پنجشنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۹۱

تُرشیز همان بردسکن حالیه است

تُرشیز بدین هیئت (به ضم حرف "ت") به معنی شهر نیرومند (=تور-شیث اوستایی) یا به معنی شهر دارای چهار بخش (دژ) است چه به گفته حمدالله مستوفی شهر کوچک تُرشیز حصاری «بغایت حصین » دارد و دارای چهار قلعه مستحکم است. لذا به نظر میرسد هر دو معنی مذکور از این نام مستفاد میشده است و خود شهر تُرشیز در میان این چهار قلعه مستحکم آن قرار گرفته بوده، به ویژه اتکا به دژ دفاعی حصین کنار خود یعنی برداورد یعنی قلعه سنگی داشته است. اشاره تاریخ بیهق به جنگ میان ایرانیان و تورانیان در این منطقه مطابقت جزء تُر با تور=نیرومند را در اینجا نشان میدهد. حمدالله مستوفی میگوید ترشیز شهری گرمسیری است. بنابراین آن به معنی شهر تر و مرطوب هم نیست. نام شهر بُست به معنی محل میوه های نیکو با شهرک خلیل آباد (شهر انگور و انگور خلیلی/خلوقی) مطابق است و شهرک کندر منطقه اکنون نیز وجود دارد. حمدالله مستوفی کاشمر را نیز جدا از ترشیز بیان میکند. بنابراین شهری که در منطقه برای مطابقت با تُرشیز می ماند همان بردسکن حالیه است. بر این اساس معنی نام برد سکن باید ربطی با تُرشیز داشته باشد. با این راهنمایی باید برد را به معنی فارسی و کُردی آن یعنی سنگ و سکن را به معنی عربی آن یعنی دژ دفاعی بگیریم. یعنی در مجموع نام بردسکن به معنی دارای دژ دفاعی حصین و سنگی است. حمدالله مستوفی یکی از چهار قلعه اطراف شهر نیمه ویران تُرشیز را بردارود آورده است که باید در اصل برداورد یعنی دژ سنگی باشد که به این اصلاحیه نام آن مطابق و مترادف با همان بردسکن حالیه می گردد. حمدالله مستوفی اسامی سه دژ دیگر شهر تُرشیز را میکال، مجاهدآباد و آتشگاه آورده است که اکنون اثری از نام ایشان در حوالی بردسکن نمی بینیم. لذا مستوفی سهو نموده که چهار دژ مذکور را نه متعلق به خود شهر شهر بلکه از آنِ ولایت تُرشیز گمان کرده است. چه خود مفهوم اصلی تُرشیز یعنی "چهار محل" گویای قرار گرفتن آن محلها و دژها در در داخل شهر بوده است.
در دایرة المعارف اسلامی (فرهنگ دبا) چنین اطلاعاتی از ترشیز جمع آوری شده است.
تُرشیز (یا طُرثیت / تُرشیش ) ، ناحیه و شهری که در قدیم در جنوب غربی مشهد در استان خراسان بود، امروزه ناحیه ای به نام ترشیز وجود ندارد و ویرانه های شهر در حدود پانزده کیلومتری جنوب غربی شهر خلیل آباد * باقی است .
1) ناحیه ترشیز. این ناحیه در منطقه تاریخی قُهستان * / کوهستان ، در جنوب رشته کوه سرخ که آن را از ولایت نیشابور جدا می کرد، قرار داشت و گاهی جزو ولایت نیشابور شمرده می شد. آبادیهای آن در شمال در کوهپایه و در جنوب در دشت قرار گرفته بود. از قسمتهای قدیمی آن بُست / پشت با دو شهر بُست و کُندُر بود. آبادی کندر امروزه مرکز دهستان ششطراز است و در حدود پانزده کیلومتری جنوب غربی شهر خلیل آباد قرار دارد (ایران . وزارت کشور، ص 22؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 42، ص 99). ویرانه های شهر بست نیز ظاهراً نزدیک آبادی فیروزآباد کنونی (در حدود هفده کیلومتری جنوب شرقی شهر برداَسکن *) واقع است (خسروی ، ص 114). در قرن چهارم ، بست یکی از دوازده رستاق نیشابور شمرده می شد که درآمد سه منبر آن به اندازه درآمد مرو بود (مقدسی ، ص 317ـ 318). بنا بر مطالب تاریخ بیهق (ص 460)، جنگ میان منوچهر و افراسیاب در ناحیه بست بود و هر دو پادشاه پیش از جنگ در آنجا متوطن بودند.
به نظر می رسد که شهر و ناحیه ترشیز کمابیش مطابق با قسمتهایی از بخش خلیل آباد امروزی ، در شهرستان کاشمر، باشد.
ناحیه ترشیز به گفته ابن اثیر (متوفی 630) از «اعمالِ» (جزوِ) بیهق (ج 10، ص 392) و به گفته یاقوت حموی (ج 3، ص 534) از اعمال نیشابور بوده است . در نیمه اول قرن هشتم ، حمداللّه مستوفی ترشیز را ولایتی در نیمروز ذکر کرده و گفته است که ترشیز گرمسیر است و حصاری «بغایت حصین » دارد، آب آن از کاریز تأمین می شود، روستاهای بسیار و غلات ، انگور، انجیر و انار «بغایت نیکو» دارد و از آنجا غله و میوه به نیشابور و سبزوار و ولایات دیگر می برند، در آنجا ابریشم تولید می شود، قصبه آن ولایت ، کِشمَر است و در قدیم در آن درختی سرو بوده ، در کشمر هرگز زلزله نیامده است ، و در ولایت ترشیز چند قلعه محکم وجود دارد ( نزهة القلوب ، ص 143). ظاهراً در حمله تیمور به ایران (782) یکی از قلعه های مستحکم ترشیز مقاومت کرده است . در جنبش سربداران (ح 737ـ 788)، بسطام و فرهادجِرد و نیشابور، از جمله ناحیه ترشیز، مدتی در دست سربداران بود (اسفزاری ، بخش 2، ص 379؛ نیز رجوع کنید به دولتشاه سمرقندی ، ص 315). احتمالاً اهالی ترشیز که گرایشهای شیعی داشتند، بسهولت به آنان پیوستند. حافظ ابرو (متوفی 833)، ترشیز را ناحیه ای بزرگ با قلعه ای محکم معرفی کرده و نوشته است که کشمش آن در جهان مشهور است (ج 2، ص 48). در 992، در دوره صفوی ، در آبادیِ سوسفیدِ ترشیز بین امرای قزلباش جنگ شد و در 994، پس از اینکه هرات به دست ازبکان افتاد، عبدالمؤمن خان بلاد خراسان از جمله ترشیز و نیشابور را تسخیر کرد و در آنجا حکامی گماشت . در 1002 قشون قزلباش از ازبکان در ازغندِ (امروزه یکی از آبادیهای شهرستان تربت حیدریه ) ترشیز شکست خوردند و اما در 1004، ازبکان از شاه عباس اول شکست سختی خوردند و از سبزوار و ترشیز به بلخ گریختند (اسکندر منشی ، ج 1، ص 304، ج 2، ص 489، 506 ـ512، 549). اعتمادالسلطنه (ج 1، ص 672ـ 675) در دوره ناصرالدین شاه قاجار (1264ـ1313) نوشته است که ایالت ترشیز بلوکات آباد دارد، آلو بخارای آن به سراسر ایران و به خارج ، و غوره آن به هندوستان صادر می شود، جمعیت آن حدود 000 ، 12 تن است و چهار طایفه عربِ لالوئی و میش مست و طاهری و مقصودی در آن به سر می برند. در اواخر دوره ناصرالدین شاه ، کلنل مک گرگور (ج 2، ص 140) جمعیت ناحیه ترشیز را کمتر از 000 ، 20 تن تخمین زده است .
از نامدارانی که زادگاه آنان در ناحیه ترشیز بوده ، می توان از صوفی و زاهد ایرانی ، شیخ احمدِ جام * ملقب به ژنده پیل (441ـ536)، نام برد.
2) شهر ترشیز، مرکز ناحیه ترشیز. محل دقیق آن روشن نیست ؛ احتمالاً در محل ویرانه های کنار آبادی فیروزآباد بوده است ( رجوع کنید به لسترنج ، ص 379، پانویس 2). بنای شهر به گشتاسب بن لهراسب ، پادشاه کیانی ، منسوب است (هدایت ، ذیل مادّه ). حمداللّه مستوفی (همانجا) بنای آن را به بهمن بن اسفندیار نسبت داده است . به نوشته اصطخری (ص 284) و ابن حوقل (ص 456)، از مشرق ترشیز جاده ای به جنابذ (گناباد) امتداد داشت و به فاصله یک روز راه به کندر می رسید که نشان می دهد کندر در مشرق [یا شمال شرقی] قرار داشته است.
بنا بر افسانه ای ، گشتاسب پسر لهراسب با زردشت در ترشیز ملاقات کرد و کیش او را پذیرفت و طبق مطالب شاهنامه (ج 6، ص 68ـ69) زردشت در آبادی کشمر درخت سروی را که از بهشت آورده بود، با دست خود کاشت . به نوشته ابوالحسن علی بن زید بیهقی (ص 489)، «زرتشت فرمود دو درخت سرو بِکِشتَند، یکی در دیه کشمرِ طُرَیْثیث [= ترشیز] یکی در دیه فَریُومَد». در پی آن گشتاسب دستور داد تا همه نامداران ، پیاده به زیارت سروِ کشمر بروند (فردوسی ، ج 6، ص 70). ظاهراً گشتاسب آتشکده ای هم نزدیک ترشیز بنا کرده بود؛ امروزه ویرانه های قلعه ای به نام «آتشگاه » در حدود دوازده کیلومتری شمال غربی کاشمر کنونی دیده می شود ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 42، ص 84). آبادی کشمر نیز در حدود چهارده کیلومتری شمال شرقی برداسکن قرار دارد (همان ، ج 42، ص 87 ـ 88).

در دوره اشکانیان ، ترشیز به سبب قرار داشتن در مسیر نیشابور ـ قهستان اهمیت داشت . به نوشته حسن پیرنیا (ج 3، ص 2185ـ 2186)، ترشیز در آن دوره از ولایات پارت شمرده می شده و ظاهراً در دوره ساسانیان نیز به سبب وجود آتشگاه کشمر و بویژه سرو کشمر، نزد زردشتیان محترم بوده است .
بلاذری (ص 391) نوشته است که عبداللّه بن عامر، بُشت (بست ) را در دوره خلافت عثمان (23ـ35) گشود. ظاهراً در همین زمان ترشیز نیز به دست مسلمانان افتاد. در 223، به نوشته ابوالحسن علی بن زیدبیهقی ، ترشیز به دست سپاهیان حمزه بن آذرک خارجی افتاد (ص 74). به نوشته مؤلف حدودالعالم (ص 90) در 372، ترشیز و کندر و چند آبادی دیگر شهرکهایی از حدود کوهستان و نیشابور، با کشت و برز بسیار، بودند. ظاهراً ترشیز در قرن چهارم در اوج شکوفایی بوده ، زیرا مقدسی در باره آن نوشته است که مسجد جامع آن پس از مسجد جامع دمشق از همه ثروتمندتر است ، شهر ثروتمند و پاکیزه و زیباست و بارکده فارس و اصفهان و خزانه خراسان و بازار آن نوساز است (ص 318).

ظاهراً از ویژگیهای اجتماعی شهر و ناحیه ترشیز تا اواخر قرن پنجم ، گرایش مردم آن سامان به اسماعیلیه بوده است ؛ به نوشته حمداللّه مستوفی ( تاریخ گزیده ، ص 518ـ519)، در 483 حسین قاینی فرستاده حسن صباح ، حاکم ترشیز شد. به نوشته ابن اثیر، در 498 بسیاری از اسماعیلیه طریثیث (ترشیز) به سبب آشفتگی اوضاع ، آنجا را ترک کردند و در 520 ابونصر، وزیر سلطان سنجر، به آنجا لشکر کشید و بسیاری از اهالی آنجا را کشت (ج 10، ص 392ـ393، 631ـ632). در 546، چون امیر علاءالدین محمود بر ترشیز مسلط شد، دستور داد که به نام خلیفه عباسی بغداد، مقتفی لامراللّه ، خطبه بخوانند. خطیب در جامع ترشیز چنین کرد، اهالی شورش کرده منبر را شکستند و خطیب را کشتند (ابن اثیر، ج 11، ص 151ـ152؛ یاقوت حموی ، ج 3، ص 535). در 596، سلطان تکش خوارزمشاه قلعه ترشیز را چهار ماه محاصره کرد، اما کاری از پیش نبرد (رشیدالدین فضل اللّه ، ج 1، ص 403). شهر ترشیز تا قبل از حمله مغولها هنوز آباد بود ( رجوع کنید به بیهقی ، ص 428) اما با حمله چنگیزخان به ایران در اوایل قرن هفتم به دست آنان افتاد و مانند اغلب شهرهای خراسان رو به ویرانی نهاد ( رجوع کنید به ادامه مقاله ). در همین زمان ، به نوشته یاقوت حموی (ج 3، ص 534 ـ 535)، ترشیز از مراکز علما و فضلا شمرده می شد، باطنیه بر آن مسلط بودند و در آنجا کشتزار و املاک و قلعه داشتند. در 651، هلاکوخان که برای بر انداختن حکومت اسماعیلیان الموت وارد ایران شده بود، به خراسان آمد و در ترشیز قتل و تاراج کرد و اهالی آنجا را به اسارت برد (رشیدالدین فضل اللّه ، ج 2، ص 981ـ982).

در نیمه اول قرن هشتم ، حمداللّه مستوفی در باره ترشیز نوشته است که شهر ترشیز کوچک و خراب است ، اما مواضع (پیرامون ) آن بغایت آباد است و قلعه های محکمی از جمله قلعه بردارود، قلعه میکال ، قلعه مجاهدآباد و قلعه آتشگاه دارد ( نزهة القلوب ، ص 143). به نوشته شرف الدین علی یزدی (ج 1، ص 251ـ254)، در 784 امیرتیمور به قلعه ترشیز حمله آورد و پس از جنگی سخت توانست محافظان قلعه را که غوری و از طایفه سدیدیان بودند، به تسلیم وادارد و چون محافظان شجاعانه جنگیده بودند، آنان را بخشید و به ماوراءالنهر فرستاد تا از حصارها و قلعه های ترکستان محافظت کنند. با وجود این ، در 807 سپاهیان امیرتیمور عده ای از اهالی ترشیز را کشتند (خوافی ، ج 3، ص 158).

به نظر می رسد شهر ترشیز پس از ویران شدن به دست مغولها دیگر آباد نشد، و نام آن تا مدتها، تنها به ناحیه آن اطلاق می شد ( رجوع کنید به لسترنج ، همانجا؛ نیز رجوع کنید به ناحیه ترشیز). در دوره افشاریه (1148ـ1210)، حاکم ترشیز عبدالعلیخانِ میش مست (متوفی 1200)، شهر جدیدی احداث کرد که بهرامی (ص 326) مکان آن را در حدود سی کیلومتری مشرق ویرانه های شهر تاریخی (فیروزآباد) دانسته و خسروی (ص 58) آن را در حدود سه کیلومتری شمال شرقی آبادی مغان ضبط کرده است ؛ این هر دو مکان کمابیش با شهر کنونی کاشمر، که مدتی ترشیز هم خوانده شده ، مطابقت می کند.
رضا قلیخان هدایت (همانجا) در 1288، حاکم نشین ترشیز را ــ که ظاهراً باید ترشیز جدید (کاشمر کنونی ) باشد ــ سلطانیه ضبط کرده است . بنابر مطالب مرآت البلدان (اعتماد السلطنه ، ج 1، ص 673)، در دوره ناصرالدین شاه ، سلطان آباد ــ که شهر جدیدالاحداثِ ایالت ترشیز بود ــ حصار و برج و بارو داشت و از شهرهای معتبر ایران شمرده می شد. در اواخر دوره ناصرالدین شاه ، کلنل گرگور در باره ترشیز نوشته است که نزدیکترین راه تهران ـ هرات از ترشیز می گذرد و محصولات انگور و انار ترشیز در سراسر ایران مشهور است (ج 2، ص 140). در 1312 ش ، نام ترشیز به کاشمر تغییر یافت (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 42، ص 84؛ نیز رجوع کنید به کاشمر*).

منابع : ابن اثیر؛ ابن حوقل ؛ معین الدین محمد اسفزاری ، روضات الجنّات فی اوصاف مدینة هرات ، چاپ محمدکاظم امام ، تهران 1338ـ1339 ش ؛ اسکندر منشی ؛ اصطخری ؛ اعتمادالسلطنه ؛ ایران . وزارت کشور. معاونت سیاسی و اجتماعی . دفتر تقسیمات کشوری ، اسامی عناصر و واحدهای تقسیماتی همراه با مراکز ، تهران 1379 ش ؛ بلاذری ؛ تقی بهرامی ، جغرافیای کشاورزی ایران ، تهران 1333 ش ؛ علی بن زید بیهقی ، کتاب تاریخ بیهق ، چاپ کلیم اللّه حسینی ، حیدرآباد 1968؛ حسن پیرنیا، ایران باستان ، یا، تاریخ مفصّل ایران قدیم ، تهران 1369 ش ؛ عبداللّه بن لطف اللّه حافظ ابرو، تاریخ حافظ ابرو ، ج 2: بخش جغرافیای خراسان ، چاپ کرافولسکی ، ویسبادن 1982؛ حدودالعالم ؛ حمداللّه مستوفی ، تاریخ گزیده ؛ همو، نزهة القلوب ؛ محمدرضا خسروی ، تاریخ کاشمر ، مشهد 1372 ش ؛ احمدبن محمد خوافی ، مجمل فصیحی ، چاپ محمود فرخ ، مشهد 1339ـ1341 ش ؛ دولتشاه سمرقندی ، تذکره الشعراء دولتشاه سمرقندی ، چاپ محمد عباسی ، تهران ؟[ 1337 ش] ؛ رشیدالدین فضل اللّه ؛ شرف الدین علی یزدی ، ظفرنامه : تاریخ عمومی مفصّل ایران در دوره تیموریان ، چاپ محمد عباسی ، تهران 1336 ش ؛ ابوالقاسم فردوسی ، شاهنامه ، ج 6، چاپ م . ن . عثمانوف ، مسکو 1967؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران ، ج 42: کاشمر، تهران : سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح ، 1363 ش ؛ گی لسترنج ، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، تهران 1364 ش ؛ مقدسی ؛ چارلز متکاف مک گرگور، شرح سفری به ایالت خراسان و شمال غربی افغانستان در 1875 ، ج 2، ترجمه اسداللّه توکلی طبسی ، مشهد 1368 ش ؛ رضاقلی بن محمدهادی هدایت ، کتاب فرهنگ انجمن آرای ناصری، چاپ سنگی تهران 1288، چاپ افست [بی تا.]؛ یاقوت حموی.
/ خسرو خسروی /

۲ نظر:

ناشناس گفت...

با درود

به گمانم مقصودتان "ترشیز همان بردسکن کنونی است" می باشد.

کاش همان طور که برای ترشیز و بست ضمه گذاشته اید برای درست خواندن بردسکن نیز زیر و زبر می گذاشتید تا به آسانی خوانده می شد.

با کمی دیرکرد نوروزتان پیروز !

اسفندیار

ناشناس گفت...

حمدالله مستوفی در نزهة القلوب نام بَردسکَن را به صورت بَرداورد یعنی دژ سنگی آورده و آن را یکی از چهار دژ تُرشیز (چهار محله) خوانده است.