دیشب که مروری دوباره بر تاریخ کورشنامه گزنفون در باب فرمانروایان ارمنستان در عهد آستیاگ و کورش داشتم به ناگاه مطلبی را متوجه شدم که قبلاً بدان توجه کافی مبذول نداشته بودم آن این بود که گزنفون تیگران را پسر بزرگ پادشاه ارمنستان ذکر کرده است. این بدان معنی است که وی همان مگابرن ویشتاسپ برادر خوانده کورش پسر بزرگ سپیتمه جمشید است. در حالی این جانب پیشتر وی را با پسر کوچک زریادر سپیتاک پسر کوچک سپیتمه جمشید مطابقت داده بدین ترتیب نگارنده در تطبیق شخصیتهای سلسله پادشاهی ارمنستان در کتاب تاریخ ارمنستان موسی خورنی با فرمانروایان کیانی (مادی) به راه خطا رفته بودم که حال باید بر گردم در هر نه جلد تاریخ اساطیری تطبیقی ایران باستان آنها را اصلاح کنم که کاری طولانی خواهد بود. ولی جنبه خوش این پیشامد این است که از این طریق از جمله نام واقعی پسران زریادر سپیتاک (زرتشت، گائوماته بردیه) از کتاب تاریخ ارمنستان موسی خورنی به خوبی آشکار میگردند.
خارس میتیلنی رئیس تشریفات دربار اسکندر در ایران از اسطوره عاشقانه ای در ماد صحبت می نماید که قهرمانان آن زریادر (یعنی زرین تن، زریر اوستا و شاهنامه) و آتوسا (دختر پادشاه آماردان، منظور کورش سوم) است. و بزرگان ماد دیوار قصرهای خویش را به تصویر ایشان می آراستند. به گفته وی زریادر در ماد کوچک و اران تا دروازه دربند داغستان حکومت داشت. او برادر بزرگتری داشت به نام ویشتاسپ (سگ وحشی= ببر، در همان مفهوم سگان وحشی اساطیری که ثریته را در جنگلهای مازندران دریده بودند). این ویشتاسپ در ماد سفلی (منظور بین آذربایجان و تا رود هالیس = قیزیل ایرماق یعنی ارمنستان و کپادوکیه) فرمانروایی میکرد. یعنی بر خلاف اوستا و شاهنامه این ویشتاسپ کیانی نبود که همسر آتوسا (هوتس) بوده است بلکه شوهر آتوسا دختر کورش برادر کوچک وی زریادر است.
کتسیاس طبیب و مورخ دربار پادشاهان میانی و آخری هخامنشی در کتاب خود پرسیکا از این دو برادر تحت اسامی مگابرن (بی باک بُرنده) و سپیتاک (فرد سفید اندام) یاد میکند و میگوید که این دو فرزندان سپیتمه (فرد سفید رخسار) داماد و ولیعهد آستیاگ و شوهر آمیتیدا دختر آستیاگ بود و مگابرن و سپیتاک نواده های دختری آستیاگ بودند. می افزاید چون این دو به دست سپاه کورش دستگیر شدند. آستیاگ (یعنی تاجدار یا ثروتمند) که در همدان (پایتخت ماد) قایم شده بود برای رهایی ایشان خود را تحویل سپاه کورش کرد. اما از خبر گزنفون بر می آید که منظور از آستیاگ در اینجا سپیتمه فرمانروای نواحی واقع بین دریای خزر تا رود هالیس است و منظور از پایتخت دژ شوشی که مقر حکومت سپیتمه (به قول گزنفون آبرادات، مخلوق نگونسار). به قول کتسیاس آستیاگ و داماد و ولیعهد او سپیتمه به قتل رسیدند و کورش، آمیتیدای پیر را به عنوان ملکه دربار خود برد و پسرانش مگابرن و سپیتاک را از حکومت ارمنستان و کپادوکیه و اران و آذربایجان خلع نمود و به ترتیب به حکومت گرگان و حکومت دربیکان سمت بلخ (منظور سکائیان پارسی دروپیکی، سکائیان برگ هئومه) بر گماشت تا از سرزمین اصلی خود به دور باشند.
بدین ترتیب مگابرن (ویشتاسپ) و سپیتاک (زریادر) تبدیل به پسر خواندگان یا برادر خواندگان کورش شدند و خود وی در تاریخ اساطیری و دینی ملقب فریدون=هخامنشی، فرشوشتر= شهریار جوان، نوذر= فرمانروی نو گردید. هرتسفلد ایرانشناس نامی آلمانی بر این عقیده بود که سپیتاک پسر سپیتمه حاکم دربیکان بلخ همان زرتشت سپیتمان است. وی توجه نکرده است که کتسیاس و گزنفون در همین عهد آستیاگ و کورش فرمانروایان سمت ارمنستان و بلخ را بردیه (منظور گائوماته بردیه، شوهر آتوسا دختر کورش) معرفی نموده اند که از اینجا به این همانی گائوماته بردیه، زرتشت سپیتمان (هر دو همزمان هم حاکم آذربایجان و هم بلخ در دو برهه زمانی متفاوت با هم) و زریادر سپیتاک پسر سپیتمه می رسیم.
موسی خورنی نام-لقب پدر تیگران (ویشتاسپ) یعنی سپیتمه را یرواند (ائورونت= تیز) آورده است که مطابق نام اوستایی ائوروت اسپ (تیز اسب) یعنی لهراسب کیانی پدر ویشتاسپ کیانی (گشتاسپ) است. گزنفون در این رابطه نام وی را ذکر نمی کند و صرفاً اشاره میکند که فیلسوف-مغ دانای ارمنستان (منظور سپیتمه، آبرادات) به دستور فرمانروای ارمنستان (در اساس منظور کورش) به قتل رسید.
در اینجا خلاصه ای از مطالب مربوط به تیگران را از کتاب ارمنستان موسی خورنی مورخ ارمنی عهد فیروز و بلاش و قباد ساسانی نقل می نمائیم. گفتار وی با افسانه های روایات شفاهی گذشته در آمیخته چنانکه وی از طریق این روایات به خطا تیگران (ویشتاسپ) را متحد کورش سوم و مخاصم پدر بزرگ مادریش آستیاگ معرفی می نماید که از برای اتحاد جلب اعتماد و دوستی خواهر خود تیگرانوهی را به زنی به او داده است. وی از نسبت خانوادگی درست تیگران با آستیاگ (به قول وی آژدهاک= ثروتمند) خبر نداشته است. بر خلاف وی در واقع کورش سوم نواده دختری آستیاگ نبود. ولی به احتمال زیاد کورش دوم پسر چیش پیش دوم نواده دختری فرائورت (فرود-سیاوش) چهارمین پادشاه ماد بوده است. ضمناً موسی خورنی عنوان شامیرام (شاهکش) را به جای نامهای سمیرامیس ملکه آشور ، تومیریس ملکه ماساگتها قاتل کورش (آرا= نجیب)، کورش قاتل سپیتمه (آرا= نجیب) و داریوش اول قاتل زریادر سپیتاک (آرا آرایان، نجیب فرزند نجیب، گائوماته زرتشت) و همه ایشان را فرد واحدی به شمار می آورد. موسی خورنی عنوان جانشین آرا آرایان را انوشاوان (یعنی بیمرگ) آورده است چون فرزند کوچک زریادر سپیتاک (گائوماته بردیه، زرتشت) که در اوستا و کتب پهلوی با عنوان خورشید چهر و بستور (جوشن بسته) ذکر شده است بعد از نبردهای طولانی با داریوش در ارمنستان سر انجام متواری شد و دست داریوش به وی نرسید تا تصویر و شرح قتلش را در کتیبه بیستون ردیف نماید. عموی وی یعنی مگابرن (ویشتاسپ) نیز که در این زمان در گرگان حکومت می نمود سرانجام بعد از نبرد با ویشتاسپ هخامنشی و پسرش داریوش چون تاب مقاومت در خود ندید به سوی شمال نزد چادر نشینان استپها متواری گردید. در شاهنامه هم قهرمانیهای گشتاسپ (ویشتاسپ کیانی) همانند واریانت ارمنی و یونانی خود تیگران در سمت آسیای صغیر صورت میگیرد.
موسی خورنی تحت عنوان "نسل و تبار تیگران و اقوامی که از او منشعب شدند" چنین میگوید:
"همانطور که برای من روایتگر حکایت کردن روایات موثق از تیگران اول بنیانگذار ما و خدمات او خوشایند است همان قسم هم برای تو خواننده لذت بخش است که سخنی از تیگران فرزند یرواند بشنوی که چگونه رجلی بود و چه حماسه ها و شجاعتها از او سرزد و شرح حال او چگونه است؟ لذا من دوست دارم بر حسب شجاعت آنها را به ترتیب زیر بنامم: هایک (عقاب، نیای اساطیری ارامنه)، آرام (آرامو، نخستین فرمانروای اورارتو) و تیگران (ببر، مگابرن ویشتاسپ کیانی) زیرا به عقیده من اولاد دلیران نیز دلیرند. غیر اینها را بگذار هر کس به هر ترتیبی که مایل باشد بنامد. لیکن از لحاظ میتولوژی هم که باشد گفتهً ما محقق است. آرامازد (اورمزد، اهورامزدا) اصلاً وجود ندارد لیکن فقط برای کسانی که مایلند آرامازد باشد، چهار آرامازد وجود دارد که یکی از آنها کوند آرامازد (اهورامزدای تاس) است. بسیارند کسانی که نامشان تیگران است اما از نژاد هایک این یکی و یگانه؛ و آن کسی است که اژدهاک (اژدها) به قتل رساند و خاندان او و آنوش (بیمرگ) اُم ویشاپها (مادر اژدها نژادان) را به اسارت برد و با یاری کورش و حسن نیت و موافقت او حکومت مادها را غصب کرد. باب (بوپ، دارنده لباس نفیس)، تیران (دارنده اوج و رسایی و بزرگی) و واهاگن (کشنده دشمن) پسران او (تیگران، ویشتاسپ) هستند. که در باره مولود آخری (واهاگن،همنام خدای جنگ و رعد ایرانیان، خورشیدچهر کتب پهلوی) در افسانه های ما چنین آمده است:
«آسمان در مخاض (درد زایمان) بود و در مخاض زمین
به درد زایمان افتاده بود بحر ارغوانین
نی سرخ فام در نیستان بحر بیکران
تشنج دار همی بودی از درد زایمان
از درون ساقه نی همی دود شد روان
شعله آتش نیز از ساقه نی بود دوان
بیرون شدی از میان شعله از آن
یکی گیسو طلایی جوان
دوان بود یکی گیسو طلایی نوجوان
داشت او آذرین گونه زلفان
او داشت ریشی چون شعله درخشان
بودش دو چشمانش دو خورشید درخشان»
ما به گوش خود شنیدیم چگونه این ترانه را به همنوازی طنبور ترنم میکردند. سپس در بارهً جنگ واهاگن (در مقام ایزد جنگ) با اژدها ها و پیروزی او بر آنها سروده میشود و چیزهای بسیاری متشابه به دلاوریهای هراکلس در باره او می سرودند و نیز گویند او را تألیه و پرستش و در گرجستان به قامت او مجسمه بر پا کرده و با ذبح قربانی ستایش می نمودند (اشاره شاهنامه به بیژن= دور درخشنده در سرزمین گرازان سمت ارمنستان نشانگر همین موضوع است). واهونیهای ارمنستان (تیره نجبا) از نسل واهاگن هستند."
از آن جایی که کورش بعد از ساقط کردن آستیاگ و ولیعهدش سپیتمه (یرواند قصیر السلطنه) مکان فرمانروایی مگابرن (تیگران) از ارمنستان و کپادوکیه و ماد سفلی به گرگان منتقل ساخته بود لذا معلوم میگردد که آن ناحیه در عهد نائب السلطنه کمبوجیه در ایران یعنی عهد گائوماته بردیه (زریادر سپیتاک) به فرزند کوچک او واهاگن (یعنی کشنده دشمن، خورشید چهر سرور جنگجویان) محول شده بود. چنانکه در اوایل کودتای داریوش بر ضد گائوماته بردیه و وه یزداته بردیه (پسر کوچک سنگین وزن کورش) وی حاکمی ارمنی به نام ارخه پسر هلدیته از جانب خود به حکومت بابل منسوب نموده بود. یعنی باب (بوپ، دارنده جامه نفیس)، تیران (دارنده اوج و رسایی و بزرگی) و واهاگن (یعنی زننده دشمن معادل بهرام= وهر- رم یعنی زننده دشمن) همان سه پسر گائوماته بردیه (زرتشت، زریادر سپیتاک) که نامهایشان به ترتیب ایسدواستر (دارنده جامه نفیس و مطلوب)، اورتدنر (یل بزرگ و رسا) و خورشیدچهر (درخشان چهره) قید شده اند. مطابق اشاره کتسیاس پادشاه دربیکان عهد کورش (سپیتاک پسر سپیتمه) و دو پسر بزرگ و میانی وی که در سپاهشان فیلان و سواران هندی وجود داشتند (یعنی بر امور هندوستان نظارت می نمودند) همزمان [لابد در زمان کودتای داریوش و جریان مُغ کشی) کشته شدند. این می رساند فرمانروای ارمنستان که در آغاز حکومت داریوش مدتی طولانی با سپاه داریوش نبرد کرد و سرانجام همانند عموی خود مگابرن (تیگران) حاکم گرگان به سوی قبایل شمالی گریخت، همان واهاگن (خورشیدچهر) بوده است.
در روایات ملی ایرانی که به طور شفاهی حفظ شده است. ویشتاسپ کیانی (مگابرن، تیگران) با فرمانروای مخاصمش ویشتاسپ هخامنشی پدر داریوش و حاکم پارت در آمیخته و یکی شده است. در این رابطه نام ویشتاسپ کیانی با عنوان ارجاسپ (دارنده اسب با ارج یا در اصل ارزَسپ= سگ جنگی/ببر) جایگزین شده است و عنوان سپنداته (مخلوق مقدس) یا اسفندیار (یاری شده مقدس) که کتسیاس به درستی آن را متعلق به گائوماته بردیه (زریادر سپیتاک) می داند به قاتل او داریوش تعلق پذیرفته است. بدین ترتیب آخرین کیانیان با پادشاهان هخامنشی نسل ویشتاسپ در آمیخته اند و نامهای وهومن سپنداتان و ارتخشتر وهومن به خشایارشا (یعنی پادشاه نیک کردار= بهمن) و اردشیر دراز دست تعلق گرفته است. بنابراین پادشاهان کیانی (مادی) به ترتیب عبارت بوده اند: از کی قباد (دایائوکو)، کی اپیوه (اوپیس/اوپیته)، کیکاوس (خشثریتی)، فرائورت (فرود/سیاوش)، کی خسرو ( کی آخسارو، هوخشتره)، آژدیاک (آستیاگ)[که به واسطه شباهت نامش با اژیدهاک=پادشاه ماروش یعنی مردوک خدای بابلیها از رده پادشاهان وجیه المله کیانی خارج شده است]، لهراسپ (سپیتمه جمشید، داماد و ولیعهد آستیاگ)، گشتاسپ (ویشتاسپ کیانی) و سرانجام سپنداته (اسفندیار، زریادر سپیتاک) که خود مبلغ آیین زرتشتی و بنیانگذار آن یعنی زرتشت سپیتمان است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر