شنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۹۳

ریشۀ کلمۀ آلِشت/آلِش در گروه زبانهای ایرانی

آلشت کُردی و لُری به معنی تعویض و داد و ستد در لهجه های محلی ایران مورد بررسی دکتر محمد حیدری ملایری قرار گرفته است و برای آن ریشه ای در گروه زبانهای ایرانی جستجو شده است، ولی به نظر میرسد ایشان برای این کلمه ایرانی که صورت اصلی از نام شهرک آلاشت (محل داد و ستد) هم می باشد، ریشۀ ایرانی درستی پیدا نکرده است. به تصور این جانب ریشه اوستایی و سانسکریتی آن "آر-شَئِتَ" و "آر-سات" به معنی داد و ستد دارایی و مال می باشد. جزء "آر-" به معنی برخوردارشدن و حاصل کردن و "شَئِتَ" (سات) به معنی دارایی و مال می باشد. علی القاعده این کلمه مرکب اوستایی در پهلوی تبدیل به آلِشت و آلِش شده است.
از روی این مبحث دکتر ملایری در بارۀ نام شهرک آلاشت به چنین نتیجه ای رسیدم:
معنی نام شهرک آلاشت: نظر به محل کاربار تپۀ آلاشت می توان نام آلاشت را از واژۀ آلِشت لُری به معنی داد و ستد گرفت. دکتر محمد حیدری ملایری با بررسی واژۀ آلِشت/آلِش در لهجه های محلی ایران بر این باور رسیده است که تصادفاَ در کنار واژۀ ترکی آلیش ([داد و] ستد) واژه ای ایرانی به اشکال آلِشت و آلِش وجود داشته است که آن به معنی داد و ستد بوده است. صورت اصلی آلِشت را علی القاعده در کلمه مرکب اوستایی آر- شئِتَ و آر-ساتَ سانسکریت (داد و ستد دارایی و مال) می توان یافت. لذا اینجا معلوم میشود که نام آلاشت به معنی محل داد و ستد کالا و بازار بوده است.
مقالۀ تحقیقی دکتر ملایری را در این باب به عینه از سایت پارسی انجمن نقل می نمائیم:
درباره‌ی واژه‌ی پارسی «آلِش» از دکتر محمد حیدری ملایری (بر گرفته از سایت پارسی انجمن) در پارسی واژه‌ای هست که در بسیاری گویش‌ها به کار می‌رود ولی در زبان رسمی دیده نمی‌شود. این واژه «آلِش» (āleš) است به چمارِ (معنی) «عوض، بدل». به این نمونه‌ها آتانِش (توجه) کنید:
آلش (āleš) = عوض (آشتیانی)
آلش کردن = عوض کردن (آشتیانی)
ا‌لش (aleš) = عوض به جای دیگر (تاتی، تالشی)
آلش = دادوستد، مبادله، تعویض (تبری)
آلشا کردن، آلش هاکردن = عوض کردن (تبری)
آلش = جفت رحم پس از زایمان (تبری)
آلو (ālu) = جفت زایمان (تبری)
الش (aleš)، الیش (ališ) = عوض، بدل (تربت حیدریه‌ای)
الیش کردن = عوض کردن، لباس عوض کردن (تربت حیدریه‌ای)
آلش (ālaš) = عوض (سنگسری)
آلیش (āliš) = عوض (سمنانی)
آلُش (āloš) = عوض (لاسگردی، سرخه‌ای)
الش (aleš) = عوض، بدل (قاینی)
الش کرده = عوض کردن، بدل کردن (قاینی)
آلش (āleš) = عوض (کرمانی)
آلش کردن = عوض کردن (قمی)
آلشی = عوض، اشتباهی (قمی)
آلِشت (ālešt) = عوض (لری)
آلِشت کِرده (ālešt kerde) = عوض کردن (لری)
آلِشتی = بچه‌ی نحیف، عوض شده توسط اجنه (لری)
آلِشت = عوض (لکی)
آلِشت کردن = عوض کردن چیزی با چیز دیگر (لکی)
الیش (ališ) = عوض، تبدیل (هزارگی، افغانستان)
این واژه بااین‌که چنین کاربرد گسترده‌ای در سراسر پهنه‌ی ایران دارد در واژه‌نامه‌ی دهخدا جایگاه و دریافت سزاواری نیافته است. به کوتاهی بسیار می‌گوید:
آلش: (ترکی، ا مص) تبدیل، تعویض.
به شواناییِ‌ِ‌ (احتمالِ‌ِ) بسیار، چیزی که لغت‌نامه را به اشتباه انداخته ترکیب «آلِش-ورش» است در ترکی به چمار «داد و ستد». «آلش» در ترکی به چمار «می‌گیریم» است از ترکی آذری âlmâx یا âlmâgh («گرفتن») و «ورش» از vermâgh یا vermâx(«دادن»). همچنین در دهخدا درآیه‌ی ترکی «آلش دگش» را می‌بینیم، به چمار «بازرگانی، تجارت»، که بخش دوم آن ازdegišmâx «عوض کردن» است. به هر روی، این «آلش» ترکی هیچ پیوندی با «آلش» پارسی ندارد و ما در این گفتار می‌کوشیم نشانه‌هایی به دست دهیم در راستای ایرانی بودن این واژه.
بسیار شگفت‌انگیز است که واژه‌ی بیگانه‌ای بی‌آن‌که در پارسی رسمی-¬ادبی کاربرد داشته باشد چنین در گویش‌های گوناگون پارسی راه یافته باشد. ما در اینجا پیش می‌نهیم که «آلِش» سرانجام از پوروا-¬ایرانی ¬harH* به چمارِ «داد وستد کردن، معاوضه کردن، تجارت کردن، خراج پرداختن» (۲۰۰۷ Cheung) می‌آید. از این ریشه پدیدارانه (ظاهراً) هیچ واژه‌ی اوستایی یا پارسی باستان به ما نرسیده است، ولی در زبان‌های ایرانی میانه و نوین دو دسته واژه از آن سرچشمه می‌گیرند؛ یکی با پیشوند، دیگری بی پیشوند.
۱) گروه پیشونددار: واژه‌ی پارسیِ گوهر (guhar)، گهری (gohari)، گهول (gahul)، گهولیدن (gahulidan) به چمار «بدل کردن و عوض کردن» باشد. این واژه از پوروا-¬ایرانی ¬*hi-harH- می‌آید. در کردی (کورمانجی): guhér، guhérin، guhartin، gōrin و (سورانی) gōr-، gōrān«عوض کردن، بدل کردن» به کار می‌روند. در گورانی gurγān «عوض کردن». این واژه همچنین در فرهنگها به دیسه‌ی «کلوج، کلوجیدن، کلوچ، کلوچیدن» ضبط شده است.
واژه‌ی پارسی میانه wihīr-«تغییر،دگرشد» نیزازآنِ این گروه است.
۲) گروه بی پیشوند: در پارسی میانه harg و halg «وظیفه، باج، خراج، کار، کوشش». این واژه به عربی رفته و به دیسه‌ی «خرج» و «خراج» به پارسی بازگشته است. در سُغدی arsk «کار، کنش»، در یغناوی ark «کار»، در یدغه‌ای horγ، در مونجی (hōr(g «کار»، و در خُتَنی hära-«چیز، دارایی».
«آلش» به این گروه دوم پیوند دارد و فرگشتِ دیسش (تشکیلِ) آن چنین است:
*harH- → *arH- → *ark- (مانند یغناوی)→ *alk- → alš
خودآوای‌ِ (مصوت‌ِ) آغازین می‌تواند بلند باشد یا کوتاه و دو هم‌آوای‌ِ (صامت‌ِ) l(ل) و š (ش) را خودآواهای u، a، و i از هم جدا می‌کنند، بسته به گویش.
ما در پارسی به واژه‌ی آلش و کَروازِ (فعل) آن «آلشیدن» نیاز داریم. در «فرهنگ ریشه ‌شناسی اخترشناسی و اخترفیزیک» یکی از هموگ (معادل) های change «آلش، آلشیدن» است. همچنین «گَهول، گهولیدن» برای exchange به کار رفته است.

هیچ نظری موجود نیست: