یکشنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۹۲
تحقیقی در باب نام و نشان خدای لولوبی-کُردی "کیور"
در فرهنگنامه انترنتی ویکیپدیای آذربایجانی، زیر عنوان لولوبی، نام خدای قبیله ای لولوبیها با قاطعیت از روی منابع بابلی "کیور" Kiur ذکر شده است که کلمه کوردا (آفریدگان کیور) و کُرد می تواند منتج از آن بوده باشد. گرچه در این مطلب نقل قولها را دقیق مشخص نکرده اند و معلوم نیست که مطلب مذکور از کدامین آکادمیسین نامبرده شوروی می باشد. ما در اینجا تلاشی برای تعیین نام و نشان این ایزد باستانی می نمائیم: می دانیم که در اساطیر ایرانی و عرب مربوط به کُردان از کرمائیل (به کُردی یعنی خدای خرد کننده و جونده با دندان) و ربیعه بن نزار و مضر بن نزار (در مجموع یعنی ضرر رساننده بهاری) مطرح میشود که هر سه نام نشانگر نام باستانی لولو (گراز) می باشد که ریشه نام لولوبی بوده است. یعنی از اینجا چنین معلوم میشود که خود نام کرمانج (در معنی منسوب به خرد کننده و جونده با دندان) هم اشاره به همین توتم قبیله ای و خدای قبیله ای لولوبیها داشته است. امّا برای مشخص کردن خود نام کیور باستانی کلمه کُردی که یر یا کیه ر را در دست داریم که به معنی بزغاله است لابد همان بزان اساطیری که با کرمائیل و کوهستان مربوط شده است. ولی کلمه خیرۀ فارسی به معانی سرگشته، حیران، لجوج، سرکش، شجاع و دلیر و واژۀ کُردی خیرس در معنی گراز (به معنی حیوان شتابندۀ سرگشته و لجوج و شجاع) نشانگر آنند که در اساس از این خدای توتمی نه بُز بلکه گراز منظور بوده است. اینکه در اساطیر عهد اسلامی کُردان را اولادان جن هم معرفی نموده اند لابد از این جا است که کلمه خیور در کُردی همچنین به ظاهر به کُردی معنی دارای رب النوع جن را می داده است.
نامهای فرمانروایان کهن لولوبی ساتونی و ایماشکون به صورت سَتینی و اَماشکون در کُردی- اوستایی به معنی نیرومند و گراز نیرومند می باشند.
جالب است که در فرهنگ سانسکریتی سوکَراه به معنی گرازآمده است که به سادگی می تواند ریشه نام سورانی و ساگارتی (از ریشه سوکَراه-تی= پیرو گراز) بوده باشد.از آنجائیکه لُولَ در کردی به بچه گراز اطلاق گردیده است لذا معلوم میشود نام مردم لولوبی که در آذربایجان و کردستان می زیسته اند و نیاکان کُردان هستند به معنی پرستندگان و گرامی دارندگان گراز بوده است. حتی نام مردم کاسپی را نیز می توان پیرو و پرستنده گراز معنی نمود، گرچه در هیئت کا-سپی مفهوم سگپرست نیز از آن عاید می گردد.
از سوی دیگر از آنجاییکه نام سانسکریتی اسگرته که صورت مادی نام ساگارتیها معنی انسان یا حیوان زندگی کننده در غار معنی میدهد. از این موضوع می توان چنین نتیجه گرفت که نام اسگرتیا (ساگارتی) در اساس به معنی دارندگان حیوان توتمی غارپناه یعنی (گراز) بوده است.
بر پایه گفتار فوق نام کوهستان زاگروس را میشود منتج از نام زا-گراز (گراز زادگان= لولوبی ها) شمرد.نام کیور به صورت خی-او-ئیر به زبان طبری-اوستایی به معنی گراز نیرومند است. به قول آثنه اوس، انگارس خوابگزار آستیاگ، گراز نیرومند و ترسناک خواب آستیاگ را تعبیر به کوروش کرد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
با درود فراوان
شما در این مطلب آورده اید که ( کرمانج= خرد کننده و جونده با دندان ).
جالب است که به اطلاع برساند که ماخرد کردن با دندان و جویدن و خرد کردن با دندان را ( کوروجیدن )می گوییم .می پندارم که بی ربط با فرمایشات شما نباشد .قبلا عرض کرده بودم که ما هنوز به پهلوی قدیم که به علت همسایگی با کردستان و لرستان و همدان با واژه های کردی و لری و اندکی ترکی آمیخته شده است سخن می گوییم .ولی چهار چوب همان پهلوی قدیم است . بله ( کوروجیدن = با دندان خرد کردن و جویدن ) است
نام کیور به صورت خی-اور در زبان مازندرانی به معنی منسوب به خوک/گراز است.
ارسال یک نظر