جمعه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۹۳
معنی رُکن آباد
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلی را
رکن آباد شیراز که توسط اشعار حافظ معروف شده است، بر خلاف گفته فارسنامه ابن بلخی ربطی به رکن الدوله نداشته است و رکن آباد به معنی محل آباد شده توسط قنات بوده است. چه نخست این کلمه را به سادگی می توان بر پایه ریشۀ اوستایی و کُردی آن به صور رو- کان و رو- ک- کان به معنی محل چشمه تراشیده و خراشیده و کنده شده بوده است. دوم اینکه تعداد رکن آباد نام ایران زیاد است و همۀ آنها (به استثناء یکی) اکنون هم دارای قنات ذکر شده اند که معرفی آنها در لغت نامه دهخدا از این قرار است:
رکن آباد. [ رُ] (اِخ ) یا آب رکن آباد، نهر معروفی است از انهار شیراز که به قول صاحب فارسنامۀ ناصری رکن الدولۀ دیلمی در سنۀ 338 هَ. ق. احداث نموده منبع این آب در یک فرسخ و نیمی شمال شرقی شیراز است و آب مذکور از تنگ «اﷲاکبر» عبور کند و صحرای مصلی و باغ نو و تکیۀ هفت تنان و چهل تنان و تکیۀ خواجه حافظ را مشروب نماید. (از حاشیۀ دیوان حافظ چ قزوینی و دکتر غنی). قنات رکن الدین دیلمی است که در شیراز بنیاد کرده است و آب آن به شهر می رسد و آبی لطیف و خوشگوار بود. (از آنندراج) (از انجمن آرا) (از شرفنامۀ منیری) (از لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی کتابخانۀ مؤلف): ز رکن آباد ما صد لوحش اﷲ که عمر خضر می بخشد زلالش. (حافظ). نسیم خاک مصلی و آب رکن آباد غریب را وطن خویش میبرد از یاد. (حافظ). نمیدهند اجازت مرا به سیر و سفر نسیم باد مصلا و آب رکن آباد. (حافظ).
رکن آباد. [ رُ ] (اِخ) دهی ازدهستان حومۀ بخش میناب شهرستان بندرعباس. سکنۀ آن 200 تن است. آب آن از رودخانه. محصول عمدۀ آنجا خرما و مرکبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
رکن آباد. [ رُ ] (اِخ ) دهی ازدهستان علا بخش مرکزی شهرستان سمنان. سکنۀ آن 700 تن است. آب آن از قنات. محصول عمدۀ آنجا غلات و پنبه و پیاز. صنایع دستی زنان آنجا کرباس بافی است. راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج3).
رکن آباد. [ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان میبد بخش اردکان شهرستان یزد. سکنۀ آن 1024 تن است. آب آن از قنات است. محصول عمدۀ آنجا غلات و پنبه. صنایع دستی زنان آنجا کرباس بافی. راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
رکن آباد. [ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان. سکنۀ آن 126 تن است. آب آن از قنات. محصول عمدۀ آنجا غلات و برنج و پنبه. راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج1).
رکن آباد. [ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان برج اکرم بخش فهرج شهرستان بم. سکنۀ آن 238 تن است. آب آن از قنات است. محصول عمدۀ آنجا خرما و حنا. راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج8).
رکن آباد. [ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوه پنج بخش مرکزی شهرستان کرمان. سکنۀ آن 204 تن است. آب آن از قنات. محصول عمدۀ آنجا غلات و حبوب. راه آن شوسه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
رکن آباد. [ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کنارشهر بخش بردسکن شهرستان کاشمر. سکنۀ آن 677 تن است. آب آن از قنات. محصول عمدۀ آنجا غلات و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
رکن آباد. [ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومۀ بخش سروستان شهرستان شیراز. سکنۀ آن 100 تن است. آب آن از قنات. محصول عمدۀ آنجا غلات و تنباکو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
رکن آباد. [ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. سکنۀ آن 496 تن است. آب آن از قنات. محصول عمدۀ آنجا غلات و لبنیات. صنایع دستی زنان آنجا قالی و جاجیم بافی. راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج6).
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر