یکشنبه، آذر ۰۹، ۱۳۹۳
عیلام و افسانه ممنن
عیلام و افسانه ممنن «1» از صفحه 65 تاریخ ایران، جلد 1 تألیف سرپرسی سایکس، ترجمه داعی گیلانی
ایلام علاوه بر جلگه رسوبى حاصلخیز، نواحى كوهستانى نیز دارد كه در شمال و مشرق واقع است و در آنجاها ظاهرا
نژاد سیاه نبوده است، بنابراین لااقل دو قوم مختلف در ایلام سكنى داشته اند یكى سیاهان در جلگه و دیگرى سفیدان در
كوهستان «2» و بنظر میآید كه یونانیها «3» هم اجمالا این مسئله را دانسته بودند چنانكه در افسانه هاى خود نقل كرده اند
كه ممنن كه بكمك ترووا «4» آمد فرزند یكنفر زن كوهستانى كیسیا «5» نام و یك مرد سیاه موسوم به تیتونوز «6» بود و
لشكرى از اهل شوش و اتیوپى بكمك پیریام كه عم او بود برده بدست اشیل كشته شد، همر شاعر نیز اشارت مختصر به
ممنن دارد و ظاهر است كه او را شخص مهمى میداند زیرا كه در كتاب ادیس سى «7» وقتیكه اولیس از پسر ممنن با
ممنن گفتگو میكند میگوید «دلیرى عالى نسبتر به ترووا نیامده و اگر نسبى عالیتر ازو بخواهى جز نسب تو نیست» و در
جاى دیگر در وصف او میگوید تیره رنگ «8» است و از نكات قابل توجه این است كه در این افسانه ها كه نویسندگان
یونانى ضبط كرده اند اسمى از بابل و نینوا نیست و اگر افسانه هاى مزبور اساس تاریخى ندارد از نظر معرفة الامم و ذكر
قبائل و نژادها بى اعتبار نیست. یونانیان وقتیكه اقوام سیاهى در ایلام دیدند طبیعة آنها را با اتیوپى هائی كه بوسیله مصریان
شناخته بودند در یك ردیف قرار دادند و همین سبب گردید كه تیتونوز مذكور را بایران منسوب دارند.
توضیحات: شماره 3. رجوع شود به استرابو، 2 ،3 ،15. و نیز به هردوت، 54 ،5. در آنجائیكه شوش شهر ممنن نامیده شده است. هسیود او را پادشاه سیاهان خوانده است. «مؤلف»
شماره 5. کیسیا به سومری به معنی پایینی نامی بر عیلام جنوبی بوده است.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر