چهارشنبه، شهریور ۲۳، ۱۴۰۱

معانی هندوایرانی و عربی غَزَل

واژهٔ غزل که در قاموس قرآن به کار نرفته است به صورت گاثَ-اَلَ به لغت سنسکریت و اوستائی به معنی [دارای] شعر و سرود عالی و به صورت غَزَل به عربی به معنی رشتن است. یعنی غزل بهواژهٔ غزل که در قاموس قرآن به کار نرفته است به صورت گاثَ-اَلَ به لغت سنسکریت و اوستائی به معنی [دارای] شعر و سرود عالی و به صورت غَزَل به عربی به معنی رشتن است. یعنی غزل به معنی شعر و سرود عالی و یا موزون (گاث-تاله) معرّب از زبان‌های هندوایرانی به نظر می رسد:
The term ‘gāthā’ (गाथा) occurs in the Ṛg-veda and Avesta meaning usually a song or verse.
Gathala, as, m. (Pāņ.iii, 1,146) a singer.
गाथ m. gAtha song
गाथा f. gAthA verse
अल n. ala (Ara) excellent
غزل می تواند به معنی شعر و سرود موزون هم باشد:
गाथ m. gAtha song
गाथा f. gAthA verse
ताल m. tAla rhythm
مطابق لغت نامهٔ دهخدا: غزل. [غ] (ع مص) رشتن ۞. مغزول، نعت از آن است. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (غیاث اللغات) (آنندراج). ریسمان رشتن. (ترجمان علامهٔ جرجانی ص 73). ریسیدن. (غیاث اللغات). رشتن. غُزول. || نوازش کردن: اخذ فی غزلهم والرفق بهم. (دزی ج 2 ص 211). || (اِ) رشته ۞. (منتهی الارب) (آنندراج). ریسمان. رسمان. (لغت محلی شوشتر ذیل رسمان). ریسمان. (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات). مغزول از نظر تسمیه به مصدر و منسوب آن غزلی است. (اقرب الموارد). ج، غُزول. (دزی ج 2 ص 211). رسن. (غیاث اللغات).
- دارالغزل؛ جایی که زنان رشته های خود را میفروشند. (دزی ج 2 ص 211).
- غزل حریر؛ ابریشم رشته شده.
- غزل قطن؛ کتان رشته شده.
|| ریسمانی که با آن جانوران وحشی را میگیرند. || پیچک مو (درخت). || شراب غزل الکرم؛ از نوشابه هایی که معده را تقویت کنند و اشتها آورند. (دزی ج 2 ص 211).

هیچ نظری موجود نیست: