دوشنبه، آبان ۱۵، ۱۴۰۲
ریشهٔ واژه های فارسی ذات و نژاد
در ملحقات لغت نامهٔ دهخدا در پارسی ویکی در بارهٔ واژهٔ ذات فارسی چنین آمده است:
ذات:
"این واژه پارسی اوستایی است؛ ولی با اینکه شادروان دهخدا بسیار پژوهشگر بوده، چون دسترسی خوبی به واژه های اوستا نداشته، ذات را عربی دانسته. اینک به این واژه های اوستایی بخوبی بنگرید:
خْوَذاتَ xvadhãta (ذات از خود، هستی از خود، خود آفریده، قائم بالذات)
تَرَذاتَ taradhãta ذات برتر، اشرف مخلوقات، برترین آفریده
دوژ نیذاتَ duž nidhãta زن بدسرشت ـ بد ذات
دوژ نیذاتو duž nidhãtu مرد بدسرشت ـ بد ذات
سْتیذاتَ stidhãta هستی بخش، خالق ذات
مَزدَذاتَ mazdadhãta ذات مزدا داده، آفریده ـ مخلوق مزدا
هوذاتَ hudhãta زن یا ماده خوش ذات."
نیذاتَ به اوستایی به معانی پیوسته و سرشت و خوی، اساس واژه های نژاد و ذات فارسی به نظر می رسد. نیذاتَ ترکیب پیشوند «نی» (در، توی) و «ذاتَ» (داده) بوده است. جزء پیشوندی «نی» آن در نی-ذات (سرشت) به سبب ساده شدن افتاده است و ذات به صورت سنسکریتی جات به جای نیذات (سرشت) نیز به کار رفته که در لغت نامهٔ دهخدا هم اشاره ای بدان آمده است:
जात n. jAta (dhAta) origin
ذات عربی به معنی ذات فارسی نیست و آن در قاموس قرآن، تبیان به معنی صاحب، چنین توضیح داده شده است:
ذات:
مؤنث ذو است به معنى صاحب نحو [آل عمران:119]، موصوف آن جمع است لذا مؤنث آمده يعنى: خدا به چيزهائى كه در سينههاست و مصاحب سينه هاست داناست. اسن كلمه 30 بار در قرآن آمده است [ذاريات:7]. چون سماءِ مؤنث است لذا وصف آن ذات آمده. تثنيه آن ذواتان و جمعش ذوات است نحو [رحمن:49]. هر كه از مقام پروردگار خويش بترسد دو بهشت دارد... هر دو داراى شاخه هاست. اما جمع آن در كلام مجيد بكار نرفته است. ناگفته نماند: ذات گاهى به معنى طرف، حال و نفس الشيى آمده نحو [كهف:17]. يعنى از كهف آنها بطرف راست ميل مىكند و نحو [انفال:1]. يعنى حاليكه در ميان خويش داريد اصلاح كنيد. در اقرب الموارد پس از شمردن موارد استعمال آن مىگويد در اكثر اين عبارات راجع آن است كه ذات همان ذات به معناى صاحب باشد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر