بی طرف، رهبران احزاب آزاد سیاسی دیدارهمواره به جمال جماعت قشری مذهب و تنگ نظر روشن میشود و یا با رؤیت کتابهای درسی مان اغلب بر پایه زورچپان مذهب به طور طبیعی به سراغ نوارها و تلویزیونهای باکویی همزبان و هم مذهب و هم سنت و هم قوم خود برمیگردیم که نوای دلنشین سنتی و روح نوازمان را به بهترین وجهی اجرا می کنند. یا به تلویزیونهای نه هم مذهب و بلکه همزبان خود در ترکیه مراجعه می کنیم که کلاس موسیقی شان هر روز بیش از روز پیش مدرنتر میشود. خیلی هم طبیعی است که این رویکرد صورت گیرد. وایشان هم که در آن سوی مرز سراغ وصل با خویشان همزبان خود می جویند. فکر میکنم همین پروسه در کردستان ایران و بلوچستان و ترکمن صحرا و اعراب جنوب ایران هم اتفاق می افتد. آنجا ها که تبعیض مذهبی افراطی از نوع راسیسم هیتلری حاکم است و حرفی از بزرگان اهل سنت در میان نیست و مذهب شیعه حاکم فرهنگ خود را به زور به حلقوم ایشان میریزد. آره این امر در آتیه در یک موقع بحرانی می تواند نتایج شوم برای وحدت ملل ساکن ایران داشته باشد. حال ما به سبب سنت شیعی بودن خود از مرثیه خوانیهای ماه محرم و سفر و رجب و شوال... حرافیهای روزمره پیشوایان مذهبی مان در تلویزیون تحمل کرده و زیاد شاکی نیستیم. اما خودتان را به جای جماعت کثیر کرد اعم از سنی علی الهی و شیطانپرست بگذارید و یا بلوچ سنی مذهب کویرنشین که برای تأمین خود و خانواده اش به تن به بلا داده و به کار قاچاق روی می آورد و یا ترکمنها که ترکمنستانشان مطلوب و سکولارشان در آن سوی مرز است. حال راه حل مشخصی که شما منظورم مردم ایران دوست، نه خاله خرسان پان ایرانیست (از جمله چرخانندگان تبریز نیوز) برای ما غیر فارسی زبانها و یا غیر شیعه های ایران دارید چیست؟ لابد جواب سفسطه آمیزولایت فقیهی اش این است که سر تان روی زمین گذاشته و به سجده روید که خدا عالم است. طبیعی است که جریانات افراطی بزرگ پان ترکیست و پان عربیست و غیره از این مجموعه مشوش بیرون می تراود و حتی در رهبری جنبش قومی قرار میگیرد. به طوری در انجمن نه چندان کوچک آذریها مرا به خاطر ایراندوستی و ضد پان ترکیسم به جمع شان راه نداده و طردم نموده اند. در مقاله عالمانه ولی پان ایرانیستی ختنه گرای زیر درد و بیماری به شدت حس شده ولی خبری از دارو و درمان نیست. بر عکس درمان فرقه دموکرات آذربایجان را که با شور و شوق مردم اصلاحات ارضی نموده و زنان را آزادی داده و مجتمع بزرگ دانشگاه تبریز را ایجاد و برای نخستین بار در تبریز خیابانها را آسفالت و با سکولاریسم نخستین دولت ملی و مردمی محلی را در چهارچوب ایران روی کار آورده بود، به باد ناسزا میگیرد که چرا از دولت شوروی برای این کار کمک میگرفت و لابد خود خوب می دانند که دول محبوب امپریالیستیشان از این دست و دلبازیها برای مردم ایران نداشته اند. ایشان مصدق کبیر ملل ایران را به همین مقصود از سر راه خودشان برداشتند. لابد این ناسیونالیستهای افراطی خواهان سروری ایرانیان فارسی زبان که به حق اصطلاح شوونیسم فارس در موردشان مصداق دارد به اعدامهای هزاران تن مردم فرقه دموکرات آذربایجان توسط سفیر بزرگ غارتگران جهانی محمدرضا شاه به به و چه چه میزنند. حال رهبری فرقه ای که در میان آذریها ظهور کرده محاسن پیشوری را که ندارد هیچ، معایب همه فاشیستهای ملیت گرا یکجا دارد و به صراحت از تجزیه آذربایجان سخن میگوید و کردان آذربایجان غربی را میهمان معرفی می نماید که اگر نخواستند در چهارچوب پان ترکیسم آذربایجان بزرگ بمانند می توانند بروند.
این است شمه ای از بیانات عالمانه تبریز نیوزیهای پان ایرانیست، که در ولوله موخوره شدید آخوندی سر ایران جبهه مخالف خود پان ترکیسم را دامن میزنند. به حق در افشای پایه های پان ترکیسم سنگ تمام گذاشته اند ولی نه در چهارچوب فکری ایران دموکرات و آزاد بلکه ایرانی که در آن سروری و حرف اول را پان ایرانیسم شوونیستی از نوع آریامهری میزند.
استراتژي نوين پانْتركيسم: استراتژي "ختنه"- خوابهاي ِ اهريمني براي برهمزدن ِ يگانگيي ِ ملّيي ِ ايرانيان! (بر گرفته از کانون پژوهشهای ایرانشناختی، سایت دوستمان جلیل دوستخواه).

اين استراتژي هم از سوي محافل رسمي پانتركي در باكو و استانبول / آنكارا، كه به طور غير مستقيم از حمايت گسترده دولتهاي اين دو كشور برخوردارند دنبال ميشود، و هم در سطحي داخلي از سوي محافل كوچك اما فعال پانتركي موجود در ايران كه در عرصه رسانهاي و تشكيلاتي به فعاليت شديد براي زمينهسازي لازم جهت اجراي تدريجي استراتژي « پانتركي» در مناطق آذری زبان ايران مشغولند ...


نویسنده: دکتر حمید احمدی
تبریزنیوز - سرویس مقاله: ماهنامه طرح نو- شماره شانزدهم تیرماه ١٣٨٧


در مورد وظايف و برنامههاي پانتركيستها در دوران جديد پس از جنگ سرد و استقلال كشورهاي آسياي ميانه و قفقاز، بحثهاي زيادي در محافل پانتركيستي در داخل تركيه، در جمهوري آذربايجان و خارج از اين مناطق صورت گرفته است. اما هيچكدام از اين بحثها به اندازه پيشنهادات صبري بدرالدين براي پانتركيستها جذابيت نداشته است. ميتوان پس از ضياءگوك آلپ، بدرالدين را مهمترين ايدئولوگ جريان پانتركيستي دانست. او در يكي از مقالات بسيار مهم خود كه در برگيرنده استراتژي پانتركيستها براي دستيابي به وحدت تركيه، قفقاز، مناطقي از ايران، افغانستان و كليه جمهوريهاي آسياي ميانه و بخشهاي شرقي چين است، ضمن نگاهي به گذشته پانتركيسم، ميگويد كه تا سال 1991 (فروپاشي شوروي)، پانتركيسم تنها به عنوان يك ايدئولوژي وجود داشت اما پس از آن، اقدامهاي عملي براي آغاز مرحله نهادي جنبش پانتركيسم آغاز شد.
تشكيل «مجمع خلقهاي ترك» (TPA ) با شركتكشورهاي ترك زبان تركيه، قفقاز، كشورهاي آسياي ميانه و گروههاي تركزبان ساير كشورها، نخستين گام در اين جهت بود. اين مجمع جلساتي را هر سال در پايتختهاي كشورهاي مذكور تشكيل داد، در آن مسايل جهان ترك به بحث گذاشته ميشود. خلاصه استراتژي آيندهي پانتركيسم، آنگونه كه توسط بدرالدين مطرح شده است، به شرح زير است:از آن جا كه كشورهاي داراي اقليتهاي عمده ترك زبان در روسيه، چين، ايران، بلغارستان، يونان و افغانستان، نسبت به هر گونه حركت در رابطه با وحدت تركهاي جهان حساس هستند و آن را در مورد تماميت ارضي خود نوعي اقدام دشمنانه تلقي ميكنند.
پانتركيستها بايد بسيار محتاط عمل كنند، تا دشمني اين كشورها و نيز جهان عرب را برنينگيزند. بدرالدين يك شيوه تدريجي را براساس آنچه كه او «اصل ختنه»
(Principle of circumcision)
ميخواند توصيه كرده و كاربرد آن را مدنظر قرار ميدهد. به نظر او در دوران قبل از ختنه، كودك را با اسباببازي و شكلات و شيريني سرگرم ميكنند تا موعد مقرر فرا رسد و ضربه ناگهاني در اوج بيخبري كودك وارد شود. در اين لحظه اجتنابناپذير، گريه كردن و مقاومت بيهوده است چون در واقع كار از كار گذشته است. ١ وي يك استراتژي سه مرحلهاي را براي رسيدن به آنچه كه ايجاد
فدراسيون تركها ميخواند، پيشنهاد ميكند:

١. در مرحله نخست پانتركيستها بر ايجاد روابط فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي ميان تركها تاكيد ميكنند.
٢. در مرحله دوم استحكام سياسي در اولويت قرار خواهد گرفت، اما اين استحكام سياسي به شش كشور مستقل ترك روسيه سابق محدود خواهد بود.
٣. مرحله سوم زماني است كه حركت اين كشورها به رهبري جنبش پانتركيستي، براي آزاد سازي خلقهاي ترك و اتحاد سياسي آنها از قيد استعمار در روسيه (تاتارها، ياقوتها و ...) چين (اويغورها)، ايران (آذربايجانيها)، و غيره، آغاز خواهد شد. بدرالدين به دليل حساس بودن دنياي غرب، روسيه و كشورهاي منطقه به اقدامات تركيه، تاكيد ميكند در عين اينكه تركيه يك نقش محوري و رهبري كننده را در جريان پانتركي به عهده دارد اما در مراحل اوليه ادغام و اتحاد تركها، بايد با احتياط تنها بر جنبه فرهنگي رهبري تركيه تاكيد كرد.
به سوي اجراي استراتژي «ختنه»:
گامهاي عملي تركيه و پانتركيستها گرچه نميتوان سند دقيقي براي اثبات ارتباط گروههاي پان
تركيستي تركيه با پيشنهادات استراتژيك بدرالدين به دست داد اما بررسي اقدامات عملي دولت تركيه
در سالهاي دهه 1990 و اوايل قرن 21 به خوبي نشان ميدهد كه اين گامهاي عملي در واقع چيزي جز گامهاي تدريجي پانتركيسم به سوي فراهم ساختن شرايط براي رسيدن لحظه موعود، يعني لحظه ختنه (چه در رابطه با جمهوريهاي ششگانه آسياي ميانه و قفقاز و چه كشورهاي داراي گروههاي تركزبان) نميتواند باشد. در واقع بايد گفت كه « فرصتهاي طلايي» (از نظر خود پانتركيستها) فراهم شده است. سقوط شوروي بار ديگر پس از گذشت 70 سال از سقوط دولت تركهاي جوان و فروپاشي عثماني، دولت تركيه را به وسواس انداخته و آنها را همانند رهبران ثلاثه تركهاي جوان به تبديل پانتركيسم به استراتژي و ايدئولوژي رسمي سياست خارجي خود واداشته است. ٢ در جريان ده سال گذشته، دولت تركيه گامهاي زير را به عنوان گامهاي آغازين مرحله نخست استراتژي نوينپانتركيسم برداشته است:
١. تشكيل مجمع خلقهاي ترك متشكل از تركيه، جمهوري آذربايجان، پنج جمهوري آسياي ميانه و گروههاي پانتركيست كشورهاي غير ترك داراي گروههاي ترك زبان. اين مجمع هر ساله جلساتي را كه به اجلاس « سران ترك» معروف است و تاكنون هشت اجلاس آن در پايتختهاي مختلف منطقه برپا شده است، تشكيل داده است. در اين اجلاسهاي سران و نمايندگان گروههاي پانتركيست، مسايل فرهنگي، اقتصادي و سياسي كشورهاي ترك تبار مورد بحث و بررسي و چارهيابي قرار ميگيرد. ٣
٢. تلاش براي ترويج فرهنگ، زبان و سيستم سياسي تركيه در جمهوريهاي فوقالذكر از طريق كمك به نشريات پانتركي، چاپ كتابها و نشريات تركي با استفاده از حروف لاتين (به جاي حروف عربي ـ فارسي) و تركي استانبولي، از جمله چاپ كتابهاي آموزشي در مدارس و حتي چاپ كتابها و نشريات اسلامي به تركي استانبولي و حروف لاتين. تاسيس مدارس در سطوح مختلف از ابتدايي تا تاسيس موسسات آموزشي عالي در اين جمهوريها و تدريس تركي استانبولي و تاريخ رسمي مورد نظر پانتركيستها بخش ديگري از اقدامات دولت تركيه است. دولت تركيه و موسسات غير دولتي پانتركيست تاكنون چندين دانشگاه، و صدها دبيرستان و دبستان در سراسري جمهوريها تاسيس كرده و به آنها كمك مالي ميدهند. ٤
٣. كمك به تاسيس شبكههاي راديويي و تلويزيوني و پخش برنامههاي هنري، تاريخي، سياسي مورد نظر تركيه، چه از طريق كانالهاي رسمي تلويزيون خود تركيه و چه از طريق كانالهايي كه براي جمهوريهاي فوق به كمك متخصصان فني و كارشناسان هنري، ادبي،تاريخي و سياسي پانتركيست وابسته به تركيه ساخته ميشود. تركيه از طريق اين پوشش وسيع ماهوارهاي به ترويج زبان، فرهنگ، شيوه زندگي و سيستم سياسي مورد نظر خود در اين جمهوريها ميپردازد. ٥
٤. تاسيس مدارس مذهبي به شيوه مدارس امام خطيب تركيه در اين جمهوريها و چاپ كتب مذهبي، نظير قرآن و ساير كتابها به منظور جلوگيري از فعاليتهاي مذهبي جمهوري اسلامي و عربستان سعودي. علاوه بر دولت تركيه، موسسات غير دولتي، به ويژه موسسات اخوت اسلامي (طريقت) نيز در اين رابطه فعال هستند.٦ يكي از فعالترين اين موسسات غير دولتي، هياتهاي مذهبي وابسته به فتحاله گوسن هستند كه صدها مدرسه مذهبي در اين جمهوريها تاسيس كرده و به ترويج زبان و فرهنگ تركيه دست ميزنند. ٧
٥. اعطاي بورسيههاي تحصيلي گسترده، به دانشجويان اين جمهوريها و نيز به دانشجويان ترك زبان كشورهاي منطقه، براي تحصيل در دانشگاهها و موسسات آموزشي عالي تركيه. تركيه هر ساله هزاران بورسيه به اين كشورها و گروهها واگذار ميكند، و در جريان اقامت آنها در تركيه، علاوه بر آموزش زبان تركي استانبولي، ايدئولوژي پانتركيسم طي برنامههاي آموزشي ويژه به آنها ارائه ميشود تا پس از بازگشت به كشورهاي خود، به عنوان فرستادگان و فعالان جريان تركي و رواج فرهنگ، زبان و ارزشهاي سياسي و اجتماعي تركيه به عنوان رهبر نهضت پانتركي عمل كنند. ٨
٦. تلاش براي بازسازي اقتصادهاي ويران شده جمهوريهاي ششگانه سابق روسيه، از طريق فعاليتهاي شركتهاي تجاري، اقتصادي، دولتي و غير دولتي تركيه در زمينههاي گوناگون فني، توليدي، صنايع تجاري، راهسازي و انواع قالبهاي اقتصادي دولت تركيه و شركتهاي وابسته به آن يا شركتهاي غير دولتي تركيه كه در طول ده سال پس از فروپاشي شوروي صدها قرارداد گوناگون در اين زمينهها با دولتهاي آسياي ميانه و جمهوري آذربايجان بستهاند. ٩
٧. اعطاي وامهاي گوناگون به دولتهاي جمهوريهاي ششگانه فوقالذكر براي بازسازي اقتصادي و پيشبرد توسعه اقتصادي و فرهنگي اين جمهوريها. اين وامها گاه از طريق خود تركيه و شركتهاي ترك و گاه نيز با وساطت تركيه، از طريق كشورهاي اروپايي، اسرائيل و آمريكا به اين جمهوريها واگذار ميشود.١٠
٨. اتحاد و اتئلاف با كشورهاي غربي و غير مسلمان به منظور افزايش توانمندي خود براي فعاليتهاي اقتصادي و فرهنگي در آسياي ميانه و قفقاز و مهمتر از آن مقابله با نفوذ كشورهاي رقيب نظير ايران كه زمينههاي خوبي براي فعاليتهاي مقابل و خنثيكردن تلاشهاي پانتركيستي تركيه دارند. تركيه گاه از طريق ائتلاف با آمريكا و اسرائيل (پيمان استراتژيك 1994 تركيه ـ اسرائيل) و انجام پروژههاي مشترك اقتصادي و صنعتي در آسياي ميانه و قفقاز، به اعمال فشار عليه ايران و ساير كشورهاي منطقه پرداخته است. دست پنهان جريان پانتركيستي در وراي مخالفتهاي آمريكا به مشاركت ايران در كنسرسيوم نفتي قفقاز، و عبور لولههاي انتقال نفت آسياي ميانه از ايران را نبايد از نظر دور داشت. علاوه بر اين، تركيه و جريان پانتركيستي از قدرت مالي و سياسي و نظامي اين كشورها به ويژه (آمريكا و اسرائيل) به خوبي استفاده كرده و از طريق بستن پروژههاي مشترك در زمينههاي فوق،از توان مالي، نفوذ سياسي، قدرت نظامي و دانش فني اين كشورها در راه اجراي استراتژي پانتركي خود بهرهبرداري كرده ست.١١
پانتركيسم و ايران:
همانگونه كه در بخشهاي پيشين اشاره شد، ايدئولوژي پانتركيسم از همان آغاز هميشه نگاهي نيز به ايران داشته است. نظريهپردازان پانتركيسم/ پانتورانيسم، كه خود اساسا از نوشتههاي شرقشناسان اروپايي متحد انگلستان (كه در گرما گرمبازي بزرگ يعني رقابت امپرياليستي ميان روسيه و انگلستان، بر سر آسياي ميانه، ايران، افغانستان و هند، طرح دامن زدن به احساسات قومي ترك گرايانه در محورهاي جنوبي روسيه را عليه اين امپراتوري ارائه دادند) الهام ميگرفتند، بخشهاي شمالي ايران، شامل آذربايجان، گيلان و شمال خراسان را بخشي از امپراتوري آرماني آينده تركها ميپنداشتند، و در اين رابطه نوشتههايي را در نشريات پانتركي استانبول انتشار ميدادند.١٢ در سالهاي دهه ٢٠- ١٩١٠ تعداد اينگونه نوشتهها پيرامون آذربايجان ايران افزايش يافت و نويسندگان آن براساس استدلالهايي كه بيشتر از ماهيت احساسات غير عقلايي شديد نژاد پرستانه و تخيلي برخوردار بود، و نمونههاي آن در هيچ يك از نوشتههاي معتبر تاريخي غربي (چه در عهد باستان و چه در قرون بعد)، اسلامي و ايراني به چشم نميخورد. اين نوشتهها، بر ريشههاي تركي ـ و نه ايراني بودن ـ آذربايجان اصرار ميورزيدند و آن را جزيي از توران آينده ميدانستند. ضياء گوك آلپ در استراتژي سه مرحلهاي پانتركيسم، كه پيش از اين به آن اشاره يافت، آذربايجان ايران و بخشهاي شمال غربي و شمال شرقي ايران را بخشي از «دوغوزستان» موعود بر ميشمرد كه با پيوستن به تركيه و قفقاز يك دولت بزرگ ترك تشكيل خواهند داد. ١٣
محافل پانتركيست دولت عثماني و جمهوري ترك بعدي، چه در اقدامات عملي و چه در نشريات گوناگون خود،آذربايجان ايران را بخشي از منطقه تبليغاتي و عمليات خود جهت ترويج پانتركيسم در نظر ميگرفتند. سازمان پرقدرت مخفي تحت نظر انورپاشا (تشكيلات مخصوصه) كه اندكي قبل از آغاز جنگ جهاني اول به منظور فراهم ساختن زمينه ترويج پانتركيسم و الحاق مناطق شمال غرب ايران، قفقاز، شمال شرق ايران و افغانستان و آسياي ميانه تشكيل شده بود، واحدهاي تبليغي و عملياتي متعددي را به ايران اعزام كرد. ١٤ كه در شهرهاي تبريز و تهران مستقر شده بودند. گروههاي عملياتي و تبليغي فوق در طول دوران اشغال آذربايجان از سوي عثماني پس از انقلاب اكتبر 1917 روسيه، براي تبليغ و سازماندهي هستههاي پانتركي در تبريز تلاش كردند، اما مخالفت شديد ايران دوستان تبريز، به ويژه شيخ محمد خياباني و احمد كسروي، تلاشهاي آنها را خنثي كرد. سقوط امپراتوري عثماني و از ميان رفتن رهبران ثلاثه پانترك (انور، طلعت و جهان) باعث توقف موضعگيريهاي مداخلهجويان محافل پانتركيستي و جمهوري نوين تركيه نسبت به ايران نشد. در اين رابطه ميتوان اقدامات سازمان «ترك اجاقي» و رهبران روشي بيك اشاره كرد كه در كنفرانس 1923 استانبول، آذربايجان ايران را بخشي از جهان ترك دانست و خواستار پيوستن آذربايجانيها به جمهوري تركيه شد. سازمان ترك «اجاقي» در سالهاي دهه 1930 نيز در راستاي تبليغات گسترده خود پيرامون برتري نژاد ترك بر ساير نژادهاي جهان، مطالب عمدهاي را عليه ايران انتشار داد. اين نوع احساسات و ادعاها را ميتوان بيش از همه در نوشتههاي رشيد صفوت يكي از مورخين و نظريهپردازان سازمان مذكور پيدا كرد. ١٥ در اوايل سالهاي دهه 1940، گروههاي پانتركيستي كه از سوي سفارت آلمان در استانبول و خارج از تركيه حمايت ميشدند، به عمليات خود عليه ايران افزودند در جريان تلاش محرمانه نمايندگان گروههاي پانتركيست با ماموران اطلاعاتي آلمان نازي در برلين، پانتركيستها در صدد برآمدند كه نظر آلمانها را به آذربايجان ايران جلب كنند. براساس اسناد محرمانه آلمان نازي، نوري پاشا برادر انورپاشاي معروف، در جريان يك ملاقات با نمايندگان نازي در جبهه شرقي در 1941 (پيش از هجوم آلمان به شوروي) پيشنهاد ايجاد جمهوريهاي ترك در آذربايجان ايران و شمال عراق را كه متحدان تركيه خواهند شد، به نازيها ارائه داد. در طول سالهاي 44 ـ 1941 كه فعالترين دوران تحركپانتركيستهاي «تركيه» بود، فشارهاي زيادي براي حمايت تركيه از راهاندازي حركتهاي پانتركي در ايران صورت گرفت. محافل پانتركيست بخشي از تلاشهاي خود را بر دانشجويان ايراني مشغول به تحصيل در استانبول و آنكارا و گرايش دادن آنها به فعاليتهاي پانتركيستي متمركز ساختند. (برخي از فعالان بعدي پانتركيستهاي فرهنگي و سياسي ايراني نظير جواد هيات و حميد نطقي ـ كه پس از انقلاب اسلامي نشريه وارليق را به زبان تركي و فارسي، اما با محتوي پانتركيسم فرهنگي منتشر كردند، در اين سالها به دعوت دوات تركيه در استانبول به تحصيل مشغول بودند). در همين دوره، يعني 1942 بود كه يكي از اولين كتابهاي پانتركيستي پيرامون آذربايجان ايران توسط شخصي به نام صنعان آذر (نام مستعار) با استفاده از تبليغات تاريخي محافل پانتركيستي سالهاي قبل درباره ايران نوشته شد. در همين دوره يكي از نويسندگان پانتركيست تركيه (صلاحالدين ارتورك) در كتاب خود كمك به « برادران ترك در ايران» را براي كسب استقلال خود، به عنوان نخستين، گام به سوي وحدت در « توران بزرگ» پيشنهاد كرد.
بعد از جنگ جهاني نيز مبلغان، روزنامهنگاران و نويسندگان پانتركيست تركيه، نظير جلالالدين يوسل احمد جعفر اوغلو و يوسف آزمون و فاروق سومر مطالبي مشابهي را كه بيشتر رنگ و بوي احساسي شديد همراه با پرخاشگري داشت و از تخيلپردازيهاي ذهني سرچشمه ميگرفت تا منابع تاريخي معتبر، درباره آذربايجان ايران مينوشتند. نشريات پانتركيستي چون ارتوكن با طرح شعار « همه تركها يك ارتش هستند» خواستار تقويت نيروهاي مسلح تركيه و آماده سازي آن براي رهاسازي « تركهاي ايران» شدند. با تاسيس حزب پانتركيستي اقدام ناسيوناليست به رهبري آلپارسلان توركش، كه خواستار كمك تركيه به هستههاي پانتركي جهان براي آمادهسازي مقدمات تشكيل « توران بزرگ» بود، تبليغات پانتركي عليه ايران شدت بيشتري پيدا كرد. نشريات حزب مذكور و نشريات بعدي در دهه 1970 (پس از انقلاب اسلامي ايران) نظير « چاغري» به طرح مطالب نژادپرستانه و چاپ گزارشهاي اغراق گونه درباره جمعيت « تركهاي ايران»، خواستار رهاسازي آنها از به اصطلاح « ستم فارسها» شدند.
در سالهاي دهه 1980 كه موج اسلامگرايي تركيه را نيز در برگفت، تبليغات ضد ايراني حزب « اقدام ناسيوناليست» عليه ايران شدت گرفت و پانتركيستهايي نظير فاروق سومر و محرم ارگين به تلاش براي جذب عناصر ايراني اهل استان آذربايجان و تبديل ساختن آنها به مهرههاي فعال پانتركيست تلاش كردند. از اوايل دهه 1980 تعدادي از عناصر چپگراي افراطي آذربايجان ايران به تركيه رفتند و نزد اين پانتركيستها به فراگيري آموزههاي رمانتيك پانتركي مشغول شدند تا بعدها به ترويج آنها در ايران دست بزنند. در سالهاي دهه 1990، به ويژه پس از فروپاشي شوروي و استقلال جمهوري آذربايجان، تعدادي از عناصر با سابقه پانتركيستمتعلق به فرقه دمكرات آذربايجان، كه پس از انقلاب اسلامي وارد ايران شده بودند به محافل سابق الذكر پيوستند تا در لحظه مناسب به كمك عناصر ماركسيست پانتركيست ايران (به ويژه چهرههاي فعال مسئول نشريه وارليق) آمده و فعاليتهاي سياسي و سازماني خود را در ايران آغاز كنند. باز شدن فضاي سياسي ايران در 1376 و جنگ قدرت ميان نيروهاي چپ و راست (موسوم به اصلاحطلبان و محافظهكاران) جمهوري اسلامي، فرصت مناسبي دست داد تا عناصر گوناگون پانتركيست ايراني (حلقههاي باكو و استانبول) و هستههاي فعال چپ و راست (در اروپا و آمريكا) با حمايتهاي مالي و سياسي تركيه و جمهوري آذربايجان، به انتشار نشريات گوناگون محلي در استانهاي آذربايجان ايران بپردازنند و ضمن تبليغات گسترده پانتركي به سازماندهي هستههاي فعال در سطوح گوناگون (به ويژه در سطح دانشگاهها) دست بزنند. استقلال منطقه مسلماننشين قفقاز معروف به جمهوري آذربايجان نقطه عطف بسيار مهمي در سياستهاي پانتركيستي، به ويژه در رابطه با ايران محسوب ميشود. به اين خاطر از اوايل دهه 1990 به بعد دوره جديد و مهمي از تبليغات، تلاشها و سازماندهيها در رابطه آذربايجان ايران شروع شد كه در آن شعار « آذربايجان واحد» و هدايت تلاشهاي پانتركي جهت دامن زدن به احساسات تركي و طرح تضاد و كشمكش قومي ميان « ترك و فارس» به عهده جمهوري آذربايجان و عناصر افراطي پانترك آن گذاشته شد. بررسي نقش محوري باكو در اين زمينه ضروري است. جمهوري آذربايجان: كارگزار پروژه پانتركيسم ضد ايراني همانگونه كه در بالا گفته شد، فروپاشي اتحاد جماهير شوروي اين فرصت را فراهم ساخت تا پروژه پانتركيسم ضد ايراني، يعني برنامهريزي گام به گام براي رواج ايدئولوژي و جريان پانتركيستي در مناطق ترك زبان ايران و زمينهسازي اجراي استراتژي «ختنه» مورد نظر طراحان نوين پانتركيسم به اجرا درآيد.
وظيفه اين طرح ريزي عملياتي و اجراي آن به عهده جمهوري آذربايجان گذاشته شده و نخبگان و محافل پانتركيست و به طور غير مستقيم دولت باكو، به كارگزاران دولت تركيه جريان پانتركي / پان توراني آن تبديل شدهاند.
در واقع اين پديده چندان بيسابقه هم نبوده است. نقش كارگزاري در همان دوره اوليه پانتركيسم، يعني دوران فعاليتهاي گروه سياسي، تبليغاتي و نظامي تشكيلات پانتركي سالهاي دهه 20 ـ 1910 تحت رهبري تركهاي جوان، نيز به عهده نخبگان باكو گذاشته شده بود و بخش عمدهاي از جريان پانتركيستي ضد ايراني از آن منطقه عليه ايران سازماندهي و هدايت ميشد. به واقع نخبگان ماجراجوي باكو در طول قرن بيستم نقش كارگزاري را براي يك دولت خارجي در ايران بازي ميكردهاند. در سالهاي 1930 ـ 1910 كارگزار دولت عثماني، در سالهاي 1990 ـ 1920 كارگزار برنامههاي توسعهجويانه مسكو و از 1991 به بعد بار ديگر كارگزار استراتژي نوين پانتركيستي آنكارا. نگاهي كوتاه به سير تحول اين جريان، نكتهها را بيشتر روشن ميسازد. اصولا جريان پانتركيسم در منطقهنشين و سرزمينهاي سابق ايران در قفقاز از همان سالهاي آغازين قرن بيستم و همزمان با گسترش اين ايدئولوژي در امپراطوري عثماني، پيدا شد.
برخي از فعالان پانتركيسم نظير حسينزاده و احمد آقا اوغلو از اهالي قفقاز بودند كه در سالهاي دهه 20 ـ 1900 در استانبول بسر ميبردند در زمره برجستهترين شخصيتهاي محافل پانتركي محسوب ميشدند. بعدها محمد امين رسولزاده نيز به آنها پيوست، و همين گروهها بنيانگذار حزب (مساوات) شدند كه در واقع از سالهاي 1917 به بعد گرايشهاي پانتركي خود را به شدت آشكار ساخت. اين حزب تحت حمايت شديد مالي، نظامي و سياسي رژيم تركهاي جوان در عثماني قرار داشت و از برنامه بلندپرواز پانتركيستي رهبران عثماني در راه برپايي يك امپراتوري گسترده ترك زبان (توران) پيروي ميكرد.
در واقع بايد بر اين نكته انگشت گذاشت كه اقدام حزب مساوات در سال 1918 براي گزينش نام « آذربايجان» براي منطقه مسلماننشين قفقاز (اران و آلبانياي تاريخي) يك اقدام حساب شده و سنجيده در راستاي برنامههاي آينده پانتركيستي تركهاي جوان بود. رهبران حزب مساوات به كارگزاري از سوي رهبران تركهاي جوان با گزينش اين نام براي منطقه اران، آرزو داشتند تا در آينده بحث وحدت مناطق شمال رود ارس را با آذربايجان واقعي در ايران مطرح كنند و با دامنزدن به احساسات ترك گرايانه ضد ايراني، زمينه الحاق آذربايجان ايران به امپراتوري ترك را فراهم سازند. گرچه اين نكته تاكنون به طور گسترده در پژوهشهاي ايراني بررسي نشده است، اما حضور نيروهاي نظامي ارتش عثماني در قفقاز، و حضور عناصر برجسته پانتركيست در آن منطقه را كه تحت حمايت نظامي عثماني قرار داشتند، ميتوان دليلي بر اين مدعا دانست.
در آن روزگار برخي از نخبگان تيزبين ايراني، نظير شخمحمد خياباني و احمد كسروي در تبريز به خوبي به اين انگيزههاي پانتركي پي برده، و به آن اعتراض كردند. در پي همين اعتراضات بود، كه نيروهاي پانتركيست كه به همراه ارتش عثماني آذربايجان را در اشغال داشتند به تبعيد شيخ محمد خياباني از ايران به قفقاز دست زدند. شيخ در راستاي مقابله با همين برنامههاي گسترشطلبانه و الحاقگرايانه پانتركيستي، نام آذربايجان را به «آزاديستان» تغيير داد تا مانع برنامههاي فوق شود. در همان زمان، در تهران نيز روشنفكران و نويسندگان ايراني واكنشهاي شديدي بر اين اقدام پانتركيستي مساواتي / عثماني نشان دادند كه، در نشريات آن دور ايران بازتاب يافت.
گرچه سقوط دولت تركهاي جوان و نابودي رهبران پانتركيست آن از يك سو، و سقوط رژيم مساواتي به دست كمونيستها از سوي ديگر به اين برنامهها و روياها پايان داد اما انديشه پانتركيستي در پوشش ماركسيسم ـ لنينيسم در منطقه قفقاز همچنان ادامه يافت، و بار ديگر در جريان جنگ جهاني دوم فرصت نقش آفريني پيدا كرد. در اين مرحله بود كه باكو و رهبران آن نقش كارگزاري براي انديشههاي گسترش طلبانه شوروي را بازي كردند، و با آفرينش ماجراي جمهوريهاي خود مختار آذربايجان و كردستان ايران درصدد تجزيه و الحاق اين مناطق به خاك شوروي برآمدند. نوشتههايي كه اخيرا براساس اسناد و خاطرات چهرههاي فعال در ماجراي تشكيل فرقه دمكرات آذربايجان و اعلام حكومت خودمختار در تبريز انتشار يافته است، به خوبي نشان ميدهد كه اين ابتكارات، بخشي از برنامههاي مشترك مسكو/ باكو براي تشكيل يك آذربايجان واحد و الحاق آن به شوروي بوده است. پانتركيست وابسته به رژيم ميرجعفر باقراف رهبر حزب كمونيست شوروي شاخه باكو، از همان آغاز اشغال آذربايجان ايران تا خروج نيروهاي ارتش سرخ، به مدت ٤ سال از طريق انتشار نشريات به شدت پانتركيستي « وطنيولندا»، « شفق» و « آذربايجان» براي رواج پانتركيسم در ايران فعاليت كردند.
حوادث بعدي، پس از خروج شوروي و فرار رهبران اصلي فرقه دمكرات به باكو، نشان داد كه اينگونه تلاشها تاثير چنداني در ايرانيان آذربايجاني به جاي نگذاشته و هيچ خدشهاي به وفاداريهاي ايراني آنها وارد نياورد. نظريهپردازان و مورخان پانتركيست قفقاز، به همراه متحدان اندك ايراني عضو فرقه دمكرات آذربايجان خود در فاصله سالهاي 1979 ـ 1946، از طريق انتشار كتابها، نشريات، و برپايي نمايشهاي هنري و تبليغاتي راديويي همچنان به تبليغ انديشههاي پانتركيستي واگرايانه عليه ايران ادامه ميدادند. چهرههاي ماركسيست/ پانتركيست ايراني كه محصول سالهاي اشغال چهار ساله آذربايجان ايران از سوي ارتش سرخ و رژيم پيشهوري بودند و براي تحصيل در موسسات آموزشي شوروي به باكو اعزام شده بودند و يا به همراه ارتش سرخ و رهبران فرقه دمكرات به آن سوي ارس گريخته بودند، از سالهاي دهه 1960 به بعد فعاليت پانتركيستي خود جهت برانگيختن انديشههاي قومگرايانه در آذربايجان ايران را شروع كردند.
. شاعران ايراني الاصل نظير بالاش آذر اوغلو، مدينه گلگون و حكيمه بلوري دوشادوش ادبا و شعراي پانتركيست باكو نظير سليمان رستم، ميرزا ابراهيم اوف و ديگران در راه برانگيختن انديشههاي پانتركيستي در ايران و طرح آرمان وحدت آذربايجان ايران با «جمهوري آذربايجان» تلاش ميكردند. برخي از عناصر فرقه دمكرات نظير علي پناهي، رئيس تامينه تبريز كه پولهاي فراواني را از تبريز با خود به باكو به سرقت برده بود و نيز محمد تقي زهتابي از شاخه جوانان فرقه دمكرات كه در راستاي فراهمسازي كادرهاي آينده پانتركي براي ايران به باكو اعزام شده بود، تحت تاثير نوشتههاي تاريخي بيسروته و غير علمي پانتركي محافل استانبول / آنكارا/ باكو به نوشتن آثار رمانتيك و باژگونه تاريخي پيرامون « ستارخان» و « تاريخ باستاني تركهاي ايران» و ساير بحثها دست زدند، تا از طريق اين نوع وارونهسازيهاي تاريخي و خلق تاريخيتخيلي كهن و باستاني تركي براي آذربايجان ايران، اين منطقه را داراي پيشينهاي هماهنگ و مشترك با تركيه و ساير مناطق نشان داده و با زدودن هر گونه پيوند تاريخي اين منطقه با ايران، و تاريخ و تمدن و فرهنگ ايراني پايههاي گفتمان وحدتساز پانتركي را فراهم سازند. انقلاب اسلامي ايران در 1357 / 1979 اين فرصت را فراهم ساخت تا برخي از اين عناصر، به ايران برگشته و با ساير همفكران موجود خود در ايران، فعاليتهاي سياسي را در راستاي هويتسازي غير ايراني براي آذربايجان ايران شروع كنند.
اين محافل به انتشار نشرياتي همچون يولداش (به مديريت ح.م. صديق) و وارليق (به مديريت جواد هيات، حميد نطقي و حميد محمدزاده) دست زدند. برخي از اين افراد نظير صديق و زهتابي كه داراي گرايشات چپگرايانه پانتركي شديدتري بودند، به دليل فعاليتهاي سياسي و قومگرايانه تحت فشار قرار گرفتند و يا براي مدتي به زندان افتاده (مورد زهتابي در ايران) و از كشور خارج شدند. (مورد صديق كه در سالهاي 1359 به بعد به تركيه و به جمهوري آذربايجان رفت و با محافل پانتركي آن مناطق آشنا شد.) گرچه اين افراد به لحاظ موضعگيري سياسي داراي گرايشات چپ وليبرال متفاوت بودند، اما در يك هدف اشتراك نظر داشتند و آن خلق هويت تركي ـ و نه ايراني ـ براي آذربايجان ايران و طرح ـ مستقيم و غير مستقيم ـ انديشه وحدت (بيرليك) «دو آذربايجان» بود. محافل پانتركيستي باكو همچنان با انتشار نشريات و سازماندهي گردهمايي پانتركي، به ويژه پس از سالهاي 1361، و سركوب حزب توده به بعد، با حمايت اتحاد جماهير شوروي به تبليغات پانتركيستي عليه ايران ادامه ميدادند. اين فعاليتها در طول سالهاي دهه 1980 ادامه پيدا كرد. اما به دليل نامساعد بودن شرايط منطقهاي، جهاني و نيز فضاي داخلي در ايران، نمود چنداني پيدا نميكرد.
آنچه باعث اميدواري مجدد محافل پانتركي در جمهوري تركيه. و جمهوري آذربايجان به افقهاي آينده شد، فروپاشي اتحاد جماهير شوروي بود. نخبگان سياسي در باكو به جاي پيشگرفتن يك سياست معقول در قبال همسايگان خود و تلاش براي بازسازي بنيادهاي اقتصادي ـ اجتماعي كشور، از همان آغاز مواضع خصمانهاي در قبال ايران گرفتند، و با طرح دعاوي كودكانه و مبتني بر آرمانهاي الحاقگرايانه پانتركي، بدبيني ايران را نسبت به مواضع خود برانگيختند. اين بدبيني زماني تشديد شد كه جبهه خلق، به رهبري ابوالفضل ايلچي بيك رياست جمهوري را به دست گرفت و به طور رسمي شعارهاي قديمي دهههاي تحتتسلط شوروي را در رابطه با آذربايجان ايران مطرح ساخت.
اين نوع مواضع مبتني بر ديدگاههاي خصمانه و بيتجربگي سياسي، و به راه انداختن تبليغات ضد ايراني در نشريات و رسانههاي خبري باكو و نيز سازماندهي گروههاي پانتركي از ميان عناصر ناراضي ايراني، نه تنها به تيرگي روابط تهران و باكو منجر شد، بلكه اتخاذ مواضع نابهنگام در برابر ارمنستان باعث به راه انداختن جنگ خانمانسوزي در منطقه شد كه اشغال سرزمينهاي مسلمان نشين قرهباغ از سوي ارمنستان را به دنبال آورد. در واقع ميتوان گفت كه «چپرويهاي كودكانه» پانتركي جبهه خلق و مواضع نابخردانه و رمانتيك آن، علت اصلي تحولات فوقالذكر بوده است. جمهوري آذربايجان از همان آغاز استقلال در 1991، نقش متحد استراتژيك تركيه در منطقه را به عهده گرفت و با گسترش روابط سياسي، اقتصادي و فرهنگي خود با استانبول به شريك و همكار استراتژيك تركيه در تدوين و به مرحله اجرا گذاشتن برنامههاي پانتركي تبديل شد. جبهه خلق با هر گونه انكار ارتباطات فرهنگي، مذهبي و تاريخي خود با حوزه تمدني ايراني، پانتركيسم را به ايدئولوژي رسمي دولت تبديل كرد و به انجام اقداماتي نظير تغيير الفبا به لاتين و اخذ برنامههاي تلويزيوني تركيه و پذيرش پوشش رسانهاي آن، گامهاي جدي نسبت به تقويت استراتژي پانتركي برداشت.
گرچه شكست سياستهاي جبهه خلق و فرار ايلچي بيك از شدت موضعگيريهاي پانتركي باكو نسبت به ايران كاست، اما تداوم موضعخصمانه نشريات پانتركي جمهوري آذربايجان (نظير، ينيمساوات، زركالو، آزادليق و ...) عليه ايران، سازماندهي محافل پانتركي و حمايت از آنها در دوران حيدرعلياف و همسويي هرچه بيشتر باكو با استانبول در چارچوب استراتژي پانتركيسم، جمهوري آذربايجان را به كارگزار دولت تركيه تبديل كرده است. باز شدن فضاي سياسي در ايران از سال 1376 به بعد، فرصت تازهاي به جريان منطقهاي پانتركيسم داد تا با بهرهبرداري از موقعيت ايجاد شده، تبليغات پانتركي و سازماندهي جريانهاي طرفدار اين ايدئولوژي در ايران را آغاز كند. تشديد بحران سياسي ميان جناحهاي محافظهكار و اصلاحطلب در ايران، مشغول بودن نيروهاي سياسي در اين جنگ قدرت، خلايي ايجاد كرد كه براي جريان پانتركي تحت حمايت جمهوري آذربايجان و تركيه فرصت مناسب محسوب ميشد.
به همين دليل بود كه از سال 1377 به بعد نشريات محلي با رنگ و بو و موضعگيري آشكار پانتركيستي، گفتمانهاي تاريخي، فرهنگي و سياسي رايج در ميان محافل پانتركي باكو و استانبول و آنكارا را به درون ايران كشاندند، و با سازماندهي محافل عمدتا دانشجويي در جهت ترويج انديشه پانتركيسم در ميان آذربايجانيهاي ايران دست زدند. هدف از همه اين اقدامات، بسيج قومي ترك زبانان ايران، فراهم ساختن زمينه كشمكش قومي ميان ترك و فارس و ايجاد شكافهاي قومي و سياسي در ايران و ترويج نوعي هويت ضد ايراني بوده است. جريانهاي پانتركي در باكو و استانبول كه در حال حاضر از حمايت مستقيم و غير مستقيم دولتهاي جمهوري آذربايجان و تركيه برخوردارند، به شيوههاي گوناگون، استراتژي « ختنه» را در ايران دنبال ميكنند. اين استراتژي هم از سوي محافل رسمي پانتركي در باكو و استانبول / آنكارا، كه به طور غير مستقيم از حمايت گسترده دولتهاي اين دو كشور برخوردارند دنبال ميشود، و هم در سطحي داخلي از سوي محافل كوچك اما فعال پانتركي موجود در ايران كه در عرصه رسانهاي و تشكيلاتي به فعاليت شديد براي زمينهسازي لازم جهت اجراي تدريجي استراتژي « پانتركي» در مناطق آذری زبان ايران مشغول بوده و از حمايت جريانهاي پانتركي مستقر در جمهوري آذربايجان و تركيه برخوردار هستند. انعكاس مداوم ديدگاههاي چهرههاي پانتركيستهاي ايراني در مطبوعات باكو و آنكارا، بزرگنمايي اين چهرهها و محافل كوچك پانتركي ايران در جايگاههاي اينترنتي پانتركيستهاي وابسته به جمهوري آذربايجان و تركيه، و تبليغ نشريات پانتركي محلي ايران و نشريات پانتركي دانشجويي دانشگاههاي ايران در كنار نشريات پانتركي مشهوري چون ينيمساوات، آزادليق، ... در اين جايگاههاي اينترنتي، همه از ارتباط سازماني جريان پانتركيستي آران با تشكيلات جهاني پانتركيستي حكايت ميكند.


منبع: مجموعه مقالههاي تاريخي و ادبي فراق ـ به اهتمام مؤسسه فرهنگي آران ـ اروميه: ٢٨ آذر ماه ١٣٨٠

يادداشتها:

١. درباره اين نوع قراردادها بنگريد به: مهدي قاسمي، نقش عوامل موثر سياسي ـ اقتصادي در توسعه روابط جمهوري اسلامي با آسياي ميانه در دهه 1990 (پاياننامه كارشناسي ارشد علوم سياسي ـ دانشگاه آزاد واحد كرج).
٢. در مورد اين همكاريها بنگريد به: بولنت [ بلند] ارس، « استراتژي اسرائيل در جمهوري آذربايجان و آسياي مركزي» فصلنامه مطالعات خاورميانه
٣. در اين بارهبنگريد به: وارليق، بهار 1378، ص 70
٤. درباره جواد هيات بنگريد به: نويد آذربايجان، شماره 217 ( 25 اسفند 1380)، ص 3. جواد هيات و حميد نطقي از همان زمان به بعد با محرم ارگين شخصيت و مورخ برجسته پانتركيستتركيه دوست بوده و بعدها و بارها نيز با يكديگر ارتباط داشتهاند. در اين باره بنگريد به: وارليق، شماره 113 ـ 112 (بهار 1378)، صص 71 ـ 70
٥. حسين محمدزاده، صديق (ح.م صديق) كه در دوران اوليه پس از انقلاب اسلامي در كلاسهاي درس نشريه افراطي چپگراي «يولداش» را منتشر ميساخت بعد از توقيف نشريه به تركيه (و اتحاد شوروي) رفت و در آنجا در محضر شخصيتهاي برجسته پانتركيست و ضد ايراني نظير فاروق سومر، محرمارگين حضور يافت. در اين مورد بنگريد به نوشته خود صديق در: دكتر حسين محمدزاده صديق، يادمانهاي تركي باستان (تهران ـ 1380، ص 11)
٦. بنگريد به: نادر انتخابي ـ از عثماني گري تا تورانيگري: درباره خاستگاه و نقش تاريخي ناسيوناليسم ترك ـ نگاه نو ـ (مهر ـ آبان 1372) صص 86 ـ 85.
٧. احمدي، پيشين ص 133. (نيز بنگريد به: علي آذري، قيام شيخ محمد خياباني و نيز شرح حال و اقدامات شيخ محمد خياباني (تهران: 2536)
٨. درباره اين تغيير نام از سوي خياباني بنگريد به: احمد كسروي، تاريخ هيجده، ساله آذربايجان، ص 30ـ 29 و نيز سيروس برادران شكوهي.« سويداي قلب وطن دوستان و عدالتخواهان» مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني مشهد (سال 1369) شماره 1.
٩. [پينوشت ِ ٩ در اصل ِ گفتار، نيامدهاست. ويراستار]
١٠. در اين باره بنگريد به: آذربايجان در موج خيز تاريخ، با مقدمه كاوه بيات (تهران، شيرازه 1379)
١١. در اين باره بنگريد به كتاب مهم زير: حميد ملازاده، رازهاي سر به مهر: ناگفتههاي بحران آذربايجان و فرقه دمكرات (تبريز: مهدآزادي، 1376).
١٢. از نمونه نوشتههايي كه به زبان تركي در باكو درباره ستارخان به چاپ رسيد، بنگريد به: محمد رضا عاقبت، سردار ملي ستارخان، رداكتور جعفر مجيدي (باكو، 1968).
١٣. براي اين نوع تاريخ نويسيهاي مبتني بر ديد ايدهئولوژيك و رمانتيك درباره آذربايجان ايران كه بيشتر تكرار و نسخهبرداري از جملات تاريخي مورخان پانتركيست آنكارا ـ باكو است، بنگريد به: محمد تقي ذهتابي، ايران توركلرينين اسكي تاريخ (تبريز: اختر 1378). براي يك نمونه فارسي از اين نوع تاريخنويسي كه تقليد و خلاصه شده كتاب زهتابي است بنگريد به: محمد رحماني فر ـ نگاهي نو به تاريخ ديرين تركهاي ايران (تبريز، اختر: 1379).
١٤. بنگريد به زهره وفايي ـ نامآوران آذربايجان (تبريز، انتشارات زينب پاشا، 1380) ص 45.
١٥. بسياري از نخبگان سياسي فردگرا و غير پانتركيست باكو، ابوالفضل ايلچي بيك و جبهه خلق پانتركيست او را عامل اصلي تيرگي روابط تهران ـ باكو و وقوع اشغال قرهباغ و فجايع جنگ ناگورنو ـ قرهباغ ميدانسته. براي نمونه بنگريد به: ديدگاههاي زرتشت عليزاده رئيس حزب سوسياليست آذربايجان، در ميثاق، چاپ تبريز (دوشنبه 19 آذر 1382) ص 7 .

۲ نظر:

دددد گفت...

زنده باد ايران عزيز...مرگ بر حرامزادهاي پان ترك. ...شما چرا اين حق را براي كردها در تركيه ياتالشيهادر ايران شمالي قائلنيستيد؟.از 8مليون جمعيت اذر بايجان 2مليون تالشي هستند..انها هم مدرسه به زبان تالشي ميخواهند.در ضمن به اذريها در ايران ظلم نميشود بازار تهران وبخش اعظم قدرت سياسي دردست انهاست ..اذري وبا هزاران افتخار ايراني الاصل

ناشناس گفت...

کسی که چنین کلمات احساسی تند و غیر منطقی را بر زبان می آورد. دارای گرایشهای فاشیستی و ضد انسانی است و عملاً تجزیه طلب است باید تجدید تفکر کند چون این دوستی خاله خرس وار با ننه ایران است: چون ده درویشی در گلیمی بخسبند دو پان ایرانیست و پان ترکیست در اقلیمی نگنجند.