در شاهنامه بیتی وجود دارد که اهورامزدا و شب یلدا با شراب و شادی ربط می دهد:
شب اورمزد است از ماه دی
ز گفتن بیاسای و بردار می
اورمزد که میدانیم نام روز اول ماه در ایران کهن است.
دی هم که میشود روز ماه اول زمستان که در واقع میشود در همان شب چله.اما با نگاهی به یکی از پندهای اندرزنامه اذرباد مهراسپندان موبدان موبد ساسانی که در تصویر زیر آمده میبینیم که گفته شده است:
" اورمزد روز می خور و خرم باش "
میدانیم که روز اول ماه که به نام خداوند اورمزد نام دارد جشن اورمزد محسوب میشده و در ایران کهن مِی نوشیدن در این روز و شاد بودن اصلا مرسوم بوده است.
در بیت دیگری از شاعر دیگری آمده است:
امروز اورمزد است ای یار می گسار
برخیز تازگی کن و جام باده آر
اشاره فردوسی هم تنها به همین سنت می خوردن و شاد بودن در روز اورمزد است. مطابق کتیبه داریوش بزرگ در بیستون اهورامزدا شادی آفرید....
(بر گرفته از نوشتۀ افتخار روحی فر)
این صفت ایزد می و شادی اهورامزدا او را با اَسَّرَمَزَش (اسورا مزش، ایزد شراب و شادی) و آشور (خدای خندان) مرتبط می سازد. نظر به اینکه وارونا و وارونی (مادَ، الهۀ شراب) هم با شراب و شادی مرتبط هستند، لذا اهورا مزدا از سویی جایگزین آشّور و از سوی دیگر جایگزین وارونا (اَسَّرَمَزَش؟) شده است:
در وداها مادَ (شراب، نام سرزمین ماد) عنوان الهه شراب، وارونی همزاد وارونا است. خود نامهای وارونا و وارونی را می توان از ریشهً اوستایی وَرِننگه (=ورنه) به معنی خوشگذرانی و چیزهای افزار خوشگذرانی گرفت. نامهای ایزد و الهه قبیله ای همزاد کاسیان (اسلاف لُران) یعنی کاشّو (کاسی) و کاشیتو هم به معنی ایزد و الهه جام و کاسه شراب است چه در بابل عهد کاسیان الهه کاسیتو با الهه شراب و انگور سومری یعنی گِشتی نانا معادل گرفته میشده است. خود نام لُر را نیز می توان به معنی درد شراب و فشرده شیره انگور گرفت. جالب است که در وداها ایزد وارونا در مقام فرمانروای خدایان از افشره هئومه (مِی خوب و دانش دهنده و شادیبخش) می نوشد و این او را با جمشید (شاه صاحب جام و باده خوشی) مطابق نشان میدهد. همان جمشیدی که در مقام خدای ملی پارس نام خود را به تخت جمشید داده است. ما از سوی دیگر از روی کتیبه داریوش در بیستون می دانیم که خدای بزرگ پارسیان به جز اهورامزدا نبوده است. در ایران بعد عهد هخامنشی به تدریج الهه ها وارونی، کاشیتو و یمی (الهه های شراب) یعنی همزادان ماده ایزدان وارونا و کاشّو و یمه با اهریمن (بد ذات) جایگزین گردیده و بازشناسی اهورامزدا را دچار دشواری نموده است.بدین ترتیب لازم می آید که جزء مزدا در نام خدایگانی اهورامزدا را با کلمه پارسی و اوستایی مَذ (ریشهً نام سرزمین ماد) مقابله نمائیم که خدای قبیله ای ایشان به اسامی هئومه (مِی خوب و دانش خوب) و جمشید (شاه موبد صاحب جام سرخوشی) نامیده شده است و ایشان این عنوان خدایگانی را به سپیتمه (داماد و ولیعهد آستیاگ، پدر زرتشت سپیتمان) و فرمانروای ولایات جنوب قفقاز (از دریای خزر تا رود هالیس یعنی قیزیل ایرماق) نسبت داده اند که در شاهنامه سوای عناوین گودرز کشوادگان (سرود دان زیباسخن) و هوم عابد و جمشید، تحت القاب هجیر سرمست (زیبا چهر دائم الخمر) و میلاد (مِی داد= مخلوق مِی) یاد شده است که به عنوان فرمانروای آذربایجان و ارمنستان در دستگیری و قتل مادیای اسکیتی یعنی همان افراسیاب تورانی (یعنی تورانی پر آسیب) در کنار دریاچه اورمیه رُل اساسی داشته و بدین سبب محبوب ایرانیان گردیده و به مقام دامادی کی آخسارو (کیخسرو، هوخشتره) و ازدواج با آمیتیدا (نواده کی آخسارو، دختر آستیاگ) نائل شده بوده است. از ازدواج این دو ویشتاسپ کیانی (تیگران اول ارمنستان، فرمانروای محبوب ارامنه) و زریادر (سپیتاک زرتشت پیامبر ایرانیان و فرمانروای آذربایجان و بلخ) به دنیا آمده بودند. که از میان القاب وی هوم عابد و جمشید و میلاد به وضوح در رابطه با خدای ملی مادها یعنی مَذ دا (خالق شراب و فرزانگی) پدید آمده بوده است. می دانیم در نوروزنامه منسوب به خیام جشن نوروز و کشف مِی با جمشید و کسان وی ربط داده شده است. نوروز نامه میگوید که کاشف شراب پادشاهی بود به نام شاه شمیران (شاه سرزمین سرما) از خویشان جمشید و در هرا (هروم، از نامهای کهن سرزمین انگور خیز مراغه) حکومت میکرد. خود نام شمیران (سرزمین سرما) با نام کهن دیگر مراغه یعنی فرااُته (پر سرما) مطابقت می نماید که یکی از مقر حکومتی سپیتمه جمشید (ملقب به پادشاه سرزمین برف و کولاک) بوده است. محل حکومتی دیگر وی دژ شوشی قراباغ (ورجمکرد اوستا) بوده است. در اوستا و شاهنامه کوهی که هوم عابد به هنگام پرستش در آن در جوار مراغه (برزه، هروم) افراسیاب (مادیای اسکیتی) را دیده و دستگیر می نماید هرا برزئیتی (محل نگهبانی بلند) خوانده شده است که همان کوه ارزیش (راست بر افراشته، زّیش حالیه) است. به هر روی با توجه به کلمات مَذَ (خرد) و مذو (در پَهلَوی مَذ ، مِی تندرستی بخش) معلوم میگردد که اهورامزدا در اساس خدای دانایی و شراب و شادی بشمار می رفته است که در آئین زرتشتی حالیه وجه خدای شراب و شادی (شاید بیشتر به سبب فشار اجانب) از وی بر گرفته شده است. چنانکه با کمی دقت معلوم میشود کلمه فارسی میزد (میزاد) نیز ربطی با نام همین خدای ملی خرد و شراب و شادی ایرانیها داشته است:
در لغت نامه دهخدا کلمهً میزاد و مخفف آن یعنی میزد را به درستی به معنی سرور و شادی و مجلس عیش و عشرت گرفته اند (مأخذ شعوری ج 2 ورق 363). این کلمه مرکب از اجزاء اوستایی "مذو" به معانی مِی و انگبین و مِی نیرو دهنده و تندرستی بخش و "اد" به معنی خوردن است. ولی از توضیح کلمه میزد دیگر معلوم میشود که در آئین زرتشتی مفهوم آن را بیشتر به مواد خوردنی غیر مایع گرفته و مفهوم مجلس و بزم می و شراب را از آن بر گرفته اند. بنابر لغت نامه دهخدا مفهوم این میزد از این قرار است:
میزد. [ م َ ی َ ] (اِ) ۞ در آئین زرتشتی ، نذر و تقدیمی غیر مایع و فدیه و چیزی خوردنی . در مقابل نذر مایع و آشامیدنی که زور [ زَوْ ] نامیده میشود. قربانی را میزد می نامیدند و ظاهراً عبارت بود از گوشت و چربی یا کره. (از ایران در زمان ساسانی ص 186). ... در فقره ٔ اول از ها 3 میزد ۞ ذکر شده که عبارت است از نذورات و خیرات غیر مایع مثل نان و گوشت و میوه و غیره در مقابل زَوْر که از نذورات مایع است ... (یسنا ج 1ص 28 و 29). || مجلس شراب و جشن میزاد و جشن عروسی و مهمانی و خرسندی و خوشگذرانی و عیش و عشرت و شادمانی و بزم . (ناظم الاطباء) ۞ . مجلس شراب و عیش و عشرت بود و آن را بزم خوانند. (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). بزم عشرت و مجلس صحبت را گویند. (از شعوری ج 2 ورق 347). مجلس مهمانی شراب باشد. (لغت فرس اسدی ). بزم . مجلس عیش و نوش. بزم باده و ساز. (یادداشت مؤلف ). مجلس شراب و عشرت و بزم را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). جای مجلس و مهمانی و عیش و طرب بود. (فرهنگ اوبهی):
اندر میزد حاتم طائی توئی به جود
و اندر نبرد رستم دستان روزگار. فرخی.
ای به میزد اندرون هزار فریدون
وی به نبرد اندرون هزار تهمتن. فرخی.
اندر میزد با هنر دانش
و ندر نبرد با هنر بازو. فرخی.
نشستند از آن پس میان فرزد
به می برگرفتند کام ۞ از میزد. اسدی (گرشاسب نامه).
گه خروشان چو در نبرد تو نای
گاه نالان چو در میزد تو چنگ. سنائی.
در پایان جالب است که بگوئیم که یکی از معانی خود کلمه مُغ در زبان های ایرانی و ژرمنی (به هیئات مَغ- و موگ) مترادف با اسکیث و اسکول (نامهای دینی سکائیان) به معنی جام مِی هوم بوده است. از ویژگیهای چشمان درخشان هوم عابد و سپیتمه جمشید زیبا و عناوین زریادر زرتشت بلند قامت و دارای اندام زرین (=زرت- ائشت) و مگابرن ویشتاسپ-تیگران زیبا و بور و زیباچشم (برادر زرتشت) و همچنین خورشید چهر (بهرام سرخگون، پسر کوچک زرتشت) در خانواده زرتشت معلوم میشود که ایشان به مغان اسکیتی و سئورمتی (اسلوونی، صربوکرواتی) در شمال کوهستان قفقاز و شمال دریای سیاه تعلق داشته اند و با مادیای اسکیتی (افراسیاب) یا پدر و جد وی یعنی پارتاتوا و ایشپاکای (فراسپ کشندهً سارگون دوم) برای اداره ماد کوچک به جنوب قفقاز مهاجرت نموده بوده اند. سرزمین برف و کولاک بی سابقه جمشیدی در فرگرد دوم وندیداد اوستا گواه صادق این امر است. در واقع سیرت زیبای این خانواده و تبار کیانی (مادی) مادری ایشان و اصلاحات عمیق اجتماعی و اخلاقی سپیتاک زرتشت (گائوماته بردیه) از جمله بخشیدن سه ساله مالیاتهای امپراطوری هخامنشی و اصلاحات ارضی و کمک پدرش سپیتمه هوم به انقلاب مادها بوده که این خانواده را محبوب ایرانیان از جمله کورش سوم (فریدون) نموده بوده است که دختر خود آتوسا (هووی= نیک تبار) را به همسری سپیتاک زرتشت (گائوماته بردیه) در آورده و وی را حاکم بلخ و دربیکان تعیین نموده و ناظر امور متصرفات هندوستانی خویش قرار داده بود.
در رسالهً نوروز نامه منسوب به حكیم عمر خیام در رابطه نوروز و جام جمشیدی آن می خوانیم آیین ملوك عجم از گاه كیخسرو تا بروزگار یزدجرد شهریار كه آخر ملوك عجم بود چنان بوده است كه روز نوروز موبد موبدان پیش ملك آمدی با جام زرین پر می و انگشتری و درمی و دیناری خسروانی و یك دسته خوید سبز رسته و شمشیری و تیرو كمانی و دوات و قلم و اسپی و بازی و غلامی خوب روی و ستایش نمودی و نیایش كردی او را بزبان پارسی بعبارت ایشان، چون آفرین موبد موبدان پایان یافت بزرگان دولت در آمدندی و هدایا پیش آوردندی. آفرین موبد موبدان بدین عبارت است:
شاد باش بر تخت زرین، و انوشه خور به جام جمشید، و رسم نیاكان در همت بلند و نیكو كاری و داد و راستی نگاه دار، سرت سبز باد و جوانی چو خوید، اسپت گامگار و پیروز ، و تیغت روشن و كاری به دشمن، و بازت گیرا و خجسته به شكار، و كارت راست چون تیر ، پیشت دانا گرامی و درم خوار و سرایت آباد و زندگانی ات بسیار. ...
راجع به جغرافیای تاریخی منطقه ای که در مطلب مورد بحث فوق بیشتر از آن یاد شد، باید اضافه نمایم:
در کتاب البلدان یعقوبی آمده است که آذرگشنسب (آتش اسب نر) به موضع برزه آذربایجان بود اما انوشیروان آن را به شیز (تخت سلیمان) منتقل ساخته است. یعنی این برزه (بلند و واقع بر روی بلندی) که آتشکده آذرگشنسب در آن واقع بوده است مطابق کتب پهلوی باید کنار کوه سهند و شهر مراغه و دریاچه چیچست روی تپه طاقدیسی قرار داشته باشد (من روی این طاقدیس آثار بر جای مانده از آجرها و سنگهای رستی سفید بنایی به وضوح مشاهده کرده ام). نگارنده مکان این آتشکده آذرگشنسب در محل معبد کائین گبه (آتشکده اسب کیانی) و شهر آن یعنی برزه را یک سال پیش از انقلاب حالیه به همراه خبر محل شی چیکان یعنی جای نگهداری اوستای عهد ساسانی در آن حوالی (سه متری خانه زادگاهی نگارنده، در جوار مسجد کنونی روستای چیکان) شناسایی نموده و برای وزارت فرهنگ و هنر وقت گزارش کرده بود. این گزارش هم در واقع در ادامهً 33 ساله همان گزارش است. در کتاب معجم البلدان یاقوت حموی گفته شده است که در موقع دستگیر شدن افراسیاب، کیخسرو در آتشکدهً آذرگشنسب شهر برزه (بردعه) مشغول عبادت بود، همانجا که هوم عابد در کوه بلند کنار آن افراسیاب تورانی را دستگیر نمود. این شهر را به نامهای اوئیش دیش (شهر آب درخشان)، افرازه رود (دارای رود درخشان)، گزنا (محل گزنده)، مارگیانه (محل مار، مراغه) و فرااُته (پر سرما) و هروم (محل نگهبانی، قصبه هِره مراغه) و رغهً زرتشتی (دشت واقع در دامنه و بلندی) نیز نامیده اند. دلیل کثرت نامهای شهر مراغه به سبب آغاز انقلاب بزرگ مادها به رهبری کیخسرو (کی آخسارو، هوخشتره) و سردارانش توس نوذری (کورش دوم هخامنشی) و برادرش گستهم نوذری (آریارمنه هخامنشی) با پیروزی بر مادیای اسکیتی در محل شهر مراغه بوده است که موجب تشکیل امپراطوریهای بزرگ ماد و هخامنشی گردید. فردوسی از زبان گستهم نوذری میگوید که شب هنگام مادیا و سپاه مخوف وی را در آنجا غافلگیر نموده اند:
بدان نامداران افراسیاب رسیدیم ناگه بهنگام خواب
ازیشان سواری طلایه نبود کسی را ز اندیشه مایه نبود
چو بیدار گشتند زیشان سران کشیدیم شمشیر و گرز گران
چو شب روز شد جز قراخان نماند ز مردان ایشان فراوان نماند
همه دشت زیشان سرون و سرست زمین بستر و خاکشان چادر است
از قراخان (کاراخان، یعنی خان بزرگ) در اساس خود همان مادیای اسکیتی (افراسیاب= پر آسیب) منظور است که ابتدا از مهلکه میگریزد ولی به دست کسان سپیتمه هوم (گودرز کشوادگان) حاکم محل دستگیر و به فرمان کیخسرو اعدام میگردد. به قول موسی خورنی وی نیوکار مادس (مادیای جادوگر) را در حالی که میخی به پیشانی او کوفته بودند بر دیوار برجی میخکوب کرده در معرض انظار رهگذران و همه کسانی که به آنجا می آمدند، قرار دادند.
اکنون در کنار محل همین آتشکده یعنی منطقه کاراجیک (محل جنگجویان) روستایی است که به نشانه تعلق آتشکده آذرگشنسب به طبقه جنگجویان، علمدار نامیده میشود. مطابق گفته جغرافی نویسان عهد اسلامی در اواخر عهد ساسانی آتش این آتشکده آذرگشنسب به دژ مستحکم شیز (تخت سلیمان) حمل گردیده بود. طبق فرگرد اول وندیداد موبدان منطقه شهرستان مراغه این ناحیه را به سبب آتشکده آن و زادگاه زرتشت به شمار رفتنش، ایرانویج (ایران اصلی) خوانده و آفت آنجا را داشتن مارهای بزرگ و سرمای زیاد (یعنی مفهوم سه تا از نامهای کهن شهر مراغه) ذکر نموده اند. در رابطه با ارتباط نام هروم با برزه (بردع آذربایجان، نه بردعه اران) مطلب زیر از لغت نامه دهخدا گواه صادقی است.
هروم . [ هََ ] (اِخ ) نام شهر زنان و بعضی گویند نام شهری است که در این زمان بردع می گویندش . (برهان):
هرومش لقب بود از آغاز کار
کنون بردعش خواند آموزگار. نظامی
بنا به مندرجات اوستا همین نبرد نوذریان و تورانیان که از آن یاد شد، حادثه ای بوده که به هنگام کودکی سپیتاک زرتشت در حدود سال 595 قبل از میلاد در سمت شهر مراغه در کنار دریاچه چیچست روی داده بود. یعنی سپیتاک زرتشت در حدود سال 600 قبل از میلاد متولد شده بوده است. فقرات 55 و 56 ارت یشت اوستا گواه صادق آن است:
55- در هنگامی که تورانیان و نوذریان دارنده اسبهای تند مرا برمانیدند، من خود را به زیر گاو نر تنومندی پنهان کردم. آن گاه کودکان نابالغ و دختران هنوز به مرد نرسیده مرا براندند. 56- در هنگامی که تورانیان و نوذریان دارنده اسبهای تند مرا برمانیدند من خود را به زیر گلوی یک میش گشن، از یک گله مرکب از صد (گوسفند و بز) پنهان کردم. آنگاه کودکان نابالغ و دختران هنوز به مرد نرسیده مرا براندند، در آن هنگامی که تورانیان و نوذریان دارندهً اسبهای تند مرا برمانیدند.
استاد پرویز رجبی در باب جشن سکائیه می آورد: "بابلی بودن جشن سکایه، همان طوری که از نام این جشن برمی آید، به طور قطع نمی تواند درست باشد. وقتی سردار ایرانی کاپادوکیه موفق به نافرجام گذاشتن هجوم سکاها به ارمنستان و آسیای صغیر شد، دستور داد، تا محلی را خاکریز کرده و در آنجا یک معبد آناهیتا بسازند. در این معبد هر سال جشنی به نام سکایه برگزار میشده است. «استرابون» در کتاب ۵ خود،[۲۵]↓ بی ذکر منبع می نویسد؛ برخی می گویند، هنگامی که کورش سکاها را شکست داد، روز پیروزیش را به الاههی میهنش تخصیص داد؛ هر جا معبد آناهیتا وجود دارد این جشن برگزار می شود. در این جشن مردان لباس سکایی به تن کرده و پس از میگساری با یکدیگر و زنان همراهشان به زد و خورد میپرداختند. این مراسم یادآور خوردن ِشکستی از سکاها بوده است، که در آن به حیله، آن ها را مست کرده و در حال خواب و مستی و رقص از پای درآورده بودند [که مطابق خبر هرودوت مبنی بر پیروزی کی آخسارو بر سکاهای شمال دریای سیاه در سمت دریاچه ارومیه است]. «ویندیشمن»[۲۶]↓ معتقد است که این آیین بایستی مربوط به زمانی از پیش از کورش بوده باشد. «اشپیگل»[۲۷]↓ در ایرانی بودن آیین سکائیه تردید دارد و با تکیه بر گزارش «بروسوس» که این جشن در بابل نیز گرفته میشده است، احتمال میدهد که نام جشن از واژه ی صائبی شاقا [۲۸]↓(آشامیدن) برگرفته شده باشد.[۲۹]↓".
ولی چنانکه هرودوت میگوید مورد سرمستی و غفلت بزرگ سکائیان پادشاهی (اسکیتان) از ایرانیان مادی و پارسی در عهد کی آخسارو (کیخسرو) روی دارد که منجر به کشتار شدن سکاها در سمت آذربایجان گردید. در شاهنامه و اوستا به صراحت از این پیروزی بزرگ ایرانیان نوذری (اولاد چیش پیش دوم هخامنشی) بر لشکریان افراسیاب تورانی (مادیای اسکیتی) در عهد فرمانروایی کیخسرو کیانی (کی آخسارو مادی) سخن به میان آمده است. این بزرگترین پیروزی تاریخی ایرانیان بر سکائیان پادشاهی شمال دریای سیاه بوده است. لذا استرابون اشتباه کرده است که مناسبت این جشن را پیروزی کوروش سوم بر سکاها پنداشته است. در واقع بر عکس، کوروش سوم (فریدون= هخامنشی) پیروزمند جنگ با سکاها نبود و در پیکار با آنها جان خود را هم باخت. لذا در واقع این جشن بزرگ سکائیه ایرانیان باید جشن پیروزی شکوهمند کوروش دوم (توس نوذری) و برادرش آریارمنه (گستهم نوذری) سرداران سپاه کی آخسارو (هوخشتره، کیخسرو) بر سکاها در کنار دریاچه چئچست در سمت شهر مراغه بوده باشد. احتمال دارد سنت بر نشستن کوسه در ایام نوروزی در اصل اشاره به همین جشن ایرانیان باستان و شکست و کشتار سکائیان کم ریش لشکر مادیای اسکیتی و دستگیری و قتل خود وی بوده است که بعداً به وداع زمستان تفسیر شده است.
این پیروزی بزرگ ایرانیان مادی و پارسی یکی از زمینه هایی بود که موجب تشکیل امپراطوریهای بزرگ ماد و هخامنشی گردید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر