عدم اطلاع از ریشه های تاریخی انسانها خصوصا جوانان را به افراط و تفریط در مسائل قومی و فرهنگی می کشاند. در اینجا مطلبی درباره منشأ زبان آذری می آوریم تا معلوم شود که حقیقت ادعایی بین پان ایرانیستها و پان ترکیستها به قول خیام نه آن است و نه این.
اخیراً در سفر به ترکیه کتابهایی در باب نام و نشان این مردم از نویسنده آذری به نام زاعور حسنوف و ترجمه ترکی کتاب اسکیتان از گراکوف نویسنده روس تهیه کردم که کتاب دوم بر اساس تحقیقات دیگران و خیلی مستند تألیف شده است. گرچه در موقع خواندن متن انسان احساس می کند نویسنده صرفاً برای ادای یک تکلیف اداری و دولتی بدین کار پرداخته است و به خود جرئت وارد شدن در بحث و جستجوهای طولانی و پیامد دار را نداده است. نویسنده کتاب اول بر عکس خیلی شجاعانه وارد موضوع اسکیتان شده است و خواسته است که با توجیهات اساساً ناروا به زور احساسات شدید ملی گرایانه اثبات کند که اسکیتان پادشاهی از ترک زبانان بوده اند. در حالی که منابع تاریخی از عهد قدیم و اساتید لغت شناس صلاحیت دار شرق و غرب با دلایل و اسناد به صراحت اوستایی و سانسکریتی بودن زبان ایشان سخن رانده اند. کلا در جمهوری آذربایجان این سنت غلط تحمیل احساسات ناسیونالیستی سطحی نگر بر منابع کهن جا افتاده است. نگارنده این موضوع را نخستین در نوشته یک آذری تبریزی به نام پروفسور محمد تقی زهتابی مشاهده کردم و بعد در نزد سفیران این فرهنگ به عینه شنیدم. در حالی که در عهد باستان حتی تا اواخر دولت عثمانی و قاجار سنت ملی گرایانه حاضر ابداً بدین شدت و حدت وجود نداشته است. سلطان سلیم شعر به فارسی می سروده است و گویا شاه اسماعیل ما بر عکس به زبان ترکی. در اردوی بزرگ اسکیتان و هونها (هسینگونوها، به زبان سکایی یعنی دارندگان اسبان خوب) و گوگ ترکان و مغولان هم همین موضوع صادق بوده است و ایشان بر قبایل مختلف اللسان فراوانی حکومت می نموده اند و لشکریان و امیرانشان نیز از ایشان تشکیل میشد. عجیب این است که این ناسیونالیستهای افراطی از جمله دکتر جواد هیئت نیز از وجود ترکان اوتی (آذری) که از عهد فرورتیش (فرائورت/ سیاوش) فرمانروای مقتول ماد در گنجه به همراه مادیای اسکیتی (افراسیاب) بدین ناحیه رسیدند و در همان مناطق مادی و کاسپی نشین سکنی گزیدند، بی خبر هستند. این مطلب سوای خبر استرابون در اخبار کتب پهلوی نیز باقی مانده است: آن جا که میگویند افراسیاب مردمانی را در کنار هزار چشمه آب و شط و رودخانه قابل کشتی ران در سمت کیانسی (کاسپی) سکونت داد. نامهای مادی-کُردی این مردم یعنی آرانی؛ آگوانی و آلوانی (آلبانی) جملگی مترادف با نام ترکی ایشان یعنی اوتی مذکور در منابع یونانی و ارمنی به معنی آذری است. این کلمه آذری ربطی به نام آذربایجان نداشته است که زبانهای مادی و پهلوی در آنجا رایج بوده است. چنانکه نویسندگان عهد اعراب خبر میدهند در دوران اعراب زبان اینجا پهلوی معرب شده بود بعد زبان آذری رایج شد که "به جز خودشان کسی آن را نداند" یعنی با زبانهای ایرانی حوالی خود کاملاً بیگانه بوده است. چنانکه گفته شده است زبان پهلوی معرب آذربایجان در حال نزع به سادگی با زبان آذری مردمان ارانی از جمله گرگریان عهد روادیان که بازوی نظامی حکومت را تشکیل میدادند؛ جایگزین گردید و هجومهای متوالی ترکان غز نیز به هنگام عبور از این نواحی (لابد همراه با سکونت گزیدن برخی از ایشان در گوشه و کنار آنجا) بی شک به رواج و گسترش زبان ترکی آذری را سرعت بخشید. در دوره صفوی زبان آذری به همین زبان ترکی رایج در آذربایجان و اران گفته میشده است که بسیاری از محققین با توجه به بقایای زبان پهلوی در این نواحی در عهد شیخ صفی الدین اردبیلی همان را زبان آذری گمان نموده اند که در واقع باید میگفتند زبان پهلوی آذربایجانی نه زبان آذری که همان زبان اوتی (ارانی) است که کتاب ده ده قورقود (پدر دانای آتش مقدس، همان اران خبر موسی خورنی و اران گشنسب کتاب پهلوی شهرستانهای ایران) که نوعی اوستای منحصر به فردی است بدین زبان برجای مانده است.
معانی اسامی تور، ترک ، سکا و اسکیت که منظور اولیه و اصلی مان از این گفتار بود؛ بنا به سالها تفحص اینجانب و شرقشناسان از این قرار است: ضیاء گوکالب و بارتولد به درستی کلمات تور و تورک را در زبان ترکی به معنی قبیله حکومتی گرفته اند. یعنی این ترجمه ترکی نام آریایی قبیله سکائیان پادشاهی شمال دریای سیاه یعنی پارالاتها (حاکمان و قانونگذاران، پیشدادیان) بوده است. لذا نام تور بعداً به اوستا و کتب پهلوی و شاهنامه وارد شده است. در اصل نام کهن و اصلی ایشان سکا (شکا، شکار) و اسکیث (ایشکوزا، شکوزا) به ترتیب به معانی دارندگان توتم بز کوهی و پرستندگان توتم بزکوهی است. نام ماساگتها نیز از همین ریشه به معنی دارندگان توتم گوزن (به عنوان بزکوهی بزرگ) است چه همانطوری که آبایف محقق اوستی دریافته است نام بعدی ایشان یعنی آلان نیز به معنی منسوب الن (گوزن بزرگ؛ توتم تیز و تند ایزد خورشید آلانها) است. در اسطوره نارتهای اوستیها نام دو تن از ایزدان اسکیتان به صورت بات-راز (پات-ارز،سرور جنگ، آرس) و دون باتیر ( پهلوان بزرگ= تگی ماسادس) به وضوح دیده میشوند. سکاهای پادشاهی (اسکیتان اسلاف اسلوونها) سرانجام به همراه ایسدونها (یازیگها، اسلاف صربها) و سئورومتها/سرمتها/آمازونها (کرواتها) و آنتاها (اسلاف بوسنی ها) به غرب بالکان رسیدند و به تدریج زبان سکایی و ایرانی خود را فراموش کرده و به زبان دوم اسلاوی خویش متکلم شدند و در سلک ملل اسلاوی در آمدند. تنها در نیمه دوم قرن گذشته میلادی بود که میلان هوستیچ محقق کرووات و نویسنده کتاب از "هرات تا کرواسی" و تادئوتس سولمیرسکی نویسنده "کتاب سرمتها" که از وزرای فرهنگ سابق لهستان بود، تبار سئورومتی-سکایی و ایرانی ایشان را بیان نمودند.
در پایان به معنی لفظی اسامی برخی از قبایل بزرگ ترک-سکا را به همراه معنی لفظی پیشنهادی مان مطرح می نمائیم: غز (گو- اوز= گوک ترک یعنی ترکان حکومتی اصلی)،اوغوز (اُو-گو- اوز= رعایای مردمان ترک= ترکمن)، بلغار (در اساس بل اویغور= قبایل فراوان حکومتی) که قبایل عمده آن از ووسونها (یعنی دارندگان سگان خوب و جنگی یا اسبان خوب تشکیل شده بود)، سابیر (سواران= هونها)، اویغور (قبیله حکومتی اشراف و نجبا) است که در اسطوره اسکیتی بسیار با ارزش کهن به صورت ائوخاتیان (خانمانهای نیک) به عنوان ملت لیپوکسائیس یعنی پادشاه مردم کناری (=تاتاران) به شمار رفته اند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر