ایرانشناسان غربی نام اوستا را به حدس با کلمه اوپستا (اوپستاک) به معنی اساس و بنیان و متن اصلی سنجیده اند در صورتی سه کلمه اوستایی و پهلوی افسون (از ریشه افس= کلمات سحر آمیز و معجزه گر بعلاوه علامت نسبت اون) و افسمن (ابیات شعر، از ریشه افس= جدا کردن به بخشهای شایسته و بسته های پیوسته و من = اندیشه) و افدستا (اود-ستا) یعنی ستایش شگرف و موزون نشانگر آنند که کلمه اوستا مرکب از دو جزء "اوس" یا همان "افس" (مطابق قاعده قابل تبدیل بودن حرف "و" به "ف") یعنی بیت شعر موزون و "ستا" به معنی ستایش می باشد یعنی آن در مجموع به مفهوم اشعار شگفت و عالی ستایش است. از سوی دیگر در پارسی باستان کلمات اَوَستا و اَوَ-ستا به معانی چرم و نشاندن است. یعنی در مجموع این دو لفظ در کنار هم و ترکیب آنها معنی نوشته شده بر روی چرم عاید میشده است. از اینجاست که در روایات زرتشتی کهن گفته شده است که اوستا را بر دوازده هزار قطعه پوست گاو نگاشته بودند (رجوع کنید به ارداویرافنامه، ص 42؛ نامه تنسر به گشنسپ، ص 56). محمد بن جریر طبری متوفی به سال 310 هجری قمری و نیز مسعودی متوفی به سال 346هجری در مروج الذهب همین روایت مکتوب بودن اوستا بر روی دوازده هزار پوست گاو را آورده اند. بر این پایه اساس معنی اوستا به طور ساده همین نوشته بر روی چرم بوده است که با افد ستا (افس-ستا) یعنی نام متعالی خود سرودهای دینی شفاهی زرتشتی به هم رسیده و از ترکیب آنها نام اوستا زاده شده است. اگر این معنی دوم نمی بود آن به هر نوشته بر روی پوست اطلاق میشد و نام خاص کتاب دینی زرتشتیان نمی گردید.
در ارتباط با این همانی بودن اوستا با اوس-ستا گفتنی است: در اینجا دو حرف "س" متواتر در وسط کلمه اوس-ستا تبدیل به یک حرف شده و این امر تفسیر و تبیین معنی اوستا را برای اوستا شناسان مشکل ساخته است. در باب نام اوستا حتی می توان از حذف شدن حرف "د" ساکن در وسط کلمه اودستا یا افدستا (یعنی صور دیگر اوس-ستا) بر اثر کثرت استعمال و امر ساده شدن یا قاعده تبدیل حرف "د" به "ث" و "س" در وسط کلمه در جوار حرف نسبتاً مشابهه سخن گفت. نظیر این تبدیل را در رابطه کلمات همخانواده کث، کده، کت و گاس (به معنی جایگاه) مشاهده میکنیم.
بهرام فره وشی در لغت نامه خود فرهنگ لغات پهلوی کلمه افدستا (اودستا) را از روی برهان قاطع و صحاح الفرس به خوبی توضیح داده است ولی ارتباط واضح این کلمه با لفظ اوستا را در نیافته است. وی در زیر کلمه افد (اود) آورده است:
"افد، شگفتی آور، جالب، عجیب. در برهان قاطع این کلمه به صورتهای زیر آمده است: افد ...شگفت و عجیب و تعجب باشد و ستایش کننده را گویند؛ افتد... به معنی ستاینده و ستایش کننده باشد و به معنی شگفت و عجب و تعجب هم هست. افدستا...ستایش عجب و نیکوترین ستایش و حمد خدای عزوجل باشد به زبان پهلوی. افتدسنا... مرکب از افتد که عجب و ستا که ستایش و بندگی باشد. یعنی ستایش، عجب و نیکوترین ستایش و بندگی و به معنی حمد خدای تعالی هم هست. افدیدن... شگفتی کردن و تعجب نمودن باشد.
در صحاح الفرس چنین آمده است: افدستا به فتح همزه و سکون فاء و کسر دال کلمه ای پهلوی است. افد شگفت بود و ستا، ستایش و معنی مجوسی کلمه ستایش خداوند جل جلاله و عم نواله بود، دقیقی گفت: «جز از ایزد تو ام خداوندی کنم از دل به تو بر افدستا»". فره وشی بعد نظر اشتباهی خود را در مورد جزء دوم یعنی ستا (ستایش) در خبر درست برهان قاطع و صحاح الفرس وارد می نماید و آن را علامت صفت عالی پهلوی (ایست) میگیرد.
در باب ریشه نام اوستا سوای لفظ پارسی اوستا (نوشته بر روی چرم) کلمه اوستایی آویستی (به معنی دانش و آگاهی) و کلمه سانسکریتی اوپستی (به معنی ستایش و پرستش، حاوی مفهوم یسناها و یشت ها) هم مطرح هستند. ولی اگر اساس را بر گاتها (گاثاها) یعنی اشعار و سرودهای دینی بگذاریم، در این صورت پایه همان اود-ستا (اوس -ستا، افس-ستا) یعنی اشعار شگفت انگیز ستایش میگردد. به هر صورت به نظر میرسد نام اوستا در برایند همین نامهای متشابه ذکر شده، پدید آمده است. جالب است که ریشهً عربی کلمهً قرآن یعنی قَرَن (به هم پیوستن) نیز با ریشهً افس (اشعار افسون کننده) یعنی پس (به هم پیوستن و بستن) یعنی نام بیت گاثا یعنی هات به معنی پیوند و بستگی و بستهً کلام موزون یکی است. بر این اساس قرآن حالت جمع قرن و به معنی ابیات مرتبط با هم یعنی ترجمهً گاثا و هات می باشد:
آیهً 103سورهً نحل قرآن از شایعهً تعلیم قرآن توسط فرد عجمی (ایرانی) به محمد خبر میدهد که احادیث نام وی را جبر (گبر، مغ) و یا سلمان فارسی آورده اند. این وزین ترین سند در این باب است که خود نام قر آن نیز از ترجمه هات (بسته کلام موزون) و گاثا (سرودهای دینی) اخذ شده است و با کلمه مرکب اوستایی (عجمی) گائو-رئو- ان یعنی سرودهای با شکوه نیایش یعنی لفظ مترادف افدستا (افس-ستا، اوس-ستا، اوستا) در نزد ایرانیان یمنی و بین النهرینی پیوند داشته است. می دانیم که کُردان سرودهای سنتی عالی خویش را اکنون نیز گورانی گویند. محمد پیامبر اسلام منکر این رابطه تعلیمی با آن عجمی نشده ولی صرفاً از برای توضیح افزوده است که :"ما میدانیم که آنها میگویند:«این آیات را انسانی به او تعلیم میدهد» در حالی که زبان کسی که این را به او نسبت میدهند عجمی (=غیرعربی) است، ولی این (قرآن) زبان عربی آشکار است".
مطابق تفسیر طبری اصل ماجرا از این قرار است: «از عبدلله بن مسلم حضرمی آمده که خاندان او را دو غلام بود از اهل عیرالیمن [یعنی از کاروان یمن] که هر دو کودک بودند [ترجمهً نادرست کلمه عیر به کودک]. یکی را یسار، دیگری را جبر (گبر) مینامیدند. این دو تورات میخواندند [یعنی از ایرانیان مسیحی یمنی بودند] و پیامبر خدا(ص) گاهی کنار ایشان مینشست، کافران قریش گفتند، محمد آنجا مینشیند تا چیزی از آن دو کودک بیاموزد! در پاسخ اتهام ایشان خداوند تعالی این آیه را نازل نمود:"ما میدانیم که آنها میگویند:«این آیات را انسانی به او تعلیم میدهد» در حالی که زبان کسی که این را به او نسبت میدهند عجمی (=غیرعربی) است، ولی این (قرآن) زبان عربی آشکار است"» (تفسیر طبری، ذیل آیۀ103، سورۀ نحل).
نظر به کلمهً فارسی سخنران می توان کلمه کُردی و پهلوی-اوستایی گائورانی (گائ-ران-ی) را به معنی آنچه متعلق به سرود خوان است، در نظر گرفت. بر این پایه صورت ایرانی اصلی نام قرآن همین گائورانی بوده است. چنانکه اشاره اگر آن را مرکب از اجزاء اوستایی گائو (سرود)- رئو (با شکوه)- ان (علامت جمع یا نسبت) بگیریم، در این صورت معنی آن همان سرودهای با شکوه دینی و حماسی میگردد که مترادف افد-ستا (اود-ستا، افس-ستا، اوس-ستا) یعنی ستایش شگرف می باشد که لابد هم در باب سرودهای حماسی و هم در مورد سرودهای دینی به کار می رفته است. مسلماً در عهد ساسانی و ایران باستان پیش از آن، این برداشتهای انتزاعی متفاوت در نقاط مختلف ایران و خارج از ایران (از جمله پیش ابنای احرار یمن) از نام اوستا به عمل می آمده است که از این میان کلمه گورانی کُردان (سرود و نغمه) یادگار اصیل تری است.
در باره واحدهای متون اوستا گفتنی است: هات (ها، هائیتی) که واحد فصلهای گاتها (گاثاها، یعنی سرودهای دینی) است به معنی پیوند و بستگی و بستهً کلام موزون است. کرده، واحد ویسپرد (=همه سروران) و فرگرد، واحد وندیداد نیز به معنی باب و فصل هستند.
یشت و یسنا هر دو به معنی ستایش و پرستش می باشند. به نظر میرسد کلمه یشت (ستایش) در مورد حماسه ها (وقایع حماسی و تاریخی) و واژهً یسنا (پرستش) صرفاً در مورد آموزه های مراسم ستایش و پرستش دینی به کار می رفته است.
وندیداد (ویدیودات) به معنی قانون ضد دیوان است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر